خراسان:دشواری خروج اقتصاد از رکود و مهار تورم
«دشواری خروج اقتصاد از رکود و مهار تورم»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم آرین رضایی است که در آن میخوانید؛
خروج اقتصاد ایران از رکود سنگین و عمیق توام با تورمی بالاتر از تورم دیگر کشورها این روزها به دغدغه نخست دولت و بانک مرکزی تبدیل شده است و رسیدن به راهبردی عملی و قابل اجرا و راهکارهای مطمئن جهت بازگشت به دوران رونق بدون افزایش نرخ تورم یکی از دشوارترین گزینه های پیش روی سیاست گذاران اقتصادی ایران شده است.
برآیند اظهارنظر رییس کل و قائم مقام بانک مرکزی، وزیر اقتصاد و مشاور اقتصادی رییس جمهور در بیست و چهارمین همایش سیاست های پولی و ارزی ایران نیز به وضوح نشان داد که دولت و بانک مرکزی اولویت را همچنان بر مهار تورم و خارج کردن تدریجی اما پایدار اقتصاد از رکود سال های اخیر گذاشتند. این مهم البته به شرطی با موفقیت همراه خواهد بود که اراده ای منسجم و واحد نه تنها در سطح دولت و بانک مرکزی که فراتر از آن همراهی مجلس و فعالان بخش خصوصی و اعتماد مردم به سیاست های اعلامی دولت شکل بگیرد و از اظهارنظرها و اقدام های بخشی گرایانه دیگر وزرای اقتصادی دولت که شائبه اختلاف نظر در تیم اقتصادی کابینه را تقویت کند، پرهیز شود.
آنچه اکنون به عنوان جدی ترین نیاز در بازنگری سیاست های اقتصادی کشور ضرورت دارد، تداوم سیاست های انضباط گرایانه پولی و مالی با ویژگی انعطاف پذیری در برابر تحولات اقتصادی و چالش های احتمالی پیش رو خواهد بود و تردیدی وجود ندارد که هرچند گشایش در پرونده هسته ای ایران می تواند به خروج اقتصاد از رکود به سبب ورود سرمایه های خارجی و تقویت منابع مالی مورد نیاز کمک کند، ولیکن مهم این است که دولت و مجلس در یک رویکرد واحد و منسجم، الزاماتی برای تحقق واقع بینانه اقتصاد مقاومتی در تمامی بخش ها تدوین و به اجرا گذارند و در این میان مهم است که فرماندهی واحدی برای اقتصاد دچار رکود و تورم شکل بگیرد. این ضرورت وقتی اهمیتی دوچندان خواهد یافت که قرار است در نشست عصر امروز همایش سالانه سیاست های پولی و ارزی، سیاست گذاران و تصمیم سازان اقتصادی ایران در باب الزامات اقتصاد مقاومتی در شرایط فعلی اقتصادی و سیاسی ایران به تبادل نظر بپردازند و در نهایت نقشه راهی روشن، قابل اجرا و مورد اجماع فراگیر مطرح شود.
بی تردید تاکید دولت یازدهم و به ویژه شخص رییس جمهور بر استقلال بانک مرکزی و عدم استقراض دولت از این بانک، طلیعه ای برای اصلاح ساختارهای اقتصادی کشور و اعتماد به بدنه کارشناسی درون و بیرون دولت قلمداد می شود، اما این مهم تنها به گفتار و وعده میسر نخواهد شد و ضرورت ایجاب می کند که شروط کافی دیگری برای نهادینه کردن استقلال نسبی سیاست های پولی و ارزی دولت از سیاست های مالی و بودجه ای اندیشیده شود تا در نتیجه هماهنگی و انسجام بین سیاست های کلان اقتصادی، مخاطرات ناشی از موازی کاری و یا التقاط در کارکرد سیاست های پولی و ارزی با دیگر سیاست های کلان باعث بروز نابسامانی ها و تلاطم ها نشود و ثبات اقتصادی به عنوان اصلی ترین نیاز همگان پایدار و نهادینه شود.
امروز در باب ریشه های رکود و تورم ایجاد شده و به ارث مانده از گذشته دستکم در بین مردان اقتصادی دولت اتفاق نظر نسبی وجود دارد و باید دید درخصوص راهبردها و راهکارهای خروج اقتصاد از رکود سنگین و توام با تورم هم چنین اجماع نظری در اجرا شکل خواهد گرفت یا نه؟
آنچه روشن است اینکه اقتصاد بانک محور ایران در سال پیش رو دیگر فرصت آزمون و خطا ندارد و برای عبور از پیچ تاریخی و تنگناهای موجود نیازمند شناخت درست از ریشه دشواری ها و تعریف شفاف از راهبردها و راهکارها و عزمی واحد برای گام نهادن در مسیر اقتصاد مقاومتی با تکیه بر درون و البته مهمتر نگاه به بیرون است. به نظر تیم اقتصادی دولت و مدیران ارشد بانک مرکزی به این نتیجه رسیده اند که یکی از جدی ترین الزامات مقاوم سازی اقتصاد ایران در برابر تهدیدهای بیرونی و چالش های داخلی، کاهش مستمر و پایدار نرخ تورم در گام نخست، بازگشت تدریجی اقتصاد به دوران رونق با هدایت درست نقدینگی محدود بانک ها به سمت تامین سرمایه در گردش واحدها و بنگاه های اقتصادی موجود در گام دوم و مکمل گام نخست مشروط به عدم تحریک نرخ تورم و تلاطم در بازارهای ارز و طلا و کالا بوده و در گام دیگر یکسان سازی نرخ ارز هم به عنوان پاشنه آشیل اقتصاد ایران هدف گذاری شده است. اینها البته اهداف کمی و قابل مطالبه خواهد بود و در این فرآیند تلاش برای کاستن فشارهای بین المللی و برداشتن تحریم های ظالمانه علیه کشور و مردم و اقتصاد ایران هم با حفظ حقوق هسته ای و البته شفاف سازی فعالیت های گذشته با هدف اعتمادسازی دوجانبه و موازی بین ایران با کشورهای 1+5 می تواند تاثیر گذار و تعیین کننده باشد.
حالا باید منتظر ماند و البته به دولت کمک کرد تا اقتصاد ایران باردیگر دوران تازه ای از رونق باثبات و پایدار با تورم پایین را تجربه کند که حاصل آن رشد اقتصادی اشتغال آفرین و معطوف به تحقق عدالت اقتصادی باشد. چه اینکه دولت به تنهایی قادر به برداشتن موانع و رفع گرفتاری ها نخواهد بود و شایسته است که دولت هم نه اسیر حاشیه های سیاسی شود و نه خود بر حاشیه های غیرضرور ورود کند. اقتصاد ایران این روزها نیازمند حمایت ملی همه است.
کیهان:آقای روحانی! به حکم شما خائنند
«آقای روحانی! به حکم شما خائنند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛آقای روحانی رقبای نجیب و باشخصیتی داشت که بلافاصله با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، این پیروزی را به وی تبریک گفتند و در سالگرد حماسه 24 خرداد 92 نیز دعوت وی برای ضیافت همدلی رقبا را پذیرفتند حال آن که در همین یک سال از سوی برخی مقامات ارشد دولتی- از جمله رئیسجمهور و برخی مشاورین وی- علیالدوام ادعا شده بود مردم به اعتدال رای دادند و به افراطیون رای ندادند. این نجابت و عقلانیت است که نامزدها پیروزی رقیب خود با 7دهم درصد- 270 هزار رای بیش از نصف کل آرا- را به رسمیت میشناسند. 5 سال پیش اما جماعتی لافزن و فاقد کمترین غیرت نسبت به منافع ملی، به 24/5 میلیون شهروند دهن کجی کردند و 11 میلیون رای فاصله رئیسجمهور منتخب با نفر دوم را نادیده انگاشتند.
افراطیون آن روز یک ظلم بزرگ در حق جمهوریت و 24/5 میلیون رایدهنده - و در حقیقت کل ملت- مرتکب شدند و یک جفای بزرگتر را نسبت به نظام جمهوری اسلامی روا داشتند، به اعتبار اینکه ادعا کردند نظام 11 میلیون رای تقلب کرده است. البته یکی از سران فتنه در خلوت چندین بار گفت باور ندارد تقلب شده اما آن قدر مروت و حریت نداشت که همین را نزد افکار عمومی شهادت دهد. «و من اظلم ممن کتم شهادهًْ عنده من الله... و کیست ستمکارتر از کسی که شهادتی را که از خدا نزد وی است، کتمان کند» (بقره- 140) و «لاتکتموا الشهادهًْ و من یکتمها فانه آثم قلبه... شهادت را کتمان نکنید و هر کس آن را کتمان کند، همانا قلب او گناهکار است» (بقره- 283). ویدئوی اظهارات معاون وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات در دولت اصلاحات همچنان در فضای اینترنت موجود است که به همطیفان خود میگوید «من که خود متخصص انتخابات هستم، میدانم 11 میلیون تقلب ممکن نیست.»
آیا جفایی چنین بزرگ و خیانتی چنان آشکار را میشود مشمول مرور زمان کرد و مثلا گفت که بر گذشتهها صلوات! شتر دیدی، ندیدی!... و انشاءالله گربه است!؟ یا باید برای ادعای تقلب- که اسم رمز آشوب به نیابت از سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل بود- سند و مدرک اقامه کنند و یا با صدای بلند در حضور مردم و نه در ملاقاتهای محفلی اعلام کنند برای تحریک به آشوب خیابانی دروغ بزرگی گفتهاند؛ آشوبی که اگر درایت رهبر معظم انقلاب و ملت بصیر نبود میتوانست ایران را به کام جنگ داخلی و فروپاشی کشور بکشاند. این ماجرا بیشباهت به ادعای زبیر بن عوام نیست که پس از بیعت با امیرمومنان(ع) و برآورده نشدن عقدههایش ادعا کرده بود از سر اجبار و اکراه بیعت کرده است. امام در پاسخ این توجیه سست فرمود «زبیر میپندارد با دستش بیعت نموده و با قلب خود بیعت نکرده است؛ او به بیعت با من اقرار کرده اما بیعت با قلب را انکار مینماید. بنابراین باید برای ادعای خود دلیل روشن بیاورد و یا به بیعتی که از او صادر شده بازگردد» (خطبه 8 نهجالبلاغه).
آقای روحانی پنجشنبه و شنبه گذشته به مناسبت سالگرد انتخابات ریاست جمهوری چند عبارت قابل تامل را به کار بردند. ایشان پنجشنبه در «جشن انتظار و امید» گفت «پارسال ملت چه کرد؟ همان ملتی که ماهها قبل ناامیدی سراسر جامعه را فرا گرفته بود و مردم میگفتند انتخابات هم تاثیر و فایدهای دارد؟ حتی به خود من گفتند چرا به صحنه آمدی و ثبتنام کردی؟ مگر کشور را نمیشناسی؟ مگر نمیدانی مکانیزم صندوق رای چگونه است؟ پارسال به همه جهانیان اعلام کردیم رقابت ما جوانمردانه خواهد بود و ما رو در روی هم صف نمیکشیم... ما در کنار جشن نیمه شعبان میگوییم مهدی جان! از خرداد پارسال ملت ما با دست و زبان توانمندش خرافهها را زدودند. ملت ما سال گذشته بر مولایش و امامش در انتخابات سر فرود آورد و در مقابل خرافهگران از امام عصر[عج] عذرخواهی کرد.» رئیسجمهور همچنین شنبه در کنفرانس خبری تلویحا به سران فتنه اشاره کرد و اظهار داشت «این قدر گذشتهها را مدام به یاد نیاوریم. برخی سرشان را پشت گرفته و راه میروند. این گونه راه بروی، به زمین خواهی خورد. به جلو و آینده بنگر، ما نیز میترسیم این افراد که همواره به پشت نگاه میکنند به زمین بخورند. حالا یک وقتی کاری صورت گرفت، از آن بگذریم، هی میخواهیم مسئله را کش داده و یادش کنیم. در این کشور هرکس هر جرمی مرتکب شده، قوه قضائیه وی را دستگیر و با آن برخورد میکند و اگر نگرفت یعنی پاک است. پس رها کنید، اگر کسی دستگیر نشده و در خیابان راه میرود یعنی جرمی مرتکب نشده و نباید صبح تا شب آنها و افراد دیگر را متهم کنیم.»
آیا میشود تصور کرد «مردم» فاقد امید باشند و اعتمادی به مکانیزم انتخابات نداشته باشند و در عین حال یکی از بالاترین رکوردهای مشارکت را در جهان- 73 درصد- به مثابه یک حماسه در برابر اوهام القایی دشمنان و بدخواهان برجای بگذارند؟ همین حضور غیر قابل انکار مردم، سندی است بر این ادعا که مردم اتفاقا به آیه یاسخوانها، مرجفون و پمپاژکنندگان بددلی و بیاعتمادی در جامعه محل نگذاشتهاند؟ در واقع آن «خرافه»ای که با حضور مردم به چالش گرفته شد، همین ادعای تقلب و عدم امانتداری نظام بود. حق با آقای روحانی است اگر که مراد وی از سخنان پنجشنبه گذشته، لبیک جانانه مردم به فراخوان نایب امام زمان(عج) برای برپایی حماسه در برابر جنگ نیابتی دشمنان باشد. آری آن روز مردم ما با دل سپردن به دعوت رهبر معظم انقلاب، عملا در برابر حضرت ولی عصر(عج) سر فرو آوردند. اما اگر مراد از فراز پایانی آن سخنان، تخطئه همه رقبای انتخاباتی و قرار دادن آنها در صف خرافهزدگی باشد، آنگاه این تلقی پیش میآید که گوینده سخنان، مرز رضایت یا عدم رضایت امام زمان(عج) را به انتخاب خود گره زده و در حق مابقی رقبا- مهمانان دو روز بعد ضیافت همدلی- جفا کرده است. گزینه دوم - که انشاءالله واقعیت ندارد- به گمان سوء تفاهم و خودشگفتی دامن میزند. البته این عبارات را به هر صورت که حمل کنیم، یک عبارت باز هم نامفهوم باقی میماند و آن اینکه «ملت در مقابل خرافهگران از امام عصر عذرخواهی کرد». آیا به خاطر خبط خرافهگران، مردم باید عذرخواهی کنند؟!
اما موضوع یادآوری گذشته یا فراموش کردن آن، موضوع مهم دیگری است. اگر از حق شخصی بتوان گذشت- که امر ممدوحی است- از حقوق تضییع شده عمومی و جفا به حکومت اسلامی نمیتوان گذشت. حقوق عمومی و حاکمیتی یا اجحاف در قبال آن، مشمول مرور زمان نمیشود. مگر به امیرمومنان علیهالسلام نمیگفتند به خاطر برخی مصالح، از آنچه در دوره خلیفه سوم گذشته بگذر و احکامی را که درباره قدرت و ثروت صادر میکنی، مشمول گذشته نکن. و مگر امام در پاسخ به مثابه یک قاعده الهی نفرمود «انّ الحق القدیم لایبطله شئ. حق قدیمی را هیچچیز باطل نمیکند». یاد نیاوردن عبرتهای تلخ گذشته و به فراموشی سپردن آنها باعث میشود ضربه خوردگان از اتفاقات تلخ دیروز، امروز و فردا هم لطمات بزرگی متحمل شوند. آنها که از 2 خیانت بزرگ آشوبگری در سالهای 78 و 88 لااقل به زبان ابراز ندامت و توبه نکردهاند و در خیانتهایی از این دست، مجرمان سابقهدار محسوب میشوند، چرا در صورت مجال یافتن همان خیانتهای ننگین را برای چندمینبار مرتکب نشوند؟ آنها کسانی هستند که خون دهها قربانی به گردنشان سنگینی میکند، هر چند که در منطق الهی «فتنه شدیدتر و بزرگتر از قتل است». اگر بنا بر فراموشی منافقین و کش ندادن گذشته بود، خداوند به پیامبر خود نمیفرمود «هم العدّو فاحذرهم قاتلهمالله ... آنها دشمنند - نه دوست- از آنها برحذر باش، خدا آنان را بکشد» (منافقون-4)مگر میشود از خائینن در حق اسلام و انقلاب و نظام و مردم جانبداری کرد حال آن که خداوند امر میکند «ولاتکن للخائنین خصیما. پشتیبان و مدافع خائنان مباش» (نسا-105).
اما محاکمه فتنهگرانی که یا در حصرند و یا «دستگیر نشده و در خیابان راه میروند». برای هر کس نامعلوم باشد، برای آقای روحانی خیانت این گروه محرز است؛ چه اینکه ایشان در سخنرانی 23 تیر 78 و درباره آشوبگران گفت «اگر منع مسئولین نبود، مردم غیور و انقلابی ما با این اوباش به شدیدترین وجه برخورد میکردند و به سزای اعمالشان میرساندند. در کدام کشور، حرکتهای آشوبطلبانه و تخریب و به هم زدن نظم جامعه تحمل میشود؟
آمریکا یا رژیم اشغالگر قدس همیشه حامی آشوبگران، جنایتکاران و افراد وابسته و مزدور هستند. حوادث چند روز اخیر، یک پالایش دیگر برای انقلاب، بود». آیا این «پالایش» در سال 78 مثلا متوجه سلطنتطلبان یا حزب توده و جبهه ملی و حزب خلق مسلمان و فدائیان خلق و سازمان منافقین بود؟! و نیز آقای روحانی درباره فتنهانگیزی آشوبگران 25 بهمن 89 که رأسا توسط موسوی و کروبی و افراطیون مدعی اصلاحات انجام گرفت تأکید دارد که آنها «با شعارهای ضد انقلابی در روز 25 بهمن، موجبات خوشحالی و بهرهبرداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب را فراهم آوردند. این حرکت ضداسلامی و ضد ملی میخواست فریاد قاطعانه ملت در 22 بهمن را تحتالشعاع قرار دهد و وسیلهای برای انحراف افکارعمومی از دشمنان اصلی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی و شکست آنان باشد. اقدام فتنهگرانه 25 بهمن تنها به نفع استکبار و ضدانقلاب بود. قوه قضائیه باید نسبت به این حرکت ضدانقلابی براساس وظایف ذاتی خود اقدام کند».
مطالبه مجازات سران و عوامل فتنه با صدای بلند در حماسه 9 دی از سوی ملت شریف ایران اعلام شد. این مجازات اگر به دلایل مختلف به تأخیر افتاده، به معنای فراموشی آن جور و جنایت بزرگ یا بیگناهی سران فتنه نیست. در این میان یک سوال مهم وجود دارد. شبکه عنکبوتی فتنه (شامل شماری از سیاستمداران، احزاب، رسانهها) مبنای حرکت ساختارشکنانه و براندازانه خود را که تا مرز فحاشی علیه امام و رهبر و ولایتفقیه و سپس اسلام و امام حسین(ع) پیش رفت، تن ندادن به «قانون» قرار دادند که اگر تمکین به قانون میکردند، مجرای فتنهگری و آشوبانگیزی بسته بود. ضمن استقبال و اصرار بر محاکمه زعمای فتنه (از جمله موسوی و خاتمی) به خاطر افساد فیالارض، باید پرسید آیا حامیان فتنه به حکم محکمه و اجرای آن در حق مجرمان تمکین میکنند؟ و اگر نمیکنند- که قطعا نمیکنند- بنابراین زیر سوال بردن حصر از سوی همانان و تظاهر به استقبال از محاکمه، دروغ و فریبی بیش نیست؛ مگر همینها به هنگام بازداشت کرباسچی، در وزارت کشور اصلاحات (عبدالله نوری) ستاد حمایت از کرباسچی راه نیانداختند و مگر جز اینها بودند که پس از اعدام مفسد 3 هزار میلیاردی - با وجود بهرهبرداری گستره از این پرونده فساد- ادعا کردند او نه مفسد اقتصادی بلکه کارآفرین و نابغه اقتصادی بوده است؟!
این منطق قرآن است که «ما جعلالله لرجل من قلبین فی جوفه». آیا فتنهگران میتوانند حمایت آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را با محبت ملت ایران و نظام اسلام یکجا جمع کنند و آیا میتوان در موضع وفاداری به نظام و مردم بود و در همان موضع- به مثابه جمع محال نقیضین- از خائنان جانبداری کرد؟!
جمهوری اسلامی:آمریکا، کاسب هستهای
«آمریکا، کاسب هستهای»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛رئیس جمهور روحانی در مصاحبه با خبرنگاران که در آستانه پنجمین دور مذاکرات هستهای با گروه 1+5 برگزار شد، با تاکید بر جدیت ایران در گفتگوها گفت: "ما در مذاکرات بسیار جدی هستیم و اگر طرف مقابل اراده لازم و حسننیت کافی را داشته باشد، توافق حاصل شدنی است و ما میتوانیم طی 5 هفته آینده به توافق برسیم..." رئیسجمهور همچنین با اشاره به اینکه شرایط به عقب باز نخواهد گشت درباره خطوط اساسی مورد نظر جمهوری اسلامی ایران گفت: "دو مسأله قابل تغییر نیست، نخست اینکه در تداوم غنی سازی هیچ بحثی وجود ندارد و نباید در مخیله هیچکس بیاید که غنیسازی در ایران متوقف شود و مسأله دوم نیز اینست که اگر توافقی انجام شود باید تحریمها لغو گردد، چرا که یکی از بندهای توافق نهایی برداشته شدن کامل تحریمهاست."
اظهارات رئیسجمهور در مصاحبه مطبوعاتی اخیر نشان دهنده ایستادگی بر اصول تغییرناپذیر و حقوق هستهای ملت ایران است و از جدیت گروه مذاکره کننده کشورمان برای دستیابی به توافق هستهای حکایت دارد به شرط آنکه طرف مقابل نیز از عزم لازم و جدیت کافی برخوردار باشد. متأسفانه آنچه در ماه گذشته و در جریان مذاکرات وین 4 گذشت، خلاف این امر را از ناحیه طرف مقابل گواهی داد.
درباره محتوای مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 هر چند طرفین بارها اعلام کردهاند که گفتگوها کاملاً محرمانه بوده و تا رسیدن به نتیجه نهایی، غیرقابل انتشار است ولی برخی از جنبههای این مذاکرات در رسانههای غربی انعکاس یافت و مواردی از زیادهخواهیها و مطالبات غیرقابل قبول طرف مقابل در شروع مرحله چانهزنی درباره نگارش متن توافق نهایی را نشان داد بطوری که مطرح شدن بعضی از این مطالبات، اصل توافق را تا حدودی به عقب برد، هر چند حدس زده میشد با فرا رسیدن موعد نگارش متن توافق جامع، غربیها بویژه آمریکا مواضع سرسختانهتر و طلبکارانهتری اتخاذ خواهند کرد، ولی میزان این مطالبات و بالا رفتن لحظهای آن، رنگ و بوی باج خواهانهای به آن داد که اصلاً قابل پذیرش نبود.
به عنوان نمونه، درحالی که موضوع رآکتور اراک در مذاکرات حل شده بود و دو طرف درباره اصول یک راهحل که ماهیت آب سنگین را حفظ کرده ولی پلوتونیوم خروجی آن را کاهش میداد توافق کرده بودند، در وین 4، آمریکاییها دوباره مسأله تبدیل شدن این راکتور به یک رآکتور آب سبک را مطرح کردند! جالب آنکه آمریکا چندی پیش خود برای باز طراحی قلب رآکتور به منظور کاهش ظرفیت تولید پلوتونیوم آن پیش قدم شده و طرحی را ارائه کرده بود!
خواسته غیرقابل قبول دیگر آمریکا، کاهش ظرفیت غنی سازی در ایران بود. در شرایطی که گمان میرفت آمریکائیها خود را برای پذیرش حداقل 5000 دستگاه سانتریفیوژ نسل اول در ایران آماده کردهاند؛ موضعی که آنها در مذاکرات وین 4 گرفتند این بود که فقط میتوانند وجود 500 سانتریفیوژ را در ایران بپذیرند!
اما مسائل اختلافی فقط همین موارد نبودند بلکه آمریکا موضوع برنامه موشکی ایران را نیز به فهرست مذاکره افزوده و خواستار بحث درباره برد و ظرفیت موشکی ایران به عنوان یک عامل احتمالی در پرتاب سلاحهای هستهای شد. این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران از ابتدا فعالیتهای هستهای خود را به طور شفاف و بر مبانی صلح آمیز قرار داده و بازدیدهای بازرسان آژانس از مراکز هستهای ایران وگزارشهای آنها نیز همین روند را تأیید میکند و بالاتر از همه اینکه برای کشوری که فتوای فقهی رهبر آن بر حرمت ساخت و استفاده از سلاح هستهای استوار است، این بهانه جوییها صرفاً در راستای باج خواهی با هدف کاهش ظرفیت دفاعی کشورمان قابل ارزیابی است.
نکته قابل تأمل اینکه این ادعاها علیه جمهوری اسلامی ایران توسط کشور و یا کشورهایی صورت میگیرد که خود، بیشترین سلاحهای مرگبار هستهای و زرادخانههای اتمی را در اختیار دارند و قادرند کره زمین و میلیاردها نفر ساکنین آنرا بارها منهدم کرده و به کام مرگ بکشانند و حتی سابقه استفاده از این سلاحهای خانمانسوز را در آسیا و در جریان جنگ جهانی دوم دارند.
اینکه قدرت موشکی و هستهای آمریکا و زرادخانههای این کشور به سوی کشورهای جهان نشانه رفته و سایه مرگ را بر بشریت افکنده، نکته پنهانی نیست و همه ملتهای جهان خطر هستهای آمریکا را به عنوان یک واقعیت ملموس و جدی احساس میکنند. چندش آور است در چنین شرایطی دولتمردان آمریکائی ضمن ادامه دادن به ماجراجوییهای هستهای و لشکرکشیهای نظامی و حمایت از رژیمهای دیکتاتوری به خود اجازه میدهند دم از حقوق بشر زده و خود را حامی صلح و ثبات جهانی قلمداد کنند!
اکنون نیز همزمان با آغاز مذاکرات وین 5 که گروه مذاکره کننده ایرانی آماده است براساس توافقات اولیه، وارد مرحله نگارش پیش نویس توافق جامع شود، دور از انتظار نیست که تداوم بهانهگیریها، فضاسازیها و زیادهخواهیهای آمریکا و برخی هم پیمانان غربیاش بخواهد این دور از مذاکرات را نیز با مشکل مواجه سازد. البته درک این نکته که چرا آمریکا علیرغم توافق و پیشرفت نسبی در سه دور نخست مذاکرات اکنون و در آستانه تدوین پیشنویس توافق نهایی به چنین بهانههای غیرمنطقی و ارائه مطالبات پلکانی متوسل شده و برخلاف رفتارهای اعتمادساز طرف ایرانی، با برخوردهای غیرصادقانه درصدد باج خواهی برآمده، برای ملت ما کاملاً روشن است زیرا آنها که همواره دشمنی خود را با قدرت و استقلال جمهوری اسلامی ایران بیان کرده و مقابله با آنرا به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال میکنند، این بار با در پیش گرفتن یک تاکتیک مذاکراتی به دنبال بالا بردن مطالبات خود و افزایش قدرت چانی زنی در جریان گفتگوها هستند و هنوز هم در این فضای خیالی سیر میکنند که چون مذاکره کنندگان ایرانی به این توافق نیاز دارند، به محض مشاهده دورنمای از دست رفتن شانس حصول به توافق جامع، آماده هرگونه امتیازدهی خواهد بود. آمریکا امیدوار است با به حاشیه راندن نقش روسیه و چین در مذاکرات بتواند حداکثر امتیاز را از ایران بگیرد، درحالی که همانگونه که دکتر روحانی رئیسجمهور در آستانه مذاکرات وین 5 تصریح کرد، طرف مقابل ما نیاز بیشتری به این توافق دارد، زیرا ملت ایران در عین حال که از عدم امکان بازگشت وضعیت تحریم به گذشته مطمئن است، خود را برای شرایط مختلف براساس اقتصاد مقاومتی که زیربنای آنرا میگذارد، آماده میکند.
طبعاً طرفهای غربی نیز در این سالها ما را به خوبی آزموده و دریافتهاند که ملت ایران تسلیم باجخواهیها و مطالبات غیرمنطقی نخواهد شد و نه به آمریکا و نه به هیچکس دیگر اجازه عبور از خطوط قرمز و منافع ملیاش را نمیدهد. کشورهای غربی اگر به واقع خواهان دستیابی به توافق پایدار هستهای با ایران هستند، باید بدانند برای خروج از وضعیتی که خودشان را به آن گرفتار کردهاند، ناگزیر به پذیرش حقوق هستهای ملت ایران، به رسمیت شناختن حق مسلم ما در دستیابی به فناوری صلحآمیز هستهای و ادامه غنی سازی هستند.
رفتار طرف مقابل ما در مذاکرات وین 4 چنین نشان داد که آمریکا به دنبال حل نهایی مشکل هستهای با ایران نیست بلکه با بهانه قرار دادن مسائل هستهای، درصدد تحمیل خواستههای نامشروع خود هستند و به همین دلیل تیم مذاکره کننده ایرانی در مقابل این زیادهخواهیها ایستاد و بر اجرای توافقات اولیه تاکید نمود. اکنون به نظر می رسد باید منتظر ماند و دید دور پنجم مذاکرات ایران و 1+5 در وین چگونه پیش میرود و آیا آمریکائیها حاضرند دست از کاسب کاریهای هستهای خود بردارند یا نه؟
رسالت:چرا وعده میدهید و عمل نمیکنید؟
«چرا وعده میدهید و عمل نمیکنید؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛ایران بیش از یکصد سال است از صنعت نفت برخوردار است. امروز متخصصین ایرانی در چند قاره مشغول صدور خدمات فنی و مهندسی هستند. بخشی از این صدور اختصاص به ساخت پالایشگاههای نفت و گاز دارد. اما ایران پس از گذشت یکصد سال از صنعت نفت بنا بر ادعای برخی مقامات نفتی محتاج واردات بنزین است! چرا؟ پالایشگاه ستاره خلیجفارس در سال 85 با هدف تبدیل شدن به یکی از صادرکنندگان بنزین در خاورمیانه طراحی شد. قرار بود این پالایشگاه پاسخگوی مصرف روبه رشد بنزین و گازوئیل باشد، دیگر فرآوردههای نفتی از خارج وارد نکنیم و در شمار صادرکنندگان بنزین قرار گیریم.
طرح پالایشگاه ستاره خلیجفارس از طرحهای مهر ماندگار بود. قرار بود فاز اول این طرح در خرداد 92 افتتاح شود. در همین ماه خرداد سال گذشته دولت یازدهم سکان اجرایی را از رئیسجمهور دولت دهم تحویل گرفت. اما نه تنها فاز اول افتتاح نشد بلکه وزیر نفت مدام از ضرورت واردات بنزین سخن گفت.
گفته میشود یک میلیارد دلار هزینه تکمیل فاز اول آن بوده است. طی یک سال گذشته میلیاردها دلار واردات بنزین به صورت نقد، معاوضه با نفت خام، تهاتر با بهای صادراتی نفت کوره و ... به جیب دلالان نفتی اختصاص یافت اما برای تکمیل فاز اول پالایشگاه ستاره خلیجفارس یک میلیارد دلار تخصیص نیافت! چرا؟
پالایشگاه ستاره خلیجفارس در سه فاز تعریف شده است. فاز اول آن عبارت بود از تولید 12 میلیون لیتر بنزین و 6میلیون لیتر گازوئیل. اگر این فاز افتتاح میشد بدون اتکاء به بنزین پتروشیمیها میتوانستیم نیازهای داخل را برطرف کنیم و با تکمیل فاز دوم و سوم به صورت دائمی، ایران یکی از صادرکنندگان بزرگ فرآوردههای نفتی میشد.
چه دستی است که میخواهد ایران هنوز جزء واردکنندگان بنزین باشد و میلیاردها دلار سرمایهگذاری در این باب همچنان راکد بماند؟
تولید بنزین در پالایشگاه ستاره خلیجفارس با استاندارد یورو پنج به بازار میآید. چه کسانی میخواهند در شهرهای بزرگ، مردم همچنان از بنزین با استانداردهای نازل استفاده کنند و هیچ دغدغهای برای محیطزیست و سلامت جان مردم ندارند؟
رئیسجمهور محترم پنجشنبه گذشته جشن سالروز انتخاب خود را برگزار کرد. متاسفانه این جشن با گذشت یکسال از رقابتهای انتخاباتی در حال و هوای رقابت با رقیب و رقیبانی برگزار شد که الان وجود خارجی ندارند.
رئیسجمهور با دعوت از یک گروه خاص در این جشن کل آرای خود را به نفع یک جریان مصادره کرد و دیگر اقشار و نحلههای فکری را که گفتمان اعتدال را پذیرفته بودند ناامید کرد. همچنین در این جشن حرفهای ناروایی علیه 3/49 درصد مردم مطرح شد که نمیخواهم به چند و چون آن بپردازم.
اما واقعا اگر جای جشنی در یکسالگی خدمت دولت خالی باشد جشن خودکفایی بنزین و ارتقای ایران به عنوان یک کشور صادرکننده بنزین است که این هم برای اینکه چون قرار نیست از دولت قبل تصویر مثبتی ارائه شود به طاق نسیان کوبیده شده است. حالا که توفیق برگزاری این جشن ملی را دولت نداشته است باید به این سئوال پاسخ دهد؛ چرا در تجهیز و تامین مالی این طرح طی یک سال گذشته تعلل صورت گرفته است؟ چه کسانی از تاخیر در قطع نوار افتتاح این طرح عظیم زیان میکنند؟
طرح پالایشگاه ستاره خلیجفارس 5/2 میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی اعتبار مصوب دارد. چه کسانی در تخصیص ارز مورد نیاز این طرح کوتاهی کردند و در عوض، اهتمام جدی برای واردات بنزین در سال92 داشتند؟ براساس ماده 127 قانون برنامه پنجم توسعه به وزارت نفت اجازه داده شده تا زمان اتمام و تکمیل دو پالایشگاه ستاره خلیجفارس و فارس و تا وقتی از آن بهرهبرداری نشده از طریق روشهای تهاتر برای خرید فرآوردههای مورد نیاز با تصویب شورای اقتصاد، آن هم در موارد ضروری اقدام کند. با این تاکید که تهاتر نفت خام و میعانات گازی از شمول این جواز خارج است. آیا وزیر محترم نفت مصوبه شورای اقتصاد موضوع ماده 127 قانون برنامه پنجم را دارد که روزانه میلیونها دلار ارز را صرف واردات بنزین مینماید؟
رئیسجمهور محترم در وعدههای انتخاباتی خود فرموده بودند:
- «راهحلهای کوتاه مدت یک ماهه و 100روزه برای حل مشکلات اقتصادی پیشبینی شده است.»
اکنون یک سال از دوره خدمت دولت گذشته است. برای چنین امر مهمی که جنبه ملی دارد چه کرده است؟
- رئیسجمهور محترم فرموده بودند؛ «در ماههای ابتدایی آغاز به کار دولت تدبیر و امید، موانع تولید را از سر راه برمیدارم.»
چرا پس از 12 ماه موانع تولید بنزین در پالایشگاه ستاره خلیجفارس برداشته نشده است؟
- رئیسجمهور محترم فرموده بودند؛ «چرا همواره به خامفروشی می پردازیم؟ مگر نمیشود فرآوردههای نفتی تولید کرد؟ با این کار درآمد کشور را میتوان به چند برابر افزایش داد.»
چرا آقای روحانی به این سئوال که خود طرح کردهاند پس از یکسال پاسخ ندادهاند؟ 70درصد طرح پالایشگاه ستاره خلیجفارس تمام شده است. آیا ایشان در این یکسال نمیتوانست کاری کند که فاز اول به بهرهبرداری برسد تا از خامفروشی و واردات بنزین فاصله بگیریم؟ چرا به وعدههای داده شده عمل نشد؟
مقام معظم رهبری در های و هوی تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته فرموده بودند: «من به نامزدهای گوناگون عرض میکنم جوری حرف بزنید که اگر در خرداد سال آینده نوار امروز شما را جلوی خودتان گذاشتند شرمنده نشوید. جوری وعده بدهید که اگر چنانچه آن وعده را به رخ شما کشیدند، مجبور نباشید تقصیر را به گردن این و آن بگذارید که نگذاشتند، نشد. کاری را که میتوانید انجام دهید، وعده دهید.»
راستی چرا وعده میدهید و عمل نمیکنید؟!
سیاست روز:رأی مردم همیشه حقالناس است
«رأی مردم همیشه حقالناس است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن میخوانید؛این سخن آقای رئیسجمهور را میپذیرید که گفته است؛ «انتخابات ۲۴ خرداد، نه بزرگ ملت ایران به تندروهای خارجی و افراطیون داخلی بود.» البته آقای روحانی چنین سخنی را در گذر این یکسال بارها تکرار کرده است، اما همواره برخی این سخن را به خود گرفتهاند و آن را مصداق حال و رفتار خود پنداشتهاند و برخی دیگر هم، که خود را مصداق آن نمیپندارند، به تقبیح و انتقاد از افراطیون داخلی پرداختهاند.
اما واقعاً روی سخن آقای رئیسجمهور چه افراد، گروهها و اشخاصی است؟ انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ همچون دیگر انتخابات ریاست جمهوری در سلامت و صحت کامل برگزار شد، از این بابت هیچ تفاوتی با دیگر انتخابات ریاست جمهوری نداشت.
نظام جمهوری اسلامی ایران، همواره خود را ملزم به رعایت و دفاع از رأی مردم میداند، به همین خاطر است که ساز و کارهای لازم را برای صیانت از آراء مردم به کار برده است.
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ هم که با حضور گسترده و میلیونی مردم برپا شد، شاهد برگزاری یک انتخابات سالم بودیم، اما اتفاقاتی افتاد که باعث شد، شیرینی آن، به تلخی گراید، تلخی آن هم به خاطر افراطیگریهایی بود که از سوی یک جناح و نامزدهای وابسته به آن جناح اتفاق افتاد.
چند ماه اغتشاش و آشوب و فتنه، به خاطر رفتارهای آنها بود. مصداق واقعی افراطیگری و زیربار قانون نرفتن آنها، نپذیرفتن شکست در مبارزات انتخاباتی، پافشاری بر خواستههای غیرقانونی خود، همه و همه نشان از افراط مضاعف داشت.راهکارهای قانونی که مورد تأکید رهبر انقلاب هم بود، باز هم نامزدهای معترض را قانه و راضی نکرد و باعث شد تا ایشان بگویند؛«ساز و کار قانونی اجازه تقلب نمیدهد.زیر بار بدعتهای غیر قانونی نمیروم.» چنین سخنان قاطعی نشان دهند صیانت نظام اسلامی از رأی مردم است و لاغیر.
مقایسه کنید رفتار بازندگان و رقبای انتخاباتی سال ۸۸ را با سال ۹۲ آنگاه متوجه خواهید شد که معنای افراط و تندروی چیست.
در آن سال آقایان موسوی و کروبی به نتایج انتخابات اعتراض کردند، آقای موسوی خود را رئیسجمهور منتخب معرفی کرد، رأی مردم را زیر پا گذاشت و بدیهیترین اصول مردم سالاری را نادیده گرفت.
بهترین کار او چه میتوانست باشد؟ پذیرش شکست، تبریک به رقیب پیروز و پایان رقابتهای انتخاباتی، میتوانست، سرنوشت بهتری را هم برای او، و هم برای کشور رقم بزند. اما اینگونه نشد.
به گمان نگارنده، روی سخن آقای رئیسجمهور با این سخن که انتخابات ۹۲، «نه» بزرگ ملت ایران به تندرویهای خارجی و افراطیون داخلی بود، چنین رفتارهای قانونشکنانه و آشوبطلبانه بوده است.
میتوان روی سخن آقای روحانی را چهار رقیب اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ دانست؟ آنها که رفتارهای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ را را از خود بروز ندادند!
شعار آقای روحانی اعتدال در عرصه سیاست داخلی و خارجی بود و تاکنون نیز سعی بر این داشته است، تا چنین شود. البته هستند در داخل افراطیونی که باعث میشوند تا فضای سیاسی کشور کمی غبارآلود شود. بهترین کار بیاعتنایی به رفتار آنهاست.
در این میان باید بین افراطیون و منتقدان تفاوت قائل شد، که ماهیت این دو با هم قابل جمع نیست حتی تضاد اندیشهای هم میان آنها وجود دارد.
طیف افراطی در هر گروه و حزب سیاسی وجود دارد، طرد آنها که در اقلیت هم هستند، میتواند انزوای سیاسی برای آن دسته افراطی به همراه داشته باشد.
میزان افراطیگری هر طیف سیاسی هم میتواند شاخصی برای چگونه رفتار کردن با آنها باشد.
گرچه، آقای روحانی خود را نه اصلاحطلب معرفی کرده و نه اصولگرا و سیاست اعتدال را به عنوان نقشه راه دولت یازدهم در پیش گرفته است، اما در همین میان و در خلال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، رفتار سیاسی اصولگرایان میتواند، نشان دهنده حسن نیت و پایبندی آنها به اصول انقلاب و تبعیت از آرمانهای امام(ره) و رهبری باشد.
پیش از این رفتار برخی اصلاح طلبان در جریان انتخابات ۸۸ بازگو شد و اکنون که یکسال از انتخابات ۹۲ میگذرد، بازخوانی رفتار سیاسی اصولگرایان در جریان این انتخابات، بسیاری از مسائل را روشن میسازد و نشان میدهد که افراطیون داخلی در چه حوزه و طیفی قرار دارند و معنی واقعی افراطی بودن را میتوان درک کرد.
پس از برگزیده شدن آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور دولت تدبیر و امید، رقبای او که ۷ نفر هستند، تک تک به دیدار رئیسجمهور منتخب رفتند و پیروزی او را تبریک گفته و دست همکاری و یاری به او دراز کردند. این رفتار سیاسی که برگرفته از اخلاق اسلامی و انسانی است در هر یک از آن نامزدها وجود داشت. پذیرش شکست در انتخابات ریاست جمهوری بدون هیچ شک و شبهه و شائبهای گرچه اقدامی در خود توجه بود، اما چیزی غیر از آن توقع نمیرفت.
از آن ۷ نامزد رقیب رئیسجمهور منتخب، ۴ نفر منسوب به طیف اصولگرایان که البته رقیب جدی آقای روحانی که از سوی اصلاحطلبان حمایت میشد، بودند.
روز شنبه ۲۴ خرداد مصادف با سالروز برگزاری انتخابات ریاستجمهوری ۹۲، رقبای رئیسجمهور به دعوت او دور هم جمع شدند. ۶ نفر از آنها به این دیدار رفتند. آقای ولایتی که در این جمع حضور نداشت در یک ماموریت خارجی به سر میبرد.
رئیسجمهور پیام این نشست را همدلی و وحدت در جهت منافع ملی اعلام کرد.رفتار رئیسجمهور پس از گذشت یکسال از انتخابات هم، رفتاری منطقی و اخلاقی بود که رقبا را دور هم جمع کرد تا بگوید، «مردم در این انتخابات حماسه سیاسی آفریدند.»
انتخابات ۹۲ هم حساسیتهای خاص خود را داشت. انتخاباتی بود که پس از انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ برگزار میشد، بسیاری گمان میکردند ترکشهای آن پس از ۴ سال به انتخابات ۹۲ برخورد خواهد کرد، اما درایت و هوشیاری مردم از یک سو و آگاهی و تمکین هر ۸ نامزد به قانون از سوی دیگر و مهمتر از آن نقش رهبری معظم انقلاب، باعث شد حماسه سیاسی شکل بگیرد و ثابت کند که هیچگاه در نظام اسلامی، رأی مردم پایمال نخواهد شد، همانگونه که در سال ۸۸ نیز نشد و صیانت از رأی مردم به عنوان حقالناس، از قاموس جمهوری اسلامی ایران هیچگاه پاک نمیشود.
حمایت:چرایی مخالفت عراقیها با دخالت خارجی
«چرایی مخالفت عراقیها با دخالت خارجی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛عراق در طول یک هفته اخیر به کانون تحولات منطقه مبدل شده است. یکپارچگی مردم، ارتش و دولت عراق در مبارزه با تروریسم داعشی –بعثی فضایی جدید را بر این کشور حاکم ساخته است. دشمنان یکپارچگی و ثبات عراق در حالی با استفاده از گروه های تروریستی و بعثیها برآن بودهاند که ضمن اجرای طرح مقابله با ارا مردم مبنی بر تشکیل دولت به نخست وزیری مالکی و تجزیه عراق به دنبال بحران سازی سراسری در منطقه بودهاند ، که وحدت ملی عراقیها بویژه لبیک مردم به فتوای دفاع کفایی مرجعیت ، این طرح را با ناکامی همراه ساخت.
در این میان یک اصل مهم مطرح است و آن مخالفت گسترده مردمی با ورود خارجیها با نام مقابله با تروریسم است. عراقیها در کنار استقبال از کمکهای خارجی برای تقویت عراق در برابر تروریسم مخالفت صریح خود با ورود نظامیان خارجی به کشورشان را اعلام داشتهاند. حال این سوال مطرح است که چرا عراقیها با حضور نیروهای آمریکایی و اروپایی و حتی عربی در کشورشان مخالفت میکنند.؟
پاسخ به این پرسش را در چند اصل می توان مشاهده کرد. نخست آنکه تجربه به عراقیها ثابت کرده است که با وفاق و یکپارچگی ملی میتوانند بر مشکلات کشورشان از جمله در مبارزه با تروریسم پیروز گردند. چنانکه آنها با تکیه بر خویشتن و اتحاد ملی توانستند انتخاباتی تاریخی را برگزار نمایند. عراقیها برآنند تا با بهره گیری از تجربه وحدت و یکپارچگی تحت رهبری مرجعیت دینی افتخاری دیگر را در تاریخ کشورشان به ثبت رسانند. مسلما این دستاورد در کنار تحقق ثبات و امنیت در عراق می توانند ارتقا بخش جایگاه آنها در منطقه و جهان عرب باشد.
دوم آنکه سابقه کشورهای غربی نشان میدهد آنها از یک سو حامیان و بنیانگزاران تروریسم می باشند که همواره از آنها برای رسیدن به منافع خود بهره گرفته اند. از سوی دیگر غرب نشان داده که جز اشغالگری و غارت کشورها هدف دیگری ندارد. سوابق این امر را در سراسر آفریقا، آمریکای لاتین و حتی غرب آسیا ( خاورمیانه) به کرات می توان مشاهده کرد. اشغال 13 ساله افغانستان و کارنامه 8 سال اشغال عراق گواهی بر این امر است.
دخالت کشورهای غربی در تحولات کنونی عراق نیز مسلما نتیجهای جز تشدید بحران در این کشور به همراه نخواهد داشت چرا که اگر غرب واقعا به دنبال حمایت از مردم عراق بود هرگز داعش را ایجاد و تسلیح نمیکرد. عدم صداقت غرب در قبال عراق زمانی آشکارتر میشود که از یک سو این کشورها از حمایتهای تسلیحاتی از ارتش عراق خودداری میکنند و از سوی دیگر همچنان به حمایت گسترده از تروریستها ادامه میدهند چنانکه بخش عمدهای از جنگ روانی و رسانهای تروریستها توسط کشورهای غربی هدایت میشود و کمکهای تسلیحاتی به تروریستها نیز با واسطه عربستان صورت میگیرد.
آفرینش:نقش ایران و آمریکا در بحران عراق و داعش
«نقش ایران و آمریکا در بحران عراق و داعش»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛تحولات عراق و نحوه عملکرد طرفهای درگیر تاکنون نتیجه قابل ملاحظهای نداشته است و یا حداقل باید بگوییم که دو طرف درمرحلهای هستند که صرفاً به دادن تلفات و تضعیف بنیه نظامی طرف مقابل بسنده کردهاند. هردو طیف درگیر چشم انتظار تحولات خارجی هستند تا از این طریق دست برتر را در جبهه جنگ به دست آورند.
داعش که از پولهای عربی تغذیه میشود در انتظار حمایتهای بیشتر و اتحاد با برخی نیروهای داخلی عراق میباشد. گفته می شود که برخی گروههای وابسته به حکومت بعث با دست گرفتن سلاح به داعش پیوستهاند. این روال به معنای نفوذ و خرابکاری در میان نیروهای عراقی میباشد. داعشیها امیدوارند با تثبیت قدرت در موصل بتوانند پایگاهی برای تقویت مواضع خود از عراق تا سوریه فراهم کنند، و با تحریک تعصبات مذهبی به دنبال راه اندازی یک جنگ روانی و اعتقادی میباشند.
ازسوی دیگر ارتش عراق نیز به سبب عدم یکپارچگی درمیان استانها و نیروهای نظامی به دنبال ایجاد وحدت ملی درمقابله با حملات خارجی است. به عبارتی ناتوانی دولت مرکزی در ایجاد یک ساختار حکومتی منسجم، این فرصت را به داعش داد تا از این ضعفها استفاده کند و به دنبال اهداف شوم خود باشد. به همین منظور دولت عراق نیز اکنون چشم انتظار مساعدتهای خارجی است تا از این طریق بتواند دست برتر را نسبت به تروریستها پیدا کند.
اما دراین تحولات نکاتی چند وجود دارد که میتواند برخی فرضیههای موجود برای داعش و ارتش عراق را شفاف سازی کنند. اولین موضوعی که در الویت تحولات عراق قرار دارد، بحث تجزیه این کشور میباشد.
ازپیش از انتخابات درگیریها و اختلافات سیاسی میان گروهها و احزاب سیاسی بالا گرفته بود، به طوریکه هیچ یک از آنها رهبری و پیروزی طرف دیگر را قبول نداشتند. این اختلافات با مخلوط شدن با گرایشات مذهبی شدت بیشتری به خود گرفت.
از یکسو شیعیان مدعی داشتن دست برتر در تحولات عراق هستند، از سوی دیگر اهل تسنن مدعی اجحاف به حقوق شهروندان عراقی هستند و کردها نیز به سبب تمکن مالی و نظامی صراحتاً داعیه جدایی و خود مختاری کامل از دولت مرکزی را دارند. نکتهای که دراین زمینه قابل توجه است اینکه درصورت خروج داعش ازعراق، هنوز مشکل اصلی برجای خود باقی است و اختلافات سیاسی میان ملت عراق ادامه خواهد یافت و تازمانی که این مشکلات داخلی وجود داشته باشد نمیتوان انتظار عراقی منسجم را داشت.
اما اینکه گفته میشود احتمال همکاری ایران و آمریکا برای کمک به عراق برای سرکوب داعش وجود دارد، بعید به نظر میرسد. چون اولا عراق از پتانسیلهای مردمی و قدرت نظامی کافی برخوردار است و ثانیاً اینکه داعش امروز از سوی متحدان آمریکا تغذیه و حمایت میشود!. لذا آمریکا میتواند بدون دخالت نظامی و ازطریق فشار بر متحدانی همچون عربستان و قطر این غائله را ختم کند. پس نیازی به همکاری با ایران و مداخله نظامی وجود ندارد، و اگر چنین شود آمریکا به دنبال حضور دوباره خود درعراق خواهد بود تا بتواند نیروهای نظامی خود را درمنطقه مستقرنماید.
نکته اصلی اینکه هیچ قدرتی جز دولت عراق توانایی مهار تروریست و حملات داعش را ندارد. اما این امر منوط به همگرایی داخلی و سیاسی میباشد. هیچیک از گروههای سیاسی عراق تمایلی برتسلط داعش برمناطق این کشور را ندارند، چون علاوه بر تواناییهای نظامی، پتانسیلهای سیاسی قابل ملاحظهای هم برای حل این مشکل در اختیار احزاب و گروههای مختلف عراقی وجود دارد، اما اختلافات موجود مانع از استفاده ازاین ظرفیتها شده است.
باید این موضوع را مد نظر داشت که تسخیر بخش هایی از عراق می تواند سرآغاز تجزیه این کشور به سه بخش باشد. اینکه اگر عراق تجزیه شود، ترکیب سرزمینی منطقه تغییر خواهد کرد، و جامعه مدنی به ویژه سنیهای عراق که احتمالا تحت سیطره اندیشههای افراطی امثال داعش قرار میگیرند، خسارات فراوانی خواهند دید.
شرق:جامعهشناسی خشونت جمعی
«جامعهشناسی خشونت جمعی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛تصاویر اعدامهای دستهجمعی هزاران کودک و بزرگسال، زن و مرد، پیر و جوان، انسانهایی که کنار هم ردیف شده و سپس به رگبار گلوله بسته شدهاند، پرسشهای عمیقی درخصوص انسان، فرهنگ، تمدن، تاریخ، پیشرفت و... مطرح میکند. اگر از جرم آنها از داعش بپرسیم به ما خواهند گفت که جرم آنها صرفا این بوده که شیعه هستند؛ همین و بس. اینکه چه جرمی مرتکب شده بودند، کدام خبط و خطای مهمی انجام داده بودند که باید بدون محاکمه و فقط به رگبار بسته میشدند، پرسشهایی هستند که داعش و داعشها در طول تاریخ نتوانستهاند به آن پاسخی بدهند. بسیاری خواهند گفت که از گروهی که فکر و عقیدهای را که کاملا با فکر و عقیده آنان یکسان نیست شرک، نفاق، بدعت و کفر میپندارند و در نتیجه آنان را واجبالقتل میدانند، خیلی انتظار دیگری نمیتوان داشت.
بسیاری خواهند گفت که از یک گروه تندرو که شستوشوی مغزی داده شدهاند که هرکس مثل ما فکر نمیکند، ما تکلیف و وظیفه شرعی داریم که او و آنها را به قتل برسانیم، انتظار زیادی نمیتوان داشت. بسیاری خواهند گفت از انسانهایی که در روستاها، بیابانها و مناطق محروم و دورافتاده عربستان، افغانستان، پاکستان، یمن یا چچن زندگی میکنند خیلی انتظار بیشتری نمیتوان داشت؛ انسانهایی که در فقر و محرومیت بزرگ میشوند و تنها پنجرهای که به دنیا دارند پنجرهای است که روحانیون وهابی و سلفی به روی آنها گشودهاند. پنجرهای که در بیرون آن هر که و هر چه هست گمراه و فاسد است و فقط سلفیها بندگان شایسته، برگزیده و راهی بهشت موعودند.
درک «داعش»، درک القاعده، درک طالبان خیلی پیچیدگی ندارد. خاستگاه آنها جوامع عقبافتاده و محروم از توسعه سیاسی و اجتماعی بوده است. نه در ترکیه، نه در مالزی، نه در اندونزی، نه در بنگلادش و نه در هیچ کشور اسلامی دیگری که یک درجهای از توسعه سیاسی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته، «داعش» و گرایشات «داعش» وجود ندارد. اما در عراق که طی نیم قرنی که از استقلالش میگذرد، کمتر روی توسعه سیاسی و پیشرفت را به خود دیده، یا در عربستان که اساسا چیزی به نام جامعه مدنی در آن به چشم نمیخورد، یا در اردوگاههای فلاکتزده آوارگان افغانی در وزیرستان و لاهور پاکستان که به جز فقر و عقبماندگی و محرومیت و به جز تعلیم و تربیت دینی اسلام رادیکال سلفی آموزش دیگری وجود ندارد، خیلی تصادفی نیست که ملامحمد عمر و «داعش» ظهور کنند. در عین حال «داعش» فقط محصول جهل، عقبماندگی، محرومیت، فقر و توسعهنیافتگی سیاسی و اجتماعی نیست. «داعش» در عین حال محصول خشونت سیاسی حاکم در خاورمیانه هم هست. و میرسیم به سطح سوم خشونت و نسلکشی «داعش» در عراق. رفتار «داعش» در عراق از یک منظر تاریخی خیلی هم بیسابقه نیست. نسلکشی «داعش» در عراق یادآور نسلکشی توتسیها و روانداییها در آفریقا، تامیلها و سنگالیها در سریلانکا، صربها علیه مسلمانان در بوسنی، اعدامهای دستهجمعی در کامبوج توسط پل پت و خمرهای سرخ و جنایات و نسل کشی صدام و حزب بعث علیه کردهای عراقی است.
در جریان آنچه تحت عنوان سیاست «انفال» در فاصله 69-1365توسط صدام در مناطق کرد نشین عراق صورت گرفت بیش از 150 هزار کرد یا در اردوگاههای اکراد در بغداد و سایر شهرهای عراق یا در جریان اعدامهای دستهجمعی یا بمبارانهای تعمدی شهرها و روستاهای کردنشین کشته شدند تا کردها مجبور به ترک مناطق کردنشین بشوند و بالاخره به کار گرفتن سلاح شیمیایی از جمله در حلبچه قریب به 163هزار کرد از بین رفتند.
فیالواقع از بعد تاریخی هر چه عقبتر میرویم کارنامه ما انسانها در نسلکشی و کشتار دستهجمعی هولناکتر میشود. شیعیانی که در موصل، کرکوک، تکریت و شمال سامرا به دست شبهنظامیان «داعش» قتلعام شدند، همان گناهی را دارند که اکراد در زمان صدام داشتند. اگر جنایات «داعش» را محصول عقبماندگی سیاسی، توسعهنیافتگی اجتماعی، اقتصادی، فکری و فرهنگی بدانیم، جنایات اروپاییهای پیشرفته در طول جنگ جهانی دوم را به کدام دلیل و انگیزهای باید نسبت دهیم؟
مردم سالاری:دولت روحانی و افراطیون
«دولت روحانی و افراطیون»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن میخوانید؛در حالی که اوّلین سالروز یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری و انتخاب حسن روحانی را پشت سر گذاشتیم، همچنان بحث و جدال در خصوص جناح پیروز این انتخابات و گرایش سیاسی رییسجمهور ادامه دارد. در این میان تحلیلگرانی در دو جناح، اصرار دارند به یکسانانگاری حماسه دوم خرداد و بیستوچهارم خرداد بپردازند: اوّل بعضی اصلاحطلبان رادیکال که با تشبیه خاتمی به روحانی، ضمن بالا بردن سطح توقّعات از دولت، موجبات دوری برخی اصولگرایان معتدل و محافظهکاران را فراهم میآورند و دوم اصولگرایان تندرو که در تلاشند با اینهمانی میان دولتهای خاتمی و روحانی، بار دیگر خاطره «هر نُه روز یک بحران» را زنده سازند.
تلاشهای گروه اوّل با توصیهها و راهنماییهای خاتمی تا حدودی مرتفع شده است. این گروه از اصلاحطلبان که تا پیش از این، با یادآوری برخی وعدههای انتخاباتی روحانی در خصوص وضعیّت سیاسی و فرهنگی و بیان این مطالبات، عملاً موجب ناامیدی بخشهایی از بدنه اجتماعی اصلاحطلبان از دولت را فراهم میکردند با سخنان صریح خاتمی روبرو شدند که «رویکرد دولت، برنامههایی که دارند همگی خوب است و این دولت است که با وجود شرایط، اولویتها را مشخص میکند».
وی ضمن بیان اینکه «خوشبختانه دولت تدبیر و امید روی کار است و باتوجه به مشکلات فراوان، با شعارهایی که داده شده کارهایی که صورت گرفته و شاهد بهبود اوضاع هستیم» درخصوص مسائل سیاست داخلی افزوده است: «احساس میکنیم هرچه صحبت بکنیم کار بدتر میشود» و با توصیه به سکوت اصلاحطلبان درباره برخی مطالبات سیاسی، عملاً به اولویتبندی دولت درباره مسائل دیپلماتیک و اقتصادی احترام گذاشته است. حتّی بهزاد نبوی نیز ضمن بیان این مضمون که «حمایتهای ما از دولت ممکن است اصولگرایان معتدل را به سوی افراطیون سوق دهد» به اولویتهای دولت اشاره کرده و میگوید:«دولت باید فعلاً روی مسائل سیاست خارجی و اقتصاد متمرکز شود و به هیچ امر دیگری نپردازد، چرا که پرداختن به مسائل سیاست داخلی و یا فرهنگ میتواند دولت را مشغول کند و از اهداف اصلی بازدارد».
از سوی دیگراصولگرایان رادیکال که درپی موفقیّتهای دولت در عرصه دیپلماتیک و حمایتهای رهبری از راهبرد مذاکره، بازار دلواپسیشان کساد شده است، تلاش میکنند با برجستهسازی انتقادات بیمورد و سطحی از سیاستهای فرهنگی دولت، ضمن نگران ساختن برخی از علمای دینی و مراجع تقلید؛ به بازتولید مخالفتهای گسترده با دولت خاتمی بپردازند و با بلندگوهای تبلیغاتی مختلفی که در دست دارند(از دژهای پولادین مطبوعاتی تا سایتهای زنجیرهای و برنامه بیستوسی) این نوا را بنوازند.
با توجّه به این وضعیّت، دو راهبرد را باید همزمان به پیش برد. اوّل آنکه دولتمردان ضمن بیتوجّهی و بیاعتنایی به حملات گاهوبیگاه افراطیون، به وظیفه خود در قبال مردم به خصوص طبقات محروم و کمدرآمد ادامه دهند و این خدمات را به خوبی اطّلاعرسانی کنند و دوم اینکه اصلاحطلبان ضمن تداوم حمایت از دولت، اولویتهای آن را در نظر گرفته و توجّه کنند که در چه شرایط خطیری، انتخاب آگاهانه مردم در بیستوچهارم خرداد سال گذشته، نه تنها اصلاحطلبان که فراتر از آن نظام و میهن اسلامی را از خطر رهانید.
پس مواظب باشند که در دام تندروها نیفتند و از پاسخگویی به تخریبها و حتّی توهینهای بیسابقهای که حتّی شخص رییسجمهور را نیز هدف قرار میدهند، بپرهیزند. این جماعت شکستخورده محتاج توجّه هستند و آنچه بیش از هر چیز آزارشان میدهد، بیاعتنایی است. بیستوچهارم خرداد، دوم خرداد دوم نیست، هرچند میتواند همان آرمانها را تداوم بخشد ولی همانگونه که رییسجمهور اصلاحات گفت:«روحانی، روحانی است و خاتمی، خاتمی.»
آرمان:اصلاح سیاست غلط
«اصلاح سیاست غلط»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان ب قلم دکتر مهدی تقوی است که در آن میخوانید؛چند ماه قبل که برای نخستینبار بحث توزیع سبد کالا به مردم مطرح شد، بسیاری از اقتصاددانان به این طرح انتقاد کردند چراکه از منظر آنها اهدای سبد کالا به اقشار مختلف، از دو منظر تصمیم درستی نبوده است؛ یک دلیل آن که حق انتخاب از مردم گرفته میشد. وضعیت اقتصادی ایران به شکلی است که برخی افراد، در طبقه اول نیازهای خود قرار داشته و به سهولت، امکان تهیه غذا و سرپناه کافی برای آنان میسر نیست. شاید توجه به همین اقشار است که باعث شد دولت تصمیم بگیرد یارانهکالایی یا سبد کالا دراختیار مردم قرار دهد. با این حال چون نیازها متفاوت است این سبد کالا ممکن است در بسیاری موارد تامینکننده نیاز مردم نباشد.
ممکن است یک خانواده به گوشت بیشتری نیاز داشته باشد و یک خانواده دیگر بهدنبال میوه باشد و این در سبد یکسان کالایی امکانپذیر نیست و بهتر است که مبلغ آن دراختیار مردم قرار گیرد. از سویی دیگر بسیاری از مردم از صبح تا شب تلاش میکنند تا پولی بهدست بیاورند و نیازهای خانواده خود را تامین کنند. با این اوصاف دوست نداشتند که برای گرفتن یک روغن نباتی یا چندکیلو برنج ساعتها در صف قرار بگیرند. اجرای ناقص هدفمندی یارانهها سیاستی بود که در دولت گذشته آغاز شد و این دولت باید تمام تلاش خود را انجام دهد تا نواقص این طرح را برطرف نماید.
طبق تعریف جهانی، یارانه پولی است که درواقع دولت از طریق مالیات گرفتن از ثروتمندان بهدست میآورد و این مبلغ را برای حمایت از اقشار ضعیف، در بعضی از کالاهای اساسی هزینه میکند تا این کالاها با قیمت مناسبتری دراختیار مردم قرار بگیرد. نمونه درست اجرای تصمیم را در دهه 50 شمسی در انگلستان مشاهده کردم که اثری از مردم فقیر در آن کشور دیده نمیشد.
گرچه چند سال بعد که برای یک سخنرانی به لندن دعوت شده بودم، مشاهده کردم که سیاستهای نخستوزیر وقت، خانم تاچر بار دیگر اقشار فقیر و دستفروش را به جامعه بازگردانده است اما به یقین آنچه در ایران رخ داده ماهیتی عکس تعریف بنیادی از واژه یارانه دارد.
در واقع پولی که دراختیار مردم قرار گرفت نهتنها از نظر مالی کمکی به آنها نکرد و جبران تورم فزایندهای که در اثر این تصمیمات به مردم تحمیل شده بود، نبود بلکه به خاطر تورم ناشی از اجرای سیاستهای غلط پولی و مالی اقشار آسیبپذیر بیکار و به این ترتیب آسیب جدی به خانوادههای آنان وارد شد.
ابتکار:تروریست ها و فوتبالیست ها
«تروریست ها و فوتبالیست ها»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سیدعلی محقق است که در آن میخوانید؛اهالی دهکده جهانی این روزها به مدد رقابت های جام جهانی فوتبال، شاداب ترین و هیجان انگیزترین روزها را تجربه میکنند و شادی و هیجان خود را در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارند.ساکنان بخش وسیعی از خاورمیانه اما در تناقضی آشکار با این شادی فراگیر، گاهی غمگین ترین مردمان جهانند و گاهی غم خود را با تلاش برای سهیم شدن در شادی دیگر ساکنان زمین فراموش می کنند.
در برزیل حدود700 تن از سریعترین، تکنیکی ترین و تاکتیکی ترین فوتبالیست ها از 32 کشور جهان به مدد قاعده بازی فوتبال دور هم جمع شدهاند و میلیون ها چشم از سراسر جهان همه نگاهشان خیره به مستطیل های سبز برزیل و چند و چون نتایج رقابتهای آنهاست. همزمان یک لیگ جهانی دیگر هم در سراسر جهان در اوج است و غول های والیبال دنیا از ایران و ایتالیا و آمریکا گرفته تا لهستان و برزیل و روسیه به سرانگشتان توانمند خود موجی دیگر از شادی و هیجان در عین صلح را به جهانیان تزریق می کنند.
در عراق و سوریه و افغانستان اما اوضاع دیگرگونه است. اینجا چند هزار نفر از تندروترین، حرفه ای ترین و خونریزترین تروریستها از دهها کشور جهان از چچن و عربستان و افغانستان و لیبی گرفته تا سومالی و انگلیس و خود سوریه و عراق زیر بیرق بی رحمی به نام داعش گردهم آمده اند و به هیچ قاعده و قانونی پایبند نیستند. فوتبالیستهای جام جهانی دو روز اول رکوردهای گلزنی را شکستند و در 6 بازی بیش از 20 گل به ثمر رساندند و تروریست های جانی داعش فقط در یک روز و در یک نقطه از عراق 1700 جوان و دانشجوی بیگناه را به جرم شیعه بودن قتل عام کردند و در کسری از ساعت رکورد جنایتکارترین گروهک جهان را از آن خود کردند. کمی دورتر در افغانستان هم تکفیریهای طالبان در روز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در اقدامی شنیع و عجیب انگشتان دهها زن و مرد افغان را با ساتور و شمشیر قطع کرده اند تا شاید مسیر دموکراسی را در این کشور بحران زده اینگونه متوقف کنند. یک جا به مدد سرانگشتان پرتوان والیبالیست ها و ورزشکاران و توپ و تور، هیجان و شادی در سراسر جهان توزیع می شود و جایی دیگر انگشتان آبی را قطع و خونین می کنند تا حتی سرنوشت خود را هم رقم نزنند.
شهروند خاورمیانه این روزها مانند دیگر اهالی زمین همه نگاهش به تلویزیون و اینترنت است. در حالی که همه نگاه سایر مردمان جهان از خاور دور گرفته تا نزدیک، به فوتبال و والیبال و جام و لیگ جهانی است، نیمی از نگاه مردمان خاورمیانه اما یک جا و نیمی دیگر جایی دیگر است.آنها همزمان هم تحولات خونین و غم انگیز منطقه را دنبال میکنند و هم کیلومترها آن سوتر بخشی از ذهن و نگاهشان متوجه برزیل و جام جهانی فوتبال 2014 است. گاهی سراغ عراق و داعش و القاعده را از العالم و العربیه یا الجزیره و المیادین و دیگر شبکه های تلویزیونی و سایت های خبری میگیرند و گاهی کانال های تلویزیون خود را بالا و پایین می کنند تا بازی تیم فوتبال مورد علاقه خود را زنده بنگرند. مرد و زن خاورمیانه ای ساعاتی از روز را نگران آخرین تحرکات و پیشرویها و خون ریزیهای تروریستهای داعشی است و ساعتی دیگر جادوگری لیونل مسی و فان پرسی و گوچی ایرانی را نظاره می کند. او متناقض ترین بشر روی زمین است. به مدد فوتبالیست ها امیدوار و خندان است و همزمان در هراس از تروریست ها گریان است و نگران.
طی چند روز اخیر تصاویر قتل عام وحشیانه داعش در تکریت عراق، پا به پای تصاویر مسابقات جام جهانی فوتبال در سایت های خبری و شبکه های اجتماعی و صفحات لبتاب و موبایل دست به دست می شود. آنجا تب فوتبال عالمگیر شده است و اینجا داغ جنایت همگان را غافلگیرکرده است. این تصاویر غم انگیز و آن عکس های هیجان انگیز حداقل در یک نکته مشترکند. تعداد قابل توجهی از قربانیان بیگناه و دست و پا بسته جنایت سنگین داعش در دانشگاه افسری تکریت، لباس های ورزشی بر تن دارند و هرکدام تا همین چند روز پیش هوادار دو آتشه یکی از تیمهای جام جهانی بوده اند. یکی پیراهن سفید و آبی مسی آرژانتینی را پوشیده است و آن دیگری شیفته بازی رونالدوی پرتغالی است. آنسوتر یکی بارسلونایی است و دیگری رئالی، یکی با پیراهن خونین تیم ملی آلمان برزمین افتاده است و کنارش لابلای صدها جوان غرق به خون نشانه هایی از لباس زرد و سبز تیم ملی برزیل و شماره 10 نیلمار به چشم می آید. آنها مانند میلیونها جوان در سراسر جهان خود را برای بزرگترین و پرطرفدارترین رویداد ورزشی جهان آماده می کردند، اما تفکر تکفیری و وحشی داعش روزهای افتتاحیه جام جهانی را برایشان به اختتامیه جهان بدل کرد.
تنوع رنگ لباس اجساد تلنبار شده در قتلگاه تکریت و دستان پانسمان شده و انگشتان بریده شده جوانان افغان در روزهای اخیر گویای یک واقعیت بود و آن اینکه جوانان عراقی، سوری، افغان، مصری و لیبیایی و همه ساکنان خاورمیانه آشوب زده چیزی غیر از دیگر ساکنان زمین نمی خواهند؛آزادی و آرامش.اما قرن هاست که سرنوشت آنها را نه خود آنان که تعصب و جهل و قدرت طلبی دیگران و شاید همه جامعه جهانی رقم می زند. مردمان عراق، سوریه، افغانستان و شاید همه خاورمیانه در هرحال غم انگیزترین بخش از تاریخ سرزمین خود را سپری می کنند وجامعه جهانی چه بخواهد و چه نخواهد به روزهای پر تناقض و غم بار این سرزمین ها مدیون و بدهکار است.
فرهیختگان: نیمه پنهان تورم
«نیمه پنهان تورم»عنوان یادداشت روز روزنامه فرهیختگان به قلم محمدرضا عباسیفرد است که در آن میخوانید؛اگر تورم و بیماری سخت و کشنده گرانی را در لغتنامه دهخدا بررسی کنیم بیماری لاعلاج سرطان برایمان تداعی میشود. به بیانی ساده که برای همه قابل دریافت باشد باید گفت؛ اگر سرطان را حاصل ظلم بیحساب و کتاب گروهی از سلولهای یاغی علیه سایر سلولهای بدن فرض و تصور کنیم در نتیجه سلولهای طغیانگر چاق و متورم میشوند و دیگر سلولها ضعیف و لاغر میشوند و از گرسنگی رو به مرگ و فنا میروند. «عجب سرطانی است این تورم.» تورم و گرانی موجب خلق و ایجاد آشفتهبازاری میشود که در آن توده مردم قدرت خرید نسبت به بخش ضروری زندگی و مایحتاج عمومی را از دست میدهند.
افراد صاحبنظر در بررسی علل و عوامل ناهنجاریهای اقتصادی ضمن صحبت از عرضه و تقاضا و ضرورت هماهنگی آن برای تنظیم بازار و سلامت اقتصاد، از برنامهریزی صحیح و کارشناسانه برای تولید و ایجاد امکان برابری یا افزایش آن از مصرف و آمایش سرزمین و شناخت نیازها و تعیین اولویتها و اعمال صرفهجویی و پرهیز از اسراف و تبذیر نسخههایی تجویز میکنند و حسب مورد موفقیتهایی هم به دست میآورند. ولی در کنار این همه به یکی از اصلیترین علل که نابرابری در برخورداری از شرایط و امکانات و حمایت و پشتیبانی عادلانه از همگان است، کمتر میپردازیم. راستی سرمایه کشور برای همه در گردش است؟ ارزش افزوده به همه برمیگردد؟ بانکها و نقدینگی برای عموم میچرخد؟ و بالاخره عمده نقدینگی قابل توجه و بخش اعظم چرخه اقتصاد...
...در قالب صادرات و واردات در اختیار و در انحصار چه درصدی از جمعیت کشور است؟ کالبدشکافی این شایعه که بخش عمده نقدینگی کشور در اختیار کمتر از هزار نفر است از حقیقتی تلخ پرده برمیدارد که 75 میلیون شمع در ایران میسوزند و آب میشوند تا به کمتر از هزار نفر نور و حرارت بدهند و در رفاه زندگی کنند یعنی در عرصه کشور همه میدوند ولی هزار نفر برای هضم غذا میدوند و 75 میلیون نفر شب و روز آرام و قرار ندارند تا غذایی به دست آورند. با این حال تورم مسالهای است اقتصادی با ابعاد پیچیده و باید کارشناسان صاحبنام و صاحبنظر در مورد آن به بحث و بررسی بپردازند و اینکه افرادی مثل من وارد این مقوله میشوند به علت عریان شدن اقتصاد و سقوط طشت آن از بام است.
هرچند آنچه در این مقام و مقال به آن میپردازم چیزی در حدود مایحتاج عمومی و مربوط به نان و آب جامعه و به تعبیر رایج روز سبد کالای خانواده است و این مقوله را همه خوب میفهمند و آن را با تمام وجود لمس میکنند و تمام زندگیشان تحت تاثیر آن است.
بنابراین در این باب آنان که اقتصاد را در سفرههای خود و در هزینه مدرسه و دانشگاه و درمان و ایاب و ذهاب و حملونقل و چیزهایی از این دست تحلیل میکنند، به مراتب بهتر از آنان که با عدد و رقم و روی کاغذ در شعار و سخنرانی از اقتصاد سخن میرانند، معنی آن را و آثار مخرب مترتب بر آن در طبقات و اقشار ضعیف و کمدرآمد یا بیدرآمد را میفهمند و درک میکنند و در یک کلمه طرف حساب جامعه و توده مردم اقتصاد کلاسیک نیست.
مردم به جیب خود و قدرت خرید خود و هزینههای افسارگسیخته روزمره نگاه میکنند. در شرایطی که افرادی برای تامین مایحتاج روزمره ناچار به فروش کلیه میشوند با سخنرانی، مقاله و موعظه نه مشکل ازدواج و تشکیل خانواده به سامان میرسد و نه میتوان جلوی بحران طلاق را گرفت. توجه داشته باشیم نمونههای ملالآوری که بیان شد تنها بخشی از یک روی سکه تورم است و آن روی آشکار تورم است. یعنی قسمتی که بهراحتی قابل شناسایی است. مثلا قیمت نان و آب و گوشت و حبوبات و لبنیات و میوه و ترهبار و حاملهای انرژی در سال 1393 را با قیمت این کالاها در سال 1392 مقایسه میکنند و ما معمولا به روی پنهان تورم نمیپردازیم و آن خسارتی است که از ناحیه تنزل کیفیت یا کمفروشی بر مصرفکنندگان تحمیل میشود.
باور کنید که افسانه نیست روزی دوستی میخواست در بازار فروش دام و طیور گوسفند زندهای خریداری کند، بعد از توزین گوسفند بهطور زنده و تعیین قیمت آن، کسی در گوش او گفت که حداقل دو یا سه کیلو بیش از وزن واقعی به شما فروخته شده. پرسید: چرا؟ در پاسخ گفت: صرفنظر از امکان دستکاری وسیله توزین به این گوسفندان قبل از فروش مقادیری آب و نمک خورانده میشود. فاجعه بزرگ و دردآور وقتی رخ مینماید که قیمت عدم کیفیت و کمفروشی نیز به تورم آشکار اضافه شود و در یک کلمه در محاسبه نرخ تورم باید فاکتورهای تعیینکننده را تماما شناسایی کرد. شاید این معادله قدری به شناساندن نرخ واقعی تورم نزدیکتر باشد.
دنیای اقتصاد:حلقه گمشده بازار پول
«حلقه گمشده بازار»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛سیستم بانکی ما کمتر از 10 درصد ارزش ملک را وام میدهد، امری که حداقل در کشورهای توسعه یافته کاملا معکوس است، بازار مسکن بدون وجود سیستم وامدهی کارآ بهخصوص به بخش تقاضا نمیتواند به خانهدار شدن مصرفکننده نهایی کمک کند.
متاسفانه بانکهای ما مشغول بنگاهداری هستند، امری که در تضاد با یک سیستم بانکی سالم است. اینها واقعیاتی است که دیروز وزیر محترم مسکن به درستی به آن اشاره کرد. اما پرسش: این واقعیات نتیجه چیست؟ آیا بانکها خود خواستهاند در بازار وامهای رهنی فعال نباشند؟ آیا میخواستهاند از یک منبع اصلی درآمدی که در تمام دنیا مرسوم است، چشم بپوشند؟ آیا خود میخواستهاند تسهیلات معوق داشته باشند و دیگر قدرت وامدهی سابق را نداشته باشند؟
پاسخ معلوم است. اگر بانکها میتوانستند بدون مداخله دولت در بازار کار کنند، اگر میتوانستند نرخ بهره واقعی مثبت و با توجه به ریسک مشتری را از آنان طلب کنند، اگر مجبور نبودند به زیر یوغی روند که به آنها میگوید نرخ کالای خود را چقدر تعیین کنند و در یک کلام اگر بازار «وجوه وام دادنی» ما یا به اصطلاح عامیانهتر بازار پول ما آزاد بود، آنگاه خیلی از واقعیات تلخی که جناب وزیر از آن سخن راندند، اتفاق نمیافتاد. ابدا در اینجا در پی سادهسازی مشکلات مختلف سیستم بانکی به یک مساله نیستیم، اما این مشکل بزرگی است که خود دولت (منظور کل نهادهای تصمیمگیرنده است) بهوجود میآورد و بعد میماند چگونه مسائلی را که از آن ناشی میشود، حل کند.
اگرچه با توجه به تورمهای فزاینده و بدتر از آن نوسانات تورمی، محاسبه بستههای رهنی بلندمدت که با درآمد سرانه ایرانیان بخواند و بتواند به خانهدار شدن آنان کمک کند، بسیار پیچیده است، اما کاری نیست که بانکها در صورت داشتن آزادی عمل نتوانند آن را انجام دهند به گونهای که هم خود سود برند و هم شهروندان با استفاده از آن بستهها خانهدار شوند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد