جام جم:مانور مقابله با زیرمیزی
تحولاتی که این روزها در نظام سلامت ملت و مملکت اتفاق میافتد، از هر جهت خوشایند ملت و مملکت است، حتی از همان جهاتی که شما فکر میکنید. الان نیز خبر خوش رسیده که دولت محترم قرار است به سلامتی ملت، سومین گام بلند خود را هم در این مسیر بردارد. در این مرحله گویا قرار است که وزارت بهداشت و الی آخر، نظارت بیشتری بر پرداختیهای نظام سلامت داشته باشد.
زیرنویس عامیانه: قرار است وزارت بهداشت در مقابل پزشکانی که از مردم زیرمیزی میگیرند، بایستد. (در خبر فوق، نوع ایستادن مشخص نشده است که آیا تمام قد یا به اشکال دیگر؟)
خبر وارده: «معاون وزیر بهداشت، برخورد با انواع زیرمیزی را سختترین مرحله اصلاحات نظام سلامت عنوان کرد و گفت: حذف زیرمیزی و پرداختهای غیرقانونی در بیمارستانهای دولتی و خصوصی از پانزدهم آبانماه کلید میخورد و مردم میتوانند هرگونه تخلف را گزارش کنند تا بسرعت برخورد شود.»ــ به نقل از اکثر جراید
بسته پیشنهادی: از آنجا که همه ما یک روزی مریض میشویم و از آنجاتر که باز همه ما ممکن است در معرض پرداخت زیرمیزی قرار بگیریم؛ فلذا عین عقلانیت است که در این راستا نیز همچون دیگر راستاها، ارائه طریق و رهنمون داشته باشیم:
-1 افزایش تعرفههای پزشکان: خواستیم قبل از هر راهکار و رهنمودی، بگوییم دولت کاری کند که پزشکان نیازی به گرفتن زیرمیزی نداشته باشند؛ خوشبختانه اطلاع یافتیم که فقط عقل ما نمیکشد، خود دولت تدبیر و امید نیز قبل از ما عقلش کشیده و درصدد افزایش تعرفههای پزشکان برآمده است. باز در ادامه خواستیم رهنمود بدهیم که پس مواظب باشند بار اصلی این افزایش تعرفهها بر دوش نازک ملت نیفتد؛ خوشبختانه باز به ما اطلاع دادند که دولت خودش به فکر مردم هست. کاری کرده که شرکتهای بیمه، زیربار بروند. از اینرو در این بند و بخش، رهنمود خاصی نداریم.
-2 گل گرفتن زیر میز: از آنجا که باز بودن زیر میز- بلاتشبیه عین باز بودن در دیزی ــ ممکن است کماکان باعث تحریک و اغوای تعداد معدود و انگشت شماری از پزشکان بشود که هوس کنند باز هم زیرمیزی بگیرند؛ لهذا بد نیست که کلا زیر میز پزشکان و منشیهای ایشان، از پایین تا بالا،گل گرفته شود. نوعی فیلترینگ پیشرفته!
-3 مراقبت از روی میز: مسئولان عزیز وزارت بهداشت و الی آخر، سخت مراقب باشند که اگر راههای دریافت زیرمیزی مسدود شد، این عمل به روی میزها دایورت نشود. بعضی پزشکان ممکن است خیلی شفاف و آشکار، از روی میز درخواست مالی خود را ارائه دهند. خب مریض بیچاره هم دستش زیر سنگ است و ریشاش در گرو، ممکن است مجبور به پرداخت رومیزی شود و گرنه دکتر مثلا آپاندیسش را در نیاورد یا اگر درآورده، دوباره بگذاردش سرجاش!
-4 انجام مانور مقدماتی: چون از مرحلهحذف زیرمیزی به عنوان سخت ترین مرحله اصلاحات نظام سلامت نام برده شده است و ممکن است در بین برخی پزشکان اینکاره زلزله ایجاد کند؛ بد نیست که ابتدا برای آشنایی و آمادگی بیشتر مردم و جامعه محترم پزشکی، یک مانور مقدماتی و ایذایی برای تست زدن این مقابله لازم انجام شود. بعد که همه آماده شدند؛ شدیداللحن عملیات جدی مقابله شدیداللحن با زیرمیزی ملعون به مرحله اجرا درآید. این یکی رهنمود را دیگر فکر نکنم دولت محترم، قبل از ما به ذهنش رسیده باشد!
کیهان: اسید!(گفت و شنود)
گفت: اسیدپاشی به صورت چند خانم در اصفهان چه ربطی به «امر به معروف و نهی از منکر» داره؟!
گفتم: ولی امر به معروف یک فریضه دینی است و کسانی آن را انجام میدهند که اعتقادات دینی داشته باشند و کسانی که حتی از کمترین اعتقادات دینی هم برخوردار باشند، میدانند که اسیدپاشی یک جنایت و گناه بزرگ است.
گفت: پس چرا برخی از جریانات بدسابقه و آلوده اصرار دارند که انگیزه این اسیدپاشیها را امر به معروف و نهی از منکر معرفی کنند؟!
گفتم: اولا که این خط را بیبیسی کلید زد، ثانیا؛ مگر در جریان فتنه 88 فتنهگران روی قبر خالی عزا نمیگرفتند و برای افراد زنده و فراری، مجلس ختم برگزار نمیکردند؟!
گفت: مراجعه به تاریخ مکتوب انقلاب نیز نشان میدهد که منافقین هم به روی چند نفر اسید پاشیده و این جنایت را به نظام نسبت داده بودند.
گفتم: یعنی عقلشان نمیرسد که این اتهامات بعد از کشف اصل ماجرا، به ضرر خودشان تمام میشود و مردم متوجه میشوند که اسیدپاشها از چه قماشی بودهاند!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: پدری به پسربچه دانشآموزش گفت؛ زود برو قایم شو، حتما در مدرسه کاری کردی که ناظم اومده سراغت. پسربچه گفت؛ باباجون! شما برو قایم شو، چون بهشون گفتم شما فوت کردید و من مدرسه نمیام!
آرمان: رابطه کشک، واسکازین پنیر و مدیریت
آیا سابقه کاری درخشانی ندارید؟ آیا از نداشتن سابقه کار رنج می برید؟ آیا هر جا که برای استخدام می روید از شما سابقه کار می خواهند؟ خب الان دیگر کاری برای شما نمیتوان انجام داد، بروید و یک بلایی سر خودتان بیاورید، البته ما قصد نداریم شما را از زندگی ناامید کنیم اما آقای ترکان ظاهرا این قصد را دارند چون در سخنانی عنوان کرده اند«در دولت سابق عدهای که سابقه اداره یک لبنیاتی را نداشتند، مدیریت یک شرکت خودروسازی را به عهده گرفتند» البته ما متوجه منظور ایشان از مدیری که مدنظرشان بود، شدیم و این جمله نشان می دهد که شما در دولت سابق می توانستید به صورت کشکی(که جزئی از لبنیات است) کارمند که چه عرض کنم، مدیر شوید که خیلی هم بد نبود، چطور؟ عرض می کنم؛ الف- اداره کشکی یک سازمان یا کارخانه اتفاقا باید ارتباط مستقیمی با لبنیات داشته باشد، ب- خودروهایی که کارخانه ایشان تولید می کردند بدون ای بی اس و کیسه هوا بودند، گاها سپر هم نداشتند که به زبان علم مکانیک همان کشکی خودمان می شود، ج- اگر عمر مدیریت آن بزرگوار ادامه پیدا می کرد، احتمالا خودروها را بر اساس وزن شان قیمت گذاری میکردند! د- همین اتفاقات باعث شد که پالم پایش به لبنیات باز شود، چند ماه دیگر آن شرایط ادامه پیدا میکرد داخل شیرهای پاستوریزه واسکازین، گیربکس و چپقی سر فرمان هم پیدا می کردیم! که متاسفانه با حضور دولت تدبیر و امید این فرصت طلایی هم از بین رفت.
در نظر بگیرید روزی به یک مغازه لبنیات می رفتید و به فروشنده می گفتید«داداش نیم کیلو پنیر بده، یه نگاهی هم به جلوبندی ماشین بنداز!» هرچند همان زمان از یکی از وزرا انتقاد شد که در یک فروشگاه زنجیره ای مدیریت کرده و آمده وزیر شده که هیچ کجای آن عیب نیست، خیلی هم جذاب است، مثلا طرف تا شش ماه قبل در مورد نحوه چیدن طبقه «ژله و پودر سوخاری» نظر می داده، امروز در مورد نحوه تولید و مسائل اینچنینی نظر می دهد، به این می گویند مدیریت کشکی اصل و اوریجینال! یعنی فقط یک تیم آموزشی احتیاج بوده تا مسئول مورد نظر را در مورد تفاوت میان«بنگاه های اقتصادی» و «شیش تا ببر یه دونه جایزه ببر» توجیه کنیم.حالا اگر فراموش کنیم این اتفاق را دیگر نمی توانیم چشم بر همه واقعیات ببندیم که؟ چون معاون آقای ظریف گفته اند که «مذاکرات زنگ ریاضیات است نه انشاء» شوخی می کنی؟ جدی که نمیگی؟ پس بگو... ظاهرا این بزرگترین تغییری است که سیاست خارجی دولت یازدهم آن را اعمال کرده، چون در گذشته زمانی که می گفتند قرار است مذاکره کنیم، کاترین آشتون یک لقمه نان و پنیر آماده می کرده تا در زنگ تفریح بخورد، حتی شایعه کرده اند که اعضای گروه 5+1 زیر لب میخواندند«میریم مذاکره، میریم مذاکره، جیبامون پر از فندق و پسته!»
شرق: نامهای برای صادق زیباکلام و علی مطهری
آمبولانسچی: چرا نامه مینویسید؟
صادق زیباکلام: ما عادت داریم حرفهایمان را روی یخ بنویسیم. نامه که خوب است.
علی مطهری: بههرحال از قدیم گفتند نامهترو خوندم خوب من، اشک چکوندم خوب من، نوشته بودی غمته، غصهخوری عادته، قانون به دادت برسه، یه اقدام قانونی بسه. پس ما میبینیم نامهنوشتن واقعا راهی است که از قبل مانده.
آمبولانسچی: آیا نامه هم برایتان مینویسند؟
علی مطهری: ببینید من البته به سینما علاقه ندارم مگر اینکه در راستای اعتلای اخلاق باشد. ولی بنده میخواهم به شما عرض کنم که توی فیلمهای سینمایی هم اگر دیده باشید وقتی کشتی غرق میشود و آدم خودش را میرساند به یک خشکی و بعد میبیند تکوتنها توی یک جزیره افتاده، تنها کاری که از دستش برمیآید این است که نامه بنویسد و بیندازد توی بطری و پرت کند توی آب. به این حرکت میگویند پرتاب. شما ممکن است هزارتا نامه بنویسی که به مقصد نرسد اما اگر برسد، رسیده است. پس کسی که نامه مینویسد و به آب میاندازد توقع ندارد از آنطرف نامه بگیرد. البته ممکن است بعضیها از آب کره بگیرند که این افراد نامه نمینویسند توصیهنامه مینویسند.
صادق زیباکلام: من معتقدم نامهنویسی یک شغل است. ببینید الان روزنامهها میگویند صلاح نیست فلانچیز چاپ شود. صداوسیما هم میگوید صلاح است که فلانچیز گفته شود یعنی بیا و این چیزی را که ما میگوییم بگو. اما نامه یکچیز شخصی است که جنبه عمومی پیدا میکند. البته دیده شده خیلی چیزها عمومی بوده که جنبه شخصی پیدا کرده و خصوصیسازیاش کردهاند اما نامه یکچیز خصوصی است که عمومیسازی شده. به قول شاعر پاکت بیتمبر و تاریخ، نامه بیاسم و امضا، کوچه دلواپسیها برسد به دست ایشان.
آمبولانسچی: شنیدید که با توجه به حجم نامههای ارسالشده از طرف علی مطهری و صادق زیباکلام به این و آن، جیمیل آیپی آن دو را، بهعنوان اسپم معرفی کرد.
علی مطهری و صادق زیباکلام: هاهاها. خیلی باحال بود.
آمبولانسچی: شنیدید که صندوق پستی شما قفلالکترونیکی شده و نمیشود توش نامه انداخت؟
علی مطهری و صادق زیباکلام: هاهاها. چقدر بانمکی تو.
آمبولانسچی: از اینکه در مصاحبه ما شرکت کردید ممنونیم. آیا دوست داشتید؟
علی مطهری و صادق زیباکلام: نه واقعا. دوست داشتیم جای مصاحبه با هم نامهنگاری کنیم. در انتها هم اگر از حال ما خواسته باشید باید بگوییم ملالی نیست جز دوری.
قدس: مش غضنفر و غذاهای سرطانزا
هَمسِده اووَریما یَک یَرِگه یِ کامل مَردِ هَمسِندُسالِ مویِ، عینِ مویَم تو یَک اداره یی کار مُکُنه یُ یَک دو سه تا بِچّه قَدُ نیم قَدَّم دِره.
تا هَمی چَنوَخت پیشا بیشترِ روزا با هَمدِگه از دَرِ خِنه هاما دَرمیِمَدِم که بِرِم به سَرِ کارِما وَلی یَکچَنوَختی مِرفت که دِگه ای یَرِگه رِ نِمِدیدُم؛ نه دَرِ خِنَشایُ نَیَم تو میلانی جایی. بِرِیهَمی دیروز وَرخواستُم رفتُم دَرِ خِنشایُ به عیالِش گفتُم شووَرِت چیکارِش رِفته که دِگه تو مُحَلّ نِمیبینُمِش؟ تا ایره گفتُم دیدُم چشماش رِ قِلِفتی اشک گیریفتُ گفتِگ بیا تو خِنَما خودِت بیبین.
تا رفتُم تو حالِشا دیدُم شووَره یَک گوشه خوابیده یُ عینِ یَک لوخ لاغرُ ضعیف احوال رِفته یُ مویاشُ ابرویاشَم رِخته. ایقذَر دِلُم بِرَش سوخت که مویَم گیریَم گیریفت.
به عیالِش گفتُم ایکه سالمُ مَقبول بود، بِرِیچی الان ایجوری رِفته؟ گفتِگ شووَرُم سرطان گیریفته یُ هَم هَرروز بایِست بُبُرِمِش مَریضخِنه بِرِیِ شیمی دَرمونی که هَم یَک عالم پول ازِما مِگیرنُ هَمَم آقامان به ای حالُ روز اُفتِده؛ تازَشَم دکترِ بِزِم گفتِگ زیاد امید نِدِشته باشُم که شووَرُم زنده بُمانه.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم وَختی دانشمندایُ محققایُ دکترا مِگَنُ ما مردمَم مِدِنِمُ مِبینِمُ مُشنُفِم که غِذایِ ناسالم باعث 75درصدِ ای سرطانا مِره، بِرِیچی وازَم دوروَرِ ای فست فوتایُ غِذاهایِ کنسرویُ روغنِ پالمُ ایجور آتا آشغالا مِچِرخِمُ اَزیناها مُخورِم؟
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد