در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
محیط کاری انسانها دارای اصول، مناسبات و روابطی است که بر طبق تصوراتی از اهداف و نیازهای آن شغل تعریف میشود و اخلاقیات، عادات و عرفهای هر شغلی خاص خود آن شغل است؛ برای مثال یک کارمند در ادارهای اقتصادی، عرف و اخلاقیاتی داراست که متفاوت است با اصول و عرف حاکم بر یک کارمند در یک نهاد فرهنگی یا سازمانی مربوط به حوزه سلامت یا حمل و نقل و... اغلب این مجموعه عوامل در تضاد با محیط خانه شکل میگیرد. خانه، محیط فردیت مطلق است و محیط کار در یک نگاه پیشینی محیط توافقات قانونی، عرفی و اساسنامهها و اصول بالادستی با منطق جمعی، سیاسی و...
در محیطهای کارمندی همواره اصول و اخلاقیات در درجه اول و مناسبات و روابط کاری پس از آن بسیار اهمیت دارد. اساسنامهها، شیوههای مدیریتی، نسبت آن نهاد، اداره یا شرکت با یک تفکر و ایدئولوژی و مجموعهای دیگر از عوامل، همچون نوع کاری که در آن مجموعه صورت میگیرد، اخلاقیات را معین، روابط را تنظیم و نمودها را شکل میدهد. این شکل دادن نمودها در اینجا اهمیتی فراوان دارد. بهطور قطع یک مجموعه چند ده نفره هیچگاه از همه لحاظ (اعتقاد، اخلاق و شخصیت) مشابه نیست، اما اساسنامهها، اهداف و مرامنامههای احتمالی آن مجموعه اعم از اداره، شرکت، سازمان و... اصولی مشخص برای جذب، ارتقا و موفقیت دارد که نمودی خاص و فراگیر برای همه افراد و شاغلان میسازد. به بیانی دیگر آن مجموعه این قوانین قالبی را ایجاد میکند که آن چند ده نفر همه باید در آن گنجانده شوند. ادارات به طور سنتی، فارغ از فردیت آدمها، نیات و دیدگاههای شخصی، موفقیت ـ حال هر چه از نظر آن مجموعه تعریف شده باشد ـ را در قرار گرفتن کامل در آن قالب پیشبینی شده میبینند و تنها راه را برای کمال، یکدست کردن آن اداره فارغ از احساسات و نیازهای فردی میبیند.
تامین رفاه کارکنان و کارمندان در حوزههای مختلف مسکن، حمل و نقل، خوراک، پوشاک و سلامت تنها لوازمی در نظر گرفته میشود که افراد با داشتن آنها خود را به مجموعه و محیط کاریشان میسپارند و از قوانین آن تبعیت میکنند. یعنی با ایجاد یکسری از لوازمات و نیازهای اساسی برای رفاه کارکنان، مجموعه تصمیمگیران محیط کار تلاش میکنند آنها را از دغدغههای اولیه، پیچیده شدن نیازهای مادی و دشوار شدن زندگی برهانند تا راحتتر و با فراغ بال بیشتر جذب اهداف مجموعه شوند.
اما زندگی فردی همواره در حوزههای خصوصیتر و با روابطی ظریفتر ساخته میشود. حتی شخصیت فرد در جمع نتیجه مراوده پیچیدهای بین نیازهای فردی و الزامات جمعی و اخذ هرکدام از دیگری است. فردیت در دل خانواده، نوع برخوردهای ابتدایی با نیازهای اولیه توسط خود فرد، خانوادهاش و جامعه، تفسیر بزرگسالی از دوران کودکی و نوجوانی و در نهایت بستر خصوصی و فردی اکنون است که ساخته میشود.
از سوی دیگر همه این عوامل در نسبت با محیطهای تحصیلی، کاری و فرهنگ و بستر جمعی، محلی و بومی اشکالی پیچیدهتر پیدا میکند و ابعادی تازه مییابد، لذا این نوع از شکلگیری شخصیت در نهایت با هرگونه نظارت ستادی و تلاشهای آموزشی و... ساختن قالب و تعریف موفقیت از منظر اساسنامههای کلی و فراگیر را بسیار ناکارآمد و ناممکن میکند، حال چه رسد به اینکه این کلیت آمیخته با مسائلی جهانبینانه هم باشد، اینجا دیگر میزان خطا و انحراف چنان افزایش پیدا میکند که نظارت سفت و سختتر به معنای نارسایی و خطای بیشتر هم میشود. از سوی دیگر، شکاف محیط کار با محیط خانه، زندگی فردی با زندگی حرفهای را بشدت عمیقتر و پرنشدنی میکند. آنچه امروز همه متخصصان محیط کار و روانشناسان اجتماعی به آن معترف هستند ناکارآمدی در چنین محیط و از سوی دیگر بیماریزا بودن این شکاف است. بیماری دوگانگی شخصیت و بحران هویت حاصل تضاد فردیت و زندگی جمعی ـ شغلی است که یکی از تشدیدکنندگان و نشانههای مهم شیزوفرنی هم محسوب میشود.
آنچه امروز در بیشتر نهادها و سازمانهای موفق جهانی دنبال میشود، اتفاقا پذیرش فردیت و قرار دادن آدمها در محیطی راحت و نزدیک به زندگی فردی است تا آنها از فشار روانی تضاد و دوگانگی رها گردند. آنها در جایگاهی درست و دقیق، نیازها و احساسات فردیشان به جای سرکوب شدن، امکان ظهور و بروز در بستر زندگی جمعی ـ شغلی پیدا میکند، جایگاهی درست برای یک شهروند به لحاظ کاری تا بتواند در آن جایگاه از فردیت خود و آنچه در نسبتهای پیچیده فرد و جمع ساخته میشود، نقش مفید خود در جامعه را پیدا کند.
سهراب شکیب / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد