جام جم سرا: ماجرای اصلی لو رفتن عروس دروغین چندین ماه پیش اتفاق افتاد. دختر جوانی همراه پدر پیرش وارد مغازه طلافروشی در شهر استهبان شیراز شد و پس از انتخاب سرویس طلای گرانقیمت، پدر پیر با پرداخت ۴۰۰هزار تومان از مرد طلافروش خواست تا شماره کارت بانکیاش را در اختیار پسر جوانش که در تهران زندگی میکند قرار دهد تا وی ۳میلیون و ۱۰۰هزار تومان دیگر را به حساب مرد طلافروش واریز کند.
وقتی مرد طلافروش پیشنهاد او را پذیرفت، پیرمرد در تماس تلفنی شماره کارت بانکی وی را در اختیار پسرش گذاشت و دقایقی بعد همه پول به حساب مرد طلافروش واریز شد و پدر و دختر جوان همراه با سرویس طلا از مغازه خارج شدند بدون اینکه کسی بداند در این میان چه سرقتی رخ داده است.
مرد طلافروش بعد از تعطیلات نوروزی وقتی برای برداشت پول به سراغ دستگاه خودپرداز بانک رفت، متوجه شد که حساب بانکیاش مسدود شده است. «مهرداد» وقتی موضوع مسدود شدن حسابش را از بانک پیگیری کرد دید که با شکایت پسر جوانی در دادسرای جرایم رایانهای تهران و با دستور بازپرس شادابی از شعبه ۳۱ حسابش بسته شده است.
«مهرداد» از استهبان به تهران آمد و خود را در برابر پرونده کلاهبرداری پسر جوانی دید و در پیگیریهایش پی برد پسر جوانی در دام فریبکاری دختر جوانی که قرار بود با هم ازدواج کنند گرفتار شده است و زمانی که دختر جوان از وی پول میلیونی خواسته است ۳میلیون تومان را از حسابش به حساب مرد طلافروش واریز کرده است.
پسر فریبخورده که در دادسرای پایتخت حضور داشت به بازپرس پرونده گفت: سال گذشته با دختر جوانی از طریق سایتهای اجتماعی آشنا و بعد از مدتی در تماسهای اینترنتی و تلفنی به وی علاقهمند شدم و درحالیکه تنها عکسش را دیده بودم به دختر جوان اعتماد کردم و به اندازهای پیش رفتم که با هم قرار ازدواج گذاشتیم.
وی افزود: بعد از مدتی «مونا» در تماس تلفنی گفت که به پول نیاز دارد و خواست تا ۳میلیون تومان به یک حساب واریز کنم. من که به «مونا» اعتماد داشتم پول را به شماره کارتی که برایم پیامک کرده بود واریز کردم اما بعد از چند روز دختر جوان دیگر پاسخگوی تلفنهایم نبود و گوشی موبایلش را خاموش کرد.
مرد طلافروش وقتی ادعاهای پسر جوان را شنید در اظهاراتش گفت: آن دختر و پدر پیرش از اهالی شهر استهبان هستند و آنها را میشناسم و فکر نمیکنم دختر جوان این کار را کرده باشد چون زمانی که پیش من بودند پدر پیر با پسرش در تهران تماس گرفت و دخترش به کسی زنگ نزد.
با ادعاهای مرد طلافروش و پسر فریبخورده تیمی از ماموران پلیس به سراغ دختر و پدر پیرش در شهر استهبان رفتند و آنها را تحت بازجویی گرفتند. در این شاخه از تحقیقات، پدر پیر در ادعاهایش به ماموران گفت: من و دخترم سالهاست که در این شهر زندگی میکنیم و پسرم که در تهران کار میکند خواست تا برای خواهرش سرویس طلا بخرم. وقتی به مغازه طلافروشی رفتیم و خواستیم سرویس طلا را بخریم با پسرم تماس گرفتم و با دادن شماره کارت صاحب مغازه پول طلاها را از طریق کارت به کارت پرداخت کرد.
پلیس در گام بعدی تحقیقات پسر جوان را در سر قرار ملاقات ساختگی با پدر پیرش در تهران دستگیر کرد. «ناصر» که از بازداشت خود شوکه شده بود اصرار بر بیگناهی داشت و ادعا میکرد که در سناریوی خرید طلا و انتقال پول نقشی نداشته و پول را یکی از دوستانش به حساب مرد طلافروش واریز کرده است.
درحالیکه «ناصر» خود را بیگناه میدانست ماموران پی بردند تلفن دختر فریبکار به نام «ناصر» است.
ماموران بار دیگر پسر جوان را تحت بازجوییهای فنی قرار دادند . «ناصر» ناچار لب به اعتراف گشود و در اعترافاتش گفت: با ساختن یک صفحه با نام و عکس دختر در سایتهای اجتماعی و همسریابی، به دنبال طعمههایم میگشتم و با تغییر صدا خودم را دختر دم بخت معرفی میکردم. معمولا ارتباطم با طعمههایم از طریق اینترنت و پیامک بود و بعد از اعتمادسازی به بهانههای مختلف از آنها درخواست پول میکردم.
وی افزود: بعد از اینکه پول خوبی از طعمههایم به جیب میزدم گوشی موبایلم را خاموش میکردم و چون پول را معمولا برای خرید کارت به کارت میکردند فکر نمیکردم پلیس بتواند ردی از من به دست بیاورد اما تنها اشتباهم خرید طلا برای خواهرم با حساب یکی از طعمههایم بود که دستم رو شد.
اکنون، ردیابیها برای شناسایی دیگر طعمههای پسر دخترنما ادامه دارد.|تعامل|
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد