در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
متون به دست آمده از تخت جمشید گواه آن است که شبکه ی جاده ها سراسر امپراتوری پهناور ایران را پوشش می داده و از این روی، سیستم نگهبانی و تدارک راهها و مسافران در تمام ایالات از شرق تا غرب عمل می کرده است. (Graf 1995:167-189) در میان لوحه ها به چهار سفر میان سارد و شوش (یا تخت جمشید) برمی خوریم. از بسیاری مناطق دیگر امپراتوری نظیر بلخ، کرمان، هندوستان، آراخوزیا یا قندهار، هرات، بابلیه، ماد، مصر نام برده شده است. (برای دیدن ارجاعات این لوحه ها بنگرید به بریان 1388: 114)
به عنوان یک امر بدیهی می توان گفت که جاده های شاهی ایران پیش از اینکه مورد استفاده ی پارسیان قرار بگیرند، مورد استفاده ی آشوریان بوده اند. به ویژه آنکه قسمت شرقی جاده ی شاهی که کیلیکیه را به شوش می پیوست، از نظر قدمت پیش از تشکیل دولت پارس بوده است.(رامسی 1350: 528)
این راهها و تدارکات مرتبط، در انتقال سپاه از یک منطقه به منطقه بسیار اهمیت داشته است چرا که یک امپراتوری با چنان وسعتی دائماً با خطر آشوب و یا تجزیه طلبی همراه بوده است. (بریان 1388: 112-113)
ما از طریق هرودوت درباره ی راه شاهی می دانیم که : «در سراسر این جاده ایستگاههای شاهی تعویض اسب و نیز مهمانسراهای عالی ساخته شده است و جاده در همه جا از مناطق مسکونی و ایمن می گذرد. این جاده در لودیا و فریگیه بیست ایستگاه شاهی دارد که بنابراین مسافت آن برابر با 5/94 فرسنگ است. پس از فریگیه به رود هالیس [قزل ایرماق کنونی] می رسد؛ در اینجا دروازههایی هست که یگانه محلهای گذر محسوب می شوند و نیز دژ استواری در آن ساخته شده است. در آن سوی رودخانه، کاپادوکیه است؛ تا مرزهای کیلیکیه 28 ایستگاه وجود دارد و بنابراین 104 فرسنگ است. برای ورود به کیلیکه باید از دو دروازه گذشت و از برابر دو دژ عبور کرد. پس از آن جاده به اندازه 3 ایستگاه کیلیکه را می پیماید که برابر 5/15 فرسنگ است. رودخانه ای که باید با قایق از آن گذشت مرز کیلیکیه با ارمنستان را تشکیل می دهد، و این رودخانه فرات نام دارد. در ارمنستان در سراسر راه 15 ایستگاه و 15 مهمانسراست که پس مسافتی برابر با 5/56 فرستگ را جاده طی می کند که البته دژی نیز وجود دارد. [...] پس از ارمنستان به سرزمین ماتیینها می رسیم که در آن چهار ایستگاه شاهی است. سپس سرزمین کیستی [کاسی] است که در طول جاده آن یازده ایستگاه ساخته شده و بنابراین 5/42 فرسنگ است تا خواسپس [کرخه] یعنی رودی که از آن نیز باید با قایق گذشت و شهر شوش در کنار آن ساخته شده است. بنابراین جمع ایستگاههای تعویض اسب شاهی 111 و به همین تعداد مهمانسرا در اختیار مسافرانی است که از سارد به شوش میروند. » (هرودوت، کتاب پنجم، بند 52)
اطلاعات هرودوت کمی گیج کننده است چرا که فاصله ی میان دو ایستگاه شاهی میان لودیه و فریگیه می باید 727/4 فرسنگ بوده باشد از طرفی فاصله ی دو ایستگاه میان کاپادوکیه و کیلیکیه 714/3 فرسنگ است.در ادامه هرودت اطلاعاتی درباره ی راه بعد از «دو دژ» ارائه کرده که به موجب آن فاصله ایستگاهها 16/5 فرسنگ بوده است فاصله ی ایستگاهها در ارمنستان 76/3 و در سرزمین کاسیها (دربارهی کاسیها نک به صفایی 6:190) 86/3 فرسنگ بوده است. گویا فاصله ایستگاهها ارتباط مستقیمی با میزان تأمین بودن امنیت راهها داشته است و اینگونه نبوده که در تمام طول راه، فاصله هر دو ایستگاه، ثابت و به یک اندازه باشد.
امنیت محورهای بزرگ توسط پادگانها و پاسگاههای نگهبانی متعدد تأمین می شد( بریان 1388: 120-121)
آرشام، ساتراپ ایران در مصر، به بازرس خود «نهتیهور» طی گذرنامه ای اجازه می دهد تا با استفاده از آن در طول راه در ایستگاهها، سهمیه ی غذایی دریافت کند. مقامات مربوطه مقادیر قید شده در مجوز را تهیه می کنند و می پردازند و گزارش آن را به حسابداری مرکزی می دهند که در آنجا حساب صادرکننده ی مجوز بدهکار می شود. دریافت این جیره ها بسیار منظم انجام می گرفت و اگر دارنده ی مجوز از حد خود تجاوز می کرد و بیشتر توقف می کرد مقامات مجاز نبودند که سهمیه ی بیشتری در اختیارش قرار دهند. (کورت 1389: 118) در این گذرنامه می خوانیم:
«از آرشام به مردوک، بازرس پکید در [...]، نبودالانی بازرس در لائیر، زاتوواهی ای بازرس در آرزوهین، اوپاستابارای بازرس در آربلا، [...]، و ماتالوباش، باگافارنای بازرس در سالام، و فرادافارنا و گائوزانا بازرسان دمشق.
[اکنون] بازرس من به نام نهتیهور در حال حرکت به مصر است. شما باید سهمیه های زیر را به حساب املاک من در ایالات خود روزانه به آنها بپردازید:
آرد سفید دو کوارت، آرد رامی سه کوارت، شراب یا آب جو دو کوارت، [گوسفند] یک رأس. همچنین به هر یک از ده خدمتکار ایشان روزانه یک کوارت آرد و علوفه برای اسبانش داده شود. به دو کیلیکیهتی و یک پیشهور که هر سه از خدمتکاران من و با او در حال حرکت به مصر هستند، هر یک روزانه یک کوارت آرد داده شود. هر بازرس باید بنا به جادهای که از هر ایالت به ایالت دیگر تا رسیدن به مصر وجود دارد ، به آنها این جیره ها را پرداخت کند. اگر او خواست در محلی بیش از یک روز توقف کند، برای روزهای اضافی به آنها سهمیه بیشتر داده نشود.»(Driver 1975/1965 no.6 , Whitehead 1974:64-66)
پیکهای اسپارتی که می خواستند به ایران بروند می بایست از فرمانده سپاهیان مناطق ساحلی مجوز دریافت کنند (هردوت، کتاب هفتم، بندهای 135-136) نمونه های دیگری وجود دارد که نشان می دهد حتی سفیران یونانی برای عبور در این راهها به مجوز استانداران هخامنشی نیاز داشتهاند (نک به بریان 1388: 116-119)
هرودوت در جایی دیگر، هنگامیکه می خواهد درباره ی خبررسانی خشایارشا به پارس از نتیجه ی جنگ سخن بگوید، به پیکهای شاهی پرداخته است: « در میان موجودات زنده جهان هیچ موجودی تندروتر از این پیکهای شاهی نیست. این سیستم اختراع خود ایرانی ها و چنین است: می گویند آنان در سراسر جاده هایی که باید گذشت به تعداد روزهایی که مسافرت طول می کشد و به همان فاصله یک روز یک اسب و یک سوار مستقر کرده اند تا هر یک فقط به اندازه یک روز بتازند. نه برف و باران، نه گرما و سرما و نه شب و روز هیچ یک پیک را در مسیر خود از سرعت فوق العاده ای که دارد باز نمی دارد؛ پیک نخست وقتی مسیر تعیین شده را پیمود، پیام را به پیک دوم می دهد و او به پیک سوم و تا آخر... پیامها بدین گونه دست به دست داده می شود» (هرودوت، کتاب هشتم، بند 98)
گزنفون، تأسیس چاپارخانه را به کورش منسوب داشته است:« یکی از ابتکارات کورش که مخصوصاً با توجه به وسعت عظیم امپراتوری اش بسیار حائز اهمیت است این است که از گوشه های بسیار دوردست مملکت خویش پیوسته آگاه بود و جزئیات وقایعی که در کلیه ی ایالات می گذشت بر او پوشیده نبود. چون قدرت و توانایی اسبان چاپار محدود بود، لذا در فواصل معین چاپارخانه های مجهز با اسبان چابک به تعداد کافی معین نموده بود و قاصدان همیشه آماده ی رساندن خبر بودند. در هر چاپارخانه مرد تیزهوشی مراقب بود که به محض این که چاپاری با پیام و نام می رسید آن را تحویل می گرفت و به مرد مطمئنی که آماده بود تحویل می داد و او را روانه می ساخت و اسب و چاپار استراحت می کردند تا چاپار از سمت دیگر برسد و به مقصد حرکت کنند.» (گزنفون، کتاب هشتم، فصل ششم، ص 264)
این جاده ها و چاپارخانه ها بعد از دوره ی هخامنشی نیز در ایران مرسوم بوده اند. ایزیدور خاراکسی اطلاعات سودمندی در مورد آنها در دوره ی اشکانی به یادگار گذاشته است. (Isidor of charaxi 1914) وی در این اثر راه ها و جاده های شاهی را که از شرق به غرب و از شمال به جنوب در قلمرو پارتها امتداد داشته توصیف می کند. (علیمحمدی 1388: 60-61)
کتابنامه
بریان،پییر. 1388. مقاله ی «از سارد تا شوش» در کتاب «تاریخ هخامنشیان، آسیای صغیر و مصر فرهنگهای کهن در یک شاهنشاهی نوین» دانشگاه خروننینگن». ترجمه ی مرتضی ثاقب فر. تهران: توس. صفحات111-133.
رامسی. 1350. جغرافیایی تاریخی آسیای صغیر (راه شاهی). ترجمه ی هایده معیری. شماره ی 91. صفحات 527-542.
صفایی، یزدان. 1390. کاسیها در بابل. دوهفته نامهی امرداد، شنبه: ۸/۱۱/۱۳۹۰. شمارهی پیاپی ٢٧١، صفحه ی 6.
علیمحمدی، نعمت الله. 1388. چاپارخانه های ایزیدور خاراکسی. کتاب ماه و تاریخ جغرافیا. شمارهی 139. صفحات 60-63.
کورت، آملی، 1389. هخامنشیان. ترجمه ی مرتضی ثاقب فر. تهران: ققنوس.
گزنفون. 1388. کورشنامه، ترجمه ی رضا مشایخی. تهران: علمی و فرهنگی.
هرودوت، 1389. تاریخ هرودوت، جلد دوم. ترجمه ی مرتضی ثاقب فر تهران: اساطیر.
Driver G.R (1957/1965) Aramic Documents of the Fifth Century BC (abridged and rev.edn) Oxford.
Graf, D.F. (1995). “The Persian royal road system” in Achaemenid History VIII: Continuity
and Change, ed. A. Kuhrt, M. Root & H. Sancisi-Weerdenburg. Leiden: Nederlands
Instituutvoor het NabijeOosten..pp 167-189.
Isidor of charaxi.(1914). Transcribed from the orginal by h. Wilfred Schoff.Partian station.London eidition.
Withehead J.D. (1974). Early AramicEpistolography: the Arsamescorrespondes.University of Chicago.
یزدان صفایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد