روایت خواندنی اهالی یک شهر از ویژگی منتسب به خودشان

اصفهانی‌ها: خسیس نیستیم؛ مقتصدیم!

پژوهشی درباره سنگ آرامگاه‌های مردم اصفهان

«در سایه سرو» شامل پژوهشی درباره سنگ‌قبرهای موجود در دو آرامگاه مشهور اصفهان و همچنین چند سنگ دیگر، به همراه تصاویر رنگی از این بناها می‌باشد.
کد خبر: ۶۸۹۸۰۱
پژوهشی درباره سنگ آرامگاه‌های مردم اصفهان

به عنوان مقدمه، چهار یادداشت به قلم دکتر ناصر نوروززاده چگینی، دکتر مهرداد قیومی بیدهندی، زاون قوکاسیان و مهدی صادقی در ابتدای این کتاب آمده است.

نماد و نشانه، درخت، سرو، جایگاه سرو در ادبیات اصفهان، سنگ­تراشی و سنگ­تراشان اصفهان، آسیب­شناسی سنگ­آرامگاه­ها و بررسی و تحلیل 44 سرونگارة سنگ­آرامگاه مردم اصفهان (مسلمانان و ارامنه) از نظر گرافیکی و ساختاری، اصلی­ترین بارزة کتاب در سایه سرو است. سرونگاره­های بررسی شده در این کتاب، از دوره تیموری تا پهلوی­دوم (1455 تا 1962 م.) بوده و نماینده صدها گونه سرونگاره سنگ­آرامگاه در شهر اصفهان است.

این کتاب، بخشی از پروژة زیبایی­شناسی سنگ آرامگاه­های ایران است که از سال 1380 تا کنون، توسط مهدی تمیزی پژوهش و عکاسی می شود.

ناصر نوروززاده چگینی در پایان یادداشتی که با عنوان "صدای سنگ" برای مقدمه این کتاب نوشته، آورده است: «اگرچه هنوز اندام گورستان­های بزرگی را می­توان دید، ولی طی چند دهة اخیر، بسیاری از آنها ـ چه در شهرها و چه در روستاها ـ به دلیل توسعه و عمران و بازسازی و به بهانه نیاز زائران، ناآگاهانه و در بسیاری موارد عامدانه و سودجویانه تخریب شده و بر اثر نبود فهم صحیح، دست­اندرکاران و متولیان امور، گنجینه­هایی از اسناد ملی و فرهنگی این سرزمین را برای همیشه به باد فنا می­دهند. آنچه می­ماند معدودی سنگ­های قبر شکسته و ناقص است که حال، دست سرنوشت تعدادی از آنها را در اختیار پژوهشگر دل سوخته­ای قرار داده است تا با ثبت و ضبط و مطالعه آنها، لکة کوچکی از آنچه که می­توانست باشد به نمایش درآورد. بی­تردید اصفهان نیز همچون دیگر شهرهای تاریخی و فرهنگی این سرزمین و دنیای اسلام از صدمات چنین غارتی به دور نمانده و گورستان­های بزرگ و تاریخی آن از جمله "تخت­فولاد" و "گورستان ارامنه" این شهر، دست­خوش تخریب­های جبران ناپذیر شده است.

نگارندة کوشا و محترم این کتاب سعی دارد تا گوشه­ای ـ اگرچه کوچک و کوتاه ـ از این ارزش­های ماندگار را با معرفی معدودی از این اسناد بی­مانند در اختیار خوانندگان آن قرار دهد. بی­تردید کوشش­هایی از این دست می­تواند و باید بتواند ما را به وظیفة سنگین حفاظت، حراست و حمایت از این ارزش­ها آگاه سازد و مسئولان و متولیان را در سطوح گوناگون اجتماعی و فرهنگی و مخصوصاً دینی، به ادای وظیفة خود مصمم­تر سازد و گورستان­های شهری و روستایی این مرز و بوم را، که نقشی بی­بدیل در وحدت ملی و هویت فرهنگی ما دارند، به حیات شهری و روستایی ما بازگرداند».

مهرداد قیومی بیدهندی نیز در بخشی از یادداشت خود برای مقدمه کتاب می­ نویسد: «ما، نگارندۀ این سطور و خوانندۀ این کتاب، نخستین بار نیست که با موضوع و مضمون سرو مواجه می‌شویم. ما، همچون بسیاری از ایرانیان دیگر، پیش از این بارها و بارها به سرو اندیشیده‌ایم. وقتی که دوست هنرمند و پژوهشگرم، آقای مهدی تمیزی، به بنده این افتخار را داد که یادداشتی بر کتاب سنجیده و پرمایه و زیبای او بنویسم، یک بار همۀ چهل سال گذشته را از منظر یاد و فکر سرو مرور کردم؛ از زمانی که کودکی دبستانی بودم و در باغ ارم شیراز، نخستین بار نام سرو ناز را از پدرم شنیدم؛ تا شیفتگی و خشوع در پیش قامت رعنای سروهای باغ فین و باغ شاهزادۀ ماهان؛ تا بارها و بارها اندیشیدن در ابیات حافظ و سعدی و مولانا و جستن نسبت میان سرو و قامت یار.

بنده و شما هزار بار به تفاوت سرو و دیگر درختان اندیشیده‌ایم؛ به اینکه سرو رها و راست بالا می‌رود؛ هزار بار به این معنای حافظ فکر کرده‌ایم که سرو از بار غم تعلق آزاد است و اگر دستش از میوه تهی است، از آن روست که همۀ آزادگان تهی‌دست‌اند. بارها در سروهای قالی‌های باغی نظر کرده‌ایم؛ در سروهایی که جدول قاب نقاشی‌های ایرانی را می‌شکند و بیرون می‌رود؛ در سروهای فربهی که سر خم کرده و به صورت بتۀ جقه در بافته‌ها ظاهر شده است.

اما این کتاب ما را به اندیشه‌ای تازه دربارۀ سرو آشنایمان می‌خواند: چهل‌وچهار سنگ قبر با نقش سرو، که تنها نمونه‌هایی اندک از صدها نمونۀ از میان‌رفته در اصفهان و دیگر جاهای این سرزمین است».

زاون قوکاسیان هم در بخشی از یادداشت خود با عنوان "منزل آخر" می­نویسد: «ارامنه اصفهان در طول قرن ها، در کنار همنوعان مسلمان خود، همیشه هویت مذهبی و قومی خود را حفظ کرده اند؛ و این امر میسر نمی شد مگر در احترام متقابلی که همیشه بین این دو آیین و مذهب وجود داشته است.

ثبت و مستند کردن این سنگ قبرها، به عنوان نشانه هایی از باورهای یک قوم و ملت در طول زمان نسبت به مرگ و جلوه های نمایش این باورها، کاری ارزشمند است؛ هم ارزشی نوستالوژیک دارد و هم ارزش تاریخی، به عنوان منبعی برای تاریخ نگاران».

چهارمین مقدمه بر کتاب "در سایه سرو" را مهدی صادقی (مدیر نشر رسم) نوشته است. وی در ابتدای یادداشت خود می­ نویسد: «دانستن مسیر پدیدآوری سرونگاره­های این پژوهش، به چند دسته بندی گوناگون مربوط و مشروط می شود. نخست نباید فراموش کرد که این سرونگاره ها بخشی از یک ارتباط است، نیز بخشی از هنر. یعنی در همین ابتدا جنبه دوگانه کارکردی این آثار محسوس است. دسته بندی نخست همین کارکرد آن است: یکی کارکرد ارتباطی و دیگری کارکرد هنر و زیباشناسی.

این سرونگاره ها بر سنگ مزار دوستان، آشنایان و همشهریان همین سنگ تراش نقش شده و بایستی در مراجعه های مکرر، نام و نشان مرحوم را نمایان کند برای رهگذران. از این جهت سنگ آرامگاه یک وسیله ارتباطی و به نوعی رسانه است. رسانه ای که فقط یک گزاره را اطلاع رسانی می کند: چندی در باره یک نفر؛ کیست؟ کی آمد و کی رفت؟».

«در سایه سرو (سرونگاره‌های سنگ آرامگاه‌های اصفهان)» با پژوهش و عکاسی مهدی تمیزی در 200 صفحه از سوی انتشارات رسم در تهران در سال 92 منتشر شده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها