جام جم:فراتر از بیشرمی
«فراتر از بیشرمی»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم محسن ماندگاری است که در آن میخوانید؛در حالی که خشم جهانی از جنایات رژیم صهیونیستی در باریکه غزه روز به روز افزایش مییابد، اما به نظر می رسد هیچ نیروی بازدارندهای توان جلوگیری از حمله صهیونیستها به مردم فلسطین را ندارد. با این وضعیت تاسفبار، این سوال مطرح می شود که چرا جامعه جهانی توان ایستادن در برابر این رژیم را نداشته و قادر به متوقف کردن ماشین جنگی اسرائیل نیست؟ یا به عبارت بهتر، رژیم صهیونیستی تا چه زمانی می تواند بی توجه به افکار عمومی دنیا، به جنایات خود در غزه ادامه دهد؟
پاسخ کوتاه به این پرسش شاید این باشد؛ تا زمانی که افکار عمومی در آمریکا از حملات این رژیم به غزه حمایت می کند.
همزمان با حمله خونین صهیونیست ها به یک مدرسه سازمان ملل در غزه که به کشته شدن کودکان بی گناه فلسطینی منجر شده و احساسات عمومی را در سراسر جهان برانگیخت و در حالی که ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، حملات اسرائیل به غزه را «جنایت جنگی » توصیف کرده است، نتایج یک نظرسنجی در آمریکا منتشر شد که نشان می دهد بسیاری از مردم این کشور، حمله اسرائیل به غزه را موجه می دانند.
بر اساس این نظرسنجی که نتایج آن نه فقط برای مردم آمریکا بلکه برای بشریت در عصر جدید شرم آور است، 42 درصد مردم این کشور حمله اسرائیل به غزه را موجه و تنها 39 درصد غیرموجه دانسته اند.
دردناک تر از این، آنجاست که 70 درصد از همین مردم، حمله فلسطینی ها علیه اسرائیل را ناموجه اعلام کرده اند. نتایج این نظرسنجی نشان می دهد بیش از نیمی از شهروندان بالای 50 سال آمریکایی با موجه دانستن حمله به غزه تلویحا از آن حمایت کرده اند.
طبیعی است هنگامی که تقریبا نیمی از مردم آمریکا جنایات صهیونیست ها در غزه را موجه می دانند و تنها 11 درصد حق را به فلسطینی ها می دهند (11درصد، حمله فلسطینی ها به اسرائیل را موجه دانسته اند) دولتمردان آمریکایی پشتوانه افکار عمومی خوبی برای حمایت از تل آویو خواهند داشت.
پس بی دلیل نیست که مقامات کاخ سفید نه تنها بر اسرائیل فشار چندانی نمی آورند بلکه حملات این رژیم به مردم فلسطین را با عنوان شرم آور «حق اسرائیل در دفاع از خود» توجیه می کنند اما سوال اساسی تر این است که در حالی که افکار عمومی در جهان در شوک جنایات خونین صهیونیست ها فرو رفته است و انسان های آزادیخواه یا آن هایی که حداقل بویی از شرافت و انسانیت برده اند نتوانسته اند در برابر این وحشیگری اسرائیل خاموش بنشینند، چگونه بخش قابل توجهی از مردم آمریکا در این فاجعه ، حق را به صهیونیست ها می دهند؟
جواب ساده است؛ رسانه ها در همه جا و از جمله آمریکا افکار عمومی را آن چنان که می خواهند می سازند.
در حالی که اغلب رسانه های خبری آمریکایی، خود را مستقل معرفی کرده و بی طرفی در پوشش اخبار را از ویژگی های حرفه ای خود عنوان می کنند، تحولات اخیر در فلسطین نشان داد آنجا که منافع سیاسی آنها اقتضا کند نه تنها انصاف و بیطرفی را کنار می گذارند که تحت تاثیر لابی یهودی با زیرپا گذاشتن اخلاق حرفه ای و استانداردهای روزنامه نگاری، افکار عمومی را آن طور که خود می خواهند جهت می دهند.
نتیجه این رویکرد غیر اخلاقی آن بوده که منازعه اسرائیلی – فلسطینی آن گونه در اذهان عمومی غرب و بخصوص آمریکا جا افتاده که با واقعیت موجود در سرزمین های اشغالی فرسنگ ها فاصله دارد.
«میکو پلد» فرزند یک ژنرال اسرائیلی و نویسنده کتاب «پسر ژنرال» در یک سخنرانی که اخیرا منتشر شده توضیح می دهد که چگونه واقعیت های تاریخی در غرب تحریف شده و تصویر باب میل صهیونیسم به افکار عمومی تزریق می شود.
علاوه بر این، برای درک این موضوع کافی است نگاهی به صفحات اول روزنامه های غربی و بولتن های خبری شبکه های تلویزیونی آنها در سه هفته اخیر بیندازیم.
جانبداری برخی از این رسانه ها از صهیونیست ها آنقدر آشکار بوده است که انتقادهای گسترده ای را برانگیخته و تجمع های اعتراضی نظیر آنچه در لندن و در جلو ساختمان بی بی سی به راه افتاد در پی داشته است.
با این توصیف طبیعی است تا زمانی که رسانه های غربی که بخش قابل توجهی از آنها توسط لابی های یهودی اداره می شوند افکار عمومی غرب را با بی شرمی تمام پذیرای جنایات رژیم صهیونیستی می کنند، این رژیم پشتوانه قابل توجهی برای هرگونه بیدادگری در سرزمین های اشغالی دارد.
خراسان:تئوری زدگی دولت در برابر عمل زدگی غیرکارشناسی
«تئوری زدگی دولت در برابر عمل زدگی غیرکارشناسی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛دولت یازدهم در آستانه نخستین سالگرد آغاز فعالیتش بسته ای را برای خروج از رکود تدوین کرد که نخستین بخش آن تحلیلی تئوریک درباره رکود اقتصادی و راه های خروج از آن بود. این تحلیل تئوریک در شرایطی مطرح شد که با گذشت نزدیک به یک سال از آغاز فعالیت دولت یازدهم، نشانه هایی مبنی بر غلبه نگاه تئوریک بر رویکرد اجرایی در دولت جدید دیده می شد، با این حال بسته دوم خروج از رکود که شرحی تفصیلی از کلیات بسته اول است، شامل 177 اقدام مشخص در 4 حوزه سیاست های اقتصاد کلان، بهبود فضای کسب و کار، تامین مالی و فعالیت های محرک خروج از رکود منتشر شد تا امیدها برای حرکت دولت از فضای تئوری به عرصه عمل تقویت شود.
تردیدی نیست که یک دولت موفق باید از تحلیلی روشن و نظریه ای مدون در زمینه چگونگی اداره کشور برخوردار باشد. به این منظور طبیعی است که دولت ها در بدو فعالیت خود ابتدا تصویری از وضعیت فعلی ارائه دهند. اشکالات موجود و ریشه های بروز آن را برشمرند و راه های رفع اشکالات را بیان کنند. انتظار منطقی این است که این فرآیند چندان به طول نینجامد و پس از طرح مشکلات که به نوعی انتقاد از مدیریت های قبلی است، ابتدا سیاست ها و راهبردهای کلان در حوزه اجرا تدوین و سپس راهکارهای جزئی تر برای رفع مشکلات ارائه شود. البته دولت جدید در بدو فعالیت با توجه به حجم مشکلات اقتصادی و فوریت چاره اندیشی درباره آن ها مصوبه ای ۳۵بندی که ناظر به جزئیات در حوزه اقتصاد بود ارائه داد اما هم اکنون با گذشت حدود یک سال از فعالیت دولت یازدهم این سوال جدی وجود دارد که دولتمردان به ویژه در حوزه اقتصاد تا چه اندازه از مرحله برشمردن مشکلات و راهبردهای حل آن ها عبور کرده و به وادی راهکارهای اجرایی وارد شده اند. با اتمام ۴ ماه از سالی که رهبر انقلاب آن را اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی نامگذاری کرده بودند و دولت آن را سال خروج از رکود وعده داده بود، تا کنون به نظر می رسید همچنان دولت در مرحله نخست باقی مانده است و وارد وادی اجرایی و عملیاتی نشده است، اگرچه تدوین بسته جدید می تواند نوید بخش خروج دولت از فضای صرفا تئوریک باشد.
در هر صورت به نظر می رسد این اشکال دولت را بتوان تحت عنوان «تئوری زدگی» توصیف کرد. به این معنا که باقی ماندن در عرصه تئوری یا مجال و جسارت ورود به عرصه اجرا را نمی دهد و یا در صورت ورود به عرصه اجرا بدون تامل در الزامات اجرایی، طرح ها را با چالش مواجه می کند. نمونه این چالش در طرح سبد کالا دیده شد و دیدیم که نقد کاملا وارد دولت فعلی به دولت گذشته درباره محدودشدن یارانه به پرداخت نقدی و غفلت از کمک های غیرنقدی در عمل موجب شود که طرح خوب سبد کالا با شکست و عذرخواهی رسمی رئیس جمهور مواجه شده و دولت را به تجدیدنظری اساسی در این طرح وادار کند. در هر صورت آن چه که تا پیش از ارائه بسته تفصیلی و جزئیات خروج از رکود دیده شده بود، این بود که هر مقدار دولت گذشته در اجرای برنامه های خود شتابزده و بدون توجه به مبانی تئوریک عمل می کرده به نظر می رسد دولت جدید با خطر تئوری زدگی مواجه است و در حرکت از فاز تئوری به اجرا دچار چالش است. هم اکنون نیز با وجود تدوین بسته خروج از رکود، این ابهام وجود دارد که آیا بدنه خوشفکر و تئوریک دولت توان اجرای آن چه که روی کاغذ آورده است، را دارد یا نه. شاید بتوان این دغدغه را در برخی تجدیدنظرها در بدنه اجرایی و ورود افراد کارآمدتر، جوان تر و با روحیه اجرایی تر به جای افراد مسن تر، محافظه کارتر و ناتوان تر رفع کرد و شاید فراتر از آن لازم باشد دولت اصل وجود چنین مشکلی را تایید کند تا برای رفع آن نیز بتواند چاره ای بیندیشد.
کیهان:روز قدس راهبردی برای خیزش جهانی
«روز قدس راهبردی برای خیزش جهانی»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم دکتر حسین کچوئیان است که در آن میخوانید؛امسال روز قدس تحولی اساسی را پشت سر گذاشت و با اوجگیری تبدیل به نقطه عطفی در سیر تاریخی این ابتکار حکیمانه رهبرکبیر انقلاب، حضرت امام خمینی (قدس سره) گردید. اکنون بیش از گذشته، این رخداد سیاسی قابلیتهای خود را برای شکلدهی راهبرد تاریخی برای آزادسازی قدس شریف نشان داده است. راهبردی که بر پایه هر مسلمان یک سطل آب یا یک سنگ، بسیج تمام توان کلیه مسلمانان جهان و ایجاد وحدت میان آنها بر محور آزادسازی مسجدالاقصی اولین قبله مسلمانان را هدف قرار داده بود، اکنون پس از بیداری اسلامی ظرفیتهای به مراتب بیشتری برای آزادسازی جهان اسلام از سلطه غرب و پیریزی بنیانهای تشکیل امت واحده اسلامی را در خود جمع کرده و بروز میدهد.
اما تا آنجایی که به آرمان آزادی قدس شریف و رهایی مسلمانان فلسطین از سلطه شوم رژیم دیوسیرت صهیونیستی مربوط میشود، روز قدس امسال با به میدان آوردن کلیه ظلمستیزان و عدالتطلبان جهان از ژاپن تا جنوب و شمال قاره آمریکا، ظرفیتهای به مراتب بیشتری از ظرفیت مسلمانان را برای مبارزه با اشغالگران جنایتکار بسیج کرد. از این جهت میتوان گفت که روز قدس امسال نه روز جهانی اسلام و مسلمانان بلکه باید روز جهانی همه ملتها و مردم عالم خوانده شود. این تحول برای عصری که هر روز بیش از گذشته شاهد نفوذ و سلطه صهیونیزم بر مقدرات و سرنوشت ملتهای عالم و کل نظام جهانی است قطعا ذخیرهای برای صفبندیهای آتی جهانی و نبرد رهایی بخش نهایی به حساب میآید.
تحولاتی که روز قدس امسال را به نقطه عطفی در مسیر کارکرد و نقش تاریخی این رخداد بدل کرده است، تنها محدود به بسیج به مراتب گستردهتر کمی جهان اسلام از حیث جغرافیا و عدد و ارتقاء کیفی شعور و شعار شرکتکنندگان در راهپیمایی این روز نمیشود. افزایش گستره جهانی آن فراتر از جهان اسلام نیز تمام تفاوت ماهوی قدس امسال با سالهای گذشته نیست. اما در همین حد نیز برای درک اهمیت روز قدس به طور کلی، خاصه از جهت همین دسته از دگرگونیها در کم و کیف مشارکتکنندگان در مراسم این روز، بد نیست که مقایسهای انجام دهیم.
قیاس روز قدس به طور کلی به ویژه قدس امسال با روزهایی که جهان قدیم یا غرب قابلیت برپایی آن را در گستره جهانی داشته مثل روز کارگر و یا میکوشید آن را به روز جهانی بدل سازد، مثل تلاش فمینیستها برای تبدیل روز زن به روز جهانی، از تحولی اساسی در موازنه نیروهای تاریخی حکایت دارد. روز قدس امسال نشان داد که تنها نیرویی که در جهان کنونی قابلیت بسیج نیرو در گستره جهانی را داشته و از این طریق میتواند بر روند و ماهیت تحولات آتی تاریخ تأثیر بگذارد انقلاب اسلامی ایران است. به این معنا و به بیان روزنامه کویتی الرای العام؛ روز قدس امسال نشان داد که انقلاب اسلامی نقطه عطفی در تاریخ تحولات جهان بوده است. یا به بیان دیگر روز قدس امسال با گسترش کمی و کیفی خود دلالت دیگری بر ماهیت تاریخساز انقلاب اسلامی در جهان کنونی میباشد که در مقابل آن تنها نیروهای فرتوت و رو به مرگ تجدد هماوردی میکنند.
این واقعیت که روزهایی مثل روز جهانی کارگر علیرغم تداوم اهتمام به آن در بعضی از کشورها، خواستهها و دغدغههای گروههایی خاص و نه همه اصناف مردم یا ملتها و کشورها را منعکس میکند، حقیقتی است که باز هم اهمیت بیشتر روز قدس و تحول واقع شده در جریان برپایی آن در سال جاری را نشان میدهد.
اینکه در هماوردی و نبرد جهانی مورد انتظار تاریخی ما، صهیونیزم ( که در همه کشورها از شوروی و اروپای شرقی گرفته تا آمریکای شمالی نسبت به نقش مخرب آنها. در حیات ملتها و نظم جهانی هر روز بیش از گذشته اشعار پیدا میکنند) نقش محوری دارد، باز هم ارزش این روز و تحول ماهوی مراسم امسال آن را افزونتر و لزوم اهتمام و توجه راهبردی و بیش از پیش ما بدان را روشنتر میکند. اما در کنار این تحولات که قابلیتها و ظرفیتهایی به مراتب متفاوتتر است از آنچه تاکنون در مورد روز قدس در ذهن یا در طرحهای راهبردی خود داشتهایم، چند تحول دیگر در مراسم قدس امسال ظاهر شده که در کوتاهمدت و میانمدت و برای نبرد جاری مقاومت با صهیونیستها ارزشمند میباشد.
از میان این تحولات، فراخوان رسمی گروههای مقاومت فلسطینی به انجام راهپیمایی روز قدس در غزه و کرانه باختری، بیش از همه شایسته توجه است. اهمیت این تحول در این است که برای اولین بار در طول تاریخ برگزاری مراسم روز قدس اتفاق میافتد.
اگر در گسترش کمی و کیفی مراسم روز قدس امسال در جهان، سبعیت و وحشیگریهای صهیونیستها در کشتار مردم غیرنظامی غزه، خاصه کودکان و زنان، نقش عمدهای داشته است، تحول اخیر را مستقیما بایستی معلول بیداری اسلامی و پیامدهای ناشی از آن در منطقه دانست. این تحول در واقع مبین تغییر صفبندی نیروهای منطقهای و تغییر راهبردی در کیفیت پیوند میان نیروهای مقاومت میباشد که محصول تصحیح انحراف در بعضی از نیروهای مقاومت در جهان اسلام بعد از بیداری اسلامی است. بعد از خیزش مردم منطقه همان انحرافی که موجب گشت محمد مرسی اولین سفر خارجی خود را به عربستان برنامهریزی کرده و آن موضعگیری تکفیری مآبانه را در کنفرانس سران غیرمتعهدها در تهران داشته باشد، بعضی از نیروهای فلسطینی را به توهم موازنه تازهای از قدرت در منطقه در جهت دور شدن از صف مقاومت خاصه از رهبری آن توسط جمهوری اسلامی ایران به حرکت درآورد.
اما اکنون بعد از کودتا علیه مرسی و حکومت مطلق و رضایتمندانه رهبران کشورهای عربی در جریان تجاوز به غزه، در مقابل، همراهی مطلق جبهه مقاومت از ایران گرفته تا حزبالله در لبنان، نه تنها ترکهای حاصله در صف مقاومت بطور کامل برطرف شده بلکه به شهادت فراخوان رهبران مقاومت فلسطینی برای راهپیمایی قدس، استواری خللناپذیری نیز یافته است. از این جهت مراسم قدس امسال اگر نه علت، حداقل نشانهای از تصحیح انحراف و خطای حاصله در ارزیابی نیروی مقاومت فلسطین از موازنه و صفبندیهای منطقهای پس از بیداری اسلامی میباشد. با این حال و به شهادت همین فراخوان، اکنون صفبندیهای منطقهای بر محور روز قدس به شکل خللناپذیر و غیرقابل گسستی در قیاس با قبل از آن تحکیم و یکپارچه شده است.
جمهوری اسلامی:صهیونیستها بازنده اصلی نبرد غزه
صهیونیستها بازنده اصلی نبرد غزه»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم جلیل حسنی است که در آن میخوانید؛تازهترین تحولات غزه حاکی از توافق طرفین برای اجرای یک آتش بس 12 ساعته بوده است. این طرح با هدف انتقال کمکهای بشردوستانه اعلام و اجرای آن از صبح روز گذشتبه آغاز شد ولی در همین مدت هواپیماهای رژیم صهیونیستی همچنان بر فراز آسمان غزه در پرواز بودند و ارتش صهیونیستی نیز به فلسطینیها هشدار داد که به خانههای خود باز نگردند.
رژیم صهیونیستی تا روز گذشته و زمان اعلام آتش بس موقت، به مدت 18روز هزاران تن بمب را بر سر ساکنان بیدفاع غزه فرو ریخت که در نتیجه آن نزدیک به یک هزار فلسطینی به شهادت رسیده شش هزار نفر زخمی شدند و هزاران خانه متعلق به فلسطینیها نیز ویران گردید.
با اینحال، به اذعان محافل سیاسی و رسانههای بینالمللی، این کشتار وحشیانه و حملات ددمنشانه نه تنها دستاوردی برای صهیونیستها نداشته و این رژیم به هیچ یک از اهدافش دست نیافته است، بلکه بیآبروتر و رسواتر از گذشته شده است.
صهیونیستها با تمسک به قتل سه یهودی، یورش به غزه را آغاز کردند و اصلیترین هدف خود را از بین بردن توان نظامی و قدرت حماس اعلام نمودند.
با اینحال، حماس نه تنها تضعیف نشده است بلکه قدرتمندتر از گذشته به فعالیتش ادامه میدهد به گونهای که شمار صهیونیستهایی که در این دور از عملیات مبارزان حماس به هلاکت رسیدهاند بیش از دو برابر دورههای قبل میباشد. اکنون اذعان به این واقعیت که حماس از بین رفتنی نیست به محافل رسانهای رژیم صهیونیستی نیز تسری پیدا کرده و آنها رژیم صهیونیستی را به دلیل راه انداختن حملات کور و بیحاصل شماتت میکنند.
در همین حال، پلیس رژیم صهیونیستی روز گذشته تاکید کرد که گم شدن سه یهودی وقتل آنها، ارتباطی با حماس نداشته است. این موضوع تأییدی است بر این نکته که رژیم صهیونیستی طرح حمله به غزه را از پیش آماده کرده بود و پیش کشیدن قتل سه یهودی، بهانهای برای آغاز این عملیات بود.
عملیات غزه، ننگ و نفرت جهانی را علیه صهیونیستها دوچندان کرد و افکار عمومی بینالمللی را که تحت تأثیر و بمباران تبلیغی رسانههای صهیونیستی قرار داشتهاند با این واقعیت مواجه کرد که حق با فلسطینی هاست و صهیونیستها قومی وحشی و اشغالگر هستند که به هیچ معیار و قواعد انسانی پایبند نمیباشند. این قوم جنایتکار از کشتن و ریختن خون انسانهای دیگر، هر چند کودک و زن و افراد غیرنظامی و کاملاً بیدفاع، احساس لذت میکنند که مصداق روشن آن، صف کشیدن صهیونیستها در مرزهای غزه برای مشاهده فرود آمدن موشکها و بمبهای رژیم صهیونیستی بر سرساکنان غزه و ابراز شادمانی آنها بود که ماهیت جنایتکار و خصلت حیوانی صهیونیستها را در معرض دید و قضاوت جهانیان قرار داد.
کشتار یک هزار غیرنظامی در منطقهای با مساحت اندک و بدون کمترین سلاح دفاعی، توسط ارتشی که به زرادخانه بزرگ مجهز است و از طرف قدرتهای بزرگ پشتیبانی تسلیحاتی و اطلاعاتی میشود هرگز نمیتواند یک پیروزی تلقی شود و واقعیتی است که صهیونیستها و حامیان رژیم صهیونیستی نیز نمیتوانند آن را کتمان کنند.
این عطش نسبت به خونریزی، نشانه عقده روحی و روان بیمار صهیونیستهایی است که همه ابتکارات و اقدامات خود را برای تثبیت موجودیت خود در سرزمین فلسطین بر باد رفته میبینند و پس از 60 سال، همچنان در سرزمینهای اشغالی به عنوان بیگانگانی که متعلق به این سرزمین نیستند شناخته میشوند. روز به روز بر انزوای جهانی این رژیم افزوده میشود که یک نمونه آن حضور دهها میلیون مردم دنیا در مراسم روز قدس و ابراز انزجار از این رژیم بود.
خون کودکان و ساکنان فلسطینی، ریشه درخت مقاومت و مبارزه بر ضد اشغالگری را تنومندتر میکند، واقعیت مسلمی که صهیونیستها از درک آن عاجز هستند.
تهاجم اخیر صهیونیستها به غزه که در مقیاس وحشیانهتری نسبت به موارد گذشته صورت میگیرد رویداد تأسف باری است که متأسفانه مجامع جهانی و دولتهای مدعی در برابر آن بیاعتنایی شرم آوری را پیش گرفتهاند ولی این رویداد در عین تلخی، دستاورد بارزی دارد و آن، این است که آرمان فلسطین را گامی بزرگ به پیش برده و پیروزی نهایی را نزدیکتر ساخته است.
این حادثه همچنین آزمونی بود برای دولتهای عرب و حاکمانی که بر مقدرات ملتهای منطقه چنگ انداختهاند. این دولتها به دلیل اینکه پاسخ گو و تأمین کننده نظرات و اراده ملتهای خود نمیباشند مشروعیت حضور در این جایگاهها را ندارند. حتی برخی از این حکومتهای منطقه بیشرمانه جانب صهیونیستها را میگیرند و مردم و گروههای فلسطینی را به این دلیل که صهیونیستها را عصبانی کرده و آنها را به جنایت واداشتهاند، مورد انتقاد قرار میدهند! واضح است که این حاکمان نمیخواهند عیش آنها ناقص شود و شرایطی به وجود آید که پایههای حکومتشان را تهدید نماید.
این بیعملی و خیانت دولتهای عرب و رهبران کشورهای اسلامی تأثیر زیادی در ایجاد فرصت و فضای مناسب برای صهیونیستها داشته و دست آنها را در کشتار فلسطینیها و ارتکاب جنایت باز گذاشته است.
تاوان رفتار خائنانه این حاکمان را کودکان و زنان فلسطینی میدهند که زیر آوار خشم و جنایت صهیونیستها جان میدهند ولی از مقاومت و مبارزه دست نمیکشند و تسلیم نمیگردند.
درود بر فلسطینیهایی که در جنگی کاملاً نابرابر با مشت خالی و شکم گرسنه به رویاروئی با جلادان وحشی که هیچگونه بویی از انسانیت نبردهاند ایستادگی میکنند، مردمی که کودکان شهید خود را برروی دست به گورستان حمل میکنند ولی حسرت تسلیم و پذیرش خفت و خواری را بردن صهیونیستها گذاشتهاند. این مردم فداکار نه تنها از وطن خود دفاع میکنند. دنیا باید در برابر این ملت سرتعظیم فرود آورد و به پایداری و مقاومت آن ارج نهد.
ملت فلسطین بدون تردید در این مصاف پیروز اصلی میدان است هر چند شمار بیشتری قربانی دهد و صهیونیستها بدون تردید شکست خفت بار دیگری و هزیمت بزرگی را تجربه میکنند حتی اگر به روی خود نیاورند وخود را بازنده ندانند.
رسالت:جنایات صهیونیست ها و سه نکته کلیدی
«جنایات صهیونیست ها و سه نکته کلیدی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن میخوانید؛
1.آنچه که در غزه می گذرد یعنی نسل کشی آشکاری که بیرحمانه ترین جنایات را بر کودکان و زنان و بیماران بیمارستان ها مجاز می شمارد قلب هر انسانی را بهدرد می آورد.منطق پشت این جنایات چیست؟پشت هر حرکت سیاسی منفعتی اقتصادی نیز نهفته است.بویژه برای صهیونیست ها که حیاتشان با سرمایه های کلان و توطئه های ورای آن پیوند خورده است این اصل بیشتر صادق است. پنج سال پیش که صهیونیست ها عملیاتی را تحت عنوان "سرب گداخته" علیه غزه راه انداختند ؛پروفسور میشل چوسودوفسکی درمقاله که در تاریخ 8 ژانویه 2009 درگلوبال ریسرچ منتشر ساخت؛عملا انگیزه اقتصادی پشت جنایات رژیم صهیونیستی را افشا ساخته بود .انگیزه ای که شدیدتر هنوز ادامه داشته و نشان می دهد که صهیونیست ها برای منافع اقتصادی به هر جنایتی دست می یازند و ارزش های انسانی برای آنان هیچ محلی از اعراب ندارد.
مسئله به میادین گاز فلسطینی برمی گردد که در آن زمان عملا برخلاف قوانین بین المللی مصادره شدند.در سال 2000 ذخایر گازی
گسترده ای در منطقه غزه کشف شد.یک سال بعد از عملیات سرب گداخته ،تل آویو کشف میدان گاز طبیعی لویاتان در مدیترانه شرقی را اعلام کرد.در آن زمان این میدان گازی بزرگترین حوزه در منطقه تحت اکتشاف لویاتان به وسعت 83000 کیلومتر مربع بود.
لازم به ذکر است که تمام خط ساحلی مدیترانه شرقی از صحرای سینا در مصر به سوریه به منزله یک منطقه فراگیر گاز بزرگ و همچنین ذخایر نفت است که انگیزه رژیم صهیونیستی برای نفوذ در این مناطق را نشان می دهد.در حال حاضر حقوق مربوط به میدان گازی دریایی به ترتیب این گونه است:شرکت گاز بریتانیا 60 درصد؛ پیمانکاران تلفیقی(وابسته به دو خانواده لبنانی کوری و صباغ1 (CCC) 30درصد؛ و صندوق سرمایه گذاری دولت خودگردان فلسطین 10 درصد.(هاآرتص، 21 اکتبر،2007).
تلاش صهیونیست ها برای ایدئولوژیک نمایاندن جنایات خود کاملا فریبکارانه است.صهیونیست ها قصد دارند با حذف ملت فلسطین بویژه در غزه به این منابع مالی دست یابند و برای این هدف از ریختن خون همه کودکان و زنان فلسطینی و شهروندان غزه و حتی یهودیان مخالف ابایی ندارند.
2.دانشجویان صهیونیست دانشگاه هرتزلیا با تاسیس اتاق جنگی تحت عنوان Hasbara یا "توضیح" در چارچوب تبلیغات رژیم صهیونیستی تلاش می کنند درقالب یک جنگ تبلیغاتی به توجیه جنایات اسرائیل بپردازند. سال گذشته بود که فاش شد؛ رژیم صهیونیستی با پرداخت مبالغی معادل 2000 دلار به دانشجویان می کوشد به گستردن
دروغ های سازمان یافته در جوامع مجازی بپردازند.این افراد بویژه بر روی فیس بوک تمرکز کرده اند.
نبرد علیه جنایات صهیونیست ها نبردی الهی و انسانی است و باید از تمام ظرفیت ها در جهت افشاگری چهره خونخوار گردانندگان این جنایت ها بهره برد.جوامع مجازی به محیطی مناسب برای این مبارزه تبدیل شده است.اسرائیلی ها اعتراف کرده اند که یک صفحه ضد صهیونیستی در فیس بوک یکصدو چهل هزار هوادار جذب کرده بود که به معضلی برای صهیونیست ها تبدیل شده بود.ابراز احساس غیر ساماندهی شده مشکلی را حل نخواهد کرد.تمام انتقاداتی که با بحث جوامع مجازی می شود در واقع انتقاد به یک محیط دیجیتال نیست؛ بلکه انتقاد نسبت به برخورد منفعلانه با فضای مجازی است. برخورد هوشمند وهدفمند با این جوامع مجازی با توجه به جنبه های ضد انسانی رفتار صهیونیست ها قادر است تاثیر گذاری عمیقی رادر اذهان مخاطبان جهانی برجای گذارد.مسئولان مربوطه باید در این راستا کوتاهی ننمایند و دانشجویان ایرانی در این مسیر نیز توانایی های خود را نشان خواهند داد.
3.تغییر محور انحرافی نبرد شیعه - سنی به اسلام - صهیونیسم نتیجه قهری جنایات صهیونیست ها و بلاهت آنان در گشودن خط جنایت بود.این تغییر محور فرصتی طلایی برای اسلام بهوجود آورده است.محور انحرافی که داعش برای تعمیق آن ایجاد شده بود عملا به حاشیه رفته است.باید هشیارانه از بازگشت به محور انحرافی نبرد دروغین شیعه -سنی جلوگیری کرد.تردیدی نیست که تلاش صهیونیست ها واستکبار برای احیای خط انحرافی آغاز خواهد شد.
اثرات منفی تجمیع نیروهای جریانات و کشورهای ارتجاعی را نباید فراموش کرد.از فرصت آمادگی اذهان و احساسات پاک مردم جهان در حمایت از مظلومیت فلسطینیان باید برای نقاب برداشتن از چهره صهیونیسم بهره گرفت.در این مسیر همه ادیان منجمله یهودیان پاک طینت ضد صهیونیست در کنار مسلمانان خواهند بود؛حتی آنان که دغدغه دینی ندارند ولی حریت و انسان گرایی، آنهارا در برابر جنایات صهیونیست ها قرار داده است؛باید مخاطب تلقی شوند.موج تبلیغات صهیونیست ها و بعضی از کشورهای غربی برای تغییر محور به نبرد شیعه - سنی بزودی آغاز خواهد شد؛فرصت کمی باقیاست ، با بسط منطق انسانی ضد جنایت و نقاب برگرفتن ازچهره خشن صهیونیسم، امکان بازیگردانی از صهیونیست ها را با درایت و کاردانی بگیریم.
پی نوشت:
1- Consolidated Contractors International Company (C C C )
سیاست روز:درسی برای جهان اسلام
«درسی برای جهان اسلام»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛
سراسر جهان دیروز شاهد تحولی بسیار بزرگ بود. جهانیان در اکثر کشورها در حمایت از غزه به خیابانها آمدند و فریاد انزجار از رژیم صهیونیستی را سر دادند. این حضور بزرگ را میتوان حاوی پیامهای مهمی برای جهان اسلام دانست. نخست آنکه حضور ملتهای مختلف در روز قدس نشان میدهد که ادعای غرب مبنی بر فلسطینی و عربی بودن مسئله فلسطین، ادعایی واهی است و فلسطین مسئلهای برای تمام بشریت است. در این چارچوب جهان اسلام برای مقابله با اولین دشمن خود یعنی صهیونیستها و آمریکا و نیز حفظ جایگاه جهانی خود به عنوان حامی مظلوم، باید به حمایت گسترده از فلسطین بپردازد. اکنون جهان اسلام در آزمون نمایش گفتمان خویش مبنی بر مقابله با ظلم و حمایت از مظلوم قرار دارد که میتواند تاثیر بسیاری در خنثیسازی تبلیغات ضد اسلامی داشته باشد.
دوم آنکه یک اصل در رفتار ملتهای جهان در روز قدس امسال مشاهده میشود و آن حمایت گسترده از مقاومت مسلحانه غزه است. در حالی غرب تلاش دارد تا مقاومت را تروریست و عامل بحران معرفی نماید اما ملتهای جهان در روز قدس و البته تظاهراتهایی که پیش از این در حمایت از غزه برگزار کردند نشان دادند که آنها نه تنها مقاومت را تروریست نمیدانند بلکه مقاومت مسلحانه را تایید و آن را راهکار پایان جنایات صهیونیستها میدانند.
این مسئله زمانی بیشتر نمود مییابد که در زمان برگزاری مذاکرات سازش ملتهای جهان حمایتی از فلسطین صورت نداده و به آن بی تفاوت هستند گویی آنها نیز مانند ملت فلسطین با راهکار سازش مخالفند حال آنکه واکنشها به جنگ رمضان نشان داد که جهانیان راهکار نجات فلسطین را در مقاومت مسلحانه میبینند و به عنوان دفاع از غزه از آن حمایت میکنند.
با توجه به این شرایط میتوان گفت که روز جهانی قدس درسی بزرگ برای جهان اسلام به همراه داشته و آن اینکه در مبارزه با صهیونیسم تنها نیستند و پیروان سایر ادیان از جمله مسیحی، یهودی و حتی بودایی و کنفسیوس بر این مبارزه تاکید دارند. از سوی دیگر این روز بیانگر حمایت گسترده جهانیان از مقاومت مسلحانه و انزجار از سکوت و سازشکاری است. اصلی که ضرورت رویکرد جهان اسلام به حمایت تسلیحاتی از فلسطینیها و کشاندن مقاومت مسلحانه به کرانه باختری را آشکار میسازد. مسئلهای که زمینه ساز نابودی صهیونیسم و به تبعه آن آمریکا، به عنوان دشمنان اصلی جهان اسلام خواهد بود که صلح و امنیت را در منطقه جاری خواهد ساخت.
وطن امروز:انسانیت علیه صهیونیسم
«انسانیت علیه صهیونیسم»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم دکتر مجتبی اصغری است که در آن میخوانید؛ خباثتورزی توأم با بیمسؤولیتی رژیم غاصب صهیونیستی در قبال مسلمانان مظلوم غزه موجی از بیزاری و بیداری را در ملتهای آزاده جهان برانگیخته است. شاید کمتر کسی را بیابید که این روزها در شبکههای اجتماعی قدمی مجازی زده باشد اما طرحهای گرافیکی انگلیسی با مضمون «برای حمایت از غزه انسانیت کفایت میکند» را اصطلاحا «لایک» نکند. اما چطور در جهانی که همه از «صلح» صحبت میکنند همگرایی میلیاردی در حمایت از غزه صورت نمیگیرد؟! با مثالی بحث را باز میکنیم. در هفته اخیر به علت افزایش میزان فشار افکار عمومی بر بازیگران و خوانندگان و افراد مشهور جوامع غربی با هدف محکومیت رژیم صهیونیستی، برخی از به اصطلاح «سلبریتیها» مجبور به ارائه نظر در این باره در رسانهها و شبکههای اجتماعی شدند. به طور مثال سلنا گومز، مشهورترین خواننده فعلی نوجوانان در جهان، در صفحه اینستاگرام خود تصویری مشهور با مضمون «این درباره انسانیت است؛ لطفا برای غزه دعا کنید» را منتشر ساخت که بلافاصله پس از این اقدام با هجوم صهیونیستها و فشار رسانهها مبنی بر متهم ساختن وی به حمایت از حماس، با انتشار پستی دیگر اعلام کرد «البته که جانب هیچ طرف را در درگیری اخیر نمیگیرم بلکه فقط برای صلح و انسانیت همگانی دعا میکنم»(!)
مجریان مشهورترین مجلههای تلویزیونی شبکههایی چون CBS و ABC و NBC نیز همزمان با هدف رفع و رجوع افزایش واکنشهای جهانی و با زیر پا گذاشتن ژست غربی حقوقبشر، رویه بیاعتنایی به شعار «صلح جهانی» را در پیش گرفته و با تهیه گزارش از مشهورترین هالیوودیهای صهیونیست، خط خبری متفاوتی را به مخاطبان القا کردند. در گزارشهای پخششده چند خواننده و بازیگر مشهور ضمن به کار بردن الفاظ رکیک درباره هواداران جهانی غزه که به علت زشتی محتوا با صدای بوق سانسور شد، جملاتی با هدف ایجاد شک و تردید در تعیین طرف مظلوم به مخاطبان عرضه داشتند! استدلال مصاحبهشوندگان این بود که حمله به غزه نشأت گرفته از یک مساله پیچیده تاریخی است و هیچکس حق ندارد در دفاع از تروریستهای غزه(!) دهانش را باز کرده و از اسرائیل انتفاد کند! در این لیست محدود نام افرادی چون بار رافائلی مدل بدنام اسرائیلی، مارک پلگرینو بازیگر سریال لاست، دیوید دریمن خواننده هوی متال و ماییم بیالیک بازیگر سریال بیگبنگ به چشم میخورد. کار به جایی رسیده که روزنامه واشنگتنپست در گزارشی با عنوان «سلبریتیهای من علیه سلبریتیهای غزه» به اسرائیل توصیه کرد از به کار بردن تکنیکهای قدیمی با هدف ایجاد درگیری میان سلبریتیها بپرهیزد چرا که این اقدامش تنها مردم را به فریاد زدن با صدای بلندتر درباره فجایع غزه تحریک میکند.
مشابه این واکنشها در کشور خودمان نیز رخ داد. به طور مثال نسرین ستوده و اصغر فرهادی با انتشار جمله «کشتن همنوعان خود را متوقف کنید» سعی کردند با قدم زدن در مرز حق و باطل دستکم کمکی به جریان جهانی ضد اسرائیل نرسانده و در عین حال ژست «صلح دوستی» خود را نیز حفظ کنند!
در میانپرده شبکههای فیلم و سریال عربی، وابسته به خاندان پادشاهی سعودی نیز در پایان کلیپ نمایش «کودکان غزه»، جملهای دوپهلو و بدون تعیین متجاوز با مضمون حمایت از صلح و آرامش جهانی پخش میشود!
اینها پیشآگهی وجود جریانی است که مفاهیم و شعارهایی همچون «صلحجهانی»، «جهان عاری از خشونت» و «حقوقبشر» را به دستاویزی برای کتمان حقیقت و حمایت از ظلم و ظالم تبدیل کرده است اما حقیقتا جنبشی جهانی ضدظلم نیز وجود دارد هر چند تظاهرات آن دائمی نیست. از این منظر مدعیان غیردولتی «صلح» را میتوان به دو گروه واضح تقسیم کرد.
صلح با ظلم؟!
گروهی از صلحطلبان جنگ را به هر شکلی مذموم برشمرده و صرفا آرمان سکوت مصلحتآمیز را پیگیری میکنند. اینها همان صلحطلبانی هستند که در آییننامههای سازمانیشان هیچ تعریفی برای «ظلم و ظالم» به چشم نمیخورد اما سینهزنی زیر پرچم «صلح جهانی» را کماکان آرمان بلند خود معرفی میکنند.
بهرغم غیردولتی بودن، بیشتر هزینههای ساختاری و سازمانیشان توسط نهادهای بینالمللی همچون سازمان ملل و انواع و اقسام بنگاههای ماسونی تامین میشود. اتفاقا از ارتباطات بسیارعالی نیز با دولتها برخوردار هستند و در عین حفظ نقش «مردمی» تلاش میکنند از مناسبات جهانی و مرزبندیهای نظامات ظالمانه جنگآفرین فعلی با جان و مال خود نگاهبانی کنند! پس بخشی از وظایف آنها حول «توجیهتراشی» برای فعالیتهای ضدصلح دولتهای جنگآفرین تعریف میشود. به طور معمول بزرگترین گردانندگان لابیهای صلحستیز تجارت اسلحه و جنگافزارهای کشتارجمعی و انواع و اقسام بنیادهای مالی و تجاری وابسته به خانوادههای آتشافروزی همچون راکفلرها و روچیلدها در ذیل برنامههای «ترویج مسؤولیت اجتماعی» تغذیه مالی و گفتمانی این سازمانهای مردمنهاد(!) حامی صلحی نامعلوم در جهان را برعهده دارند. اینها همان کسانی هستند که اکنون حماس و غزه را برای صلح با ظالم و پایان شوی جهانی مظلومیت که پایههای رژیم صهیونیستی را به لرزه درآورده، تحت فشار قرار دادهاند و در عین حال در قالب تیمهای پزشکی فعال در منطقه، گزارش انبارهای سلاح حماس را مخابره میکنند.
مصلحان ظلم ستیز
اما گروه دوم صلحطلبان جهانی همان کسانی هستند که به طور معمول و بدون هماهنگی جهانی در تقابل با ظالم و در حمایت از مظلوم بدون کوچکترین اشتراکی، در قالب تیمهای متشکل آزادیخواهان بینالمللی گردهم میآیند. بزرگترین سهم آنها در این هماوردی گفتمانی کبودیهای ناشی از باتوم حاکمیتهاست و مسدود شدن شناسههای ارتباطی و حساب کاربریشان در شبکههای اجتماعی! پس صلحطلبی مردمی حقیقی در جهان امروز نهتنها حمایت گفتمانی بسیاری از حاکمیتهای «متعهد به آرمان جهانی صلح»(!) را به همراه نمیآورد بلکه چهبسا به واسطه دستگیری در تجمع ضدجنگ مقابل کاخسفید یا میدان التحریر یا در شانزهلیزه پاریس، محرومیت از خدمات اجتماعی عمومی را نیز به دنبال داشته باشد! اینجاست که سیاستهای دوگانه فیسبوک در حذف مکرر صفحات حمایت از فلسطین بهرغم حمایت رسمی از نشان «کبوتر صلح» تعبیر میشود. همینجاست که مشخص میشود چرا حساب کاربری داعش در شبکههای اجتماعی بهرغم انتشار مکرر تصاویر فاجعهآمیز «فوتبال با سرهای قربانیان»، شامل قوانین حذفی منع انتشار و بازنشر صحنههای غیراخلاقی و خشونتآفرین نمیشود اما در مقابل بازنشر تصاویر کودکان قربانی سلاحهای نامتعارف به کار رفته در جنگ نابرابر دولت اسرائیل مقابل یک باریکه پرجمعیت، مسدود شدن پی در پی شناسههای کاربری حامیان عدالت و صلح جهانی را به همراه میآورد!
قوانین در چنین جهانی که اتفاقا شعار «جهان عاری از خشونت» را با پرواز هزار کبوتر صلح جشن میگیرد به نفع ظالمان طراحی شده است. «بنیآدم اعضای یک پیکرند» کماکان بر سردر سازمان ملل میدرخشد اما قوانین جهانی به نحوی مدیریت شدهاند که در عمل فرزندان شیطان، بنیآدم را بدرند و جهان را با ترس از گرگصفتی و درندهخویی مدیریت کنند. حال سوال این است: در جهانی که مدیریت همه امور بشری با تمسک به «زور» و «ظلم» و ترس از تجاوز و تعدی اداره میشود، چه باید کرد؟ دشمن، مردم غزه را در دستههای صدنفری نابود میکند، پس رمز پیروزی کجاست؟ با این همه قساوت چگونه میتوان خود را پیروز دانست؟
مبارزه ایمانی
امام خمینی راه پیروزی ملتهای آزاده جهان بر ظلم و جور ابرقدرتها را اینگونه ترسیم میکنند: «تجربه انقلاب اسلامی در ایران، با خونبهای هزاران شهید و مجروح و خراب شدن منزلها و به آتش کشیده شدن خرمنهای کشاورزان و کشته شدن تعداد بسیاری در بمبگذاریها و اسیر شدن فرزندان انقلاب و اسلام به دست دژخیمان بعث عراق و هزارانگونه تهدید و فشار اقتصادی و جانی به دست آمده است. ملت ایران تجربه پیروزی بر کفر جهانی را در خراب شدن منازل خود بر سر کودکان در خواب به دست آورده و با فداکاریها و مجاهدات، انقلاب و کشور خود را بیمه کرده است و ما به تمام جهان تجربههایمان را صادر میکنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتی به مبارزان راه حق انتقال میدهیم و مسلماً محصول صدور این تجربهها، جز شکوفههای پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملتهای دربند نیست».
پس پیروزی در مقاومت به امید فرارسیدن روز انتقام نیست. تجربه نهراسیدن، نه گفتن به ظلم و ظالم و سیلی زدن به گوش مستکبر، خود پیروزی است هر چند بنا بر قول محکم الهی چنین مقاومتی قطعا با نصرت نهایی به معنای برتری قوا در آینده نیز همراه خواهد شد. این نفس عمل «مبارزه با صهیونیسم» است که حزبالله لبنان و حماس و ملت مظلوم فلسطین را تا به امروز در منظر مشهورترین استراتژیستهای نظامی جهان پیروز کرده است. امام نوید این پیروزی تکرارپذیر و مبتنی بر سنتهای لایتغیر الهی را اینگونه به مردم ایران اعلام کردهاند: «ملت شریف ایران توجه داشته باشید کاری که شما مردان و زنان انجام دادهاید آنقدر گرانبها و پرقیمت است که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود و دوباره با فکر و تلاش فرزندان عزیز شما ساخته گردد، نه تنها ضرری نکردهاید که سود زیستن در کنار اولیاءالله را بردهاید و در جهان ابدی شدهاید و دنیا بر شما رشک خواهد برد، خوشا به حالتان!»
جوان:مرصاد؛ وعدهگاه خدا برای اضمحلال منافقین
«مرصاد؛ وعدهگاه خدا برای اضمحلال منافقین»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم رسول شکرینیا است که در آن میخوانید؛پنجم مردادماه یادآور دلیرمردانی است که با خلق حماسهای ماندگار در تنگه مرصاد، به وعدهگاه الهی برای نابودی و اضمحلال نفاق و منافقین همت گماردند و آخرین تلاش مذبوحانه آنان را با پاسخی دندان شکن، به شکستی ابدی تبدیل کردند.
پنجم مردادماه یادآور دلیرمردانی است که با خلق حماسهای ماندگار در تنگه مرصاد، به وعدهگاه الهی برای نابودی و اضمحلال نفاق و منافقین همت گماردند و آخرین تلاش مذبوحانه آنان را با پاسخی دندان شکن، به شکستی ابدی تبدیل کردند. با پذیرش قطعنامه 598 از سوی حضرت امام (ره) تا قطعیت یافتن آن، مجالی برای یکی از سفاکترین گروههای تروریستی جهان (سازمان منافقین) به وجود آمد که به گفته سران وطن فروش، آلوده و سرسپرده اش، نظام جمهوری اسلامی ایران را در مدت زمان سه روز ساقط کنند. موضوعی که نه تنها به وقوع نپیوست بلکه با الطاف خداوند و در پرتو کمینگاه الهی عملیات ظفرمند و غرور آفرین مرصاد، نهاییترین و مهلکترین ضربه بر پیکره نفاق وارد و آنان را برای همیشه از رویارویی نظامی با ملت بزرگ ایران جدا کرد. برنامه منافقین این بار چنین تدارک دیده شد که در سوم مرداد ماه سال 1367، همزمان با آغاز حمله نیروهای عراقی از بخشی از جنوب ایران و در حالی که بیشترین نگاهها و برنامهها به آن خطه معطوف بود، نیروهای سازمان منافقین براساس یک برنامه زمانبندی شده 33 ساعته با بهرهگیری از 25 تیپ که مجموعاً 4 تا 5 هزار نفر را در بر میگرفت طی پنج مرحله، از شهرهای سرپل ذهاب، اسلام آباد، کرمانشاه، همدان و قزوین عبور کنند و خود را به تهران برسانند و ضمن اعلام سقوط جمهوری اسلامی، جشن پیروزی بگیرند.
سخنگوی گروهک تروریستی منافقین با برشمردن اهداف این حمله، مهمترین هدف را وارد آوردن تلفات هرچه بیشتر به نیروهای ایران و بازکردن راه برای یک انقلاب عمومی علیه نظام جمهوری اسلامی و حضرت امام خمینی(ره) عنوان کرد. عملیات موسوم به فروغ جاویدان (دروغ جاویدان) با پشتیبانی هوایی جنگندههای رژیم بعثی صدام و همراهی ادوات مختلف از جمله 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپاره انداز 80 میلیمتری، 30 قبضه توپ 122 میلیمتری، 150 قبضه خمپاره 400 میلیمتری، یک هزار قبضه تیربار کلاشینکف، 30 قبضه توپ 106 میلیمتری و یک هزار دستگاه کامیون و دهها اقلام دیگر اهدایی رژیم بعث و برخی کشورهای اروپایی پشتیبانی شد. عملیات در سوم مرداد ماه 67 از دشتهای سرپل ذهاب آغاز و با حمایت همه جانبه هوایی جنگندههای عراقیها و آتش توپخانه عراق، منافقین به شهرهای سرپل ذهاب، کرند غرب و اسلام آباد غرب وارد شده و حرکت خود را به سمت شهر کرمانشاه آغاز کردند. تنگه معروف و استراتژیک چهار زبر در 35 کیلومتری کرمانشاه که بعدها به تنگه مرصاد تغییر نام داد، محل رویارویی رزمندگان دلیر سپاه اسلام، بسیجیان و فرزندان خمینی کبیر با مزدوران و وطن فروشان منافق بود.
حضور تاثیرگذار و ایثار ماندگار بسیجیان و نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با پشتیبانی آتش توپخانهای ارتش و هوانیروز قهرمان کرمانشاه و طراحی عملیاتی کلیدی با عنوان مرصاد (کمینگاه) با الهام از آیه شریف «انا ربک لبالمرصاد» و رمز مبارک یا علی(ع) که با تدابیر شهید سرافراز امیر سپهبد صیاد شیرازی و سرلشکر محسن رضایی انجام شد و به منافقین اجازه پیشروی تا تنگه چهار زبر داده شد تا در یک تاکتیک کاملاً مشخص و پیش بینی شده، به طور همزمان در صبحگاه پنجم مرداد ماه از هوا و زمین بر منافقین یورش برده و طی دو روز درگیری، هیمنه پوشالی نفاق را درهم شکسته و تومار آنان را برای همیشه تاریخ درهم بپیچند.
صبح هفتم مرداد ماه با طلوع آفتاب، اثری از منافقین وطن فروش باقی نماند و باقیمانده یاران خائن مسعود و مریم رجوی با تحمل شکست سنگین و متلاشی شدن تمام تجهیزات و ادوات جنگی و تحمل 4800 کشته و زخمی به عراق و کمپ مضمحل شده اشرف گریختند. این پیروزی ظفرمند رزمندگان اسلام، توان هرگونه باجخواهی و زیادهخواهی را هم از صدام گرفت و او را مجبور کرد در 15 مردادماه آتشبس را بپذیرد و از موضع ضعف و شکست بر سر میز مذاکره با ایران بنشیند. عملیات غرور آفرین مرصاد دستاوردهای داخلی و خارجی بسیاری برای کشور و ملت داشت که از آن جمله میتوان به اتحاد هرچه بیشتر نیروهای نظامی، انتظامی و بسیج در داخل کشور، ذلت ابدی برای منافقین در سطح دنیا و قرار گرفتن آنان در لیست گروهکهای تروریستی حتی در تروریستترین کشورهای دنیا از جمله ایالات متحده امریکا، هوشیاری مستمر ملت بزرگ ایران و نیروهای مردمی، خنثی شدن تلاش مذبوحانه صدام و ایادی بعثی وی برای سهمخواهی از ایران در پای میز مذاکرات صلح و پذیرش زبونانه قطعنامه 598 از سوی وی، تثبیت قدرت و توان بالای نظامی و امنیتی نظام جمهوری اسلامی درسطح منطقه و قدرت واکنش و عکس العمل سریع رزمندگان اسلام در مقابل هرگونه تجاوز احتمالی تنها بخشی از این توفیقات بود.
عملیات مرصاد نقطه طلایی پیروزی لشکریان اسلام بر کفر و نفاق بود که با وحدت، همدلی، هم افزایی و اطاعت همه نیروها تحت نظر و فرماندهی ولایت امر صورت گرفت و گروهک تروریستی منافقین با اضمحلال کامل، دیگر نتوانست شکست خود را جبران کند و مسیر حوادث تروریستی کور، جاسوسی، وطن فروشی و ارتکاب جنایات ضدبشری را در عراق و ایران دنبال کرد و ماهیت چهره کریه خود را تاجایی آشکار ساخت که هم پیمانان و حامیانش را از دست داد. این پیروزی در موقعیت زمانی خود با فتح خرمشهر برابری داشت و کرمانشاه که نقطه آغاز و پایان جنگ تحمیلی بود و اولین و آخرین گلوله جنگ به سمت آن شلیک شد، با تقدیم قریب به 10 هزار شهید سرافراز و دهها هزار آزاده، ایثارگر و جانباز به عنوان سندی کوچک از وفاداری مردم این خطه از ایران اسلامی ثبت و ضبط شد، از این رو شورای فرهنگ عمومی با احترام به این همه رشادت، ایثار و فداکاری مردم، تاریخ و تمدن افزون بر 12هزار ساله و وفاداری و ولایتمداری مردم این خطه، پنجم مرداد را به عنوان روز ملی کرمانشاه اعلام و در تقویمها بگنجاند. آری پنجم مردادماه روز ملی کرمانشاه و یادآور حماسه مردان و زنان این سرزمین است که گوشه گوشه آن قدمگاه شهدای سرافرازی است که خون مطهرشان را برسفره سبز کوهستانها و دشتهای سرشار از لاله کرمانشاه ریختند تا عزت، عظمت و سترگی مردم ایران همچنان پایدار و استوار بماند آن چنان که رهبر حکیم و فرزانه انقلاب فرمودند: کرمانشاه سینه ستبر ایران در عرصههای علمی و فرهنگی و چهره زیبای ایران اسلامی است.
شرق:شفافسازی بودجه هنر
«شفافسازی بودجه هنر»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم لوریس چکناواریان است که در آن میخوانید؛دیدار هنرمندان با رییسجمهور اتفاقی خوب و ارزنده بود و باید آن را به فال نیک گرفت. مهم است که رییسجمهور یک کشور وقت برای هنرمندان میگذارد و دغدغه فرهنگ و هنر دارد. فرهنگ و هنر در همه دنیا یکی از مهمترین مقولاتی است که مردم با آن سروکار دارند. فرهنگ همیشه حرف اول را میزند و یک ملت را، فرهنگ میسازد.
بنابراین باید به آن توجهی ویژه کرد. با تئاتر و موسیقی و سینما و ادبیات یک کشور است که میتوان با جهان ارتباط برقرار کرد. همینکه رییسجمهور به جمع هنرمندان میآید نشان از اهمیت اینموضوع دارد. این خیلی خوب است که هنرمندان در این دیدار حرفهایشان را زدند و نظرات رییسجمهور را هم شنیدند. این حرفها را روزنامهها و رسانهها منتشر میکنند و از این طریق عموم مردم از وقایع هنری مطلع میشوند. ما کمبودی از لحاظ فرهنگی نداریم فقط باید حمایت شویم.
رییسجمهور وقتی به فرهنگ توجه کند مردم هم آن را جدی میگیرند و تمایلشان به این عرصه، بیشتر میشود. روز دیدار با رییسجمهور خیلی خوشحال شدم که هنرمندان مختلف را کنار هم دیدم و به نظرم این اتفاق میتواند گسترش پیدا کند. خیلی خوب است که در سال تعداد این دیدارها بیشتر شود و ما بتوانیم مسایلمان را بیشتر بازگو و مطرح کنیم. اما کاش این دیدارها بیشتر میشد و ما بیشتر میتوانستیم با رییسجمهور درباره مشکلات هنر صحبت کنیم. اینکه فقط پنجدقیقه به هر گروه هنری وقت داده شد تا درباره هنر صحبت کنند اصلا زمان مناسبی نیست. باید زمان بیشتری گذاشته میشد تا هنرمندان درباره هنرشان صحبت میکردند.
اگر این دیدارها بیشتر شود این زمان میتواند بیشتر شود. بسیار خرسندم؛ نمایندگان سینما، تئاتر و سایر هنرها آمدند و دغدغههایشان را گفتند. کاش نماینده ما اهالی موسیقی هم بیشتر به دغدغههای هنر موسیقی میپرداخت. توقع داشتم ایشان با توجه به فعالیت حرفهایشان در خانه موسیقی درباره ارکسترها صحبت میکردند و مشکلات تشکل آنها را به اطلاع رییسجمهور میرساندند. ایشان خودشان خیلی لطف داشتهاند و تا به حال چندینبار در صحبتهایشان تاکید کردهاند که ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی باید دوباره راهاندازی و تقویت شود. ما هم بهعنوان هنرمندان موسیقی باید از ایشان بخواهیم تا بودجه لازم را در اختیار ارکسترها قرار دهند. به گمانم باید بیشتر درباره ارکسترها صحبت میشد. جایش این بود که نماینده ما هم دربارهاش صحبت میکرد.
در مورد اینکه دولت چقدر در این یکسال توانسته به شعارهایی که در انتخابات داده عمل کند، فکر میکنم نتوانم نکتهای بگویم؛ از آنرو که مدتی در ایران نبودم و در جریان وضعیت نیستم. با این حال معتقدم آقای مرادخانی، معاون هنری باید بیشتر در اینباره صحبت کنند و بگویند چه میزان بودجه برای هنر اختصاص داده شده و این بودجه قرار است صرف چه چیزی شود. الان ما نمیدانیم که چه میزان بودجه در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد قرار گرفته و این بودجه، تامین شده است یا نه؟
مردم سالاری:غزه و وجدان خفته بشر
«غزه و وجدان خفته بشر»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛
«غزه» و آنگاه وجدان خفته بشر؛ «غزه» و نهادهای بینالمللی انسان دوستانه جهانی، «غزه» و نهادها و سازمانهای حقوق بشری «غزه» و واکنش متفکران آزاداندیش و مستقل و بدون مرز بشری؛ «غزه» و مسلمانان و مسلمان نماها ؛ «غزه» و نسل کشی؛ «غزه» و جنایات جنگی مکتبی به نام «صهیونیسم» ؛ «غزه» و آزمونی برای حقوق بشر و چماق دارانی که استفاده ابزاری از منشور حقوق بشری میکنند. عکسالعمل آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، تمدن آمریکایی و فرانسهای که خود را مهد سیاست و ادبیات و هنر میخواند و به عالم و آدم، حتی به اروپا فخر میفروشد. و جهان یک و نیم میلیاردی جهان اسلام ؛ به مصر که روزگاری یکی از قطبهای مهم فرهنگ جهان اسلام بود و امروز به انحطاطی رسیده است که گذرگاه « رفح » را به روی زخمیها و کمکهای مردم بیدار دل و دوستدار همنوع هم میبندد و مردمش هم به تماشا نشسته اند و مفتیان « الازهر » و ستمپذیری و دم برنیاوردن و سلامت دو روزه عمر ننگین بر ساحل دیدن! و هر که در شد ما دالانش هستیم و...
عربستان و عنوان بی مسما و جعلی خادم «حرمین شریفین» و سیل دلارها و ریالهایی که جز در نابودی اسلام محمدی (ص) مصرف نمیشود و در خدمت طالبان و القاعده و داعش و سلفیها و تکفیریها و جبهه النصره و وهابیهاست تا به طرح استکبار خون برادر مسلمان بریزند و اگر چنین نیست، این گروههای مدعی «ولایت بر مسلمین» امروز در مقابل کفتار خون آشامی مثل نخست وزیر فلسطین اشغالی در کجای جهان اسلام ایستادهاند؟ آیا حدیث شریف رسول مکرم اسلام ( ص ) «و من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین و لیس بمسلم» را پاس میدارند؟ آیا سیره شارع شریعت در برابر ظلم همین بوده است که پیروان سنت، پی گرفتهاند ؟ پس سلفی به چه معناست؟
و امروز، روز آزمایش تمدن مدعی غرب است، همه تفکر، عرف و قوانین آنها و تلقی آنان در محاکم حقوقی انسانهای بیدار به محک امتحان گذاشته شده است. آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس باید پاسخ بدهند که مردم غزه از نظر آنان، انسانهای درجه چندماند که در مقابل ظلم «صهیونیسم» غاصب درنده خوی خون آشام، لبخند رضایت بر لب نشاندهاند؟
سازمان ملل و دبیر کل همیشه در خوابش و شورای به اصطلاح امنیت، امنیت کجا و چه چیزی را میخواهند تامین کنند؟ و ابراز تاسفی که بیش تر به شوخی بی مزه بی دردان شبیه است!
امروز، روز اهل قلم آزاده و مستقل هم هست تا قلم به مزد نگیرند و اگر مینویسند جز به حقیقت ننویسند و جز در پاسداشت موجودی به نام انسان و کرامت و کیان او، قلم نگردانند. مگر نه این است که قلم و بیان و اندیشه باید در خدمت تعالی و عزت انسان باشد ؟ مگر نه این است که قلم، زبان سرخی است که در راه حقیقت، نه مصلحت، هرگز به فکر حفظ سرسبز، نکوشیده است ؟ اگر غیر از این بود، بشر به چه میتوانست افتخار کند؟
و امروز «شجاعیه» «غزه» محکمه حقوقی و دادخواهی انسان است و مظلوم، آن بانویی است که دردل خانه ویرانه اش در جست و جوی جگرگوشگان به خون غلتیدهاش، «قصه مظلومیت برداشته» و ملتمسانه دادخواهی میکند و با ضجه میگوید:
کسی که اندلس به زیر سلطهاش / حیات و نام جسته است / چرا که جام خویش را / زجام غرب پر کند؟
و با «مویههای غریبانه» اما همچون « شیر آهنکوه » با صلابت و شرافت به انسان نماها، مویدان ستمگران و بانیان سیاست و اقتصاد بدون اخلاق: «اوباما»، «کری»، «کامرون»، «اولاند»، «مرکل» و...، به ما هم، بدنامی حیات آدمی، آدمکهای متحرک سخنگو، نهیب میزند که:
ببین ! یادم آمد، کمی صبر کن / تحمل خدا را، تحمل دمی:
«تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی»
ابتکار:وقاحت به منزله یک استراتژی
«وقاحت به منزله یک استراتژی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛
این روزها جنگِ رژیم صهیونیستی اسرائیل علیه زنان و کودکان غزه، در کنار همه موارد قابل اعتنا وتاملی که دارد، یک موضوع را به انسانِ امروز یادآور می شود و آن انتخابِ "وقاحت" به عنوان یک استراتژی برای پاسخ دادن به انتقادات و اعتراضاتِ وجدان های بیدار و مردمِ آزاده جهان است.
انتشار تصاویر هولناک از قتلِ زنان و کودکان، ویرانی خانه های مسکونی و مدارس و بیمارستان ها و آوارگی صدها هزار نفر از مردم ساکن نوار غزه، حتی از منظری بی طرف، خشم و نفرت هر که را اسم و رسمِ انسان برخود دارد برمی انگیزد و به دنبال آن اعتراض و اعلام انزجار خیابان های شهرهای بزرگ جهان را فرا می گیرد؛ در این میان تهران و کاراکاس، توکیو و پاریس، لندن و نیورک هیچ تفاوتی با هم ندارند. برخی از آنان نه به خاستگاه اسرائیل کاری دارند و نه به حمایت از حماس برخاسته اند. تنها به این می اندیشند و می پرسند که این زنان و کودکان به چه گناهی باید هدف بمباران هوایی و یورش تانک های اسرائیل قرار گیرند؟
در این میان صهیونیست های اسرائیلی، که با دستی پر از انواعِ ادوات جنگی به میدان آمده اند، دست شان برای توجیه اقدامات خود و پاسخ به افکار عمومی جهان خالی است. از همین رو یک استراتژی جدید را انتخاب کرده اند و آن این که چشم در چشم جهانیان بدوزند و چهره ای از خود نشان دهند که سرشار از وقاحت است.
سفیر اسرائیل در سازمان ملل رو در روی رسانه های جهان می گوید که باید به ارتش اسرائیل جایزه نوبل بدهند، زیرا در برابر مردم غزه، از خود خویشتن داری نشان می دهد.
یک مقام دیگرِ این رژیم، گروه های سیاسی و نظامی غزه را کودک ُش می خواند. در حالی که تاکنون تصویر و سندی مبنی بر مرگ کودکان در شهر های اسرائیل منتشر نشده است.
سفیر اسرائیل در بریتانیا در گفتگویی با یکی از شبکه های تلویزیونی چشم در چشم مخاطبان می دوزد و در بیان خدمات انسان دوستانه(!) دولت متبوع می گوید: ما برای همین مجروحان حمله اسرائیل به غزه بیمارستان صحرایی برپا کرده ایم و راه را برای مداوای آنها در شهرهای اسرائیل باز کرده ایم.
برخی دیگر از مسئولان این رژیم نیز در ژست هایی مظلوم نمایانه به مردم جهان شکایت می برند که مردم اسرائیل از دست حماس امنیت ندارند و تمام زندگی شان را در کنار پناهگاه های بتنی می گذرانند و جالب تر این که دولت فلسطین را متهم می کنند که چرا در هر محله و خیابانی یک پناهگاه نساخته است؟
در میان واکنش های ابراز شده از سوی صهیونیست ها به مواردی از این قبیل زیاد برمی خوریم. این موضوع نشان می دهد که انسان امروزی هرگاه که دستش خالی از منطق باشد می تواند بسیاری از ارزشهای اخلاقی و پزهای مردم سالارانه و انسان دوستانه را نیز زیر پا بگذارد و در این میان اسرائیلی ها نشان داده اند که می توان "وقاحت" را جایگزین نداشته ها کرد. آنان البته انتظار دارند که به مدد رسانه های قدرتمندِ کشورهای حامی خود در سراسر جهان این استراتژی تازه را به مخاطبان خود قالب کنند؛ اما رسانه آنقدر قدرتمند نیست که به پستوی ذهن آزادگان جهان نیز نفوذ کند. گواه این مطلب اعلام انزجار مردمی است که در روزهای گذشته چون رودهایی در خیابان های جهان جاری بودند.
دنیای اقتصاد:بستهای برخلاف گمانهزنیها
«بستهای برخلاف گمانهزنیها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛سیاستهای خروج غیرتورمی از رکود که توسط ستاد هماهنگی امور اقتصادی دولت ارائه شده، متفاوت از اخبار ناقصی است که پیش از این منتشر شده بود. این پیشنهاد با دیدی جامع که از یک بسته سیاستی انتظار میرود، راهکار خروج از رکود را ترسیم کرده است؛ ترسیمی با چنین ویژگیها:
1- این سیاستها بر آن است تا برنامهای کوتاهمدت برای خروج از رکود در سالهای 93 و 94 ارائه دهد. از همین رو بر متغیرهایی تاکید دارد که دولت بتواند در زمان کنونی روی آنها اثر گذارد. از همین رو در این بسته با وجودی که بر تحریمهای بینالمللی و کاهش سرمایهگذاری خارجی بهعنوان موانع بزرگ خروج از رکود یاد شده است، اما چون در کوتاهمدت دولت نمیتواند بر آنها غلبه کند، سیاستها با فرض تداوم این موانع ارائه شده است.
به این شکل است که بسته مذکور خود را پیرو سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی میداند.
2- در این بسته به خوبی بر این نکته پافشاری شده که استراتژی متکی به منابع بانکمرکزی هر چند ایجادکننده تکانه اقتصادی خواهد بود، اما در پی آن تورم بروز میکند و تکانه مبدل به یک راهکار بلندمدت نمیشود؛ اما این بسته به دنبال راهکار آهسته اما پایدار برای خروج از رکود است و ازهمینرو میداند که ایجاد تقاضای موثر بهعنوان بخشی از راهحل قابلبررسی با ابزار پولی بانکمرکزی محقق نمیشود.
3- ثبات اقتصاد کلان و بهبود فضای کسبوکار، دو عامل اصلی زمینهساز برای ایجاد رونق هستند و بسته با تذکر این نکته که شاید ماهیت اثر این دو بر رشد اقتصادی بلندمدت باشد، اما اقتصاد در کوتاهمدت نیز از آن بهره خواهد برد و فضا برای تحرک اقتصاد در سال مورد هدف فراهم خواهد شد.
4- اما با ایجاد فضای مطلوب برای تحرک اقتصادی با دو رکن بیان شده، بسته هسته اصلی تحرک را در قالب کاهش موانع در بازارهای مالی و حرکت بخش پیشران اقتصاد میداند.
5- بسته سیاستی ابدا خود را در قالب مطالب کلی محدود نمیکند و برای هر چهار رکن، ثبات اقتصاد کلان، بهبود فضای کسبوکار، کاهش تنگناهای مالی و تحرک بخش پیشران، بهطور شفاف اجرای کنش مورد نیاز برای هر ارگان دولتی را بیان میدارد. از این رو هر وزارتخانه میداند که برای ایجاد رونق چه باید کند و چرا باید آن را انجام دهد.
اگرچه باید بهطور تفصیلیتری در مورد این بسته به بحث بنشینیم؛ اما به نظر میرسد که بسته با توصیهها و پیشنهادهای اقتصاددانان و کارشناسان تا جای ممکن همراهی کرده است و در عین حال توانسته استراتژی منسجمی را ارائه دهد. نقطه اوج کار تاکید بسته بر اولویت موضوع تورم از یکسو و پذیرش این موضوع است که تورمهای بالا با اخلال در مکانیسم قیمتی موجب شده تا دولت مجبور به مداخله و قیمتگذاری دولتی شود که در نهایت فضای رقابتی را که لازمه بهبود اقتصادی مداوم است، از اقتصاد ایران بگیرد.
از سوی دیگر نباید از یاد برد که شاید تفکر ایجابی و تمرکز بر صنایع پیشران و تحرک آن با دست دولت در مقاطعی بهصورت استثنایی، قابل قبول باشد؛ اما نباید استثنا تبدیل به قاعدهای در سیاستگذاری دولت شود؛ چراکه نقش دولت ایجاد فضای مناسب برای بازار است تا مکانیسم قیمتی تعیین کند، چه بنگاه و چه صنعتی باید تولید کند تا رفاه عمومی حداکثر شود. این نقشی نیست که دولت بر عهده گیرد و بیتردید سیاستگذاران بر این امر واقف هستند.
به هر رو بهنظر میرسد که اجرای چنین بستهای در صورت تداوم وضعیت فعلی تحریمها بتواند آغازکننده روندی بلندمدت برای رشد اقتصادی باشد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد