کیهان:منتقدان رقیب شما نیستند
«منتقدان رقیب شما نیستند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛ 1- انسان مؤمن شناسنامه دارد؛ صاحب هویت است. اما این شناسنامه و هویت فراتر از سجل ثبت احوال یا تحصیلات و کسوت و موقعیت اجتماعی و سیاسی فرد است. مؤمن را باید با ویژگیهایی مانند متعبد و منصف بودن شناخت. مؤمن اهل بدعت نیست. دلبخواه خود یا باب طبع این گروه و آن طیف موضع نمیگیرد. جاذبهها و دافعههای نیرومندی دارد که معارضان با دین نمیتوانند او را تاب بیاورند و او نیز با آنان نرد دوستی نمیبازد؛ که میداند «المرء علی دین خلیله و قرینه. انسان بر دین دوست و همنشین خود است». مؤمن شناسنامهدار- در هر کسوتی که باشد- نمیتواند درباره احکام الهی یا حقوق مردم تخفیف بدهد. صحابه بیشناسنامه یا شناسنامه گم کرده بودند که روز شوم سقیفه در بحبوحه ماتم رحلت پیامبر اعظم(ص)، بر سر حکم الهی و حق مردم معامله باطل کردند حال آن که اگر حق شخصی آنان بودند این قدر دست و دلبازی نمیکردند. آن روز به خیال اینکه صحابه محترمند، حق که محترمتر بود و احترام صحابه نیز از آن بود، مظلوم ماند و خاک به چشم بشریت پاشیده شد.
امیر مؤمنان علیهالسلام هنگامی که مالک اشتر را به امارت مصر میگماشت در آن عهدنامه معروف -نامه 53 نهجالبلاغه- از جمله او را به انصاف فراخواند و برای آن ملاک قرارداد و فرمود «مالک هوای نفس خود باش و درباره آنچه برتو حلال نیست بر نفس خویش بخل بورز که همانا سختگیری بر نفس، داشتن جانب انصاف در قبال اوست بر سر هر آنچه دوست دارد یا ناگوار میشمارد». اصل انصاف به این است که آدمی در خوشایند و ناخوشایند امور، زمامدار خود باشد و درباره حرمت و حلیتهای الهی برخود سخت بگیرد. علیعلیهالسلام همچنین در خطبه 87 میان عالمان و عالمنمایان (دارای شناسنامه جعلی) ملاک قرار داده و فرمودند «بندگان خدا! همانا از محبوبترین بندگان خدا بندهای است که خداوند او را بر نفس خویش یاری کرده، پس جامه حزن و خوف برتن کرده است؛ چراغ هدایت در قلب او روشن است و او خود را برای آن روزی که مانند مهمان بر او نازل خواهد شد آماده کرده است...
همانا جامههای شهوت را از تن درآورده و از همه غمها جز یک غم خالی شده است... همانا خود را ملزم به عدالت ساخته، پس آغاز عدالت او، نفی هوا و هوس از خویش است... اما دیگری عالم خوانده میشود حال آن که نیست. نادانیها را از نادانان و گمراهیها را از گمراهان میگیرد... میگوید در شبههها (شبهات) میایستم حال آن که در آن افتاده و میگوید از بدعتها کناره میگیرم در حالی که در آنها غوطهور است. صورت او صورت انسان و قلب او قلب حیوان است. باب هدایت را نمیشناسد تا پیروی کند و نه باب نابینایی را که امتناع ورزد. و ذلک میت الاحیاء. این مردهای است میان زندگان».
امیر مؤمنان(ع) همچنین ملاک دیگری هم درباره این قبیل خواص ارائه کردهاند، آنجا که جماعت مذکور را «امامی برای خود»! و اهل خودرأیی و خود اجتهادی معرفی میکنند. حضرت در خطبه 88 علت هلاکت گروهی از مردم را چنین تبیین میکنند «شگفتا و چرا در شگفت نباشم از خطای این فرقهها در اختلاف آنان بر سر حجتهای دینشان... یعملون فیالشبهات و یسیرون فیالشهوات. در شبهها ]باز نمیایستند و[ عمل مینمایند و در شهوات سیر میکنند. معروف در میان آنها همان است که میپسندند (میشناسند) و منکر همان است که نمیپسندند (نمیشناسند). در معضلات به نفس خود پناه میبرند و محل رجوع آنان در امور مهم به آراء و نظرات خویش است. کأنّ کل امرء منهم امام نفسه. گویا که هر یک از آنها امام و پیشوای خود است. چنین میپندارند که در نظریات خویش به طنابهای محکم چنگ زده و دستاویز محکمی به دست آوردهاند».
2- رئیس جمهور محترم دیروز در مراسم افتتاح نمایشگاه کتاب، از فرهنگ و نقد و آزادی بیان و ممیزی و نیز «شناسنامه» سخن گفتند؛ اینکه منتقدان با شناسنامه حرف بزنند. «در دنیای کتاب بگذاریم آنچه در دل و اندیشه وجود دارد، بر روی صفحه کاغذ خودنمایی کند. دولت به دنبال سانسور دولتی نیست... امروز بیشترین نقد در جامعه نسبت به دولت و دولتمردان میشود و من افتخار میکنم که این دولت شرایطی را به وجود آورده تا همه به راحتی حرف بزنند، نقد کنند و سخن بگویند و گاهی از کاه کوه میسازند. نقد حق مردم و همه گروههاست، چه اقلیت و چه اکثریت اما آنچه پسندیده نیست این است که با پول و بیتالمال مردم کسی بخواهد دولتی را که منتخب مردم است به جای نقد، تخریب کند. ما از همه میخواهیم با شناسنامه حرف بزنند و بگویند از کجا و وابسته به کدام جناح هستند. با نام جناح خود سخن بگویند نه به نام ملت ایران... ]در امر ممیزی و نظارت[ باید تشخیص خوب و بد را به صاحبنظران واقعی، انجمنها و اصحاب قلم و فکر واگذار کنیم و بدانیم هیچکس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست. آنها (افکار عمومی) بهترین ممیزان هستند و میدانند که به استقبال چه کتابی بروند و چه کتابی را در گوشه انزوا قرار دهند».
درباره این سخنان ملاحظاتی وجود دارد. رفتار برخی دولتمردان و از جمله وزارت ارشاد درباره دوگانه «نقد-تخریب» بسیار متناقض است. این طیف چون همهچیز را منحصر در این میبینند که چه کسی به آنان رأی داده یا حمایت میکند و چه کسی رأی نداده و یا منتقد است، از یک طرف طی 7 ماه گذشته بر منتقدان سیاستها و رفتارهای اجزای دولت سخت گرفتهاند که توقیف چند نشریه و توبیخ منتقدان رسانهای و حتی پارلمانی از سوی شورای امنیت ملی (به ریاست رئیسجمهور) از جمله آنهاست. اما از طرف دیگر برخی مهاجمان به کلیت حکومت دینی و احکام الهی را زیر پر و بال گرفته و تحت حمایت قرار دادهاند چرا که مهاجمان برای مصونیت، نقاب حمایت از دولت- هم جناحی بودن!- را بر چهره زدهاند؛ نظیر زشتکاریهایی که روزنامههای بهار و آسمان مرتکب شدند و متأسفانه بعد از برخورد با این نشریات متعرض به ولایت امیرمومنان(ع) و حکم قرآنی قصاص، شاهد اعتراض وزیر ارشاد و رئیسجمهور بودیم. این طیف با گستاخی رئیس دولت جمهوری اسلامی را به رئیس گروهک التقاطیای تشبیه کرد که حضرت امام(ره) آنها را پدران معنوی سازمان منافقین خواند و فرمود « اگر در دولت موقت بر سر کار مانده بودند سیلی به اسلام و ایران میزدند که تا قرنها سر بلند نمیکرد». آنها که صحنه گردان اصلی آشوب خیابانی تیرماه 78 بودند با این قبیل تحرکات دنبال انتقام نرم و با پنبه! از آقای روحانی هستند که در سخنرانی 23 تیر 78، آشوبگران را اوباش برانداز و عامل استکبار معرفی کرد و در 25 بهمن 89 ، حرکت همانان را مایه خوشحالی و بهرهبرداری آمریکا و رژیم صهیونیستی برشمرد. اکنون سوال این است که چرا دولتمردان، آنقدر که در برابر انتقاد منتقدان حساسند و آنان را بیسواد و پول گرفته و افراطی معرفی میکنند، در برابر تخریبگری جریان افراطی برانداز ساکتند یا بدتر، حمایت از آنان هم میکنند؟ آیا دولتمردان محترم، این حدیث شریف از امیرمومنان را نشندیدهاند که «الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم».
حق نقد و امر به معروف و نهی از منکر، رهآورد اسلام و قانون اساسی برای مردم و صاحبنظران است و آنان این حق را از دولت نمیگیرند، هر چند که گاه و بیگاه نواخته میشوند. به عنوان مثال اکنون عدم توازن در توافق ژنو برای همه آشکار شده اما رئیسجمهور محترم «تمام» منتقدان را کمسوادانی که از جاهای خاص پول میگیرند و مینویسند، معرفی کرد. این فراهم آوردن شرایط نقد بود؟ آیا تکریم مقام نقد و ناقد است که بگوییم هر کس رویکردهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دولت را نقد میکند، «باید بگوید از کدام جناح است؟»! در حقیقت رئیسجمهور محترم با این سخن و سخنان مشابهی نظیر اینکه مردم در انتخابات سال گذشته به افراط رأی ندادند و به اعتدال رأی دادند، از یک طرف خود را میزان و فرقان حق و باطل و افراط و اعتدال معرفی مینمایند- که متاسفانه نگرانکننده است و بوی خودشگفتی و استبداد رأی میدهد- و از طرف دیگر هر چه منتقد است را به «جناح» و دسته و باند میچسبانند و در قالب تنگ جناح و جناح بازی قرار میدهند! آیا دولت مدعی فراجناح بودن نمیتواند منتقد فراجناحی داشته باشد؟
آیا با ژست روشنفکرانه و آزادمآبانه منطبق است که اولا همه رقبا را افراطی جا بزنیم و ثانیا تمام منتقدان را رقیب انتخاباتی و حریف جنجالی وانمود کنیم؟! جای انصاف و تدبیر و اعتدال و حکمت در این موضعگیریها کجاست؟! این سخن، سخن بسیار نیکویی است که سخنوران و نویسندگان با شناسنامه حرف بزنند - و مثلا منافقین لیبرال و خلقی و تودهای و چپهای آمریکایی، خود را معتدل و در صف حامیان دولت جا نزنند- اما مغالطه خواهد بود اگر منظور از شناسنامه را در جناح و حزب و دسته و جنگهای حیدری- نعمتی برخی سیاستمداران و سیاستبازان منحصر کنیم.
معنای این کار در حقیقت انگ و برچسب زدن به منتقدان برای طفره از مسئولیت شرعی و پاسخگویی قانونی است. این یعنی اینکه منتقد! حرف بزن اما وقتی انتقاد میکنی، دهانت را ببند و گرنه بیشناسنامه و بیسواد و تخریبگر وانمود خواهی شد! آیا انبوه علما و مراجع، صاحبنظران دانشگاهی و متخصصان امور فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را میتوان در قالب جناح رقیب قرار داد و آنان را فاقد شناسنامه خواند و از آن سو، شیادان هرهری مسلک و متظاهر به حمایت از دولت را شناسنامهدار تلقی کرد و میدان دارد که نعل تازه کنند و به ارزشها و منافع ملی بتازند؟!
اما اینکه «بگذاریم در دنیای کتاب آنچه در دل و اندیشه وجود دارد بر روی صفحه کاغذ بیاید» یا «هیچ کس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست]تا آخر بیان آقای روحانی در این باب[»، تعجبآور است به دو دلیل.
اولا این منطق از کجای قانون یا شرع استدلال و استخراج میشود و اگر چنان باشد پس باید نعوذبالله آیات متعدد قرآن کریم که ترویج و تجارت ضلالت را با سختترین لحنها سرزنش میکند، ممیزی و حذف کرد! ثانیا در این صورت چه نیازی است به دستگاههای عریض و طویل دولت و هزینههایی که به جامعه از قبال این بوروکراسی تحمیل میشود؟ اگر قرار است فرهنگ و اقتصاد و سیاست کشور بدون نظارت و مراقبت به حال خود رها شود یا به تعادل آدام اسمیتی کذایی برسد - ادعایی که اکنون در خود غرب نیز به سخره گرفته میشود- دیگر چه نیازی به وزارتخانههای دولتی است؛ دولت را تعطیل کنند و کلیدش را تحویل بدهند. کتاب کردن هرچه در دل میگذرد -لابد در حوزه فیلم و هنر و رسانه نیز همین است چرا که به اصطلاح، هنر ارزشی و غیرارزشی نداریم- یعنی اینکه بشود برای ترویج مواد مخدر روانگردان، فحشا و خیانت، اقسام جنایت و تعرض به حقوق دیگران کار تبلیغاتی به اصطلاح فرهنگی کرد! و شانه خالی کردن از مسئولیت ممیزی و نظارت فرهنگی با این ادعا که مردم خود تشخیص میدهند، یعنی اینکه از فردا بساط هرچه استاندارد و نظارت بهداشتی بر فروشگاههای مواد غذایی و رستورانها و قصابیهاست را جمع کنیم، مگر اینکه بگویم سلامت روح و فکر و جان مردم از شکم و بدن آنها کماهمیتتر است!
این منطقهای عجیب و غریب از کجای کتاب الهی و سنت معصومین علیهم السلام استخراج میشود؟! چگونه است که فیلم «من روحانی هستم» تخطئه میشود چون آقای وزیر ارشاد میگوید «مجوز» ندارد اما محصولات فرهنگی ضددین و ضد جمهوری اسلامی باید بدون مجوز و نظارت به حراج عمومی گذاشته شود؟!
آقای روحانی نمیتواند روحانی نباشد. روحانی بودن همه حیثیت و هویت و شناسنامه اوست. اصلا دینداری و پایبندی به جمهوری اسلامی، شناسنامه همه آنهاست که خود را با انقلاب اسلامی میشناسانند. اما باید به لوازم چنین شناسنامهای پایبند بود. و بالاخره این یک جمله را باید گفت که مردم از دولت، کار و خدمت میخواهند و نه نظریهپردازی و سخنرانی.
جمهوری اسلامی:تمرینی برای بخش خصوصی
«تمرینی برای بخش خصوصی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛بسیاری از کارشناسان مدیریت معتقدند فرایندی که برای انجام یک طرح یا برنامه طی میشود اگر بیش از نتیجه حاصل اهمیت نداشته باشد حداقل به همان مقدار مهم است.
استدلال این کارشناسان هم بر اصل کلیدی گفتمانسازی و نهادینهسازی در لایههای مختلف بستر اجرای برنامهها استوار است. به عبارت دیگر اینکه چه اقدامات و کنشهایی انجام میگیرد تا یک برنامه محقق شود، تأثیرات فراوانی بر مجموعه کنشگران و فضای پیرامونی آنان بر جای میگذارد که تا حد زیادی امکان و احتمال تکرار موفق یا شکست آن برنامه را تعیین میکند.
روش بکار گرفته شده در مورد تعیین نرخ سود سپردههای بانکی در روزهای اخیر نیز به نظر میرسد نوعی پیروی از همین اصل است. بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار در رویهای کاملاً متفاوت نسبت به سالهای قبل این بار به جای تعیین دستوری نرخ سود سپردهها، از مدیران عامل بانکهای دولتی وخصوصی و مؤسسات اعتباری خواستند با مشورت و بررسی شرایط بازار پول، نرخهای منطقی را برای سپردهها اعلام کنند. این اقدام بانک مرکزی با استقبال فعالان شبکه بانکی مواجه شد، نرخهای توافقی مشخص و به بانک مرکزی اعلام گردید. بانکهای دولتی و خصوصی همچنین از بانک مرکزی به عنوان نهاد حاکمیتی ناظر بر شبکه بانکی و بازار پول خواستهاند بر اجرای مفاد توافقنامه نرخ سود سپردهها نظارت کند.
نتیجه این فرایند هنوز مشخص نیست و باید صبر کرد تا میزان پایبندی بانکها به نرخهای توافق شده و همچنین موفقیت یا شکست بانک مرکزی در نظارت جدی بر رعایت این نرخها توسط تمامی بانکهای دولتی و خصوصی و مؤسسات اعتباری آشکار شود.
فارغ از اینکه نتیجه چه خواهد بود، واقعیتی که باید مورد توجه قرار گیرد، بازگشت هر یک از بازیگران این عرصه به جایگاه صحیح و واقعی خود است. همگی به خاطر داریم که طی سالهای گذشته خصوصاً چند سال اخیر، دخالتهای فراوان شورای پول و اعتبار که تحت نفوذ دولت قرار داشت و تعیین دستوری نرخ سود سپردهها و تسهیلات بانکی چه پیامدهای تلخی برای اقتصاد کشور به دنبال داشت.
از این رو باید عدم دخالت نهاد حاکمیتی را در تعیین نرخ سود سپردههای بانکی به فال نیک گرفت چرا که به این ترتیب فرایند تصمیم سازی از درون حوزه آغاز میشود و نهایتاً با تصویب و ابلاغ نهاد ناظر حاکمیتی جنبه قانونی و عملیاتی پیدا میکند.
این البته یک روی سکه است و این مسئله جوانب مهم دیگری نیز دارد. از جمله این جنبههای مهم، بلوغ و پختگی است که فعالان و بازیگران حوزههای مختلف باید در قبال اختیاراتی که از سوی نهاد حاکمیتی به آنها داده میشود، از خود نشان دهند. به عنوان نمونه در مورد همین ماجرای نرخ سود سپردههای بانکی و نقشی که برای بانکها در تعیین آنها تعریف شد، نکته مهم التزام عملی و واقعی تمامی بانکها به مفاد توافقنامه است.
فعالان بانکی و بازیگران این حوزه از کسب و کار باید به این موضوع واقف باشند که عملکرد آنان و رفتاری که از خود در قبال اعمال نرخهای تعیین شده برای سود سپردهها نشان میدهند در واقع بیانگر میزان آمادگی و توانایی آنان برای پذیرش نقشهای کلیدی در فرایند تصمیم سازی است. از سوی دیگر، در صورت موفقیت این الگو از تصمیم سازی، میتوان امیدوار بود و تلاش کرد چنین روشی در سایر حوزهها و سراسر فضای کسب و کار کشور اجرا و دنبال شود. به این ترتیب شاهد حرکتی موفق در راستای اجرای اصل 44 قانون اساسی خواهیم بود یعنی سپردن امور به بخش خصوصی یا همان مردم، اعتماد به فعالان غیردولتی برای دخالت در فرایند تصمیم سازیها و حتی نظارت درون صنفی بر عملکرد تمامی فعالان حوزه کسب و کار توسط تشکل صنفی همان حوزه.
در این صورت میتوان امیدوار بود تعریف نادرستی که طی سالهای اخیر از اصل 44 قانون اساسی دنبال میشد و براساس آن تنها به واگذاری اموال دولتی به بخش غیردولتی آن هم بدون انتقال مدیریت اکتفا میشد، دستخوش تحول و تصحیح شود و فضا برای نقشآفرینی و دخالت بخش خصوصی و مردم در فرایند تصمیم سازی فراهم گردد.
این مهم بدون شک نیازمند صبر و سعه صدر است و متأسفانه طی سالیان متمادی از صفر تا صد فرایند تصمیم سازی، تصمیم گیری، اجرا و نظارت در اختیار و انحصار نهاد دولت یا حاکمیت بوده و چنین نگرشی که تمام تصمیمات باید توسط دولت گرفته، ابلاغ و اجرا شود به یک فرهنگ تبدیل شده است. از این رو نه تنها برای دولتمردان علیرغم باور و تمایلی که به این اقدام دارند، دشوار است که از چنین فضایی دور شوند، بلکه فعالان بخش خصوصی نیز از تمرین و پختگی لازم برای ایفای چنین نقشهای خطیری برخوردار نیستند. برای دولت کنارهگیری از تصمیمسازی و اجرا دشوار خواهد بود و برای بخش خصوصی نیز جمع میان سودآوری صنفی و صلاح و صرفه ملی نیازمند تمرین است.
به هر روی باید حرکت آغاز شده در حوزه بانکی را به فال نیک گرفته و امیدوار باشیم اقتصاد ایران شاهد گسترش و تعمیق چنین رویکردی در آینده باشد.
رسالت:نقشه راه دولت برای خروج از رکود اقتصادی چیست؟
«نقشه راه دولت برای خروج از رکود اقتصادی چیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛وزیر محترم اقتصاد جناب آقای طیبنیا دوشنبه گذشته با افتخار اعلام کرد؛ "تورم نقطه به نقطه کشور در پایان فروردین امسال به 6/17 درصد رسید. در حالی که تورم نقطه به نقطه در خرداد ماه سال گذشته 45 درصد بود." وی این را نشانه توفیق دولت در کنترل تورم دانست. از طرفی مرکز آمار ایران هم نرخ تورم منتهی به فروردین را 2/30 درصد اعلام کرد.(1)
نمی خواهیم در چند و چون توفیق دولت در مورد کنترل تورم مناقشه کنیم حتی میخواهیم بگوییم با ورود دولت به مرحله دوم اجرای قانون هدفمندی یارانه ها قیمت ها در بازار چه وضعی دارد و آنچه مردم با گوشت و پوست و استخوان خود در بازار حس می کنند چیست.
اما خبر فوق را می شود در کنار خبر آقای ربیعی وزیر محترم تعاون، کار و رفاه اجتماعی گذاشت که در همین روز اعلام کرده است:
- 200 هزار شغل در خطر تعطیلی قرار دارد.
- طی سالهای آینده حداقل روزی 50 هزار نفر به افراد جویای کار اضافه میشوند اگر نتوانیم هر ساعت در این کشور یک شغل ایجاد کنیم با مشکل روبهرو میشویم. (2)
همچنین در همین روز جناب آقای محمد علی سید ابریشمی رئیس سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی و معاون محترم وزیر صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد:
- 850 واحد در شهرک های صنعتی به دلیل بدهی به نظام بانکی توسط بانکها تملک شده و 700 واحد از آنها کاملا متوقف است.
- 5 هزار و 454 واحد در شهرکهای صنعتی تعطیل شده اند.
- دلیل اصلی تعطیلی 3700 واحد مشکل تامین نقدینگی است.(3)
رئیس جمهور در وعده های انتخاباتی خود قول داده بود هم چرخ سانتریفیوژها را بچرخاند و هم چرخ تولید را؛ اکنون با توافق ژنو چرخ سانتریفیوژها کند می چرخد و شمار زیادی دانشمند و کارشناس برجسته را در همین تاسیسات بیکار کرده است. از سوی دیگر هزینه کاهش تورم، رکود، بیکاری و تعطیلی بنگاههای اقتصادی به روایت مسئولین دولتی است.
بیکاری همچنان در مرز هشدار قرار دارد. دولت در آستانه سالگرد استقرارش چه کارنامه ای می خواهد در سالی که به نام اقتصاد، فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی مزین است ارائه دهد.
نعمت زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت یک هفته پیش صریحا اعلام کرد؛ "پرداخت یارانه نقدی به تولید در فاز دوم منتفی شد." (4) این موضع بر خلاف قانون هدفمندی یارانه هاست. دولت تا به کی می خواهد شیر نقدینگی را به تولید ببندد، بنگاههای اقتصادی را تعطیل کند، بیکاری را افزایش دهد و نهایتا تولید را متوقف نماید؟ این همه خسارت به کشور برای این است که بگوید من در مهار تورم توفیق داشتم. آیا اقتصاددانان دولت راهی جز کنترل نقدینگی برای کاهش تورم ندارند؟یکی از راههای اصلی کنترل تورم و حفظ ارزش پول ملی حل مسئله کسری بودجه است. چرا دولت فکری برای جبران کسری بودجه نمی کند؟
دولت اگر در حوزه اقتصاد با همین فرمان جلو رود نشان می دهد که نقشه راهی برای اجرایی کردن سیاستهای اقتصاد مقاومتی ندارد. پایین کشیدن کرکره تولید و بالابردن نرخ بیکاری و نگاه داشتن آن در شرایط هشدار و به تعبیر وزیر رفاه در حالت کشیدن آژیر خطر، با وعده های رئیس جمهور و رفتن به سمت ارائه یک تصویر درست از اقتصاد مقاومتی و پویا سازگاری ندارد.
اولین ماده از مواد سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی؛ "تامین شرایط و فعال سازی کلیه امکانات و منابع مالی به منظور توسعه کارآفرینی است." در ماده 6 سیاستهای ابلاغی آمده است: "افزایش تولید داخلی نهاده ها و کالاهای اساسی و اولویت دادن به تولید محصولات و خدمات راهبردی و..." باید در دستور کار دولت باشد.
اصلاح و تقویت همه جانبه نظام مالی کشور با هدف پاسخگویی به نیازهای اقتصاد ملی و حمایت هدفمند از صادرات کالاها از دیگر سیاستهای ابلاغی است.
اکنون دولت در آستانه سالگرد شروع به کار خود قرار دارد. کارنامه دولت در عمل به ماده 20 سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی که میگوید؛ "فرهنگ جهادی در ایجاد ارزش افزوده، تولید ثروت، بهرهوری، کارآفرینی، سرمایه گذاری و اشتغال مولد تقویت شود" چیست؟ رئیس جمهور و تیم اقتصادی دولت باید نقشه راه خود را برای عملیاتی کردن سیاستهای اقتصاد مقاومتی برای خروج از رکود اقتصادی اعلام کنند!
پی نوشتها:
3 و 2 و 1- رسالت سه شنبه 9/2/93
4- رسالت 31 فروردین 93
قدس:روز خلیج فارس روز یادآوری حسن همجواری
روز خلیج فارس روز یادآوری حسن همجواری»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم بیژن نوباوه است که در آن میخوانید؛حدود 400 سال پیش در چنین روزی(مصادف با 21 آوریل 1622 میلادی) سپاه ایران به فرماندهی امام قلی خان، فاتح هرمز توانست ارتش پرتقالی ها را پس از جنگ های متعدد از تنگه هرمز بیرون رانده و خلیج فارس از حضور آنها پاک کند.
این پیروزی که در تاریخ 10 اردیبهشت به وقوع پیوست، به نام روز «خلیج فارس» در کشور ما شناخته می شود و به خصوص در سالهای اخیر و به دلیل برخی شیطنت ها بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در حقیقت ملت ما که نام خلیج فارس برای او از جایگاه ویژه ای برخوردار است همواره این قطعه از سرزمین خود را مانند نگینی پاس داشته و حتی از نام آن نیز دفاع کرده است. دفاع از وجب به وجب این سرزمین و پاسداشت آن جزو فرهنگ دیرینه اسلامی و ملی مردم کشورمان است و به همین دلیل است که سالروز بیرون راندن اشغالگران از آبهای نیلگون خلیج فارس را گرامی می دارد و از آن به نیکی و افتخار یاد می کند.
این فرهنگ در دوران دفاع مقدس نیز اوج زیبایی و عظمت خود را به جهانیان و تاریخ این کشور نشان داد و ثابت کرد که مردم ایران به این شعر که «چو ایران نباشد تن من مباد» اعتقاد قلبی و باور عملی دارند اما در این میان این نکته را هم باید مد نظر قرار داد که این علاقه و عشق به سرزمین هرگز باعث تجاوز به دیگر کشورها نخواهد شد و ما بیش از دو قرن است که به هیچ کشوری حمله نکرده و آن را در معرض تهاجم خود قرار نداده ایم.
این نکته ای است که برادران مسلمان ما در کشورهای حاشیه خلیج فارس هم باید به آن توجه کنند و بدانند که طرح نام های جعلی برای خلیج فارس وسیله ای از سوی استکبارگران است تا میان مردم این منطقه تفرقه انداخته و آنها را از مسایلی چون وحدت و حسن همجواری غافل کنند. آنها قبل از این که ادعایی بر نام خلیج فارس داشته باشند باید به حسن همجواری با ملت مهربان ایران توجه داشته باشند. خلیج فارس برای همه ما یادآور مهربانی و اخوت است. این منطقه در طول تاریخ مایه وحدت کشورهای همجوار بوده است. آنها در کنار هم با آرامش و بدون دشمنی زندگی کرده اند و اتفاقا این منطقه فقط زمانی دچار تنش شده است که نیروهای بیگانه ناخوانده و به قصد کشورگشایی یا دخالت وارد آن شده اند.
در حقیقت پیام روز خلیج فارس، حسن همجواری و آرامش است و همه کشورهای همسایه نیز این را به خوبی درک کرده اند اما متأسفانه برخی قدرت های بزرگ حضور خود را در ایجاد تنش می بینند. آنها به خوبی از ارزش های اقتصادی، فرهنگی و نظامی آن آگاه هستند و به همین دلیل می کوشند با ایجاد ایران هراسی برخی کشورها را نسبت به نظامی کردن این منطقه و ایجاد محیط غیر صلح آمیز ترغیب کنند.
به بیان دیگر ارزشهای عظیم اقتصادی و موقعیت سوق الجیشی و سیاسی خلیج فارس از قدیم الایام تا امروز، استعمارگران را تشنه حضور و سلطه طلبی در منطقه کرده و باعث شده تا آنها بکوشند همواره سیاست خود را بر این منطقه تحمیل کند. اما امروز ایرانیان با صدای بلند فریاد حسن همجواری و برادری سر می دهند و تأکید می کنند که روز ملی خلیج فارس روز برادری بین مسلمانان و مردم منطقه است و هیچ کس نمی تواند آرامش آبی خلیج فارس را بر هم بزند مگر کسانی که با ملت منطقه آگاهانه یا نا آگاهانه دشمنی داشته باشند. همسایگان ما باید بدانند که هدف دشمن از ترویج ایران هراسی و طرح نام های مختلف برای این خلیج مهم جهانی، تنها ایجاد اختلاف است؛ در حالی که ایران قدرتمند نه تنها خطری برای کشوری ندارد بلکه لنگر ثبات و آرامش در منطقه است.
سیاست روز:انفجار عظیم در کاخ سیاه واشنگتن
«انفجار عظیم در کاخ سیاه واشنگتن»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛چه مستندی ساخته میشد، تا آنهایی که اکنون از آن مستند انتقاد و تخریب میکنند، راضی میشدند؟ چه نکتهای باب میل آنهایی است که اکنون اعتراض میکنند و میگویند«...چون اتفاقاً این فیلم مستند بیش از آنکه ضایعکننده روحانی باشد، سقوط اخلاقی سازندگان و مخالفان آقای رئیسجمهور را به نمایش میگذارد یا دستکم و در معصومانهترین نگاه به سازندگان آن، - من روحانی هستم - بیانگر عمق بیاخلاقی و تمسک به راه و روشهایی است که در بهترین حالت باید آنها را غایت ماکیاولیستی بودن یک جماعت و گروه سیاسی دانست.»
اگر این فیلم که نامش «من روحانی هستم» به «من روحانی نیستم» تغییر نام میداد و در آن نشان داده میشد که رئیسجمهور دولت تدبیر و امید در عمر ۵۰ ساله فعالیتهای انقلابی خود، این سابقه را کنار گذاشته و با آنها قهر کرده است و به آن سوابق درخشان انقلابی اهمیتی نمیدهد و حتی از آنها عدول هم کرده است، خوشایند منتقدانی که اکنون داس را برداشته و به جان سازندگان آن افتادهاند، میبود؟!
آنهایی که چنین انتقاداتی را مطرح میکنند به جای آن که نقد سازنده و منصفانه داشته باشند، به تخریب روی آوردهاند. منتقدان تندروی این فیلم مستند، میتوانند با سازندگان آن پشت یک میز بنشینند و به گفتوگو بپردازند و برای حرفهای خود اسناد و مدارک نشان دهند. اسناد و مدارکی که روشن کند در کجای این مستند تحریف، تخریب و اهانت نسبت به رئیسجمهور کشورمان شده است.
منتقدان این فیلم خود آنقدر افراطی عمل میکنند و دستپاچه پاسخ میدهند که نشان از نگرانیهای آنها در افکار عمومی جامعه دارد. اتهام و افتراست که به سازندگان آن فیلم زده میشود؛ به این سخن یکی از منتقدان توجه کنید؛ «انگار فیلم من روحانی هستم، در حقیقت نشان میدهد که چگونه افراد و اشخاص که خدا را میپرستند و نماز میگزارند، آنقدر راحت برای قدرت، برای زدن حریف و رقیب سیاسی، برای کسب امتیاز سیاسی، زمین و زمان را به هم میدوزند و میبافند، سره و ناسره را درهم میتنند، راست و دروغ را بیمحابا با هم درمیریزند و بدون کمترین عذاب وجدان چشم بسته و مثل آب خوردن بر روی هر حق و باطلی مینهند که حسن روحانی را بیاعتبار سازند.»
تاریخ انقلاب اسلامی دارای فراز و فرودها و نکات باز نشدهای است که نیازمند تعریف و تحلیل آن است. نه تحریف و دروغ. این موضوعی است که باید برای نسل کنونی که آن سالها را ندیده است بازگو شود،نسل آْینده هم حق دارد بداند و با تاریخ پر خطر انقلاب اسلامی که شرایط بسیار سختی را گذرانده و از آن عبور کرده است آشنا شود.
مستند «من روحانی هستم» سعی کرده است تا بخشی از تاریخ انقلاب را براساس خاطرات، گفتهها و اسناد موجود درباره برخی اتفاقات سیاسی کشور به تصویر بکشد. در این فیلم ضعفهایی هم دیده میشود که نیازمند بازنگری است، اما کلیت ساختار به ویژه محتوای آن بر اساس گفتههای مسئولان سازنده برگرفته از خاطراتی است که آقایان هاشمیرفسنجانی و روحانی در کتاب خاطرات خود نوشتهاند که البته آن اسناد و نوشتهها خوشبختانه وجود دارد.
فیلمهای آرشیوی هم که در این مستند استفاده شده عین سخنان رئیسجمهور و افرادی است که درباره اتفاقات سالهای گذشته انقلاب بیان شده است. با توجه به محتوای فیلم مستند «من روحانی هستم» چرا باید اینگونه به آن تاخت؟
فرازهایی از اتفاقاتی که در انقلاب اسلامی افتاده است هنوز موشکافی نشده، مانند ماجرای ایران گیت که اگر قرار است درباره آن گفته شود بهتر است افرادی که در آن ماجرا نقش داشتهاند لب به سخن بگشایند تا از تحریف چنین واقعه مهمی از سوی برخی افراد و رسانههای خارجی جلوگیری شود.
رسوایی «ایران گیت» که کم از «واتر گیت» ندارد و حتی برای آمریکاییها گرانتر هم تمام شد، یک آبروریزی تاریخی پس از فتح لانه جاسوسی و واقعه طبس بود که باعث شد تا کاخ سفید و رئیسجمهور وقت آن با یک چالش جدی سیاسی در سراسر دنیا روبرو شود.
درباره این ماجرا چندی بعد یعنی در تاریخ ۲۹ آبان ماه سال ۶۵ امامخمینی(ره) در دیدار با مردم در سالروز میلاد رسولاکرم(ص) و امام صادق(ع) با اشاره به ماجرای مک فارلین و رسوایی دولتمردان ایالات متحده در بیاناتی تاریخی و مهم فرمودند: «یک امر مهمی که در این روز عید باید به همه تبریک عرض بکنم، این انفجار عظیمی است که در کاخ سیاه واشنگتن رخ داد و این رسوایی بسیار مهمی که برای سران کشور آمریکا پیدا شد. شما اگر ملاحظه بکنید و ببینید که در تمام دنیا، در سراسر جهان، مطبوعاتشان و رسانههاشان و خطابههاشان تمام متوجه این معناست که سرپوشی بگذارند بر این رسوایی که برای رئیسجمهور آمریکا پیش آمد. رئیسجمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید مبدل به کاخ سیاه بشود، گرچه؟ بوده است. لکن این متفرقهگویی و اضطرابی که در کاخ سفید پیدا شد و در طرفداری آمریکا، حکایت از عظمت مسئله میکند. یک مقام عالیرتبه - به قول خودشان - از آمریکا به طور قاچاق و با تذکره جعلی وارد ایران میشود در صورتی که ایران نمیداند چیست. به مجردی که وارد میشود معلوم میشود که این از مقامات آمریکا است. ایران او را در یک جایی تحتنظر قرار میدهد و او با هر کسی خواسته است ملاقات کند، ملاقات نمیکند، اویی که ادعا میکند اگر من به شوروی رفته بودم، رئیس شوروی ۳ مرتبه به دیدن من میآمد، گمان میکند اینجا هم شوروی است! اینجا کشور اسلام است، اینجا نه کرملین قابل این است که ازش ذکری بشود و نه کاخ سیاه، اینجا کشور رسول خداست. اینجا کشور حضرت صادق است؛ اینجا پاسدارهای ما شرافت دارند.
بر کاخنشینها؛ اینجا بسیجیهای ما و امت ما شرافت دارند بر تمام کاخ نشینهای عالم و همه کسانی که ادعای پوچ خودشان را میکنند و گمان میکنند که باید عالم پیش آنها خاضع باشد.آنهایی که میگفتند ما چه میکنیم و قطع رابطه میکنیم و از این مسائل میگفتند، امروز معلوم شد با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمدهاند و میخواهند که رابطه برقرار کنند، میخواهند عذر تقصیر بخواهند و ملت ما قبول نمیکند.»
همه اتفاقاتی که میان ایران و آمریکا در جریان انقلاب اسلامی افتاده است همچون ماجرای مک فارلین رسواییهایی را برای کاخ سفید به همراه داشته که اکنون پس از گذشت بیش از دو دهه از آن ماجرا باید برای روشنگری بیشتر درباره آن حتی فیلم ساخت و کتاب نوشت تا برای حال و آینده روشن شود تاریخ انقلاب چه بوده است. سراغ دارید که هالیوود درباره ایران گیت فیلم ساخته باشد؟ اگر ساخته نشده است به خاطر این است که آن اتفاق یک رسوایی بزرگ تاریخی را برای کاخ سفید رقم زد.
البته در این مستند به اتفاقات دیگری از حمله وقایع ۱۸ تیر و موضوع هستهای در سال ۸۲ هم پرداخته شده است. که این موضوعات همواره مورد اشاره مسئولان ارشد نظام و یادآوری آنها قرار گرفته است برای این که آن اتفاقات علاوه بر این که دست دشمن را رو کرد باید، عبرتی باشد برای برخی تا دوباره فریب نخورند.
پس تخریب نکنیم و ارشاد و راهنمایی کنیم تا دستاوردهای بزرگی چون «ایران گیت»،«ماجرای طبس» و... به فراموشی سپرده نشود.
وطن امروز:تزویر خاله خرسهای حامی دولت!
«تزویر خاله خرسهای حامی دولت!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمدسعید قریب است که در آن میخوانید؛موضعگیری عجیب و مشکوک مجموعهای از رسانههای زنجیرهای هماهنگ با خارج از کشور درباره یک مستند دانشجویی که دست کم 4 ماه از اولین اکران رسمی آن در فضای دانشگاه میگذرد، گمانههای خطرناکی را مطرح کرد.
نکته اول، توجه به این موضوع است که فضای کشور تا چه اندازه آلوده به بازیهای کثیف عملیات روانی است. دوم، شدت تحریکپذیری برخی مسؤولان است که در طرفه..العینی با جوی که با سازنده آن نیز بیگانه هستند، همراه و همساز میشوند. سوم، عدم توجه کافی به دامن زدن ضدانقلاب به این موضوع بسیار ساده و معمولی است. به نحوی که مجموعهای از رسانههای ضدانقلاب از لندن و لسآنجلس و هلند اقدام به انتشار نسخه اصلی مستند دانشجویی یاد شده کردند و در این میان کسی از داخل دستکم ابراز علاقه به پیگیری منشأ این بزرگنمایی بوقچیهای دشمن نکرد. مگر اینکه باور کنیم رئیسجمهور روحانی بیش از ایران در لندن و لسآنجلس حامی دارد که برای عزت و عظمت و شوکت وی گریبان چاک میدهند! اکنون که از التهاب خبری اولیه همزمان داخلیها و خارجیها فاصله گرفتهایم فرصت خوبی برای موشکافی علتهاست. بیایید بررسی کنیم در ایام مبارزه با پادوهای رسانهای غرب در ایران که وظیفه تحریک جامعه را برعهده داشتند، فرصت پایش کدام اخبار را از دست دادیم.
الف- روز گذشته که فضای غالب رسانهای کشور در تقابل و تایید مستند دانشجویی «من روحانی هستم» گذشت، 5 بند از توافق نهایی پیشنهادی غرب به ایران بر سر برنامه هستهای کشورمان توسط اندیشکده رند افشا شد. آنچه از بررسی این بندها نصیب متخصصان و دلسوزان عزت و منافع ملی میشد «آهی سنگین» بود از عنقریب بودن وقوع آنچه پیشبینی میکردند. اگر افشاگری اندیشکده رند در این باره حقیقت داشته باشد، برنامه هستهای صنعتی کشورمان که برای دستیابی به تکتک مراحل آن با مشکلات بسیار بزرگی دست و پنجه نرم کردیم به واسطه امضای توافق نهایی، تبدیل به «خالهبازی سمبلیک هستهای» خواهد شد. دیگر نه از غنیسازی به حد لازم برای ورود به باشگاه هستهایهای جهان خبری هست و نه برنامهای برای استفاده از این انرژی پاک در فضای صنعت کشور وجود خواهد داشت.
علاوه بر آن آب سنگین اراک نیز بناست به نحو برگشتناپذیری تبدیل به مرکز آب سبک شود. فردو نیز از کار خواهد افتاد یا حداکثر با بازرسیهای هر روزه و مدیریت پروژه غربیها به نحوی بازمهندسی خواهد شد که کارآییای در یک برنامه هستهای حقیقی و صنعتی نداشته باشد.
ب- سباستین کورتس اتریشی با ظاهر یک جوان خام اروپایی در قامت پیامرسان رژیم غاصب صهیونیستی در بحبوحه همین خبرسازیهای غیرضرور و واکنشهای پیاپی به آن، وارد کشور شد و با شخص رئیسجمهور کشور ما دیدار کرد! نه اتریش در مناسبات جهانی صاحب جایگاهی است و نه ایران کشوری معمولی است. شأنیت ابرقدرتی فرامنطقهای چون ایران کجای بازی با منافع ملی گم شده که کورتس اتریشی ابتدا به تلآویو سفر میکند و پس از دیدار مفصل چهره به چهره با لیبرمن و شیمون پرز و باقی صهیونیستها، مستقیم به تهران سفر میکند و دست رئیسجمهور بلندپایه ایران را میفشارد! شیر خوابیدهاش هم از خر بلندتر است! دیدار با همتای ایرانی کورتس کفایت نمیکرد؟!
ج- در شرایطی که عدهای بر آتش عملیات روانی هماهنگ اجرا شده در کشور بر سر یک مستند معمولی با منابع تاریخی بازنشر شده از سوی نزدیکترین افراد به حسن روحانی میدمیدند، نماینده ویژه انگلیس در 1+5، «سایمون گس» وارد ایران شد!
آنچه در خبرگزاریهای رسمی کشور از این دیدار سرزده و تقریبا برنامهریزی نشده دیپلمات ضدایرانی انگلیسها بازتاب یافت، رایزنی برای بالا بردن سطح روابط دیپلماتیک دو کشور و زمینهچینی برای اعزام سفرا بود. اما کدام عاقلی است که کنجکاو نباشد از پیشنهادهای احتمالی که نماینده انگلیس بر سر میز مذاکره هستهای ایران، با خود به تهران آورده، مطلع شود؟
پس درگیرودار این بازی رسانهای بزرگ، سرخطهای خبری مهمی که ارتباط مستقیم با پرونده منافع ملی و استقلال کشورمان دارند با برچسب درجه 2 مواجه شدند. این اولین زنگ خطر بود! مورد بعدی انگیزهیابی رسانههای زنجیرهای در بزرگنمایی مستند «من روحانی هستم» و نقل قولهای بیمورد مقامات ارشد کشور درباره آن است.
بررسی موجز و عبوری همین رسانههای زنجیرهای در چند روز گذشته نشان از آن دارد که موضوع مهم رابطه میزان محبوبیت دولت و عدم استقبال مردم از درخواست همکاری مکرر رئیسجمهور روحانی در پرونده انصراف از یارانه، دغدغه لاینحل و توجیهناپذیر آنها که در ظاهر خود را حامی دولت نمایش میدهند، بوده است.
عاقل برای حل چنین مشکل بزرگی توصیه به درونگرایی و بازتولید رفتارهای مثبت در نحوه تعامل دولت و ملت میکند و جاهل دست به دامان «حیله و تزویر» میشود. تدبیر این بود که همه دوستداران دولت اعم از رسانهایها و مشاوران و مدعیان، در آستانه گفتوگوی زنده رئیسجمهور روحانی با مردم، شیوه برخورد صادقانه و درک موقعیت دشوار ملت در دست و پنجه نرم کردن با تورم و رکود را در پیش گرفته و به نوعی به مردم بفهمانند که «پیام شما را دریافت کردیم!» اشرافیگری نخواهیم کرد! منبعد برای درست و غلط دولت توامان کف نمیزنیم! به مردم دشنام نخواهیم داد و گرسنه و سائل و گدا و محتاج لقب نمیدهیمشان! کار جهادی را بر شعار حداکثری برتری خواهیم داد! با فساد سیاسی و اقتصادی اطرافیانمان حتما برخورد میکنیم! همسرانمان را نصیحت خواهیم کرد تا مشی مبارزه با اسراف و حمایت از اقتصاد مقاومتی را در پیش بگیرند، نه «ترویج شوی لباس میهمانی» و «مولودیخوانی به شیوه اشراف»!
اما تزویر متاسفانه این بار هم بر تدبیر پیشی گرفت و جوسازی برای «مظلوم» جلوه دادن رئیسجمهور در تقابل با یک گروه دانشجویی مونث خطرناک و خبیث(!) که به کتابهای خاطرات هاشمی رفسنجانی دسترسی داشتهاند و چند گزارش قدیمی تاریخی را هم مرور کردهاند به اوج خود رسید!
حداکثر این ماجرا میتوانست فرضا در صورت «دروغگویی» یک اقلیت خطرناک مغرض مثل نحوه برخورد با سایر منتقدان به ورود شورایعالی امنیت ملی به ماجرا و شکایت و شکایتبری نزد قوه قضائیه و فرضا اتاق کوچک تولید و تدوین فیلم مذکور منجر شود! اما این «خالهخرس»های مدعی دوستی با دولت ترجیح دادند محبوبیت رئیسجمهور مملکت را یکشبه به اوج برسانند. حال باید دید آیا با این مانور گسترده روانی موفقیتی نیز کاسب شدهاند یا خیر!؟
جوان:پیامهای عدم انصراف را دریابیم
«پیامهای عدم انصراف را دریابیم»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که در آن میخوانید؛دعوت گسترده دولت از مردم برای انصراف از دریافت یارانههای نقدی و نوع واکنش عمومی به آن از مهمترین موضوعات مطرح در سطح کشور در چند هفته اخیر است و البته پس از روشن شدن نتایج میزان اقبال عمومی به این دعوت، تحلیلهای متفاوتی از چرایی آن ارائه شده است. با این حال و نظر به اهمیت این مسئله مهم، نکاتی چند در خور تأمل است:
1- به نظر میرسد مهمتر از مقصریابی عدم اقبال درخور انتظار از این دعوت گسترده، آنچه جای خالی آن مشاهده میگردد، درسآموزی از این مسئله است. پوشیده نیست که برخی مسئولان دولتی پیش از اجرای فرایند، انتظاراتی در حد 50 درصد از انصرافها داشتند و آنچه در عمل اتفاق افتاد بیاعتباری اینگونه برآوردها را به رخ کشید. اما نکته مهمتر چرایی برآوردهای غلطی از این دست است. متأسفانه باید گفت برآوردهایی این چنین، بیش از آنکه علمی و بر اساس مطالعات دقیق جامعهشناختی باشد، متکی به برداشتها و تحلیلهای سطحی سیاسی است که در یک سال گذشته کم و بیش مطرح گردیده است. خاستگاه چنین تحلیلهایی را باید در نتایج انتخابات ریاست جمهوری یازدهم دانست که شگفتزدگی از نتایج غیرقابل پیش بینی و نیز نوع واکنشهای هواداران نامزد پیروز در روزهای پس از انتخابات، برخی ناظران را به این ورطه کشاند که در تحلیل جامعه ایران از دایره منطق خارج شوند. در مقابل کسانی که میبایست در درجه اول برداشتی منطقی و صحیح از رأی مردم به دست آورند، متأسفانه خودشان نیز در دام اینگونه تحلیلها افتاده و اقدام لازم برای فهم دقیق اجتماعی ننمودند.
2- عامل دیگری که در مقایسه نتایج عدم اقبال به دعوت دولت، قابل مشاهده است، به نوع نگرش جامعه شناختی برخی جریانات سیاسی فرهنگی باز میگردد. در سالهای دهه هفتاد به بعد با روی کارآمدن طبقه تکنوکراتهای لیبرال، به تدریج میان برخی متولیان امر و عامه مردم جدایی افتاد و با روی کار آمدن دولت متأثر از جریانات شبهروشنفکری، تحت عنوان پرهیز از «پوپولیسم» این شکاف تشدید گردید. در این مقطع نخبهگرایی افراطی که در واقع پهلو به اشرافیگری میزد، چنان در میان برخی مسئولان اجرایی جریانات حاکم گردید که حتی اندکی توجه به مطالبات معیشتی عموم مردم، با شعارهای از قبیل «عوامگرایی» و «عوامفریبی» تخطئه میگردید.
اکنون به نظر میرسد روندی آغاز شده است که در ذیل آن، حاکمیت مجدد این تفکر در ذهن نخبگان و برخی مسئولان تثبیت میگردد. در اثر این روند، «نخبه گرایی افراطی و اشرافیتی» دیواری چنان بلند در برابر دیدگان متولیان امر و مسئولان اجرایی خواهد کشید که در پشت آن، تودههای واقعی و اکثریت جامعه – که اتفاقاً دولت یازدهم نیز روی کار آمدن خود را باید مدیون آنها باشد- از چشم دولت دور خواهد کرد. انتظار بیهوده از اینکه انصراف فلان ورزشکار، هنرمند، استاد دانشگاه، وزیر سابق و لاحق، چهره مشهور و. . . - که همه میدانند از درآمدهایی بالاتر از عموم جامعه برخوردارند - باعث شود تا توده جامعه نیز از آنان الگوگیری کنند، خود مؤید همین معنا و نشان از تأثیر این رویکرد نخبهگرایی افراطی است.
3- فراتر از ملاحظاتی که دولتمردان محترم باید در خصوص مطالبات معیشتی مردم – که وجه اصلی و پررنگ سبد رأی همین دولت را شکل میدهد- داشته باشند، باید در نظر داشته باشند که امروزه سیاستمداران در اتاقهای شیشهای هستند. اگر در مقطعی در دهه 70، به بهانههای مختلف پای اشرافیگری و تجملگرایی به زندگی و محیط کار مسئولان بازگشت و مدتی طول کشید تا عموم جامعه از آن مطلع شوند و به آن واکنش نشان دهند، این روزها با گسترش ابزارهای ارتباطی و رسانهای از یک سو و نیز افزایش حساسیت و تجربه ملت از سوی دیگر، کوچکترین رفتار مسئولان در این حوزه از منظر افکار عمومی دور نمیماند. ممکن است عموم مردم امکان و حتی علاقه چندانی به اظهارنظر در سطح وسیع نداشته باشند، اما دریافتهای آنان از حقایقی که در پیرامونشان میگذرد، در جاهایی بروز و ظهور مییابد که از جمله نمونههای آن همین ماجرای اخیر انصراف و عدم انصراف از یارانههاست.
4- در آخر به نظر میرسد مسئله اخیر، فرصتی در اختیار مسئولان اجرایی و برخی نخبگان قرار داده است تا به فهم دقیق جامعه و مطالبات عموم مردم بپردازند و همت خود را مصروف تحقق این خواستهها گردانند. همانگونه که پیشتر اشاره شد در روزهای پس از انتخابات تحلیلهایی در خصوص سبد رأی دولت و مطالبات مردم ارائه گردید که میتوانست و میتواند ریلگذاریای خطرناک برای دورسازی دولت از ملت باشد. آسیبی که دولت هفتم و هشتم نیز بدان مبتلا گشت و موجب رویگردانی افکار عمومی از سردمداران آن شد. از این رو لازم است از فرصت اخیر حداکثر بهره برداری به عمل آید و به جای مقصریابیهای بیهوده یا تخطئه عموم مردم، وجهه همت مسئولان امر، توجه به مطالبات حقیقی مردم و نه خواستههای جریانات سیاسی فرصتطلب گردد.
حمایت:کری به دنبال چیست؟
«کری به دنبال چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛ جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، سفری دورهای به آفریقا را در برنامه دارد. بر اساس گزارشهای منتشرشده وی از آنگولا، اتیوپی و کنگو دیدار خواهد کرد. این سفر در حالی صورت میگیرد که کارنامه تحولات غرب آسیا (خاورمیانه) و آسیای مرکزی و قفقاز نشانگر چالشهای بسیار آمریکا و ناتوانیاش در تأمین منافع حداکثری به ویژه در حوزه انرژی است.
ناتوانی آمریکا در سوریه و حفظ نکردن متحدان سنتی در سایر کشورهای عربی نیز برتری روسیه در اوکراین موجب شده است تا بسیاری از تحلیلگران دورانی سخت را برای آمریکا پیشبینی کنند. هر چند که واشنگتن همچنان بیشترین منافع را در قبل غرب آسیا (خاورمیانه) و آسیای مرکزی و قفقاز به خود اختصاص داده است به دلیل اوضاع منطقهای و بهویژه استمرار نگاه منفی ملتها به آمریکا استمرار این روند با چالشهایی مواجه است بنابراین واشنگتن به اجبار به دنبال تأمین منافع جدیدی در سایر نقاط جهان است.
تحرکات اوباما برای ارتقای موقعیت نظامی و اقتصادی آمریکا در شرق آسیا با سفر به کشورهای ژاپن، کره جنوبی، مالزی و فیلیپین نیز تحرکات دیپلماتیک در آمریکای لاتین که حتی در مناطقی مانند ونزوئلا جنبه بحرانسازی اجتماعی به خود گرفته از جمله این تحرکات است. با توجه به این اوضاع سفر جانکری به قاره آفریقا را میتوان ادامه تحرکات آمریکا برای تقویت همگرایی با متحدان قدیمی و نیز یافتن مناطق نفوذ جدید دانست.
نکته دیگر آنکه آفریقا اکنون به یکی از کانونهای اصلی رقابت میان کشورها مبدل شده است. کشورهای اروپایی بهویژه فرانسه، آلمان، ایتالیا و انگلیس هر کدام به دنبال احیای جایگاه دوران استعماری در آفریقا هستند چنانکه نمود آن را در دخالتهای نظامی آنها در لیبی، سودان جنوبی، سومالی، مالی، ساحل عاج، نیجر، نیجریه و ... میتوان مشاهده کرد. به این رقابت باید ترکیه، چین، هند، برزیل و ... را اضافه کرد که بیشتر جنبه اقتصادی دارد نه مداخله نظامی. در این شرایط آمریکا نیز تلاش دارد تا از قافله رقبا در آفریقا عقب نماند بنابراین تحرکات گستردهای را در پیش گرفته است.
بخشی از این سیاست را اقدامات نظامی به بهانه جلوگیری از جنگ و کشتار در این کشورها تشکیل میدهد به گونهای که آمریکا با این ادعا به دنبال اجرای طرح «آفریکوم» مبنی بر احداث 35 پایگاه نظامی در آفریقا نیز اعزام نیرو در قالب مکمل نیروهای حافظ ملی اروپا و سازمان ملل است. در همین حال آمریکا در حوزه سیاسی نیز تحرکات گستردهای دارد که سفر دورهای جانکری نمودی از آن است. کری با ادعاهای بشردوستانه و کمک به حل چالشهای آفریقا به دنبال گسترش نفوذ آمریکا در این قاره است. این ادعاها در حالی صورت گرفته است که جهانیان اذعان دارند، محور اصلی چالشهای آفریقا را دخالتهای کشورهای غربی از جمله آمریکا تشکیل میدهد که برای رسیدن به منافع بیشتر نقشی اساسی در ناامنیها و کشتارهای جاری در آفریقا ایفا میکنند که نمود عینی آن را در مالی و آفریقای مرکزی که به نسلکشی مسلمانان منجر شده است، میتوان مشاهده کرد.
آفرینش: ضرورت تنوع سیاسی درعراق
«ضرورت تنوع سیاسی درعراق»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛انتخابات پارلمانی عراق از روز یکشنبه درخارج از این کشور آغاز شد و چهارشنبه نیز مردم ساکن عراق در انتخابات شرکت خواهند کرد. وضعیت امنیتی عراق به سبب افزایش اختلافات فرقهای و مذهبی دراین کشور اهمیت این انتخابات را دوچندان کرده است. انتخابات مجلس عراق در واقع فقط انتخاب نمایندگان مجلس نیست بلکه به همراه آن انتخاب رئیس جمهور و انتخاب نخست وزیر به عنوان دو رکن اصلی قوه مجریه نیز می باشد. چرا که مجلس نمایندگان پس از تشکیل ابتدا رئیس جمهور و سپس نخست وزیر عراق را تعیین می کند، با این وصف بدیهی است که این انتخابات در کانون توجهات داخلی و خارجی باشد.
درچند سال گذشته خصوصاً دوسال اخیر ناامنی های گسترده و طولانی مدت، وضعیت نابسامان اقتصادی و فساد دولتی جامعه عراق را در شرایطی قرار داده است که چینش و آرایش سیاسی نیروها بکلی تغییر کرده و مردم عراق خواستار تغییر شیوه اداره امور از سوی دولت و مجلس خود هستند.
آرایش قومیتی عراق به گونهای است که شیعیان با بیش از 60 درصد جمعیت عراق همواره داعیه دار پست نخست وزیری بودهاند. اما درحال حاضر تمام گروههای سیاسی از کردها گرفته تا سنی مذهبها نسبت به عملکرد نورمالکی نخست وزیر این کشور انتقاد داشته و حتی این اختلافات رنگ خشونتهای مذهبی و فرقهای به خود گرفته است که خطرناک ترین عامل برای ثبات و امنیت ملت و کشور عراق میباشد.
جدای این اختلافات فرقهای، امروز گروههای سیاسی شیعه که تا چندی پیش به صورت ائتلاف با هم متحد بودند و در انتخاب نوری مالکی به عنوان نخست وزیر نقش داشتند، دچار اختلافات درونی شده و انتقادات شدیدی به عملکرد و سیاستهای نخست وزیر دارند. ازسوی دیگر کردهای اقلیم کردستان که همواره همراه اکثریت شیعه بودند به سبب افزایش اختلافات با دولت مرکزی داعیه تشکیل دولت و حکومتی جدا از دولت عراق را دارند و علت آن را عدم توجه دولت حاکم به نیازها و سیاستهای مردم کرد عراق عنوان داشتهاند.
جدای از کارشکنیهای خارجی و دست یازیدن کشورهای حاشیه خلیج فارس در به راه اندازی جنگ مذهبی درعراق، این وضعیت بیانگر خواستهای عمومی ازسوی ملت برای تغییر و تنوع سیاسی در این کشورمیباشد. به عبارتی چرخش مهرههای سیاسی امروز به یک ضرورت برای عراق تبدیل شده، تا از این طریق مردم نسبت به آینده کشورشان امید داشته باشند.
اکنون با توجه به تحولاتی که رخ داده است می توان گفت عراق در آستانه یک تحول سیاسی عمده قرار گرفته است. چون براساس آنچه ازصندوقهای رای خارج میشود آینده سیاسی مردم عراق رقم خواهد خورد. اما بیشترین نگاهها دراین انتخابات به سمت تاکتیکهای سیاسی گروههای شیعه میباشد که بیشترین آمار رای دهندگان را دارند. تاکنون هزینههای فراوانی صورت گرفته تا قدرت سیاسی شیعیان شکسته شود و اختلاف درونی موجب گسستگی اتحاد آنها گردد.
شخصیتهای سیاسی درعراق نقش بسزایی در نحوه گزینش رای دهندگان دارند. لذا شیعیان که درپی حفظ اکثریت سیاسی خود هستند، امروز با اختلافاتی همچون جریان صدر با جریان نوری مالکی مواجه شدهاند و موجب شکسته شدن رای و قدرت سیاسی آنها شده است.
نکته دیگر اینکه میزان اصطحکاک سیاسی میان شیعیان حاکم و دیگر اقلیتهای مذهبی و قومیتی به شدت زیاد شده، لذا اگر گروههای سیاسی شیعه نتوانند اعتماد این اقلیتها را جلب کنند و با آنها به توافق برسند، مسلما درچینش سیاسی کرسیهای پارلمان با مشکل مواجه خواهند شد و داستان اختلافات و کارشکنیها ادامه خواهد داشت و مشخص نخواهد بود پستها و مقامات حکومتی چگونه تقسیم شوند. باید منتظر نتایج انتخابات بود، اما آنچه مسلم است تغییرات سیاسی را در عراق شاهد خواهیم بود چون ملت عراق خواهان آن هستند.
شرق:ارشاد معنوی
«ارشاد معنوی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛1-جامعه ایران بهدرستی، انتظاراتی از رییسجمهور منتخب خود دارد که برخی از آنها بهعنوان معیاری برای مردم، دارای اهمیت مضاعف است. جامعه از آقای رییسجمهور انتظار دارد اگر در برخی حوزهها - به دلیل مصالح یا محدودیتها - امکان عمل مستقیم ندارد، حداقل موضع مشخص و روشن داشته باشد. سخنان روحانی در افتتاحیه نمایشگاه کتاب، این اطمینان را به مردم میدهد که ایشان همچنان بر عهد خود با جامعه استوار است و در کنار آنان ایستاده. بیان مشخص و روشن موضع فکری روحانی برای مردم جای خوشحالی دارد و چنین توقعی به درستی از دولت یازدهم میرود. از این نکته باید استقبال کرد.
2-روحانی در بخشی از سخنان خود، ضرورت حرکتهای سیاسی و فرهنگی شناسنامهدار را یادآور شد که اشارهای کاملا بجا و بااهمیت است. در چند ماه اخیر، رخدادهایی مشاهده شده که جای تعجب بسیار دارد.
اینکه در محلهای پرتردد بزرگراهها، تابلوهایی با ابعاد بسیار بزرگ علیه مذاکرات «ژنو» نصب شود، یکی از این رخدادهاست. برای مثال نگارنده که کار سیاسی - حزبی را تجربه کردهام، این نوع حرکات دارای زوایای دیگری نیز هست. منظور من نه امروز است که مشکلات بسیاری مقابل برخی احزاب قرار گرفته بلکه در دوران اصلاحات که دستمان بازتر بود، هیچگاه نیرو و بودجه لازم برای تهیه و نصب تعداد انگشتشماری از این «بیلبوردها» را هم در اختیار نداشتیم. ممکن بود در فصل انتخابات بودجههایی برسد اما باز هم در این سطح نمیتوانستیم عمل کنیم.
همه نیروهای سیاسی «کارکرده» میدانند نصب اینگونه تابلوها در اولین ساعات بامداد، با جرثقیل و امکانات بسیار صورت میگیرد نه اینکه تعدادی «جوان دانشجو» جمع شده باشند یا یک گروه کوچک سیاسی یا عقیدتی، عامل آن باشند. اینگونه امور نیاز به سازماندهی، پول، امکانات خارج از معمول و «حمایت» جدی دارد. نکته جالب توجه در این میان این است که گروههای سیاسی تاکید بسیاری دارند که امضای آنها در زیر هرگونه فعالیتی در هر مقیاس - حتی چاپ یک بنر- درج شود.
سخن روشن آقای روحانی درباره حرکت روشن سیاسی و فرهنگی، باید از سوی همه ما تاکید و بر آن پافشاری شود. هر کسی موضعی دارد آن را با امضای خود با صراحت بیان کند تا نشان دهد شهامت لازم را دارد. موضعگیری به اسم مردم، یا دیگر عناوین، کار افرادی است که شهامت، صراحت و شفافیت ندارند و میخواهند «تیری در تاریکی» رها کنند. این نکته مهمی است که آقای روحانی روی آن انگشت نهادند. اشکالی ندارد که دولت نقد شود. اتفاقا اگر گروهی سیاسی یا غیرسیاسی از بهحقبودن سخن خود اطمینان دارد، باید تاکید بیشتری بر کار «شناسنامهدار» داشته باشند تا در انتخابات بعدی، مورد اقبال مردم واقع شود. کسی که میخواهد دیوار را رنگ کند چهره خود را نمیپوشاند اما وقتی کسی قصد دارد شیشهای را بشکند یا تخریب کند، در تاریکی عمل میکند.
3-مساله «فضای فرهنگی» در چند موضعگیری اخیر رییسجمهور مورد تاکید قرار گرفته است. آقای روحانی به درستی سوال میکند «چه کسی نیازمند ارشاد است» و چه فردی صلاحیت این کار را دارد؟ ارشاد، امری معنوی، اخلاقی و دینی است و کسانی که حس میکنند حرف آنان نافذ است، میتوانند نسبت به آن اقدام کنند. اما نکته آنجاست که «ارشاد» از یک موضع معنوی پیروی میکند و در شارع مقدس نیز به درستی اشاره شده که آمر به معروف، خود باید دارای صلاحیت باشد و «احتمال تاثیر» بدهد. این مهم، زمانی محقق میشود که فرد ارشادکننده از موضع احترام و معنویت نزد دیگران برخوردار باشد. پدر و مادر برای فرزند، بزرگان و ریشسفیدان برای جوانان، واعظان دارای مرتبه برای مردم و استادان دانشگاه، اینها در موضع احترام بوده و سخن آنان برای جامعه قابل پذیرش است. افراد خدومی که وظیفه حفظ نظم را بر عهده دارند، امکان این اثرگذاری را ندارند. باید اهالی فرهنگ، هنر، معلمان و گویندگان مذهبی را در این موضع قرار داد تا با کلام جذاب و «عامل» بودن به آنچه به آن امر میکنند، این سنت حسنه را ترویج کنند.
ابتکار:این چندروز که نبودیم!
«این چندروز که نبودیم!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛در این سه روز از نگاههای تیز بین و تحلیل گر مخاطبان عزیز محروم بودیم، اظهار محبت بسیاری از خوانندگان و مردم قدر شناس مسئولیت مان را دو چندان نمود. به هیچ وجه راضی به اتفاقات پیش آمده نبوده و نیستیم؛ چرا که تلاش کرده ایم هیچگاه در طبقه بندیهای مرسوم حیدری - نعمتی قرار نگیریم. همواره در مستقل بودن و اعتدال در رفتار شهره بوده ایم و آن را راز ماندگاری خود در ده سال گذشته میدانیم.
گاهی به اقتضای تراکم کار و فشارهای مربوط به سرعت و دقت در کار روزنامه نگاری و.... گرفتار خطا شده ایم ولی همیشه رویکردمان حرکت بر مدار حقیقت و رعایت مصالح کشور بوده است. نگاهمان به حرفه روز نامه نگاری، نگاهی فرهنگی وبا دغدغه مسئولیت اجتماعی میباشد. رفتارهای پارتیزانی در حوزه روزنامه نگاری را قبول نداشته و اصل تدریج و حکمت را در تاثیرگذاری مبنا قرار داده ایم.
خود را در زیر مجموعه نظام دانسته و حرکت مان را در متن آن تعریف کرده و رضایت مردم و اطلاع رسانی برای حل مشکلات شان برایمان اصل بوده است. قانون را آیینه تمام نمای ارزش طلبی وشاقول حقیقت گرایی دانسته و احترام به قانون و نهادهای قانونی را وظیفه و مبارزه با قانون ستیزی و قانون گریزی را همت خود میدانیم.سرمایه اصلی برای ادامه راهمان مردم و حمایت خوانندگان عزیز میباشد و بر سر مسائل اصلی مردم حاضر به معامله و مجامله نیستیم و اگرچه برای حق شخصی خود اهل مدارا و گذشت هستیم.
آنچه باعث توقیف چند روزه ابتکار شد و ناراحتی برخی مسئولان و دل آزاری مخاطبان را در پی داشت، از جنس خطاهای غیر عمد و البته با اعتماد همراه با کم دقتی به برخی منابع خبری داخلی بوده است.
از این بابت از همه کسانی که در نتیجه خبر روزپنج شنبه مندرج در شماره 2849 آزرده خاطر گردیدند و در راس آنها مقامات محترم قضایی کشور، صمیمانه پوزش میطلبیم و از دادستان محترم کل کشور و دادستان محترم تهران که در حل مشکل بوجود آمده و رفع توقیف روزنامه مساعی به خرج دادند و مساعدت خیرخواهانه نمودند کمال تشکر را دارم امید آن داریم که هم ما اهالی رسانه رسالت شریف خود را پاس داشته و مسئولیت تاریخی مان را به نیکی انجام دهیم و هم مسئولان کشور با سعه صدر و بردباری،خطاهای احتمالی در مسر اطلاع رسانی به مردم را، مدیریت نمایند و با نصب العین قرار دادن رهنمودهای رهبر انقلاب با جاذبه حداکثری و دافعه حداقلی معاند را به مخالف و مخالف را به موافق تبدیل نمایند.
با نگاه واقع بینانه همه ما در یک کشتی نشسته ایم و سرنوشتمان به هم گره خورده است، با هرگونه فرد گرایی و گروه بازی مخالفیم و معتقدیم که با ترجیح منافع شخصی و گروهی خود بر منافع ملی نمیتوانیم مسیرمان را جدا سازیم.
مردم سالاری:سخنی با مداحان و مرثیه خوانان
«سخنی با مداحان و مرثیه خوانان»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛1- در روز ولادت حضرت زهرا علیهاسلام، رهبر معظم انقلاب اسلامی تذکاری به مداحان و مرثیه خوانان درباره مسوولیت مداح و مرثیه دادند که پیشنهادات اینجانب در این مورد انشاءالله مفید خواهد بود.
2- هر مداح و مرثیه خوانی باید درحد متعارف بهرهمند از اطلاعات و سواد دینی و تاریخی و فقهی و اجتماعی باشد، تا در تبلیغ و ارشاد موفق باشد و رسالت خود را ایفاء نماید و چنین فردی باید مطالعات مستمر و روزانه داشته باشد و از حوادث روز و جامعه آگاه باشد و برای دستیابی به چنین موضوعی، باید وقت بگذارد و مشاوره و مباحثه و مذاکره با دوستان مطلع بنماید تا مداح و مرثیه خوانی بهنگام باشد. 3- مراکزی علمی و مشورتی و آموزشی در جمهوری اسلامی برای این عزیزان به وجود آید تا به صورت مستمر حالت آموزشی و مشورت و مباحثه، پیگیری شود و هربرادری کارت شناسایی داشته باشد و جایگاه هر برادر و خواهر در جامعه معلوم باشد. 4- نظارت برکارکرد هر مداح و مرثیه خوان لازم است تا اشکالات او را دوستانه برطرف نماید و با اصلاح اندیشه و سخن و عملکرد وی حسن فعلی و حسن فاعلی به وجود آید، خوب بخواند و مسیر تعالی و تکامل خود را دنبال نماید و معلوم گردد در مسیر رشد و ترقی میباشد که فرمودهاند «ویل لمن ساوی یوماه فهو مغبون» وای برکسی که دو روز وی یکسان باشد و درجابزند و از جای خود حرکت ننماید.
5- در قرآن مجید، سورهای به نام «شعراء» وجود دارد که قاعده و ضابطه مداحان و شاعران و مرثیه خوانان را معلوم میدارد و به وضوح جایگاه «شعر، شاعران، مرثیه خوانان و تولید کنندگان شعر و شاعری و مشاعره» را یاد آور میشود، اینکه سورهای در قرآن به نام «شعراء» باشد و تابلو گردد، خود گواه منزلت و مرتبت این نوع مکالمه و محاوره و مذاکره میباشد، و خداوندحریم را در مورد شاعران و مرثیه خوانان معلوم میدارد و خط میدهد که صاحبان این هنر به سوی ایمان و عمل صالح و یاد خدا، آن هم فراوان، و دادخواهی نمودن برای مظلومان «الا الذین آمنو و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصروا من بعد ماظلموا وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، شعراء227» بروند و بدانند که ستمگران عن قریب سرانجام و فرجام شگفتآور و تعجبآور خواهند داشت.
6- سوره «شعراء» بعد منفی شاعری و مداحی و مرثیه خوانی را مطرح میکند و هشدار میدهد که مبادا به سوی آن بروند و زمینه انحراف و اعوجاج و تملقگویی را پدیدار سازند «و الشعراء یتبعهم الغاوون، الم ترانهم فی کل واد یهیمون و انهم یقولون ما لا یفعلون 224 به بعد» و همگان شنیده و دیدهایم که به بهانه ایجاد شور و شوق، به سوی ناصواب گویی میروند و بدون مدرک شعر میخوانند و جعل می کنند و برخی به دلیل نداشتن معلومات به مسائل و مطالب بسیار سطحی و کم محتوا و خرافی روی میآورند، که این آفت بزرگ میباشد.
7- وضعیت ظاهری هر مداح و مرثیه خوان «لباس، عبا داشتن، محاسن مناسب» امری مهم و اساسی میباشد که معرف شخصیت و جایگاه وی است، اگر مداحی با صورت صاف و تراشیده، به خواندن قرآن و حدیث و تجلیل از اهل بیت و شهیدان بپردازد که هیچ فقیه و مرجع تقلید و متشرعی آن را مجاز ندانسته، نه اثر مثبت دارد و نه ممدوح و بایسته میباشد و بلکه از نظر متشرعین منفی و مذموم خواهد بود، و چه بهتر که هنگام خواندن، حداقل دارای عبا باشد که به لباس روحانی و منبر، شباهتی بیابد و از احترام ویژه برخوردار گردد.
8- در برخی اوقات در صنف مداح، قاری، مرثیه خوان موضوع قرارداد شگفتآور برای حضور در مراسم «همانند برخی وعاظ و مبلغین» مطرح میشود که خوشایند دیانت و تبلیغ و مراسم دینی نخواهد بود و اثر منفی خواهد داشت و یادآور تجارت و بازرگانی خواهد بود. این شغل و لباس حالت معنوی دارد که با هیچ رقم مالی، قابل قیمتگذاری نخواهد بود.
آرمان:نقد منصفانه با راهکار همراه است
«نقد منصفانه با راهکار همراه است»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛سخنرانی رئیسجمهور در افتتاحیه نمایشگاه کتاب دارای سه نکته مهم و قابل توجه بود. پیش از هر چیز به رسانههای مختلف اعم از دیداری و شنیداری توصیه داشت که بر متن جامعه بیش از هر چیز تاکید داشته باشند و از حاشیهها کنارهگیری کنند و خود را در مسائل حاشیهای وارد نکنند. مهمترین مسالهای که دولت اکنون با آن روبروست، مساله اقتصادی کشور است که تمامی رسانهها با دادن راهحل و بازنشر افکار کارشناسانه در زمینه دادن پیشنهاد به دولت برآیند و سعی کنند تا به کمک یکدیگر این مشکل ملی با منطق و دانش مناسب حل شود.
ما باید به مدیریت جهادی و عزم ملی توجه ویژهای داشته باشیم تا بتوانیم مشکلات کشور مخصوصا مشکلات حوزه اقتصادی را برطرف کنیم. کشور ما با بیکاری گستردهای روبروست که بیکاری و کمبود شغل در هر جامعهای مسبب مشکلات فراوانی خواهد بود. کشور دارای ثروتهای فراوانی است که با مدیریتی کارآمد و صحیح برای استفاده از آنها میتوان بسیاری از مشکلات اقتصادی را حل کرد.
اگر جامعه و رسانهها به این سمت و سو بروند بسیاری از حواشی که به علت بیکاری و مشغول نبودن افراد به وجود آمده است خودبهخود حل خواهد شد. دومین نکته این است که باید کاری کرد مردم قانونپذیر و نظاممند باشند.
اگر فردی سخن میگوید باید مسئولیت حرفش را بپذیرد و در جایگاه حقیقی جوابگو باشد نه آنکه شخصیت حقوقی و پست و مقام را وسیلهای قرار دهد تا بتواند از عهده مسئولیتهای گفتهها سر باز زند. هیچگاه نباید در جایگاهی از قول تمامی مردم صحبت کرد بلکه سخنگویان باید بر این باور باشند که تنها میتوانند از جانب خود صحبت کنند نه اینکه در بیانهای خود از زبان دیگران سخن بگویند.
در این زمینه کسانی که در جایگاه نماینده مجلس و ریاستجمهوری هستند میتوانند خود را نماینده مردم بدانند زیرا براساس انتخابات و رای مردم در آن جایگاه قرار گرفتهاند. نکته سوم که مورد توجه است نبود اعتدال به معنای واقعی در کشور است. باید این باور برای همگان شکل بگیرد که آنچه وجود دارد خواسته مردم است و آنچه محقق نشده نیز بازهم خواسته مردم است. برخی این را نمیپسندند و به نقد و مخالفتهای تند و ناآگاهانه میپردازند در صورتی که نقد منصفانه آن است که با راهکار و پیشنهاد همراه باشد.
دنیای اقتصاد:سیاستهای سنجیده برای رکودزدایی
«سیاستهای سنجیده برای رکودزدایی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترمهدی عسلی است که در آن میخوانید؛هنگامی که 9 ماه پیش دولت تدبیر و امید کار را به دست گرفت، اقتصاد کشور در بدترین شرایط ممکن در سالهای اخیر بود و چشمانداز روشنی هم در برابر آن وجود نداشت. از آنجا که در سالهای قبل واردات بیرویه، واحدهای تولیدی داخلی را در مقابل رقابت نابرابر خارجی تضعیف کرده بود شوک وارد بر بخش عرضه ناشی از تشدید تحریمها و جهش بیسابقه نرخ ارز اثر فلجکنندهای بر بخش تولیدات صنعتی گذاشت و سقوط فعالیتهای اقتصادی را موجب شد. از سوی دیگر سیاستهای انبساطی پولی و مالی ناشی از اجرای طرحهای نسنجیدهای مانند مسکن مهر و اجرای نامناسب قانون هدفمندی یارانهها تورم بالایی را بر اقتصاد کشور تحمیل کرد. در حالی که تحریمهای فراگیر فروش نفت و منابع ارزی کشور را کاهش داده بود و تشدید محدودیتهای مبادلات مالی بینالمللی دسترسی به منابع مالی و تجارت خارجی را بهشدت پرهزینه ساخته بود، منابع اندک مالی دولت بهجای آنکه صرف زیرساختها و طرحهای عمرانی یا کمک به بخشهای تولیدی شود، صرف پرداخت یارانه علیالسویهای میشد که هیچ منطق صحیح اقتصادی نداشت. بهطور خلاصه، اقتصاد ایران در وضعیت رکود تورمی مشکلی گرفتار آمده بود که سیاستهای اقتصادی دولت بهجای تخفیف آن را تشدید میکرد و به همین دلیل نیز مردم با انتخاب آقای دکتر روحانی رای به تغییر آن سیاستها دادند. اکنون در کمتر از 9 ماه پس از تصدی دولت یازدهم چشمانداز متفاوتی در برابر ما قرار دارد.
در حالیکه توافقهای هستهای افق روشنی از لغو تحریمها و افزایش صادرات نفتی و غیرنفتی را پدیدار کرده است، نرخ کاهنده تورم نوید بخش ثبات اقتصادی و کاهش ریسک سرمایهگذاریها است. وضع مالی دولت بهبود یافته و با منطقیتر شدن نرخهای سود بانکی جریان پساندازها به بانکها افزایش و عرضه منابع سرمایهگذاری بیشتر شده است. دولت مرحله دوم هدفمندی یارانهها را شروع کرده و درصدد است از یک طرف قیمت حاملهای انرژی را بهتدریج به سطح قیمتهای بینالمللی برساند تا بدون وارد کردن شوک قیمتی بر خانوارها و صنایع، قیمتها را اصلاح و کارآیی انرژی را در کشور افزایش دهد و از سوی دیگر با تمرکز بر پرداخت یارانههای نقدی به خانوارهای کمدرآمد ضمن اصلاح توزیع درآمدها، بخشی از درآمد حاصل را صرف کمک به بخش تولید، حملونقل عمومی، خدمات بهداشتی و غیره کند. بهطورکلی مجموعه سیاستهای اقتصادی اتخاذشده در سطح کلان سازگار و متناسب با شرایط اقتصادی کشور بوده و دستاوردهای مثبتی هم داشته است؛ بنابراین آن را باید ادامه داد و تقویت کرد تا به نتیجه رسید.
کاهش سود بانکی؟
حال که تورم نرخ کاهندهای یافته است، سوالی که در روزهای اخیر مطرح شده است آن است که چگونه میتوان جریان خروج از رکود اقتصادی را تسریع کرد؟ آیا بهتر نیست نرخ سود بانکی را کاهش دهیم تا سرمایهگذاریها تشویق و رشد اقتصادی تسریع شود؟ پاسخ منفی است. کاهش دستوری نرخ سود بانکی در شرایط کنونی که نرخ تورم بالاتر از نرخ سود بانکی است نه تنها دستاورد کنترل تورم را آن هم در شرایطی که قیمت حاملهای انرژی افزایش پیدا میکند، بهخطر میاندازد بلکه جریان سپردههای سرمایهگذاری را به سوی بازارهای غیررسمی پول با ریسک و نرخ بهره بالا و نیز بازارهای ارز و طلا و زمین سوق میدهد و بار دیگر به معاملات سوداگرانه دامن خواهد زد.
شیوه درست، کاهش دستوری نرخ بهره نیست، بلکه بهبود شرایط کسب و کار، بهکارگیری مشوقهای مالیاتی و نهایتا کاهش چند درصدی قیمت خوراک صنایع پتروشیمی است تا این بخش از صنایع کشور بهخصوص برای افزایش حجم صادرات غیرنفتی تقویت شوند و با سودآور شدن آنها سرمایهگذاران تشویق به خرید سهام شوند. در مقابل باید اجازه داد نرخ سود بانکی خود پس از کاهش نرخ تورم و با افزایش جریان پساندازها به نظام بانکی کاهش یابد تا در این فاصله منابع محدود سرمایهگذاری به پربازدهترین سرمایهگذاریها تخصیص یابد و به رشد واقعی ارزش افزوده بخشهای اقتصاد کمک کند.
برنامه کوتاهمدت رشد اقتصادی در سطح کلان
به طور کلی راهبرد صحیح خروج از رکود اقتصادی در شرایط کنونی نه بهخطر انداختن دستاورد باثباتسازی اقتصادی با کاهش دستوری نرخ ارز، بلکه طرح و اجرای یک برنامه کوتاهمدت رشد اقتصادی است. چنین برنامهای میتواند شامل مولفههای زیر باشد:
1- ادامه سختگیری پولی و نرخ سود رقابتی: ادامه سیاست پولی اصولی برای استمرار کاهش نرخ تورم تا دستیابی به نرخ تورم تکرقمی. چنان سیاستی بهخصوص در شرایط افزایش قیمت حاملهای انرژی شامل کنترل رشد نقدینگی و عرضه پول از طریق انضباط اکید مالی و تعیین نرخهای تعادلی سود بانکی است. برای دستیابی به نرخهای بهره تعادلی بهتر است بهجای تعیین اداری نرخ سود بانکی اجازه داده شود این نرخها در جریان رقابت بین بانکها و موسسات مالی و با توجه به نرخ تورم و ریسک قابل انتظار سرمایهگذاریها مشخص شود.
2- تخصیص بهینه منابع و حذف 2 میلیون به بالاها: افزایش تخصیص منابع دولت، از محل درآمدهای مالیاتی، صادرات نفت و نیز افزایش قیمت حاملهای انرژی در طرحهای زیربنایی و بخشهای اجتماعی مانند بهداشت و درمان و نیز کمک به توسعه حملونقل عمومی و واحدهای تولیدی بهخصوص برای ارتقای کارآیی انرژی در بخشهای با شدت انرژی بالا. برای این منظور توصیه میشود دولت حذف خانوارهای با درآمد ماهانه 20 میلیون ریال به بالا را از فهرست دریافتکنندگان یارانههای نقدی مورد توجه قرار دهد.
3- رقابت بینالمللی بانکها: اجازه به بانکهای خارجی برای افتتاح شعب در مناطق آزاد برای رقابتی کردن نظام بانکی، افزایش سرمایه بانکهای تخصصی و نیز کاهش نرخهای ذخیره قانونی به منظور افزایش منابع اعتباری دردسترس بهخصوص برای تامین سرمایه در گردش بنگاههای متوسط و کوچک که دچار محدودیت نقدینگی شده و زیر ظرفیت خود تولید میکنند.
4- سرمایهگذاری منابع صندوق بازنشستگی: تشویق و رفع موانع بهکارگیری منابع مالی صندوقهای بازنشستگی و صندوق توسعه ملی در طرحهای پربازده بهخصوص در بخشهای نفت و گاز و پتروشیمی و صنایع با رویکرد صادراتی برای تضمین بازگشت وامهای ارزی صندوق توسعه به اسعار خارجی.
5- افزایش تعرفه وارداتی: اصلاح تعرفههای وارداتی بهمنظور حمایت از تولیدات داخلی در مقابل رقابت غیرمنصفانه صادرکنندگان خارجی.
6- افزایش نرخ ارز: اجازه به افزایش تدریجی نرخ اسمی ارز متناسب با تورم موجود در کشور برای تشویق صادرات و کنترل واردات با توجه به اینکه هدف سیاستگذار پولی برای کمک به تعادل همزمان در بخشهای داخلی و خارجی باید حفظ نرخ برابری واقعی و نه اسمی ارز باشد.
برنامه کوتاهمدت رشد اقتصادی در سطح بخشی
1- توسعه صادرات: حمایت از بخشهای صادراتی بهخصوص به منظور متنوع کردن کالاها و نیز مقاصد صادراتی برای کاهش آسیبپذیری اقتصاد کشور در مقابله با شوکهای بیرونی.
2- حمایت از توریسم: حمایت از توسعه صنعت توریسم و ورود گردشگران به کشور بهخصوص از کشورهای همسایه به منظور ایجاد اشتغال و تحصیل ارز از طریق صدور خدمات گردشگری و فروش کالاهای داخلی به بازدیدکنندگان از کشور.
3- حملونقل عمومی: کمک به بخش حملونقل و صنایع انرژیبر برای جذب شوک ناشی از افزایش قیمت حاملهای انرژی از طریق کمک به توسعه حملونقل عمومی و ارتقای کارآیی انرژی در این صنایع.
برنامه کوتاهمدت رشد اقتصادی در سطح خرد
1- حمایت از تولیدیها، اما نه هر حمایتی: حمایت از واحدهای تولیدی که نه به دلیل ناکارآیی؛ بلکه به دلیل شوکهای ناشی از تحریمها و افزایش ناگهانی نرخ ارز دچار ضرر و زیان شده و میتوانند مجددا سودآور شده و کمکهای بخش عمومی را در مدت زمان قابل قبولی بازپرداخت کنند.
2- چتر حمایتی کمدرآمدها: افزایش حمایت از خانوارهای با درآمدهای پایین بهخصوص در مناطق محروم کشور با مجموعهای از پرداختهای پولی و کمکهای غیرپولی.
در خاتمه از آنجا که باثباتسازی اقتصادی و کنترل تورم با نرخ بالا یک گام ضروری برای موفقیت در بازگرداندن رشد اقتصادی و ایجاد فرصتهای اشتغال مولد است باید دقت کرد با نرم کردن سیاستهای پولی و سست کردن انضباط مالی قبل از حصول نتیجه این فرصت تاریخی از دست نرود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد