نمیخواستم او را بکشم، فقط میخواستم از خودم دفاع کنم.
چطور این اتفاق افتاد؟
به من حمله کرد. من هم برای اینکه از خودم دفاع کنم، او را زدم. فکر نمیکردم باعث مرگش شود.
با برادرت اختلاف داشتی؟
اختلافی با هم نداشتیم. برادرم پدر و مادرم را اذیت میکرد. او بچه ناسازگاری بود و به همیندلیل باهم درگیری داشتیم اما اینکه فکر کنید، من شخصا با برادرم مشکلی داشتم، اینطور نبود.
چرا روز حادثه با او درگیر شدی؟
آن روز به خانه رفتم و دیدم با پدر و مادرم دعوا کرده است. خیلی ناراحت شدم. میخواستم به او اعتراض کنم. پدرم اجازه نداد و گفت هرچه هست، تمام میشود. من که خیلی عصبانی شده بودم، ماشین را برداشتم و از خانه بیرون رفتم.
پس در مرحله اول درگیری ایجاد نشد. چه اتفاقی افتاد که با هم دعوا کردید؟
چند ساعت بعد پدرم تماس گرفت و گفت داروهایش در ماشین است و از من خواست برایش ببرم. وقتی به خانه رسیدم، متوجه شدم بازهم درگیری شدیدی بین آنها ایجاد شده است
و این بار تو در این درگیری دخالت کردی، درست است؟
دخالت کردم اما نه به این قصد که او را بکشم. جلو رفتم تا ببینم چه اتفاقی افتاده و چرا دوباره پدرومادرم را میزند که یکدفعه به سمت من حمله کرد و چاقو کشید.
تو هم چاقو داشتی؟
نه، من هیچ وسیلهای نداشتم.
پس چطور او را با ضربه چاقو زدی؟
وقتی داشت مرا میزد، سعی میکردم جلوی ضرباتش را بگیرم تا چاقو به سینه یا سرم نخورد. برادرم حالت عجیبی داشت، مرتب چاقو میزد. در یک لحظه چاقو از دستش افتاد و من هم آن را برداشتم و چند ضربه زدم تا بتوانم جلوی رفتارهای تهاجمیاش را بگیرم.
وقتی چاقو را از او گرفتی، دیگر تهاجمی در کار نبود. پس میتوانستی ضربهای وارد نکنی.
او قمه هم داشت و ممکن بود با قمه حمله کند باور کنید چارهای نداشتم.
آنجا کسی نبود که به تو کمک کند، اصلا چرا پلیس را خبر نکردید؟
همسایهها و خانواده خودم بودند اما نمیشد کاری کرد. نه میتوانستم فرار کنم و نه میتوانستم پلیس خبر کنم. او فقط به من آسیب نزد، پدرم را هم با چاقو زده بود.
تو متهم هستی یکی دیگر از برادرانت را هم مجروح کردهای، او را چرا زدی؟
من او را نزدم، برادرم او را زد و اشتباهی این موضوع را به من نسبت دادند. بعدا برادرم که مجروح شده بود، گفت من او را نزدهام و شکایتی هم از من ندارد.
برادرت همیشه با شما درگیر میشد؟
او سالها بود به دلیل وضع خاصی که داشت، پدر و مادرم را اذیت میکرد. او برای خانواده یک مشکل شده بود و واقعا نمیدانستیم چه باید بکنیم.
چرا برادرت این کارها را میکرد؟
متاسفانه معتاد به شیشه بود، عصبی هم بود. مدتی در بیمارستان بستری شده بود. وضع خوبی نداشت. از وقتی هم که مواد مصرف میکرد، اوضاعش بدتر شده بود. او هرچند روز یکبار به خانه میآمد و به زور از پدرم پول میگرفت.
هرگز سعی کردید به او کمک کنید؟ شاید میتوانستید از اعتیاد نجاتش دهید. در این صورت از چنین قتلی هم جلوگیری میشد.
هرکس هر کاری از دستش برمیآمد، برایش انجام میداد. حتی پدرم برایش ماشین خرید و گفت با این ماشین کار کن و خرجی خودت را دربیاور. به او قول داد اگر زندگی درستی داشته باشد، برایش زن میگیرد اما برادرم به هیچکدام از این وعدهها توجه نمیکرد. ماشینی را که پدرم خریده بود، برای خرید و فروش مواد استفاده میکرد. آبروی همه اعضای خانواده را برده بود. ما خانواده آبروداری بودیم. کارهای برادرم ما را انگشتنمای همه کرده بود.
باتوجه به حرفهایت میتوان نتیجه گرفت که تو از دست برادرت خسته شده و برای قتل او نقشه کشیده بودی؟
نه، اصلا اینطور نبود. من هیچ نقشهای نکشیدم. وقتی از سرکار به خانه آمدم و دیدم شیشههای خانه را شکسته و پدرومادرم را در اتاق محبوس کرده، خیلی عصبی شدم و دیگر نمیتوانستم رفتارهایش را تحمل کنم.
چرا همان موقع پلیس را خبر نکردید؟
او برادر من بود. آبرویمان میرفت. این وضع تا کی میتوانست ادامه پیدا کند؟ البته به خاطر کارهایی که کرده بود، شکایت و درخواست کردیم دیگر به خانه نیاید اما هربار برای چند هفتهای همه چیز خوب بود و دوباره سرجای اولش برمیگشت. دیگر رفتارهایش خستهکننده شده بود.
خانوادهات درباره اتفاقی که افتاده، چه نظری دارند؟
همه ناراحت هستند. درست است که او خیلی ما را اذیت میکرد اما برادرمان بود و دوستش داشتیم. سعی میکردیم مشکلاتش را حل کنیم. متاسفانه او با ما همکاری نمیکرد. وقتی بچه بودیم، رابطهمان خیلی خوب بود و بیشتر وقتمان را باهم میگذراندیم. مرگ برادرم خیلی روی من تاثیر گذاشت. عذابی که میکشم، آنقدر زیاد است که دیگر میلی به زندگی ندارم. ضرباتی که من بر بدنش زدم، باعث مرگش شد. واقعا پشیمان هستم.
اگر قصد کشتن برادرت را نداشتی، چرا به او کمک نکردی تا زنده بماند؟ مثلا میتوانستی او را به بیمارستان برسانی؟
بلافاصله بعد از زخمی شدنش اورژانس را خبر کردیم. وقتی تکنیسینها آمدند، نتوانستند رگش را پیدا و به او سرم وصل کنند. خون زیادی از دست داده بود. اگر همان موقع اورژانس میتوانست برایش کاری کند، این اتفاق نمیافتاد
یعنی کوتاهی اورژانس باعث مرگ برادرت شد؟
منظورم این نبود، آنها کوتاهی نکردند. خیلی سریع هم خودشان را رساندند. چون برادرم شیشه مصرف و مواد هم تزریق میکرد، رگهایش خشک شده بود و اصلا نمیشد رگش را پیدا کرد. به دلیل اعتیاد خیلی وضعش خراب بود. آدمی که در این حد معتاد است، نمیشود کاری برایش کرد.
برادرت چند سال مواد مصرف کرد؟
از دوران نوجوانی معتاد شد چند بار هم ترکش دادیم اما فایدهای نداشت. کار به جایی رسید که دیگر نمیتوانستیم کمکش کنیم و فقط تحمل میکردیم. هرچند روز یکبار میآمد و پدرم را کتک میزد و پول میگرفت و میرفت و تا چند روز برنمیگشت یعنی تا وقتی پولی برای مواد داشت، برنمیگشت.
پدر و مادرت رضایت دادهاند. حالا چه احساسی داری؟
خیلی پشیمان هستم. خیلی عذاب میکشم. کسی که کشتم، برادرم بود. با او خاطرات تلخ و شیرین زیادی داشتم. در دوران بچگی باهم قهر و آشتی میکردیم اما همدیگر را دوست داشتیم. برادرم بچه صادق و مهربانی بود و همین باعث اعتیادش شد. رفیقبازی باعث شد معتاد شود. معتاد که شد، زندگیاش تغییر کرد. در واقع زندگی همه ما را تغییر داد. حالا او زیر خروارها خاک رفته و من ماندهام و عذاب وجدان کشندهای که تا پایان عمر با من خواهد بود. زندگی روی سیاهش را به من نشان داده و دیگر خوشبخت نخواهم بود. با اینکه پدرومادرم در همان لحظه اول از همه چیز گذشت کردند و خواستار آزادی من شدند، اما مگر میشود از عذاب و شرمندگی من کم شود؟ همیشه این بار سنگین عذاب با من خواهد بود و هیچوقت نمیتوانم زندگی آرامی داشته باشم. در زندان توبه کردهام. برای برادرم هر پنجشنبه نماز میخوانم و دعا میکنم. خیرات میدهم تا روحش در آرامش باشد و مرا ببخشد.
وقتی از زندان بیرون آمدی، تصمیم داری چه کار کنی؟
تصمیم دارم مستقیم سر قبر برادرم بروم و یک دل سیر برایش گریه کنم و با او درد دل کنم و از عذابی که به خاطر نبودنش میکشم، بگویم. خدا کند بتوانم این درد را تحمل کنم. تصمیم دارم بعد از آزادی هر پنجشنبه سرخاک برادرم بروم و برایش خیرات کنم؛ به پدرومادرم برسم و درآمدم را صرف آنها کنم. سعی میکنم از غم آنها کم کنم و امیدوارم در این راه موفق باشم. به خدا توکل کردم و میدانم خدا هم مرا تنها نمیگذارد و حالا که پدرومادرم مرا بخشیدهاند، او هم مرا میبخشد.
مریم عفتی
شما چه فکر میکنید؟
برای ما به شماره 300011224 پیامک بزنید و بنویسید شما درباره این پرونده چه فکر میکنید و شروین چگونه میتوانست از وقوع این قتل پیشگیری کند؟/ ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد