به گزارش بی بی سی، پس از مرگ کارل آلبرخت یکی از ثروتمندان بزرگ آلمان، حدود یک هفته هیچ اطلاعیه و خبری منتشر نشد تا اینکه مراسم ختم و تدفین بسیار ساده و خصوصی او انجام شد و به پایان رسید.
کارل آلبرخت و برادرش تئو مغازه بقالی کوچک مادرشان را در یکی از شهرهای دورافتاده آلمان به یک غول بزرگ سوپر مارکت های اروپایی به نام آلدی تبدیل کردند. اما عادات، افکار و شیوه زندگی این سرمایه دار بزرگ شناخته شده نبود.
روزنامه های آلمانی برای نوشتن زندگی نامه او فقط می توانستند به چند اظهارنظر ساده و رسمی او در سالهای ۱۹۵۳ و ۱۹۷۱ رجوع کنند چون چیز بیشتری در مورد او نمی دانستند.
کارل آلبرخت فردی پر حرف و یا شخصیتی نبود که در مجامع علنی ظاهر شود. از قرار معلوم او به پرورش گل ارکیده علاقه داشته و گلف بازی می کرده ولی همین کار را هم در زمین گلف خصوصی خودش انجام می داد. در غیاب اطلاعات داستانهای افسانه واری در مورد او شکل گرفته است.
کارمندان سابق آنها می گویند که دو برادر آلبرخت برای کار حسابداری از ته مدادهای بسیار کوچکی استفاده می کردند که حتی به زحمت می شد آنها را با انگشت نگاه داشت. اینطور گفته شده که آنها یک بار به معماری که در حال طراحی فروشگاههای جدید آلدی بوده است گفته اند که چرا از کاغذهای کلفت استفاده می کند.
همین صرفه جوئی، برادران آلبرخت را در مسیری قرار داد که به مرور به موقعیت اقتصادی بسیار ممتازی رسیدند. پس از پایان جنگ جهانی دوم آنها اداره فروشگاه کوچک خانوادگی را برعهده گرفته و آن را آلدی نامیدند که در حقیقت ترکیب مخففی از نام فامیلی آنها و اسم قبلی فروشگاه بود.
آنها مخارج و هزینه های فروشگاه را تاحدی که امکان داشت کم کرده و با پخش آگهی و بر تکیه بر شهرت خود به عنوان سوپرمارکت بسیار ارزان فعالیت خود را گسترش دادند.. آنها در مراحل اولیه کار فقط اقلامی را می فروختند که به سرعت فروش می رفت و فقط ۳۰۰ قلم کالا را در بر می گرفت.
از نظر آنها حتی نصب قفسه در فروشگاه کار لوکسی تلقی می شد چون فروشگاهی که قفسه داشته باشد باید برای چیدان کالاها در قفسه کارمند استخدام کند و استخدام کارمند به معنای پرداخت حقوق است. در مغازه های زنجیره ای آلدی اقلام و کالاها روی همان پنل های چوبی که مخصوص حمل و نقل هستند روی زمین گذاشته می شد و مشتریان از همانجا اقلام مورد نظر را برمی داشتند.
حتی امروزه نیز مغازه های زنجیره ای آلدی معمولا بیشتر از ۲ هزار قلم کالا ندارند در صورتی که سایر سوپرمارکت های بزرگ و زنجیره ای حدود ۴۵ هزار کالای مختلف را عرضه می کنند.
اکثر مواد غذایی که در سوپرمارکت های آلدی به فروش می رسد قوطی های کنسرو است چون حمل و نقل و عرضه مواد غذایی تازه پرهزینه است. مدیران این مغازه ها تلفن نداشتند و به آنها گفته شده بود که از تلفن های عمومی نزدیک محل کار خود استفاده کنند.
در سال ۱۹۷۱ که تئو آلبرخت به گروگان گرفته شد به نوشته رسانه های آلمانی برادرش کارل روزهای متعدد با گروگانگیران بر سر مبلغ مورد بحث چانه زد و حتی اینطور گفته می شود که او قصد داشت این مبلغ را جزو مخارج شرکت قلمداد کرده و یا از مالیات کسر کند.
اما اگر کارل آلبرخت یک فرد منزوی و گوشه گیر بود صاحب یک سوپر مارکت زنجیره ای دیگر آلمانی به نام لیدل عامدا تلاش کرده است زندگی خود را پوشیده نگاه دارد، به طوری که کاملا نامرئی است.
نام صاحب این سوپر مارکت های زنجیره ای، دییتر شوارتز است و تاکنون فقط دو عکس از او چاپ شده که یکی از آنها سیاه و سفید است. آقای شوارتز بیست و پنجمین فرد ثروتمند جهان است اما به غیر از حلقه نزدیکانش کسی از نحوه زندگی، افکار و عادات او هیچ اطلاعی ندارد.
صاحبان شرکت بی ام و چگونه زندگی می کنند؟
خانواده کواندت صاحب شرکت بزرگ اتومبیل سازی ب ام و نیز همین طور هستند. این خودرو یکی از نمادهای برجسته و آشکار مصرف گرایی است ولی زندگی صاحبان این شرکت به همان مقیاس بی سر و صدا و خصوصی است.
یک نمونه از این افراد سوزانه کلاتن دختر هربرت کواندت است. آقای کواندت صاحب قدیمی شرکت ب ام و کسی است که این اتومبیل را در صنایع خودروسازی جهان به شهرت رساند. ۱۲.۵ درصد از سهام این شرکت به خانم کلاتن رسید.
خانم کلاتن - که عکس او را در این گزارش می بینید- از محل سهام خود در این شرکت و سایر سرمایه گذاریها و اموالش هم اکنون چهل و چهارمین فرد ثروتمند جهان است. او در دوران جوانی با نام مستعار به عنوان یک کارآموز، کار در شرکت ب ام و را شروع کرد. مردی که با او ازدواج کرد تا زمان تثبیت رابطه عاشقانه دو طرف هیچگاه از هویت واقعی سوزانه کلاتن باخبر نبود.
از مجموعه این موارد شاید بتوان به این نتیجه رسید که ثروتمندان بزرگ آلمانی از زندگی و حریم خصوصی خود به شدت محافظت کرده و کسی در مورد آنها چیز زیادی نمی داند.
در کشورهای دیگر از جمله آمریکا و یا بریتانیا، اکثر ثروتمندان در مجامع علنی حضور آشکاری دارند و زندگی، افکار و عادات آنها بخشی از مباحث و حرفهای جاری در سطح جامعه است. به عنوان مثال وارن بافت در کنفرانسهای خبری شرکت می کند و یا بیل گیتس به خاطر فعالیت های خیریه خود به نقاط مختلف جهان سفر کرده و مجامع علنی گوناگونی شرکت می کند. اکثر شهرهای آمریکا موزه و یا دانشگاه و مراکز پژوهشی دارند که به نام یک ثروتمند بزرگ اهل آن شهر نامگذاری شده است.
اما روش ثروتمندان آلمانی سکوت و دوری جستن از مجامع علنی است، چون در این جامعه به رخ نکشیدن ثروت نه تنها رفتاری خردمندانه بلکه جزو معیارهای اخلاقی مثبت محسوب می شود. شاید پس از تجربه تئو آلبرخت، ثروتمندان به این نکته نیز فکر می کنند که هر چه ساکت تر و خصوصی تر زندگی کنند احتمال ربودن و گروگانگیری آنها کمتر می شود.
در آلمان میلیونرهای جوان و یا فرزندان ثروتمندان به راندن اتومبیل های شیک و گرانقیمت در سطح شهر عادت ندارند. هر چند همین خانواده ها صاحبان شرکت های اتومبیل سازی لوکسی مثل پورشه و یا ب ام و هستند ولی تظاهر و به رخ کشیدن این اتومبیل های لوکس را به عهده دیگران می گذارند.
آمارها نشان می دهد که ثروت خصوصی در آلمان به نسبت هر کشور دیگری در حوزه پول واحد یورو ناعادلانه تر توزیع شده است. دارایی متوسط یک درصد ثروتمند جامعه آلمان حدود یک میلیون یورو است در صورتیکه یک چهارم جمعیت بالغ این کشور هیچ ثروتی ندارند و یا حتی مقروض هستند، ولی چون صاحبان ثروت خودنمایی نکرده و در سکوت و خفا زندگی می کنند این نابرابری در ثروت چندان به چشم نمی آید.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد