میرطاهر مظلومی همیشه پرکار بوده و کارنامهای بلندبالا از نقشهای کوتاه و بلند دارد، با این حال ممکن است مخاطب تلویزیون به این راحتی او را به خاطر نیاورد؛ اما یک عکس یا شرح یکی از نقشهایش کافی است به یاد بیاورد او را بارها و بارها در فیلمها و سریالهای تلویزیونی دیده است. این بازیگر تا امروز هم در آثار بسیاری بازی کرده و هم نقشهای متنوعی را برعهده داشته است، که از آن جمله میتوان به نقش گدا در سریال تا ثریا و نقش احمد شاه در عمارت فرنگی اشاره کرد. بازی در نقش روزبه نراقی در سریال پیدا و پنهان هم یکی از نقشهای متفاوتی است که تا امروز به این بازیگر پیشنهاد شده است. او همچنان که فعالیتهایش را در دوبله و نمایشهای رادیویی ادامه میدهد، این روزها مشغول بازی در سریال «رخنه» به کارگردانی حسین تبریزی است و در تئاتر هم برای بازی در یکی از نقشهای اصلی شمشیر و آقتاب به کارگردانی محمدرضا مداحیان تمرین میکند. به این ترتیب از هجدهم آذر او را روی صحنه تئاتر خواهیم دید و با رسیدن اربعین حسینی با سریال رخنه مهمان خانهها خواهد شد. با میرطاهر مظلومی در این روزهای پر مشغله درباره حضور در سریال پیدا و پنهان گفتوگو کردهایم.
روزبه نراقی در سریال پیدا و پنهان حرفه و جایگاه اجتماعی خاصی دارد. قبل از پذیرفتن این نقش چقدر با زندگی و روحیات افرادی که در بخشهای امنیتی فعال هستند، آشنایی داشتید؟
پیش از شروع فیلمبرداری، به خواست آقای معیریان جلسات دورخوانی تشکیل شد و علاوه بر کارگردان و بازیگران، نمایندگانی از سازمانهای حفاظتی و امنیتی نیز ما را همراهی میکردند. به کمک آنها و راهنمایی بیوقفه کارگردان، نقشها را در دورخوانی تحلیل و بررسی کردیم و به جزئیات هر شخصیت رسیدیم.
در این همفکریها به چه برداشتهایی درباره نقش روزبه رسیدید؟
تنهایی این شخصیت مهمترین ویژگی او بود که برای عینی شدن نیاز به خلاقیت داشت و ایمان امیدواری به عنوان طراح گریم، زیرکانه این شخصیت را به لحاظ ظاهری نیز خاص و ویژه کرد. همه درباره بیماری زال روزبه به توافق رسیدیم و همین نگاه متفاوت به ژنتیک این شخصیت باعث شد، خاصتر و تنهاتر شود. در دیالوگهای این شخصیت مواردی گنجانده شده که نشاندهنده ویژه بودن این فرد است و همه اینها باتوجه به شغل ویژهای است که برای این شخصیت در نظر گرفته شده است.
فکر نمیکنید لازم بود این شخصیت را کمی باهوشتر به نمایش بگذارید؟ با توجه به حرفهاش باید نگاه تیزتری داشته باشد؛ چون آدمهای عادی و معمولی جامعه نمیتوانند به جایگاه روزبه دست پیدا کنند!
این شخصیت به هیچ عنوان نظامی یا امنیتی نبود. او یک مترجم ارشد بود و از طریق بستگانش به بخش امنیتی راه پیدا کرده بود، به همین دلیل وقتی طعمه قرار گرفت خودش هم متعجب شد؛ چون به نظر نمیرسید برای خرابکاران آدم مفیدی باشد.
براساس تحلیلهای ما روزبه از آن دست آدمهایی است که وقتی به کاری مشغول میشوند همه هوش و حواسشان را به همان کار معطوف میکنند و به قدری متمرکز میشوند که ممکن است حتی حواشی را نبینند. او تقریبا جوان است اما مصیبتی به نام تنهایی آنقدر به او فشار آورده که تعادل زندگیاش را از دست داده است، چرا که تنهایی دردی پنهان و نزدیک به بیماریهای روانی است؛ فرد ممکن است بهمرور زمان آگاهی خود را نسبت به این بیماری از دست بدهد یا به عبارتی فکر کند که بیمار نیست!
او به دنبال همدم است و به همین دلیل، به آدمهای دور و برش دقت میکند؛ مانند تمرین بازیگری که بر مبنای خوب دیدن بنا شده است. تمام این موارد را در بازی مد نظر داشتهام اما هوش را نمیتوان بازی کرد چون هوش یک مساله ذهنی است، ممکن است به آدمی بر بخورید که از نظر فیزیکی باهوش به نظر برسد اما این طور نباشد یا برعکس! تحلیل را نمیشود بازی کرد. شما وقتی میگویید باهوش بودن را بازی کن یعنی تحلیل نقش را بازی کن! باهوشی باید در گوشت و پوست و خون و استخوان نقش جای بگیرد و در قرنیه چشمها بدود! این شخصیت هوش کافی داشت و میشد این هوش را در ذاتش دید اما فردی تنها بود و چون کسی را نداشت که با او حرف بزند، بسیاری از ناگفتهها در درونش انباشته میشد.
تاکید روی کتاب ابلوموف هم درجهت خاص شدن این شخصیت بود، چون ما ارتباطی بین سرنوشت ابلوموف و روزبه ندیدیم!
قصد ما از مطرح کردن کتاب ابلوموف در درجه اول این بود که نشان بدهیم روزبه اهل کتاب و مطالعه است و درباره فلسفه و جامعهشناسی نیز اطلاعات دارد. ضمنا او عادت دارد در دنیای واقعی به دنبال ما به ازای شخصیتهای طراحی شده در قصهها و رمانها بگردد. ممکن است یک نفر برای او نماد ابلوموف باشد و دیگری مانند روبسپیر، یا در یکی دیگر اتللو را ببیند یا آناکارنینا را. از طرفی ابلوموف دارای خصوصیات روانشناختی موازی با شخصیت روزبه است. روزبه نراقی در کوچه و خیابان میگشت تا برای خیال خودش مابه ازا پیدا کند و آن را مییافت. مثلا اگر آدمی قرص و محکم میدید او را همچون پلورن در کتاب مردههای بیکفن و دفن ژانپل سارتر میپنداشت. تنهایی باعث شده بود روزبه دنبال آدمها برود و رفتار و کردار آنها را نگاه کند، آنها را در ذهنش پرورش بدهد و در خیال با آنها زندگی کند.
یکی از ویژگیهای این نقش گریم خاصش بود. حتما به شما در بازی خیلی کمک کرد؛ درست است؟
بله، همین طور است. بشدت معتقدم که همیشه گریم خوب به بازیگر کمک میکند و وقتی ظاهر به کمک گریم تغییر میکند و بازیگر خودش را با ظاهری متفاوت در آینه میبیند، نقش در او تهنشین میشود. همین گریمی که اجرای آن ساعتها طول میکشید باعث ایجاد نرمی در شخصیت روزبه میشد. به نظر من این گریم نهتنها کمککننده، بلکه لازم بود. انتخاب این گریم کاملا بر مبنای داستان و نقش بود و کمک میکرد شخصیت روزبه به واقعیت نزدیکتر شود.
شما در رشته تئاتر تحصیل کردهاید، در دوبله و مرکز نمایشهای رادیویی هم فعالیت میکنید. این یعنی تکنیکهای بازیگری بخصوص بازی با صدا را میشناسید. در عین حال بسیار هم فعال و پرکار هستید. اما در این سالها آن طور که باید معروف نشدهاید در حالی که با این پشتوانه میتوانستید خیلی بیشتر از اینها مورد توجه قرار بگیرید! فکر میکنید دلیلش چیست؟
من خیلی به فکر این مسائل نبودهام و حالم همین حالا هم خوش است. البته سوال شما چند پهلو است و من معنا و فلسفهاش را درک نمیکنم. من در حوزه هنر هنوز اول راه هستم و هنوز به مرحلهای نرسیدم که توقع شهرت داشته باشم. معتقدم هنرمند کسی است که وقتی حضور ندارد شکاف بزرگی در هنر ایجاد شود یا صد سال بعد از او هم کسی نتواند جایش را بگیرد مثل خسرو شکیبایی، احمد آقالو و بازیگرانی که دیگر تکرار نمیشوند.
شاید ایراد از من است که معروف نشدهام در ضمن همین گوشه و کنار باشم خیلی بهتر است. من به شاگردی بزرگان این عرصه افتخار میکنم و معتقدم هنوز هم باید شاگردی کنم و یاد بگیرم. چندی پیش با یک کارگردان بسیار اثرگذار در یک فیلم سینمایی همکاری کردم. در فیلم «فصل بلوغ» به کارگردانی رهبر قنبری نقش اول را بازی کردم و آنجا بود که بعد از سالها کار و فعالیت فهمیدم هیچی بلد نیستم. این فیلم برای من دانشگاه تازهای بود که به دانش و اندوختههای من عمق داد. در دنیای بازیگری، ماندگاری از هر چیز دیگری مهمتر است. باید صبر کرد و دید یک بازیگر در گذر زمان چه میکند و چه چیزی از خودش به جای میگذارد. هنرمند باید خودش را مدیریت کند و من این را قبل از دیگران به خودم میگویم. مدیریت به خیلی چیزها بستگی دارد؛ چیزهایی مانند شرایط روزگار، خانواده، جامعه، شرایط مادی و معنوی. معتقدم دنیای بازیگری نهایت ندارد و ذات هنر رسیدن به تعالی است.
برای شما جاذبههای این حرفه اهمیتی ندارد؟
جاذبههای بازیگری باخودشان امید میآورند اما امید شفابخش نیست، درد را تسکین میدهد. بنابراین جاذبه باید وجود داشته باشد اما بالاترین ارتفاع جاذبه، تعالی است؛ نه فقط در هنر بلکه در هر شغل و حرفهای همین طور است.
قصد دارید در بخش صدا متمرکز شوید یا فعالیتهای تصویری و بازی در فیلم و سریال را در اولویت قرار دهید؟
شکی نیست که بازیگری، صداپیشگی و دوبله مانند زنجیر به هم متصل هستند و همدیگر را کامل میکنند و همه آنها در یک جهت قرار میگیرند؛ اما این به معنای آن نیست که برنامهای وجود ندارد. برنامهریزی کردهام اما گاهی ممکن است به دلیل برخی رخدادها این برنامه مخدوش شود. فعالیتم در سینما و تلویزیون بیش از هر چیز مبتنی به پیشنهادهاست ولی تلاش دارم فعالیت در عرصه صدا و تصویر را به موازات هم پیش ببرم؛ زیرا نتیجه ارزندهتری خواهد داشت. در رادیو و دوبله تنالیته صدا و تخیل تقویت میشود و در کارهای تصویری میمیک صورت و قدرت تحمل بازیگر.
آذر مهاجر / گروه رادیو و تلویزیون
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد