برایش قابل تحمل نبود که او با آن همه سابقهای که داشت، زخمی شود، آن هم بهدست کسی که از او این همه کینه به دل داشت. سهراب در تصور خودش مرد خشن و پرزوری بود و نمیتوانست اتفاقی را که برایش افتاده است، فراموش کند. یک دستش روی زخم بود و در دست دیگرش سلاح. به خیابان اصلی که رسید، کوروش را دید. آنقدر از اتفاقی که افتاده بود، ناراحت و خشمگین بود که اصلا به اطراف نگاه نکرد و بدون هیچ مکثی به سوی او شلیک کرد. وقتی کوروش را خونین روی زمین دید، با خود گفت تا تو باشی که روی من چاقو نکشی، سپس پا به فرار گذاشت تا زندگی مخفیانهای را آغاز کند. اینها را متهم به قتل پس از آنکه دستگیر شد، برای کارآگاهان شرح داد و جزئیات جنایتش را فاش کرد.
یک سال قبل
مرد میانسالی اوایل سال 91 با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و از تیراندازی به یک مینیبوس در یکی از شهرهای استان لرستان خبر داد. گروهی از ماموران اداره آگاهی بعد از تماس مرد میانسال، راهی محل موردنظر شدند تا درباره این واقعه تحقیق کنند. آنها با حضور در محل، مینیبوسی را مشاهده کردند که به گلوله بسته شده بود. در ادامه تحقیقات مشخص شد مرد جوانی به مینیبوسی تیراندازی کرده و در این ماجرا 15 نفر مجروح شدهاند. تحقیق از مجروحان حادثه آغاز شد و یکی از آنان به پلیس گفت: مدتی قبل با پسری به نام سهراب مشکل پیدا کردم. اختلافات قبیلهای و درگیری شخصی ما باعث شد سهراب از من کینه به دل بگیرد. روز حادثه سوار مینیبوس بودم که صدای سهراب را شنیدم. او از من خواست از مینیبوس پیاده شوم و بعد از لحظاتی مینیبوس را به رگبار بست.
بهدنبال اظهارات این فرد و شاهدان ماجرا، دستگیری سهراب در دستور کار پلیس قرار گرفت و پسر جوان خیلی زود به دام کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی استان لرستان افتاد. سهراب در تحقیقات اولیه به جرم خود اعتراف و انگیزهاش را از این تیراندازی، اختلاف قدیمی اعلام کرد. پسر جوان به اتهام شلیک به 15 نفر روانه زندان شد او در حال گذراندن دوران محکومیتش بود که درخواست مرخصی داد و با گذاشتن سند و با قرار وثیقه سنگین، از زندان آزاد شد.
کینه قدیمی
روز دوم اسفند امسال وقوع تیراندازی به پلیس استان لرستان اعلام شد. شلیکهای مردی ناشناس باعث مجروح شدن چهار نفر شده بود. مجروحان بلافاصله به بیمارستان منتقل شدند و تحقیقات پلیسی برای رازگشایی از این پرونده در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت.
رئیس پلیس آگاهی استان لرستان در این باره میگوید: با اعلام خبر تیراندازی در یکی از شهرستانهای استان، بلافاصله ماموران پلیس تحقیقات خود را آغاز کردند. طبق اظهارات شاهدان ماجرا و مجروحان پرونده عامل این تیراندازی کسی نبود جز پسری به نام سهراب. تجسسهای پلیس برای دستگیری سهراب ادامه داشت تا اینکه ماموران اطلاع یافتند یکی از مجروحان به نام کوروش، در بیمارستان جان خود را از دست داده است.
سرهنگ دالوند ادامه میدهد: با مرگ مرد جوان، پرونده وارد مرحله جدید شد و کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی، رسیدگی به آن را به عهده گرفتند. در تحقیقات مشخص شد عامل این جنایت هولناک سال گذشته به اتهام تیراندازی به مینیبوسی در یکی از شهرستانها و مجروح کردن مسافران آن به زندان افتاده اما با قرار وثیقه برای مرخصی به صورت موقت آزاد شده است. تحقیقات برای یافتن متهم این پرونده ادامه داشت تا اینکه ردپای متهم جوان در یکی از مناطق تهران به دست آمد.
کارآگاهان جنایی لرستان بعد از اطمینان از حضور متهم در محل مورد نظر، با هماهنگی و نیابت قضایی راهی پایتخت شدند و اقدامات خود را برای دستگیری زندانی فراری آغاز کردند.
متهم در محاصره پلیس
محل سکونت سهراب به طور نامحسوس کنترل و معلوم شد متهم در مخفیگاهش حضور ندارد. از آنجا که کارآگاهان اطلاعات دقیقی از متهم فراری داشتند و خودروی او را شناسایی کرده بودند، موفق شدند رد خودرو را در یکی از بزرگراههای پایتخت پیدا کنند. آنها بلافاصله راهی محل موردنظر شدند و طولی نکشید ماموران که خودرو را در بزرگراه مشاهده کرده و چند بار به متهم جوان اخطار دادند که توقف کند.
سهراب که خود را در محاصره پلیس میدید، پا به فرار گذاشت و عملیات تعقیب و گریز آغاز شد. ماموران به سهراب برای متوقف کردن خودرو مرتب اخطار میدادند اما متهم بدون توجه به فرمان پلیس، به فرار ادامه میداد. در نهایت ماموران که دیدند سهراب تصمیم ندارد تسلیم شود، با رعایت قانون بهکارگیری سلاح به او شلیک و با یک تصادف ساختگی، خودروی پژو 206 متهم را متوقف کردند. به این ترتیب سهراب که دیگر راه فراری نداشت، تسلیم شد. با دستگیری پسر جوان، او بلافاصله برای بازجویی به اداره آگاهی استان لرستان انتقال یافت.
اعتراف به جنایت
سهراب درباره قتل کوروش به ماموران گفت: من و کوروش مدتها بود با هم اختلاف داشتیم و تقریبا همه از این ماجرا باخبر بودند. اختلاف ما قدیمی و طایفهای بود. در واقع اختلافات جزئی بود که کمکم بزرگ شد. بعد از اینکه موفق شدم با وثیقه از زندان آزاد شوم، به ملاقات خانوادهام رفتم. روز حادثه یکی از دوستانم به سراغم آمد و گفت کوروش را دیده است که به خانه یکی از دوستانمان به نام خشایار رفته و الان مقابل خانه خشایار است. من که برای دیدن کوروش ثانیهشماری میکردم، با شنیدن این خبر سراغش رفتم و مقابل خانه خشایار با هم درگیر شدیم.
پسر جوان ادامه داد: با سر و صدای ما، همسایهها به خیابان ریختند و با کمک خشایار و دیگر همسایهها ما از هم جدا شدیم اما در این درگیری، کوروش با چاقو به من ضربهای زد. من که از این ماجرا خیلی ناراحت شده بودم، پس از آنکه محل را ترک کردم، به خانهام رفتم و سلاحم را برداشتم تا از کوروش انتقام بگیرم. برایم سخت بود که توسط کوروش زخمی شوم. من به آنجا رفته بودم تا کوروش را تنبیه کنم، اما خودم مجروح شده بودم. با این افکار به محلی که مطمئن بودم کوروش آنجاست، رفتم و با مشاهده او، بیآنکه به اطراف توجه کنم، شروع به شلیک کردم و وقتی کوروش به زمین افتاد، پا به فرار گذاشتم. بعد از تیراندازی تازه متوجه شدم سه فرد بیگناه دیگر نیز در این ماجرا مجروح شدهاند.
پسر جوان در ادامه اعترافاتش گفت: میدانستم دیر یا زود دستگیر میشوم، به همین دلیل شهر را ترک کردم و راهی تهران شدم. در این مدت سعی میکردم از خودم ردی به جا نگذارم تا دستگیر نشوم، اما باوجود تمام تلاشهایم، در یکی از بزرگراههای تهران بازداشت شدم.
پسر جوان پس از اعتراف به جنایت هولناک، با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد. تحقیق در این زمینه ادامه دارد./ ضمیمه تپش
مرجان رضایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
خیلی جالبه!!!!!