در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
کشور پس از جنگی طولانی و فرسایشی به بازسازی و بالندگی نیاز داشت و این امر هم جز با خدمت و همدلی همه افراد متخصص، نخبه و کاربلد ممکن نبود. بنابراین مهاجرت حتی به قصد اهداف مثبتی چون تحصیل خیلی با سازوکارهای مطلوب و موردنیاز در آن زمان سنخیت نداشت و حتی نیاز بود نیروهای ارزشمند حرفههای مختلف که در سالهای گذشته جلای وطن کرده بودند هم به سرزمین مادری و پدریشان بازگردند.
سراب با نیت خیری ساخته شده بود، اما دقیقا به همین دلیل فقط روی نقطه ضعفهای مهاجرت و زندگی اسفبار و به بنبست رسیده آدمهای رفته به آن سوی آبها تمرکز کرده و چشمش را بر موفقیتها و افتخارات ایرانیهای مهاجر بسته بود.
اما پس از دوران سازندگی و خارج شدن از بحران و فشارهای ناشی از جنگ و در راستای همین تغییر و تحولات رو به رشد کشور، نگاه برنامهسازان نیز به مقوله مهاجرت مثبتتر شد و ابعاد روشنتر این قضیه را هم دیدند. در شرایطی که فضای اجتماعی بازتر شده بود نیاز به ارتباط با جهانی که تا دیروز علیه ایران بسیج شده بود احساس میشد و مهاجرت بهخاطر تحصیل و کسب علم و فناوریهای مختلف برای خدمت به کشور بدون ایراد و اشکال به نظر میرسید.
یکی از بهترین برنامههای تلویزیونی در این ارتباط مستند بسیار پرمخاطب «مهاجران» ساخته محمدعلی فارسی بود که آن تصویر کلیشهای معرفی شده و شکل گرفته غالب درباره مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور را از بین برد و جلوههای روشن و مثبت این مساله را هم به نمایش گذاشت و مورد واکاوی قرار داد.
مستند مهاجران برای نخستین بار نشان میداد لزوما هر ایرانی که پایش را به کشوری اروپایی یا آمریکایی یا هر نقطه دیگری از این عالم خاکی میگذارد به ته خط رسیده و محتوم به شکست نیست، بلکه حتی میتواند نمونه کامل و واقعی یک انسان الگو و موفق باشد. آدمی که نه تنها ایرانیها به او افتخار کنند، بلکه همزمان مایه فخر و مباهات خارجیها هم باشد.
فارسی در این برنامه بدون اشاره به نقطه نظرات سیاسی افراد تنها به وجوه موفقیتآمیز حرفهای مهاجران میپردازد و نمونههایی از افراد درجه یک ایرانی خارجنشین را به ما معرفی میکند. حس غروری که از دیدن تصاویر و موقعیت غطبهبرانگیز آنها به مای مخاطب منتقل میشود، وضع دلپذیری است و میتواند به عنوان الگویی موفق قابل بهرهبرداری باشد. در مهاجران، افراد کارکشته و توانایی را میدیدیم که با مهارت و قدرت و استعدادشان بر مشقات و مشکلات ناشی از تفاوت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و هر مانع محکم دیگری با رنج و مرارت و اتکا برتواناییشان عبور کرده بودند و از آن مهمتر این موفقیت و نتیجه درخشان نهایی را تنها متکی به خود نمیدانستند، بلکه از کوچکترین فرصتی برای انتقال این دانشها و تجربیات به هم میهنان خود در کشور استفاده میکردند.
اما شاید مهمترین نکته مهاجرت فارغ از مقاصد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به آن حس و حال غریب و غیرقابل وصفی است که مهاجران شاید برای ابد با آن دست و پنجه نرم میکنند. وضعی که فقط خود افراد مهاجرت کرده میتوانند آن را درک کنند، اما شاید اصلا نتوانند به کسی که هیچگاه این تجربه را نداشته شرح حال دقیق خود را توضیح دهند و منتقل کنند.
نمایش «بازگشت پسرنافرمان» نوشته محمد چرمشیر به کارگردانی علی راضی و بازی بابک کریمی، ناتالی متی (بازیگر فرانسوی سریال «مدار صفر درجه»)، بلز پوژادپرو، نوال شریفی، ماکان اشگواری و حسین راضی که تا پایان اسفند امسال در دو نوبت 18 و 30 دقیقه و 20 و 30 دقیقه در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه میرود، جزو موفق ترین آثار نمایشی است که نگاهی متفاوت به مقوله مهاجرت دارد.
نکته: بازگشت پسر نافرمان، باوجود اسمش که اشاره به کملطفی و بیمهری پسری نسبت به پدر رو به موت و چشم انتظارش دارد، در برداشتی مثبت اتفاقا پسران خلف و شایستهای را دربرمیگیرد که در هرجای دنیا که باشند از هیچ کوششی برای سرافرازی ایران دریغ نمیکنند |
علی راضی که خودش ساکن پاریس است با اشراف کاملی که به مقوله مهاجرت دارد، موفق میشود از این تجربه زیستی اثری قابل تامل خلق کند که به نوعی حکم حدیث نفس شخصی او را دارد. او با درک درست از متن چرمشیر و باتوجه به تجربیات خاص خودش و تحقیق و مطالعه درست و جامع از شرایط جسمی و روحی و روانی آدمهای مهاجر از ترکیب بازیگران ایرانی و فرانسوی استفاده میکند و با بهرهگیری از دو زبان از دو فرهنگ متفاوت به طرز عجیبی از مقوله مهاجرت پرده برمیدارد و حتی تا میزان زیادی آن حس و حال درونی افراد جلای وطن کرده را به تماشاگرانی که حتی فاقد این تجربه هستند، منتقل میکند.
انتخاب بابک کریمی بازیگر نقش بازپرس «جدایی نادر از سیمین» به عنوان بازیگر نقش اصلی خسرو که خود سالها تجربه زندگی در اروپا را دارد، بسیار هوشمندانه است و کمک خوبی به باورپذیرتر کردن فضای نمایش و درک قهرمان قصه میکند. راضی در این نمایش به لحاظ وضع حرفهای، آدمهایش را مستاصل نشان نمیدهد، بلکه همه آنها در کار و زندگیشان به نوعی موفق هستند، اما آن چیزی که باعث آزارشان میشود همان مساله هویت و سرزمین پدری و مادریشان است. او با تاکید بر بحث جاذبه آنها را محتوم به بازگشت به خویشتن و به نقطه مبدا میداند، هرچند خود این آدمها با نوعی غرور کاذب دستکم به لحاظ بیرونی اشتیاقی به این قضیه نشان ندهند.
بازگشت پسر نافرمان پس از تغییر و تحولات مثبت چند وقت اخیر و امید به وجود آمده حکم یک فراخوان جهانی را برای فرزندان ایران بازی میکند که به وطن برگردند. حالا این بازگشت به سرزمین آبا و اجدادی میتواند بهصورت واقعی و فیزیکی باشد یا میتوان آن را به تغییر رویکرد و نگاه مهاجران تعبیر کرد.
در جایی از نمایش اشاره میشود قهرمان قصه باوجود 20 سال زندگی در پاریس هنوز به زبان فرانسوی خواب ندیده است و خب این چیزی فراتر از یک دلتنگی همیشگی و عمری نسبت به وطنی است که شاید از روی لجبازی یا حتی بدون نگاهی بیغرض بهخاطر زندگی در فضایی بهتر ترک شده باشد. بازگشت پسر نافرمان، باوجود اسمش که اشاره به کملطفی و بیمهری پسری نسبت به پدر رو به موت و چشم انتظارش دارد، در برداشتی مثبت اتفاقا پسران خلف و شایستهای را دربرمیگیرد که در هرجای دنیا که باشند دلشان برای سرزمین پدری و مادری شان پر میزند و از هیچ کوششی برای سرافرازی ایران دریغ نمیکنند. خواه فرشته نجاتی مثل پروفسور مجید سمیعی، جراح حاذق مغز و اعصاب جهان باشد و خواه بازیکنی مثل رضا قوچاننژاد که با باز کردن دروازه تیم ملی فوتبال کره جنوبی، ایران را جهانی میکند.
علی رستگار / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد