یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در مدخل پژوهشی، وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران (در فاصله سالهای 1320 تا 1343 شمسی) بررسی شده تا به معرفی بسترهای سیاسی و اجتماعی شکلگیری هیاتهای مؤتلفه اسلامی بپردازد. مطالعه این بخش از کتاب، به درک بهتر فصلهای بعدی کمک خواهد کرد.
فصل نخست، با عنوان «زمینههای فکری و اجتماعی شکلگیری هیأتهای مؤتلفه اسلامی»، چگونگی شکلگیری هیاتهای مذهبی مسجد امینالدوله، مسجد شیخ علی و هیات اصفهانیهای بازار تهران(پل سیمان) و چگونگی ائتلاف آنها با یکدیگر و تأسیس هیاتهای مؤتلفه اسلامی را نشان میدهد.
بر اساس روایت راویان در این فصل، تولد اعضای اولیه موتلفه در خانوادهای مذهبی، فعالیت در هیاتهای مذهبی، تحصیل علوم دینی و حوزوی در مسجد، فعالیت اقتصادی در بازار تهران که در دهه 20 و 30 کانون اصلی حوادث مذهبی و سیاسی بوده است، باعث آشنایی اعضای اصلی و بنیانگذاران مؤتلفه اسلامی با یکدیگر شد. آنها در رخدادهای مهم سیاسی چون نهضت ملی شدن صنعت نفت، حضور و فعالیت داشتند. برخی از اعضای موتلفه نیز با تأسیس گروههای مذهبی مانند گروه شیعیان، به فعالیتهای جزییتری پرداختند. اساسنامه اولیه حزب موتلفه نیز در فصل نخست آورده شده است.
«طلوع نهضت اسلامی و فعالیتهای سیاسی هیأتهای مؤتلفه اسلامی» عنوان دومین فصل کتاب است. نویسنده در این بخش چگونگی فعالیت سیاسی هیاتهای مؤتلفه اسلامی در نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) یعنی محدوده زمانی 1340 تا 1344 شمسی را بررسی کرده است. این بخش چگونگی و چرایی زندانی و اعدام شدن برخی اعضای اصلی مؤتلفه را پس از اعدام منصور نشان میدهد.
در بخشی از وقایع مرتبط با دستگیری و محاکمه و اعدام اعضای موتلفه و پیامدهای آن میخوانیم: «...با دستگیری محمد بخارائی، رژیم توانست دیگر اعضای این گروه را نیز بازداشت نماید. طی دادگاهی که برای آنها تشکیل شد، چهار تن از آنها به نامهای محمد بخارائی، رضا صفار هرندی، مرتضی نیکنژاد و صادق امانی به اعدام و شش نفر از آنها به نامهای مهدی عراقی، هاشم امانی، حبیبالله عسکراولادی، عباس مدرسی فرد، ابوالفضل حیدری و محمدتقی کلافچی به زندان ابد با اعمال شاقه محکوم شدند. این دادگاه همچنین شیخ محیالدین انواری را به پانزده سال، احمد شهاب را به ده سال و حمید ایپکچی را که هنوز به سن قانونی نرسیده بود به پنج سال زندان محکوم نمود...»( ص۱۷۲؛ مصاحبه با جلالالدین فارسی)
در این سالها با هدایت و رهبری امام خمینی(ره) هیاتهای مذهبی حضور فعالی در مسایل سیاسی روز کشور تا تبعید ایشان به نجف در آبان 1343 داشتند. هرچند در بهمن همین سال با اعدام حسنعلی منصور (نخستوزیر) از شدت این حضور کاسته شد، اما نحوه مشارکت سیاسی مردم شکل دیگری به خود گرفت. پس از این حادثه، اعضای اصلی مؤتلفه اسلامی زندانی یا اعدام شدند. طبق روایت شاهدان، بقیه اعضای مؤتلفه که پس از بازداشتهای کوتاهمدت آزاد شدند، هیاتهای مؤتلفه اسلامی را بازسازی نکردند؛ بلکه از سال 1349 شمسی به همکاری با دیگر گروههای مخالف رژیم مانند سازمان مجاهدین خلق پرداختند.
فعالیت این دسته از اعضای مؤتلفه اسلامی در سازمان مجاهدین خلق و چگونگی ارتباط آنها با این سازمان در بیرون و درون زندان، موضوع فصل سوم کتاب «تاریخ شفاهی هیئتهای موتلفه اسلامی» است که با عنوان «هیأتهای مؤتلفه اسلامی و ارتباط با گروههای سیاسی» آمده است.
چهارمین فصل کتاب با نام «فعالیتهای هیأتهای مؤتلفه اسلامی» نگاهی به فعالیتهای فرهنگی هیاتهای موتلفه اسلامی و رویدادهای انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در سال 1357 که آنان نیز به فعالیت در این زمینه پرداختند و برخی از آنها به پاریس رفتند و با امام ملاقات و به امور منزل ایشان رسیدگی کردند و عدهای دیگر از آنها نیز در کمیته استقبال از امام به فعال بودند، دارد.
نویسنده در مقدمه اثر، از پنجمین فصل این کتاب به عنوان دشوارترین بخش پژوهش خود یاد کرده است. فصل پنجم، با عنوان «با امام در تبعید (پاریس)» آمده است که راویان مشاهدات و شنیدههای خود را از فعالیتهای امام به هنگام تبعید در پاریس و چگونگی آمادهکردن شرایط و زمینهچینی برای بازگشت ایشان به ایران و تشکیل کمیته استقبال، بیان میکنند.
برخی اعضای اصلی مؤتلفه اسلامی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهای تازهتاسیس مانند کمیته امداد امام خمینی(ره)، بنیاد مستضعفان و یا حزب جمهوری اسلامی به فعالیت مشغول شدند و در سال 1369 دوباره به سازماندهی هیاتهای مؤتلفه اسلامی با نام جدید «جمعیت مؤتلفه اسلامی» پرداختند که روایات آنها درباره این دوره از فعالیتشان در آخرین فصل کتاب (فصل 6) آمده است.
مولف در پایان کتاب «تاریخ شفاهی هیئتهای موتلفه اسلامی» گاهشمار تاریخ شفاهی مؤتلفه اسلامی و در بخش ضمائم آن نیز زندگینامه راویان، اسناد و تصاویر، فهرست تفصیلی اسناد، فهرست منابع و فهرست اَعلام را آورده است.
در بخشی از کتاب، درباره تشکیل «جمعیت مؤتلفه اسلامی» از قول یکی از راویان - ابوالفضل توکلی بینا- چنین میخوانیم: «...قبل از تبعید امام در سال 1343، یک شب امام از ما دعوت کردند، از بنده و آقای عسگراولادی و آقای عراقی. رفتیم قم. گاهی کارهایی داشتند؛ اطلاع میدادند. وقتی که شب به قم رفتیم، دیدیم دوستان دیگر هم هستند. دو گروه دیگر هم که مبارزه میکردند آنها هم حضور داشتند. گروه مسجد شیخ علی و بچههای پل سیمان (اصفهانیها). بعد امام رو کردند و فرمودند: «این عجیب نیست که سه گروه مسلمان دارای یک هدف جدا از هم کار کنند؟ شما مؤمن هستید، دارای یک هدف هستید، بروید یکی بشوید، با هم باشید.» آمدیم نزدیک به یک ماهی جلسه تشکیل دادیم. نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که از هر گروهی چهار نفر انتخاب شود که شورای مرکزی دوازده نفره از سه گروه تشکیل شود و ائتلاف کنیم…
...در ادامه این تصمیم، شاخه نظامی مؤتلفه که از مدتی پیش به جذب نیرو و آموزش نظامی پرداخته بود، جلسات مکرری را درباره عملی ساختن اهداف خود برگزار کرد. در همین جلسات بود که تصمیم گرفته شد تا اشخاص تاثیرگذار در بدنه رژیم ترور گردند. در جلسهای که پس از تبعید حضرت امام به ترکیه، در منزل علاءالدین میر محمد صادقی در نظام آباد تشکیل شد، آقایان عسگراولادی، میرفندرسکی، مهدی بهادران، حبیبالله شفیق، توکلی، صادق امانی، عباس مدرسیفر، حسین رحمانی، حبیباللهیان و اسدالله لاجوردی شرکت داشتند. در جلسه مذکور صادق امانی چاپ و نشر اعلامیه را کافی ندانست و بر انجام کارهای اساسیتر تأکید کرد. در این جلسه مسأله ترور شاه و همچنین عوامل گوش به فرمان او، از جمله حسنعلی منصور و نصیری( رئیس سازمان مخوف ساواک) مطرح شد...
ابوالفضل توکلی بینا، درباره مسائل مطرح شده در این جلسه که منجر به تصمیمگیری درباره ترور حسنعلی منصور شد چنین میگوید: …ما جمعیتهای مؤتلفه بر اساس وظایفی که داشتیم جلسات متعددی تشکیل دادیم. یکی جلسه منزل علاءالدین میر محمد صادقی از اعضاء شورا که از صبح تا شب ادامه داشت؛ در این جلسه به این نتیجه رسیدیم که دیگر اعلامیه فایده ندارد. چون این جوّ را نمیشکند. باید به دنبال ضربهای به رژیم باشیم که کاری و مؤثر باشد و جو ّخفقان را بشکند.
در همان جلسه بود که مسأله شاه، منصور و نصیری مطرح شد. این سه عناصری بودند که بیشتر فعال بودند. نصیری رئیس ساواک بود. منصور هم نخست وزیر بود که این لایحه را(کاپیتولاسیون) به مجلس برده و به تصویب رسانیده بود. یکی هم شاه بود. آن جلسه تصویب کرد که یک کار حاد بکنیم. اینها مفسد فیالارض هستند و باید حکم درباره آنها اجرا شود. این را به شاخه نظامیمان دادیم؛ مرحوم شهید عراقی و صادق امانی، زیر مجموعه شاخه نظامی نیز مرحوم بخارایی، نیکنژاد و صفار هرندی بودند...»(ص۱۶۰، به نقل از مصاحبه با ابوالفضل توکلی بینا، موجود در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلسه چهارم، مورخ ۲۸/ ۱۳۷۶/۷/، شماره بازیابی۱۹۷۲٫)
«تاریخ شفاهی هیاتهای موتلفه اسلامی»، را انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی با شمارگان دو هزار و 500 نسخه، 340 صفحه و در قطع وزیری منتشر کرده است. این کتاب به زودی به چاپ دوم میرسد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد