او که متولد جولای 1942 است، در گفتوگوهای رسانهای متعدد خود اعلام کرده بازی در فیلمهای سینمایی را رها نخواهد کرد و در این سن و سال، به فکر بازی در قسمت تازهای از مجموعه فیلم اکشن و ماجراجویانه «ایندیانا جونز» است! فیلمسازان و تهیهکنندگان فعال سینما هم هنوز هریسون فورد را یکی از گزینههای اصلی فیلمهای خود میدانند و با پیشنهادهای تازه به سراغ او میروند. تازهترین پیشنهاد که سر و صدای زیادی هم در رسانههای گروهی به راه انداخته، دعوت مسئولان کمپانی والتدیزنی از او برای بازی در قسمت هفتم مجموعه فیلم علمی ـ تخیلی «جنگهای ستارهای» است، اما فورد هنوز به این دعوت پاسخ مثبت نداده است. جنگهای ستارهای همان فیلم موفقی است که دهه 70 میلادی باعث شهرت هریسون فورد شد و او را تا مقام یک بازیگر درجه یک سینما بالا برد. فورد زمانی نقش اصلی قسمت اول این مجموعه فیلم را بازی کرد که در رسانه تلویزیون موفقیتی متوسط کسب کرده و در چند فیلم مطرح سینمایی آن دوران در نقشهای کوتاهی ظاهر شده بود.
هریسون فورد هم مثل بسیاری از هنرمندان صنعت سینمای آمریکا، اصلیتی غیرآمریکایی دارد و یک مهاجر به حساب میآید. پدرش ایرلندی بود که مثل بسیاری از همشهریهای خود به امید یک زندگی بهتر راهی آمریکا شده بود. این در حالی است که مادربزرگ فورد آلمانی بود. در حقیقت، پدربزرگ هریسون فورد در امپراتوری روسیه تزاری زندگی میکرد، اما او به دلیل محدودیتهایی که با آنها روبهرو بود، ترجیح داد به کشورهای دیگر اروپا کوچ کند. هریسون فورد در شیکاگو یک زندگی معمولی داشت. او نوجوانی معمولی بود که هیچ وقت شاگرد اول دبیرستان خود نشد. با این حال، از همان دوران به بازیگری علاقه داشت. او حرفه بازیگری را از پدرش آموخت که یک بازیگر غیرحرفهای بود و در مدارس و پارکها به اجرای برنامه و نمایش میپرداخت. فورد کنار پدرش در این نمایشها به اجرای برنامه پرداخت و بزودی تصمیم گرفت این حرفه را به صورت جدی دنبال کند. همین مساله او را به هالیوود که مرکز فعالیتهای هنری و سینمایی بود، کشاند و در ابتدای امر، قراردادهای کاری با دوکمپانی کلمبیا و یونیورسال امضا کرد.
این بازیگر جوان پس از حضور در چند کار کماهمیت تلویزیونی، سال 1962 در مجموعه «ویرجینیایی» ظاهر شد. این وسترن اکشن خیلی زود به یک مجموعه پربیننده و موفق تلویزیونی تبدیل شد و هریسون فورد را به عنوان یک بازیگر جوان مطرح کرد. در این مجموعه او در نقش یک گاوچران جوان بازی کرد که در کنار بقیه شخصیتهای اصلی مجموعه، درگیر یکسری ماجراجوییهای تلخ و شیرین میشود. قصه مجموعه قرن هجدهم اتفاق میافتاد و لیجیکاب، بازیگر معروف سینما، نقش اصلی آن را به عهده داشت. ویرجینیایی در 9 فصل تولید شد و 249 اپیزود آن تا سال 1971 به روی آنتن رفت. این اکشن وسترن از تلویزیون بسیاری از کشورهای جهان (و ازجمله ایران) هم پخش شد. این روزها که دوبارهسازی سینمایی مجموعههای موفق قدیمی تلویزیونی به صورت یک مد درآمده است، شایعاتی شنیده میشود که ویرجینیایی هم قرار است به صورت یک فیلم سینمایی درآید.
موفقیت مجموعه ویرجینیایی، راه را برای حضور فورد در یک مجموعه موفق دیگر تلویزیونی هموار کرد. او بلافاصله پس از پایان تولید این وسترن خانوادگی، قرارداد بازی در درام پلیسی و پررمز و راز «آیرونساید» را امضا کرد. قصه این مجموعه درباره یک مامور وظیفهشناس پلیس به نام رابرت آیرونساید (با بازی ریموند بر) بود که در اپیزود اول بر اثر اصابت گلوله فلج میشود. آیرونساید در تمام 195 اپیزود آن، روی صندلی چرخدار نشست و با آدمهای بد شهر سانفرانسیسکو مبارزه کرد. هشت فصل از این مجموعه تولید شد و به روی آنتن رفت. پخش هشت فصل آیرونساید تا سال 1975 طول کشید. فورد تا سال 1970 در تعداد دیگری مجموعه تلویزیونی بازی کرد، اما هیچ یک از آنها شهرت و محبوبیت دو مجموعه ویرجینیایی و آیرونساید را کسب نکردند. سال 1970 او برای اولین بار جلوی دوربین سینما ظاهر شد و نقش کوتاهی در «قله زابرنسکی» میکل آنجلو آنتونیونی بازی کرد. تا سال 1976 او نقشهای کوتاه و کماهمیتی هم در فیلمهای «آمریکن گرافیتی» (1973) و «مکالمه» (1975) بازی کرد.
سال 1977 سال مهمی برای هریسون فورد بود. در این سال جنگهای ستارهای جورج لوکاس روی پرده سینماها رفت. این اکشن علمی ـ تخیلی با داستان کودکانه و عامیانهاش، مورد پسند تماشاگران قرار گرفت و در کمال حیرت منتقدان و تحلیلگران سینمایی، به یکی از پرفروشترین فیلمهای سال 1977 تبدیل شد. موفقیت بالای فیلم، بیشتر از هر کسی به یاری فورد آمد و او به صورت یک بازیگر درجه یک درآمد. دو بازیگر اصلی دیگر فیلم (مارک هامیل و کری فیشر) نتوانستند موفقیتی در حد فورد کسب کنند. در قصه فیلم، فورد در نقش جوان ماجراجویی به نام هان سولو ظاهر شد که رفتارش خیلی شبیه رابین هود بود. او به یاری دوست خود لوک اسکای واکر میآید تا در یک نبرد بین سیارهای شرکت کند. آنها به یاری شاهزاده خانم لیا (کری فیشر) میروند که در حال مبارزهای سخت با دارث وادر شخصیت منفی ماجراست و میخواهد امپراتوری خود را نجات دهد. فیلم با هزینهای 11 میلیون دلاری تولید شد و 461 میلیون دلار (با حساب فروش فیلم در اکران عمومی دوباره آن در یک دهه قبل) در آمریکای شمالی فروش کرد. این رقم فروش کافی بود تهیهکنندگان آن بدون توجه به دیدگاه منفی منتقدان نسبت به آن، تولید قسمتهای بعدی فیلم را در دستور کار خود قرار دهند.
فورد سال 1980 در قسمت دوم این اکشن فانتزی علمی ـ تخیلی بازی کرد، اما سال 1981 برای او سال بهتری بود. در این سال، او در اولین قسمت مجموعه فیلم «ایندیانا جونز» با نام «مهاجمین کشتی گمشده» ظاهر شد. این فیلم با استقبال بالای تماشاگران روبهرو شد و هویت سینمایی فورد را با نام شخصیت ایندیانا جونز عجین کرد. وی در قصه فیلم، در نقش یک پروفسور ماجراجوی دانشگاهی به نام جونز ظاهر شد که تدریس در کلاس درس را رها میکند و همراه پدر دردسرطلب خود (شون کانری) راهی سفرهایی هیجانانگیز میشود. فورد سال 1982 در «تیغ رو» (بلید رانر) ساخته ریدلی اسکات بازی میکند. این اکشن دلهرهآور علمی ـ تخیلی که این روزها لقب یک اثر کالت کلاسیک سینمایی را گرفته، در زمان نمایش عمومی خود آنطور که شایسته است، مورد توجه قرار نگرفت. قصه فیلم درباره ریک دکارد یک بلید رانر است که باید با چهار مهاجم فراری (که یک سفینه فضایی را ربودهاند) مقابله کند. فضای خاص و سوررئالیستی فیلم نتوانست نظر تماشاگران را ـ که به این نوع فیلمهای علمی ـ تخیلی عادت نداشتند ـ به خود جلب کند. یک روز قبل از شروع کار فیلمبرداری، یکی از تهیهکنندگان اصلی آن از همکاری با پروژه انصراف داد. این مساله مشکلاتی برای کار تولید فیلم به وجود آورد. سازندگان فیلم پس از یک هفته دوندگی سخت، توانستند یک تهیهکننده جایگزین پیدا کنند.
تیغ رو با هزینه تولید 32 میلیون دلاری خود، فقط 28میلیوندلار در آمریکای شمالی فروش کرد. در یک سال اخیر، ریدلی اسکات صحبتهایی درباره تولید قسمت دوم آن مطرح کرده و گفته قصد دارد آن را بزودی جلوی دوربین ببرد.
فورد در سالهای 1983 و 1984 در قسمتهای دوم و سوم «جنگهای ستارهای» و «ایندیانا جونز» بازی کرد و تا سال 1991 در شش فیلم دیگر ظاهر شد. «تحول هنری» به کارگردانی مایک نیکولز در سال 1991 یک درام بود که شباهت زیادی به کارهای موفق اکشن فورد نداشت. او در فیلم، نقش هنری ترنر، یک وکیل زبردست را بازی میکند که یکروز صبح ناگهان متوجه میشود هیچ چیزی را به یاد نمیآورد و به فراموشی دچار شده است. در عین حال، وی قدرت تکلم خود را هم از دست داده است. اوضاع هنری خراب است، اما او همسری مهربان و دختری بامحبت دارد که مراقبش هستند و تلاش دارند به او کمک کنند تا به شرایط عادی برگردد. هریسون فورد در ابتدای کار حاضر به بازی در نقش هنری نشد. دلیل اصلی این بود که وکیل قصه فیلم کمی خنثی بود. در عین حال، وی یک سال قبل از آن در «ظاهرا بیگناه» هم نقش یک وکیل را بازی کرده بود. ترس او این بود به عنوان بازیگری شناخته شود که در نقش وکیل بازی میکند. زمانی که متوجه شد شغل وکالت شخصیت اصلی، اهمیتی در قصه فیلم ندارد و موضوع فیلم پیرامون دنیای وکالت نیست، حاضر به بازی در آن شد. در حقیقت، فقط در ده دقیقه اول فیلم، بحث وکیل بودن شخصیت او مطرح میشود.
«فرار» (1993) نسخه دوبارهسازی شده سینمایی یک مجموعه موفق تلویزیونی دهه 60 میلادی است. اندرو دیویس کارگردان فیلم بود و فورد در آن در نقش دکتر ریچارد کمپل بازی کرد. او یک دکتر متخصص است که پس از قتل همسرش به دست مردی مرموز، در مظان اتهام قتل قرار میگیرد. وی ضمن فرار از دست یک مامور سمج پلیس (با بازی تامی لی جونز) باید بیگناهی خود را ثابت و قاتل اصلی را پیدا کند. واقعیت این است که چند همکار دکتر کمپل برای او پاپوش دوختهاند تا بتوانند یک تحقیق مهم و بزرگ علمی او را به نام خود ثبت کنند. نکته جالب این که فورد در مصاحبههای خود گفت تا قبل از آن، هیچیک از اپیزودهای مجموعه تلویزیونی «فراری» (محصول سال 1963) را ندیده است. وی زمان بازی در فیلم، از ناحیه پا آسیب جدی دید و تا پایان فیلمبرداری، حاضر به عمل جراحی نشد. دیویس، فرار را در شرایطی جلوی دوربین برد که فیلمنامه آن هنوز آماده و کامل نشده بود.
«لایههای پنهان» (2000) اولین فیلمی است که در آن فورد نقش منفی و ضدقهرمانی دارد. فیلمنامه با نگاهی به اثر کلاسیک آلفرد هیچکاک به نام «پنجره عقبی» نوشته شد و قصه زنی به نام کلر اسپنسر را تعریف میکند که پس از نقل مکان به منزل جدید خود کابوس میبیند. کلر احساس میکند مرد همسایه همسرش را کشته و روح زن وارد خانه او شده است، اما بزودی وی کشف میکند روح مزاحم متعلق به یک دختر جوان است. تحقیقات کلر باعث میشود وی به یک واقعیت تلخ پی ببرد! دختر جوان توسط همسر خود او نورمن اسپنسر به قتل رسیده است. نورمن برای پنهان نگهداشتن راز خود، راهی جز کشتن همسرش ندارد. ولی او در اجرای این کار ناکام مانده و به قتل میرسد. تماشاگران سینما با پی بردن به این واقعیت که هریسون فورد قاتل قصه است، یکه خوردند و این همان چیزی بود که رابرت زمه کیس کارگردان فیلم در پی آن بود. منتقدان سینمایی در نقدهای خود نوشتند فورد در لایههای پنهان در نقش مکمل بازی کرده است. با این حال، این فیلم در کارنامه هنری بازیگر به صورت یکی از موفقترین کارهای وی درآمد.
«گاوچرانها و بیگانگان» یک درام اکشن، وسترن و علمی ـ تخیلی است که فورد در آن با دانیل کریگ جیمزباند تازه سینما همبازی شد. قصه فیلم در منطقه آریزونا در قرن هجدهم اتفاق میافتد. با ورود یک سفینه فضایی به این محل، زندگی عادی مردم به هم میریزد. هدف سرنشینان سفینه تسلط بر کره زمین است و آنها میخواهند کار خود را از آریزونا شروع کنند. اهالی محل، وظیفه نجات مردم کره زمین را به عهده گرفته و به مقابله با بیگانههای فضایی میپردازند. جان فاورو، کارگردان مجموعه فیلم پرفروش «مرد آهنی»، کارگردان این فیلم است. با وجود هزینه بالای تولید 163 میلیون دلاری آن، تماشاگران سینما در آمریکای شمالی فقط 101 میلیون دلار برای تماشای فیلم پرداخت کردند. هریسون فورد نمیخواست برای بازی در فیلم کلاه به سر بگذارد. وی عقیده داشت با این کار، شخصیت او خیلی شبیه شخصیت مجموعه فیلم «ایندیانا جونز» میشود، اما از آنجا که گاوچرانها و بیگانهها فیلمی وسترن بود، تهیهکنندگان او را مجبور کردند از کلاه استفاده کند.
آیامدیبی / مترجم: کیکاووس زیاری
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد