لطیف، جوانی که رویای بازیگر شدن را در سر میپروراند، ناخواسته درگیر ماجرای عجیبی میشود که او را دچار دردسرهای فراوان کرده و مسیر زندگیاش را دگرگون میکند. سریال دردسرهای عظیم از داستانهای پرفراز و نشیب، پرلوکیشن و پربازیگر است که ظاهرا برزو نیکنژاد به خلق اینگونه موقعیتها علاقه زیادی دارد و در سریال دودکش هم در مقام نویسنده به خلق چنین فضاهای شلوغ و پرکنش و واکنشی پرداخته است. هرچند گاهی احساس میشود که قصه دچار پراکندگی و چند پارگی شده اما در نهایت به خط اصلی قصه که جریان زندگی است، متصل میشود و انسجام خود را حفظ میکند. با این حال اگر کمی از حجم شاخ و برگهای داستانکهای فرعی کم میشد شاهد اثر شسته رفتهتری بودیم. البته این اتفاق بیتاثیر از تنوع ژانری هم نیست. وقتی با ترکیبی از ملودرام و کمدی مواجه باشیم تفاوت درک قصه به ایجاد نوعی حس پراکندگی دامن میزند.برزو نیکنژاد به واسطه همکاری با محمدحسین لطیفی در گذشته که حالا در اینجا نیز نقش مشاور کارگردان را بر عهده دارد، اگر نگویم تحت تاثیر سبک و سیاق لطیفی است باید به شباهت و سنخیت جنس کارش با او اشاره کنیم. بویژه اینکه فارغ از تفاوت قصه، فضا و اتمسفر درام در دودکش و دردسرهای عظیم شباهت زیادی به هم دارد.
اگر فیلمنامه و کارگردانی را کنار بگذاریم، حضور مهدی هاشمی پس از سالها دوری از تلویزیون در این سریال نقطهعطفی برای جذب مخاطب بوده و البته بازی خوبش نیز در اینجا، این جذابیت را بیشتر میکند. او نقش مرد میانسالی به نام فرحان را بازی میکند که قصد دارد با زد و بندهایی در شهرداری و دیگر سازمانها و ادارات از بساز بفروشی درآمد هنگفت کسب کند. خود هاشمی این شخصیت را پیچیده دانسته و معتقد است: فرحان در درجه اول از نظر سنی به من نزدیک است. به هر حال من و چند بازیگر دیگر در سینما و تلویزیون هستیم که از نظر شرایط سنی به این نقشها نزدیک هستیم و باید هم ایفای نقش آنها را برعهده بگیریم.
در کنار او باید به حضور توانمند جواد عزتی هم اشاره کرد که نسبت به بقیه بازیگران و شخصیتهای این مجموعه در موقعیتهای حسی ـ عاطفی بیشتری قرار گرفته و درواقع نقش لطیف دراماتیکتر از بقیه است. خنده، گریه، ترس و خشم از جمله کنشها و واکنشهایی است که در موقعیتهای مختلف برای او تکرار شده تا این نقش فرصتی باشد تا عزتی تواناییهای خود را به اثبات برساند.ژدردسرهای عظیم البته از همه عناصر و مولفههای شناخته شده سریالهای کمدی ایرانی استفاده میکند که مهمترین آن قصه ازدواج و ماجراهای پرپیچ و خم آن است. اما در اینجا نیکنژاد تلاش کرده با درهم آمیختن آن با برخی حوادث و موقعیتهای پرماجرا، هم روایت متفاوتتری از آن ارائه دهد و هم در بستر ازدواج از کمدی تا تراژدی را از حیث ساختاری و لحن و زبان روایت طی کند.
نقطه عزیمت این ماجرا از زمانی شروع میشود که لطیف به استخدام شهرداری درآمده و در بهشتزهرا برای نعشکشی ماموریت پیدا میکند. خود این موقعیت واجد ظرفیتهای کمیک زیادی است که وقتی با شخصیت لطیف درهم تنیده میشود که همیشه از مرده میترسیده، به ایجاد کمدی موقعیتهای بامزهای منجر میشود که برآمده از این تضاد و پارادوکس رفتاری است. گم شدن جنازه مهدی هاشمی سرآغاز این دردسرعظیم برای لطیف شده که هم از یک سو از کارش معلق میشود و هم مادر دختر مورد علاقهاش با ازدواج آنها مخالفت میکند.
برزو نیکنژاد تلاش کرده از رهگذر روایت قصه خود در بستری اجتماعی نگاه انتقادی هم به معضلات و چالشهای اجتماعی داشته و مسائلی مثل بیکاری، بیاعتمادی اجتماعی، چالشهای ازدواج و... را به زبان طنز به تصویر بکشد. ضمن اینکه او به طرح و معرفی برخی مشاغل کمتر شناخته شده در سریالها توجه میکند. مثلادر دودکش شغل شخصیتهای اصلی قالیشویی بود و دراینجا با شغل نعشکشی مواجه میشویم. نیکنژاد از ظرفیتهای کمیک مشاغل مختلف بخوبی استفاده کرده و آنها را به دل قصه میآورد.
دردسرهای عظیم از یک عنصر متضاد دیگر نیز در روایت قصه خود استفاده میکند و آن هم تقابل و هماوردی دو طبقه پایین و بالای شهری است که از طریق گره خوردن دو شخصیت لطیف (جواد عزتی) و مهندس فرحان (مهدی هاشمی) رخ داده و احتمالا در ادامه سریال به رویارویی بیشتری منجر میشود.
اگرچه حجم دراماتیکی داستان در ارتباط با خانوادههای پایین شهری و مشکلات آنها بیشتر است. اساسا دردسرهای عظیم مبنای درام و کمدی خود را بر تضاد و تقابلهای رفتاری قرار میدهد تا وزنه کمدی موقعیتش را سنگینتر کند. خط سیر قصه اینک تقریبا به شکل موازی روایت شده که دو شخصیت اصلی آن لطیف و فرحان هستند که هر کدام به نوعی طبقه اجتماعی خود و مسائل و مشکلات آن را نمایندگی کرده و در نهایت با پیشبرد قصه درهم تنیده شده تا ازدل آن درام شکل بگیرد.
دردسرهای عظیم اگرچه بیشتر بر کمدی موقعیت بنا شده و حجم شوخیهای تصویریاش بیشتر است اما از کمدیهای کلامی هم کم نگذاشته و قبلا هم در دیالوگنویسیهای برزو نیکنژاد در مقام فیلمنامهنویس شاهد این شکل از شوخیهای کلامی بودهایم. ظاهرا فیلمنامه این سریال هنوز به پایان نرسیده و باز است تا از طریق واکنشهای مخاطب به شخصیتها، پایان دوستداشتنی برای آنها رقم بخورد. کاش قصه با این توازن تقریبا منطقی که بین فرم و محتوا و هماهنگی ژانری دارد تا انتها پیش برود ودچاردردسرهای عظیم نشود.
سیدرضا صائمی / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد