بله قبول دارم. متاسفانه من مرتکب چنین کاری شدم و خیلی هم ناراحت هستم.
با اعضای خانوادهات، اختلاف داشتی؟
با مادرم اختلاف داشتم اما با خواهرم مشکلی نداشتم. در آن لحظه اشتباه بزرگی کردم.
چرا مادرت را کشتی؟حالا که به گذشته برمیگردی، فکر میکنی واقعا او مستحق مرگ بود؟
نه، او زن خوبی بود.من مادرم را دوست داشتم. به خاطر کاری که کردم خیلی متاسف هستم.آن لحظه خیلی عصبی شدم و اشتباه بزرگی کردم.اصلا نمیخواستم این کار را بکنم وقتی جرو بحث میان ما شدت گرفت، انگار آدم دیگری شدم. دیگر آن فرامرز سابق نبودم.
چرا با مادرت اختلاف داشتی؟
او شب قبل از این ماجرا مرا از خانه بیرون کرده بود. من آن روز رفته بودم درباره این موضوع با مادرم حرف بزنم و او را قانع کنم تا اجازه دهد به خانه برگردم اما مادرم قبول نکرد و گفت دیگر اجازه نمیدهم در این خانه بمانی.
چرا مادرت تو را از خانه بیرون کرده بود؟ مادرها تا جایی که امکان داشته باشد چنین کاری نمیکنند.
از کارهایی که من میکردم، خوشش نمیآمد و میگفت نباید اینطور زندگی کنی. از اینکه مشروب میخوردم، ناراحت بود. اختلافات زیادی با هم داشتیم او از اینکه سر کار نمیرفتم و شغلی نداشتم، از دستم عصبانی بود.
اینکه گفته میشود تو قصد داشتی سند خانه مادرت را بگیری و از آن سوءاستفاده کنی، صحت دارد؟
نه درست نیست.البته من از مادرم پول میگرفتم و منکر این نیستم اما هیچوقت قصد نداشتم او را اذیت کنم. من واقعا مادرم را دوست داشتم.
نمیشد اختلاف با مادرت را به نحو دیگری حل کنی؟
ما سالها بود با هم درگیر بودیم.نمیدانم چه بگویم فقط میتوانم بگویم واقعا فکر نمیکردم دست به چنین کاری بزنم.
خواهرت را چرا زدی؟
با او مشکلی نداشتم تحت تاثیر کاری که با مادرم کرده بودم؛ به خواهرم حمله کردم و او را هم زدم. خیلی پشیمان هستم.
خواهرت قصد داشت جلوی درگیری شما را بگیرد؟
نه او اصلا زمان درگیری خانه نبود. بعد از اینکه مادرم را زدم، تازه از سر کار به خانه برگشته بود و چون به موضوع پی برد، خواستم او را هم بکشم. تا شاهد را از بین ببرم.
چند ضربه به خواهرت زدی؟
یادم نیست. آن موقع حالم خیلی بد بود.
چند بار تاکید کردی حالت خوب نبود. مواد هم مصرف کرده بودی؟
نه موادی در کار نبود اما مقدار زیادی مشروب خوردهبودم و حالت عادی نداشتم.
منظورت این است که تحت تاثیر الکل متوجه رفتارت نبودی؟
مست بودم و همین هم عصبانیتم را بیشتر کرد. نمیخواهم از خودم سلب مسئولیت کنم.مادرم را کشتم و خوب به یاد دارم چه اتفاقی افتاد.
وقتی خواهرت را زدی؛ فکر میکردی او هم فوت شده است؟
من فقط او را زدم. یادم نمیآید بعدش چه اتفاقی افتاد اصلا صبر نکردم تا بدانم خواهرم در چه حالی است. سریع از خانه بیرون رفتم. میخواستم فرار کنم.
چطور خواهرت نجات یافت؟
او با پلیس تماس گرفته بود و به همین دلیل هم نجات یافت. میدانم به خاطر کاری که با او کردم، مرا نمیبخشد.
آن روز پدرت کجا بود ؟ او در این باره چه نظری دارد؟
پدرومادرم با هم اختلاف داشتند و هشت سال بود جدا از هم زندگی میکردند. اما من و خواهرم با مادرم زندگی میکردیم و به خاطر مشکلاتی که داشتم، کمتر به پدرم سر میزدم. نبود پدرم و اختلافی که با مادرم داشت، لطمه بزرگی به من زد، من هیچوقت در خانه احساس آرامش نمیکردم.
روز قبل از حادثه هم با مادرت جروبحث کردهبودی؟
بله. البته یک درگیری جزئی بود.
خواهرت گفته روز قبل از حادثه پس از بازگشت از محل کارش به خانه متوجه زخمی روی بدن مادرت شده و وقتی از او درباره جراحت پرسیده، مادرت ادعا کرده زخم به دلیل تصادف است، در حالی که اصلا زخم شبیه جراحت تصادف نبود. درباره این حرفهای خواهرت چه نظری داری؟
قبول دارم با او درگیر شدم اما درباره زخمی که گفته میشود، چیزی به یاد ندارم و متوجه زخمی نشدم.
مادرت هنگامی که تو را از خانه بیرون کرد،به تو چه گفت؟
میگفت خودت باید مسئولیت زندگیات را به عهده بگیری و کارکنی و دیگر نمیشود در این خانه بمانی مشکل من با مادرم این بود که من مشروب میخورم و بیشتر وقتم را با دوستانم میراندم.
تنها ولیدم پرونده، خواهرت است. او ضمن اینکه برایت به سبب قتل مادرتان درخواست قصاص کرده بهدلیل ضرباتی هم که به خودش وارد کردی، از تو شکایت و درخواست دیه کرده است. میتوانی دیه را بپردازی؟
خواهرم میداند من پولی ندارم که بابت دیه یا هرچیز دیگری به او بدهم. میدانم او دنبال پول نیست و میخواهد مرا تنبیه کند. ما رابطه خوبی با هم داشتیم و هروقت از او چیزی خواستم، به من «نه» نگفته است. او از من حمایت میکرد و هیچوقت مرا تنها نمیگذاشت.
فکر میکنی خواهرت در نهایت درباره مجازات تو چه تصمیمی بگیرد؟
نمیدانم چه بگویم اما هر تصمیمی بگیرد، من اعتراضی نمیکنم. اشتباه بزرگی کردهام و حرفی برای گفتن ندارم. اصلا نمیدانم با چه رویی باید درباره این موضوع با خواهرم صحبت کنم. شرایط بسیار بدی دارم. وضع من از قاتلان دیگر خیلی بدتر است و عذاب بیشتری میکشم.
چرا فکر میکنی وضع بدتری داری؟
چون کسی را که کشتم، مادرم بود. یک لحظه صورتش از جلوی چشمم پاک نمیشود و هرشب خوابش را میبینم. بچگیهایم یادم میآید که بغلم میکرد و برایم غذا میپخت و مرا به پارک میبرد و برایم لباس میخرید و کارهایی که برایم انجام داده، هیچوقت یادم نمیرود. قاتلان دیگر، مادری دارند که پیگیر پروندهشان باشد.
خانوادهشان از آنها حمایت میکنند و خودشان هم میکوشند اشتباهشان را هر طور شده جبران کنند اما من دیگر خانوادهای ندارم.کسی را که کشتم، بزرگترین یاور و حامیام بود و با این کار خودم را به خاک سیاه نشاندم. خواهرم را هم از خودم دور کردم، و رنجاندم. به خاطر کاری که کردم، خیلی پشیمان هستم. اگر هزار بار این حرف را بزنم، باز هم کم است.
به این موضوع فکر کردهای که اگر خواهرت تو را ببخشد، چه خواهی کرد ؟
وقتی داشتم ضربات را به مادرم وارد میکردم در واقع داشتم خودم را میکشتم. حتی اگر خواهرم مرا ببخشد، من دیگر آدم عادی نمیشوم. پسری که مادرش را کشته و خواهرش را با چاقو زده است، نمیتواند دوباره در جامعه زندگی کند. فکر میکنم بهتر این است که مرا نبخشید و آنقدر در زندان بمانم تا زمان مرگم فرا برسد.من یک موجود فنا شده، هستم.
اگر به تو یک دقیقه وقت بدهند و بگویند درباره هر چیز یا کسی که دوست داری، صحبت کن، چه کسی را انتخاب میکنی؟
اول مادرم. به او میگویم بهخاطر کارهایی که کردهام، حلالم کند و مرا ببخشد. بعد با پدرم صحبت میکنم و از او میپرسم چرا ما را تنها گذاشت تا به این وضع بیفتیم.
سپس از خواهرم میخواهم از خطاهایم بگذرد تا شاید از عذاب وجدانی که تحمل میکنم، کاسته شود و به او میگویم تنها کسی که برایم مانده، تو هستی زندگی همیشه روی بدش را به من نشان داده است. فکر نمیکنم روی خوب هم برای من داشته باشد اما این را هم میدانم تاوانی که پس میدهم به خاطر اشتباهات خودم است. / ضمیمه تپش
مریم عفتی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد