با دکتر محمد خوش‌چهره، استاد اقتصاد و مدیریت استراتژیک

باید درک درستی از اقتصاد‌ مقاومتی ایجاد شود

ابلاغیه اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر معظم انقلاب همزمان با اوجگیری مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب، گفتمانی اقتصادی میان کارشناسان درباره ضرورت‌ها و الزامات اجرایی پیاده‌سازی این روش ایجاد کرده است. با این که کارشناسان گوناگون و با علقه‌های فکری متنوع، همه بر ضرورت اجرای اقتصاد مقاومتی تاکید کامل دارند، اما برداشت‌ها از ماهیت این اقتصاد متفاوت و حتی متعارض است. دکتر محمد خوش‌چهره که همزمان با اقتصاد، مدیریت استراتژیک هم تدریس می‌کند، در این گفت‌وگو معتقد است آنقدر بدفهمی درباره ماهیت و روح اقتصاد مقاومتی وجود دارد که حتی خطر به انحراف کشیده شدن آن به سوی اندیشه‌های لیبرالیستی اقتصادی و افراط و تفریطی شدن آن وجود دارد. به گفته وی، حتی مسئولان و مدیران نیز درک درستی از اقتصاد مقاومتی ندارند و این مساله می‌تواند به مردم نیز منتقل شود. خوش‌چهره پیشنهاد می‌کند قوه مجریه برای رفع این ضعف‌ها سریع‌تر وارد میدان عمل شده و برخی اقدامات ضروری برای اجرای بخشی از دستورات بیست و چهارگانه رهبری را انجام دهد. با این حال وی تصریح می‌کند اجرای کامل اقتصاد مقاومتی زمان می‌خواهد و همین زمان، بزرگ‌ترین چالش آن است.
کد خبر: ۶۵۷۹۰۰

با ابلاغ مفاد اقتصاد مقاومتی از سوی رهبری و توضیحات ایشان، باز هم به نظر می‌رسد بسیاری از افراد درک درستی از مفهوم اقتصاد مقاومتی ندارند. تلقی شما در این باره چیست؟

بله. همین طور است. اکنون از اقتصاد مقاومتی درک صحیح و مفهومی وجود ندارد، اما با توضیحات رهبر معظم انقلاب و روشنگری ایشان درباره سیاست‌های ابلاغی، فضا در این باره کمی بهتر و شفاف‌تر شده است. با این حال هنوز بدفهمی وجود دارد. مثلا برخی اوقات واژه اقتصاد مقاومتی از سوی برخی تا اندازه اقتصاد ریاضتی و جنگی پایین آورده می‌شود. این در حالی است که اقتصاد مقاومتی یک تاکتیک نیست که مقطعی انجام شود، بلکه نگرش و تلقی کلانی است که مبنای تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌ها محسوب می‌شود و می‌تواند الگوی رفتاری در بین آحاد مردم و مسئولان باشد. این واقعیتی تلخ است که ما در فضای تقابلی میان دنیای سلطه در برخی تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌ها با نوعی غفلت عمل کردیم و فرصت‌هایی را از دست دادیم، اما نکته این است که در بحث اقتصاد مقاومتی قصد داریم در عرصه جهانی بخصوص اقتصاد فعال باشیم. با این حال نمی‌خواهیم الگوی انزوای کشورهایی مثل کره شمالی را اتخاذ کنیم، بلکه عقیده داریم به دلیل قابلیت‌های اقتصادی کشور که دنیا به آن نیازمند است، باید مسائلی را مدنظر قرار داد. مهم‌ترین مساله این که دنیای سلطه در تلاش است از ظرفیت‌های موجود کشور بهره ببرد، اما در عین حال قصد دارد اجازه شکوفا شدن اقتصاد کشور را ندهد. با وجود این، متأسفانه برخی دولتمردان در نوع، عمل، رفتار و سیاست خود نشان دادند درک صحیح و مفهومی از این موضوع ندارند که این نظریه می‌تواند به بزرگ‌ترین چالش کشور تبدیل شود. در همین حال رهبر معظم انقلاب در جایگاه استراتژیست نظام، نکات کلیدی را در این باره بیان کردند و در مجموع فرمایشات ایشان موید این نکته بود که حرف اقتصاد مقاومتی این است که ما می‌خواهیم به صورت پویا در اقتصاد جهانی باقی بمانیم منتها از شدت وابستگی‌های تشدیدزای خود بکاهیم، پس اقتصاد مقاومتی یعنی کاهش وابستگی‌های تهدیدزا بویژه در حوزه درآمدهای ملی ازجمله نفت که متاسفانه بخش عمده‌ای از درآمد کشور است اقتصاد مقاومتی در تبیین ساده‌اش این است که ضمن این که ما می‌خواهیم در اقتصاد جهانی پویا باشیم، باید نقاط آسیب‌پذیری را که ناشی از وابستگی‌های تهدیدزاست، رفع کنیم. فضای امروز را می‌توان به یک ورزشکار تشبیه کرد که در همه زمینه‌ها وارد می‌شود و قصدش پیروزی و موفقیت است با این تفاوت که برای رسیدن به موفقیت، زمانی به‌صورت لخت و با گارد باز جلو می‌رود و زمانی دیگر هوشمندانه، با تدبیر و با گارد بسته مقابله می‌کند؛ اقتصاد مقاومتی نیز شبیه حالت دوم است که هم مردم و فعالان اقتصادی و هم نظام تصمیم‌ساز و برنامه‌ریز در درجه اول باید درک صحیحی از محیط را داشته باشند. قطعا مشارکت مردم در عرصه‌های تولید، نوع مصرف و الگوهای مصرف بسیار موثر است.

الگوهای ابلاغ شده در سیاست اقتصاد مقاومتی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فرمایشات رهبر معظم انقلاب تبیین نقشه جامع و نقشه راهی است که سعی شده در جزئیاتش نیز وارد شود. این سیاست‌ها از این نظر که تمام زوایا را در نظر گرفته است، جامعیت دارد اما یکی از چالش‌های آن این است که خواستن همه‌جانبه‌ در یک برنامه ضریب موفقیت آن را پایین می‌آورد. معمولا برنامه‌ها را با توجه به توان و ظرفیت می‌نویسند. اگر اقتصاد مقاومتی را یک نقشه راه بلند و استراتژیک بدانیم که این گونه هم هست، قطعا اجرای آن زمانبر است، اما موضوع این است که در حال حاضر ما نیاز به اقدامات عاجل و تاکتیکی خیلی سریع داریم. بخصوص در کاهش وابستگی‌های تهدیدزا مثلا در اقلام غذایی و نیازهای روزمره‌. اگر احیانا تلاش‌های دولت برای عادی‌سازی مناسبات بیرون که خیلی برای آن بها گذاشته است، به بن‌بست بخورد باید برای رفع آن فکری کرد. من ضمن این که تلاش‌های دولت را برای بازسازی روابطی که به نفع منافع و مصالح کشور است، قبول دارم اما خیلی نگران همین موضوع هستم، این که دولت همه توجه و ظرفیت‌ اصلی را برای بازسازی مناسبات به کار گرفته است، اگر تحقق پیدا نکند، نه‌تنها دولت نخستین فشارها را تحمل خواهد کرد، بلکه به‌تبع آن نظام نیز متحمل فشار خواهد شد. بنابراین باید به سمت نوعی از سطوح تصمیم‌گیری در اقتصاد مقاومتی یعنی کاهش وابستگی‌های شدید به درآمد نفتی و خام‌فروشی و متعاقبا وابستگی استراتژیک به کالاهای دیگر رفت. بنابراین باید موانع را از جلوی تولیدات ملی رفع کنیم. در صحبت‌هایی نیز که با خبرنگاران واشنگتن‌پست و نیویورک‌تایمز داشتم، در پاسخ به پرسش آنها مبنی بر این که شما می‌توانید به رشد اقتصادی 3 درصد مدنظر دولت با توجه به رشد منفی اقتصادی کشور دست یابید، اشاره کردم که از هر نوع نرخ رشد اقتصادی بالا استقبال می‌کنیم در صورتی که بر اساس منافع و مصالح ملی باشد. معتقدم اگر همین الان در اقتصاد ایران تغییر نگرشی ایجاد شود و موانع را تشخیص دهیم، متوجه خواهیم شد خیلی از آنها قابل رفع است و ناشی از نبود مدیریت‌ها و حمایت‌هاست و با اصلاح آنها می‌توانیم به نرخ رشد بالای 3 درصد نیز برسیم.

بحث بعدی ضرورت ابلاغ سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است. واقعا ضرورت ابلاغ وتاکید براجرای فوری این سیاست‌ها چیست؟

برای درک این موضوع باید ابتدا درک صحیحی از اقتصاد ملی و همچنین فضای اقتصاد جهانی و متعاقبا شدت فشاری که نظام سلطه نسبت به ایران داشته است، به دست آوریم. فشار اصلی روی جریان درآمدی کشور ـ حوزه نفت ـ است؛ اقتصاد ایران به دلیل غفلت و کم‌توجهی برخی مسئولان به این حوزه بشدت وابسته است به گونه‌ای که در ده سال اخیر تاکنون روند وابستگی به درآمدهای نفتی هر سال از سال قبل بیشتر شده است که این امر می‌تواند آسیب‌پذیری را بیشتر و طمع دشمن را برای اعمال فشار بر کشورمان افزایش دهد. از این رو شاهدیم که در سه سال گذشته تاکنون کشور تحت فشار درآمدهای نفتی و متعاقبا محدودیت در مبادلات پولی و چرخه درآمدی در سطح بین‌المللی بوده است و دنیای سلطه از تمام ابزارهای خود برای فشار اقتصادی استفاده کرده که البته در اینجا نقطه مثبت این است که اگر این مرحله را با قوت بگذرانیم، ترفند نظام سلطه را خنثی خواهیم کرد. با این حال این که امروز در این برهه و در حین مذاکرات نهایی هسته‌ای چنین سیاست‌هایی از سوی رهبر معظم انقلاب ابلاغ می‌شود، دلیلی ندارد جز این که به جهانیان نشان دهیم که ما در اقتصاد در حال بستن گارد خودمان هستیم. اقتصاد لیبرالی در مجلس شورای اسلامی و برخی اعضای فعال مجمع تشخیص مصلحت نظام بیش از دولت رسوخ دارد. خیلی از کارشناسان با ادبیات و معانی مختلف اقتصاد مقاومتی را به سمت لیبرالیسم کشانده‌اند؛ ما باید مراقب دوستانمان باشیم که با این تفاسیر به ما ضربه نزنند.

یعنی مفهوم اقتصاد مقاومتی در حال تغییر داده شدن است؟

هم بله و هم خیر. بله از آن نظر که برخی اندیشه‌های لیبرالیستی می‌خواهد مفهوم اقتصاد مقاومتی را مصادره به مطلوب کند و نه از آن جهت که چون تلقی و درک درستی از هدف غایی این سیاست‌ها در دولت و بدنه اجرایی کشور وجود ندارد، این مفهوم خود به خود در حال تغییر کردن است. قطعا شرایط اقتصادی ایران شرایط خاصی است. اگرچه اقتصاد مقاومتی یک تاکتیک نیست که خاص این شرایط بخواهد باشد ولی وضع کنونی کشور، اهمیت تسریع در این بینش و نگرش را که باید مبنای الگوهای رفتاری و سیاستگذاری باشد بیشتر می‌کند، اما چالش‌های اساسی فراروی این سیاست‌ها وجود دارد. مثل خیلی از صحبت‌های دیگری که مقام رهبری داشته‌اند و به عنوان استراتژیست نظام جهتگیری‌ها و اولویت‌ها را اعلام کردند، ولی این جهتگیری‌ها و اولویت‌بندی‌ها به شکل عملیاتی خود را نشان نداد. ازجمله این مباحث، فساد است که بیش از ده سال است مطرح می‌شود و برعکس شاهد فسادهای گسترده و عمیقی هستیم. این نشان می‌دهد که حتما باید چنین جهتگیری‌هایی در قالب یک سیاست منسجم، برای تحقق و اجرا ابلاغ شود. تقریبا برجسته‌ترین موضوعی که با این مختصات وجود دارد، سیاست اقتصاد مقاومتی است. از این رو به عنوان یک فرد دانشگاهی، نگرانی‌هایی دارم و معتقدم با نشست‌های مکرر باید درک درستی از این موضوع در نظام تصمیم‌گیری و سیاستگذاری ایجاد شود. البته این درک باید خود را به صورت یک باور برساند که یکی از چالش‌های دیگر همین ناباوری است. یعنی خیلی از افراد ممکن است به مقتضای جایگاه خود چنین مطالبی یا واژه‌های مترادفی همچون جهاد اقتصادی و... را بشنوند ولی چون باور ندارند، عملکرد دیگری انجام می‌دهند. مانند آنچه در دولت دهم شاهد بوده‌ایم. یعنی در سالی که به عنوان جهاد اقتصادی نامگذاری شد که اولویت آن حوزه‌های تصمیم‌گیری نظام اقتصادی باید می‌بود و مفهوم جهاد نیز یعنی نارضایتی از وضع موجود و ایجاد یک تغییرآهنگ حرکت که مفهوم آن وجه الهی دادن به حرکت و خستگی‌ناپذیری و سختکوشی و امثالهم بود، اما متاسفانه در سال جهاد اقتصادی دیدیم که به جای توجه به اقتصاد که محوریت آن تولید است، اقداماتی صورت گرفته که برعکس اهداف پیش‌بینی شده آن بود. به گونه‌‌ای که دلالی و سوداگری و واسطه‌گری بخصوص در سکه و طلا و ارز که مروج و مشوق آن نیز متاسفانه خود دولت و بانک مرکزی بود، به انحراف جدی کشیده شد. بنابراین در چنین فضای تحلیلی باید دقت کنیم اولا اطلاق چنین بحث‌هایی یک بینش است نه تاکتیک، اما ضرورت آن در وضع کنونی بیش از حد است. یعنی اگر ما در این مقطع یک نوع نگرش عالمانه مبتنی بر درک صحیح از اقتصاد مقاومتی نداشته باشیم، قطعا آن به چالش کشیده خواهد شد. متاسفانه عدم درک باعث شده در این موضوع دچار افراط و تفریط بشویم.

برخی کارشناسان اقتصاد مقاومتی را به مفهوم خودکفایی گسترده و بی‌نیازی از دنیا می‌دانند. این تلقی صحیح است؟

این هم یکی از بدفهمی‌های موجود از مفهوم اقتصاد مقاومتی است و نشان می‌دهد ما هنوز مفهوم این ابلاغیه رهبری را نفهمیده‌ایم. خودکفایی، امروزه باتوجه به وابستگی‌هایی که همه دنیا نسبت به هم دارند در انرژی، مواد اولیه، تکنولوژی و مباحث دیگر از این قبیل، کاری شدنی نیست، اما در منطق اقتصاد مقاومتی این واژه یعنی کاهش وابستگی‌های تهدیدزا و خودکفایی در اقلام استراتژیک تهدیدزا. مثلا وابستگی به نفت، اقتصاد ایران را با چالش مواجه کرده است. قطعا نفت باید باعث رونق و توسعه ملی شود ولی این امر در صورتی شکل می‌گیرد که مدیریت فهیمی درباره عدم خام‌فروشی نفت و عدم وابستگی مطلق اقتصاد ملی به این ماده صنعتی وجود داشته باشد. در کنار آن نیز اقلام استراتژیک، نسبی یعنی متناسب با هر کشور یا حوزه اقتصادی و سیاسی می‌تواند معنا داشته باشد. مثلا کالای استراتژیک در حوزه غذا گندم است یا مثلا در سبد غذایی مردم ایران و خاورمیانه، نان حرف اول را می‌زند. از این رو این کشورها به دلیل وابستگی به واردات گندم می‌توانند از بعد اقتصادی آسیب‌پذیر باشند اگرچه از همین بعد ممکن است گفته شود مزیت برای تولید این است که واردات گندم ارزان صورت بگیرد، اما اگر همین وابستگی در شرایط تقابل یا تخاصم به تحریم گندم بینجامد، به چالش‌های امنیتی و اجتماعی هم تبدیل خواهد شد. بنابراین ضرورت زمانی ابلاغ این سیاست‌ها، ضرورت مدیریت زمان را نشان می‌دهد. ما دیگر نمی‌توانیم درباره وابستگی‌های اقتصاد ملی به این شدت مثلا در درآمد نفت و... اشتباه کنیم. متعاقبا بحث مهم دیگر این است که اجرای این سیاست‌ها باید در قالب یک‌بسته‌ای باشد که اهداف آرمانی کلان و مشخص، زمینه‌های اجرایی و جزئیات مربوط به آن بیان شود که یکی از آنها مشارکت آحاد مردم و فعالان اقتصادی است. شرط موفقیت هر طرح یا برنامه‌ای در دنیا قبول مشارکت است. اگر ناباوری و مشارکت وجود داشته باشد، شاید بهترین ایده‌ها و نظریه‌ها و برنامه‌ها هم اجرایی نشود. بنابراین معتقدم هنوز اقتصاد مقاومتی تا تحقق آن حتی تحقق نقاط کلیدی با چالش‌های جدی مواجه است. درک صحیح، باور و در نهایت قدرت و توان اجرایی است که می‌تواند ما را به آن اهداف نزدیک‌تر کند. نبود همه این موارد، می‌تواند چالش‌های فراروی اقتصاد مقاومتی باشد.

الزامات اجرایی شدن سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را چه می‌دانید؟

قطعا مقدرات کشور و به اصطلاح عامیانه سکاندار کشور، قوه مجریه است. در ادبیات و قانون اساسی هم گفته شده دومین مقام برجسته کشور به خاطر سکانداری اجرای امور، همان قوه مجریه است و مهم‌ترین انحرافی هم که می‌تواند در جهت سیاست‌های اقتصاد مقاومتی رهبر معظم انقلاب صورت گیرد، تصمیمات خلق‌الساعه دولت است. این در حالی است که اقتصاد مقاومتی باید با یک عقبه کارشناسی شده و به دور از سلایق و علایق شخصی رئیس‌جمهور پیش رود و از این رو قوه مجریه یک ضرورت در این زمینه محسوب می‌شود. قوه مجریه باید توجه داشته باشد نظام جمهوری اسلامی چه در عرصه مناسبات بیرونی‌اش و چه الان در شرایط مذاکرات هسته‌ای، هیچ عذری ندارد که به موضوع اقتصاد مقاومتی نپردازد و اگر به آن نپردازد، خسارت‌هایی را متوجه خود می‌کند که جبران‌ناپذیر خواهد بود. ما تا الان هر فشاری تحمل کرده‌ایم، به دلیل این است که این نسخه را اجرا نکردیم؛ بنابراین اول باید بدانیم اقتصاد مقاومتی از این حرف‌های تعارف بردار و شوخی بردار و تشریفاتی و شعارگونه نیست. در کنار این، مجلس شورای اسلامی نیز می‌تواند در این زمینه نقش نظارتی، کنترلی و هدایتی قوی ایفا کند، قطعا قوه قضاییه هم به سبب این که ابزارهای قوی از قبیل سازمان بازرسی کل و ابزارهای هدایتی، پیشگیرانه و مقابله‌گرانه را دارد، می‌تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد. اجماع این سه نهاد و این سه بزرگواری که مسئولیت این سه قوا را به عهده دارند، از ضروریت‌های عملیاتی شدن و تحقق سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است، اما به اعتقاد من این باورهای قوا نباید تنها در سطح سران باقی بماند؛ بلکه باید به بدنه جاری و ساری شود و بنابراین کار کوتاه‌مدت و پرتلاشی لازم دارد که سران قوا مفهوم اقتصاد مقاومتی را به زیر‌مجموعه‌های کلیدی و استراتژیک خود تفهیم کنند.

مشکلات و موانع احتمالی پیش رو در اجرای سیاست‌های ابلاغی رهبری چه می‌تواند باشد؟

تجربه نشان داده است خیلی از مسئولان نسبت به برخی مسائل درک صحیح نداشته‌‍‌اند. به‌ طور مثال در بحث نامگذاری سال جهاد اقتصادی، دولت و مجلس به صورت تشریفاتی با این موضوع برخورد کردند و از یک طرف دولت هم اعلام کرد ما که از اول کارمان جهادی بوده است و از طرفی هم با بی‌تدبیری‌های فراوان در زمینه اقتصادی در دولت نهم و دهم، خلاف جهت شعارهای سال پیش رفتند؛ این نشان می‌دهد که یکی از چالش‌های اساسی در این زمینه، عدم درک و فهم صحیح از موضوع است. چالش دوم علاوه بر عدم درک، عدم باور و اعتقاد مسئولان است که متاسفانه امروز در برخی افراد وجود دارد، اما اگر خوشبینانه این دو عامل چالش‌زا را کنار بگذاریم، سومین عامل چالش‌زا این است که اصلا این افراد‌ این کاره نیستند و مسائلی از قبیل جهاد اقتصادی می‌طلبد که «کننده کار» و «توان کار» وجود داشته باشد. امروز اگر مسئولان به این درک برسند که در این زمینه ناتوانند پس باید ملزومات را فراهم کنند که در این ارتباط باید با مشورت اهالی فن و اتصال عقل منفصل به خودشان راه اجرای این سیاست‌ها را پیش بگیرند. ابلاغ این سیاست‌ها از سوی رهبری که تمام جوانب اقتصاد مقاومتی را تشریح و تمام حوزه‌های دربرگیرنده را تعریف و تفسیر کرده‌اند، به مثابه اتمام حجت با تمام مسئولان امر است تا از این به بعد در صورت اجرا شدن این سیاست‌ها عذری پذیرا نباشد.

رهبر معظم انقلاب اشاره کردند که باید از ظرفیت‌های مردم استفاده کرد و در مقدمه سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی نیز تاکید کردند که باید به سمت استفاده از استعدادها و ظرفیت‌های انسانی حرکت کرد، این امر چگونه می‌تواند تحقق یابد؟

آنچه در شکل‌گیری نقش مردم در اجرای سیاست اقتصاد مقاومتی مهم است، فهم اقتصاد مقاومتی است. عرض کردم اقتصاد مقاومتی مفهومی شبیه اقتصاد ریاضتی ندارد و یک تاکتیک نیست. بلکه یک نگرش و بینش است؛ به این معنا که یک حضور پررنگ و تمام عیار و فعال در عرصه اقتصاد جهانی داشته باشیم؛ ولی چون بخشی از اقتصاد جهانی در فضای تقابلی با ما قرار دارد، باید هوشمندانه جلو برویم. قطعا مکمل بودن نقش دولت و مردم درخصوص اجرای سیاست‌های اقتصادی از طریق مشارکت مردم در عرصه‌های تولید، نوع مصرف و الگوهای مصرف بسیار موثر است. از طرف دیگر دولت هم باید در قسمت‌هایی که فرصت برای ایجاد یک اقتصاد با گارد باز فراهم می‌شود را کاهش دهد و از ظرفیت‌های داخلی به نحو احسن استفاده کند و به سمت تولید با کیفیت داخلی پیش برود. مردم نیز با دیدن چنین اقداماتی، الگوهای مصرفی خود را تغییر می‌دهند؛ بنابراین هم باور و اعتماد مردم به چنین بینشی و هم عقلانیت نظام تصمیم‌گیر و سیاستگذار در اتخاذ تصمیم‌های مناسب رافع موانع از سر راه تولید ملی می‌شود.

این امر چگونه می‌تواند صورت بگیرد؟

توجه به بخش مسکن، کشاورزی، صنعت می‌تواند افزایش نرخ رشد اقتصادی را که لازمه اقتصاد مقاومتی است، محقق کند. البته اینها مواردی است که معتقدم برای تحقق آن زمان لازم است ولی در عین حال همین زمان آفتی است برای رفع مشکلات و شدت تهدیدهای بالقوه. ما باید روی مباحث مشخص کوتاه‌مدت متمرکز شویم. سیاست‌های پولی و ارزی و تجاری، بازسازی قدرت خرید مردم، رفع موانع از سر راه تولید ملی و جایگزینی تولید ملی با همه نظارت‌های عالمانه و استانداردها برای مقابله با واردات بشدت مهم و لازم هستند، اما مقداری نگران چالش‌هایی هستم که فرا‌روی چنین هدفی وجود دارد و معتقدم باید بحث‌های عالمانه در نفی یا اثبات آن وجود داشته باشد. باید اجازه دهیم نقدهای عالمانه و اظهارنظرها و دیدگاه‌هایی را که الان بر اقتصاد مقاومتی حاکم است داشته باشیم منتها در چارچوبی مصلحانه و با نگاهی دلسوزانه و در جهت منافع ملی باشد. خیلی از استادان دغدغه‌های جدی و دیدگاه‌هایی دارند و تا این آگاه‌سازی و تبدیل این ایده‌ها به باور نخبگان و فعالان اقتصادی صورت نگیرد، قطعا چالش‌هایی جدی فراروی چنین بحثی خواهد بود.

همان‌طور که رهبری فرمودند، حق اصل ۴۴ ادا نشد. چه اقداماتی باید انجام شود تا سیاست‌های اقتصاد مقاومتی نیز مانند اصل ۴۴ مسکوت نماند و به سرنوشت بسیاری دیگر از طرح‌ها دچار نشود؟

یکی از راهکارها، مشارکت نخبگان و فعالان اقتصادی است. مشارکت نظام اجرایی و قانونگذاری هم از موارد دیگری است که مستلزم درک و باور صحیح است. ابتدا باید درک صحیح باشد تا به باور برسد و اگر این درک و باور وجود نداشته باشد یا ناتوانی حوزه‌های اجرایی کشور را شاهد باشیم، این سیاست‌ها نیز مانند اصل ۴۴ می‌شود یا مانند جهاد اقتصادی همان‌طور که اشاره شد، به ‌جای این که حرکت اقتصادی صورت بگیرد و تمرکز روی اقتصاد باشد، متاسفانه سوداگری و کاهش ارزش پول ملی و... که سردمدارش نیز مدیریت کلان اقتصادی بود؛ اتفاق افتاد.

با‌توجه به ابلاغ سیاست‌های اقتصاد مقاومتی در کوران مذاکره هسته‌ای با غرب، رویکرد اقتصادی ایران در تقابل با کشورهای غربی باید چه سمت و سویی داشته باشد؟

من فراتر از اقتصاد، بیش از ۱۸ سال است دکترای مدیریت استراتژیک تدریس می‌کنم و پس از تاسیس رشته آینده‌‌پژوهی در ایران نیز به تدریس این رشته در مقطع دکتری مشغول هستم. بنابراین دیدگاه‌های آکادمیک و علمی خود را دارم. یعنی ضمن این که معتقدم باید پویایی و حضور گسترده در اقتصاد جهان داشته باشیم، ولی باید به این نکته هم قائل باشیم که در یک تقابل با اقتصادهایی همچون آمریکا و انگلیس قرار داریم. اصل تقابل اصل قابل درکی است که این اصل در سال‌های اخیر غلیظ‌تر شده و به تعارض و تهاجم رسیده است و به اعتقاد رهبر معظم انقلاب، جنگ اقتصادی است یعنی به ته خط رسیده است. اگر قائل شویم به این که به ته خط رسیده و جنگ اقتصادی روی داده است، پس باید در حوزه‌های، اقتصاد دفاعی داشته باشیم. قبلا درباره عملکرد اقتصاد مقاومتی مانند یک ورزشکار مثالی زدم.اکنون در توضیح بخشی دیگر از آن مثال باید بگویم اقتصاد ما مانند ورزشکاری است که می‌خواهد در عرصه جهانی حضور داشته باشد، اما باتوجه به نگرانی از آسیب‌های خود و در حقیقت شگردها و روش‌هایی که ممکن است برخود وارد شود، باید با گارد بسته برای پیروزی به صحنه ‌رود. ولی اگر این را قائل نباشد، با گارد باز حاضر می‌شود. دولت نهم و دهم این گونه بوده است. یعنی در عرصه حضور پیدا کرد و خیلی هم رجز خواند، اما با گارد باز. خیلی از این تحریم‌ها نیز ناشی از همین امر است. در حالی که وضع اقتصاد ملی ما بنیه قوی داشت، اما چون گاردش باز بود، ضربه محکمی خورد.

آینده اقتصادی کشور را با توجه به ابلاغ سیاست‌های اقتصاد مقاومتی چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

تمام منویات و هدف‌های مورد نظر ابلاغیه رهبری قطعا در کوتاه‌مدت و حتی در میان مدت نیز شاید قابل تحقق نباشد، اما «مقاوم‌سازی» اقتصاد در سطحی که زمینه کاهش وابستگی‌های تهدید‌زا را بتواند فراهم کند، شدنی است. بنابراین سطحی از مقاوم‌سازی مهم است و در کنار آن باید اراده را در خودمان نشان دهیم و بتوانیم انسجام ملی را در کنار برنامه‌ریزی، سیاستگذاری و تصمیم‌گیری داشته باشیم. نخستین دستاوردچنین رویکردی این است که خیلی از کشورها و در راس آنها آمریکا را که در حوزه اقتصاد بشدت به ایران فشار می‌آورند، کاملا ناامید می‌کنیم. اشکال اقتصاد ایران تاکنون فشار تحریم‌ها نبوده بلکه بی‌مدیریتی و ساده‌انگاری و خام‌خیالی و خوش‌باوری در مورد تهدیدات بوده که اجازه داده اثربخش شود و شدت یابد. بنابراین برای کاهش نگاه طمع‌آمیز و فشارآور غرب باید اقداماتی در کوتاه‌مدت صورت بگیرد.

سیدعلی دوستی موسوی / گروه اقتصاد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها