«آوای باران» برگ زرینّی در کارنامه مجموعه های تلویزیونی

مجموعه تلویزیونی آوای باران به کارگردانی حسین سهیلی زاده شب گذشته به پایان رسید. اگر آوای باران در زمره سریال های فاخر تلویزیون هم قرار نداشته باشد اما با اینحال استقبال نویسندگان و مردم از این ملودرام اجتماعی علی رغم برخی انتقادهای تند مخالف ، موجب می شود که نتوان دامنه اثرگذاری و جذابیت این مجموعه تلویزیونی را در جامعه ایرانی کتمان کرد.
کد خبر: ۶۴۰۹۱۸
«آوای باران» برگ زرینّی در کارنامه مجموعه های تلویزیونی

داستان پردازی درباره کودکان خیابانی و زندگی اجتماعی کودکان بی سرپرست موضوع جدیدی نیست بلکه بارها در ادبیات معاصر جهان به آن پرداخته شده است.مانند شخصیت سیندرلا به قلم شارل پروی فرانسوی، یا  داستان «اولیور توئیست» به قلم چارلز دیکنز  که یک رمان اجتماعی است.

وقتی دیکنز شخصیت فاگین را در داستان «اولیور توئیست» به تصویر می کشد، لندن قرن 19 محیط امنی برای فعالیت افراد سودجویی مانند فاگین بود که از کودکان برای مقاصد شوم خود بهره برداری می کردند. دیکنز به نقد واقعیت های اجتماعی مرتبط با این موضوع پرداخت و شهرت جهانی یافت.

این درک درست و به موقع از واقعیت های روز اجتماع شاید موضوعی باشد که از قلم بسیاری از نویسندگان امروز ما به دور مانده است اما سعید جلالی، علیرضا کاظمی پور و حسین سهیلی زاده نویسندگان و ایده پردازان مجموعه تلویزیونی آوای باران زودتر از نویسندگان و کارشناسان اجتماعی افزایش قابل تأمل کودکان کار در چهارراه ها و پایانه های مسافری و واگن های مترو در تهران و کلان شهرها را پدیده ای بد اما عادی  تلقی نکردند، بلکه با ریزبینی و واکاوی این موضوع توانستند بخشی از این تراژدی واقعی اجتماع را به تصویر بکشند.

در واقع در پاسخ به برخی از نقدهای تندی که بر این سریال وارد آمده ، باید گفت این بی انصافی است که آوای باران را داستانی هندی قلمداد کنیم،  چرا که دست اندرکاران این سریال برای جذب مخاطب به روش های بعضاً غیر منطقی سریال ها و فیلم های هندی و یا سبک فیلمفارسی متوسل نشدند بلکه ساختار این سریال را متمرکز بر تأمل بر پدیده شوم بچه های خیابانی و بی‌سرپرست کردند.

همچنین اگر چه هدف اصلی سازندگان سریال مبارزه با تهاجم بی فرهنگی سریال های ترکی و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان نبوده است اما جای خوشوقتی است که اسلوب قوی سریال این هدف را نیز خود بخود تأمین کرده است.

داستان آوای باران که به نقل از پایگاه اینترنتی شبکه سوم سیما درباره «زندگی خانوادگی مردی به نام طه ریاحی که تاجر داروست با بروز اتفاقاتی دگرگون شده و سرنوشت عجیبی برای او و دخترش (باران) رقم می خورد» است، در نقد حال جامعه امروزی ما شخصیت پردازی تحسین برانگیزی دارد.

جلالی و کاظمی پور می‌دانند که اگر «باران» آن ها از یک پیشینه ذلّت بار و بی هویت برخوردار بود آن گاه حرف چندانی برای گفتن نداشتند، اما وقتی شخصیت دختری از  یک خانواده اصیل و مهربان و معتقد به خدا روایت می شود که پدر خانواده یعنی طه ریاحی بنده مخلصی است که به خواهرزاده اش نادر کمک می کند تا او نیز از رفاه زندگی برخوردار شود، ولی وقتی مسیر زندگی اش بر اثر حوادث تغییر می کند و  دخترش باران دوران کودکی و نوجوانی خود را در کنار حلقه تیمی «شکیب» - نظیر  فاگین داستان اولیورتوئیست -  می گذراند و بزرگ می شود، اما ریشه های اصالت هرگز از وجود او دور نمی‌شود و این حدیث تربیتی از پیامبر عظیم الشأن اسلام را به مخاطب یادآور می‌شود که کودک در هفت سال اول دوره سیادت را پشت سر می گذارد و شخصیت اصلی او شکل می‌گیرد.

«باران» دختری نیست که از روی بدبختی مانند شخصیت بسیاری از داستان های اجتماعی در نهایت به تن فروشی روی آورد بلکه آموزه‌هایی که در همان اوان کودکی از پدرش دریافت کرده  فرهنگی برای تلاش برای به دست آوردن یک زندگی آرمانی و درست را در ضمیرش شکل داده است.

او حتی در جایی که کیانوش، همیار و رفیق دوران‌های تاریک زندگی اش، خواستار ازدواج با وی می‌شود، رسم برادری را به سوز عاشقانه مبهمشان ترجیج می‌دهد.

جدای از جنبه‌های مثبت هنری این مجموعه که به زیبایی، تغییرات زمانی دو دهه 70 و 90 ایران را در تصویربرداری حفظ کرد و از چهره سازی موفقی نیز برخوردار بوده، مجموعه آوای باران نگاهی گذرا به خرده فرهنگ های بد جامعه امروز ایران نیز داشته است.

از رابطه عشقی نوگرایانه بیتا و سینا که توانست تا حدی نادانی بسیاری از جوانان عاشق امروز که با پشت کردن به معیارهای سنتی، فرهنگی و سبک زندگی خود حاضرند دست به هر کاری بزنند و از جعل و افترا و دزدی گرفته تا بی حرمتی به هر کس که مخالف اندیشه و هدف آن هاست را با موفقیت به تصویر کشیده است.

اوج این بی خردی به حدی است که وقتی سینا حاضر می‌شود با گرفتن یک میلیارد تومان از پدر بیتا(که در آخر به 300 میلیون تومان کاهش یافت) وی را طلاق دهد، بیتا در جدل لفظی خود با مادرش زیور، آنها را محرّک و عامل بوقلمون صفتی های سینا می داند.

همچنین، نوع رفتار دور از انسانیت و حس حسادت نادر و زیور به طه آن هم در حالی که طه همیشه یار و حامی خواهرزاده اش نادر بود این هشدار را نیز برای مخاطبان جوان ایرانی می‌تواند داشته باشد که در ارتباطات و تعاملات اجتماعی خود با دیگران حتی با اقوام نزدیک با احتیاط عمل کنند و بی گونه به کسی که  شناخت کاملی از او ندارند اعتماد نکنند.

به خصوص که امروز در جامعه ای زندگی می کنیم که شبکه های اجتماعی اینترنتی و موبایلی به راحتی خواستار اشتراک گذاری اطلاعات خصوصی و سلایق و نوع اندیشه ما با دیگران هستند.

صرف نظر از پایان داستان آوای باران که البته از پایانی قابل قبول برای مخاطب برخوردار بود و با خلاقیتی ویژه یاد حادثه تأسف بار هواپیمای ایرباس را نیز زنده کرد، پرداختن به موضوع کودکان کار و بی سرپرست آن هم توسط رسانه ملّی قابل تقدیر است.

فراموش نکنیم که در کشوری زندگی می کنیم که پیمان نامه 54 ماده‌ای سال 1989 حقوق کودکان سازمان ملل را در سال 1991 امضا کرده و در ماده 17 آن به نقش سازنده مطبوعات و رسانه‌ها در مبارزه با این پدیده شوم اجتماعی تصریح شده است.

سعید جلالی از نویسندگان این مجموعه در گفت‌وگو با ایسنا گفته است:«در ارتباط با مسأله‌ کودکان کار، در بخش‌هایی به شهرداری هم تلنگر زدیم؛ این که گداها همیشه یک قدم جلوتر از شماها هستند یا اینکه در این سریال کاراکتر «شکیب» که کودکان کار را سازماندهی می‌کند، برمی‌گردد و می‌گوید شهرداری بچه‌های زیر هفت سال را جمع نمی‌کند. باید بدانیم علت چیست. علت این است که امکانات نگهداری این بچه‌ها و سرپناهشان وجود ندارد؛ بنابراین افرادی مثل شکیب یاد گرفته‌اند و می‌دانند که اگر کودکان زیر هفت سال را به خیابان‌ها بفرستند هیچ‌کس کارشان ندارد». باید افزود که امکان رواج پدیده کودکان کار و بی سرپرست در تناقض کامل با قوانین ملی و بین المللی قرار دارد که در پیمان نامه حقوق کودک (افراد زیر 18 سال) نیز به ضرورت نبود رنج به سبب تبعیض برای کودکان تأکید شده است.

اما کم رنگی نقش نهادهای اجرایی و حقوقی به خصوص نیروی انتظامی به عنوان ضابط قضایی در هر یک از پرونده های مطرح شده در داستان مجموعه تلویزیونی آوای باران، از خیانت در امانت گرفته تا آدم ربایی و مبارزه با قاچاق دارو و باندهای استفاده کننده از کودکان، مهمترین ضعف سریال آوای باران است. چرا که برای مثال هر مشترک تلفن همراهی می داند که پلیس با استفاده از فناوری‌هایی که در اختیار دارد می تواند مکان های تماس را شناسایی کند.

همچنین نقش وکلا و قوه قضاییه قوی جلوه داده نمی‌شود تا حدی که مخاطب به طور کلی با این نهادهای حقوقی غریبه می‌ماند. این موضوع در فیلم سینمایی اخیر پوران درخشنده با عنوان «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» که درخصوص مبارزه با کودک آزاری بود نیز به طور جدی نادیده گرفته شد که عمیقاً درخور انتقاد است.

در مجموع دعوت به اندیشیدن درباره موضوع کودکان کار و بی سرپرست و وا داشتن مخاطبان به تلاش برای برخورد با این موضوع که در تیتراژ آغازین این مجموعه نیز به چشم می خورد، اثر حسین سهیلی زاده را برای سالیان متمادی در خاطره مخاطب ایرانی ماندگار خواهد کرد چرا که تلاش برای استیفای حقوق اجتماعی کودکان و فراهم آوردن آینده‌ای بهتر برای آن ها از اولویت های اجتماعی است، همان طور که رئیس جمهور کشورمان با بازدید از شیرخوارگاه ها و موسسات حمایت از کودکان آن ها را شاد می کند و حتی تعدادی از یتیمان و شیرخوارگان را به سرپرستی می گیرد و بدین نحو ، مسئولیت پذیر بودن در قبال محرومان را گوشزد می‌ نماید.

امیررضا شیرازی نژاد - کارشناس مدیریت امور فرهنگی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها