خراسان:غدیر، تجلی اکمال دین
«غدیر، تجلی اکمال دین»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛حضرت آفریدگار، جهان را و هر چه در آن است و انسان را که اشرف مخلوقات و گل سرسبد آفرینش است آفرید تا هستی و انسان به عنوان خلیفه و جانشین خدا در زمین با تفکر وتعقل و کشف و بهره گیری از استعدادهای فراوان خدادادی و از همه مهمتر به مدد لطف و هدایت الهی به سمت کمال غایی حرکت کند.
ذات یگانه هستی، آفرید و اما از سر لطف و کرم، هستی را و انسان را به خود وانگذاشت و رها نکرد بلکه عقل را به عنوان پیامبر درون، فطرت حقیقت جو و وجدان را نیز برای حرکت به سمت کمال و تعالی برای انسان در وجودش به ودیعت گذاشت و این اسباب تکامل را با بعثت انبیاء کامل کرد و دین انبیای الهی را از آغاز بعثت اولین پیامبر گام به گام و عصر به عصر به کمال نزدیک کرد تا آنگاه که حکمت و اراده لایزال الهی بر انزال قرآن به عنوان کتاب هدایت همیشگی بشر تا آخر الزمان بر قلب پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی(ص) قرار گرفت تا اکمل ادیان از طرف خدا با رسالت حضرت خاتم الانبیاء در اختیار مردم قرار گیرد و محمد امین(ص) این بهانه خلقت و عصاره آفرینش از هنگام برانگیخته شدن در غار حرا برای تبلیغ کامل ترین دین خدا و رهاندن انسان از یوغ جهل و نادانی و شرک و بت پرستی و رساندنش به اوج تعالی، هر چه از طرف خداوند باری تعالی بر او وحی شد به امانت و تمامت به گوش و هوش و جان مردمان رسانید و نیوشانید و اما چه خون دل ها، مصیبت ها و زجرها در راه تبلیغ دین خدا و هدایت انسان ها از طرف سردمداران زر و زور و قافله سالاران شرک و جهل و نادانی و شب پرستان که بر وجود نازنینش تحمیل نشد اما حضرتش که رحمةٌ للعالمین و شرح صدرش بی بدیل و نعمت خدادادی و تصریح شده در سوره انشراح است، حتی لحظه ای در ابلاغ پیام های الهی کوتاهی و غفلت نکرد و آنگاه که کاروان هدایت پیامبر خاتم(ص) در مسیر بازگشت از زیارت خانه خدا و حجة الوداع به برکه غدیر رسید این آخرین فرستاده خدا، مردمان را ندا در داد که جمع شوند تا آنان که در راهند و هنوز به غدیر نرسیده اند از راه برسند، محمد مصطفی(ص) همچنان فرمود که آنانکه جلوتر رفته اند نیز به غدیر بازگردند و پس آنگاه از یارانش خواست تا منبری از جهاز شتران برپا کنند تا حضرت مصطفی(ص) فرمان خدای یکتای بی همتا را از کناربرکه غدیر برای همه اعصار و همیشه تاریخ به گوش جان اقیانوس آدمیان برساند و آن فرمان الهی همان است که در آیه ۶۷ سوره مائده به صراحت به پیامبر خاتم(ص) امر می کند که پیامی مهم از جانب خداوند را ابلاغ کند پیامی آن چنان مهم، سرنوشت ساز، تمام کننده و کامل کننده است که اگر ابلاغ نشود گویا پیامبر رسالتش را به انجام و اتمام نرسانده است.
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» و تنها خدا می داند که آن امر مهم و حیاتی و سرنوشت ساز که خداوند دستور ابلاغ آن را به پیامبر خاتم داد در منظومه هستی و سلسله نبوت انبیاء و اکمال دین و رضایت الهی و این که اسلام دین همیشگی مردمان برای هدایت و رسیدن به تعالی و تکامل باشد چه مقام و جایگاه و منزلت و مرتبتی دارد که می فرماید «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» و به حقیقت پس از بعثت پیامبران و رسالت خاتم الانبیاء(ص)، ابلاغ این پیام مهمترین اتفاق در منظومه هدایت و تکامل بشر به سوی قرب الهی، منزلت خلیفة اللهی و اوج عبودیت به درگاه احدیت است و به راستی آیا پس از بعثت انبیاء و تعلق اراده خداوند بر ختم نبوت در وجود حضرت مصطفی وظیفه و امری خطیرتر و مهم تر از ابلاغ آن پیام خداوندی می توان متصور شد پیام و امری که تداوم هدایت الهی پس از ختم نبوت را در وصایت و امامت متجلی و پرچم دار هدایت الهی را پس از رسول اکرم مشخص کرد.
وظیفه و پیام سرنوشت سازی که خداوند باری تعالی ابلاغ و اعلام و اعلان آن را شرط انجام و اتمام رسالت حضرت مصطفی دانسته و پرچم هدایت خداوندی تا همیشه تاریخ به دست اهل بیت پیامبر خاتم در اهتزاز باشد و سرسلسله این پرچمداران و حجج بالغه الهی، همانا علی(ع) و فرزندان اویند که پیامبر در روز سرنوشت ساز مباهله با خود همراه کرد همان علی(ع) که پیامبر رحمت در حجة الوداع و در حضور هزاران مسلمان بازگشته از حج دست او را بر فراز جهاز شتران بالا برد و به صراحت فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و پس آنگاه چنین به درگاه خدا عرضه داشت و دعا کرد: «اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و...» و البته که این روز به خاطر اعلان و اعلام این امر بس مهم و خطیر و سرنوشت ساز الهی پس از بعثت انبیاء، مهم ترین و مبارک ترین روز هستی در برنامه و هندسه تکامل انسان است که خورشید هدایت الهی پس از نبوت در قامت امامت تجلی یافت تا آفتاب هدایت الهی با وجود اوصیاء و حجت های بالغه خداوند پس از ختم نبوت تا آخرالزمان هیچ گاه به غروب و خاموشی نگراید پس یقیناً روز اعلام امامت و وصایت علی ابن ابی طالب که روز اکمال دین و انجام کامل رسالت پیامبر خاتم است بزرگ ترین عید خلقت بعد از بعثت است این فرخنده روز از ازل تا ابد مبارک است و جهان بدان پویا، منتظر، امیدوار و رو به نجات و رستگاری و کسب رضای الهی. خداوند به برکت این روز و به مبارکی و سرنوشت سازی آن و به برکت تجلی تداوم هدایت الهی و نبوت در امامت و وصایت علی و اولاد طاهرینش قلب همه حقیقت جویان را به تابش خورشید امامت و ولایت از مشرق غدیر برای همیشه روشن بدارد و نیّت و گفتار، ایمان و اعمال همه ما را نبوی و علوی فرماید.
کیهان:افقیکه علی(ع) میدید
«افقیکه علی(ع) میدید»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛چه کسی مانند علی علیهالسلام و پیروان او از دیانت به وجدان پل زده است؟ بیتردید نسخه او نسخه دردهای امروز به ویژه در منطقه غرب آسیاست آنجا که غربیها خاورمیانهاش نام نهادهاند. و بیشک چالشهای بزرگی که مستضعفان از آن رنج میبرند، حاصل رنجهایی است که امیرمومنان به آنها دچار شد. به راستی جز علی کیست که به فرماندار منصوب خود سفارش کند «مهربانی و محبت با رعیت را بر قلب خویش حاکم کن و با آنان چون جانور درنده مباش که خوردن آنها را غنیمت میشمارد که همانا مردم دو گروهند؛ یا برادر دینی تو هستند یا شبیه تو در آفرینش.» غمخواری او برای محرومان و مستضعفان بینظیر است. او نماد بزرگی روح است و تنها درباره او و فرزندانش میشود گفت «روح که بزرگ شد تن به زحمت میافتد ... روح بزرگ به تن نان جو میخوراند، بعد هم بلندش میکند و میگوید شب زندهداری کن. روح بزرگ به تن میگوید این سر را توی تنور ببر تا حرارت آن را حس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکن...».
اکنون که مستکبران بر گوشه و کنار منطقه ما، پنجه انداختهاند و شیعه و سنی و کرد و عرب و ترکمن را به خاک و خون میکشند، 60 کشور مدعی دوستی با ملتهای منطقه در کنار آمریکا به تماشا ایستادهاند و به قول روزنامه اومانیته فقط اشک تمساح میریزند که چگونه جلادان نیابتی غرب، سر میبرند و از شمال و غرب عراق تا شرق سوریه جوی خون راه میاندازند. منطقه الانبار عراق و عربالعین (کوبانی) سوریه اکنون کم ندارد از 1400 سال پیش که سفیان بن عوف غامدی از سرداران سپاه شام به همین منطقه انبار تاخت و به غارت پرداخت. هر وجدان آزادهای ندای آن روز علیبن ابیطالب را بشنود، به درد میآید و با او همنوا میشود. «این غامدی است که سوارانش به شهر انبار تاختهاند. به من خبر رسیده مهاجمان بر زن مسلمان و نیز زن غیرمسلمان که در امان ماست، هجوم برده و خلخال و دستبند و گوشواره آنان را به غارت بردهاند و آنها در برابر غارتگران جز استرجاع گفتن و خواستن اینکه رحم کنند، چارهای نداشتهاند. آنگاه مهاجمان با دست پر و بیهیچ زخمی بازگشتهاند. اگر پس از این اتفاق مرد مسلمان از شدت اندوه و غصه بمیرد مورد ملامت نخواهد بود بلکه سزاوار است.» (1)
امیر مومنان بارها از مصیبتهای تحمیل شده به جبهه خودی رازگشایی کرده است. تفرقه و پراکندگی دلها به جای الفت و وحدت اصلیترین چالش ائمه معصومین از امیرمومنان(ع) تا ولی عصر(عج) بوده است. اگر امام عصر میفرماید «لو انّ اشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد لمّا تأخّر عنهم الیمن بلقائنا»، همان رنج دیرین جد خود علیبن ابیطالب را بازگو میکرد که فرموده بود «والله یمیت القلب و یجلبالهّم من اجتماع هولاء القوم علی باطلهم و تفرّقکم عن حقّکم. به خدا سوگند دل را میمیراند و غم را جلب میکند اجتماع دشمنان بر باطل خویش و تفرقه شما از حق خود.» (2) امام بعد از مغلوبه شدن جنگ صفین و ماجرای حکمیت تحمیلی فرمود «ایهاالناس المجتمعهًْ ابدانهم المختلفهًْ اهوائهم... ای مردمی که بدنهاشان مجتمع اما سودای آنها پراکنده است! کلام شما سنگ سخت را نرم میکند اما رفتارتان دشمنان را درباره شما به طمع میاندازد.» (3) و «انه لاغناء فی کثرهًْ عددکم مع قلهًْ اجتماع قلوبکم. همانا در زیادی شمار شما در حالی که همدلی شما اندک است، هیچ بینیازی و بهرهای نیست.» (4)
دشمن غلبه کرد نه اینکه بر حق بود. «به من خبر رسیده که بسربن ارطاهًْ بر یمن مشرف شده و سوگند به خدا اطمینان دارم آنان به همین زودی قدرت را از شما میگیرند (باجتماع علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم) به خاطر اجتماعشان بر باطل خویش و پراکندگی و جدایی شما از حقتان؛ و به خاطر نافرمانیتان نسبت به امام خویش در حق و اطاعت آنها از امامشان در باطل؛ و به این دلیل که آنها نسبت به امیر خود ادای امانت میکنند و شما با امیر خویش خیانت میورزید.» (5) و «به خدایی که جانم به دست اوست سوگند آن قوم بر شما چیره میشوند نه به خاطر اینکه آنان به حق سزاوارترند بلکه به خاطر شتاب آنها در باطل امیرشان و کندی شما از حق من... ای گروهی که بدنهاشان حاضر اما عقل آنها غایب و هواهای آنان گوناگون است. امیر شما اطاعت خدا را میکند و شما نافرمانی او میکنید. و امیر اهل شام معصیت خدا میکند و اطاعت او میبرند. به خدا دوست داشتم معامله صرافان- درهم با دینار- با معاویه کنم، 10 نفر از شما را میگرفت و مردی از آنان به من میداد.» (6)
این بیوفایی و ناهمراهی در حالی اتفاق افتاد که پس از بالا گرفتن اشرافیگری و تبعیض در دورههای قبل، مردم فوج فوج به در خانه امام آمده بودند تا با او بیعت کنند. «نعلین پاره شد و ردا افتاد و ناتوان زیر دست و پا ماند... خشنودی بیعت تا آنجا رسید که بیمار خود را سرپا میداشت و دختران جوان سربرهنه دوان بودند.» (7) اکنون اگر وجه ملکوتی ولایت امیرمومنان مغفول مانده بود، مردم شامل خواص و عوام گویا دوباره او را کشف کرده باشند، از حضرت میخواستند امامت و زعامت آنان را برعهده بگیرد. امام- همو که ولایت او در وحی الهی مایه کمال دین و هموزن 23 سال رسالت پیامبر اعظم(ص) شمرده شده بود- در همین موقف از جماعت خواست هیجان و اشتیاق را فرو بنشانند و او را واگذارند تا به جای آن که امام و امیر آنان باشد، وزیر و یاور امیری باشد که آنان میگمارند؛ چه آن که افق تیره و تار است و دلها نااستوار. «مرا واگذارید و از دیگری بخواهید زیرا ما به استقبال امری میرویم که چهرهها و رنگهای مختلفی دارد؛ دلها در آن تاب نمیآورند و عقلها در آن برقرار نمیمانند. و همانا آفاق تیره و راه ناشناخته است. و بدانید من اگر خواست شما را اجابت کنم چنان رفتار میکنم که میدانم و گوش به گوینده و سرزنش سرزنشگر نمیسپارم. و اگر مرا واگذارید پس مانند یکی از شما هستم و شاید که شنواترین و مطیعترینتان باشم نسبت به کسی که او را بر امارت خویش میگمارید و من وزیر شما باشم بهتر است که امیر شما باشم.» (8) و این غم جانکاه بر سینه تاریخ سنگینی میکند که چرا مولای متقیان و امیر مومنان وزارت و معاضدت را بر ولایت نسبت به چنین مردم بدعهدی ارجح میشمرد و یا با آنان پیشاپیش احتجاج میکرد حال آن که تاکید داشت «نسبت من با خلافت نسبت محور به سنگ آسیاب است.» (9)
پیشبینی مولای ژرفاندیشی که میفرمود «ان معی لبصیرتی. همانا بصیرتم با من است.» (10) درست بود. یکی از رنجهای بزرگ همان است که حضرت در باره هلاک امتها برمیشمارد. «یعملون فیالشبهات و یسیرون فیالشهوات. معروف نزد آنان همان است که میشناسند و میپسندند و منکر، همان که نمیشناسند و ناخوش میدارند. پناهگاه آنها در مشکلات خودشان هستند و در امور مهم به آرای خود پناه میبرند. کأنّ کلّ امرءٍ منهم امام نفسه. گویا هر یک از آنان امام خویش است.» (11) خطاب به همین جماعت و قبیل آنها میفرمود «از کرامت الهی به مرتبتی رسیدهاید که حتی کنیزهای شما را احترام میکنند. کسانی شما را بزرگ میشمارند که هیچ برتری نسبت به آنها ندارید و هیچ نعمتی از شما به آنها نرسیده است. هیبتی از شما در دل کسانی نشسته که ترسی از قدرت شما ندارند. و شما (با این همه) میبینید پیمانهای الهی شکسته میشود اما به خشم و غضب نمیآیید؛ در حالی که از شکستن پیمانهای پدرانتان مانع میشوید. ستمکاران را به مقام و منزلت خود مسلط ساختید... و سوگند به خدا اگر شما را زیر تمام ستارگان پراکنده سازند خداوند شما را برای روز شرّ آنها جمع میکند». (12) در کمتر از چند سال آنان که حاضر نبودند دست بیعت با علی علیهالسلام بدهند یا بر سر بیعتی که با او کردهاند وفادار بمانند، مجبور شدند به پای سفلگان فرومایه بیفتند یا با بوزینه آنان بالاجبار بیعت کنند! و تلخی ستم جباران را بچشند.
امام افق تیره آیندهای نه چندان دور را میدید که هشدار میداد «به خدا سوگند پس از من بنی امیه را بد اربابانی مییابید مانند شتر بدخو که با دهان خود زخمی کند و با دست و پا لگد بزند و از دوشیدن شیر مانع شود. بنی امیه کسی را از شما زنده باقی نمیگذارد مگر اینکه سودی برای آنها داشته باشید... در این هنگام قریش دوست دارد دنیا و آنچه در آن است را بدهد تا زمانی کوتاه- به اندازه زمان قربانی کردن شتر- مرا ببیند تا تمام آنچه را که امروز مقداری از آن را میخواهم و از انجام آن امتناع میکنند، از آنان بپذیرم!» (13)آیا تاریخ جز همین حقیقت را پیش آورد و آیا امیر مومنان نبود که مشفقانه میفرمود «آنچه از حکمت میگویم سخنان رسول خدا(ص) است؛ من آن را بدون مطالبه بها در پیمانه میریزم و عرضه میکنم، اگر که ظرف (وظرفیتی) برای آن باشد.» (14) بزرگترین دلواپسی و نگرانی امام این بود که دشمن تعدی میکند و چون واکنش درستی نمیبیند گستاختر میشود. «به خدایی که جانم دست اوست سوگند، بد آتشی است آتش جنگی که شما بیافروزید. برای شما نقشه میکشند و شما کید نمیکنید. از مرزهای شما کاسته میشود و پروا ندارید. دشمنان نمیخوابند و چشم به شما دوختهاند اما شما در خواب غفلت غوطهور شدهاید. مغلوب شدند- به خدا سوگند- آنها که همدیگر را خوار کردند. به خدا میبینم اگر آسیاب جنگ به گردش درآید و مرگ دهان گشاید، پسر ابوطالب را واگذارید و پراکنده شوید. به خدا سوگند هر کس که به دشمن فرصت دهد و او را بر خود توانمند و مسلط سازد تا گوشت وی را بخورد و استخوانش را نرم سازد و پوست او را بکند، سخت ناتوان و زبون، با دلی ضعیف در سینه است.» (15)
تنها یک چیز سوز سینه این مرد الهی و غمخوار مستضعفان را فرو مینشاند. آب را به روی شما بستهاند و به مذلت میخوانند؟ «شما را به مبارزه و جنگ فرا میخوانند. پس با ذلت و از دست دادن موقعیت برجای بمانید یا شمشیرها را از خون آنها سیراب کنید تا از آب سیراب شوید؛ که همانا مرگ آن است که در زندگی مقهور و ذلیل دشمن باشید. و زندگی آن است که در مرگ بر دشمن چیره شوید.» (16) جزو شیرینترین لحظهها برای امیر مومنان ساعتهای دلیری و جولان رزمندگان جبهه حق است؛ از جمله در روزهای اوج جهاد صفین. «همانا تاخت و تاز شما را در آغاز کارزار و سپس برکنار شدن شما را از صفوفتان دیدم. دیدم که مردم خشن فرومایه و اعراب بادیهنشین شام شما را شکست میدادند و میراندند حال آن که شما جوانمردان عرب و بزرگان شرف هستید. و سوز و خروش سینهام فرو نشست آن هنگام که دیدم شما شامیان را از صفوفشان کنار زدید چنان که شما را پراکنده کرده بودند. و آنان را راندید چنان که شما را رانده بودند.» (17) راهبرد آن حضرت راهبرد پیروزی برای همیشه تاریخ است. «جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند برای دوستان مخصوص خویش میگشاید... پس هر کس از آن رو گرداند خدا لباس مذلت بر تن او بپوشاند و... محکوم به خواری شود و از عدل و انصاف محروم ماند... به شما گفتم با دشمنان بجنگید پیش از آن که با شما بجنگند و به خدا سوگند با هیچ قومی در درون خانه او نجنگیدند مگر اینکه او را ذلیل و خوار ساختند. اما شما مسئولیت جهاد را به دوش هم انداختید و یکدیگر را خوار ساختید تا غارتگران تاختند.» (18)
در کوردلی صحابه راه کج کردهای مانند ابوموسی اشعری و سعد وقاص و دیگران همین بس که پیروزی از مولای سفارش شده خدا و رسول(ص) او از جمله در مقوله حکومت و جهاد را «فتنه» شمردند حال آن که به تصریح قرآن در قعر فتنه سقوط کرده بودند. بیخود نبود که عمروعاص به هنگام نقشهچینی قرآنهای سرنیزه به معاویه گفت «پیشنهادی کردم که اگر بپذیرند دچار اختلاف شوند و اگر نپذیرند باز هم دچار دودستگی باشند»! او درست میگفت. وقتی حکومت و حکمیت از مدار ولایت خارج شد، جز حیرت و سردرگمی و تیرهروزی نمیآفریند. و این نقطه مقابل همان حقیقتی است که حضرت زهرا(س) سلامالله علیها فرمود «خداوند اطاعت ما را مایه انتظام و قوام دین و امامت ما را موجب امان از تفرقه قرار داد.»
1و2- خطبه. 27 نهجالبلاغه. 3- خطبه 29. 4- خطبه 119. 5- خطبه 25. 6- خطبه 97. 7- خطبه 224. 8- خطبه 92. 9- خطبه 3. 10- خطبه 4. 11- خطبه 88. 12- خطبه 106. 13- خطبه 93. 14- خطبه 71. 15- خطبه 34. 16- خطبه 51. 17- خطبه 107. 18- خطبه 27.
جمهوری اسلامی:ضرورت تمسک به سیره صاحب غدیر
«ضرورت تمسک به سیره صاحب غدیر»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛اهمیت "غدیر" را باید با عملکرد صاحب غدیر شناخت. پیامبر اکرم صلواتالله علیه در بازگشت از حجة الوداع، اجتماع بزرگی از زائران خانه خدا ترتیب داد تا فرمان الهی را برای نصب علی عل?هالسلام به امامت و خلافت اعلام کند. آیه شریفه "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فمابلغت رسالته" را برای مردم خواند و وجود مبارک علی علیهالسلام را در معرض دید مردم قرار داد و فرمود: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم و ال من والاه و عادمن عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله."
این موضوع مهم که در بزرگترین اجتماع اسلامی برگزار شده تا آن زمان مطرح شد، حساسترین بخش تاریخ اسلام بعد از اصل بعثت بود. به همین دلیل است که خدای متعال آن را "اکمال دین" و "اتمام نعمت" نام نهاد و فرمود: "الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً" این آیه هم در همان سوره مائده است(3) که اصل آیه ابلاغ ولایت نیز در آنست(67).
بسیاری از مفسران اهل سنت نیز آیه اکمال دین و اتمام نعمت را مربوط به واقعه غدیر خم میدانند. این واقعه، همانست که موجب شد بسیاری از حاضران در گردهمائی غدیر به علی علیه السلام تبریک بگویند و عمر بن الخطاب قبل از دیگران به آن حضرت بگوید: بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه.
عظمت و اهمیت غدیر را برای این یادآور شدیم که بگوئیم صاحب غدیر یعنی علی علیه السلام با اینکه از تمام انسانهای عصر خود بیشتر و بهتر با اهمیت این موضوع آشنا بودند و آنچه در آن اجتماع بزرگ توسط پیامبر اکرم و به فرمان الهی به ایشان داده شدند برای بزرگترین منصب الهی بعد از نبوت بود، با اینحال حاضر شدند برای رعایت مصالح مسلمین و به منظور حفاظت از اسلام، ظاهراً از تصدی این منصب چشم بپوشند و حتی با کسانی که لباس خلاقت را به تن کرده بودند همکاری کنند. دلیل این چشم پوشی ظاهری و صبر را خود آن حضرت در پاسخ به سؤال همسر مکرمهشان حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها گفتهاند آنجا که فرمودند: اگر میخواهی نام پیامبر و اساس اسلام باقی بماند باید این روش را در پیش بگیریم.
در برابر این برخورد سرتاسر عقلانیت و تدبیر و اخلاص، در همان زمان کسانی بودند که در نهایت جهالت و خشک مغزی راه افراط در پیش گرفتند و شعار انحرافی "لاحکم الالله" سردادند و گفتند کتاب خدا قرآن برای راهنمائی ما کافی است و نیازی به "امام" نداریم. خوارج نهروان که با عقل خداحافظی کرده بودند، حتی به قرآن نیز عمل نکردند، زیرا کسانی که عقل را کنار بگذارند طبیعی است که کتاب خدا را که "تعقل" شرط اصلی فهم آنست نفهمند و به آن عمل نکنند. آنها صراحت آیه "اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم" را نادیده گرفتند و بر شعار انحرافی نیازی به "ولی" و "امام" و "حاکم" نداریم را با لجاجت تکرار کردند.
آنچه در تاریخ درباره عملکرد خوارج آمده، شباهت زیادی به اعمالی که گروههای تکفیری امروز به ویژه تروریستهای داعش مرتکب میشوند دارد. این سر بریدنها، این شکم پاره کردنها، این بیعفتیها، این دریدگیها و این پشت کردن به احکام الهی همگی در سیره خوارج وجود داشت بطوری که اگر گفته شود "داعش" امروز نسخهای از همان گروه "خوارج" زمان علی علیه السلام است گزاف نیست.
درسی که از این شباهت میتوان گرفت اینست که انحراف از مسیر صاحب غدیر که مسیر عقلانیت، تدبیر، اخلاص، رعایت مصالح اسلام و حرکت در چارچوب احکام دین است موجب پیدایش خوارج و داعش و انواع و اقسام گروههای فاسد میشود. همانگونه که خوارج در صدر اسلام آلت دست عمروعاص شدند و بزرگترین لطمهها را به اسلام زدند، امروز نیز تکفیریها به ویژه داعش آلت دست آمریکا و انگلیس شدهاند و با مسلمان کشیها، سربریدنها، شکم دریدنها و مفاسدی از قبیل جهاد نکاح آبروی اسلام را میبرند و به دشمنان اسلام برای رسیدن به اهداف ضد خدائیشان کمک میکنند.
عوارض منفی پیدایش خوارج در صدر اسلام تا چند قرن، گریبان گیر مسلمانان بود. خونریزیها، جنایات، تفرقهها، زیر پا گذاشته شدن احکام خدا و رشد مکتبهای فکری انحرافی در آن دوران که صدمات زیادی به امت اسلامی وارد کرد از جمله این عوارض بودند.
امروز نیز اگر برای مقابله با گروههای تکفیری چارهای اندیشیده نشود، اولاً این جریان انحرافی در جهان اسلام نهادینه خواهد شد و ثانیاً عوارض خطرناک آن تا قرنها لطمات شدیدی به اسلام و امت اسلامی وارد خواهد کرد. این عوارض قطعاً بسیار شدیدتر از عوارض خوارج خواهند بود، زیرا امروز امکانات ارتباطی و ابزارهای تبلیغ و جعل و تزویر آنچنان گسترده هستند که به راحتی زمینه را برای گسترش افکار مختلف فراهم مینمایند. پولهای زیادی نیز در اختیار این زمره فاسده قرار میگیرد که اصولاً بودجه خوارج را نمیتوان قابل مطرح شدن در برابر آن دانست. شعارها و اعمال تکفیریها نیز در جهان پر از ظلم و مالامال از ضد و نقیض امروز، بسیار پرجاذبه است. اینکه از کشورهای مختلف حتی از اروپای غرق در زرق و برقها مادی اینهمه مردم برای همراهی با تکفیریها در انجام جنایت و اینهمه دختر و زن برای آنکه شرف خود را در اختیار تروریستها قرار دهند به آنها میپیوندند، محصول دست به دست هم دادن همین شرایط و جاذبههاست. عملکرد دولتها، چه در کشورهای اسلامی و چه در سایر کشورها نیز به این وضعیت دامن زده و زمینه را برای رشد این جریان انحرافی مساعد ساخته است.
این وضعیت را باید یک بحران جدی و حتی جدیترین بحران برای جهان اسلام و امت اسلامی بدانیم، بحرانی که دشمنان اسلام به ویژه غرب و صهیونیستها به آن دامن میزنند و امکانات لازم را نیز برای گسترش آن در اختیار قرار میدهند. هیچ کشوری از کشورهای مسلمان و هیچ مسلمانی از امت اسلامی نمیتواند خود را از این خطر مصون بداند. این، بزرگ جلوه دادن تکفیریها و داعش نیست، بلکه واقع بینی و جدی گرفتن خطری است که هر روز جهان اسلام را بیشتر در بر میگیرد.
راهحل، فقط جدی گرفتن وحدت امت اسلامی با محور قرار دادن سیره صاحب غدیر است. ما تاکنون از سیره امیرالمؤمنین علیهالسلام برای تحکیم مبانی وحدت امت اسلامی بهرهبرداری لازم را نکردهایم. از باب "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" میتوانیم و باید وجود تکفیریها را، که خطری برای کل جهان اسلام اعم از شیعه و سنی است، به وسیلهای برای تقویت وحدت امت اسلامی و خشکاندن ریشههای تفرقه تبدیل نمائیم، همان راهی که صاحب غدیر پیمود.
رسالت:اصولگرایان زیر سقف گفتگو
«اصولگرایان زیر سقف گفتگو»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛عصر دیروز همه اضلاع اصولگرایی آمده بودند تا بگویند همگرایی یک ارزش و عملی مهم است. آمده بودند تا بگویند مشکلات را میتوان زیر سقف گفتگو حل کرد. آمده بودند تا بگویند وحدت و همگرایی در سایه تنازل از سلیقهها و پایداری روی اصول امکانپذیر است. آمده بودند بگویند اختلاف و انشقاق مغایر آموزههای دینی است. "اجماع" و "مدارا" یک ارزش و حتی یک تکلیف است. آمده بودند تا بگویند رسیدن به اجماع مهارت میخواهد و مسیر آن "عقلانیت" است.
آمده بودند تا بگویند اختلاف سلیقه مقدمه رسیدن به تصمیمگیری جامع است نه ابزاری برای "واگرایی"! از آن باید استقبال کرد و با مدیریت صحیح آن برای تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای بزرگ بهکار برد.
نشست دیروز زنگ گفتگوی اصولگرایان را در سراسر کشور به صدا درآورد و یک نشاط سیاسی را در اردوگاه اصولگرایان پدید آورده است.
این پدیده در فضای بیعملی و افسردگی اصولگرایان در سپهر سیاست یک فرصت است که باید آن را مغتنم شمرد.
این ظاهرا سومین نشستی است که اصولگرایان به همت حجتالاسلام والمسلمین تقوی برگزار میکنند و در آن بزرگانی از جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اصولگرایان را به همگرایی و وحدت دعوت میکنند. توفیق اصولگرایان در مدیریت مجلس و دولت در یک دهه اخیر کارنامهای روشن دارد. برخی در این کارنامه اخلال کردند و اختلافات بین اضلاع اصولگرایی را سوزنبانی کردند تا در انتخابات ریاستجمهوری دوره یازدهم اصولگرایان با یک نامزد به میدان نیایند. اصولگرایان با آسیبشناسی از این واگرایی به نکات مهمی رسیدهاند و حالا دارند این مسیر را اصلاح میکنند.
آیت الله مصباح یزدی در این نشست ریشه اختلافات را برتری طلبی دانست وفرمود: «اگر می خواهیم اشتباه نکنیم باید اصول را بشناسیم وبه آن عمل کنیم.» به نظر می رسد کار را از همین نقطه باید شروع کرد.
امروز اصولگرایان نیازمند بازتولید گفتمان اصولگرایی هستند تا در سایه آن با سازماندهی واحد به کار جمعی واحد روی آورند. نشستهایی از این دست که دیروز برگزار شد آوردگاه چنین کار جمعی و شکلگیری چنین گفتمانی است. گفتمانی که اصلیترین کلید واژههای آن "وفاق"، "وحدت"، "آرامش"، همراه با "ولایت" است. امروز اصولگرایان نیازمند بازسازی مرجعیت سیاسی خود هستند تا با تکیه بر علمای مبارز، عارفان و فقیهان و مجتهدین برجسته دغدغه "صحت عمل" خود را در سپهر سیاست ورزی برطرف کنند. فرآیند همگرایی اصولگرایان در حالحاضر چنین مسیری را طی میکند.
حاشیه نشست دیروز بیش از متن آن بود بسیاری از سران اصولگرا دیروز فرصتی پیدا کردند دیدار ها را تازه کنند واین دیدار ها
می تواند نوید بخش نشست های وحدت آفرین آینده باشد.
نشست اخیر به برکت روز غدیر، روز "اکمال دین" و "اتمام نعمت" صورت گرفت و بدون شک در امتداد غدیر نیز برکات زیادی بر آن مترتب خواهد بود.
قدس:ترکیه و نگاه امنیتی به کوبانی
«ترکیه و نگاه امنیتی به کوبانی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حسن هانی زاده است که در آن میخوانید؛حوادث دردناک شهر کوبانی سوریه و سکوت جامعه جهانی نسبت به جنایات داعش در این شهر کرد نشین از وجود یک توطئه منطقه ای و جهانی برای نابودی هویت کردهای سوریه حکایت دارد.
شهر کوبانی که در فاصله 30 کیلومتری نهر فرات ودر 150 کیلومتری شمال شرق شهر حلب قرار دارد، یک منطقه کاملاً کرد نشین است که تا 6 ماه گذشته آرام ترین شهر سوریه به شمار می رفت.
با آغاز بحران سوریه در 15 مارس 2011 کردهای سوریه اگر چه در طول 50 سال گذشته از سوی حزب حاکم سوریه مورد ستم قرار گرفته اند، اما تلاش کردند تا از ورود به بحران سوریه خود داری کنند. دولت مرکزی سوریه طی سه سالی که از بحران این کشور می گذرد، بنا به اعتبارات سیاسی وامنیتی نوعی خود گردانی محلی به کردهای منطقه کوبانی داد که این امر با واکنش منفی دولت ترکیه مواجه شد.
دولت ترکیه همواره یک نگاه کاملاً امنیتی به موضوع کردهای سوریه ، عراق و ترکیه دارد و به همین دلیل هر گونه تغییری در رابطه با وضعیت کردهای منطقه صورت گیرد با واکنش دولت ترکیه مواجه می شود. از آنجایی که کردهای کوبانی اخیراً با موفقیت مراحل تجربه خود گردانی را پشت سر گذاشته اند، بنابراین دولت ترکیه برای ناامن کردن این منطقه داعش را در حمله به کوبانی تشویق کرد.
حمله اخیر داعش به کوبانی از چند زاویه قابل تجزیه وتحلیل است، زیرا سرنوشت نهایی بحران سوریه به منطقه کوبانی بستگی مستقیمی دارد.
داعش از حمله به کوبانی قصد دارد ارتش ترکیه را به ظاهر برای مقابله با داعش ودر باطن برای سرنگونی دولت سوریه وادار به نوعی واکنش میدانی کند، به همین دلیل دولت ترکیه سه پیش شرط را برای ورود به منطقه کوبانی تعیین کرده است.
این سه پیش شرط شامل تعیین منطقه حایل، ایجاد منطقه پرواز ممنوع و در نهایت سرنگونی دولت بشار اسد است، بنابراین دولت ترکیه از کمک رسانی به کردهای کوبانی، حتی کمک رسانی انسانی خود داری کرد که این امر خشم کردهای ترکیه را به دنبال داشت که نتیجه آن در گیری های اخیر در شهرهای مختلف میان کردها و نیروهای دولتی ترکیه بود.
اکنون ترکیه تلاش می کند تا تجربه خود گردانی کردهای کوبانی را یک تجربه شکست خورده قلمداد کند وبه همین دلیل گفته می شود، اساساً داعش با چراغ سبز ترکیه به کوبانی حمله کرد.
با توجه به وجود رگه های ارتباطی میان کردهای سوریه و ترکیه، به نظر می رسد اوضاع کوبانی تأثیر مستقیمی در موضوع امنیت ملی ترکیه خواهد داشت. کردهای کوبانی در طول حاکمیت دولت اتاتورک از بخشهای مختلف استان غازی عنتاب ترکیه به داخل سوریه کوچ اجباری داده شدند، اما ارتباط خود را با کردهای ترکیه حفظ کردند.
بنابراین دولت ترکیه اکنون برای تصمیم گیری نهایی در مورد کوبانی دچار یک سردرگمی شدید شده است و هر تصمیمی را اتخاذ کند، در آینده با یک چالش امنیتی مواجه خواهد شد.
اگر برای سرکوب داعش به طور جدی وارد شود، این گروهک اسناد و مدارک ارتباطات خود را با دولت ترکیه فاش خواهد کرد واین امر یک رسوایی سیاسی برای دولت رجب طیب اردوغان به دنبال خواهد داشت. اما اگر در برابر جنایات داعش در کوبانی سکوت اختیار کند، طبیعی است با اعتراضهای گسترده کردهای ترکیه مواجه می شود وآتش بس توافقی میان کردها و دولت ترکیه لغو خواهد شد.
بنابراین بهترین گزینه که می تواند راه حل آبرومندانه ای تلقی شود، این است که دولت ترکیه اجازه دهد نیروهای حزب «پ.ک.ک» ترکیه از مرزهای مشترک سوریه وترکیه به کوبانی وارد شوند تا امنیت کردهای کوبانی را تأمین کنند.
وطن امروز:اتوبوس آمد
«اتوبوس آمد»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ پنجشنبه پیش از ظهر در فلان کانون خیابان ابوذر منطقه 17 تهران با جمعی از دوستان به بحث نشسته بودیم درباره بلای فضای مجازی که همه به آن مبتلاییم. ساعت گمانم نزدیک 14 بود که بحثمان تمام شد. خیلی زود از کانون زدم بیرون و کمی آنسوتر از مسجد پرخاطره ابوذر، چشمم افتاد به چند پیرزن که روی سکوی گوشه پیادهرو نشسته بودند. مجالی دست داد بلکه ایشان را خوب نگاه کنم و دقیق بفهمم که یکیشان گفت؛ «اتوبوس آمد.» همانکه گفت «اتوبوس آمد» از همه زودتر بلند شد و رفت آنسوی خیابان، سوار اتوبوس شود. همانکه گفت «اتوبوس آمد» دستش زنبیل قرمز مشبکی بود سراسر خاطره. همانکه گفت «اتوبوس آمد» دسته زمخت زنبیل را با دستمالکهنه پوشانده بود که انگشتان دستش احیانا آسیبی نبیند.
همانکه گفت «اتوبوس آمد» برخلاف چند تایی دیگر از پیرزنها، عصا نداشت، اما از همه پیرتر به نظر میرسید. همانکه گفت «اتوبوس آمد» مقنعه سپید را چنان با چادر مشکی زیبا ست کرده بود که دل میبرد از آدم. همانکه گفت «اتوبوس آمد» قشنگ دیدم زنبیلش را. فلاکس چای، قند، خرما، نان و پنیر، گلاب، زیرانداز، شاید هم جانماز. همانکه گفت «اتوبوس آمد» همه دنیا را درون زنبیلش جا داده بود. همه زندگی را. همه دل را. همه عشق و محبت و صفا را. همانکه گفت «اتوبوس آمد» رفت و از در عقب اتوبوس، سوار شد. دیگر پیرزنها هم. راه، دیگر باز شده بود. گوشهای از خیابان، ایستادم به تماشای یکی از نابترین، بلکه بکرترین صحنههای مخصوص این نظام مقدس و شهدایی.
آنچه روبهرویم رخ میداد «جلوه ویژه»ای بود که نمونهاش را در هیچ جای جهان نمیتوان مشاهده کرد. آخر، همانکه گفت «اتوبوس آمد» از ماشین پیاده شد و رفت در پیادهرو و از آنطرف سکو که من نمیدیدم، قاب عکسی برداشت! خود قاب، طلاییرنگ بود؛ از این قدیمیها. درون قاب، آن بالا عکس خمینی بود، بعد هم عکس یک شهید و چند خطی وصیتنامه. یک قاب با 30 سال قدمت لابد، بلکه هم بیشتر. القصه! همان پیرزن که گفت «اتوبوس آمد» دوباره رفت و سوار اتوبوس شد. به دقیقه نرسید که اتوبوس راه افتاد اما همانکه گفت «اتوبوس آمد» همچنان قاب عکس اولادش را در دست گرفته بود و زبر و زرنگ، جایش را کنار پنجره محفوظ نگه داشته بود. آ.....ه! خیلی وقت بود چنین صحنهای را ندیده بودم.
زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیتهایی که نمیبندد. یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابانهای شهر، دنبالش بگردی. تا بدانی هنوز «مادر شهید» هست، باید پنجشنبهها دقت مضاعف کنی در کوچهپسکوچههای شهر. رد عشق را در اینترنت نمیتوان گرفت لیکن در کوچههای شهیدداده، هنوز هم خبرهایی هست. فضای حقیقی اینجاست؛ جایی که «حقیقت» با همه وسعتش درون زنبیل یک مادر شهید جا میشود. در جستوجوی «انسان» گاه باید دنبال یک اتوبوس راه افتاد، اتوبوسی که جز «بهشت» مقصد دیگری ندارد.
حساب کن چند پنجشنبه، این مادر شهید به بهشت زهرا(س) رفته است؟ آنهایی که به «چله» مینشینند، بیایند اینجا! گاه هست که معرفت را باید درون زنبیل یک پیرزن جستوجو کرد! و درون دل داغدارش! لطفا بشمرند پنجشنبههای این پیرزن را، آنها که معتقدند خاک سرد است! آری! اینجا سن و سال از عشق کم میآورد! اینجا گذر زمان از عشق کم میآورد! اینجا فاصلهها از عشق کم میآورد! اینجا همه چیز مطیع عشق است! توافق با دل داغدار مادران شهیدداده باید داشت! تو به صفا و سادگی آن پیرزن که گفت؛ «اتوبوس آمد» نگاه نکن!
تو به چادر خاکیاش نگاه نکن! تو به وصله کفش رنگ و رورفتهاش نگاه نکن! تو به اتوبوس قراضه پنجشنبههای بهشت زهرا(س) نگاه نکن! تو به کهنگی دستمالکهنه دسته زنبیل پیرزن نگاه نکن! تو به اینکه شیرزن داستان ما بادیگارد ندارد، نگاه نکن! مادری کردن برای جمهوری اسلامی، بسته به این چیزها نیست! و این مادر، تو مپندار که فقط مادر یک شهید بوده است و بس، بلکه برای همه جمهوری اسلامی، مادری کرده این مادر شهید! گاه فکر میکنم دشمن متاثر از شهادت دلیرانه شهداست که فقط خواب حمله به ایران را میبیند اما نه! آنچه از سرخی خون شهدا، محکمتر صورت دشمن را مینوازد، قرار پنجشنبههای مادران شهدا در بهشت زهراست.
این را تو فقط یک قرار ساده نبین که مادری بر سر مزار جگرگوشهاش حاضر میشود! این یک نماد و نشانه است از عشقی والاتر. چیست آن عشق؟ عشق به نظام الهی جمهوری اسلامی... که جمله «اتوبوس آمد» را مادران شهدا، بیش از خود شهدا گفتهاند! اتوبوس، اتوبوس است! زنبیل، زنبیل! آنچه به این همه ماده، «معنی» میبخشد، قرار گرفتن در منظومهای است که بنیان آن را «روح خدا» گذاشت. حقا که خدایی است این نظام مظلوم جمهوری اسلامی... و این «چفیه» که روی دوش امام خامنهای است هم روح از خدا گرفته است که این همه حرف میزند با آدمی. آری! ما زندگی با «معنی» میکنیم و فضای مجازی، از این معنی تهی است. تهی هم نباشد، اصلا مال این حرفها نیست! مادر شهید اگر گرد و غبار از سنگ مزار شهیدش برمیدارد، به این نشانه است که دشمن اگر بخواهد بر چهره انقلاب، گرد بنشاند، سیلی از مادر شهید خواهد خورد. فتنه 88 را ندیدید؟! یومالله 9دی را ندیدید؟! مادران شهدا را ندیدید؟! چادرهای مشکی را ندیدید؟! قابهای آسمانی را ندیدید؟! آقایان راستگو! حالا باز بروید از روی صندلی جمهوری اسلامی، دروغ ببندید به جمهوری اسلامی، بلکه دشمن را شاد کرده باشید! لابد برای بعضی از شما، خنده اوباما، حتی از اشک چشم مادران شهدا هم ناموسیتر است. عرق کارگر، کم از خون شهید نیست! به چه حقی یک سال تمام، مدعی تقلب شدید در دسترنج کارگر ایرانی و بنزین محصول عرق جبین او را سرطانزا معرفی کردید؟! نه شرم از خون شهدا میکنید، نه حیا از عرق کارگر! لااقل بترسید از آهی که مادران شهدا... چه بلند میکشند!
تمسخر عرق کارگر یعنی تمسخر خون شهید. و این هر دو یعنی، تمسخر قرار پنجشنبهها! لگدخوردههای از روباه پیر! لگد به عاقبت خود نزنید که عدم توافق با اتوبوس پنجشنبهها جای ترس دارد. جناب آقای دیپلمات! شما در «غرب» بودی، آن روز که در «جنوب» غوغا بود. شما اصلا ما را نمیفهمید و نمیفهمید که تا قرار پنجشنبهها به قوت خود باقی است، جنگ هم ادامه دارد. من اما به شما از سر خیرخواهی توصیه میکنم این همه به دشمن لبخند نزنید، این همه با دشمن قهقهه نزنید! این، کمترین سهم پنجشنبههاست. والله «شهدا با قهقهه مستانهشان، عند ربهم یرزقون بودند.» این مملکت «مادر شهید» دارد. نزد ابلیس که این همه نمیخندند!
سیاست روز:نشست خائنان
«نشست خائنان»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛مصر امروز در حالی میزبان مجموعه ای از کشورها و نهادهای بینالمللی با ادعای بازسازی غزه است و حتی جانکری وزیر امور خارجه آمریکا در آن حضور مییابد که ابهامات بسیاری در این نشست مطرح میباشد.
نخست آنکه میزبان این نشست کشور مصر است. مصری که نه تنها گذرگاه رفح تنها راه ارتباط ساکنان غزه به دنیای خارج را مسدود ساخته بلکه به تخریب تونلهای فلسطینیان پرداخته و از آن بالاتر آنکه در طول جنگ ۵۱ روزه مصر در کنار صهیونیستها بوده و علیه غزه فعالیت میکرده است.
دوم آنکه از ارکان این نشست کشورهای عربی نظیر قطر، عربستان، امارات و بحرین هستند. کشورهایی که برای کسب وجهه مردمی به اختصاص مبالغ قابل توجهی به بازسازی غزه میپردازند اما پشت پرده طرحهای دیگری را اجرا میکنند. گزارشها نشان میدهد که کشورهای مذکور رسما با صهیونیستها علیه غزه فعالیت کرده و از عوامل ادامه محاصره ۷ ساله این سرزمین بودهاند. جالب توجه آنکه خیانت آنها به فلسطین همزمان با نشست قاهره در سازمان به دنبال وادار ساختن فلسطینیها به کنار نهادن حقوق از دست رفته خود از جمله حق بازگشت مسئله قدس و اراضی ۱۹۶۷ و پذیرش رژیم صهیونیستی هستند. البته نباید فراموش کرد که این کشورهای عربی همزمان با جنگافروزی در سوریه علیه مقاومت فعالیت میکنند که همواره تکیهگاه فلسطین بوده و حذف آن برابر با تقویت اشغالگری صهیونیستها خواهد بود. سوم آنکه کشورهای اروپایی و آمریکا نیز از حاضران در این نشست هستند.
این سوال مطرح است، کشورهایی که در طول جنگ ۵۱ روزه سلاحهای کشتار جمعی به صهیونیستها دادهاند و میلیونها دلار به گنبد آهنین آن اختصاص دادهاند چگونه میتوانند ادعای حمایت از غزه و باسازی آن را سردهند. چگونه میتوان باور کرد چنین کشورهایی با نیت خیر به قاهره بیایند.
جالب توجه آنکه آنان همزمان با حضور در قاهره همچنان بر اصل حفظ امنیت صهیونیستها، خلع سلاح مقاومت و پذیرش رژیم صهیونیستی از سوی فلسطینیان تاکید کردهاند.
چهارم آنکه بانکیمون دبیرکل سازمان ملل نیز از حاضران این اجلاس است. مونی که در طول جنگ غزه واکنشی به جنایات صهیونیستها صورت نداده و در مجموع سازمان ملل با سکوت خود به حمایت از کشتار فلسطینیها پرداخت. این سازمان چگونه میتواند ادعای ناجی مردم غزه را سر دهد و دبیر کل آن در نشست قاهره حضور یابد. پنجم آنکه نشستهای مشابه نشست قاهره پیش از این نیز برگزار شده اما نه بازسازی غزه صورت گرفته و نه با جنایات رژیم صهیونیستی مقابله شده است. نشستهایی صرفا برای عکس یادگاری که دستاوردی برای فلسطینیان نداشته است.
با این شرایط میتوان گفت که نشست قاهره صرفا نشست فریبکاران برای پاسخگویی به اعتراضهای جهانی و ایجاد ابزارهای فشار جدید علیه فلسطینیها با محوریت پذیرش ماهیت رژیم صهیونیستی و خلع سلاح مقاومت که افزودن درد به دردهای فلسطین خواهد بود.
حمایت:مدیریت تحریمها
«مدیریت تحریمها»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛وزیر امور اقتصادی و دارایی کشورمان در اجلاس سالانه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در واشنگتن از برخورد سیاسی نهادی چون بانک جهانی با برخی کشورهای عضو از جمله کشورمان انتقاد و اعلام کرد که تحریمهای ظالمانه و غیرقابل توجیه در واقع ملت ایران را نشانه گرفتهاند. این موضوع بهانهای شد تا در یادداشت پیشرو با اشاره به برخی از علل تحریمهای غربی علیه ایران، راهکارها و سازوکار مقابله با این تحریمهای ظالمانه و نیز نقش اقتصاد مقاومتی در مسیر مقابله با تحریمها مورد بررسی قرار گیرد. با این که سی و چند سال از انقلاب اسلامی ایران میگذرد و در طول این مدت شاهد انواع تحریمهای اقتصادی، سیاسی و نظامی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بودیم در واقع غربیها پیکان تحریمهای خود را به سمت اقتصاد ایران نشانه گرفتند تا از این طریق مردم را در مقابل مسئولان و نظام جمهوری اسلامی ایران قراردهند.
با وجود اظهارات مقامات غربی در مورد علت تحریمها علیه ایران، در واقع رویکرد غرب نشان میدهد مسئله هستهای هرگز علت تحریمهای اقتصادی از سوی آنها نیست. تحریمهای اقتصادی علیه مردم ایران، نتیجه سیاستهای نظام و یا مسائل حاشیهای، نظیر هولوکاست نیست و در واقع این، یک عملیات فریبکارانه است که میخواهد اذهان عمومی را از عامل اصلی تحریمها منحرف کند. ظاهر قضیه این است که مشکل غرب و ایران در سه محور عمده است: برنامه هستهای ایران، حمایت ایران از برخی گروهها نظیر حماس و حزب الله لبنان، و مساله حقوق بشر.
اما مساله حقوق بشر واقعی نیست. شاهد آن رابطه حسنه آمریکا با شیوخ خلیج فارس و در راس آنها دولت سعودی است. در حقیقت علل اصلی تحریمها یا به عبارت دیگر، علل دشمنی غربیها با ایران به موضوعات اساسیتری بر میگردد. اکثر تحلیلگرانِ منصف بر این امر اذعان دارند که نوعی تضاد منافعِ جدّی میان ایران و دنیای سلطه و در رأس آن، آمریکا وجود دارد.
عنصر محوری این تضاد اسلام است و طبیعی به نظر میرسد که جبهه حریف، بر مبنای این تضاد ماهوی، موضعی خصمانه اتخاذ نماید. از آنجا که انقلاب اسلامی با تکیه بر اهداف و مبانی اسلامی و انقلابی خود موجودیت نظام استکبار و سلطه را به چالش جدی کشیده است و منافع نامشروع آنها را به خطر انداخته است و به تدریج در حال تبدیل شدن به قدرت برتر منطقهای است و جهان غرب با درک این خطر که موجودیت آن را به چالش کشیده است، کوشیده تا این خطر را دفع کند. از سال 1358 تاکنون آمریکاییها و به تبعیت از آنها اروپاییها سیاستی که در پیش گرفتهاند سیاست فشار و تحریم بوده است.
آنها چنین تصور کردند که با این اهرم فشار میتوانند دیدگاههایشان را به ایران تحمیل کنند یا حداقل سرعت رشد و تکامل جمهوری اسلامی ایران را محدود کنند. البته روی آوردن به سیاست فشار و تحریم از آنجا ناشی میشود که آنها دریافتند که نمیتوانند جمهوری اسلامی ایران را به بنبست برسانند. بدون شک سیاست فشار و تحریم ، مشکلاتی را بر اقتصاد ایران وارد کرده است. با این همه ارزیابی کارشناسان داخلی و بینالمللی حاکی از آن است که تحریم اقتصادی آمریکا در نیل به اهداف خود از موفقیت کمی برخوردار بوده است. با وجود هزینه ای که تحریم بر اقتصاد ایران تحمیل نموده، جمهوری اسلامی ایران توانسته است به حیات خود ادامه دهد و از رشد اقتصادی نیز برخوردار باشد. تحریم اقتصادی آمریکا در زمینه تغییر رفتار ایران ناموفق بوده است.
رفتار جمهوری اسلامی ایران در عرصههایی که برای آمریکا دارای بیشترین اهمیت میباشند، مانند مخالفت با رژیم صهیونیستی و برنامه صلح خاورمیانه تغییر نکرده است. در این مقطع زمانی، در خصوص راهکارهای مقابله با تحریمها، بررسی و شناخت ظرفیتهای نظام جمهوری اسلامی در تمامی حوزهها و میزان تأثیرگذاری آنها، برای اتخاذ اقدام مقتضی در مواجهه با تحریمهای جدیدِ پیش رو، امری ضروری به نظر میرسد. در این میان، آنچه بیش از توجه به مزیتها و ظرفیتهای ایران در رویارویی با تحریمها اهمیت دارد، التفات ویژه به موضوع مدیریت ظرفیتهاست.
پرداختن صرف به ظرفیتها، به تحلیلی سطحی و شعارگونه منجر خواهد شد، اما اگر در پی ارائه راهکاری راهبردی هستیم، میبایست به چگونگی اداره و مدیریت ظرفیتها بنگریم. در این فضای تعارضگونه و به تعبیر رهبر انقلاب «فضای تخاصم»، وضعیت نظام تصمیمگیری، سیاستگذاری، قانونگذاری و اجرایی متناسب با این فضا چگونه است؟ در این اوضاع باید به دولت و مجلس انذار داد که در این «شرایط تخاصم» هر نوع خوش باوری و به تعبیر عریانتر، خام خیالی آفت است.
توجه توأمان به این نقاط ضعف و قوت مجموعهای را ایجاد میکند که نگاه استراتژیک خروجی آن است. مفهوم نگاه استراتژیک این است که نباید، با توجه صرف به سطح محیط ملی، از محیط بیرونی غافل شد. اینکه تحریم عامل بازدارنده، مخرب و اختلالزاست یا خیر باید مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد. خود تحریم اهمیت محوری ندارد، بلکه مدیریت تهدید اهمیتی مضاعف دارد. چنانچه رویکرد مدیریت راهبردی حاکم باشد، تهدید و تحریم را به فرصت تبدیل میکند. در رابطه با تحریمها باید دانست که هدف عمده این تحریمها، به خصوص در حوزهی اقتصاد، به طور مستقیم، هدف، قرار دادن مردم است.
بر اساس فرمایش حضرت امام و رهبر معظم انقلاب مردم سرمایه نظام هستند که تاکنون با مشارکت و حضور در عرصههای مختلف، نظام و انقلاب را پیش برده و باعث خنثی شدن انبوهی از توطئهها شدهاند. چنانچه این سرمایه از مدیریت کلان اقتصادی ناامید شود، نظام با تهدیدی جدّی روبهرو خواهد شد. تجربه 30 ساله مدیریت نظام و ظرفیتهای اقتصادی کشور نشان داده است که چنانچه با درایت و بصیرت کار کنیم، بسیاری از این تحریمها را میتوان کماثر و بیاثر کرده و حتی تبدیل به فرصت نمود. هرچند این موضوع نمیتواند توجیهی برای غرور کاذب برخی مسئولین باشد.
شاخصهای اقتصادی، ظرفیتها و مزیتهای نسبی ایران برای رویارویی با تحریمها، اما باید گفت آنچه اولویت دارد، دشمنشناسی و در گام بعد، ظرفیتشناسی است. اقتصاد ایران حتی در شدیدترین شرایط تحریم، اقتصادی است مبتنی بر ظرفیتهای درونزا؛ به عبارت دیگر، اگر کشور دچار بحران و رکود اقتصادی شود و حتی شریانهای حیاتی کشور دچار اختلال شوند، از ظرفیتهایی در داخل برخوردار است که میتواند خنثی کننده، نجات بخش و حتی پیش برنده باشد. عناصر مثل: گستردگی سرزمینی و عمق استراتژیک ایران، تنوع آب و هوایی و مواهب خدادادی، تنوع و تعدد معادن، ظرفیتهای بالای نیروی انسانی تحصیلکرده و ماهر و نیمهماهر در زمینه ملی، درآمد خدادادی نفت و بازار بزرگ 75 میلیونی. توسل به راهکاری که امام خمینی(ره) با عنوان خودکفایی به ما آموختند و امروز از آن با عنوان توجه به ظرفیتهای درونی یاد میشود تحریمها را بی معنا و خنثی خواهد کرد. اقتصاد مقاومتی نیز روشی برای تحقق خودکفایی است. اقتصاد مقاومتی به این معنا است که ما باید ضمن کاستن از وابستگیها به خارج، توان تولید ملی را ارتقا دهیم تا به خودکفایی برسیم.
در خصوص سازوکارهای مقابله با تحریم نیز باید گفت میتوان در قالب الگوهای رفتاری خاصی به مقابله با تحریمها رفت. اقدامهای متقابل علیه شرکتهای غربی، محدودسازی توان تحرک کشورهای هدف، ارائه مشوقهای منطقهای و بینالمللی برای تغییر در اقدامهای محدودکننده بینالمللی، نمایش قدرت برای مقابله با تهدیدهای بینالمللی از جمله سازوکارهای مقابله با تحریمهای غربیها است. در نهایت ذکر این نکته ضروری است که حجم عملیات روانی و بحثهای رسانهای موجود در این خصوص بسیار بیشتر و سنگینتر از واقعیت این تحریمهاست. در واقع این تحلیل وجود دارد که آمریکاییها بیش از تأثیرات واقعی تحریم روی اثر روانی و وادار کردن مردم ایران به انجام دادن رفتارهای هیجانی در حوزه اقتصاد و نیز روی گسترده کردن یأس و ناامیدی در داخل ایران برای تقویت حس نیاز به سازش با غرب حساب کردهاند.
شرق:غدیر پشتوانه فرهنگی- اخلاقی ما
«غدیر پشتوانه فرهنگی- اخلاقی ما»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم مهراب صادقنیا است که در آن میخوانید؛تردیدی در این نیست که غدیر، دستکم برای بخش عظیمی از مسلمانان بزرگترین عید دینی به شمار میآید؛ روزی فرخنده که همواره در تقویم دینی ما از درخشندگی فراوانی برخوردار است و جامعه ما را سرشار از احساس شادمانی و سرور مقدس میکند. این به آن معنا نیست که جامعه دینی ما توانسته است به شایستگی از این داشته ارزشمند خود برای رسیدن به کمال اخلاقی و معنوی خود بهره بگیرد.
غدیر (صرفا) یک روز در تاریخ نیست: جامعهشناسان تاریخی معتقدند مهمترین فایده مطالعات اجتماعی رخدادهای تاریخی، کمک به فهم بهتر جهان امروز و بهبود آن است.1 همچنین تاریخپژوهان در اهمیت و کارکرد بررسیهای تاریخی میگویند ...
عید غدیر بهعنوان یک روز خاص در تقویم دینی ما که همهساله با شکوهی فراوان که همواره رو به فزونی است گرامی داشته میشود، حکایت دیگری دارد. این روز مجموعهای از کنشهای فردی و گروهی را تولید و نیز شماری از مناسبات را ایجاد کرده که شایسته است در نگاهی جامعهشناختی مطالعه شوند. در آستانه این روز باشکوه، مردم کوچه و خیابان و نیز مساجد و هیاتها، (گاه) بیتوجه به بعد تاریخی این روز، خود را برای برگزاری آیینهای ویژه این روز آماده میکنند.
چراغانیها، آذینبندیها، مدیحهخوانیها، گرد هم آمدنها، شادباش گفتنها، آشتیکردنها و وصلهای پس از هجر، دید و بازدیدها و... مجموعهای از کنشهایی است که مردم جامعه ما در آستانه این روز انجام میدهند. این اتفاقات تاریخی نیستند؛ اینها رویههایی فرهنگیاند که کارکردهای فرهنگی و اجتماعی خاص خود را دارند و میتوانند به بهباشی وضعیت اخلاقی و اجتماعی ما کمک کنند. بیتردید این بعد از غدیر، موضوعی قابل مطالعه برای جامعهشناسان به شمار میآیند.
خوانشی دُرکیمی از غدیر: معروفترین دیدگاه درکیم، جامعهشناس کارکردگرای2 فرانسوی این است که آیینهای مذهبی از طریق تحمیل انضباط بر نفس و قدرت خویشتنداری، انسانها را برای زندگی اجتماعی آماده میسازد3 و بدینوسیله فرآیند «اجتماعیشدن»4 آنان کامل میشود. در این رویکرد، تشریفات مذهبی مردم را گرد هم میآورد و پیوندهای مشترکشان را دوباره تصدیق میکند و در نتیجه همبستگی اجتماعی را تحکیم میبخشد5.
کارکردگرایان معتقدند اجرای آیینهای مذهبی پسداشتههای (میراث) اجتماعی گروه را پایداری بخشیده و همواره زنده نگه میدارد. آیینهای دینی در حقیقت دامنه نفوذ معتقدات اخلاقی جمعی را تقویت کرده و شعور جمعی6 را چنان بیدار میکند که افراد را در برابر ارزشهای اخلاقی جامعه اطاعتپذیرتر میکند. گردهمآیی افراد گروه در آیینهای مذهبی همواره به وزنه بازدارندگی اجتماعی خواهد افزود و انضباط را افزایش خواهد داد.
اگر روز عید غدیر را اینگونه ببینیم، آنگاه به نگاهی متفاوت و تا اندازهای غیرتاریخی به غدیر دست خواهیم زد. از دیرباز در فرهنگ ملی و مذهبی ایرانیان، عید غدیر پاس داشته میشده و آیینهای شکوهمندی برگزار میشده است.
دیدوبازدید، عیدیدادن و ستاندن، دیدار با سادات، نظافت، برگزاری آیینهای ازدواج، برگزاری مجالس مذهبی، کنارگذاشتن کدورتها، ابراز شادمانی و... از جمله آیینهایی هستند که در این روز برگزار میشوند. در کنار آنها، این روز فرصتی شادمانه برای گردهمآمدن و انجام رفتار مشترک بهوجود میآورد.
کارکردهای فرهنگی و اجتماعی غدیر:این کوتهنوشته بنا ندارد که همه کارکردهای غدیر را بازگوید. ولی به اجمال میتواند به این موارد اشاره کند:
1. گردهمآوردن مردم در زمانی مشخص و حفظ شبکه ارتباطی و همکاری آنها، یکی از مهمترین کارکردهای مراسم آیینی غدیر به شمار میآید. این رخداد در نهایت به یکپارچهسازی جامعه و اعتباربخشی به نظم موجود و در نهایت، ثبات اجتماعی کمک میکند. بهویژه آنکه یکی از آداب معروف این روز برقراری پیوند اخوت است. این پیمان سبب میشود که افراد جامعه در یکی از عمیقترین و نیز موثرترین پیوندهای گروهی قرار گیرند و از دو فرد بیگانه به برادر تبدیل شوند.
2. حضور مردم در این آیین موجب فراهمآوردن زمینه تقویت و تایید دوباره پایبندی جامعه به یک رشته ارزشها و باورداشتهای خاص که ممکن است فراموش یا کمرنگ شده باشند، خواهد شد. البته غدیر، خود، از مجموعهای از ارزشهای متعالی دینی و اخلاقی برخاسته است، آنقدر که در ادبیات دینی، اکمال دین خوانده میشود و تکریم غدیر، خودبهخود، تکریم آن ارزشهاست؛ با این همه آیینهای عیدانه این روز به تقویت و تاکید دوباره بر ارزشهای اجتماعی میانجامد.
3. گردهمآمدنها و برپایی مجالس شادی برای غدیر به حمایتهای روانی و کاهش اضطراب، ترس و دلهره در میان اعضای جامعه شیعی خواهد انجامید. افراد جامعه با مشاهده عواطف مشترک همدیگر به وجود عینی و واقعی خود و نیز اهمیت نقش خود پی خواهند برد.
4. تعمیق توافقهای جمعی که حاصل شرکت در مجالس عمومی و گروهی است، در نهایت به کاهش کشمکشهای اجتماعی در بین اعضای جامعه خواهد انجامید.
5. آیینهای عید غدیر به تحکیم نظارت اجتماعی بر رفتار افراد گروه خواهد انجامید و در نهایت به تقویت دگر کنترلی منجر خواهد شد. 6. انتقال غیرمستقیم ارزشها و آداب و رسوم از نسلی به نسل دیگر در جریان برگزاری آیینها از دیگر کارکردهای آیینهای دینی غدیر است.
پینوشتها:
1- ANNA GREEN and KATEHLEEN TROUP, The houses of history, manchester university, Press, 1999, p.110-120.
2 - Functionalist
3- همیلتون، ملکم، جامعهشناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، ص139
4- Socialization
5- گیدنز، آنتونی ، جامعهشناسی، ترجمه منصور صبوری، ص 492
6 - Conscience collective
آفرینش:آتش بازی اردوغان با داعش و کردها
«آتش بازی اردوغان با داعش و کردها»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛شهر کوبانی در شمال سوریه و در دوکیلومتری مرزهای ترکیه قرار دارد که در طی هفته های گذشته از سوی گروه داعش مورد هجوم واقع شده، اما با مقاومت گروه های مسلح کرد تاکنون این شهر هنوز سقوط نکرده و در محاصره قرار گرفته است. ناگفته نماند داعش با حملات سنگین خود از سه محور توانسته است شرق کوبانی را تصرف کند و پرچم خود را برفراز آن نصب کند.
اما در میان این درگیری ها نقش دولت آنکارا به عنوان همسایه اصلی کردهای سوریه و با توجه به جمعیت و نفوذی که کردها و جمعیت علوی ها(بیش از45 میلیون نفر) درجامعه ترکیه دارند بسیار حائز اهمیت است. در باز خوانی سیاست خارجی اردوغان و مغز متفکر وزارت خارجه این کشور دکتر داوود اوغلو در مواجهه با داعش به چند مسئله بسیار مهم بر می خوریم که می تواند اوضاع بسیار خطرناکی را در آینده ای نه چندان دور برای ترکیه رقم بزند.
دراولین برداشت باید به درگیری و خصومت میان کردها و حکومت اردوغان اشاره کرد که در واضح ترین موضع گیری های اخیر دولت ترکیه کردهای حزب کارگر(پ. .ک. ک) را همانند داعش دانسته و طرفداران آن را به فرصت طلبی برای اقدامات مسلحانه در کشور متهم کرده است. در همین راستا با تشدید نیروهای نظامی در مرزهای خود با کوبانی اجازه ملحق شدن کردهای ترکیه برای حمایت و کمک نظامی به کردهای سوریه را نمی دهند و این باعث خشم کردها و گمانه زنی هایی در خصوص همکاری نیروهای اطلاعاتی و نظامی ترکیه با داعش را به وجود آورده است.
از آغاز پیدا شدن داعش و تحرکات آن در سوریه و عراق، شاهد سیاست خنثی دولت ترکیه و عدم موضع گیری صریح علیه تروریست ها بوده ایم. به طوری که دولت ترکیه حتی اجازه راهپیمایی و اعترضات مردمی برعلیه داعش را در کشورش نمی دهد. به زعم کردها دولت اردوغان به دنبال استفاده ابزاری از داعش برای تجزیه قومیتی و کشتار کردها در مرزهای خود می باشد. تا از این طریق کردهای سوریه را در کنار مرزهای خود پاکسازی کند و هم انسجام کردهای داخلی را از بین ببرد. این بی تفاوتی دولت ترکیه به قتل عام کردها درحالی است که آتش درگیری ها از مرزهای ترکیه با چشم غیر مسلح قابل مشاهده است و سیل آوارگانی که از بیم جان خود و قتل عام داعشی ها به سمت مرزهای ترکیه سرازیر می شوند، از چشم رسانه های خبری مخفی نمانده است.
ضمن اینکه اخبار و منابع بسیاری از جلسات متعدد سازمان امنیت ترکیه (میت) در یک شهر مرزی در شمال سوریه با سران داعش خبر داده اند که براساس آن توافقاتی علیه کردها به امضای دوطرف رسیده است. بدین ترتیب خصومت دولت ترکیه با کردها به دست داعشی ها جامه عمل می پوشد و اردوغان با کمک های مخفیانه و تسلیحاتی خود موجبات این انتقام گیری از کردها را فراهم می سازد. این همکاری ترک ها با داعش را می توان در نمونه هایی همچون آزادی گروگان های سفارت ترکیه در موصل و یا عدم تخریب مقبره سلیمان شاه عثمانی مشاهده کرد. چرا که داعش حتی یک نفر از اتباع ترک را مصدوم نکرد و نکشت و همچون بقاع و مرقد دیگر بزرگان اقدامی در جهت تخریب جد عثمانی ها انجام نداد!.
همچنین بسیاری براین عقیده اند که ترک ها به دنبال بهانه ای برای ورود نظامی به خاک سوریه می باشند تا در این آب گل آلود بتوانند از درگیری و کشتار کردها نهنگی برای خود صید کنند و از این طریق بتوانند سیطره استراتژیکی بر منطقه کردنشین سوریه و فعالیت های کردهای ترکیه داشته باشند و هرگونه فعالیت های تحریک آمیز آنها را شناسایی و سرکوب کنند.
اما همانطور که گفته شد، این گونه بازی کردن ترک ها با مهره داعش و کردها، عملا بازی با آتش است که احتمال دامنگیر شدن ترکیه درآن بسیار زیاد است. چرا که قدرت دادن به داعش و تقویت بنیه مالی و تسلیحاتی آنها همچون پرورش ماری در آستین است که هرلحظه امکان خطرآفرینی برای دولت اردوغان را دارد. چرا که هیچ اعتمادی به داعش و عدم تمایل آنها برای نفوذ و تبلیغات تفکرات افراط گرایی در جامعه ترکیه وجود ندارد، چون ترکیه عملا کشوری با گرایشات نظامی غربی و مورد حمایت ناتو شناخته می شود و حداقل داعش آنها را درظاهر دشمنان شماره یک تلقی می کند.
از سوی دیگر اردوغان نباید از قوه و بنیه اعتقادی و عملیاتی کردها غافل شود. همانطور که گفته شد جمعیت کثیری(دو سوم) از مردم ترکیه را کردها و علوی هایی تشکیل می دهند که با تفکرات دولت اردوغان در حمایت از داعشی ها و فرصت طلبی برای ورود به منطقه کرد نشین سوریه مخالفند و حتی ممکن است در صورتی که ارتش ترکیه وارد خاک سوریه بویژه مناطق کردنشین شود، پ.ک.ک آتش جنگ را به سراسر ترکیه بکشاند.
به هرتقدیر هرگونه کنش فعلی دولت ترکیه در مدارا و یا حمایت از داعش مسبب واکنش ها و بازخوردهایی خواهد شد که راه گریزی از آنها وجود ندارد. ضمن اینکه جامعه داخلی ترکیه با مخالفت ها و نارضایتی مواجه است که همچون آتش زیر خاکستر فعلا شعله ای از آن افروخته نشده، اما هر لحظه امکان دارد این آتش با جرقه ای و تحولی در سطح داخلی و خارجی شعله ور گردد و تمام برنامه های تیم سیاست خارجی اردوغان را بسوزاند.
مردم سالاری:روز شادی و بیم
«روز شادی و بیم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛1- هیجدهم ذیحجه است و روز «غدیرخم» که در نگاه قرآن مجید، روز اکمال دین است و اتمام نعمت و اعلام دین مرضی خداوند به نام، اسلام، که فرمود «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا، مائده 3» و از جمله روز یاس و نومیدی برای کفار و ناسپاسان «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون، مائده، 3» که علیالدوام با آرزوهای کاذب و امیدهای واهی، عمر گذراندند و در برابر، حجتبالغه الهی «قل فلله الحجه البالغه، انعام 149» با تمام وجود مقابله کردند و مانع و رادع و صادع بودند و راه خدا را بستند و صد البته ناکام گشتند و زیان و خسران دیدند و آخرین امید باطلشان «وفات پیامبر و نداشتن فرزند پسر جانشین» بود که در هیجدهم ذیحجه، خداوند حکیم و خبیر و بصیر و رحیم، علیبن ابیطالب علیهالسلام را سمت «خلافت و ولایت و وصایت» داد و به پیامبر دستور داد، موضوع را به اطلاع مردم «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک، مائده 67» برساند و حضرتش ظرف سه روز توقف در سرزمین «جحفه» این ماموریت را عملیاتی نمود. مردم بیعت کردند و تبریک گفتند «بخ بخ لک یا علی، اصبحت مولای و مولی مومن و مومنه» و وظیفهمند شدند که هر حاضری به غائب اطلاع دهد و هر شاهدی به غائب موضوع را «الا فلیبلغ الشاهد الغائب و الوالد ولده الی یوم القیامه» اطلاعرسانی نماید. بنابراین روز «غدیرخم» روز شادی و عید است برای مومنان و روز بیم و یاس است برای منکران و کافران.
2- روز عید غدیر خم «یومالله» است و روز عید است آن هم «افضل الاعیاد» و روز سپاسگزاری خداوند بر این نعمت «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و اهل بیته» است و روز شادمانی که شادی، نشاط میآورد و حرکت و تلاش را با خود دارد و انرژی و گرمی میبخشد و عامل برقراری ارتباط با دیگران میشود و محبت و دوستی را به ارمغان میآورد. در زندگی شاد باشیم و شادی براساس ایمان و اصول«توحید و نبوت و امامت، اخلاق و ازدواج» و عرفیات به وجود میآید.
اعیادی چون «عید فطر، قربان، عرفه، غدیرخم و جمعه» و دهه فجر و عید نوروز، در جامعه ما شادیبخش میباشند و در جامعه ایرانی، تحرک و تلاش، تعامل، تعاون، تفاهم و تواصل به وجود میآورد.
3- در روز عید غدیر«فرصتی» است که موضوع «امامت» پس از رسول خدا که دین جامع و جهانی و جاذب آورده و ماندگاری آن تا قیامت اعلام و تضمین «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون، حجر، 9» شده و با صراحت اعلام میگردد «و نزلنا علیکالکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمه و بشری للمسلمین نحل، 89» کتابی بر رسول اکرم(ص) خدا عرضه شد که جامع است و وسیله هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان میباشد. مباحثه و مناظره بین پیروان قرآن امری مقبول میباشد و باید موضوع غدیرخم را امری مسلم و تاریخی بدانیم و با صداقت و صمیمیت اعلام میگردد که خداوند حکیم است و دین اسلام را دین ضامن سعادت و حیات طیبه معرفی مینماید و پیامبر «رحمهللعالمین» را مامور هدایت مردم نموده است، حال میتوان پذیرفت، برای پس از وفات همه را به حال خود رها کند و بفرماید «خود دانید»، پس چرا در زمان حیات خود و سفر کوتاه به خارج مدینه، جانشین تعیین میکرد و چرا اکنون همه زمامداران در حیات خود معاون و قائممقام دارند. شیعه افتخار دارد که این حقیقت بدیهی، تاریخی، عرفی و عقلی را در هجدهم ذیحجه سال دهم هجرت، پذیرفته و به دیگران معرفی مینماید و آن را هر سال گرامی میدارد.
4- مسوولیت عقیدتی، فطری، تاریخی و حقوقی ما این است که روز «هجدهم ذیحجه» را جشن بگیریم و جلسات سرور و شادمانی برگزار نماییم و پیام خداوند و خطبه غدیر به رسول خدا که «بلندترین خطبه حضرت در 23 سال رسالت است» برای یکدیگر بخوانیم و توضیح دهیم و دستاورد این عمل را تحلیل نماییم و آفات تغییر و تحریف را پس از وفات حضرت تا حال «به دور از بغض، عناد، افراط و تفریط» واکاوی کنیم و حوادث امروز دنیای اسلام «شیعه و سنی، مذاهب متعدد، تقابل و تنازع ژرف و تلخ بین مسلمانان» را معلول نادیده گرفتن دستور خداوندی تا حال بدانیم و به حق، عدل و انصاف تن در دهیم.
آرمان:نرخ رشد موید کاهش نرخ بیکاری
«نرخ رشد موید کاهش نرخ بیکاری»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکترهادی حقشناس است که در آن میخوانید؛بنا بر آمار مرکز آمار ایران نرخ بیکاری در تابستان امسال به 5/9درصد رسیده است. این نرخ که در تابستان سال گذشته 4/10درصد بوده یک درصد کاهش یافته و تکرقمی شده است. آنچه مرکز آمار ایران درخصوص نرخ بیکاری که تعریفش یک ساعت در هفته است، اعلام کرده اولا براساس تعریف سازمان جهانی کار (ILO) است. منشا این محاسبات مرکز آمار ایران مربوط به سالجاری یا سال قبل نیست بلکه حداقل در 8 سال گذشته یعنی از زمانی که دولت نهم سر کارآمد، مبنای محاسبه نرخ بیکاری یا نرخ اشتغال تغییر کرد. تا قبل از دولت نهم بهازای هر هفته، یک روز کار، شاغل تلقی میشد ولی در 8سال گذشته براساس تعریف سازمان بینالمللی کار، مرکز آمار ایران هم بر مبنای یک ساعت کار درهفته تغییر کرده است. نکته مهم دیگر اینکه این مبنای مقایسه نسبت به سال گذشته بوده است.
یعنی همچنان که ما پذیرفتیم در سال گذشته نرخ بیکاری دورقمی بوده است به همان دلیل و با همان مبنای محاسبات باید قبول کنیم که این آمار مرکز آمار ایران نیز صحیح است و نرخ بیکاری یک رقمی شده است. مضاف بر اینکه در بررسی آمار 31 استان میبینیم که در این استانها، 13 استان نرخ بیکاری یکرقمی و 18 استان نرخ بیکاری دورقمی دارد. لذا مفهوم نرخ بیکاری یکرقمی این نیست که همه استانها و همه شهرستانها نرخ بیکاری یکرقمی دارند. استانهایی مانند یزد، آذربایجانشرقی یا حتی تهران نرخ بیکاری یکرقمی دارند ولی استانهایی مانند گیلان یا مازندران و بعضی از استانهای جنوبی نرخ بیکاری دورقمی دارند. ثانیا، وقتی دولت نرخ رشد اقتصادی را 6/4 درصد مطرح میکند و میبینیم که در سالهای گذشته یعنی 91 و 92 نرخ رشد اقتصادی منفی بوده است، این طبیعی و قابل انتظار است.
وقتی نرخ رشد اقتصادی مثبت است یعنی کالا و خدمات در سال 93 نسبت به سال گذشته بیشتر تولید شده است. مبنای تولید بیشتر یعنی اشتغال بیشتر یا بهعبارت سادهتر نمیشود تولیدی در اقتصاد اتفاق بیفتد مگر اینکه اشتغالی ایجاد شده باشد. لذا نرخ رشد اقتصادی 6/4 درصد همین معنا و تفسیر را دارد که اشتغال بیشتری صورت گرفته یا بهعبارت سادهتر نرخ بیکاری کاهش پیدا کرده است. ثالثا اینکه ما در بخشی از صنایع کشور که اتفاقا یک بخش عمدهای از اشتغال در آن صنایع است، اقتصاد را معمولا به سه بخش خدمات، صنعت و کشاورزی تقسیم میکنیم که در اقتصاد ایران 30 درصد اشتغال در بخش صنعت وجود دارد.
وقتی 30 درصد در بخش صنعت وجود دارد و اطلاعات صنایع نفت و گاز، خودرو و فولاد نشان میدهد که در نیمه اول سال 93 همراه با افزایش تولید بودهاند، باز بر مبنای این نکته مهم که افزایش تولید اتفاق نمیافتد مگر اینکه کارگران بیشتری مشغول بهکار باشند یا بهکار گرفته شده باشند باز میتوان با توجه به افزایش رشد تولیدات صنعتی تائید کرد که نرخ بیکاری کم شده است. نکته جالب اینکه در بین 31 استان، استان مرکزی ازجمله استانهایی است که پایینترین نرخ بیکاری را دارد و همینطور استان تهران. نکته آخر هم اینکه براساس یک قاعده در علم اقتصاد، وقتی رشد اقتصادی از میانگین رشد اقتصادی بلندمدت بیشتر میشود، مفهومش این است که نرخ بیکاری سیر کاهشی را طی خواهد کرد. لذا همه قرائن و شواهد نشان میدهد که نرخ بیکاری درحال کاهش است و البته این را نباید با قدرمطلق بیکاران کشور اشتباه گرفت که ممکن است تعداد بیکاران نسبت به سال گذشته یا سنوات گذشته بیشتر شده باشد اما نرخ بیکاری که به معنی مابهالتفاوت است، میتواند کاهشی باشد.
ابتکار:جهان به این چشم ها محتاج است
«جهان به این چشم ها محتاج است»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛1- کـودکانی در سرزمین بلازده عراق و سوریه در حال فرار از دست آدمکشان داعشی در کوره راه های خشک و سوزان، چشم به دوربین عکاسان دوخته اند تا وحشت آشکار در نگاهشان را به جهانیان مخابره کنند.
2- کودکانی در سرزمین جنگ زده افغانستان، پای بر مین هایی میگذارند که جنگ سالاران داخلی و خارجی در دل زمین کاشته اند تا کینه و نفرت درو کنند. اما آنچه که از این کینه جویی حاصل میشود نگاه دخترکان و پسرکانی است که با پاهای چوبی،خود را به این طرف و آن طرف میکشانند، تا حسرت کودکانه خود را به جنگ افروزان جهان نشان دهند.
3- پسران و دختران غزه روی تلی از سیمان و خاکستر و زیر نور چراغ نفتی کتاب های خود را میگشایند و با نیم نگاهی به جای خالی پدران و مادران و دوستان خود، همپای کودکان جهان واژه های صلح و آرامش را تکرار میکنند.
4- دختران و پسرانِ نابالغ در پایتخت های اروپای متمدن هر روزه در معرض تصاویری هستند که خشونت و سکس را تجویز میکند و چشمِ کودکانه آنان ناباورانه به صحنه هایی دوخته میشود که روح کودکی شان را، با تخیلات صاحبان شبکه های تلویزیونی نظام سرمایه داری، آشفته میکند.
5- در ایران خودمان، کودکانی در کارگاه های کوچک و داغ کوره پزخانه ها و چهار راه های شلوغ شهرهای بزرگ، هر روزه چشم به دستهایی دارند که با سکه ای بخشی از رویاهایشان را علمی کند.
در همه این تصاویر چشم هایی دیده میشود که به مردمان جهان خیره شده اند و در سکوت فریادی بر میآورند که: " اینک ماییم ایستاده در برابر دوربین های جهان و چشم در چشم شما بزرگتر ها میدوزیم و سوالی استخوان سوز میپرسیم که چرا جهان جای امنی برای کودکان نیست؟"
آنان از ما میپرسند: "مگر ما نیامده ایم که دنیای شما را رنگی از خنده و شادی و امید بزنیم. پس چرا دنیای خودمان سیاه و سفید است ؟ "
در چشم این کودکان میتوان خواند: "این بود دنیایی که وعده اش را میدادید؟"
این روزها جهان در برخوردی دوگانه و ریاکارانه هم بمب بر سر کودکان میریزد و هم فعالانِ عرصه کودکان را جایزه نوبل میدهد؟ همین جایزه صلح نوبل هم در دستان دخترکی پاکستانی خودنمایی میکند که برای آموزش کودکان کشورش تا مرز مرگ پیش رفته است و هم سال ها پیش از این در آغوش سه تن از رهبران اسرائیلی جای گرفته که این روزها در کودک کشی شهره آفاق گشته است. شاید این تناقض بزرگ برای ذهن های مصلحت پیشه بزرگترها قابل حل باشد، اما بدون تردید برای چشم های روشن و البته غم زده کودکان جهان همچنان علامت سوالی بزرگ است که ذهن و روح شان را به چالش میکشد.
با یک تصویرسازی فرضی میتوان روی دیگری از این سکه رایج دنیای معاصر را پیش بینی کرد. کودکان عراق و سوریه در سرزمینی سبز و روشن بازی کنند. کودکان افغانستان با پاهای خودشان به دنبال توپ فوتبال بدوند. پسران و دختران غزه زیر سقفی امن و راحت کلماتی از جنسِ آرامش و کودکی بر زبان بیاورند و ده ها تصویر دیگر، خلافِ آن چه که این روزها در گوشه و کنار جهان دیده میشود. در این تصاویر میتوان صدای خنده هایی شنید که جهان را به شادی فرا میخواند. میتوان حرکاتی دید که مردمان را به سازندگی، سرسبزی و امید نوید میدهد. میتوان چشم هایی دید که با هر بار پلک زدن گوشه ای از یک جهان آرام، امن و زیبا را نشان میدهد. جهان به این چشم ها محتاج است.
این چشم ها میتواند نقشه راهِ روشنی برای سیاستمداران و داعیه داران صلح و جهان عاری از خشونت و دنیای خالی از سلاح های کشتار جمعی باشد. کافی است به مردمک های این چشم ها خیره شوند.
دنیای اقتصاد:نتایج ناخواسته
«نتایج ناخواسته»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حمید قنبری است که در آن میخوانید؛کافی نیست که سیاستگذار بداند که دقیقا چه میخواهد؛ بلکه باید هدف خود را بهدرستی به مخاطبان خود منتقل و شرایطی را فراهم کند که آنها در مسیر تحقق آن هدف حرکت کنند. گاه سیاستگذار، بهرغم درک روشنی که از هدف خود دارد، برای رسیدن به آن هدف از ابزارهایی استفاده میکند که منجر به شکلگیری رفتارهایی میشوند که دقیقا بر خلاف آن هدف هستند. سیاستگذاریهای ایالاتمتحده آمریکا در رابطه با بازار دلارهای اروپایی، گاه مصداق چنین وضعیتی هستند. در این نوشته به نمونههایی از این رفتارها در سالهای آغازین شکلگیری این بازارها اشاره میشود و نشان داده میشود که عملکرد سالهای اخیر این کشور در رابطه با وضع تحریمها و اقدامات محدودکننده راجع به اوراق بهادار دلاری که در خارج از آمریکا منتشر میشوند، میتواند نتایج ناخواستهای را برای آن کشور داشته باشد.
بازار دلارهای اروپایی، عمدتا پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شدند. اروپا با خسارات گسترده ناشی از جنگ مواجه بود و طرح مارشال ایالاتمتحده آمریکا، وعده کمک به اروپا برای بازسازی خسارات مزبور و احیای اقتصاد آن را میداد. بر اساس این طرح، مبالغ قابل توجهی دلار آمریکا به شرکتهایی که مشغول عملیات عمرانی در اروپا بودند پرداخته شد و این شرکتها بخش قابل توجهی از این دلارها را در بانکهای اروپایی سپردهگذاری کردند. مدتی پس از جنگ جهانی دوم، جنگ سرد میان دو بلوک شرق و غرب آغاز شد. کشورهای بلوک شرق از یکسو برای تجارت بینالمللی به دلار آمریکا – که در آن زمان جهانرواترین ارز موجود بود – احتیاج داشتند و از سوی دیگر تمایلی به نگهداری داراییهای ارزی خود در آمریکا نداشتند؛ چراکه بیم آن وجود داشت که آمریکا ارزهای متعلق به آنها را بهعنوان ارزهای دشمن مصادره کند؛ بنابراین این گزینه را انتخاب کردند که ذخایر دلاری خود را نزد بانکهای اروپایی نگهداری کنند. این امر به نوبه خود منجر به این شد که ذخایر قابل توجهی از دلار آمریکا نزد بانکهای اروپایی سپردهگذاری شود و بازار دلارهای اروپایی شکل گیرد.
از سوی دیگر، سرمایهگذاران و طبقه متوسط جدیدی که اندکی پس از جنگ جهانی دوم در اروپا ایجاد شد، هنوز اعتماد کافی را به ارزهای کشورهای اروپایی و بانکهای آن کشورها نداشتند و دلار آمریکا را به مراتب مطمئنتر و باثباتتر از ارزهای اروپایی میدانستند. آنها از یک سو تمایل داشتند که پساندازهای خود را به دلار آمریکا نگه دارند و از سوی دیگر به بانکهای اروپایی اعتماد کافی نداشتند تا سپردههای خود را نزد آنها نگهداری کنند. این امر موجب آن میشد که بیشتر تمایل داشته باشند پساندازهای خود را به شکل اوراق بهادار دلاری نگهداری کنند. علاوهبر پرداخت سود که موجب جذابیت این اوراق میشد، عدم امکان اخذ مالیات از این اوراق در آن دوران نیز موجب میشد که اوراق مزبور مورد توجه سرمایهگذاران خرد اروپایی قرار داشته باشند.
در نتیجه این امور، بازارهای بالنسبه بزرگ دلارهای اروپایی در لندن، زوریخ و لوکزامبورگ شکل گرفتند. این بازارها بهعنوان منبع ثانویه تامین مالی به دلار آمریکا مورد توجه شرکتها و فعالان تجاری قرار داشتند. با این حال، یک سلسله اقدامات سیاستگذاران آمریکایی در دهه 1960 موجب آن شد که بازارهای مزبور، حتی از بازار داخلی دلار آمریکا نیز جذابتر شوند و سرمایهگذاران و شرکتها تنها زمانی به بازار آن کشور مراجعه کنند که نتوانند از طریق بازارهای اروپایی نیاز خود را مرتفع کنند. نتیجهای که به هیچوجه مدنظر آمریکا قرار نداشت. دولت آمریکا در سال 1963 به منظور حمایت از صنایع داخلی، مالیاتی را «مالیات برابری سود» یا Interest Equalization Tax تصویب کرد. بر اساس این قانون، وام دهندگانی که دلار آمریکا را به غیرآمریکاییان وام میدادند، موظف بودند که 15 درصد از بهره وامی را که پرداخت میکنند بهعنوان مالیات به دولت بپردازند. هدف از این قانون، ایجاد جذابیت برای وام دادن به صنایع آمریکا و ایجاد محدودیت برای وام دادن به خارجیان بود. با این حال، نتیجهای که از این قانون حاصل شد، با هدف آن همخوانی نداشت.
وامدهندگان آمریکایی که قصد وام دادن به غیرآمریکاییان را داشتند، این مبلغ را به بهره وام اضافه میکردند؛ بنابراین برای وام گیرندگان بهصرفه بود که در بازارهای اروپایی بهدنبال تامین مالی دلاری خود باشند. این امر، باعث گسترش بیش از پیش بازارهای دلار اروپایی و حرکت سرمایه به سمت اروپا شد. اقدام دیگر دولت آمریکا تصویب برنامه محدودیت اعتبارات خارجی (Foreign Credit Restraint Program) در سال 1965 بود. بر اساس این برنامه، محدودیتهایی برای بانکهای اروپایی در رابطه با وام دادن به غیرآمریکاییان ایجاد شد. این محدودیتها نیز به نوبه خود منتهی به رجوع شرکتها و فعالان تجاری به بازارهای اروپایی برای تامین مالی دلاری شد. در سال 1966 مقرره دیگری تحت عنوان مقرره Q در آمریکا تصویب شد که میزان سود پرداختی بانکها را محدود میکرد. این مقرره نیز اگرچه قصد تقویت بازارهای دلار اروپایی را نداشت، اما منجر به تشدید فرار سرمایه از آمریکا شد و سرمایهگذاران آمریکایی بیش از پیش برای سرمایهگذاری به بازارهای اروپایی روی آوردند. مشاهده میشود که سیاستهای دولت آمریکا و بانک مرکزی آن، اگرچه به هیچوجه به منظور تقویت بازارهای دلار اروپایی اتخاذ نشدهاند، اما در عمل موجب تقویت آن شدند.
ایالاتمتحده آمریکا در سالهای اخیر، سیاست دیگری را در سیاقی کاملا متفاوت اتخاذ کرده است. آمریکا به منظور اعمال فشار بر کشورهایی که سیاستهایشان را تایید نمیکند، اقدام به توقیف اوراق بهادار دلاری متعلق به آنها کرده است. این اوراق بهادار، عمدتا در بازارهای اروپایی منتشر شدهاند و خریداران آنها نیز با این تصور که مقررات آمریکا حاکم بر این اوراق نخواهند بود، اقدام به سرمایهگذاری در این اوراق کردهاند. حال این ادعا از سوی برخی اشخاص و مقامات آمریکایی شنیده میشود که بانکها یا سپردههای مرکزی بینالمللی – که مهمترین آنها یوروکلیر در بروکسل و کلیراستریم در لوکزامبورگ هستند – باید ملزم به این باشند که دستورات مقامات اجرایی و قضایی آمریکایی را در رابطه با اوراق مزبور اجرا کنند. این امر به آن معنا است که مقررات راجع به تحریمها در مورد اوراق یاد شده اجرا میشود و اگر اشخاص مشمول تحریم، اوراق مزبور را تملک کنند، وجوه مربوط به این اوراق باید توقیف شوند و از انتقال آنها به دستور ذینفع یا ارائه وجه به دارنده اوراق باید اجتناب شود.
همچنین دستورات مقامات قضایی آمریکا – اعم از دستور موقتهای صادره یا قرارها و احکام اجرایی – درخصوص اوراق مزبور قابل اجرا خواهند بود. قطع نظر از اینکه این ادعا با موازین متعددی در حقوق بینالملل – از جمله اصل مصونیت دولتها و نیز اصل سرزمینی بودن قوانین کشورها – تعارض دارد و از جهت حقوقی قابل دفاع نیست، میتواند اثر ناخواسته مهمی را در رابطه با نظام مالی بینالمللی و از جمله نظام مالی آمریکا داشته باشد. فرض کنیم یک سرمایهگذار غیرآمریکایی قصد خرید اوراق بهادار دلاری در بازار اروپا را دارد. درصورتیکه بداند، این اوراق، علاوهبر آنکه مشمول مقررات اروپا هستند، مشمول قوانین آمریکا نیز خواهند بود، ریسک اجرای فراسرزمینی مقررات آمریکا را نیز در رابطه با این اوراق در نظر خواهد گرفت. همین ریسک، موجب بالا رفتن هزینههای معاملاتی در رابطه با اوراق یادشده میشود.
توجه به این نکته ضروری است که رویه نامتعارفی که ایالاتمتحده آمریکا اخیرا در پیش گرفته، این است که اگر در هر مرحله از معامله یک ورق بهادار، شخصی که مشمول فهرستهای تحریمهای آن کشور است – مالک اوراق یاد شده شود – محدودیتهای خود را بر اوراق یاد شده مترتب میکند یا اینکه حداقل، انتقال دهندگان اوراق را با اتهامات متعددی مبنیبر انتقال متقلبانه و نظایر آن روبهرو میکند. در چنین شرایطی، نه تنها سرمایهگذاران بالقوه با توجه به ریسکهای فوق – که به سختی قابل مدیریت هستند – از سرمایهگذاری در اوراق بهادار دلاری منصرف خواهند شد و این امر، بالطبع منجر به کاهش مطلوبیت دلار در بازارهای بینالمللی میشود، بلکه این امکان وجود دارد که نهادهای مالی واسط اوراق یادشده – نظیر سپردهگذاریهای مرکزی بینالمللی – نیز بهدلیل مخاطرات بالای نگهداری این اوراق و جریمههای سنگینی که از سوی مقامات نظارتی آمریکایی برای واسطهگری چنین معاملاتی وضع و اجرا میشود، انگیزه خود برای ارائه خدمات درباره چنین اوراقی را از دست دهند؛ امری که در نهایت، منجر به کاهش مطلوبیت دلار آمریکا در بازارهای مالی بینالمللی خواهد شد.
یکی از قواعد کلی سیاستگذاری این است که سیاستگذار باید هزینهها و فایدههای سیاستهایی را که وضع میکند، محاسبه و ارزیابی کند. اجرای فرامرزی مقررات ایالاتمتحده آمریکا درخصوص اوراق بهادار دلاری، اگرچه میتواند در موارد چندی منتهی به اعمال فشار بر بازیگران خارجی شود یا آرای معدودی را علیه خوانندگان غیرآمریکایی و بهنفع خواهانهای آمریکایی اجرا کند؛ اما این اثر سوء را خواهد داشت که در سطح کلان، هم موجب از میان رفتن ثبات و اطمینان در بازارهای بینالمللی اوراق بهادار خواهد شد و هم از مطلوبیت اوراق بهادار دلاری در خارج از آمریکا خواهد کاست. بهنظر میرسد ایالاتمتحده آمریکا بار دیگر، سیاستی را در پیش گرفته که نتایج ناخواسته آن، بسیار بیشتر از آن است که اجرای این سیاست را توجیه کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد