معنای پرتاب موز در مسابقات فوتبال

هفته گذشته در دقیقه 72 بازی فوتبال بارسلونا و ویارئال بود که از میان تماشاچیان به سوی دنی‌آلوز، بازیکن سیاهپوست تیم بارسلونا (به علامت تخریب‌نژادی) موز پرتاب کردند.
کد خبر: ۶۷۰۱۹۹
معنای پرتاب موز در مسابقات فوتبال

دنی‌آلوز هم در واکنش به این حرکت موز را پوست کند و خورد. پس از این با زی حرکت گسترده‌ای از سوی مخالفان تبعیض نژادی، در شبکه‌های اجتماعی صورت گرفت، به شکلی که افراد شناخته‌شده با خوردن موز، به واکنش آلوز در مقابل نژادپرستی پیوستند. این حرکت فارغ از جنجال‌هایی که در پی داشت، پرده از یک واقعیت دردناک رایج در جهان حاضر برمی‌دارد؛ نژادپرستی. هرچند این بازیکن با خوردن آن موز اعتراض خود را نشان داد و اعتراض مدنی صورت گرفته این کار را نمادی از نقد نژادپرستی قرار داد، اما داستان نژادپرستی را باید با دقت خواند.

انسان‌ها در نژادهای مختلفی خلق شده‌اند. نزاع تمدن‌ها و قبایل اما چاشنی این اختلاف در خلقت بوده است. با وجود روحیه برابرطلبانه ادیان توحیدی معمولا پس از مدتی برخی دینداران به برتری نژادی دامن زده‌اند.

سال‌ها پیش وقتی ارسطو ـ از شاگردان افلاطون ـ در آتن زندگی‌ می‌کرد، نمی‌توانست در سیاست‌ورزی آن شهر شرکت کند، دلیل‌ روشن بود؛ ارسطو آتنی نبود. آتنیان غیر از خود را فاقد حق رای می‌دانستند. اما همین ارسطوی محروم شده از حق خود به خاطر نژاد متفاوت، بر برده‌داری مهر تائید زد.

نژادپرستی سال‌ها بعد در اروپای سبز، جهانی را سرخ کرد. هیتلر در راستای اعتقادش به برتر بودن نژاد ژرمن می‌خواست جهان را زیر سلطه این نژاد قرار دهد. او معتقد بود آلمانی‌ها که از جزو آریایی‌های اصیل هستند، خواهند توانست دیگر نژاد‌ها را زیر سلطه خود در‌آورند. اعتقاد به نژادپرستی در حالی در آلمان آن روزگار رایج بود که پیش از آن نهضت‌های بزرگ عقل‌گرایی رشد یافته و اصالت انسان در مرکز اندیشه‌ها تقرر یافته بود.

اعتقاد به برتری نژادی دامنه وسیعی دارد. می‌توان نژادپرستی را مانند ویروسی دانست که شدت و ضعف دارد. از جوک و طنز ساختن در باب یک نژاد خاص شروع می‌شود و تا پرتاب کردن موز به سیاهان ادامه می‌یابد و در نهایت به جنگ‌ جهانی منجر می‌شود. بوده‌اند از میان فلاسفه غربی که خود را برتر می‌دانسته‌اند تا دیگر نتوانیم مدعی شویم عقل به خودی خود ضد نژادپرست بوده است.

در جهان اسلام و پس از انحراف در دستگاه خلافت و کشیدن کار به سلطنت معاویه شاهد اوج‌گیری نژادپرستی بودیم. امویان آن را به اوج رساندند. به راه افتادن جنگ‌های شعوبی نشان از نارضایتی مسلمانان با حاکمیت این تفکر بود که عرب‌ها برتر هستند. امویان با انتخاب والیان عرب و گرفتن مالیات بیش از حد قانونی از غیرعربان خشم انسانی ایرانیان را برانگیختند و چنین شد که ریشه اقتدار دستگاه اموی در ایران خشکانده شد.

سال‌ها بعد از این جریان وقتی رضاخان میرپنج به قدرت رسید و برای جعل یک هویت تازه در کشور شروع به ساختن اسطوره‌هایی در باب حمله اعراب به ایران کرد، نگاه ایرانیان به اعراب برعکس شد. نوعی نژادپرستی در ایران رواج گرفت. هرچند این رفتار به تمامه در میان مردمان این سرزمین ریشه نگرفت، اما تاثیراتی که رضا شاه گذاشت گهگاه می‌تواند دیده شود.

نژادپرستی بهانه‌های مختلف دارد. برخی معتقدند نژادشان به خاطر برتری ژنتیک در اوج نژادهاست و برخی تاریخ نژادشان را عنوان می‌کنند. به غیر از بهانه‌ها، نژادپرستان خود را فارغ از اخلاق و ملاک‌های حقوقی می‌بینند. برای یک نژادپرست حقیقت در نژاد متجلی می‌شود و دیگران باید این برتری را به رسمیت بشناسند. نژاد‌پرستان از این رو دایره خودی‌هایشان رامحدود به رنگ پوست و ظواهر می‌کنند. انسانیت در نزد نژادپرستان به خصوصیاتی جزئی تبدیل می‌شود و نطق و تفکر و سیاست‌ورزی که به عنوان خصوصیت انسان توسط ارسطو اعلام شده است از بین می‌رود.

تداوم نژادپرستی تا روزگار کنونی زنگ خطری است در مورد بیماری که هر لحظه می‌تواند تاریخ انسانیت را با بحران روبه‌رو کند. اعتراض به نژادپرستی اما می‌تواند آنتی‌ویروسی فرهنگی باشد. بی‌شک با وضع قوانین نمی‌توان جلوی نژادپرستی را گرفت. اعتقاد به برتری نژاد خود امری فرهنگی و درونی است و قانون با امور عینی و نهاد‌های اجتماعی طرف است. از این رو باید کوچک‌ترین رفتارهای نژادپرستانه را شناسایی، بیان و نقد کرد.

شاید پرتاب یک موز به سوی یک فوتبالیست به نظر نشانه کوچکی برسد، اما تحلیل این حرکت خبر از آن می‌دهد که درونمایه این حرکت چندان با کاری که نازیست بزرگ قرن بیستم کرد، فرق نمی‌کند. وقتی فردی، دیگری را به‌دلیل رنگش در حد میمون‌ می‌خواند، به تبع وی را از میدان مسابقه با خود خارج کرده است. این اعتقاد اگر به قدرت برسد، می‌تواند همان دیگری را حذف کرده و به اردوگاه کار اجباری بفرستد.

یکی از منابع برجسته مبارزه با نژادپرستی و خرافات و توهمات در مورد برتری رجوع به روح ادیان ابراهیمی است، ادیانی که به نژاد‌های مختلف خطاب شده و آنها را مخاطب خود قرار داده است. اسرائیلیان، اعراب، رومیان و ساکنانی که مخاطب 124 هزار پیامبر بوده‌اند، روزی مخاطب پیامبری از جانب خداوند شده‌اند. خداوند پیام ‌هدایت خویش را به اقوام و نژاد‌های مختلف فرو فرستاده و برایش سفید و سیاه تفاوتی نمی‌کرده است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین‌ شماست. بی‌تردید، خداوند دانای آگاه است.» (سوره حجرات‌/‌ آیه 13) نگاهی به این آیه نشان می‌دهد ملاک برتری نزد خداوند تعلق به شعب یا قبیله خاص یا حتی نژادی خاص نیست و تنها پرهیزگاری است که ملاک برتری نزد خداوند خواهد بود. استفاده از زبان و دین و بیان درونمایه غیر و فرانژادی دینی می‌تواند گامی موثر در رفع نژادپرستی باشد.

یکی دیگر از منابعی که می‌توان در مبارزه با این پدیده شوم از آن استفاده کرد، اخلاق است. برتر قرار دادن یک نژاد به‌دلایل ژنتیکی و تاریخ موهوم جایی برای اخلاق نمی‌گذارد. برابری بین‌ انسان‌ها در برابر قانون اخلاقی را نادیده می‌گیرد و ترجیحی تبعیض‌آمیز بنیان می‌نهد.

شاید بتوان دیدگاه اخلاقی و دینی را توسط انجمن‌های مردم‌نهاد اشاعه داد. قدرت جامعه مدنی در جذب افکار و اصلاح امور را نباید نادیده گرفت. جامعه مدنی با تشکیل شبکه‌های مویرگی در دل جامعه می‌تواند تاثیرگذار بوده و زبان آن در این زمینه می‌تواند زبان دین و اخلاق باشد.

نژادپرستی مشکلی است که هنوز از بین نرفته و از ارسطو تا تاریخ اسلام و حالا غرب مدرن ادامه یافته است. هنوز پس از هیتلر، هستند کسانی که دیگر انسان‌ها را به خاطر رنگشان تحقیر می‌کنند. هستند کسانی که دانسته یا ندانسته انسجام انسانی را به مخاطره می‌گیرند و با تحقیر یک انسان خود را تحقیر می‌کنند. داستان نژادپرستی هرچند طولانی است باید پایان یابد. این‌که هنوز رنگ انسانی دیگر تحقیر شود، نشانه امکان سقوط به پرتگاه‌هایی است که نمونه‌اش را می‌توان در اردوگاه‌های کار اجباری نازی دید.

میثم قهوه‌چیان / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها