اگر میدانستند «ژیان» زمانی برای خودش چه برو بیایی داشته این پیامک را پخش نمیکردند که «ژیان ماشین نمیشه. شلغم میوه نمیشه. باجناق فامیل نمیشه.» ژیان برای خیلیها ماشین شد. برای خیلیها که هشتشان گرو نهشان بود، حکم یک غنیمت را داشت. خیلیها موتورسیکلتهایشان را فروختند و به لطف تولید جدید شرکت سیتروئن ماشیندار شدند. آن زمان خودرو صرفا وسیلهای برای حمل و نقل بود و با آن نمیشد خیلی فخرفروشی کرد.
سر و کله این لطیفهها زمانی پیدا شد که ماشینهای پیشرفته وارد میدان رقابت شدند. فولکس قورباغهای و پیکان و ژیان همگی برادروار در کنار هم زندگی میکردند و منتی سر هم نمیگذاشتند. ژیان سرعت زیادی نداشت و با آن نمیشد از بین ماشینهای داخل بزرگراه لایی کشید. سرعتش کم بود، اما در نهایت مهمانانش را با صبر و تامل به مقصد میرساند. با سرعت پایینش آمار تصادفات را پایین میآورد. آنقدر سبک وزن بود که در تصادفات نمیتوانست خسارتی به خودروهای دیگر وارد آورد. سرش توی لاک خودش بود. اهل قرتی بازی نبود و آزارش به کسی نمیرسید. مسافران تابستانی را تا دریای شمال همراهی میکرد و کوه و جنگل را نشانشان میداد. ولی وقتی میدید کسی قدر زحمتهایش را نمیداند دلش میشکست. به همین دلیل بود که یک روز چهارگوشه کارخانه را بوسید و با چرخه تولید خداحافظی کرد. این اواخر ژیان خسته بود.
سروش امیدوار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد