شاید آرامش ناشی از همین مساله، یکی از دلایلی باشد که او به این بیندیشد بخشی از وقت خود را در روزهای پایانی سال به گفتوگو با رسانهها اختصاص دهد و بر همین اساس در دفتر کارش در ساختمان زیبای مشروطه با او به گفت وگو نشستیم؛ گفتوگویی که از مسائل کلان مملکتی تا روابط شخصی او با اعضای خانواده اش را شامل میشود.لاریجانی در بخشی از این گفت وگو که به موضوعات سیاسی روز کشور مربوط است، به مسائلی از جمله روابط دولت و مجلس و مذاکرات هستهای پرداخته و از دغدغه هایش درباره فعالیتهای حزبی و تشکیلاتی در کشور سخن گفته است. او درباره مذاکرات هستهای معتقد است در گذشته هم میشد به توافقی که اخیرا میان ایران و 1+5 حاصل شده، دست یافت اما برخی سنگ اندازیهای غرب در کنار بعضی اشتباهات در داخل، مانع تحقق این موضوع شد.
این گفتوگو را پیش رو دارید.
با روی کار آمدن دولت جدید به نظر میرسد دوران بهتری در تعامل دولت و مجلس آغاز شده است و بر همین اساس میخواهم اولین پرسش را به این بحث اختصاص دهم. تعامل دولت و مجلس، ارتباطی ظریف است که حساسیتهای زیادی دارد؛ از یک سو ممکن است مجلس به وادادگی در برابر دولت متهم شود و از سوی دیگر به کارشکنی در کارهای قوه مجریه؟ حد و مرز تعامل نمایندگان با دولت از نظر شما کجاست؟
مرزهای این تعامل تقریبا در قانون اساسی و همچنین قوانین دیگر روشن است. براساس قانون اساسی، قوا از هم مستقل است و تعامل نباید استقلال آنها را از بین ببرد. البته استقلال به معنای این نیست که همراهی و همکاری نداشته باشند چون یک حکومت مطلوب، حکومتی است که قوا با یکدیگر همکاری داشته باشند؛ مستقل بودن به این است که خودشان تصمیم بگیرند. مثلا یکی از وظایف دولت این است که لوایح را به مجلس بدهد و در این زمینه باید براساس زمانبندیهای تعیین شده، وظیفهاش را انجام دهد. مجلس هم بر اساس سیاستها و آییننامه داخلی، این لوایح را مورد بررسی قرار میدهد. بنابراین، این حدود تا مقدار زیادی روشن است.
در موضوع تعامل دولت و مجلس، آنجا که معمولا بحثبرانگیز است و اغلب با انتقاد دولتیها همراه میشود استفاده مجلس و نمایندگان از ابزار نظارتی از جمله سوال و استیضاح است. در این زمینه چه ملاک و معیاری وجود دارد؟
باید بپذیریم لوازم یک حکومت دموکراسی این است که مجلس، قوانین را تصویب و بر اجرای آنها نظارت کند. راه نظارت هم همین است که وزیران بیایند در کمیسیونها از نظرات خود دفاع کنند یا اگر جایی لازم بود از آنها سوال شود. این سوال به معنای روشنگری است و من فکر میکنم دوستانی که در دولت هستند باید بپذیرند که این بخشی از وظیفه آنهاست و امر زاید و فرعی نیست. در بعضی کشورها که اصلا وزیران عضو مجلس هستند، پاسخگویی روشنتری دارند.
شما این انتقاد دولتمردان را مبنی بر اینکه حجم سوالات از وزیران مقداری زیاد است، قبول دارید؟
البته اینکه سوالات باید در وزن و جایگاه خودشان باشد حرف درستی است و از هر چیزی به اندازه خودش باید استفاده شود، اما باید اینگونه به موضوع نگاه کنیم که سوال به معنای اخلال در تعامل نیست بلکه اجرای وظیفه است. گاهی من دیدهام برخی در اظهاراتشان اینگونه وانمود میکنند که اگر سوال شود پس تعامل به هم میخورد. در حالی که اینطور نیست. مشکل در این است که در گذشته برخی رفتارها درست نبود و اکنون توقعاتی بهوجود آمده که از سر نگاه درازمدت نیست، بلکه یک سری هیجانات است. ما باید بپذیریم قواره حکومت ما این است که دولت، وظیفه خودش را بدرستی انجام دهد و مجلس هم در جاهایی که نیاز است بررسی کند و نظر دهد. در مجموع، من تعامل دولت و مجلس را مفید میدانم. البته در مجلس، نظرات مختلفی وجود دارد و این طبیعی است اما برآیند کار مجلس با دولت، تعامل مثبتی است.
در همین بحث تعامل دولت و مجلس، واژهای که اغلب از سوی برخی همکاران خودتان در مجلس هم استفاده میشود، وکیل الدوله بودن است که به برخی نمایندگانی اطلاق میشود که مدافع دولت در مجلس هستند. نظر شما درباره چنین واژههایی چیست؟
این واژه در ادبیات سیاسی ما، سابقه تاریخی دارد، اما به نظر من نباید از چنین واژههایی استفاده کرد. اگر نمایندهای از نظر دولت حمایت کند باید به او حق داد، همانطور که باید به کسی که مخالفت میکند حق بدهیم. مهم این است که موضعگیری از سر درد و آشنایی به مسائل باشد. قبلا هم نمایندگانی بودند که از دولت حمایت میکردند. البته بعضی از نمایندگان هم هستند که علاقهای به اینگونه وابستگیها ندارند و میخواهند مستقل باشند. آنجا که دولت کار خوبی انجام دهد حمایت میکنند و آنجا که اقدام دولت را قبول نداشته باشند مخالفت میکنند. من بدنه مجلس را از این جنس میبینم که هیچ علاقهای ندارند دربستی کار کنند و دائم در موضع موافق یا مخالف باشند بلکه به مضمون کار نگاه میکنند.
این نکتهای که اشاره کردید مبنی بر اینکه در گذشته رفتارهایی وجود داشته که باعث شده توقعاتی بهوجود بیاید، آیا منظورتان این است که در گذشته، همراهیهای غیرمعمولی با دولت شده است؟
برای مدتی در مجالس قبل، نوعی از همراهی وجود داشت که فقط به عنوانها توجه میکردند و این ممکن است برای موقت، مفید باشد اما در درازمدت برای کشور مفید نیست. من همیشه، چه در مجلس هشتم و چه در مجلس نهم، چه در دولت قبل و چه در دولت فعلی، به دوستان تاکید کردهام مهم این است که مجلس، مستقل باشد. استقلال مجلس به معنی عدم همراهی نیست. آنجا که مفید و درست میداند برای منافع مردم باید همراهی کند و آنجا که درست نمیداند نظرش را میگوید. البته، گاهی بحث مصالح هم مطرح میشود و ممکن است انسان احساس کند اگر از برخی اشکالات جزئی صرفنظر کند بهتر است ولی در مسلک، نباید تغییری بهوجود بیاید.
بعضی از نمایندگان بخصوص آنهایی که وابسته به طیف جبهه پایداری هستند نسبت به مدیریت شما انتقادات زیادی وارد میکنند. آیا در مدت این چند سال که ریاست مجلس را به عهده داشتهاید تلاشی برای نزدیک کردند دیدگاه این نمایندگان به دیدگاههای خود انجام دادهاید؟
ما یک ارتباط رفاقتانهای با تمام نمایندگان داریم و هیچ ایرادی نمیبینیم که بعضی از دوستان به روش ما انتقاد داشته باشند. این حق آنهاست، اما به هر حال من یک روشی را برای اداره کشور مطلوب میدانم و یک مسلکی هم برای اداره مجلس دارم. البته ما که مطلق نیستیم و از راهنماییهای دیگران هم استفاده میکنیم. مهم این است که ما بپذیریم جریانها و صاحبنظران سیاسی، برای آینده کشور با هم گفتوگو داشته باشند و بهدنبال حذف و تحقیر و انگ زدن به یکدیگر نباشند. ما چنین رفتارهایی را در هیچ دورهای درست نمیدانستیم، چرا که سایشهایی بهوجود میآورد و کدورتهایی ایجاد میکند که به کم شدن توان ملی منجر میشود. اما اگر نظری داشته باشند ما اشکالی نمیبینیم که نظراتشان را مطرح کنند. آنجایی اشکال است که این اختلافنظرها به نفرت و دشمنی و لنگهکفش و اینگونه مسائل تبدیل میشود.
با وجود همه این حرفها آیا شما تعامل ویژهای با یک گروه خاص مثل جبهه پایداری برای نزدیک کردن دیدگاهها داشتهاید؟
نه با این عنوان. البته آنها چنین درخواستی نکردهاند و اگر میخواستند مانعی از طرف من نبود. ولی از فراکسیونی که در مجلس هستند، بعضی از آنها آمدهاند و صحبت کردهایم و کلا مشکلی نیست.
مدتی قبل جلسهای غیرعلنی با نمایندگان داشتید و آنطور که خبر آن از سوی برخی نمایندگان منتشر شده بود در این جلسه به آنها توصیه کرده بودید که در اظهارنظرهایشان از تریبون مجلس با دقت بیشتر و براساس اطلاعات موثقتر صحبت کنند. آیا این موضوع به بحث توافق ژنو و مذاکرات هستهای مربوط بود یا اینکه کلیتر بود.
اگر بنا بود علنی بگوییم که علنی میگفتیم. (خنده)
نگاه شما نسبت به انتقاد از توافق ژنو در مقطع فعلی چیست؟
من اشکالی نمیبینم که در مجلس یا در محافل سیاسی اگر کسی نظری دارد، آن را بیان کند. مهم این است که نظرات، چه در این موضوع و چه در موضوعات دیگر که به منافع ملی مربوط میشود با اطلاع و حفظ چارچوبها باشد، وگرنه چه اشکالی دارد اگر کسی نظر پختهای درباره توافق ژنو دارد آن را بگوید. منتها این نظرها باید از مجاری و روشهایی که متعارف است بیان شود.
شما خودتان انتقادی نسبت به این توافق داشتهاید که به قول خودتان از مجاری صحیح مطرح کرده باشید؟
در این قضایا بینظر نیستم، ولی نظراتم را از کانالی که لازم است و موثر میدانم بیان میکنم. مساله هستهای از آن چیزهایی نیست که کف خیابان حل شود. مکانیسم دارد، جایگاه دارد، روش دارد و باید از روش آن استفاده کرد که تصمیمگیری را توانمند کند و اغیار از آن سوءاستفاده نکنند.
نظر شما درباره درخواست چندی قبل تعدادی از نمایندگان برای نقد علنی و رسانهای توافق ژنو چیست؟
در برخی چارچوبها، اشکالی ندارد نظرات را بیان کرد، حتی در مجلس هم گاهی اوقات نظر میدهند و عیبی ندارد، اما چارچوبها باید حفظ شود. من فکر میکنم رعایت چارچوبهایی که باعث شود دیگران از اظهارات افراد سوءاستفاده نکنند، راه علاج مشکلات است. در مجموع، به نظر من اشکالی ندارد اگر فردی بگوید که مثلا اگر فلان کار به این نحو انجام میشد بهتر بود.
شما کلا با انتقاد از مذاکرات هستهای از تریبون مجلس موافق هستید یا مخالف؟
اگر انتقاد، مبانی عقلایی و منطقی دقیقی داشته باشد چه اشکالی دارد اگر مطرح شود؟
فکر نمیکنید اگر نمایندگان از مجاری دیگری برای بیان انتقادشان در این حوزه استفاده کنند موثرتر و مفیدتر باشد؟
هر کسی یک روشی دارد. بستگی دارد به اینکه چه چیزی و در چه زمانی بیان میشود. اینکه در مجلس، نظراتی در این زمینه بیان شود اشکالی ندارد. مگر در مجالس دیگر، چنین مباحثی مطرح نیست؟
شما در مقطعی، ریاست تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان را بهعهده داشتید. آیا در آن مقطع، امکان رسیدن به توافقی که اکنون حاصل شده است وجود نداشت؟
شرایط، کاملا متفاوت است. من وزن بیشتر این سنگاندازیها و عدم توافق را در بیرون و در عملکرد قدرتهای بزرگ میبینم. تلقی آنها این بود که ایران به این تکنولوژی دست نمییابد و بنابراین دائم مانعتراشی میکردند که ایران جلوتر نرود.
من این نکته را هم عرض کنم که ایران همیشه بهدنبال مذاکره برای حل سیاسی این موضوع بود و اینکه میگویند ایران میز مذاکره را ترک کرد از آن حرفهای قلابی است که مطرح میکنند تا مشکل خودشان را حل کنند، وگرنه آنها بودند که یا نمیآمدند یا بعد از توافق، میزدند زیر میز و خلاف توافقات عمل میکردند. من فکر میکنم آنها بعد از مدتی متوجه شدند که ایران از مرزها عبور کرد و صاحب فناوری شد و حالا دیگر معنی ندارد که او را منصرف کنیم، پس باید با ایران مصالحه کنیم لذا این دفعه خودشان پا جلو گذاشتند و این هم مربوط به این دولت نیست. آنها قبل از این دولت، تقاضای مذاکره کردند و من فکر میکنم پیشرفتهای ایران، معادله را قدری تغییر داد و غرب به این نقطه رسید که راهحلی بجز این نیست.
موضوع دیگر این است که شرایط منطقهای هم تغییر کرده است و این هم یکی از عوامل مهم است. تغییر شرایط داخلی هم نقشی داشت؟
به نظرم مکانیسم مدیریتی در کار هم موثر است. یعنی ثقل کار، مربوط به سنگاندازی آنهاست، اما همیشه تاکتیکهای داخلی میتواند کمک کند.
بحثی که در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری هم از سوی یکی از نامزدها مطرح شد این بود که در یکی دو نوبت، ایران و غرب به مصالحه نزدیک شده بودند اما نگاه مخالف برخی مسئولان اجرایی وقت، مانع این کار شد.
بله، این موضوع تا حدی درست است، ولی همه مساله، این نبود، چون آنها هم یک عوامل فشاری داشتند. آن موجود عجیب و غریب در آمریکا، جورج بوش؛ او هم مشکلساز بود و اجازه نمیداد چیزی بسادگی جوش بخورد. اشتباهاتی هم در داخل وجود داشت اما باید همه اینها را با هم بگوییم و واقعیت این است که وزن آنطرف، کمتر از مشکلات داخلی نبود.
این موضوع که ما اکنون بهطور کامل به تکنولوژی چرخه سوخت دست یافتهایم چقدر در ترغیب مسئولان کشور برای رسیدن به راهحلی در زمینه حل مساله هستهای نقش داشت. آیا در زمانی هم که هنوز بهطور کامل به این فناوری نرسیده بودیم به همین اندازه فعلی، برای مصالحه با غرب، انگیزه داشتیم؟
تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ وقت ایران به دنبال این نبود که این منازعه، زیاد از حد گسترده شود. منتها دیگران این موضوع را شعلهور میکردند. اگر سوال این باشد که آیا ما زودتر نمیتوانستیم به چنین توافقی دست یابیم، پاسخ این است که بله میتوانستیم. این برمیگردد به همان مساله که باید در داخل از فنون لازم و متناسب با زمان استفاده میشد. چون ما مدتی است که به این فناوری رسیدیم. اینها به بخشهایی مربوط است که قدری جنبه تاکتیکی دارد، ولی اصل اینکه غرب، منازعه با ایران را برای مدتی تشدید کرد برای آن بود که نمیخواستند ما به اینجا برسیم. ما در این مقطع باید فشارها را تحمل میکردیم و هزینهاش را میدادیم، اما از مرحلهای به بعد، میشد زودتر این مساله را ساماندهی کرد.
میخواهم کمی هم به مسائل داخلی و جریانهای سیاسی کشور بپردازیم. گفته میشد که شما قصد دارید برای یکپارچگی اصولگرایان، حزبی فراگیر تشکیل دهید، آیا چنین سیاستی را دنبال میکنید؟
من چنین نظری نداشتهام اما در رسانهها اینگونه مسائل را مطرح میکنند و گاهی هم میبافند و برخی هم در موردش اظهارنظر میکنند و ناگهان انسان با یک کاخی روبهرو میشود که بنیان ندارد. اصولا هم حرف منطقیای نیست و من بعید میدانم که همه جریانهای اصولگرا در یک حزب جا بشوند. اینها عقاید مختلفی دارند و این در حالی است که حزب، یعنی یک مرام سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی. آیا واقعا همه گروههای اصولگرا در این امور مشابهت دارند؟ البته اختلاف نظر اشکالی ندارد، حرف من این است که اینها، در یک حزب نمیگنجند و این تئوری، خیلی پایه محکمی ندارد.
اینکه در کشور، تشکیلات وجود داشته باشد خیلی کار خوبی است و اصولا ساماندهی امر اداره کشور در حکومتهای دموکراسی، با تشکیلات، امکانپذیر است؛ البته خیلی هم در این زمینه در داخل کشور مشکل داریم، زیرا یک تلقی در بعضی از رجال کشور وجود دارد که اگر بگویند ما به هیچ حزبی وابستگی نداریم، به این معنی است که خیلی آدم خوبی هستند. تا وقتی چنین نگاهی هست، همه احساس میکنند اگر فاصلهای با تشکیلات بگیرند، مثبت است. الان میبینید هر کسی که رئیسجمهور میشود، میگوید من وامدار هیچ حزبی نیستم و منظورش از طرح این موضوع این است که من خیلی خوب هستم که وامدار نیستم. خب چنین تلقیای، تسری پیدا میکند و هر کسی که میخواهد در مسائل سیاسی نظری بدهد، میگوید من مستقل هستم. یک سابقه تاریخی هم در ایران نسبت به فعالیت احزاب وجود دارد و وقتی اینها در کنار هم قرار میگیرند عملا مساله تشکیلات و راهاندازی آن با مشکل مواجه میشود؛ اما باید بدانیم کشور ما در دراز مدت به نهادهای مدنی منظم، نیاز دارد که از درون آنها، هم کادر تربیت شود و هم تئوریپردازی صورت گیرد. اینکه هر کسی سر کار میآید فقط به آشناهای خودش توجه کند، شیوه یک حکومت ایدهآل نیست. اگر حزب وجود داشته باشد افراد مجبورند ساختار درون حزبی را قبول کنند و شورای مرکزی حزب، فرد منتخب را پاسخگو میکند و از او میپرسد چرا فلان مسلک سیاسی یا اقتصادی را دنبال میکند. ولی اینکه همه جریانها بتوانند در یک قالب قرار بگیرند، ممکن است عملی نباشد.
از اظهارنظرهای شما اینگونه برداشت میشود که با فعالیتهای حزبی و تشکیلاتی موافقید....
نه تنها موافقم، بلکه آن را ضروری میدانم...
اما عملکردتان غیر از این است و حداقل در انتخابات دو دوره اخیر مجلس در قالب آن تشکیلاتی که به جبهه متحد اصولگرایی معروف شد، فعالیت نکردید.
ما که میخواستیم ورود کنیم، اما شرایط به گونه دیگری رقم خورد. آقای مهدویکنی، اول به من گفتند شما دو نماینده معرفی کنید اما عدهای شلوغ کردند و گفتند چرا آقای لاریجانی دو نماینده داشته باشد، بعد گفتند یک نماینده معرفی کنید، ما هم قبول کردیم، بعد گفتند این یکی را هم بیرون کنید. ما هم گفتیم وقتی شما اینگونه برخورد میکنید پس نیازی به ما ندارید. بنابراین ما مخالفتی نداشتیم. اتفاقا آیتالله مهدویکنی بهصورت تلفنی به من گفتند که شما و آقای قالیباف هر کدام دو نماینده داشته باشید، بقیه هم به نسبتی، نماینده داشته باشند. ما مخالفتی نکردیم. البته آن زمانی که گفتند به جای دو نماینده، یک نماینده داشته باشید مقداری تعجب کردیم اما باز هم مشکلی نبود اما از این یک نماینده هم استقبال نکردند و مرتب، پیغام میدادند بکشید کنار. اتفاقا یادم هست که آن زمان، مقداری کمرم درد میکرد و منزل بودم و بعضی از آقایان آمدند و گفتند کار مهمی داریم. حرفشان این بود که شرایط بهگونهای است که ما فکر میکنیم شما کنار بکشید. ما هم گفتیم که اگر فکر میکنید با کنار کشیدن ما مشکل حل میشود، من حرفی ندارم. ما مانعی نبودیم، بلکه دیگرانی بودند که فکر میکردند اگر به تنهایی تصمیم بگیرند خیلی خوب است و موفق میشوند. چنین مشکلاتی در مسیر فعالیت تشکیلاتی وجود دارد؛ البته این را هم بگویم که به چنین گروههایی تشکیلات نمیگویند. اینکه هنگام انتخابات دور هم جمع شویم و نام گروهمان را کلفت بنویسیم، به این کارها تشکیلات نمیگویند. تشکیلات، زحمت دارد و باید برای آن وقت گذاشت، افراد را تربیت کرد و برنامه نوشت. البته اینکه من جبهه متحد را میگویم، گروههای دیگر هم همینطور هستند و خیلی به هم باجی نمیدهند. کدام یک از این گروهها، یک برنامه قوی ارائه کرده یا کادر، تربیت کردهاند. همینطوری عدهای رفیق دور هم جمع میشوند و گاهی عاطفی تصمیم میگیرند و مثلا میگویند چون فلانی گفته که با شما خوب است، پس تو هم در فهرست ما باش. در همین انتخابات اخیر دیدیم که پس از انتخابات، همه این گروهها میگفتند که ما در انتخابات پیروز شدیم. بالاخره ما باید تاثیر برنده بودن یک گروه را میدیدیم اما ما که چیزی ندیدیم. آن تشکیلاتی که من میگویم باید سالها برایش زحمت کشید.
الان با توجه به اقداماتی که برای تقویت تحزب در دولت و مجلس در جریان است، چشمانداز فعالیتهای حزبی را چگونه ارزیابی میکنید؟
راهحل این موضوع، در کارهایی نهفته است که رسانهها باید انجام دهند. ما تا وقتی، یک باور همگانی نداشته باشیم که اداره کشور با تشکیلات بهتر است هر چقدر قانون بنویسیم فایدهای ندارد. ما همین الان هم قانون احزاب داریم، حالا فرض کنید چند تبصره و ماده آن هم در آینده تغییر کند آیا اتفاق خاصی میافتد؟ البته میشود قانون احزاب را کمی بهتر کرد و مثلا اگر شورای نگهبان بپذیرد و نقش احزاب را در انتخابات، کمی غلیظتر کنیم به نظر من خوب است. من با اینکه قانون را روزآمد کنیم مشکلی ندارم، ولی همه اینها موضوعات فرعی است. تا وقتی ما باور نکنیم که اداره کشور از طریق تشکیلات، شیوه بهتری برای اداره است، با قانون و بخشنامه نمیتوان مردم را به کار تشکیلاتی ترغیب کرد. ما در سطح رسانهها با این مشکل روبهرو هستیم که به مسائل اصلی کشور، آنقدری که لازم است نمیپردازند و دعواهای خودشان را دارند.
بهعنوان مثال اکنون مسائل اقتصادی، اولویت اول کشور هستند و من فکر نمیکنم کسی در این زمینه تردیدی داشته باشد، اما رسانهها چند درصد فعالیت خود را به اقتصاد اختصاص میدهند؟ ما میدانیم که تغییر الگوی اقتصادی، بدون مشارکت مردم امکانپذیر نیست. الان که بحث اقتصاد مقاومتی مطرح است همه تاکید داریم که این سیاستها باید اجرا شود و واقعا هم بهدنبال اجرای آن هستیم. برای اجرای این سیاستها، مردم و فعالان اقتصادی باید به میدان بیایند و لازمه ورود مردم به این میدان، امیدواری به آینده است. اما با این همه جنجال و بوکسکاری سیاسی، کسی رغبتی برای سرمایهگذاری پیدا نمیکند. علاوه بر این موضوع، ما باید برخی مشکلات مردم و فعالان اقتصادی را هم درک کنیم، اما این هم منعکس نمیشود. این رسانهها هستند که باید ارادهها را در مسیر سیاستها قرار دهند. من خواهشم از رسانهها این است که هر یک به سهم خودشان، تمرکز ذهنی جامعه بر مسائل اقتصادی را بالا ببرند و مشکلات فعالان اقتصادی را منعکس کنند و مسئولان را برای رفع این مشکلات، پای کار بیاورند. خواهشم این است که رسانهها، بحث اقتصادی را در حد و اندازه و قواره ملی آن، مورد توجه قرار دهند.
عباس رضایی ثمرین - حسین نیکپور
ویژهنامه نوروزی جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد