وقتی به نزدیکی مدرسه رسیدم، بچهای را دیدم که به تیر چراغ برق چسبیده و مادرش به سختی دارد تلاش میکند او را از تیر چراغ برق جدا کند تا او را به مدرسه ببرد، اما پسر بچه به هیچ وجه حاضر نبود به مدرسه برود و همچنان به تیر چراغ برق چسبیده بود. من با خندهای بر لب از کنار آنها گذشتم و به مدرسه رفتم. روز بعد پسربچهای همچنان که لبخند زیبایی بر لب داشت با مادرش از کنار ما میگذشت، در حالی که من و آن پسربچه دیروزی به تیر چراغ برق چسبیده بودیم و مادرانمان تلاش میکردند ما را به مدرسه ببرند!
جوان در ادامه گفته است: چهارطاق در میان در ورودی مدرسه دراز کشیده بودم و اصلا حاضر نبودم به داخل کلاس بروم. هر کس هم میآمد و میگفت بچه پاشو برو کلاس، مخالفت میکردم تا اینکه مدیر مدرسه، خطکش به دست آمد و گفت: اگه نری داخل کلاس مادرتو تنبیه میکنم و من به خاطر نجات مادرم مجبور شدم به مدرسه بروم!
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد