گزارشی از روابط تاریخی ایران و انگلیس

دشمنی همیشگی انگلیس

روابط ایران و انگلیس در طول این چند سال با فراز و نشیب‌هایی روبه‌رو بوده است به طوری که بیشترین مداخلات انگلستان در ایران که سابقه منفی تاریخی علیه این کشور را در ذهن نخبگان سیاسی و افکار عمومی ایران دامن زده است به دوران قاجار و پهلوی بازمی‌گردد.
کد خبر: ۶۹۱۳۵۹
دشمنی همیشگی انگلیس

دوران قاجاریه در مجموع بدترین و تاریک‌ترین دوران در عرصه روابط خارجی ایران محسوب می‌شود. در این دوران نه تنها شاهد پیگیری سیاست‌های استعماری و توسعه‌طلبانه از سوی انگلیس در منطقه و کشورمان بوده‌ایم، بلکه نفوذ و رخنه عوامل انگلیسی در دستگاه هیات حاکمه ایران نیز به شکل بی‌سابقه‌ای به‌ چشم می‌خورد.

از اقدامات امیرکبیر تجدید سازمان ارتش از طریق کشورهای بی‌طرفی همچون اتریش و وحدت‌‌ بخشیدن به خان‌نشین‌های ترکستان و آسیای مرکزی علیه استعمار بود که مقدمات توطئه علیه وی را از سوی انگلیس فراهم ساخت. انگلیس که علاقه‌مند نبود منافع خود را از دست داده یا پای سایر ملل اروپایی به ایران باز شود، شروع به توطئه‌چینی علیه امیرکبیر کرد و سرانجام با همدستی مادرشاه و میرزا آقاخان نوری، از ایادی انگلیس، مقدمات عزل و مرگ امیرکبیر را فراهم آوردند.انگلیسی‌ها که از سیاست یکجانبه و نفوذ بی‌اندازه روسیه در دربار ایران راضی نبودند با نشر و توزیع روزنامه‌های آزادیخواه که در خارج از کشور چاپ می‌شد در میان مردم، به تشدید حس تنفر نسبت به مستبدین کمک می‌کردند. به نظر انگلیسی‌ها وقت آن رسیده بود که اوضاع ایران تغییرات اساسی کرده و زمام امور از دست شاه و صدراعظم مستبد و آلت دست روسیه خارج شود.

در همین خصوص و پس از حمله قوای دولتی به تظاهراتی که در ژوئن 1906 در تهران صورت گرفت، حدود 12 هزار نفر در سفارت انگلیس متحصن شدند و از دولت انگلیس یاری طلبیدند. مجموع این نارضایتی‌ها به امضای فرمان مشروطیت در سال 1906 از سوی مظفرالدین‌شاه منجر شد.انگلیسی‌ها که در شروع جریان مشروطیت (دوران مظفرالدین‌شاه) با حمایت از جنبش مردمی وجهه و اعتباری کسب کرده بودند با قرارداد استعماری تقسیم ایران به مناطق نفوذ در 1907 به کلی این اعتبار را از دست دادند تا جایی که انگلیس نیز نزد افکار عمومی مردم ایران مانند روس‌های تزاری بیش از گذشته منفور و مغضوب شد.

ظهور کمونیسم بسیاری از نقشه‌های جاه‌طلبانه دولت انگلیس را به کلی بر هم زد و از سوی دیگر در داخل این کشور نیز مخالفت‌های شدیدی علیه سیاست‌های امپریالیستی و ماجراجویانه محافظه‌کاران از سوی احزاب لیبرال و کارگر شروع شد که در نهایت دولت این کشور مجبور شد تعدیلی در سیاست‌های امپریالیستی خود در آسیا اعمال کرده و قدری دست و پای خود را جمع نماید.

شاهی که آوردند و بردند!

در حافظه تاریخی ملت ایران، نقش انگلیس در روی کار آمدن رضاخان بر کسی پوشیده نیست. علل و عوامل متعدد داخلی و منطقه‌ای، این کشور را نسبت به حمایت از تغییر حکومت ایران و واگذاری امور به رضاخان ترغیب کرد.

اساس سیاست انگلیس در این دوره کمک به ایجاد دولتی مقتدر در ایران برای ایجاد سد نفوذ در مقابل کمونیسم ‌بود؛ بنابراین بعد از روی کار آمدن پهلوی، انگلیس اولین کشوری بود که دولت جدید را به شرط حفظ پیمان‌ها و تعهدات بین دو کشور به رسمیت شناخت.

دوران محمدرضا شاه

از مهم‌ترین رخدادهای تاریخی در روابط دو کشور در این دوره را می‌توان نهضت ملی‌ شدن صنعت نفت و تصویب قانون آن و بعد از آن انتصاب دکتر مصدق به نخست‌وزیری با فشار افکار عمومی و آگاهان به اوضاع سیاسی دانست.

آشتی‌ناپذیری مصدق در اجرای سیاست موازنه منفی و پایداری و سازش‌ناپذیری وی، زمینه طرح توطئه انگلیس با همراهی آمریکا را برای سرنگونی وی مهیا کرد.

پس از روی کار آمدن مجدد محمدرضا پهلوی به عرصه قدرت، وی که خود را مدیون دولت‌های آمریکا و انگلیس می‌دانست، توسعه همه‌جانبه روابط با این کشورها بخصوص آمریکا را در دستور کار قرار داد.

نکته‌ جالب توجه این‌که شاه مخلوع پس از انقلاب اسلامی، در برخی اظهارنظرهای شخصی، سرنگونی خود را نتیجه مخالفت با سیاست‌های انگلیس در سالیان آخر سلطنت و به نوعی کار انگلیسی‌ها قلمداد می‌کرد (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم، جلد دوم، صفحات 783 و 877).

انقلابی علیه وابستگی

روابط ایران و انگلیس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد تنگناهای منحصربه‌فردی بوده که دلیل عمده آن نپذیرفتن واقعیات جدید بعد از انقلاب از سوی انگلیسی‌ها و عناد آنها با نظام جمهوری اسلامی بوده است. از مهم‌ترین موضوعات این دوره می‌توان به برنامه‌های دولت وقت انگلیس برای حمایت از عراق در جریان جنگ عراق علیه ایران اشاره کرد.از جمله موارد دیگر تأثیرگذار در این دوره در روابط دو کشور فتوای امام خمینی(ره) در ماجرای سلمان رشدی است و این فتوای تاریخی برای ده سال یعنی تا سال 1998 روابط را از نظر سیاسی در سطوح پایین نگه داشت.

دومین بحران در روابط ایران و انگلیس، در زمان گروگانگیری سفیر وقت ایران در لندن، دکتر افروز و 25 کارمند سفارت از سوی شش نفر از اعضای جنبش خلق عرب در سی‌ام آوریل 1980 به‌وجود آمد. پلیس انگلیس پس از شش روز مماشات و دادن اجازه تبلیغات و عملیات به این گروه که به کشته شدن عباس لواسانی منجر شد، بالاخره به سفارت حمله کرد. در این حمله یکی دیگر از کارمندان سفارت از سوی گروگانگیرها به شهادت رسید و پلیس انگلیس با کشتن همه گروگانگیرها به‌غیر از یکی از آنها توانست به این غائله پایان دهد. یکی از گروگانگیران توانسته بود در آشوب به‌وجود آمده به همراه کارمندان سفارت به بیرون فرار کند و به گفته بسیاری پلیس انگلیس امکان کشتن وی را نداشت.این فرد بعدا دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. هر چند وی در سال 2005 مورد بخشش قرار گرفت و در انگلیس پناهندگی سیاسی دریافت کرد. به هر حال دولت وقت ایران، نقش انگلیس را برای عملکرد دیرهنگام در این بحران، منفی ارزیابی کرد و روابط ایران و انگلیس از سطح سفارت به کاردار نزول کرد.همچنین در مارس 2007 ایران 15 دریانورد انگلیسی را که به صورت غیرقانونی وارد مرز‌های ایران شده بودند، دستگیر کرد.

به دنبال این اقدام، بحرانی دیپلماتیک در روابط تهران ـ لندن ایجاد شد و این ملوانان چهارم آوریل همان سال آزاد شدند. آخرین بحران در روابط دو کشور نیز به دنبال تجمع عده‌ای از معترضان به سیاست‌های انگلیس در رابطه با تهران و ورود به ساختمان سفارت صورت گرفت که پیامدهای آن همچنان ادامه دارد.

نکته مهم در تحلیل روابط ایران و انگلیس بعد از انقلاب اسلامی دیدگاه تقابلی این کشور در ارتباط با ایران است. از آنجا که ظهور جمهوری اسلامی ایران در منطقه و دنیا مبتنی بر منافع انگلیس نبود و ایران مانعی بر زیاده‌خواهی‌های انگلیس در منطقه بوده است، این کشور همواره اهتمام خود را برای تضعیف کشورمان تشدید فشار بر ایران به کار بسته است و این رویه خصومت‌آمیز همچنان ادامه دارد.

بررسی نوع تعامل انگلیس با کشورمان طی مقاطع مختلف تاریخی مؤید وجود دو مؤلفه بنیادین و تأثیرگذار در روابط دو کشور است. اول نگاه منفعت‌طلبانه‌ای است که دولت انگلیس در تعامل با ایران دنبال می‌کند، به شکلی که برای طرف ایرانی حساسیت‌برانگیز بوده و حکایت از نوعی تضاد منافع بین دوطرف دارد. دوم وجود نوعی بدبینی شدید و سوء‌ظن قوی در میان بخش عمده‌ای از توده‌ها و نخبگان ایرانی نسبت به دولت انگلیس که ریشه در پیشینه تاریخی داشته و مانع درک واقعی شرایط و فضای روابط در زمان حال است.به نظر می‌رسد توفیق طرف ایرانی در مدیریت روابط در دوره جدید از طریق اتخاذ سیاستی مؤثر و واقع‌بینانه امکان‌پذیر باشد که براساس آن امکان بهره‌برداری از نقاط آسیب‌پذیر از سوی طرف انگلیسی به حداقل برسد.

عبدالله احمدی / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها