جام جم:یک بار دیگر فرهنگ
«یک بار دیگر فرهنگ»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع اعضای مجلس خبرگان رهبری را که پنجشنبه گذشته ایراد شد، باید یکی از مهمترین سخنان ایشان در سال ٩٢ به حساب آورد.
این سخنان در دو بعد بین المللی و داخلی به تبیین کلان مهم ترین و آخرین رویدادها و تحولات نظر داشت که در جمع اعضای یکی از ارکان ویژه نظام مطرح شد.
یادداشت حاضر فقط به بخشی از این سخنان که مستقیما مربوط به فرهنگ بود، تمرکز دارد و با توجه به سخنان مذکور نکات ذیل را مورد تأکید قرار می دهد.
نخست اهمیت موضوع فرهنگ است که بارها مورد تأکید قرار گرفته، اما متأسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
ایشان در این باره فرمودند: «مسأله فرهنگ، مسأله مهمی است.» سپس رهبر انقلاب دلیل این اهمیت را این گونه بیان می فرمایند: «اساس این ایستادگی، این حرکت و در نهایت ان شاءالله پیروزی، بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی است.»
به عبارت دیگر اهمیت موضوع فرهنگ به ماهیت نظام و انقلاب اسلامی بر می گردد که ماهیت فرهنگی است و مهم ترین هدفش نخست مراقبت و ارتقای فرهنگ ایرانی و اسلامی در برابر هجمه فرهنگ مهاجم و سپس گسترش این فرهنگ به نقاط دیگر جهان است.
حرکتی که از «فکر» آغاز می شود تا تبدیل به «فرهنگ» بشود و سپس به «تمدن» ارتقا یابد.دومین نکته حائز اهمیت در این بخش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، نگاه جبهه ای به حوزه فرهنگ است.
نگاه جبهه ای یعنی اولا متوجه باشیم امروز دشمنان انقلاب اسلامی یک مجموعه سازمان یافته، گسترده و مورد حمایت را در برابر انقلاب اسلامی تشکیل داده اند و به عبارت دیگر انقلاب اسلامی در برابر یک «جبهه فرهنگی مهاجم» قرار گرفته است، ثانیا ما نیز برای مواجهه با این جبهه فرهنگی باید یک جبهه فرهنگی منسجم، مؤمن، هوشمند و مورد حمایت تشکیل بدهیم.
ایشان در این باره «تقویت جناح فرهنگی مؤمن» را لازم می دانند و تأکید می فرمایند «بحمدالله جوان های مؤمنِ خوبی داریم در عرصه فرهنگ و هنر؛ فعالیت کردند، کار کردند؛ حالا بعضی جوانند، بعضی دوره جوانی را هم گذرانده اند؛ ما عامل فرهنگی کم نداریم.»
ایشان مجددا تأکید می فرمایند: «واقعا باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را همه بدانند، همه؛ این جوانان مؤمن و انقلابی اند که روز خطر سینه سپر می کنند، هشت سال جنگ تحمیلی می روند توی میدان؛ اینها هستند.
افرادی که نسبت به این جوان ها با چشم بدبینی نگاه می کنند یا مردم را بدبین می کنند، خدمت نمی کنند به کشور؛ به استقلال کشور، به پیشرفت کشور، به انقلاب اسلامی خدمت نمی کنند. این جوان ها را باید حفظ کرد، باید از اینها قدردانی کرد، امروز هم بحمدالله کم نیستند و زیادند. [نباید] با عناوین گوناگونی بخواهیم این جوان های مؤمن را طَرد کنیم و منزوی کنیم.»
سومین نکته، نگرانی ایشان درباره فرهنگ و سپس هشدار به مسئولان فرهنگی کشور است؛ هشداری که انتظار می رود و مسئولان فرهنگی بویژه در دولت آن را جدی بگیرند و با مواضع و اقدامات سنجیده مانع بازگشت و تقویت افکار و جریان های غیر اسلامی شوند.
معظم له در این باره فرمودند «یک مسأله هم مساله فرهنگ است؛ که آقایان هم حالا معلوم شد که نگرانی دارید، بنده هم نگرانم.»
ایشان مجددا تأکید می کنند، بنده هم در این نگرانی با شما سهیم هستم و سپس اینچنین هشدار می دهند: «امیدوارم که مسئولین فرهنگی توجه داشته باشند که چه می کنند. با مسائل فرهنگی شوخی نمی شود کرد، بی ملاحظگی نمی شود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنه فرهنگی به وجود آمد، مثل رخنه های اقتصادی نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانه نقدی داد؛ این جوری نیست، به این آسانی دیگر قابل ترمیم نخواهد بود، مشکلات زیادی دارد.»
چهارمین و آخرین نکته در این باره به جوانان مؤمن و انقلابی برمی گردد که در میدان مسائل روز حاضرند و ایفای نقش می کنند.
رهبر فرزانه انقلاب در این باره پس از اشاره به تلاش هایی که برای انزوای جوانان مؤمن می شود، فرمودند: «که البته (این جوان های مؤمن) منزوی هم نمی شوند؛ آن جوان های مؤمنِ پرانگیزه، با این حرف ها منزوی نمی شوند اینها؛ لکن خب، ما باید قدر اینها را بدانیم.»
این سخن را باید هم خبری تفسیر کرد؛ یعنی اشاره به یک واقعیت و آن منزوی نشدن جوانان مؤمن انقلابی است و هم انشایی به این معنی که جوانان مؤمن و انقلابی نباید به تلاش های هدفدار یا از سر غفلت که برای منزوی کردن آنها صورت می گیرد، ترتیب اثر بدهند و نباید منزوی شوند. البته این حضور اقتضائاتی دارد که هوشمندی، بهنگام بودن، منطقی بودن و برخورداری از شور انقلابی از جمله آنهاست.
خراسان:بوی تغییر ز اوضاع جهان می آید
«بوی تغییر ز اوضاع جهان می آید»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن میخوانید؛گویی بحران اوکراین سراسر کشورهای غربی را در برگرفته است. از مجموع گزینه های روی میز آمریکا در پاسخ به حضور نیروهای روسیه در خاک اوکراین، مهم ترین اقدام اوباما 2 تماس تلفنی طولانی اما بدون نتیجه بوده است. نیروهای روسیه در حال پیشروی در شبه جزیره کریمه هستند و دولت خودمختار کریمه نیز برای برگزاری همه پرسی الحاق این منطقه به روسیه آماده می شود. پوتین در پاسخ به اوباما به او دلداری داده و گفته است که مسئله اوکراین نباید موجب تیره شدن روابط روسیه و آمریکا شود.
در سوی دیگر اروپایی ها هم بر سر اوکراین اختلاف نظر شدید دارند. آن ها 2 شقه شده اند. گروهی متقاضی برخورد قاطع با روسیه هستند و گروهی سخن از مدارا می گویند. تاریخ تکرار شده، زخم های کهنه سر باز کرده اند و بار دیگر مرزبندی کشورهای اروپای قدیم با کشورهای اروپای جدید رخ نمایی کرده است. 10 سال پیش نیز هنگامی که آمریکا برای حمله به عراق از کشورهای اروپایی کمک خواست، اروپا به 2 بخش تقسیم شد. آن زمان به جز انگلیس که عموما در تصمیم گیری های اروپایی ساز مخالف می زند، دیگر کشورهای بزرگ اروپا از جمله آلمان و فرانسه حاضر نشدند با آمریکا در حمله به عراق شریک شوند. با این حال برخی از اعضایی که به تازگی به اتحادیه اروپا پیوسته بودند از جمله لهستان، جمهوری چک و کشورهای حوزه دریای بالتیک (لیتوانی، لتونی و استونی) در کنار انگلیس و دانمارک به کمک جورج بوش رفتند. آن زمان آمریکایی ها کشورهای پیشکسوت در ایجاد اتحادیه اروپا را "اروپای قدیم" خواندند و با تحقیر آن ها را به نداشتن درک صحیح از واقعیت های ژئوپلتیک متهم کردند. حالا آلمان، فرانسه، پرتغال، ایتالیا و اسپانیا موافق برخورد سرسختانه با پوتین نیستند و همان کشورهای موسوم به "اروپای جدید" که 10 سال پیش ارتشهایشان را تحت فرمان پنتاگون قرار دادند، از کاخ سفید انتظار کمک دارند. لهستان، همسایه غربی اوکراین، به آمریکایی ها تذکر داده است که اکنون وقت جبران گذشته است. در پاسخ به همین درخواست بوده است که پنتاگون 12 جت F16 به لهستان و 6 جنگنده F15 به لیتوانی اعزام کرده است.
با این وجود مسئله فقط چگونگی پاسخ دادن آمریکا به درخواست کشورهای اروپای جدید نیست. متاثر از بحران اوکراین، مذاکرات اروپا و آمریکا درباره پیمان همکاری مشترک فراآتلانتیکی (Transatlantic Trade and Investment Partnership) نیز در ابهام قرار گرفته است. این مذاکرات یکی از مهم ترین موضوعات در سیاست خارجی اتحادیه اروپا است که از سال گذشته در دستور کار خانم کاترین اشتون بوده و هنوز به نتیجه نهایی نرسیده است. بحران واگرایی به ساختارها و تعهدات قدیمی هم کشیده شده است. حتی ناتو هم به عنوان یک تجربه موفق همگرایی پاسخ صریحی به حضور نظامی روسیه در شبه جزیره کریمه ندارد. پس از 10 سال از زمان جنگ افغانستان، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) باید تمرکزش را بار دیگر به داخل اروپا باز گرداند. ضرب الاجل اتحادیه اروپا به روسیه هم هفته گذشته به پایان رسید و هیچ تصمیمی هموزن اقدام نظامی روسیه اتخاذ نشد. ساختار شورای امنیت نیز در بحران اخیر مانند بحران سوریه به روشنی ناکارآمد بوده است.
تب کنونی در اوکراین که خبر از یک بیماری پنهان اما جانکاه در بلوک غرب داده است، تغییرات شگرف در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا در سال های گذشته، تغییر در معادله انرژی جهان با پایان دوره سوخت های فسیلی و کم اهمیت شدن خاورمیانه، آغاز جدی استخراج گاز و نفت شل به عنوان منابع جدید انرژی در کانادا و آمریکا، احتمال انتقال ثقل استراتژیک آمریکا از غرب آسیا به شرق آسیا و ... گویی همگی پیش لرزههای تغییرات اساسی هستند. روزهای پیش رو، روزهای وزن کشی ساختارهای کنونی بین الملل و قضاوت درباره نظم کهنه شده جهانی از پایان جنگ جهانی دوم و جنگ سرد تاکنون است.
کیهان:سؤال تو نبود!
«سؤال تو نبود!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛1- این داستان را در نوجوانی و از عالمان دینی شنیدهام، شاید هم جایی خوانده باشم. هر چه هست، درسآموز و عبرتانگیز است...
بر منبر نشسته بود و برای مردم از معارف و آموزههای اسلامی سخن میگفت. مجلس وعظ و خطابهاش مثل همیشه گرم و پررونق بود. اینبار اما، انبوه جمعیت را که دید به خود بالید و... شیطان زیرپوستش خزید... کلامی به غایت شیوا داری! و دانشی به ژرفای اقیانوسها!... بیچاره باورش شد! زبان به گزافه گشود و خطاب به جمعیت گفت؛ «ای جماعت! سلونی قبل أن تفقدونی... قبل از آن که مرا از دست بدهید، هر چه میخواهید از من بپرسید». سخنی که به اذعان همه ژرفاندیشان از آغاز تا پایان جهان، شایسته امیرمومنان، علی علیهالسلام بوده و هست. یکی از میان جمعیت برخاست و پرسید: ای شیخ! حضرت آدم(ع) در انجام مناسک حج وقتی از سعی میان صفا و مروه فارغ شد، به «کندن موی» تقصیر بهجای آورد یا به «چیدن ناخن»؟!... شیخ با شرمساری سر در گریبان کشید، چه میدانست که آیا آدم ابوالبشر(ع)، حج به جای آورده بود یا نه؟ و اگر به حج رفته بود، بعد از سعی صفا و مروه با چیدن ناخن تقصیر کرده بود یا به کندن موی؟... چه زود رسوا شده بود! روی به سوالکننده کرد و پرسید؛ این پرسش را چه کسی به تو آموخته است؟ پاسخ شنید که هیچکس!... به ذهن خودم خطور کرد. شیخ گفت؛ به خدا سوگند که این سوال را خدای سبحان بر زبان تو انداخته است که مرا ادب کند تا از این پس سخن گزاف نگویم و پای از گلیم کوچک خویش بیرون نگذارم...
2- روز سهشنبه 29 بهمنماه، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد موسویبجنوردی در مصاحبه با یکی از روزنامههای زنجیرهای، خاطرهای نقل کرده و گفته بود، « سال 1356 همراه شهید سیدمصطفی خمینی و مرحوم سیداحمد خمینی از سوریه به لبنان رفته بودیم و در شهر بعلبک در قهوهخانهای نشسته بودیم که مردی حدود 48 ساله آمد و نشست و از حاجآقا مصطفی پرسید، اسم مادرت چیست؟ بعد پشت گردن او را نگاه کرد و گفت: شما آن آرزویی را که دارید نمیبینید و همین امسال فوت میکنید. بعد، رفت سراغ حاجاحمدآقا، به او گفت شما آرزویی را که این آقا داشت خواهید دید و به مقامات بالایی هم خواهید رسید، بعد آمد سمت من. خیلی ترسیدم، فکر کردم میخواهد بگوید همین امشب فوت میکنی، اما به من گفت: «دریا پایان دارد ولی علم تو پایان ندارد»... گفتم یک پولی به این بدهیم، اما هر چه گشتیم، ایشان را ندیدیم.»!
3- جناب سیدمحمد موسویبجنوردی طی سالهای گذشته - و البته در همه موارد، بعد از فوت مرحوم حاجسیداحمد خمینی - چندبار دیگر نیز این خاطره! را نقل کرده و از این طریق بر «علم بیپایان»! خود اصرار ورزیده بود که به این ادعا اعتنایی نشده بود. این دفعه هم، ادعای ایشان نیازی به پرداختن نداشت، اما برخی از شواهد پیرامونی و اظهارات بعدی آقای موسویبجنوردی، مخصوصا مصاحبه اخیر ایشان با «سایت جماران»، که استقبال گسترده دشمنان بیرونی را در پی داشت، به این تردید و نگرانی دامن زده که گویا اینبار ماجرای دیگری در میان است و حرکت خزندهای برای مقابله با بینش و منش حضرت امام(ره) در حال شکل گرفتن است. از این روی، سکوت را جفا به ساحت مقدس امام راحلمان(ره) تلقی میکنیم... وجیزه پیش روی در این راستا نوشته شده. بخوانید:
4- ابتدا باید گفت، ادعای حجتالاسلام موسویبجنوردی درباره «علم بیپایان» خود! به اندازهای نارواست که اثبات بیپایه و اساس بودن آن نیازی به استدلال ندارد. ممکن است گفته شود که ایشان فقط یک «خاطره» را نقل کرده و ادعای «علم بیپایان»! نداشته است، ولی تکرار پیدرپی خاطره مورد اشاره، این تلقی خطرناک را پیش میآورد که انگار جناب موسوی بجنوردی علم بیپایان خود را باور کرده است! و یا از دیگران انتظار باور دارد.
گفتنی است، آقای موسوی بجنوردی، خاطره یاد شده را در حالی تکرار میکند که اولا؛ هر دو شاهد مورد اشاره ایشان، شهید سیدمصطفی خمینی و مرحوم سیداحمد خمینی، از دنیا رفتهاند، ثانیا؛ از سال 1356 تا سال 1373، یعنی طی 17 سال که مرحوم حاجسیداحمد خمینی در قید حیات بود، آقای موسویبجنوردی لببه نقل این خاطره نگشوده بود و ثالثا؛ خبر علم بیپایان ایشان که اگر «دریا تمام شود نیز پایانی نخواهد داشت»! با دو رخداد به وقوع پیوسته شهادت حاجآقا مصطفی و رسیدن حاجاحمدآقا به جایگاه رفیع گره خورده است تا تحقق آن دو رخداد پیشبینی شده، نشانه صحت نظر پیشگوی یاد شده درباره علم بیپایان جناب موسوی بجنوردی باشد! رابعا؛ با اشاره به این که شخص غیبگو بعد از بیان اخبار غیبی یاد شده، غیبش زده است این تصور پیش میآید که خبر مورد اشاره از عالم غیب آمده است! و...
البته بعید نیست که اشاره شخص یاد شده به شهادت حاجسیدمصطفی و جایگاه رفیع بعدی سیداحمدآقا صحت داشته باشد، ولی این دو رخداد، با موازین عقلی ناسازگار نیست در حالی که ادعای «علم بیپایان» نه فقط با موازین و آموزههای اسلامی، بلکه با ملاکها و موازین عقلی نیز کمترین همخوانی و مطابقتی ندارد. به یقین جناب موسوی بجنوردی معتقد نیستند که علم ایشان از همه عالمان و دانشمندان جهان برتر و بیشتر است؟!
5- ادعای جناب موسویبجنوردی همانگونه که اشاره شد، پیش از این نیز مطرح شده و به آن اعتنایی نشده بود ولی طرح مجدد آن با شواهد پیرامونی و پیوستهای دیگری همراه است و آنگونه که اشاره شد احتمال کلید خوردن پروژهای به منظور تحریف خط و راه مبارک حضرت امام(ره) را به میان میکشد. از جمله آن که ایشان در مصاحبه اخیر با سایت جماران - وابسته به موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی(ره) - نسبتهایی به حضرت امام(ره) میدهد که با بینش و منش شناخته شده امام راحل(ره) و آنچه به طور مکتوب و در صحیفه حضرت امام(ره) آمده است همخوانی ندارد. مصاحبه ایشان با سایت جماران در پوشش و قالب «صحیفهخوانی» و به بهانه تفسیر و تحلیل بیانات و رهنمودهای حضرت امام(ره)، صورت گرفته است که این حرکت با توجه به اصرار و تلاش یک جریان سیاسی شناخته شده برای تحریف آموزهها و رهنمودهای حضرت امام(ره)، مشکوک و سوالبرانگیز به نظر میرسد. چرا که؛
الف: طی چند سال اخیر، بارها شاهد تحریف کلام و رهنمودهای صریح حضرت امام(ره) بودهایم که متأسفانه موسسه حفظ و نشر آثار امام(ره)، علیرغم وظیفه و مسئولیتی که برعهده دارد نه فقط در مقابل این تحریفها واکنشی نشان نداده است بلکه با سکوت معنیدار خود از کنار آن گذشته است. تحریف کلام حضرت امام از سوی آقایان یوسف صانعی و هاشمیرفسنجانی از آن جمله است.
ب: آقای موسویبجنوردی در مصاحبه خود نسبتهایی به حضرت امام(ره) میدهد که در بسیاری از موارد، تنها شاهد آن، فقط خود ایشان است! و یا کسانی که از دنیا رفتهاند و در دسترس نیستند تا درباره صحت و یا غیرواقعی بودن ادعای حجتالاسلام موسوی بجنوردی اعلامنظر کنند! در برخی از موارد هم به اظهارات ضدانقلابیون تابلودار استناد میکند!
ج: آقای موسویبجنوردی در تفسیر صحیفه، بخشهایی از نظر مبارک حضرت امام(ره) را دقیقا مطابق خواست این روزهای دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها تحلیل میکند. نظیر؛ زندانهای جمهوری اسلامی، شرعی نیست! و یا شهید لاجوردی را که خار چشم دشمنان بود، شکنجهگر! معرفی میکند و...
دراینباره باز هم گفتنیهای دیگری هست که میگذاریم و میگذریم. و توضیح درباره این نکته را نیز ضروری میدانیم که اگر دلشوره تحریف احتمالی نظرات مبارک حضرت امام(ره) در میان نبود، کمترین نیازی هم به نوشتن این وجیزه نبود.
جمهوری اسلامی:شورای همکاری در سراشیبی
«شورای همکاری در سراشیبی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛اختلاف و شکاف میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که روز چهارشنبه با فراخوان سفرای سه کشور عضو این شورا یعنی عربستان، امارات و بحرین از قطر، بیش از پیش خود را بروز داد، آینده این شورا و همگرایی آن را در هالهای از ابهام فرو برد.
احضار سفرای سه کشور عضو شورا از پایتخت یک کشور عضو دیگر و تهدیدات مطرح شده در بیانیه آنها، نه تنها تعطیلات آخر هفته شیوخ کشورهای حوزه جنوبی خلیجفارس را آشفته کرد و آنها را با کابوس مواجه نمود بلکه رسانههای غربی را نیز شگفتزده کرد. روزنامه انگلیسی گاردین این حرکت را به معنای یک کشمکش بزرگ سیاسی که بیانگر اختلاف عمیق در شورای همکاری است تفسیر کرد. پایگاه خبری "نشنال" نیز آنرا اقدامی بیسابقه در تاریخ شورا که سرانجام پس از سالها آشفتگی سیاسی در این کشورها رخ داد، معنا کرد و آینده شورا را نامشخص توصیف نمود.
این تعابیر، همگی حکایت از این واقعیت دارند که با توجه به شرایط جدید سیاسی و منطقهای، امکان دوام و ادامه کار شورای همکاری خلیج فارس عملاً از این پس وجود ندارد و حرکتهای اقتدارگرایانه و پدرسالارانه سعودیها برای سر پا نگهداشتن این شورا و صرف میلیاردها دلار بودجه سالانه نیز نمیتواند "واگرایی" ایجاد شده در آن را به "همگرایی" تبدیل کند. نکته غیرقابل انکار اینست که شکاف ایجاد شده بین شش کشور این شورا و عزم جداگانهای که هر یک از آنها تمایل دارند خارج از حیطه سلطه سعودیها داشته باشند، را نمیتوان با هیچ ابزاری پوشش داد و به هم متصل کرد و این مهم نیز از همان روزهای تشکیل این شورا قابل تشخیص و پیشبینی بود.
اختلاف اخیر بین کشورهای عضو شورای همکاری که به صورت شکاف بزرگ و بحران عمیق بروز کرده حاصل زمینهها و پیش درآمدهایی است که از قبل، در ماهیت ایجادی آن وجود داشت و فقط مرور زمان بر آشکار شدن آن کمک کرده است، و الا این اختلافات، کار امروز و دیروز نبوده و ریشه در منازعات دیرینه بین کشورهای تشکیل دهنده این شورا دارد.
شورای شش عضوی همکاری خلیج فارس که در سال 1360 و پس از حمله صدام به جمهوری اسلامی ایران و ناکامی رژیم بعث عراق در سرنگونی ششماهه نظام اسلامی نوپای ایران با محوریت شش کشور عربستان، امارات، کویت، قطر، بحرین و عمان تأسیس شد، هدف خود را مقابله با خطر انقلاب اسلامی ایران اعلام کرد و متکفل تأمین هزینههای عمده جنگ هشت ساله صدام علیه ایران و به حرکت در آوردن ماشین جنگی رژیم عفلقی شد.
این شش کشور از همان ابتدا فاقد دلایل توجیهی و زمینههای لازم برای ایجاد یک شورای منطقهای بودند زیرا اغلب کشورهای جنوبی خلیج فارس در زمره دولتهای کوچک بدوی و پراختلاف ردهبندی میشوند که همگی آنها فقط در راستای سیاست آمریکایی مقابله با انقلاب اسلامی ایران همداستان بودند.
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس یکی از اقداماتی که زمان جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه ایران انجام دادند، اختصاص 180 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی خود به عراق بود تا نگذارند ماشین جنگی صدام متوقف شود ولی از آنجا که سنت الهی بر این قاعده استوار است که "هر کس بذر فتنه بکارد، آتش و نابودی درو خواهد کرد"، جواب حمایتهای بیدریغ سیاسی، تبلیغاتی، اقتصادی و نظامی خود را از دست صدام گرفتند و رژیم بعث که از شکستدادن جمهوری اسلامی ایران عاجز مانده بود به کویت حمله کرد و یکی از کشورهای عضو شورای همکاری را ظرف دو ساعت به اشغال خود در آورد.
به این ترتیب شورای همکاری که دستمزد خدمات خود به ماشین جنگی صدام را دریافت کرده و قدرت ایستادگی در برابر ارتش عراق را که در حمله به ایران شکست خورده بود را نداشت، دست به دامن آمریکائیها شد و برای بازپسگیری کویت، پای ارتش آمریکا را به منطقه باز کرد. بنابر این باید گفت این شورا رسماً از همان روزها دچار مرگ زودرس شده بود ولی به ظاهر به موجودیت خود ادامه داد.
این شورا از آن پس به تعقیب ایجاد سیاستهای واحد میان شش کشور عضو در زمینه اقتصادی و امنیتی پرداخت ولی به دلیل وجود اختلافات سیاسی و مرزی بسیار میان اعضا، عملاً توفیقی در این راه به دست نیاورد و حتی نتوانست به برقراری پول واحد میان کشورهای عضو دست یابد و تنها نکته به ظاهر همگرایانهای که پس از بحثهای طولانی آنها در پشت درهای بسته نشستها به بیرون انعکاس مییافت، حمایت از ادعای ارضی امارات بر جزایر سهگانه ایرانی بود که این اواخر به بیتالغزل بیانیههای آنها و موضوع کهنه و نخنما شده تبدیل گردیده بود.
در سالهای اخیر گاهی اخباری از این شورا در رسانهها منتشر میشد که حاکی از اختلافاتی که در پی تلاش عربستان برای سلطه بر شورا و تبدیل آن به اتحادیه صورت گرفته ولی برخی کشورهای عضو شورا که مخالف نیات توسعهطلبانه و مداخلهجویانه عربستان بودند در ماجرای دخالت در سوریه و بحرانی کردن اوضاع منطقه دچار اختلافات عمیقی شدند که امروز خود را در چنین قالبی از شکاف به نمایش میگذارد.
اختلافنظرهای عمیق این کشورها در مسائل داخلی و مداخله آنها در سوریه و دیگر کشورهای عرب اکنون به چنان بحرانی تبدیل شده که همچون شعلههای آتش، موجودیت این شورا را پس از سه دهه فعالیت نمادین، در کام خود قرار داده است؛ شورایی که نقطه آغاز و حرکت اولیه تأسیسی آن بر پایه کمک به ظالم و فتنهانگیزی بود، اکنون دچار چنان تضاد و اختلافی شده که تداوم حیات آن را در معرض خطر قرار داده است. این شورا که در سالهای اخیر به دنبال تبدیل "شورا" به "اتحادیه" بود، در سراشیبی قرار گرفته و در وضعیتی دست و پا میزند که به انقراض نزدیکتر است و محتملترین شرایطی که برای آینده آن میتوان حدس زد، از هم گسیختگی و فروپاشی است.
رسالت:مرزبندی با دشمن
«مرزبندی با دشمن»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب در دیدار با خبرگان امت نکات مهمی را مطرح فرمودند و بر 10 نکته کلیدی در مسائل کشور انگشت تاکید گذاشتند؛
1- واقعبینی و دیدن نقاط مثبت در کنار برخی ضعفها
2- تکیه به نسل جوان مومن و انقلابی در برون رفت از مشکلات
3- استفاده از ظرفیتهای بیشمار داخلی و ملی
4- غفلت نکردن از دشمن و دشمنیها
5- مرزبندی صحیح و صریح با جبهه استکبار جهانی
6- نترسیدن از دشمن
7- تکیه به مردم و تقویت حرکت جهادی
8- حفظ و تقویت وحدت ملی
9- توجه به فرهنگ دینی و انقلابی
10- گفتمانسازی
برای برون رفت از مشکلات کشور این 10 فرمان را باید مردم، مسئولان و بویژه نخبگان کشور در منظومه فکری خود احصاء کنند. نادیده گرفتن هر یک به معنای پیمودن بیراهه و کژ راهههاست. اگر کندی و عدم توفیق در برخی ساحات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاکنون داشتهایم به این دلیل بوده که درجادههای پر پیچ و خم انقلاب به این 10 تابلوی هشداردهنده دقت کمتری داشتهایم.
یکی از هشدارهای کلیدی امام (ره) و رهبری همین بوده که دشمن را بشناسیم، مرزبندی صحیح و صریح با آن داشته باشیم و در مواجهه با آن نترسیم و در مسیر حرکت جهادی حرکت کنیم.
دشمن کیست؟ دشمنی آن کدام است؟ مرزهای مواجهه با دشمن کجاها است؟ و به قول مقام معظم رهبری وقتی برای تداوم دشمنی از در دوستی وارد میشود چه باید کرد؟
مردم بزرگ ایران طی یکصد سال اخیر سه نهضت بزرگ و تاریخی را پشت سرگذاشتند. در این سه نهضت دشمن اصلی آنها استبداد داخلی و استعمار خارجی بود. استبداد داخلی دنباله و ادامه سلطه خارجی بود و ملت به خوبی به این امر واقف بودند.پادشاهان قاجار و پهلوی پایههای تخت سلطنت خود را در حمایت سفارتخانههای خارجی جستجو میکردند و تکیهای به مردم و منافع و مصالح ملی نداشتند. شاهان قاجار اولین سیلی را از فتوای تاریخی میرزای شیرازی دریافت کردند یک سطرفتوا از سوی یک مرجع تقلید انقلاب به پا کرد و پایههای استبداد و استعمار خارجی را به لرزه در آورد و قدرت مرجعیت و پیوند آنها با مردم را به رخ عمله استبداد و استعمار کشید.
میرزای شیرازی مقدمات قیام مشروطیت را فراهم کرد و هنگامی که علما و مردم برای بر پایی یک انقلاب عمیق اجتماعی و فرهنگی و سیاسی آماده میشدند دشمن از در دوستی در آمد و دشمنی خود را بیرحمانهتر اعمال کرد هنگامی که علما و مردم برای تمهید مقدمات مشروطه قیام کردند و در حضرت عبدالعظیم بست نشستند همزمان عدهای به ظاهر با همان آرمان ها و اهداف در سفارت انگلیس به تحصن و بست نشینی با قطار دیگهای پلو که به خرج لندن برپا شده بود، انقلاب مشروطه را به بیراهه بردند.وقتی شیخ فضلالله نوری پرچم استقلال و مرزبندی صریح و صحیح با دشمن را بلند کرد، اوضاع را آن قدر شلوغ کردند که نگذاشتند حتی فریادهای رهاییبخش و آگاهیبخش او را مراجع نجف بشنوند. در نهایت نعش او در میدان توپخانه تهران به علامت بیداری اسلامی بردار شد تا چراغ راهنمایی باشد برای کسانی که به دنبال مرزبندی واقعی با دشمن هستند.
وقتی صورت مسئله انقلاب مشروطه را این طور نوشتند که انگلیسیها موافق مشروطه و روسها مخالف مشروطه هستند مرز بین استبداد و آزادی به این صورت درآمد که غرب طرفدار آزادی در ایران است و شرق هم مخالف آن و این وسط سر انقلابیون واقعی در کشور بیکلاه ماند. در غوغا و فریادها و بگیر و ببندهای اواخر دوره قاجار و قصه مشروطیت، یک دفعه سر و کله استبداد رضاخانی پیدا شد که هم شرق و هم غرب روی آن توافق کردند.
در نهضت ملی نفت هم همین بلا بر سر ملت آمد غرب با سوزنبانی نهضت ملی جریان نفوذی و خود باخته خود را به جریان اصیل و واقعی نهضت تزریق کرد و به مدت کمتر از یکسال همه دستاوردهای نهضت ملی را همانند انقلاب و مشروطیت بر باد داد و از دل آن هیاهوها و شعارها و فریادها یک استبداد سیاه و خشن بیرون آمد و به مدت ربع قرن بر خاک عزیز ایران و ملت ستم کشیده ما حکومت کرد.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) طلوع کرد. طلوعی که انشاءالله هیچ گاه غروب نخواهد کرد. تمام نسخههای فریبآمیزی که غرب و شرق عالم در انقلاب مشروطه و نهضت ملی به کار بردند، در همین انقلاب هم پیچیدند اما هرگز موفق به رسیدن به اهداف خود نشدند. رمز این توفیق هوشیاری و بیداری رهبری انقلاب در شناخت دشمن با آدرس دقیق بود، این جمله امام (ره) که فرمود: آمریکا از شوروی بدتر، انگلیس از هر دو اینها پلیدتر و فرانسه... هنوز در گوش ماست.
ملت ایران حداقل از 400 سال تا کنون پیش مورد هجوم قدرتهای جهانی بوده است. در این هجومها قطعههای بزرگی از خاک مقدس ایران را جدا کردند و هنوز هم طمع دارند ملت ایران را ذلیل و کتکخورده و ضعیف ببینند اما از 35 سال پیش تاکنون ملت اراده کرده است جلوی این پیشروی را بگیرد و مجد و عظمت ایران را در جهان زنده کند.
امروز آمریکا، انگلیس، روسیه، فرانسه، آلمان و حتی چین دشمنان حقیقی ملت ایران هستند. اگر نبودند در مذاکرات 1+5 در کنار هم قرار نمیگرفتند.
اما دشمنان حقوقی ملت چه کسانی هستند و ما در برابر چه آرایش حقوقی قرار داریم؟ واقعیت این است که از 250 سال پیش تا کنون غرب فقط یک آهنگ را در جوامع بشری به عنوان آهنگ تک صدایی بر میتابد و آن هم آهنگ «مدرنیسم» است. مبانی فکری و فلسفی «مدرنیسم» درست در مقابل مبانی فکری و فلسفی اسلام و قرآن قرار دارد. فیلسوفان مدرن ابتدا «خدا» را در برابر «انسان» قرار دادند و به تقدیس «اومانیسم» پرداختند. برخی هم به افراط رفتند و در مقام انکار خدا برآمدند.
فیلسوفان دسته اول، خدا را از حوزه عمومی اخراج و در حوزه خصوصی پذیرفتند، فیلسوفان دسته دوم نه حوزه عمومی و نه حوزه خصوصی را بر نتابیدند و طبل دین افیون تودههاست را به صدا در آوردند از آن زمان به بعد؛ «آهنگ دین افیون تودهها و حکومتها» از تمامی ارکستر سمفونیکهای فلسفی غرب و شرق به گوش میرسد و در هر عصر ونسلی فقط نتهای آن را تغییر میدهند.
یک جریان پلید داخلی طی یک صد سال گذشته از سیئات و تبهکاری های مدرنیسم در ایران حمایت می کند وحتی حاضر نیست برخی تجربیات بشری وحسنات مدرنیسم در ایران راه یابد.
واقعیت آن است که دشمن اصلی ما مدام با گفتمانسازی در حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... با تکیه بر مدرنیسم در پیشرفت فکری ما اخلال میکند. این اخلال گاهی «نرم» است و گاهی «سخت»! دشمنی آنها با دین و دینداری و دینداران تمامی ندارد. مدرنیسم ایدئولوژی شیطان بزرگ است در برابر ایدئولوژی اسلام و قرآن. ایدئولوژی مدرنیسم در مشروطه و نهضت ملی با اخلال در ذهنیت مردم و انقلابیون با سوزنبانی دقیق، مسیر درست این دو نهضت را منحرف و سپس به نابودی کشاند. اما در نهضت امام خمینی (ره) با آنکه «نرم»تر از دو نهضت گذشته و حتی «سخت»تر از آن به میدان آمد شکست خورد. غائله بنیصدر، منافقین و جنگ داخلی یک نبرد نرم و توأم با نبرد سخت بود. جنگ تحمیلی 8 ساله که یک لشکرکشی جهانی علیه انقلاب بود با سد پولادین مردم و مرجعیت و نخبگان بیدار ایران روبهرو شد. نبرد پیچیده و غامض «نرم» که از 18 تیر 78 شروع و به وقایع 8 ماهه سال 88 منتهی شد، با قیام تاریخی 9 دی دفن گردید. اما اینکه دشمن عقبنشینی کرده و از دشمنی دست برداشته یک خیال خام است.
ما باید این پند رهبری را که از زبان سعدی(ره) که فرمود: «دشمن چون از هر حیلتی فرو ماند، سلسله دوستی بجنباند» آویزه گوش کنیم.
اکنون دشمن از در دوستی وارد شده و میخواهد با گفتگو و مذاکره این دشمنی را تداوم بخشد.بیتردید دیپلماتهای ما در گفتگوها از سربازان و سرداران این ملت هستند. اما سطح بیداری و هوشیاری حکم میکند ما در این گفتگوها یک ملت را پشت میز مذاکره حاضر ببینیم. پاسداری از ارزشها و مراقبت از خطوط قرمز مختص همین تعداد دیپلمات که در گفتگوها حضور دارند، نیست. دولت باید با راهبرد رصد هوشمندانه ملت و نقد مشفقانه نخبگان همراهی کند و آن را برتابد والا کافی است یک موج از امواج بیداری ملت به میز مذاکرات اصابت کند و همه چیز را به هم بزند.
از سوی دیگر برخی در داخل بوی کباب به مشامشان رسیده میخواهند به غنیسازی حضور مدرنیسم در «رسانهها»، «احزاب» و «دانشگاهها» بپردازند و شکستهای سه دهه گذشته را جبران کنند. اینها باید بدانند عرض خود میبرند و زحمت ملت را بیش از پیش میدارند.
امروز دولت و ملت ایران پختهتر از همیشه در صحنه هستند بازگشت استبداد و استعمار بویژه سلطه آمریکا به ایران محال است، چون مرزبندی با دشمن از هر زمان دیگر شفافتر و عمیقتر است.
سیاست روز:جهاد فرهنگی
«جهاد فرهنگی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛اتفاقاتی که در چند ماه گذشته در حوزه فرهنگ کشورمان افتاد باعث نگرانیها و انتقادات برخی شخصیتها از جمله علما و مراجع تقلید، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و فعالان حوزه فرهنگی شد.
نگرانیها و انتقادات آنها از سوی مسئولان حوزه فرهنگ در دولت با پاسخهای قانعکننده و مناسبی همراه نبود. برخی رسانههای داخلی و خارجی از جمله شبکههای فارسی زبان آن سوی مرزها، این انتقادات را هجوم گسترده به حوزه فرهنگ دولت تعبیر کردند و در دفاع از اقداماتی که در این حوزه شده بود برنامهها و گزارشهایی را منتشر نمودند.
این فضا به گونهای درحال شکلگیری بود که پنداری دلسوزان حوزه فرهنگ و منتقدان آن، از سر عداوت و دشمنی است که لب به گلایه گشودهاند و یا آنها هستند که فرهنگ کشور را مورد هجوم قرار دادهاند.
اساس انقلاب اسلامی برپایه فرهنگ بنا شده است. از همان هنگام که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، مهمترین بخش آن، مسائل فرهنگی و اجرا کردن فرهنگ اسلامی و ایرانی براساس فرهنگ دینی و انقلابی بود. اصلاحاتی که در حوزه فرهنگ از جمله محتوای کتابها، فیلمها، صدا و سیما، آموزش و پرورش و بسیاری از موارد دیگر، انجام شد، نشان دهنده توجه ویژه و حساسیت مردم و مسئولان نظام نسبت به آن بود.
با توجه به این که جمهوری اسلامی ایران با گفتمان فرهنگی خود توانسته است در مدت ۳۵ سال گذشته مقابل تهاجم و شبیخون گستردهای که فرهنگ غربی علیه ایران اسلامی تدارک دیده، ایستادگی کند، اما در برخی مواقع و موارد انحرافاتی صورت گرفته که نگرانیها را در این زمینه دامن زده است.
دیدگاهها و برداشتهای مسئولان هر دولتی که بر سر کار میآید، شاید تفاوتهایی با هم داشته باشد، اما ریشه آن براساس همان فرهنگ مؤمن و انقلابی باید باشد. اختلاف سلیقه در همه زمینهها امکان وجود دارد، اما مبانی و اساس آن نباید هیچ تغییر و تحولی را در خود داشته باشد.
متاسفانه در هر دورهای از ریاست جمهوریها، اتفاقاتی در حوزه فرهنگ افتاده که نشان از انحراف از خط اصلی بوده است.
برای بازگشت به خط اصلی تنها نیاز است که توصیهها، بیانات و رهنمودهای حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگی بازخوانی شود و به عنوان چراغ راه فرهنگ کشور نهادینه شود و براساس آن عمل گردد تا از خط اصلی خارج نشد.
در چند ماه گذشته همانگونه که گفته شد، اتفاقاتی در حوزه فرهنگ افتاد از جمله در حوزه رسانهها، برخی مقالات و مطالب منتشر شد که بسیار با فرهنگ مؤمن و انقلابی فاصله داشت.
در حوزه موسیقی و کتاب هم برخی اظهارات مسئولان فرهنگی نشان از یک تجدیدنظر برای این مقوله دیده شد که آن هم با چارچوبهای فرهنگی نظام اسلامی تفاوت داشت.
سینما که به عنوان تاثیرگذارترین ابزار فرهنگی در افکار عمومی شناخته میشود نیز با اتفاقات ناخوشایندی همراه بود.
به نظر میرسد که در حوزه فرهنگی نیز باید یک «جهاد فرهنگی» همه جانبه تدارک دیده شود. این جهاد فرهنگی میتواند همچون جهاد اقتصادی و سیاسی تاثیرات مثبت خود را در این عرصه در جامعه داشته باشد.
اکنون جمهوری اسلامی ایران در بسیاری زمینهها مورد هجوم و تهدید و تحریم غرب قرار گرفته است.
غرب برای ضربه زدن به ایران اسلامی که آنها را به چالش جدی کشانده است، از یک سو فشار اقتصادی و تهدید نظامی را پیگیری میکند و از سوی دیگر، حوزه فرهنگی خود را بیش از پیش فعال کرده تا بتواند افکار عمومی را با دیدگاههای فرهنگی خود همراه سازد. استحاله فرهنگی مردم هر جامعهای از اهداف پلید غرب است که در این میان ایران اسلامی به خاطر سابقه انقلابی و ایستادگی تمام قد مقابل همه دنیای آنها، بیشتر مورد توجه و تهاجم قرار دارد.
به همین خاطر است که رهبر معظم انقلاب روز پنجشنبه گذشته در دیدار ا عضای مجلس خبرگان رهبری با ایشان، نگرانیهای خود را از مسائل فرهنگی کشور مطرح کردند و فرمودند: «دولت محترم باید به این موضوع توجه کند و مسئولان فرهنگی نیز باید توجه داشته باشند که چه میکنند، زیرا در مسائل فرهنگی نمیتوان بیملاحظهگی کرد.»
اکنون با ابراز نگرانی رهبر معظم انقلاب، مسئولان فرهنگی باید آن را یک اتمام حجت بدانند و پس از آن، حرکتها و سیاستهای فرهنگی دستگاههای زیر مجموعه خود را بیشتر زیر نظر داشته باشند و برای توجه بیشتر به فرهنگ دینی و انقلابی، که به فرموده رهبر انقلاب «اساس ایستادگی و حرکت نظام اسلامی، مبتنی بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلاب و تقویت جریان فرهنگی مومن و انقلابی است.» همت گمارند، تا نگرانیهای به حق ایشان و دلسوزان حوزه فرهنگ کشور برطرف شود.
تهران امروز:توصیههای امیدبخش
«توصیههای امیدبخش»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم امیر دبیریمهر است که در آن میخوانید؛بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری در پنجشنبه گذشته حاوی نکات مهم و تامل برانگیزی برای آحاد ملت بهویژه نخبگان و مسئولان و دستاندرکاران کشور بود که به تعبیر معظمله نباید منحصر به این دست جلسات بماند و ضروری است با تبیین منطقی و عالمانه و زبان خوش به شکل یک گفتمان و باور عمومی درآید و مورد قبول مردم واقع شود. برهمین اساس مقتضی است اصحاب رسانه و نقد و اندیشه به این نکات و توجهات به عنوان مسائلی مهم وراهبردی در کشور نگریسته و باب بحث و گفتوگوهای موشکافانه را درخصوص آنها بگشایند و اجازه ندهند دغدغههای رهبر فرزانه انقلاب مهجور واقع شود.
رسانهها و دانشگاهها و حوزهها در این میدان باید پیشرو بوده ونقش محوری را در گفتمانسازی ایفا نمایند. هر چند توجه به دغدغههای رهبری انقلاب و تبدیل آنها به گفتمان عمومی از جهات مختلف ضروری و یک تکلیف انقلابی است اما نکته موردتوجه در این یادداشت جایگاه دیده بانی و کلاننگرانه و مسئولانه معظمله به مسائل کشور، منطقه و جهان است.
ایشان با سابقه ممتد حضور در بالاترین و حساسترین مسئولیتهای نظام از ریاستجمهوری تا رهبری در 35 سال گذشته از یکسو و دریافت گزارشهای موثق و جامعالاطراف از نهادهای مختلف از سوی دیگر بهتر از هر فردی و مقامی تهدیدها و فرصتهای پیش روی کشور را رصد کرده و براساس آن اولویتهای کشور و نظام را تشخیص میدهند و در چارچوب قانون اساسی این رهنمودهای داهیانه را پیش روی مردم و مسئولان قرار میدهند. از این رو هرگونه اهمال و بیهمتی در توجه مسئولانه و متعهدانه به این اولویتها در هر سطحی از کنش سیاسی و اجتماعی در کشور متضمن خسارات جدی به منافع ملی خواهد بود.
برای مثال ایشان در سخنان اخیرشان ضمن اشاره به تحولات جهانی و جایگاه جمهوری اسلامی در این چرخه تحولات با اشاره به اصل واقعبینی بهعنوان وظیفه اساسی همه مسئولان کشور، توجه همگان را به برخی واقعیتهای افتخارآمیز و امیدآفرین کشور جلب نمودند مانند «ایستادگی نظام مبتنی بر اسلام»؛ا«انگیزههای دینی در نسل امروز انقلاب»،«ظرفیتهای بیشمار ملی»، «عجز دشمن از مقابله با ملت ایران و نظام اسلامی» و «بیداری ملتها.» توجه به 5 واقعیت مذکور نه تنها موجب نگرانی و اضطراب در مردم ایران و مسئولان نمیشود بلکه از قدرتهای حقیقی و مغفول ملت در مسیری که برای تحقق پیشرفت و عدالت پیش رو دارد حکایت میکند و پاسخ محکمی است به کسانی که واقعبینی را همواره با تضعیف روحیه ملی و بیان کاستیها و کمبودها و نارساییها توام ساخته و چشم بر نقاط قوت یک ملت دیر پا میبندند. برهمین اساس رهبر معظم انقلاب بعد از احصای تعدادی از واقعیتهای غیرقابل انکار موجود در کشور براین مهم تاکید نمودند که باید همگان براساس این واقعیتها به وظایف اساسی خود در جمهوری اسلامی اهتمام ورزند.
وظایف خطیر و مهمی مانند: «مرزبندی صحیح و صریح با جبهه دشمن»، «نترسیدن از دشمنی اشرار»،«حفظ وحدت ملی و اتحاد اسلامی»؛ «جلوگیری از ایجاد رخنه فرهنگی در کشور»، «دانستن قدر جوانان مومن و انقلابی» هر کدام از توصیههای مذکور بهعنوان محور وظایف و مسئولیتهای امروز در کشور نیازمند بحث و گفتوگو و تبادل افکار به شکل تفصیلی است که امیدواریم در فرصتهای بعدی به شکل مطلوب و مناسبی که در خور آن باشد به آنها بپردازیم ولی بر حسب وظیفه در این نوشتار از همه صاحبان قلم و اندیشه و رسانه دعوت میکنیم درخصوص ابعاد گوناگون این دعوت و فراخوان رهبری فرزانه انقلاب با هدف گفتمانسازی وارد میدان شده و از هیچ کوششی فروگذار نکنند.
وطن امروز:یوزپلنگ ایرانی، نجات بیبیسی یا ... درد همگانی سیستان؟
«یوزپلنگ ایرانی، نجات بیبیسی یا ... درد همگانی سیستان؟»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم دکترزهرا طباخی است که در آن میخوانید؛ یکی از مشکلات بزرگ تمرکزیابی در پایتخت «بیاعتبار شدن» و کماهمیت جلوه کردن دغدغههای سایر اقوام و مشکلات باقی مناطق کشور است. مجموعه برنامههای صدا و سیما درباره مشکلات عدیده و متنوع مردم سیستان و بلوچستان ما را روانه زمانهای کرد که آوینی از «کشف بشاگرد» در ایران برایمان مستند ساخت. باز شرمنده شدیم و خجل از اینکه رسانهای در جمهوری اسلامی داشتیم و غم مردم سیستان را دیر درک کردیم. هر چه باشد «رسانه» نیز بخشی از سیستم است و آن که در هنگامه بروز ناکارآمدی و بیکفایتی خود را از «نظام» جدا میکند تا سریعا با توسل به تکنیک «فرافکنی» دیگران را مقصر جلوه دهد، بیعرضگیاش را مقابل همگان فریاد زده است.
ما پوزش میطلبیم مردم شریف و بزرگوار سیستان! گرسنگیتان را دیدیم و اشک ریختیم و بر زمان از دست رفته حسرت خوردیم اما قول میدهیم همچون مرفهینی که از بالادست عافیت، برای دردکشیدگان دست تکان میدهند و از صحنه رنج دیگران مجلس تفاخر برای خود میسازند، تنها احساسات برای سیستان باشرف به خرج ندهیم.
اولویت سنجی
اولین قانون حیاتی بچههای گروه پزشکی وقتی بر سر یک فاجعه حاضر میشوند «تعیین اولویت» است. در یک صحنه تصادف به طور معمول کسی که یک شکستگی کوچک و غیر پیچیده دارد، بیش از همه داد و فریاد میکند ولی مجروحی که در کما به سر میبرد حتی نای فریاد زدن نیز ندارد. بدترین مدیر بحران کسی است که از سر احساس تصمیم میگیرد و به محض ورود به صحنه، اولویتش را بدون در نظر گرفتن مواضع عقلی، تحت تاثیر دغدغههای فراملی سازمانهای بینالمللی اتخاذ میکند. اینگونه میشود که اولویتهای معاون رئیسجمهور در حوزه محیطزیست میشود بیمه گوسفندانی که ممکن است یوزپلنگ ایرانی به آنها حمله کند! یا مهمترین مساله رسانههای پایتختنشین خلاصه میشود در بازنشر نامهنگاریهای مجموعهای از هنرمندان با دولت که بر اثر ریزگردها در صحنه تئاتر به سرفه افتادهاند! خیلی که غیرتمندانه مدیریت میکنیم دغدغه اصلیمان در سطح نجات بیبیسی از گزند پارازیت نزول میکند آن هم با تشویش اذهان عمومی و انتشار اقوال کذب غیرعلمی درباره در پیش بودن سرطان پارازیتی در جامعه!
اغلب غرغر کردن و فرورفتن در نقش منتقد برتر با چاشنی سیاستبازیهای بیهوده را به ساعتی تفکر و تعیین اولویت کاری ترجیح میدهیم حال آنکه در مقام مدیریت برای سفر به استانهای زیرمجموعهمان نیز به دنبال جذب سرمایهگذار خارجی میگردیم! دیگران را 8 سال «هو» کردید و حال که قدرت را قبضه کردهاید باز دغدغههای فانتزی دوران بیکاری را رها نکردهاید؟ گمان کنید دریاچه ارومیه، همان هامون فرداست... دستی بجنبانید آقایان! حرکت حلزونی را پایان دهید خانم! مصاحبه و اولویتسازی فیسبوکی کفایت میکند!
مدیریت بحران
قدم دوم پس از اولویتسنجی، رسیدگی سریع به مصدومین با بالاترین درجه اولویت است. سیستان اکنون در کماست... چه باید کرد؟
الف- شاید بهترین کار کمک گرفتن از وزارت امور خارجه برای مذاکره با کشور همسایه- افغانستان- پیرامون زنده کردن قوانین حقابه ایران از هیرمند باشد. اگر لازم است برای زنده کردن رگ حیات سیستان هزینه کنیم ما پایتختنشینان را لحظهای فراموش کنید و بخشی از بیتالمال را خرج تامین آب هیرمند کنید. والله از تامین زیرساختهای پهنای باند اینترنت بیشتر میارزد!
ب- مردم گرسنه ماندهاند...گمان کنیم زلزله آمده یا سیل یا چه میدانم...حادثهای غیرمترقبه رخ داده! از اتوبوسدرمانی وزارت بهداشت گرفته تا تیمهای هلالاحمر را در منطقه قطار کنید. بین مردم غذای گرم پخش کنید... آبرسانی منطقهای با کامیونتهای تانکردار را آغاز کنید تا دستکم احشام باقی مانده ملت از گرسنگی و تشنگی تلف نشوند.
ج- گروههای جهادی هر چه سریعتر به سیستان اعزام شوند بهتر است تا کمک حال مردم در ترویج روشهای کشاورزی نوین با کمترین میزان مصرف آب باشند. عملگی برای چنین مردم باغیرتی که بهرغم گرسنگی سر ما پایتختنشینان بیدرد را با سنگ نشانه نمیگیرند اولویت همه ملت ایران است. کمااینکه درد آذربایجانیها روزگاری نهچندان دور غم همگانی شد. سیستانی عزیز با آذربایجانی شریف چه فرقی میکند؟
د- اعطای یارانه ماهانه ویژه مخصوص مردم سیستان دو خصوصیت دارد. اول اینکه سیل مهاجرت و بروز مخاطرات امنیتی گسترده به واسطه کوچ مرزنشینان را محدود میکند. دوم اندکی از آلام مردم را بهبود میبخشد تا فرصتی برای بازیابی توان اقتصادی خانوار بیابند. خانوادهای که بخشی از رمهاش از بیآبی و گرسنگی تلف شدهاند اگر یارانهای مضاعف دریافت کند میتواند مجدد در فاصلهای یک یا دوساله دامداری کوچک خویش را به راه بیندازد. خوبی کشاورز و دامدار همین است دیگر... مثل ما دکتر و مهندسها تا ابد محتاج شغل دولتی نیستند. تازه! به محض توانگری حداقلی، دیگرانی را نیز روزی میدهند.
ه- بخشی از مشکلات مردم به دلیل محاصره اقتصادی- انتظامی است. اگر درد معاش ملت را پیش از مبارزه با قاچاق علاج میکردیم اینگونه قاچاقچیان کلان فربهتر از گذشته نمیشدند و خردهچتربازان محلی گنجشکروزی، از هستی ساقط! طرح کشاورزی گلخانهای تا اینجای کار شکست خورده کمااینکه مبارزه با قاچاق سوخت تا اینجای کار حل نشده باقی مانده است. مشکل هر چه بزرگتر باشد یافتن راه حل آن نیز نیازمند به کار بردن تدبیر و عقلانیت بیشتری است. راهکار بهبود دو معضل بزرگ «قاچاق» و «تخلفات مرزی» را تنها و تنها و فارغ از مشاهده کل پازل سیستان نباید ارائه کرد. اگر دولت قبل گمان میکرد با نسخههای خلقالساعه و بدون دوراندیشی، میتوان مشکل قاچاق در مرزهای شرقی را حل کرد شما که تجربه ناموفق آنها را پیش رو دارید دیگر چنین نکنید. هر چند رها کردن ملت در فلاکت، برای انجام کار پژوهشی 10 ساله به منظور یافتن راهکار حل معضلی که هم اکنون جان و مال سیستانیها را نشانه رفته است نیز بیتدبیری و حماقت محض است نه عقلانیت!
آنچه از ما برمیآید توصیه دولت و مدیران محیطزیستی به پرهیز از «فانتزی» در مواجهه با بحرانهای ملی است. هرگاه خواستید خود را در فضای واقعی بازیابی کنید عکسی از مستند فقر مردم سیستان را با تصویر هزاران بار بازنشر شده «معاون رئیسجمهور» در کنار سپ بلاتر با پیراهن تیم ملی مقایسه کنید. خدای ناکرده این مسیر حماقتبار ادامه پیدا نکند که جنازه احشام دامداران یک استان پهناور به اندازه عکس یوز ایرانی نیز خریدار نداشته باشد! زبانم لال در میانه دعواهای سخیف پارازیتی با هدف نجات بیبیسی و صدای آمریکا از انزوای سیاسی، دریاچه ارومیه و مردم چندین استان مرتبط با آن قربانی نشوند! بلا به دور است انشاءالله اما برای دولت بد است که اولویت اولش فربهتر کردن کلانسرمایهداران مفتخور پایتختنشین باشد که استخوانهای دیگران را خرد میکنند و باز فریاد میزنند: بیشتر! بیشتر! آن دامدار و صنایعدستیکار سیستانی هم به گمانم «تولیدکننده» محسوب میشود! ما همه مقصریم! اما تجربه تاریخیمان نشان داده اگر بخواهیم میتوانیم ناممکنها را عملی کنیم. معضلات سیستان قطعا حلشدنی است. همت بلند دار!
آفرینش:نگرانیهای اجتماعی و افزایش خودکشی
«نگرانیهای اجتماعی و افزایش خودکشی»غنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛"خودکشی" یکی دیگر از معضلات اجتماعی می باشد که پیوندی با فشارها و استرسهای روانی دارد. در باور اکثر مردم خودکشی امری شخصی و در نهایت گناهی نابخشودنی به شمار میآید که در اسلام هم حرام اعلام شده است. اما این تمام ماجرا نیست چرا که پژوهشگران می گویند از هر سه نفری که خودکشی می کنند تنها در مورد یک نفر بیماری های روحی مانند افسردگی نقش داشته، و نزدیک به 75 در صد موارد، افراد به دلایل بیرونی خودکشی کرده اند. اما این فشارهای بیرونی چه مسائلی هستند، علت بروز و نحوه تاثیر پذیری فرد ازاین فشارها چگونه است؟ بیشترین آمار خودکشی به سبب اختلافات خانوادگی می باشد. این دست مشکلات به سبب ایجاد فاصله و فقدان رابطه مناسب بین والدین و فرزندان بوده وموجب میشود تا آنها درک صحیحی از وضعیت فرزندان خود نداشته باشند.
به تنگنا افتادن جوان براثر چالشهایی همچون اعتیاد، روابط نامشروع جنسی، ایدز، شکست تحصیلی و... درصورت نداشتن رابطه مناسب و عقلانی با خانواده، احساس تنهایی ویاس را به فرد غالب می کند و راه چاره ای جز خودکشی و رهایی از این اوضاع را برای وی تجویز نمی کند. عدم درک اوضاع و احوال سنین جوانی و نیازهای فرد در این دوره سبب ایجاد تضاد میان خواستههای جوان و خانواده می گردد. لذا فرد دیگر خانواده را محل امنی برای خود نمی یابد و به فکر فرار از خانه و زندگی درخانههای مجردی می افتد. ورود یکباره جوان بدون آموزش های لازم و کافی به اجتماع و مواجه شدن با انواع آزادی های غیرمفید سبب می شود تا به ورطه خطرناکی وارد شود و پس ازمدتی دیگر این آزادی ها برایش ارضاء کننده نیستند و نهایتا دچار احساس پوچی می شود و خودکشی....
همچنین از دست دادن پایگاه خانواده براثر طلاق و اختلافات خانوادگی سبب می شود تا فرد جایگاه اجتماعی خود را ازدست بدهد و بدون حامی تلقی گردد. این که فرد خود را تنها و بی حامی ببیند در بسیاری از زنان و فرزندان طلاق مشاهده شده است که به سبب عدم توجه اطرافیان به این مشکل منجر به خودکشی فرد گردیده است. شکست های عاطفی یکی دیگر از عوامل افزایش آمار خودکشی می باشد. عدم تطابق ویژگی های طبقاتی افراد با یکدیگر، سخت گیری خانواده ها و شرایط اقتصادی از مهمترین عوامل شکست های عاطفی می باشند. هرچند رعایت همخوانی فرهنگ ها لازم است در ازدواج ها رعایت شود، اما تاکید و تعصب نسبت به برخی از سنت ها نمی تواند توجیه عقلانی داشته باشد. اینکه خانواده ها ایده آل های خود را از جوانی مطالبه کنند که سراسر شور و عاطفه است، مطمئنا وی را به بن بست میکشانند. اینکه خانوادهها شرایط اقتصادی را در مورد ازدواج جوان درک نکنند و وی را در میان خواسته های فراوان تنها بگذارند، چیزی جز یاس و ناامیدی را برای او نخواهد داشت. شکست های عاطفی جنبه های فراوانی دارد که می توان به شکست های تحصیلی، شکست در اشتغال، عدم پیروزی در زندگی در مقایسه با هم ردیفان و ... اشاره کرد.
جامعه شناسان کمبود نشاط در افراد را یکی از مهمترین عوامل ایجاد یاس و نا امیدی می دانند. افزایش فشارهای اقتصادی یکی از مهمترین دلایلی است که اوقات نشاط آور را از فرد سلب مینماید. آیا اینکه یک فرد بیش از 12 ساعت در روز کارکند و در نهایت نتواند نیازهای خانواده خود را فراهم سازد، جایی از نشاط را برای وی خواهد گذاشت؟. تحمل فشار روانی ناشی از مشکلات زندگی و اینکه فرد نتواند پاسخگوی نیازهای خانواده خود باشد در مواقعی قدرت تحمل را از وی می گیرد و در کمتر از لحظه ای تصمیم ناگواری اتخاذ می کند. یا زنی که سرپرست خانواده است با توجه به فشارهای اقتصادی و نداشتن پشتیبان نمی تواند فشارها را به تنهایی تحمل کند .هرچند تلخ است اما بخوانید... زنی که به سبب عدم توانایی مالی و فراهم کردن نیازهای خانواده دچار فساد اخلاقی می شود ، در نقطه ای از خودش و وضعیتی که درآن قرار دارد احساس تنفر می کند و تنها راه نجات را در نابودی خود می بیند.
از این قبیل فشارهای اجتماعی فراوان است، اما همه ما برآن چشم بسته ایم و خودکشی را برای آدمهای ضعیف و بیماران روانی می دانیم. بر اساس آمار نمی توان خودکشی را تنها عاملی درونی دانست که ناشی از عوامل ژنتیکی و بیماری روانی است. بلکه مسائل و فشارهای بیرونی نقش بسزایی در افزایش آمار خودکشی دارد. لازم است تا واقع بین باشیم، نمی توان به صرف اینکه خودکشی اقدامی حرام و ناشایست در دین ما می باشد به آن بسنده و مشکلاتی را که باعث بروز آن می شود را به حال خود رها کنیم. باید قبول کنیم که اگر این معضل را از ریشه دنبال نکنیم روزی خواهد رسیدکه دیگر نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت.
حمایت:تکرار تاریخ
«تکرار تاریخ»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛در دهه 1990بالکان یکی از محورهای اصلی تحولات جهانی بود که آثار آن را همچنان می توان مشاهده کرد. از مهمترین این تحولات نسلکشی مسلمانان در بوسنی بویژه در سربرنیتسا به دست صربها بود. افرادی مانند میلان میلوسوویچ و کارادزیج جنگی خونین را علیه مسلمانان به راه انداختند که در نتیجه آن دهها هزار مسلمان قتل عام شدند. در آن زمان کشتار مسلمانان در حالی صورت گرفت که سازمان ملل و ناتو با ادعای حفظ صلح و حمایت از انسانها به صورت نظامی وارد میدان شدند.
آنها در حالی شعار نجات بشریت را سر دادند که در سربرنیتسا در برابر دیدگان جهانیان، هزاران مسلمان به دست ارتش صربها قتل عام شدند حال آنکه ناتو و سازمان ملل راه سکوت در پیش گرفتند و در نهایت نیز با بازداشت برخی سران صربها نظیر میلوسوویچ و کارادزیج پرونده را مختومه ساختند. پس از گذشت سالها همچنان یک اصل باقی مانده است و آن این است که چرا هرگز اقدامی در حمایت از مسلمانان بوسنی صورت نگرفت و چرا شرکای قاتلان مسلمانان هرگز محاکمه نشدند؟
اکنون در سال 2014 اخبار و گزارشهای متعددی درباره کشتار مسلمانان در آفریقای مرکزی منتشر میشود. بر اساس گزارشهای منتشره هر روز در حملات نژادپرستانه به مسلمانان در آفریقای مرکزی دهها مسلمان به کام مرگ میروند. نکته قابل توجه در این تحولات آن است که از یک سو سازمان ملل هر روز ادعای اعزام نیرو برای حمایت از مسلمانان این کشور را سر میدهد و از سوی دیگر بسیاری از کشورهای غربی بویژه فرانسه نیروهای خود را در این کشور مستقر کردهاند. با وجود اقدامات یادشده این سوال مطرح است که چرا همچنان کشتار مسلمانان این کشور ادامه دارد؟ پاسخ به این سوال را میتوان در یک جمله خلاصه کرد و آن این است که تاریخ یک بار دیگر در حال تکرار شدن است. کشتار مسلمانان بوسنی و هرزه گوین توسط صربهای نژادپرست با حمایت سازمان ملل و غرب صورت گرفت و اکنون نیز کشتار مسلمانان در آفریقای مرکزی با همان عناصر صورت میگیرد.
این حقیقت را نباید نادیده گرفت که سران غرب دشمنی با اسلام را از ارکان برنامههای خود میدانند و سازمان ملل نیز به دلیل وابستگی به آنها در نهایت در این کشتارها ایفای نقش میکند. با توجه به این شرایط میتوان گفت که تنها راهکار باقیمانده برای حمایت از مسلمانان آفریقای مرکزی، اتحاد جهان اسلام در مقابله با دشمنان است؛امری که عدم تحقق آن تا کنون به ریختن خود صدها هزار مسلمان منجر شده است که نمود آن را در بوسنی، افغانستان، عراق، سوریه، لیبی ، مالی، آفریقای مرکزی و ... می توان مشاهده کرد.
شرق:ایران و صفآرایی غرب و روسیه
«ایران و صفآرایی غرب و روسیه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم داوود محمدی است که در آن میخوانید؛
1- صفآرایی قدرتهای جهان در بحران اوکراین، بزرگترین بحران پس از «جنگ سرد» را رقم زده است. تازهترین گواه جدیشدن مرزبندیها، ورود واژه «تحریم» به دایره خط و نشان کشیدن غرب علیه روسیه است. «تحریم» شاید برای اغلب جهانیان واژهای ناآشنا باشد یا پیامد اجرای آن را با گوشت و پوست خود لمس نکرده باشند اما برای ما ایرانیان، «تحریم» و صدمات ناگوار آن، بخشی از زندگی روزمرهمان بوده است. از قضا، قطعنامههای تحریم شورای امنیت علیه ایران، هنگامی مجال «تصویب» و «اجرا» یافتند که «کرملین» از حق «وتو» خود استفاده نمیکرد. شاید آن روزها، «پوتین» احتمال هم نمیداد که روسیه نیز مورد «تهدید غرب» قرار گیرد و نگران آن باشد که این تهدید، رنگ «واقعیت» به خود گیرد و اقتصاد و معیشت روسها را تحتتاثیر قرار دهد.
2- مرور تجارب تاریخی «تحریم» نشان میدهد که این ابزار، به تنهایی نمیتواند کشور مورد تحریم را به «تسلیم» وادارد اما گاهی بسترساز «انعطاف» دیپلماتها بوده است. همین تجارب، این ایده را در سطح جهان تقویت کرده است که کاربرد تحریم با اهداف سیاسی، بیش از نظامهای سیاسی، انسانها را هدف قرار داده و قربانی میکند. بنابراین، سوای هر توجیهی که برای مشروع جلوهدادن تحریمها در هر نقطهای از دنیا به کار رفته و میرود، آزاداندیشان، نمیتوانند و نمیخواهند از ماهیت تحریم دفاع کنند و نسبت به قربانیشدن زنان، کودکان و فرودستان، در فرآیند اجرای تحریم بیاعتنا باشند. تحریم روسیه نیز مشمول همین قاعده کلی است؛ کمتر ایرانی زخمخورده از تحریم را میتوان یافت که موافق تحریمی باشد که در نهایت؛ تاوان آن را ملت روس بپردازد.
3- همواره؛ واقعیت سیاست، سوای رویاهاست. سکانداران دیپلماسی ایران هم باید احتمال تحریم روسیه توسط غرب و ضرورت آمادگی برای مواجهه با هماوردی تند غرب و روسیه را جدی گیرد و خود را برای نقشآفرینی در این بحران، مهیا کند. مذاکرات هستهای از مهمترین حوزههایی خواهد بود که سرریز افزایش تنش غرب و روسیه به آن خواهد رسید؛ «کرملین» از گستره و عمق همگامی با غرب علیه ایران خواهد کاست تا نارضایتی خود از عملکرد آمریکا و اروپا در بحران اوکراین را به نمایش گذارد.
مسکو همچنین با نزدیکی به مواضع ایران خواهد کوشید به قدرتهای غربی نشان دهد حل بحرانهای جهانی مانند پرونده هستهای ایران، بدون جلب همراهی روسیه، بهسادگی امکانپذیر نیست و غرب باید بهای فشار بر «کرملین» در اوکراین را روی میز مذاکره هستهای با ایران بپردازد. این بازنگری موضع روسیه، هرچند، برای پیشبرد منافع ملی ایران مفیدتر است اما سرعت «پیشرفت» مذاکرات را تحت تاثیر قرار میدهد و «زمان» دستیابی به توافق طرفین را افزایش خواهد داد.
عملیشدن احتمالی تهدید به تحریم روسیه، همچنین «مسکو» را ناگزیر میکند تا برای کاستن از سنگینی بار تحریم اقتصادی، نگاهی جدیتر به تجارت با ایران داشته باشد و واردات از ایران و نیز استفاده از خاک کشورمان و دیگر ظرفیتهای تهران برای دورزدن تحریم روسیه را در دستور کار قرار دهد. این نکته دقیقا؛ مشابه همان انتظاری بود که ایران در دوره تحریمها از «پوتین» داشت که گاهی با گرانفروشی و گروکشی روسها پاسخ داده میشد. حمایت دیپلماسی ایران از روسیه؛ دیگر موضوعی است که «کرملین» از دیپلماتهای کشورمان خواستار خواهد شد.
مجموعه تحولات بالا، دستگاه دیپلماسی ایران را در وضعیت خطیری قرار خواهد داد. زیرا از سویی باید از اصلاح رویکرد روسیه به مذاکره هستهای؛ بیشترین بهره را ببرند، از سوی دیگر، تدبیری برای تاخیر در توافق جمعی بیابند، همزمان تجارت با «مسکو» را به نفع اقتصاد کشورمان رونق بخشد و در حوزه دیپلماسی هم بدون تحریک مستقیم غرب علیه تهران، حمایت لازم از روسیه را در چارچوب منافع ملی کشور پیگیری کند. طراحی و اجرای استراتژی دقیقی که این اهداف متنوع را برآورده سازد، امری دشوار است اما تجربه تاریخی ایرانیان در بهرهگیری از شکاف قدرتها؛ اغلب، موفق بوده و باید تدبیری کارساز اندیشید که بحران اوکراین هم به فهرست این تجارب اضافه شود.
ابتکار: ماراتن بخت آزمایی بانکها و مؤسسات مالی!
«ماراتن بخت آزمایی بانکها و مؤسسات مالی!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛این روزها اطلاعیه نرخ سود سپردهها نصب شده بر ویترین بانکها دیدنی و البته موجب تأمل است. عناوینی چون حساب ویژه،طرح سه ماهه،طرح یک ماهه ی عیدانه و....،هر کدام با یک نرخ سود خود نمایی میکنند. یکی 23 درصد را نصب کرده دیگری 5/23 آن یکی 24درصد و.... به همین ترتیب عددها با هم دررقابت هستند. برخی از اعداد با فاصله یک روز تغییر میکنند. گویا که برخی بانکها در کمین همدیگر ند.
هر نرخی که آن یکی اعلام میکند، ساعتی بعد دیگری نرخ بالاتری را اعلام میدارد. سرعت مسابقه آنچنان است که مشتری هم گیج میشود، آیا امروز سرمایه خود را تبدیل به پس انداز نماید یا صبر کند با نرخ فردا اقدام نماید؟ این مسابقه آن روز استارت خورد که با مصوبه ی شورای پول و اعتبار دست بانکها در تعیین نرخ سود سپردهها بازگذاشته شد. اگر چه در گذشته مجبور شدند سقفی برای سود سپردهها تعیین کنند ولی آن دستور روی کاغذ باقی ماند و بانکها و مؤسسات راه خود را رفتند. اقدام اخیر بانک مرکزی در افزایش نرخ سود اوراق به 23 درصد گام مهمی در تشویق و تشویش و هرج و مرج کنونی است. در اینجا چند نکته لازم به تذکر است:
1-مسابقه کنونی ظاهری جذاب برای مردم دارد وقتی نرخ تورم بالای 35 درصد است و فضای کسب و کار هم رونق لازم را ندارد و رکود تورمی جذابیت دیگر عرصههای اقتصادی را به حداقل رسانده، پس اقدام کنونی بانکها میتواند این خلاء را پر نماید ولی افزایش بی رویه ی سود سپردهها رمق حوزه ی تولید را خواهد گرفت و این آخرین نفسها را نیز به محاق خواهد برد.
2-افزایش نرخ سود سپردهها مقدمه ی افزایش سود تسهیلات است. آشفتگی بازار نرخ سود تسهیلات به مراتب بیش از نرخ سود سپردهها ست. هم اکنون مسابقه مهلکی در دادن تسهیلات با نرخ سودهای دلخواه وغیر ضابطه مند تا 40 درصد در جریان است. این روش باعث تشکیل دور باطل است. بانکها بخاطر کاهش منابع مجبور به بالا بردن سود سپردهها تا نزدیک مرز تورم میباشند. از سویی پولهای سپرده شده را در قالب عقود مختلف به شکل تسهیلات با نرخ سودهای بالای 30 درصد به مردم بر میگردانند. نتیجه این خواهد شد که اولاً نقدینگی جامعه بالا میرود ثانیاً تسهیلات با نرخ سود بالا هزینه تولید را افزایش میدهد و این نیز بر بار تورم میافزاید.
3-مسابقه به ظاهر جذاب کنونی باعث جذب سرمایههای کوچک مردم و تشدید بیکاری و خلق در آمدهای کاذب در جامعه میشود.
4-پیام هرج و مرج کنونی در تعیین نرخ سودهای مختلف این است که نظارت بانک مرکزی و سیاست گذاری شورای پول و اعتبار تعطیل شده و مؤسسات و برخی بانکها خود در جایگاه بانک مرکزی ایستاده اند. نتیجه این وضع چوب حراج به جایگاه بانک مرکزی به عنوان نگهبان پول ملی و مسئول نظام مالی کشور میباشد.
5-مطابق برخی گزارشهای میدانی هیچ نظارتی بر صداقت و صحت اعداد اعلام شده وجود ندارد. برخی بانکها بر خلاف وعدهها با فرمولهای پیچیده خلاف اعداد اعلام شده عمل میکنند. سود 23 درصد وعده داده میشود ولی عملاً سر رسیدها با نرخ کمتر از 18 درصد محاسبه میگردد.آنچنانکه همین اغواء و فریب در بخش تسهیلات نیز رواج دارد. تسهیلات با نرخ27 درصد اعلام میشود ولی آنچه در سررسیدها اعمال میشود سود بالای 30 درصد میباشد.
به هر روی ماراتن و مسابقه کنونی در اعلام نرخ سودهای مختلف جایگاه و شأن بانک مرکزی را متزلزل و علامت خوبی برای اقتصاد کشور به حساب نمیآید. ضمن اینکه مکانیزم لازم برای راستی آزمایی وعدهها و عددها نیز وجود ندارد.
آرمان:آیتا... و جامعه پیچیده
«آیتا... و جامعه پیچیده»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم تقی آزاد ارمکی است که در آن میخوانید؛باورم این است که شخصیتهای بزرگ محصول شرایط، موقعیتها و اتفاقات بزرگ هستند. آنها ضمن شکل دادن به جامعه، طی زمان نقشآفرین شده و از این طریق هم ساختهتر میشوند. شخصیتهای بزرگ و پیچیده در تعامل با جامعه پیچیده شکل گرفته و متحول میشوند. رابطه تعاملی آنها با یکدیگر است که بر هر یک وزن و قدرت و حیات میدهند. با این نگاه است که آیتا... هاشمی را بهعنوان شخصیتی پیچیده و چندلایه محصول جامعهای پرحادثه و پرچالش میدانم و حضورهای بجایشان را در بقای جامعه موثر میشناسم.
ایشان ضمن اینکه در متنی چالشی ظهور کردهاند، در بسیاری از شرایط و مواقع با چالشها همراهی نکردهاند. این به معنی اثرگذاری در متن بحرانها بهواسطه شخصیتی مهم و پیچیده است. چالشهای بسیاری در متن زندگی مدرن ایرانی جاری است که با مداخلهگری و نقشآفرینی شخصیتها و جریانهای فکری و اجتماعی افت و خیز مییابند.
بعضی از چالشها به حاشیه رفته و بعضیها مرکزی میشوند. در این جابهجایی چالشها و ظهور چالش جدید نمیتوان از نقش شخصیتهای مهمی چون ایشان غافل شد. بدین لحاظ است که حضور، نام و اقدام آیتا... هاشمی با بعضی از چالشهای درون نظام یا چالشهای نظام و کشور با جهان خارج همراه است و در بسیاری از شرایط به آنها معنی دادهاند. چرا اینگونه است و آیتا... هاشمی این توان و قدرت را دارد؟ جواب این سوال بیشتر برمیگردد به این اصل که جامعه ایرانی را جامعهای پیچیده میدانم که حضور شخصیتهای پیچیده را همراهی میکند.
اگر جامعه ایرانی جامعهای ساده و یکدست بود ما شاهد حضور انبوه افراد در شرایط و موقعیتهای متعدد بودیم که البته بسیاری اینگونهاند و در شبیهسازی با شخصیتهای بزرگ و مهم خود را مهم مییابند و حرفهایی در نفی و رد یا اثبات شخصیتهای بزرگ میزنند. در مقابل، بهدلیل پیچیدگی جامعه ایرانی تا سادگیاش است که شاهد ظهور و اثرگذاری شخصیتی بزرگ و پیچیده هستیم.
این موجب شده است تا بسیاری به دلیل ناتوانی از شناخت و درک این نوع شخصیت، به سیاستزدگی او یا حادثهسازیهای مکررش به جای نقشآفرینیهای مهم و اثرگذارش تاکید کنند. این نوع برداشتها که ریشه در شرایط جامعه ایرانی و شخصیتهایش دارد، بیش از اینکه کمکی در فهم شرایط و وقایع در روند تحولات کند، موجب بدفهمیهایی میشود و در نهایت بسیاری را وا میدارد تا دوگانه شوند و سخن از خادم بودن یا نبودن شخصیتهای مهم در ایران سر دهند.
آنها تلاش میکنند تا جامعه (منظور اطرافیان این افراد و گروهها) را وادار میکنند تا به آیتا... هاشمی نگاه دوگانه داشته باشند. درحالی که شاهدیم او نه خود را معیار دین میداند نه زندگی. او مانند بسیاری دیگر از افراد و شخصیتها در ایران، بعضی از تصمیمهای سوالبرانگیز هم گرفته است به همین دلیل هم لب به عذرخواهی گرفته است. او در شرایط سخت بوده است که به داد کشور رسیده و آبرویش را برای جامعه ارزانی داشته است و بر اعتبارش افزوده است. چرا؟ چون او شخصیتی محوری و ریشهدار در فرهنگ، دین و انقلاب و هویت ایرانی اسلامی است و از همه دفاع کرده و میکند. او ضمن به رسمیت شناختن مجموعه از تعارضات، به دفاع از حق پرداخته است.
با این نگاه است که جامعه ایرانی برای بقا و سر و سامان یافتنش نیازمند به شخصیتهایی چون آیتا... هاشمی است. کسی که در ضمن بیان تعارضها و تناقضهای درونی جامعه برای کاهش اثرات آنها وارد عمل شده و با داوری و بررسی ریشههای وضعیتهای شکل گرفته سعی داشته تا بر مسیر حرکت اثرگذار باشد. این نوع حضور درست است که از وجود سرمایه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و شجاعت و توانایی او سرچشمه میگیرد اما، کمی هم به ورود به موقع و درست ایشان در حوادث و وقایع مربوط است.
ایشان ورودهای مکرر و همیشگی ندارد. اگر ورودهای ایشان همیشگی و مکرر بود از او شخصیتی بیفایده و بیاثر (شخصیتی بدلی) میساخت. ما شاهد هستیم که آیتا... هاشمی در بعضی از شرایط حاضر نیستند. هر چند که این عدم حضور یا سکوت ایشان خود منشا داوری بسیاری شده است. درحالی که اگر آیتا... هاشمی هر جا وارد میشدند یعنی حضور مییافتند، بیاثر میشدند اگر هم اثرگذار میشدند ما شاهد جامعه پرتنشتر بودیم تا بااهمیتتر. همانطور که ورود ایشان در حوادثی که انتظار نمیرفت بر اهمیت حوادث و وقایع افزوده است.
بسیاری تصور میکردند که آیتا... هاشمیرفسنجانی بهدلیل فشارهای متعددی که بر او و خانوادهاش وارد شده بود دیگر توان حضور در امور سیاسی و اجتماعی را ندارند و هم اینکه در صورت توان و اراده، جرات ورود نداشته و اگر هم وارد میشدند نتیجهاش خودکشی سیاسیشان خواهد بود. درحالی که ایشان با کمترین مشاوره وارد جریان انتخابات سال 92 شدند و دیدیم که بر عظمت و اهمیت انتخابات افزودند. هر نوع تصمیمی که در این زمینه گرفته میشد روند انتخابات بهگونهای متفاوت از آنچه گروههای رقیب ایشان تصور میکردند، میشد.
عدماحراز صلاحیت ایشان از کاندیداتوری بود که جریان انتخابات را بهگونهای دیگر رقم زد. خب بسیاری در این دوره رد صلاحیت شدند که بعد از آن زمان دیگر خبری از آنها نشد. خودشان هم از خودشان در مطبوعات و حوزه سیاست و جامعه یادی نکردند. اصلا یک بار شنیده نشد که بسیاری از رد صلاحیت شدهها سخنی گفته باشند یا اینکه اگر هم حرفی زدهاند به اثری تبدیل شده باشد.
درحالی که عدم احراز صلاحیت آیتا... هاشمی موجب شد جریان انتخابات کشور گونهای دیگر شود و جامعه و سیاست و دولت ایران از بنبست ایجادشدهاش خارج شود. خروج از بنبست سیاسی که در آن زمان در ایران رقم خورد بوده تا حدود زیادی با عدم احراز صلاحیت آیتا... هاشمی و بازیگری سیاستمدارانشان مرتبط بود. این حادثه توضیحدهنده پیوستگی شخصیت پیچیده و چندین لایه آیتا... هاشمی با جامعه پیچیده و پرماجراست.
دنیای اقتصاد:نقدی بر ورود مجلس به اصلاح قیمت انرژی
«نقدی بر ورود مجلس به اصلاح قیمت انرژی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حسن درگاهی است که در آن میخوانید؛با عنایت به آنکه برخی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، اصلاح بخشهایی از قانون هدفمند کردن یارانهها با عنوان «طرح یک فوریتی انطباق قانون هدفمند کردن یارانهها با سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی» را در دستور کار قرار داده و مرکز پژوهشهای مجلس نیز با هماهنگی پیشنهاددهندگان، پیشنویس طرح را در معرض نظرخواهی گذاشته است، ضروری است که محور اصلی طرح پیشنهادی که در ماده یک از فصل اول آمده است مورد دقت قرار گیرد.
خلاصه آنچه در این ماده و تبصرههای آن آمده به شرح زیر است: دولت موظف است برای کلیه واحدهای صنعتی، کشاورزی، دامداری، خدماتی و تجاری کشور، سهمیه سوخت مکفی (متناسب با میانگین مصرف سه سال گذشته) تعیین کند و با قیمت یارانهای به آنها تحویل دهد. سهمیههای تعیین شده باید به تدریج و حداکثر تا پایان برنامه ششم به صفر برسد. در این راستا از ابتدای سال 94 سالانه حداقل 5/12 درصد از سهمیه خریداران کاسته میشود. میزان کاهش سالانه سهمیه هر رشته شغلی در هریک از بخشها با توجه به اهمیت، میزان انرژی بری و میزان لازمالحمایه بودن آن توسط هیات دولت تعیین میشود.
بعد از اتمام مدت مذکور، فروش حاملهای انرژی به بخشهای تولیدی، خدماتی و تجاری کشور به قیمتهای یارانهای تحت هر شرایطی ممنوع است. قیمت یارانهای فروش حاملهای انرژی فقط یکبار توسط دولت تعیین میشود و تا حذف کامل سهمیهها ثابت میماند. قیمت واقعی حاملهای انرژی برای کلیه مصارف خارج از سهمیههای مذکور بر مبنای ماده یک قانون هدفمند کردن یارانهها تعیین و در صورت تغییر در قیمت بینالمللی آنها و تغییر در نرخ ارز تا ده درصد، بدون تغییر باقی مانده و در غیر این صورت قیمتهای واقعی تجدید نظر و بهروزرسانی میشوند.
بهطور کلی اساس طرح پیشنهادی نمایندگان محترم، اجرای نظام سهمیهبندی در بازار انرژی و در نتیجه ایجاد بازار رسمی با قیمت یارانهای ثابت و بازار آزاد با قیمت واقعی و کاهش تدریجی سهمیهها سالانه معادل 5/12 درصد و در نهایت حذف سهمیهبندی در انتهای برنامه ششم است. دو دلیل مخالفت با این طرح: اول آنکه اصولا اجرای طرح فوق در شرایط جاری کشور امکانپذیر نیست و ثانیا طرح مزبور در صورت اجرا نیز بر مشکلات دولت و کشور خواهد افزود. 1- دلیل اجرایی نبودن طرح، الزامات و پیش شرطهایی است که فراهم کردن آن در حال حاضر میسر نیست. هر یک از سیاستهای اجرایی فوق خود یک پروژه است که پیاده سازی مجموعه آن در یک دوره بلندمدت 7ساله بهطور مستمر و هماهنگ بسیار پیچیده است.
یادآوری این نکته ضروری است که اجرای اصلاحات اقتصادی، از جمله سیاست اصلاح قیمت انرژی، نیازمند عزم و اراده سیاسی قوی ارکان حاکمیت و مردم براساس شناخت درست و علمی مسائل اقتصادی است. متاسفانه در کشور بهدلیل تغییر رویکردهای مجلس و دولت در شرایط سیاسی مختلف، تضمینی برای حمایت مستمر از سیاستهای بلندمدت اقتصادی نیست؛ بنابراین هرچه سیاست اصلاح قیمت انرژی برای مجریان و مردم پیچیده باشد، به جهت وجود نااطمینانیها، بیثباتیها، تفرق در آرای سیاسی و اقتصادی و خلاصه عدم وحدت و انسجام، امیدی به سرانجام آن نیست. اکنون که اصلاح قیمت انرژی در مرحله دوم هدفمند کردن یارانهها یک ضرورت است باید اجرای آن به دور از هرگونه شوک درمانی به شیوههای ساده و قابل فهم برای مردم و قابل اجرا برای مسوولان در یک دوره زمانی مشخص انجام گیرد.
یادآوری میشود که اجرای هریک از سیاستهای طرح پیشنهادی، نیازمند یک فرآیند چانهزنی پیچیده دولت با بنگاهها، مشاغل، صنوف، خانوارها بهمنظور تعیین مناسب قیمت و مقدار انرژی مورد نیاز آنها در یک دوره هفت ساله است. این در حالی است که توان مدیریت دادهها و اطلاعات کشور را تنها در یک مورد آن هم شناسایی اقشار کمدرآمد جامعه که در نگاه اول کار بس سادهای بهنظر میرسید، همه شاهد بودیم. الزامات اجرایی طرح پیشنهادی نمایندگان را بدون توضیح به شرح زیر خلاصه کرده و برداشت را به خوانندگان محترم واگذار میکنم.
- تعیین سهمیه سوخت مکفی برای همه بخشهای تولیدی، خدماتی، تجاری و خانوارها
- تعیین قیمت یارانهای حاملهای انرژی برای مصارف سهمیهای و تثبیت آن تا آخر برنامه ششم
- تعیین قیمت واقعی حاملهای انرژی برای کلیه مصارف خارج از سهمیه و تعدیل سالانه آن
- کاهش سالانه سهمیه هر رشته شغلی در هریک از بخشها با توجه به اهمیت، میزان انرژیبری و میزان لازمالحمایه بودن
- تامین نقدینگی واحدهای تولیدی پس از کاهش سهمیه، از طریق وجوه تجهیز شده سیستم بانکی و حمایت از واحدهای تولیدی، خدماتی و تجاری آسیبدیده از اجرای قانون
- امکان تبدیل سهمیه ماهانه بنزین خانوار به وجه نقد
- کاهش سهمیه سوخت خودروها سالانه معادل 25 درصد و به صفر رساندن آن در 4 سال
- تعیین الگوی بهینه مصرف آب و برق برای برای کلیه واحدهای مسکونی و امکان تبدیل سهمیه به وجه نقد با احتساب قیمتهای واقعی
- تمهید مقدمات سختافزاری و نرمافزاری برای اطلاع خانوارها از مصرف بنزین، گاز و برق و میزان پاداش نقدی قابل دریافت.
2- دلیل دوم مخالفت با طرح پیشنهادی را در آثار اجرای طرح به شرح زیر میدانم:
الف) ارتباط مستقیم طرح با سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی مشخص نیست. آنچه مهم است اصلاح تدریجی قیمت انرژی به سمت قیمتهای واقعی است که در چارچوب اجرای روشهای مختلف میتواند در نهایت استفاده بهینه انرژی را به ارمغان آورد؛ بنابراین آنچه مهم است آثار اقتصادی روشهای مختلف باید مورد توجه و دقت کارشناسی قرار گیرد و تعیین عنوانی مانند عنوان طرح پیشنهادی غیر از ملاحظه سیاسی و جمعآوری رای به نظر میرشد دارای هدف دیگری نیست.
ب) تجربه اقتصاد ایران در گذشته به خوبی نشان میدهد که ایجاد بازارهای سهمیهای و آزاد، نتیجهای جز فساد اقتصادی ندارد و کنترلهای فیزیکی دولت نیز جز اتلاف منابع مجدد به هیچ وجه راهگشا نیست. جای تعجب است که پیشنهاددهندگان محترم که خود را حتما مخالف ویژهخواری و ایجاد هرگونه زمینه برای رانت میدانند چگونه نتایج مفسدهانگیز این طرح را توجیه میکنند.
ج) از مشکلات مهم طرح آن است که در شرایط بیثبات اقتصاد کلان، آزادسازی قیمت انرژی در کنار قیمت سهمیهای منجر به شکلگیری انتظارات تورمی شدید میشود، اگر چه سهم انرژی سهمیهای بیشتر از سهم انرژی با قیمت آزاد است و به تدریج هر سال کاهش مییابد، ولی در وضعیت جاری کشور، قیمتهای آزاد انرژی مبنای تصمیمهای عاملان اقتصادی را شکل خواهد داد؛ بنابراین از یکسو آثار تورمی این طرح بسیار تعیینکننده بوده و امکان کنترل تورم را برای سیاستهای پولی بانک مرکزی سخت میکند و از سوی دیگر افزایش هزینههای مورد انتظار، به نااطمینانی فضای کسبوکار افزوده و رکود اقتصادی را تعمیق خواهد بخشید.
د) باید توجه داشت که آنچه در در طرح پیشنهادی مجلس عملا اتفاق میافتد، افزایش شاخص کل انرژی است؛ بهطوری که شاخص کل انرژی معادل میانگین وزنی قیمتهای حاملهای انرژی است که هر قیمت حامل انرژی از میانگین وزنی قیمت سهمیهای و قیمت آزاد بهدست میآید. در یک روش جایگزین میتوان با فروض طرح که قیمتها را میخواهد تا پایان برنامه ششم واقعی کند، رشد سالانه این شاخص را بهدست آورد سپس همان رشدهای سالانه را بدون ایجاد بازار آزاد و سهمیهای در افزایش تدریجی قیمت انرژی اعمال کرد. این روش، نتایج طرح پیشنهادی مجلس را در دوره زمانی موردنظر محقق میسازد بدون آنکه اثرات شدید انتظارات تورمی آزادسازی قیمت را در سطح قیمتهای واقعی و همچنین پیچیدگی اجرای سیاست سهمیهبندی را به همراه داشته باشد.
بنابراین به جای طرح پیشنهادی نمایندگان محترم، روش افزایش تدریجی قیمت حاملهای انرژی را در یک دوره زمانی مشخص (مثلا 5 ساله)، بدون ایجاد بازار سهمیهای و آزاد (به جز در مورد بنزین)، پیشنهاد میکنم بهطوری که افزایش سالانه قیمت انرژی بهگونهای باشد که به تدریج انحراف قیمتهای جاری از قیمتهای واقعی انرژی کاهش یابد. طبیعی است که ثبات در نرخ ارز و قیمتهای داخلی، از طریق اجرای سیاستهای پولی و ارزی مناسب، شرط لازم موفقیت سیاست در پایان دوره تعیین شده خواهد بود. نکته دیگر آنکه اگر عمر قانون هدفمند کردن یارانهها، تا پایان برنامه پنجم پایان میپذیرد باید در یک تجدید نظر کلی و در چارچوب برنامه ششم، بحث اصلاح بازار انرژی و بحث سیاستهای حمایتی دولت از خانوارها تفکیک شود. سیاستهای فقرزدایی بهطور عام و کاهش آسیبپذیری اقشار کمدرآمد در دوران اصلاحات اقتصادی بهطور خاص، از اهداف توسعه نظام جامع تامین اجتماعی است که کشور در فرآیند توسعه به شدت بهآن نیازمند است.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد