جام جم : سیاستزدگی آفت بزرگ اجرای عدالت
مبارزه با مفاسد اقتصادی ابعاد متنوع و پیچیدهای دارد؛ از بعد قوانین گرفته تا ابعاد امنیتی، و از ابعاد نظارتی گرفته تا معیار بهکارگیری مدیران. سیاستزدگی نیز از جمله ابعادی است که بر پیچیدگی مبارزه با فساد میافزاید.
فساد و از جمله فساد اقتصادی، همیشه و در همه جریانهای سیاسی بوده و خواهد بود. فساد دیروز و امروز و فردا، راست و چپ، اصلاح طلب و اصولگرا و دولت احمدینژاد و روحانی نمیشناسد؛ زیرا فساد به عنوان یک وسوسه شیطانی، هر انسانی را خصوصا آنگاه که صاحب قدرت میشود یا شهرت پیدا میکند و با هر گرایشی مورد هجوم قرار میدهد و فقط انسانهایی در برابر آن مقاومت میکنند که فارغ از وابستگیها و گرایشهای سیاسی، اعتقادات محکمتر و ایمان راسختر داشته باشند و حاضر نباشند خود را به آسانی و ارزان بفروشند.
بهرغم این واقعیت، هرگاه مصداقی از فساد اقتصادی کشف و برملا شده است، از فاضل خداداد گرفته تا شهرام جزایری و از مهآفرید گرفته تا بابک زنجانی این داستان، تکرار و به جای بسیج و همصدا شدن همه جریانها در جهت مبارزه بیملاحظه با آن و استقرار عدالت، متأسفانه شاهد متهم کردن یکدیگر، جریانها و به نوعی خوشحالی کردن از اینکه فردی منتسب به جریان سیاسی رقیب لو رفته است، هستیم.
در این مواقع جریانهای سیاسی بیش از آنکه نشان بدهند اجرای عدالت برایشان مهم است، ثابت میکنند این تسویه حسابهای سیاسی است که موضوعیت دارد!
معالاسف دولتها نیز به این آفت خسارتبار مبتلا شدهاند و چند دورهای است که هر دولتی بر سر کار میآید به جای اولویت دادن به مراقبت از خود و تدارک راهکارهایی برای آلوده نشدن کارگزارانش به فساد، بهدنبال متهم کردن دولت قبل و افشای مفاسد مدیران پیشین است و آنگاه که معلوم میشود فساد دامن کارگزاران خود او را نیز آلوده کرده است بهجای اصرار بر اجرای عدالت، ماجرا را سیاسی قلمداد کرده و خط قرمزهایی را ترسیم میکند که نتیجهاش مصونیت بخشیدن به مفسدان است!
و اما رسانهها که آنها نیز اغلب بواسطه تعلقات سیاسی و میزان دلبستگی شان به دولت ها، فقط در جهت روشنگری بیطرفانه گام برنمیدارند بلکه خروجی آنها همین رفتارها را تشدید میکند. بگذریم که گاهی متاسفانه بعضی رسانهها خودشان هم آلوده به فساد شدهاند و مصداق این شعر که ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستیبخش؟
خلاصه اینکه، اگر نیک بنگریم همه ما در مبارزه اصولی با فساد مقصریم و مادامی که در اینگونه رفتارهایمان تجدیدنظر نکنیم، فساد روزافزون ادامه خواهد داشت و عدالت مظلومانه به حاشیه خواهد رفت و هر از گاهی مفسدی منتسب به این جریان یا آن دولت بخشهایی از فضای رسانهای را بهخود اختصاص خواهد داد.
در این میان افکار عمومی پرسشگرانه عدالت را مطالبه میکنند؛ مطالبهای که متوجه قوه قضاییهای است که باید ورا و فرای این جنجالها و غوغاسالاریها، شهد شیرین عدالت را به کام جامعه بریزد. امید آنکه قوه قضاییه پاسخ در خوری به این مطالبه بدهد.
تهران امروز: «ژنو2» بدون ایران؟
در شرایطی که در چند روز آینده قرار است نشست «ژنو2» برای حل بحران سوریه برگزار شود و طرفهای درگیر در این بحران پشتمیز مذاکره قرار گیرند هنوز از ایران برای حضور در این نشست دعوتی به عمل نیامده است و ظاهرا مخالفت آمریکا مهمترین دلیل عدم دعوت از ایران برای حضور در این نشست است.
در روزهای اخیر شاهد بودیم که محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه به برخی کشورهای منطقه از جمله سوریه سفر کرد و طی آن حول مسائل مهم منطقهای و جهانی با سران کشورهای منطقه به بحث و تبادل نظر پرداخت که یکی از این محورها حل مسئله سوریه بود.
در این راستا وزیر امورخارجه کشورمان به همراه وزیرخارجه سوریه عازم روسیه شدند و طرفین نشستهای سهجانبهای داشتند که مهمترین راهحلی که در این میان مطرح است بحث حضور ایران در نشست «ژنو 2» است. ایران به واسطه جایگاه مهم منطقهای که دارد اهمیت حضور آن از سوی دبیرکل سازمان ملل، اخضر ابراهیمی نماینده ویژه سازمان ملل در حل بحران سوریه، روسیه و سایر قدرتهای بینالمللی مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. اما به واسطه مخالفتهای آمریکا و تعیین پیششرط تاکنون زمینه برای حضور ایران محقق نشده است. ایران اعلام کرده است که بدون پیششرط در این نشست حضور پیدا خواهد کرد در شرایطی که آمریکا اعلام کرده ایران باید توافقات نشست «ژنو1» را بپذیرد.
مسئله بحران سوریه سه سطح دارد:1 - بین دولت و مخالفان 2 - در سطح منطقه (ایران و عربستان) 3 - در سطح بینالمللی (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین). با توجه به اینکه بحران سوریه در سه سطح جریان دارد و ایران نیز در سطح منطقهای تاثیرگذار است، لذا حضور ایران میتواند در حل این بحران تاثیرگذار باشد. ایران همواره موضعی صلحطلبانه در ارتباط با بحران سوریه داشته است و همواره بر راهحلهای سیاسی تاکید کرده است و از طرفهای درگیر خواسته است که پشتمیز مذاکره به حل مشکلات خود بپردازند. حق مردم سوریه برای تعیین سرنوشت خود امری بود که همواره از سوی ایران مطرح شده است. ایران برخلاف برخی کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی از روز اول بحران که بر طبل جنگ میکوبیدند روی گفتوگو و مذاکره تاکید کرده است و ادامه تنشها و درگیریها در سوریه را برای منطقه خطرناک دانسته است.
امری که امروز نیز شاهد آن هستیم و گروهها و جریانهای تکفیری و سلفی صلح و آرامش را در منطقه به خطر انداختهاند. دلیل دیگری که میتواند حضور ایران را مهم و تاثیرگذار جلوه دهد عدم ضمانت اجرایی توافقات احتمالی این نشست بدون حضور ایران خواهد بود. حضور ایران در این نشست میتواند پشتوانه محکمی باشد برای اجرای توافقات صورت گرفته. زیرا به واسطه دوستی ایران و دولت سوریه حضور ایران در این نشست به این معنی خواهد بود که دولت سوریه به تعهدات خود پایبند میماند و ایران مانع از کارشکنی احتمالی دولت بشار اسد میشود.
جمهوری اسلامی : غربت پیامبر در امت خود
برخلاف تبلیغات پرسر و صدائی که به مناسبت هفته وحدت به راه انداختهایم، امت اسلامی این روزها دچار اختلاف و انشقاق شدید است. هر چند ما مسلمانان در تمام نقاط جهان از فرا رسیدن سالروز میلاد پیامبر اکرم شادمانی میکنیم، ولی واقعیت اینست که همه غمگین و نگران سرنوشت امت اسلامی هستیم. اگر جشنها و شادمانیهای این روزهای ما به معنای اینست که ما مسلمانان با اعمال و گفتارمان قلب پیامبر را شاد کردهایم و بنای پیروزی از آن حضرت و عمل به قرآن کریم را داریم، چنین چیزی صحت ندارد بلکه باید اعتراف کنیم که پیامبر اسلام در میان امت خود، غریب و مهجور است.
این از عجایب روزگار است که پیامبری در سرتاسر جهان حدود دو میلیارد نفر پیرو داشته باشد ولی در میان آنها احساس غربت کند. چه کسی عامل پدید آمدن این واقعیت تلخ است؟ چرا امت اسلامی به چنین وضعیت نامطلوبی دچار شده؟ راه چاره چیست و چه کسانی باید برای حل این معضل قیام کنند؟
امت اسلامی، در شرایط کنونی، بهترین سرزمینها را در اختیار دارد، بیشترین ثروتهای زیر زمینی متعلق به مسلمانان است، ملتهای مسلمان از نیروی انسانی با استعداد، هوشمند و توانائی برخوردارند و امکانات و توانائیهای جهان اسلام میتواند زمینه را برای تبدیل شدن ملتهای مسلمان به قدرت برتر جهان فراهم سازد. با اینحال، اکنون جنگ و کشتار و آوارگی و فقر و تفرقه در میان مسلمانان حرف اول را میزنند. بسیاری از دولتمردان حاکم بر کشورهای اسلامی مهرههائی دردست قدرتهای استعماری هستند.
خشونت به نام اسلام و قتل و غارت همراه با فریاد "الله اکبر" توسط افراطیون مسلمان، چهره اسلام را به صورت وارونه در جهان معرفی میکند. ثروتهای خدادادی کشورهای اسلامی هزینه انواع سلاحهائی میشود که دشمنان اسلام با قیمتهای گزاف به مسلمانان میفروشند تا یکدیگر را بکشند و هر روز بنیه امت اسلامی را با پول خود مسلمانان ضعیفتر کنند.
مفتیهای زبان و قلم به مزد، پول میگیرند و طبق میل قدرتهای استعماری فتوا میدهند و تخیلات کثیف و آلوده خود را به اسلام منتسب میکنند. رسانههای صهیونیستی و همپالگیهای استعماری آنها هم این فتواها و صحنههای شرم آور خلق شده توسط افراطیون جاهل و متحجر را آلت دست یا جیرهخوار قدرتهای غربی هستند در بوق و کرنا میکنند و جلوی چشمان مردم سراسر جهان به نمایش میگذراند تا اسلام را آنگونه که خود میخواهند معرفی کنند و به تاخت و تازهای خود در کشورهای اسلامی ادامه دهند و خون مسلمان را هرچه بیشتر بمکند.
در آستانه هفته وحدت، چگونه میتوان خبر کشف کمربند انفجاری بسته شده به کمر دختربچه 8 ساله مسلمانی را که برادر او آن کمربند را به او بسته بود تا خود را در میان جمع مسلمانان منفجر کند و جان آنان را بگیرد، توجیه کرد؟ چگونه میتوان خبر فتوای کثیف آن مفتی وهابی که تجاوز به خواهر را برای تروریستهای فعال در سوریه مجاز میداند و نام آن را "نکاح جهاد" میگذارد، را شنید و آرزوی مرگ نکرد؟ این اقدامات و تهمتهای ننگ آور به اسلام را چگونه میتوان تحمل کرد و در عین حال به مناسبت سالگرد میلاد پیامبر اکرم به جشن و پایکوبی پرداخت؟
روشن است که همدستی دیکتاتورهای جهان عرب با مفتیان پول پرست در اجرای طرحهای استعماری قدرتهای غربی، این صحنههای ننگ آور را پدید آورده و این روزگار سیاه را برای امت اسلامی رقم زده است. بنابر این، ضرورتی ندارد وقت خود را برای جستجوی عاملان این خیانت تلف کنیم. آنچه مهم است پیدا کردن راهی برای مقابله با این توطئه و متوقف ساختن این خیانت بزرگ است.
توصیههای اخلاقی، شعارهای پرزرق و برق، مقالات تکراری و گردهمائیهای خوش آب و رنگ، در طول دهها سال نشان دادهاند که کارائی ندارند و نمیتوانند مشکلات امت اسلامی را حل کنند. تردیدی وجود ندارد که این اقدامات نیز در جای خود و به اندازه نیاز باید صورت بگیرند، اما چاره کار، اینها نیستند. اینها شاید به عنوان مسکن مفید باشند ولی بیماری را ریشه کن نمیکنند. اکنون این بیماری بقدری حاد شده است که غیر از عمل جراحی راهی برای معالجه آن وجود ندارد.
به سران کشورها امیدی نیست. این واقعیت را تجربه طولانی قرون به اثبات رسانده است. به آنها فقط باید گفت: مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!
از مردم عادی نیز کاری ساخته نیست. آنها دلسوخته اسلام و پاکباختگان پیامبرند که برای هر نوع فداکاری آمادگی دارند ولی نیروهای پراکندهای هستند که تا متراکم نشوند و راهی پیش پای آنها گذاشته نشود، به فعلیت در نمیآیند.
باقی میماند گروه نخبگان که اگر از توصیهها و شعارها و مقالات و گردهمائیها عبور کنند و با برنامهای عملی به راه بیافتند و تا به نتیجه نرسیدهاند از پا ننشینند، این گروه کور به دست آنها باز خواهد شد و این عمل جراحی به دست آنها انجام خواهد گرفت و غده چرکین افراط و تحجر و روشهای جاهلی را آنها ریشه کن خواهند کرد.
نخبگان جهان اسلام، اعم از حوزوی و دانشگاهی ابتدا باید باور کنند که پیامبر در امت خود غریب است، سپس به قدرت خود اعتماد نمایند و باور کنند که اگر اراده کنند میتوانند به این غربت دردناک پایان دهند و سرانجام وارد عمل شوند و تا به نتیجه قطعی نرسیدند از پای ننشینند.
تودههای مردم در سرتاسر جهان اسلام در انتظار چنین روزی هستند. آنها اگر اراده و جدیتی از نخبگان ببینند با تمام وجود به آنها خواهند پیوست و از هیچگونه فداکاری دریغ نخواهند کرد. آیا نخبگان به چنین ارادهای خواهند رسید؟
خراسان : کسی که فقط چکش دارد همه چیز را میخ می بیند
این روزها که دیپلمات های ایرانی آماده اجرای توافق ژنو می شوند، حدود 8 سال از آغاز مجموعه تحریم های هدفمند علیه ایران می گذرد. با این همه اکنون زمان اجرای "برنامه اقدام مشترک با غرب" فرا رسیده است. اما آیا نگاه ما به مرحله نخستین این برنامه مشترک با نگاه غرب به آن، یکسان است؟!
در شرایط کنونی ما در ایران می دانیم که حد و اندازه تاثیر تحریم ها چه بوده است. اما برخی گزارش های اندیشکده های غربی هم از جمله گزارش "کنسرسیوم اروپایی عدم اشاعه" (EU Non-Proliferation Consortium) که زیر نظر شورای اتحادیه اروپا فعالیت می کند، با عنوان "ارزیابی سیاست تحریم های اتحادیه اروپایی: مطالعه موردی ایران"
(ASSESSING THE EUROPEAN UNION’S SANCTIONS POLICY:
(IRAN AS A CASE STUDY تصریح می کند که تحریمهای 8 سال گذشته بر سیاست های هسته ای ایران تاثیری نداشته است.
از 2 روز دیگر دیپلماسی ایرانی گام های عملی یک سیاست جدید را آغاز می کند. گام هایی که رئیس جمهور محترم آن ها را موجب فروریختن ساختمان تحریم ها توصیف کرده اند. البته این گفته از منظر ما در ایران قابل درک است. اما آیا طرف های مذاکره ما نیز اینچنین به موضوع نگاه می کنند؟ واقعیت این است که از منظر غرب، مبانی تئوریک اعمال تحریم ها با آن چه رئیس جمهور محترم گفته اند، متفاوت است.
یک مثال معروف انگلیسی می گوید: «کسی که فقط چکش دارد، همه چیز را میخ می بیند». امروز غربی ها مصداق این ضرب المثل خود هستند. آنها هنوز دارند با «چکش تحریم ها» بازی می کنند. طرف غربی، دوره جدید را فاز دوم و تکمیل کننده تمام تلاش هایش در 8 سال گذشته می بیند.
کمتر از یک سال پیش در فروردین 92، آقای "کارل بیلت" (Carl Bildt) نخست وزیر سابق و وزیر خارجه کنونی سوئد در یک سخنرانی در بنیاد کارنگی گفت: «به نظر من در نبرد اراده ها، تحریم های اقتصادی طی 2 مرحله احتمالا در دستیابی به اهداف سیاست گذاری شده تاثیر می گذارند.
مرحله اول زمانی است که پیش از تصمیم گیری، مورد بحث هستند.» او مرحله دوم را زمانی میداند که قرار است تحریم ها لغو یا تعدیل شوند. گزارش "ارزیابی سیاست تحریم های اتحادیه اروپایی: مطالعه موردی ایران" در تایید همین سیاست 2 مرحله ای تصریح کرده است که «انتظار می رود تحریم ها با دشوار کردن زندگی در (کشور) هدف، حساب و کتاب هزینه-فایده را تغییر بدهند.» و ادامه می دهد: «اثرگذاری تحریم ها به طور کلی در 2 مرحله انجام می شود: پیش از اعمال آن ها و در حال مذاکرات برای رفع آن ها.»
بنابراین در نگاه طرف مقابل، مرحله مذاکره برای لغو یا تعدیل تحریم ها نیز بخشی از ساختار تئوری و برنامه اعمال تحریم است. یعنی حتی در لغو فرضی یک مورد از تحریم ها نیز "ساختار تحریم"ها همچنان وجود دارد و براساس آن عمل می شود. اینچنین است اگرچه ما قبول نداشته باشیم، از نگاه غربی ها ساختمان تحریم ها در آغاز مرحله "نازک کاری" است!
مرحله ای که باید آن چه کاشتهاند را برداشت کنند. بر همین مبنا است که روز گذشته یک مقام عالی رتبه وزارت خارجه آمریکا به شهر رُم رفت و شرکت های اروپایی را از معامله با ایران برحذر داشت. او هشدار داده است که داد و ستد با ایران به دلیل تحریم ها هم چنان خطرناک است و می تواند شرکت های دخیل را با دشواری روبرو سازد. به عبارت دیگر آمریکا به دیگر کشورها هشدار می دهد که باید در ادامه مرحله دوم ساختار تحریم که مذاکره درباره آن است، نیز براساس برنامه این کشور عمل کنند.
بنابراین به رغم این که دستگاه سیاست خارجی کشورمان تاکید کرده است که مذاکرات باید در یک یا 2 دوره 6 ماهه به پایان برسد، این مرحله دوم که همان مذاکره برای رفع تحریم ها است، ممکن است سال ها به طول بینجامد. این بازه طولانی که می تواند 5 سال تا 20 سال هم ادامه یابد، به نوعی در متن توافق درباره "برنامه اقدام مشترک" موسوم به توافق ژنو نیز گنجانده شده است.
همان طور که دکتر ظریف هم در مصاحبه ای که آذرماه با سایت تابناک انجام داد، می گوید: «یکی از مهم ترین نقاط بحث ما این است که طول این دوران چه میزان باشد. دیدگاه های گوناگونی هست که خود این موضوع، محل نزاع خواهد شد، زیرا از 5 سال تا 20 سال گفته اند. بعد از یک دوره ای که اقدامات اطمینان ساز انجام دادیم، برنامه هسته ای ایران، مثل برنامه هسته ای کشورهای دیگر می شود«.
افزون بر آن چه گفته شد، باید این واقعیت را نیز در نظر بگیریم که برخی از تحریم ها و فشار غرب بر ایران اساسا با انگیزه های دیگری از جمله اتهامات حقوق بشری اعمال شده است. مشکل تحریم های حقوق بشری با ایستادن چرخ سانتریفیوژ حل نمی شود و کلید آن توجه جدی به دیپلماسی عمومی و آشنا کردن غرب با واقعیت های ایران است. حتی درباره تحریم های مورد بحث کنونی هم راه های جایگزین از جمله توجه جدی و عملی به رهیافت "اروپای دوم" می تواند یکی از راه های موازی پیش رو باشد.
بنابراین تمام آن چه گفته شد روشن می کند که ضمن ادامه مذاکرات، مهم است که در چارچوب و پازل مورد نظر طرف مقابل حل نشویم. دستگاه دیپلماسی کشور - به معنای عام آن و نه فقط وزارت خارجه – در ادامه سیاست های کنونی به عنوان یک بازیگر منطقی (Rational Player) باید علاوه بر توجه به مذاکرات پیش رو، سناریوهای متعدد و متنوع دیگری را هم برای ادامه راه در پیش بگیرد. سناریوهایی که پایان خوش تمام آن ها، می تواند حداقل فروریختن ساختمان تحریم ها باشد.
شرق : آموزههای دینداری
خداوند متعال را «نفحه»هایی است که به فرموده پیامبر(ص)، میباید آن «نفحه»ها را دریافت: «ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها». تقارن دو میلاد رسولگرامیاسلام(ص) و فرزند بزرگوار آن حضرت، امامجعفرصادق(ع)، به راستی یکی از آن نفحههای الهی است. کمتر تقارنی تا این اندازه پرمعنی بوده است. میلاد پیامبر(ص) که فرمود: من برای اتمام و تکمیل «مکارماخلاق» مبعوث شدهام و میلاد امام بزرگواری که سرتاسر وجود پرنور او، نشانه و نماد کاملی از آن «مکارماخلاق» بود.
در میان امامان ما-علیهمالسلام- موقعیت هیچیک به اندازه حضرتصادق(ع) پیچیده و دشوار نبود: دوران امامت آن حضرت، چنانکه میدانیم، مصادف بوده است با دوره رازآلود و سخت پیچیده انتقال خلافت از امویان به عباسیان و در این دوره پرآشوب، نگاهداشت مبانی تشیع و اسلام راستین و تعیین و حفظ مرزهای گاه باریک با انواع گروههای فکری و سیاسی آن روزگار، جز به همت و نظر خداداد آن حضرت ممکن نمیشد.
نگاهداشت مرزهای اعتقادی بهویژه به این سبب دشوار بود که انواع مخالفان خلافت بنیامیه، از سالیان دور با شعارهای شیعی و موضوع احقاق حق از دسترفته اهلبیت(ع) در تشکیلاتی سخت پیچیده و طبقهبندیشده شامل داعیان و ناظران، گردهم آمده بودند و مردم را به خلع بنیامیه و سپردن خلافت به یکنفر از اهلبیت و آلمحمد(ص) دعوت میکردند. این موضوع فارغ از هر نکته دیگری، نشاندهنده شکست بنیامیه در سالها تبلیغات سنگین علیه خاندان پیامبر بود.
البته عباسیان، که در آغاز کار خود را وارث حق امامعلی(ع) و امامحسین(ع) میدانستند، کمتر از یکدهه پس از پیروزی، بنیادهای خلافت را بر همان مبانی قرار دادند که معاویه و مروان و عبدالملک نهاده بودند. با این همه، موضوع حب اهلبیت و حق ایشان در جانشینی حضرت رسول(ص)، در همان دوره انتقال و سالها پس از آن، موجب پدیدآمدن و رشد بیسابقه انواع و اقسام گروههای عجیب و غریب فکری با زمینههای سیاسی شد که کمابیش همگی گرایش شیعی داشتند، ولی اغلب، نه آن تشیعی که امامصادق(ع) و پدران آن حضرت نماد آن شمرده میشدند.
به هرحال، وجود و فعالیت گاه گسترده آن گروهها، بهویژه پس از به قدرترسیدن عباسیان، برای پارهای از عناصر شیعی، جذابیتهایی ایجاد میکرد و از همه مهمتر، از نظر فکری و اندیشگی نیز دشواریهای جدی پدید میآورد. افراط و غُلُو در عقیده، یکی از نشانههای تندروان بود، که بهزعم خویش، از امام و پیشوایی چون حضرت صادق(ع) پیش میافتادند و حتی بسیاری از آنها به وادیهای شرکآلود و کفرآمیز هم کشیده میشدند.
بیگمان، بسیاری از آنها شاید بیآنکه بدانند یا اطلاع کافی داشته باشند، بازیچه دست سیاستمداران عهد بودند، زیرا عباسیان و کارگزارانشان بسیار تمایل داشتند تا تشیع را با «زندقه» و بیدینی پیوند بزنند و به اینگونه مجالی برای سرکوب کامل شیعه به دست آورند یا دستکم، هواداران امامصادق(ع) را از گرد آن حضرت بپراکنند.
مبارزه فکری حضرت صادق(ع) با این گروه، ، نکتههایی آموزنده دارد. حضرت صادق(ع) در این میانه پرآشوب، نماد کامل دین نیای بزرگوار خویش بود. آن حضرت، شأن تشیع را در پایگاهی بس فراتر از خواستههای زودگذر سیاسی و دنیایی شماری افراطی و غالی قرار داد؛ نکته بسیار مهمی که غالیان از درک آن عاجز بودند یا آن را با اهوا و امیال نفسانی و قدرتطلبی خویش در تضاد مییافتند.
میراث فکری حضرت صادق(ع) نشاندهنده کوشش خستگیناپذیر آن حضرت در حفظ و گسترش و تبلیغ تشیع به آن طریقی است که پیامبراکرم(ص) رضایت داشت و امامعلی(ع) و فرزندان معصوم آن حضرت پی نهاده بودند: دینی اخلاقی و مناسب زندگی اخلاقی و الهی، نه آیینی گمشده در هیاهوهای سیاسی و جنجالهای فرقهای. به همین سبب، در تراث فکری حضرت صادق(ع)، آموزههای اخلاقی ایشان بسیار ممتاز و برجسته است و هر اندیشمندی را به تامل میخواند.
همچون این نمونه شگفتانگیز: آن حضرت به یکی از اصحاب خود فرمود: «نماز و روزه اشخاص شما را فریب ندهد- بسا که ترک آن بر ایشان سخت و دشوار باشد- آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.» با صادق آلمحمد(ع) تشخیص مرزها دشوار نیست!
کیهان : پیامبر، موضع شدت و موضع رحمت
«شدید» و «رقیق» دو صفت متضاد هستند که هر دو در قلب مومن جمع میشود و مومن میتواند مظهر کمالی هر دو باشد اما درباره کاربرد آن ملاحظات جدی وجود دارد. مومن میتواند مظهر کمالی «شدید» باشد در مواجهه با کفار و معاندان و همزمان میتواند مظهر کمالی «رقیق» در مواجهه با مومنان و همراهان دین خدا باشد.
کمااینکه خداوند متعال در آیه 29 سوره مبارکه فتح، خاتمانبیاء - صلیالله علیه و آله و سلم- که اینک در آستانه زاد روز مبارکش قرار گرفتهایم و پیروان ایشان را اینگونه ترسیم کرده است: «محمدرسولالله والذین معهاشداء علیالکفار و رحماءبینهم» بنابراین باید گفت تقسیم انسانها به دو دسته غلیظالقلب یا شدیدالقلب و رقیقالقلب و به قول خودمان در ادبیات رایج فارسی به «سنگدل» و «مهربان» صحیح نیست چرا که خداوند خالق قلبهای ما خواسته است که قلب انسان توامان سنگدل و مهربان باشد اما البته هر سخن جایی و هر نقطه مقامی دارد.
اگر شدت و رقت در نقطهای بهم نرسند، قلب دچار تضاد و سردرگمی میشود اما اگر در یک نقطه هدف بهم برسند این تضاد به توافق تبدیل میشود در آیه شریفه، «دین خدا» کانون حل این تضاد معرفی شده است یعنی اینکه فرد باید بنده خدا باشد و در راه بندگی که در آن تضاد راه ندارد با آنانکه خدا فرموده شدید باشید، شدید باشد و با آنانکه خدا فرموده رحیم باشید، رحیم باشد.
خداوند میفرماید با کفار غلیظ باشید و با مومنان رحیم باشید و بعد هم فراهم شدن این دو کار به ظاهر متضاد با یک قلب را بندگی فرد معرفی کرده و در همان آیه به خصوصیات چنین افرادی اشاره میکند: «تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود» پیامبر عظیمالشان اسلام مظهر تام اشداء علیالکفار و رحماء بینهم بودند کمااینکه در نشانهها، بالاترین مرتبه رکوع و سجود و نورانیت ناشی از آن را داشتند.
اسلام واقعی و ناب در واقع همین اسلام اشداء علی الکفار و رحماء بینهم است. این یک ترازوی واقعی بازشناسی اسلام اصیل از اسلامهای ساختگی است و باید گفت اسلامهای ساختگی اسلامهایی نیستند که عوام به واسطه ضعف اطلاعات دینی و یا اشتغال به لهو و لعب آن را به مرور ساخته و پرداخته باشند بلکه اسلامهای جعلی که آشکارا اصل «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» را نشانه رفتهاند، توسط همان کفار و معاندانی ساخته و پرداخته و عملیاتی شدهاند که بیشترین ضربه را از سیاست اسلامی «اشداء علی الکفار» دریافت میکنند. اما در این رابطه چند نکته اساسی وجود دارد:
1- اکثریت قاطع شخصیتها، مراکز، مجامع و نحلههای سنتی جهان اسلام، «وحدوی» هستند یعنی از اصل وحدت مذاهب و همکاری طوایف مسلمانان با یکدیگر حمایت میکنند. شیعیان جعفری، شیعیان علوی، شیعیان زیدی، شیعیان اسماعیلی، اهل سنت مالکی، اهل سنت شافعی، اهل سنت حنفی و اهل سنت حنبلی در همه کشورها از همگرایی اسلامی و گفتگوی علمایی میان خود استقبال میکنند کما اینکه همین اکثریت قاطع در همه مذاهب اسلامی از غرب و همگرایی با غرب انزجار دارند در نزد همه آنان غرب و تمدن آن اگرچه نکات قابل قبولی هم دارد ولی قابل اعتماد و پیروی نیست. خود آمریکاییها بارها به نتایج نظرسنجیهای خود اشاره کرده و گفتهاند به طور میانگین، 80 درصد مسلمانان از آمریکا نفرت داشته و این کشور را دشمن اول خود ارزیابی مینمایند.
خب این متن جوامع اسلامی است بنابراین میتوان با قاطعیت گفت این گروهکهای جدید الولاده موسوم به تکفیری سلفی هیچ ارتباطی با متن و اهداف جوامع اسلامی ندارند و ادامه حیات و فعالیت این گروههای تکفیری به کمک جوامع و ملل اسلامی صورت نمیگیرد. طبعاً در اینجا یک سؤال به وجود میآید که وقتی تکفیریها توسط ملتها یا دولتهای شناخته شده ممالک اسلامی حمایت نمیشوند و در عین حال به اقدامات بسیار پرهزینه اقتصادی دست میزنند از سوی چه کشورهایی تأمین مالی و... میشوند؟
2- بزرگترین اقداماتی که گروههای تکفیری انجام میدهند به هم ریختن جوامع مسلمان و درگیر کردن بخشی با بخش دیگر است نگاهی به اقداماتی که این گروهها در پاکستان، عراق، سوریه، لبنان، مصر، لیبی و... انجام میدهند به ما میگوید که جریان تکفیری در مقابل وحدت و همگرایی اسلامی ایستاده و تواناییهای درونی آن را تحلیل میبرند این موضوع به ما میگوید به تصدیق آیه 29 سوره مبارکه فتح، رحماء بینهم از سوی آنان نقض شده که با توجه به «شاخص» بودن این اصل، میتوان با قاطعیت گفت اینها مسلمان نیستند چرا که محمد رسولالله والذین معه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم.
یک سؤال کلیدی در اینجا وجود دارد و آن این است که به هم ریختن وحدت در میان جوامع اسلامی با کدام دسته از سیاستهای شناخته شده همخوانی دارد؟ آیا غیر از این است که کانونهای اصلی برنامهریزی آمریکاییها- از جمله کمیته 400 نفره پل ولفوویتز، کاندو لیزا رایس، زلمای خلیلزاد و...- در سال 2000 با صراحت نوشتند که راه پیروزی در جنگ تمدنها میان مسیحیت و اسلام، درگیر کردن بخشهایی از جهان اسلام با بخشهایی دیگر از آن است.
3- «اسلام هراسی» یکی از راهکارهای اصلی غرب برای برونرفت از بحران درونی است. غربیها مدتهاست به این نتیجه رسیدهاند که نسخه غربی دیگر پاسخگوی نیاز بشریت نیست و طالبان حقیقت دیری است که امید خود را از آن قطع کرده و دنبال نسخه جایگزین میگردند. غرب به خوبی میداند که تنها نسخه جامع که میتواند این چشمهای پرسشگر را به نقطهای متمرکز کند، اسلام است. اگر بخواهیم میتوانیم، هزاران گزاره از میان متون معتبر غربیها طی یکصد سال اخیر بیاوریم که در آن با صراحت ضمن اذعان به متوقف شدن تمدن و فرهنگ غرب، گفتهاند که اسلام تنها نسخه جایگزین است و اساسا هانتینگتون نظریه جنگ تمدنها را بر این اساس پایهریزی کرد.
کاری که تکفیریها انجام میدهند دقیقا در راستای فرار غرب از پذیرش واقعیت و کمک به آن برای دور کردن اذهان و قلوب از اسلام ناب میباشد. در واقع سرویسهای اطلاعاتی و سیاسی غرب میگویند نباید اجازه داد مردم جهان، اسلام را جایگزین غرب نمایند و از این طرف گروههای تکفیری هم با کشتار مسلمانان و کثافتکاریها میخواهند بگویند اسلام و تمدن قابل جمع نیستند و با این اسلام نمیتوان هیچ بنای قابل قبولی را به وجود آورد در واقع میتوان با دلایل و حتی اسناد فراوانی گفت که این گروههای تکفیری، گردانهای عملیاتی سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی غرب هستند که برای بر هم زدن نسخه اسلامی به میدان آمدهاند و البته عملیاتهایی از نوع «ستون پنجم» به راه میاندازند.
4- کمترین تردیدی در این نیست که عربستان سعودی و وهابیتی که از سوی آن به جان جهان اسلام افتاده و در کار نفی باورها و اعتقادات اصیل آنان است با غرب وحدتی استراتژیک دارد.
هیچکس تردید ندارد که عربستان سعودی بعد از رژیم صهیونیستی، پایگاه اصلی غرب در منطقه حساس خاورمیانه است. از قضا تسلط این دو رژیم بر مسجدالاقصی و کعبه این معنای مشترک را به وجود میآورد که سپردن قبلههای مسلمانان به رژیمهای صد درصد وابسته به غرب توسط انگلیس در فاصله سالهای 1310 تا 1327 (واگذاری قبله دوم به آلسعود در سال 1931م و واگذاری قبله اول به رژیم صهیونیستی در سال 1948) یک سیاست حسابشده بوده است.
عملکرد آل سعود و عملکرد تکفیریها نه تنها با یکدیگر مو نمیزند بلکه عربستان به طور آشکار از اقدامات تکفیریها در همه ممالک اسلامی حمایت میکند. حمایت آشکار عربستان از لشکر تکفیری جهنگوی در پاکستان، حمایت از شبهنظامیان تکفیری در داغستان، حمایت از تکفیریهای داعش در عراق، حمایت از تکفیریهای النصره در سوریه و حمایت از جریان تکفیری عبدالله عزام در لبنان بخشی از این مسئله است با این وصف خود این معادله دست غرب را در راهاندازی، حمایت و بهرهگیری از جریانات تکفیری کاملا آشکار میکند. غرب اگر چه وانمود میکند که نه تنها از جریانات تندرو تکفیری حمایت نمیکند بلکه خود را در معرض آسیب آنان معرفی میکند، اما نمیتواند از این معادله فرار کند که:
مردم سالاری : سیاست عرصه نمایش نیز هست
از سیاست تعریفهای فراوانی به دست دادهاند. هزاران اندیشمند وصاحب فکر دود چراغها خوردهاند و دفترها سیاه کردهاند تا سیاست را به کمند تعریف و تدقیق در آورند!از نظر یونانیها سیاست دانش اداره یک شهر بود. فرهنگ (لیتره) سیاست را علم حکومت بر کشورها معرفی میکند. پریکلس در مرثیهای سروده است «آدمی که به کار سیاست نپردازد شایسته صفت شهروند بیآزار نیست، بلکه باید او را شهروندی بیخاصیت نامید» هارولد لاسول اندیشمند سیاسی، سیاست را مطالعه چگونگی شکل گرفتن قدرت وسهیم شدن در آن میداند و...
اما سیاست افزون بر همه این تعاریف وکارکردهایی که برای آن شمردهاند، عرصه نمایش نیز هست! سبب آنکه، میدان سیاست با صحنه نمایش اشتراکات وهمپوشانیهای فراوان دارد! هردوبازیگرانی دارند، هردو به افکار عمومی (مخاطب) نیازمندند و فن بیان (بلاغت) بازیگران در جذاب کردن صحنه انکار ناپذیر است تا آنجا که امروز در عصر انفجار رسانهها، سیاست ونمایش آنچنان به یکدیگر نزدیک شدهاند که گاهی اوقات برساختن مرزی روشن میان نطق آتشین فلان سیاستمدار در آمریکای لاتین با یک سکانس از فیلمهای درجه سه هالیوودی بسیار مشکل است!!
در کشورهای پیشرفته نیز کم نیستند هنرپیشههایی که به سودای وکالت مجلس وریاست جمهوری پا به میدان سیاست گذاشته اند و وکیل ورئیس شدهاند! حال بگذریم از تیمهای چیره دست چهره آرایی ومتخصصین رسانه و روابط عمومی که همراهان همیشگی سیاستمداران در هر سفر خارجی وداخلی هستند!با این وصف، میتوان عرصه سیاست را با برخی معیارهای زیبایی شناسی در سینما و عرصه نمایش نیز به قضاوت نشست!
فصاحت سیاستمدار، چگونگی رفتارش در جشنها و خوشیها و نحوه سلوکش در هنگامه رویارویی با ناخوشیها، میزان آداب دانی اش در دیدارهای رسمی، وحتی شیوه لباس پوشیدن وانتخاب رنگ لباسش برای تاثیر گذاری بر مخاطبان، جملگی نکاتی است که اگرچه در نگاه اول پیش پا افتاده مینمایند اما در کامیابی سیاستمداران وجلب نظر افکار عمومی جهان نقشی بی همتا بر عهده دارند وصد البته نیازمند به کاربستن درجهای از تکنیکهای بازیگری، سینما،نمایش و صحنه آرایی هستند، به گونهای که امروزبی هیچ مبالغهای، حضور متخصصین این رشتهها در مقام مشاور وهمراهان سیاستمداران به امری ضروری بدل شده است! براین اساس، میتوان هشت سال گذشته را در سیاست ما، سالهای برهنه بودن سیاست از زیبایی رفتار ومنش دولتیان نیز دانست! دولتی که مسئولانش در رفتار ومنش وتوان پایین دراماتیک (افزون بر سیاستهای نادرستی که به ویژه درحوزه اقتصاد برجای گذاشتند!) جزو پدیدههای استثنایی تاریخ سیاست کشور ما به حساب میآیند!!
فقر واژگانی مسئولان دولت پیشین، مصاحبههای رئیس دولت ونحوه پیش بردن بحثها از سوی ایشان، خندههای بی موقع، قصارگوییها، شوخیهای دل آزار وصندلیهای خالی از شنونده صحن عمومی سازمان ملل، تنها مشتی از خروارهاست!!
یکی از نازیباییهای دولت پیشین، سفربه سراسر کشور در قالب سیاست سفرهای استانی بود . میزان سودمندی این سفرها داستان دانستهای است و شاید نیازمند تکرار نباشد. بخش قابل توجه ماجرا اما در اینجاست که این سیاست یکی از معدود سیاستهای دولت گذشته است که در دولت تدبیر وامید در پیش گرفته شده است!
علاوه بر اشکالات فنی واخلاقی که تحلیلگران بر این سیاست گرفتهاند، مدل این گونه دیدارهای سیاستمداران با مردم، سالهاست که دیگر در کشورهای پیشرفته ودر حال توسعه به سبب ناکارآمدی و هزینهسازیهای نالازمی که در پی دارد کنارگذاشته شده است. تنها کافی است به حالت تعطیل ونیمه تعطیل شهرها در هنگام ورود رئیسجمهور بنگریم، تابه میزان زیانهای این سیاست در کشوری که از نظر تعطیلات سالانه در جهان بیمانند است،پی ببریم!طرفه این که، شهروندان گرفتاری که به امید باز شدن گرهی از مشکلاتشان خیابانها را به پیست مسابقات دو میدانی بدل میکنند، صحنههای جگر خراشی رقم میزنند که اگرچه در رسانه ملی قابل رویت نیست اما در زمانه ای که با تلفن همراه کوچکی میتوان لحظه به لحظه هر ماجرایی را در کسری از ثانیه به سرتا سر جهان مخابره کرد این دست سیاستها تنها صحنههای نازیبایی میآفریند که کرامت وغرور ایرانیان را نه فقط در داخل کشور بلکه در سرتاسر جهان نشانه میگیرد!
در شرایطی که سیاستمداران با بهرهبردن از تیمهای حرفهای رسانهای ومشاوران متخصص در زمینه سینما وهنر، وسواس خود نسبت به ساختن تصویری با وقار وپرشکوه از خود وکشورشان را به رخ میکشند، به راستی چه اصراری است که از کشور ما هر از چند گاهی تصاویر نازیبا وغرور شکن به سراسر جهان مخابره شود؟!
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد