مدرسه علوی ، سال ۱۳۳۵ توسط علیاصغر کرباسچیان، معروف به علامه کرباسچیان به عنوان مدرسه شیعه با نام علوی بر گرفته شده از نام علیبن ابیطالب فقط در سطح اول دبیرستان تأسیس شد. بعد سطوح مدرسه به کل دبیرستان و دبستان گسترش یافت و پس از تغییر نظام آموزشی ایران مدرسه راهنمایی (نیکپرور قدیم) به آن افزوده شد. این مدرسه توانست در مدت کوتاهی با مدارس معروف پیش از انقلاب مثل مدرسه دبیرستان البرز ، خوارزمی و هدف رقابت کند.به خاطر مدیریت خاص شیخ علیاصغر علامه و جو مذهبی مدرسه، عمده خانوادههای سنتی و منتسب به اقشار دینی تهران سعی میکردند فرزندان خود را برای تحصیل به این مرکز آموزشی بفرستند. به همین دلیل است که در فهرست فارغالتحصیلان مدرسه مذکور، ما نامهای بسیاری را میبینیم در طول دو دهه پس از پیروزی انقلاب، جزو چهرههای مطرح به شمار میآمدند؛ از جمله کمال خرازی، محمود قندی، عبدالکریم سروش، محمد نهاوندیان، غلامعلی حداد عادل، نژادحسینیان، محمدتقی بانکی، کلاهدوز، جواد وهاجی، مهدی ابریشمچی، محمد حیاتی، جلال گنجهای، ناصر صادق، محمد صادق، علیرضا تشید، خاموشی، آلادپورش.
در فهرست یاد شده نام برخی اعضا یا هواداران انجمن را میتوان یافت که برخی از آنان به واسطه شیوههای جذب نیرو، به سمت و سوی انجمن کشیده شدند. البته نمیتوان با صراحت عنوان کرد مدرسه علوی تام و تمام در اختیار انجمن حجتیه قرار داشت، اما به هر صورت روابط خاص بین برخی معلمان و مربیان مدرسه و دانشآموزان با برخی از چهرههای انجمن برقرار بود. جدای از این مطلب چه پیش و چه پس از انقلاب، اساسا در نهاد آموزش و پرورش شمار زیادی از هواداران یا اعضای انجمن حضور داشتند.
ارتباط مدرسه علوی با انجمن
در دوران رژیم گذشته آموزش و پرورش شرایط خاصی داشت و با توجه به جو حاکم بر فضای آموزشی آن زمان عمدتا مدارس به شیوه مختلط اداره کند در چنین شرایطی برخی از خانوادههای متدین جامعه آن روز برای جلوگیری از فساد و آلودهشدن فرزندان خود به فرهنگ لیبرالی و آزادیهای بیحد و حصر فردی ترجیح میدادند از فرستادن آنان به این مراکز آموزشی تا حد ممکن خودداری کنند. به خصوص این مسأله در مورد فرزندان دفتر بیشتر صدق میکرد بعد از گذشت مدتی عدهای از نیروهای مذهبی برای تربیت و تعلیم دانشآموزان اقدام به تأسیس مدارسی مبتنی بر آموزههای دینی و مذهبی کردند. مدارسی از این دست ضمن رعایت چارچوبهای آموزشی به لحاظ رعایت حدود و مقررات شرعی نیز وضعیت خوبی داشتند و خانوادههای مذهبی از این پس با اطمینان خاطر فرزندان خود را برای فراگیری دروس و طیکردن مراحل تحصیلی به این مدارس میفرستادند.
از جمله این مدارس، مدرسه علوی بود. سیاست کلی علامه و روش مدیریتی این بود که از پایه اقدام به ثبتنام دانشآموزانی میکردند که در مراحل بعدی تحصیلی نیز در یک کلاس قرار میگرفتند و بندرت اتفاق میافتاد کسانی بتوانند مستقیما در کلاسهای بالا ثبتنام کنند.
مدرسه علوی با مدیریت علامه فضایی غیرقابل انعطاف داشت و محشتمیپور که در سال 1337 در پایه سوم این مدرسه تحصیل میکرد در تشریح وضعیت آموزشی و جو حاکم بر مدرسه علوی میگوید: وضعیتی را که آقایان به وجود آورده بودند، آن فضای خشکی که بود در کنار آن روحیه تکبر، استعلا و آن حالت جسارتی که آقای علامه در محیط مدرسه داشت. بهرغم آنکه سعی میکرد آن روحیاتش را در یک هالهای از روحیه رفاقت و دوستی با شاگردان یا برخی از شاگردان بپوشاند باعث میشد که بچهها احساس کنند در یک قفس آهنین قرار گرفته یا در یک دژ بسیار مرتفعی که اصلا نمیتوانند از آن چارچوب خارج شوند قرار گرفتند و هیچ حالت انعطافی در او وجود نداشت. این یک مسأله بود که در بحثی از شاگردان و فارغالتحصیلان ایجاد انفجار میکرد یعنی وقتی به یک فضای باز خارج از مدرسه دست پیدا میکردند و فارغالتحصیل میشدند آنجا با هر پدیدهای در خارج برخورد میکردند رنگ او را میگرفتند و بلافاصله متمایل به او میشدند. دلایل روشن و شفافی از عضویت علامه در انجمن حجتیه در دست نیست با این وصف در خاطراتی برخی از فارغالتحصیلان مدرسه علوی نکاتی مبنی بر جذب برخی دانشآموزان مستعد توسط مجمع آموزشی عدهای در انجمن حجتیه وجود دارد.
محتشمیپور در این زمینه ضمن اشاره به فعالیت شخصی به نام دکتر توانا به نقل خاطره در این مورد میپردازد. وی میگوید: روز دوشنبه عصر آقای دکتر توانا آمد ما را [از مدرسه] سوار یک ماشین کرد و آورد توی خیابان عینالدوله یک منزلی بود در آنجا دیدیم چند نفر نشستهاند و آقای دکتر توانا گفت ما میخواهیم شما را گزینش کنیم و یکسری سؤال داریم شروع کردند سؤالاتی را مطرح کردند شما مثلا از امام زمان(عج) چه اطلاعاتی دارید؟ امام زمان(عج) چرا الان نیست؟ در چه سالی غیبت کرده، برای چه غیبت کرده یا اگر شعری راجع به امام زمان(عج) حفظ دارید بگویید.»
محتشمیپور در ادامه خاطره میگوید: پدر یکی از دانشآموزان مذکور (آقای پنبهچی) با ادامه حضور فرزندش در جلسه مذکور مخالفت میکند و در نهایت دکتر توانا موضوع را با مرحوم علامه در میان گذارده و ایشان دانشآموزان مخالف را با عصبانیت به دفتر مدرسه فرا میخواند.
محتشمیپور ادامه ماجرا از قول آن دانشآموز اینگونه روایت میکند: «ما را خواستند توی دفتر. دیدیم آقای علامه آنجاست و قدم میزند آقای علامه هم یک قیافه بسیار جدی داشت. وقتی هم که میخواست جدی صحبت کند خیلی مستقیم نظامی وسط دفتر قدم میزد و این طرف و آن طرف را نگاه میکرد و بعد به من گفت: فردا پدرت را بگو بیاید مدرسه... پدرم فردا صبح آمد مدرسه. به شدت توبیخش کردند که تو برای چه این حرف را زدی. انجمن حجتیه چه اشکالاتی دارد... .»
از دیگر خصوصیات کادر آموزشی مدرسه علوی این بود که به شدت از سیاست گریزان بودند و اجازه فعالیت سیاسی را به دانشآموختگان خود نمیدادند. در این مدرسه شدیدا با هرگونه حرکت سیاسی یا سخن سیاسی و یا یک روش و منشی که بوی سیاست بدهد مخالفت میشد و بلافاصله فردی که مرتکب چنین اعمالی میشد او را از مدرسه اخراج میکردند. این طرز تفکر مورد نقد امام راحل (ره) قرار داشت ایشان در دیداری که با مسئولان، معلمان و کارکنان مدرسه علوی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی داشتند عدم تربیت سیاسی دانشآموزان این مدرسه را مورد انتقاد قرار داده و خاطرنشان کردند: «اسلام فقط عبادت نیست. فقط تعلیم و تعلم عبادی و امثال اینها نیست. اسلام سیاست است. اسلام از سیاست دور نیست. اسلام یک مملکت، یک حکومت بزرگ به وجود آورده است. یک مملکت بزرگ به وجود آورده است. اسلام یک رژیم است. یک رژیم سیاسی است. منتهی سایر رژیمها از بسیار از امور غافل بودند و اسلام از هیچ چیز غافل نیست. آقایان که تربیت بچهها را میکنند مسایل سیاسی روز را هم به آنها تعلیم بکنند. نمیگویم همه آن [مسایل سیاسی] باشد. همه چیز باید باشد. یک بچه که از یک مدرسه بیرون میآید باید هم مسایل دینیاش را بداند. مسایل نماز و روزهاش را بداند. هم تربیتهای علمی بشود و مطابق هر سیستمی که هست و هم تربیت سیاسی بشود. این معنا را هم البته یک خردهگیری میکردند. بر مدرسه شما انشاءالله امیدوارم از حالا به بعد که یک قدری آزادی پیدا بشود با آزادی همه کارها را انجام بدهید. بهرغم جو حاکم بر فضای آموزشی مدرسه علوی بسیاری از فارغالتحصیلان این مدرسه بعدها جزو فعالان سیاسی و مطرح شدند.
از جمله شاگردان علوی میتوان به چهرههایی چون محمود قنبری، کمال خرازی، غلامعلی حدادعادل، محمد نهاوندیان، هادی نژادحسینیان، محمدتقی باکمی، محمدجواد کلاهدوز، جواد هالی، مهدی ابریشمچی، محمد حیاتی، جلال گنجهای، ناصر صادق، محمد صادق، علیرضا تشید، خاموشی، حسین حاج فرج دباغ (عبدالکریم سروش) و آلاپوشها اشاره کرد.
برخی از فارغالتحصیلان مدرسه علوی بعدها جزو شخصیتهای سیاسی و منصبدار نظام جمهوری اسلامی ایران شدند، اما بعضی از آنها جذب گروهکهای مختلف شده یا خود به تأسیس یک تشکیل ضدانقلابی دست زدند. مثل مجاهدین خلق که ابتدا رنگ و لعاب اسلامی داشت و سپس اعضای آن پوسته مذهبی را شکسته و واقعیت خارجی خود را در قالب اعلام مواضع نشان دادند. به گفته برخی مطلعین حدود 100 تا 150 نفر از فارغالتحصیلان مدرسه علوی بعد از انقلاب اعدام شدند. یک بخشی از آنها جذب مارکسیستها و بخشی دیگر نیز جذب سازمان مجاهدین خلق شده بودند. مثل برادران ابریشمچی محمد حیاتی که در بغداد از کادرهای مرکزی و بالای منافقین است جزو شاگردان مدرسه علوی بود. عدهای دیگر نیز جزو فدائیان خلق بودند.
در عین حال باید توجه داشت که این مدرسه با درنظر گرفتن نظم و انظباطی که برآن حاکم بود و حضور استادان و معلمان متبحر نقش موثری در تعلیم و تربیت دانشآموزانی داشت که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بودند و والدین آنها نگران محتوای آموزشی دروس بودند. بسیاری از چهره های مشهور امروز که صاحب مناصب اجرایی و فرهنگی کشور هستند از دانشآموختگان این مرکز آموزشی هستند. این واقعیت نشان میدهد که مدرسه در امر آموزش عملکرد موفقی داشته است.
گفتنی است که اولین محل اقامت امام خمینی پس از بازگشت به وطن در این مدرسه بوده است.
منابع:
1ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با محتشمیپور، شماره بازیابی 58/2، ص 79.
2ـ خاطرات علیاکبر محتشمیپور، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، اول، 1376، ص 77 تا 79.
شهاب سلیمی / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد