کیهان:ناامیدی آمریکا و عربستان از تحولات بحرین
«ناامیدی آمریکا و عربستان از تحولات بحرین»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛بحرین نزدیک به چهار سال پس از آغاز انقلاب، اینک در آستانه تحول مهم قرار دارد. خبرهای درون و بیرون بحرین مجموعا از چنین تحولی حکایت میکنند. بعضی از این خبرها به قرار زیر است: انتخابات مجلس که هفته گذشته از سوی رژیم آلخلیفه برگزار شد فقط با مشارکت 15 درصد از شهروندان واجدشرایط مواجه شد در حالی که رقم مشارکت مردم در همهپرسی که از سوی نیروهای انقلاب برگزار گردید شامل بیش از 70 درصد شهروندان واجد شرایط بود. رژیم آل خلیفه در واکنش به این افتضاح بزرگ در یک اقدام بیسابقه به منزل روحانی عالیرتبه و صاحب نفوذ جدی- آیتاله شیخ عیسی قاسم- حمله کرد و حال آنکه از عکسالعملهای فوری نیروهای انقلاب خبر داشت.
پس از این تحولات، پسر ملک عبدالله پادشاه عربستان - متعب- که در عین حال سمت وزیر گارد ملی عربستان را هم دارد به آمریکا رفت تا با مقامات این کشور درباره بحرین مذاکره کند. وی میگوید: کشورش با آمریکا درباره بحرین اختلافنظر دارد که خود این موضوع بیانگر آن است که از نظر مقامات امنیتی سعودی اوضاع در بحرین وخیم است و نیروهای عربستان علیرغم آنکه طی سه سال گذشته بر «منامه» سیطره داشتهاند، نتوانستهاند کمکی به رژیم متحد خود در بحرین برای بقا بنمایند و آمریکاییها نومیدانه مقامات عربستان را سرزنش کردهاند. درباره تحولات بحرین گفتنیهایی وجود دارد:
1- برگزاری همهپرسی تعیین سرنوشت بحرین که بسیار زیرکانه و هوشمندانه از سوی معارضه به اجرا درآمد، ضربه سنگینی را بر رژیمهای سعودی و آلخلیفه وارد کرده است. این همهپرسی دارای ابعاد گوناگونی میباشد از یک رو، خود اینکه معارضه بحرینی بتواند یک همهپرسی فراگیر در کل بحرین و در طی دو روز یعنی همان روزهای برگزاری انتخابات مجلس از سوی رژیم آلخلیفه برگزار نماید، یک اتفاق بسیار جالب و استثنایی است. این همهپرسی که در روزهای 30 آبان و اول آذر برگزار شد با استقبال بیش از 70 درصد شهروندان واجد شرایط رأی در بحرین و پاسخ مثبت 99/1 درصد از 250 هزار رأی ریخته شده به صندوقها توام گردید. این در حالی است که انتخابات مجلس که پادشاه بحرین برگزارکننده آن بود، تنها با مشارکت 15 درصد واجدان شرایط رأی مواجه شد و بر حسب اعلام شخصیتهای مستقل بحرینی، تعداد شرکتکنندگان 47151 نفر بودهاند به همین دلیل از 40 عضو پارلمان فقط 6 نفر توانستهاند در دور اول به مجلس راه یابند و بقیه به دور دوم که دیروز برگزار شد رفتند. این در حالی است که آراء نمایندگان راه یافته به مجلس هم از 2000 رأی فراتر نرفته است! در واقع همهپرسی و انتخابات یک دوئل حقوقی بود که در آن انتخابات با سختترین ضربات همهپرسی مواجه گردیده است.
2- برگزاری همهپرسی در برابر انتخابات مورد حمایت پادشاه ضمن آنکه دست برتر را در بحرین نشان داد در همان حال ثابت کرد که انقلاب بحرین مسالمتآمیز است و مردم در یک روند غیرامنیتی خواستار تغییر بنیادی در کشورشان هستند. در این همهپرسی سوال شده بود: «آیا با انتخاب نظام سیاسی جدید با نظارت سازمان ملل موافقید؟» 99/1 درصد از حدود 70 درصد واجدان شرایط رأی به این سوال پاسخ «نعم» (بله) دادهاند، مشارکت70 درصدی و پاسخ 99 درصدی پردهها را کنار زد و این نکته که رژیم آلخلیفه در میان مردم خویش هیچ جایگاهی ندارد، به اثبات رساند. از این پس کار رژیم آلخلیفه در متهم کردن نیروهای انقلاب به اینکه آشوبطلب هستند نیز کاملا خنثی گردید. کما اینکه این روند به خوبی نشان داد که بحرین به سرنوشت لیبی - هرج و مرج پس از پیروزی- مبتلا نمیشود.
از طرف دیگر توانایی نیروهای انقلاب در ساماندهی به همهپرسی و برگزاری آن و نیز نتایجی که از آن بدست آمد، نشان داد که هدایت حرکت مردم را نیروهایی متفکر و مدبر در دست دارند و یک سازماندهی قوی پشت انقلاب بحرین وجود دارد. کما اینکه متقابلا ثابت شد که رژیم آلخلیفه توانایی درک شرایط را ندارد و از این رو نمیتواند تحولات را مدیریت کند. اگر رژیم درک درستی داشت، انتخابات مجلس را برگزار نمیکرد. رژیم با این انتخابات به دست خود ثابت کرد که جایگاهی در بین مردم ندارد. از سوی دیگر وقتی از همهپرسی مردمی - استفتاء الشعبی- باخبر شد یا باید جلوی آن را میگرفت و یا با رهبران به توافق میرسید. رژیم علیرغم آنکه توان نظامی خود را جمع کرد نتوانست جلوی همهپرسی را بگیرد و برنامهای برای توافق با رهبران را نیز دنبال نکرد. در واقع این همهپرسی از یک طرف توانایی بالای مخالفان و از طرف دیگر ناتوانی مطلق رژیم آلخلیفه را به اثبات رساند. با این وصف از روز دوم آذرماه که نتایج انتخابات رژیم و همهپرسی انقلاب اعلام شد، انقلاب جان تازه یافت و رژیم به بحران عمیقتری مبتلا گردید.
3- یک روز پس از برگزار شدن انتخابات رژیم و همهپرسی نیروهای انقلاب، «متعب بن عبدالله» وزیر گارد ملی عربستان راهی آمریکا شد. متعب با صراحت اعلام کرد که در ارتباط با بحث بحرین و به نمایندگی از همه کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس با مقامات ارشد آمریکا ملاقات کرده است. وی در این مصاحبه به اختلافات آمریکا و عربستان درخصوص بحرین اشاره کرد و در واقع اذعان کرد که با آمریکا به راهحلی برای نجات رژیم آلخلیفه و یا کاستن از شدت بحران بحرین نرسیده است یعنی در واقع نه آمریکا و نه عربستان راه حلی ندارند. سفر متعب نقش مداخلهگرایانه عربستان و آمریکا علیه مردم بحرین را کاملاً برملا میکند. او هر چند در مصاحبه خود ادعا کرده است که «بحرین با دخالتهای خارجی مواجه بوده و عربستان از بحرین علیه مداخلات خارجی حمایت میکند» اما واقعیت این است که عربستان و آمریکا در حال اعتراف به این حقیقت هستند که یک حلقه محکم دیگر از حلقههای انقلاب اسلامی در یک کشور عرب دیگر در حال شکلگیری است و مانند بقیه موارد، جبهه استکباری ناچار به کنار آمدن با آن است. اظهارات متعب و اظهار یأس او نسبت به موفقیتآمیز بودن طرحهای مشترک عربستان و آمریکا برای حفظ رژیم آل خلیفه، قریبالوقوع بودن پیروزی انقلاب بحرین را یادآور میشود. پیروزی انقلاب بحرین ثابت میکند که هیچ نیرویی قادر به مهار انقلابهای مردمی نیست. انقلابها را میتوان با تأخیر مواجه کرد، هزینههای آن را بالا برد ولی نمیتوان آنها را متوقف و یا متلاشی کرد.
4- حمله نیروهای امنیتی آلخلیفه به منزل آیتالله شیخ عیسی قاسم نشان داد که این رژیم بر اعصاب خود مسلط نیست چرا که درک این موضوع که اهانت به رهبر روحانی بحرین سبب شعلهور شدن خشم مردم میشود، چندان پیچیده نبود. حمله به منزل این روحانی با نفوذ در شهر الدراز واقع در غرب منامه، روز سهشنبه هفته گذشته و دو روز پس از اعلام نتایج تعیین کننده همهپرسی انجام شده و ارتباط این حمله با نتایج انتخابات، نشان میدهد که رژیم بحرین هیچ راهحلی برای برون رفت از شرایط ندارد و با سیاستهای خطا عمق بحران را افزایش داده و در باتلاق نادانیها غرق میشود.
جالب این است که آیتالله شیخ عیسی قاسم در بحرین به متانت و میانهروی شهرت دارد و در مقایسه با رهبران روحانی جریان «الوفاق» روحیه مسالمتجویی دارد. شیخ عیسی قاسم در طول چهارسال گذشته همواره تحت فشار نیروهایی قرار داشته که خواستار برخورد متقابل امنیتی با رژیم آل خلیفه بودند و شیخ همواره بر شیوههای مسالمتآمیز سیاسی برای حصول نتایج تأکید میکرد. حمله رژیم بحرین به منزل آیتالله قاسم، طیفهای مختلف بحرینی از حزب حق به رهبری مشیمع تا حزب الوفاق به رهبری شیخ علی سلمان تا احزاب دیگر را حول محور شیخ عیسی قاسم منسجم نمود. این در حالی است که در روز جمعه گذشته، لحن شیخ در خطبهها تغییر محسوسی پیدا کرده بود. رژیم بحرین با حمله روز سهشنبه به بیت شریف آیتالله قاسم به گمان خود درصدد بود تا در مقابل شکست از همهپرسی نیروهای انقلاب، یک برگ برنده رو کرده و نیروهای انقلاب را با شرایط پیشبینی نشده مواجه گرداند. به گمان آل خلیفه حمله به منزل رهبر روحانی شیعیان بحرینی، زنگ خطر را برای رهبران و احزاب شیعی بحرین به صدا درمیآورد و با توجه به روش مسالمتآمیز رهبران شیعی و پرهیز آنان از درگیری با نیروهای امنیتی و پلیس، با رژیم کنار میآیند تا حریم رهبران مذهبی حفظ گردد.
اما رژیم بحرین در محاسبه شرایط دچار خطا شد. واقعیت این است که شرایط قبل و بعد از همهپرسی در بحرین متفاوت است. اگر پیش از همه پرسی، واقعه روز سهشنبه اتفاق افتاده بود، شاید برخی از شیعیان از اعمال محدودیت علیه رهبران نگران شده و آن را سبب تضعیف انقلاب ارزیابی میکردند و احیاناً کمی فتیله را پایین میکشیدند اما پس از برگزاری موفق همهپرسی، رهبران و تودههای انقلابی دریافتهاند که رژیم در یک وضعیت انفعالی قرار گرفته و اشتباهات بزرگ آن- که حمله به منزل شیخ عیسی قاسم از جمله این اشتباهات بزرگ بود- سرعت آن را در سقوط بیشتر میکند. تظاهرات بسیار گسترده مردم در دفاع از شیخ و صفوف منسجم رهبران روحانی و سیاسی بحرین در برابر اقدام هتاکانه دولت و برگزاری بیسابقهترین نماز جمعه بحرین در جمعه هفتهای که در آن به بیت قاسم جسارت شده بود، ثابت کرد که ترفند رژیم آل خلیفه در ترساندن مردم و رهبران مؤثر نبوده است.
5- انقلاب بحرین از حیث تداوم و نیز از حیث مسالمتآمیز بودن یک استثنا در میان انقلابهای اخیر در جهان عرب است. مردم در این کشور نزدیک به چهار سال در مقابل رژیم سفاک آلخلیفه و نظامیان رژیم فاسد عربستان مقاومت میکنند بدون آنکه یک گلوله شلیک کنند این در حالی است که در این مصاف تاکنون دهها نفر شهید داده و صدها نفر از آنان مجروح و یا محبوس شدهاند. تداوم 4 ساله انقلاب در کشوری که مردم آن بسیار فقیر بوده و مخالفت آنان با رژیم بر شدت فقر آنان میافزاید، بسیار مهم است و از یک سو از عمق اعتقادات و باورهای دینی و از سوی دیگر از شدت ناملایماتی که از سوی رژیم تحمل میکنند، خبر میدهد. چنین مردمی حتماً به پیروزی میرسند چرا که وعده تخلف ناپذیر خدا آن را بشارت داده است.
مردم بحرین البته فقط هزینه انقلاب در کشور کوچک خود را نمیدهند. آنان هزینه تغییرات بزرگ در شبه جزیره عربستان و بخصوص تحول بنیادین در عربستان را میپردازند. براین اساس باید گفت سفر متعب به واشنگتن از نگرانی عمیق رژیم سعودی نسبت به شرایط پس ازپیروزی انقلاب بحرین در عربستان حکایت میکند و به تجربه دریافتهایم که این رژیمها نمیتوانند مانع وقوع انقلابی شوند که خدای متعال آن را برای اصلاح امت مقرر کرده است.
جمهوری اسلامی:چرا پاپ به وظایف خود عمل نمیکند؟
«چرا پاپ به وظایف خود عمل نمیکند؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛پاپ "فرانسیس" رهبر کاتولیکهای جهان برای یک سفر سه روزه اکنون در ترکیه بسر میبرد. وی در این سفر با رئیسجمهور ترکیه و تعدادی از مقامات سیاسی و دینی این کشور دیدار کرد، در آنکارا به کاخ سفید رجب طیب اردوغان رفت و در اسلامبول از اماکن تاریخی نیز بازدید به عمل آورد.
هر چند خود پاپ و دربار واتیکان طبق معمول، جملات رسمی و همیشگی خود را درباره هدف سفر وی به ترکیه تکرار کردند ولی واقعیت اینست که این سفر، اهداف متفاوتی دارد. علاوه بر این، موقعیت زمانی سفر پاپ به ترکیه، اقتضائاتی دارد که پاپ باید درباره آنها پاسخهای روشنی ارائه دهد. بدین ترتیب، سفر به ترکیه برای پاپ هزینههای سیاسی زیادی دارد که معلوم نیست بتواند از عهده آنها برآید.
درباره اهداف سفر پاپ به ترکیه، حداقل دو نکته را میتوان مطرح کرد. اول آنکه دولت رجب طیب اردوغان، برخلاف ظاهر اسلام گرایش، در سالهای اخیر ضربههای سختی به مسلمانان منطقه و کشورهای اسلامی همسایه خود به ویژه سوریه و عراق وارد ساخته و از این طریق کمکهای غیرمستقیم زیادی به رژیم صهیونیستی کرده است. تضعیف دولت سوریه و مشغول ساختن نیروهای مقاومت لبنان به مقابله با تکفیریهائی که از خاک ترکیه پشتیبانی میشوند و دولت رجب طیب اردوغان تدارکات آنها را برعهده دارد، به معنی مقابله با مقاومت اسلامی و ایجاد فرصت برای رژیم صهیونیستی است. علاوه بر این، سرگرم شدن بخش عمدهای از جهان عرب که سوریه و لبنان و عراق را نیز شامل میشود به منازعات و جنگهای داخلی، نوعی تلاش برای تحتالشعاع قرار دادن بیداری اسلامی و ایجاد فرصت برای حکام وابسته به غرب است. سهم عمدهای از برافروختن آتش این منازعات و جنگهای داخلی را دولت ترکیه برعهده دارد و به همین دلیل طبیعی است که مورد توجه و تشویق پاپ قرار گیرد. اینکه پاپ در اولین روز سفر به ترکیه با رجب طیب اردوغان دیدار کرد، نمیتواند بدون پیام باشد.
نکته دوم به بهرهبرداری از شرایط این مقطع خاص از تاریخ مربوط میشود، مقطعی که دولت ترکیه به دلیل عملکرد غیرمنطقی در ماجرای آتشافروزی تکفیریها در منطقه و همسوئی با اسرائیل بشدت تحت سؤال قرار دارد و احساس ضعف میکند. در چنین زمانی، ادعاها و مطالبات مسیحیان در مورد اماکن مذهبی دوران قبل از عثمانی در ترکیه که همواره در انتظار فرصتی برای مطرح ساختن آن بوده و هستند، سفر پاپ میتواند یک گام به جلو برای نزدیک شدن به یادآوری این مطالبات و ثبت مجدد آن در حافظه تاریخ باشد. این، کاری است که این روزها رسانههای غربی با جدیت مشغول انجام آن هستند و با انتشار تصاویر مساجدی که ادعا میکنند قبلاً کلیسا بودهاند و با حاکمیت عثمانیها بر ترکیه از سلطه مسیحیان خارج شدهاند، مطالبات خود را مطرح مینمایند. اگر سفر پاپ به کشور اسلامی ترکیه برای مسیحیان چنین سودی در برداشته باشد طبیعی است که میتوان آن را یک سفر کاملاً سیاسی و برنامهریزی شده دانست.
اینکه در شرایط سیاسی امروز جهان با توجه به آگاهیهای زیادی که افکار عمومی ملتها دارند، پاپ و برنامهریزان پشت پرده سفر وی به ترکیه تا چه مقدار اهداف این سفر را محقق خواهند کرد، مورد تردید جدی است، اما در کنار این موضوع آنچه قابل تردید نیست هزینههائی است که پاپ به خاطر این سفر کاملاً سیاسی متحمل خواهد شد.
آقای پاپ به خوبی میداند که سوریه و عراق دو کشوری هستند که تعداد قابل توجهی از مسیحیان در آنها زندگی میکنند. قطعاً این واقعیت را نیز آقای پاپ میداند که مسیحیان سوریه و عراق، تا قبل از بحرانهای سالهای اخیر در نهایت آرامش و مسالمت در کنار مسلمانان زندگی میکردند و از حقوق کامل شهروندی برخوردار بودند و در مناصب مختلف حکومتی نیز حضور داشتند. بحرانهای اخیر سوریه و عراق موجب شد مسیحیان نیز مانند مسلمانان گرفتار ناامنی، بیخانمانی، از دست دادن اعضاء خانواده و آوارگی و سایر مشکلات و عوارض جنگهای داخلی شوند. هر چند از رهبر کاتولیکهای جهان این انتظار وجود دارد که حامی و دلسوز پیروان سایر ادیان هم باشد، ولی حداقل انتظار اینست که برای حمایت از مسیحیان دو کشور سوریه و عراق کاری انجام دهد. با توجه به اینکه آقای پاپ میداند دولت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان یکی از عوامل اصلی ایجاد بحران در سوریه و یکی از حامیان اصلی گروه تروریستی داعش در عراق بوده و هست، اکنون باید پاسخ دهد که اولاً چرا به ترکیه سفر کرده و با رجب طیب اردوغان دیدار نموده و ثانیاً چرا درباره مشکلاتی که دولت ترکیه برای دو کشور سوریه و عراق به ویژه برای مسیحیان این دو کشور پدید آورده تذکری به این دولت نداده است؟
سفر پاپ به ترکیه در آستانه سال نو مسیحی و سالگرد تولد حضرت عیسی مسیح انجام میشود. در چنین موقعیت زمانی حساسی انتظار از پاپ اینست که به جای افتادن در دام تشریفات و دیدارهای رسمی و ظاهرسازیها و اقامت در کاخهای گران قیمت، به آوارگان جنگهای داخلی سوریه و ترکیه سری بزند، آنها را مورد تفقد و ملاطفت قرار دهد، سخنانی در حمایت از مظلومان و محرومانی که خانه و کاشانه خود را در این بحرانها از دست دادهاند بگوید، اعلامیهای در محکومیت غرب که آتش تفرقه و جنگهای داخلی را به جان ملتهای منطقه انداخته صادر کند و سران دولت ترکیه را به خاطر سهمی که در ایجاد این بحرانها و به خاک و خون کشیده شدن و آوارگی مردم محروم منطقه داشته و دارند سرزنش کند. چرا آقای پاپ هنگامی که در مجاورت این مناطق بحرانی قرار میگیرد، موضع خود را روشن نمیکند؟ حضرت عیسی مسیح پیامبر صلح و دوستی بود ولی دولتهای غربی که مدعی پیروی از آن حضرت هستند، جهان امروز را به آتش کشیدهاند و از تروریسم و غارت و چپاول ثروتهای ملتها حمایت میکنند؟
چرا آقای پاپ در مقابل این دولتهای زورگو، زیاده طلب و سلطهگر نمیایستد و از محرومین حمایت نمیکند؟ ترکیه بیش از چند صد کیلومتر با فلسطین فاصله ندارد. اکنون که آقای پاپ در ترکیه بسر میبرد آیا صدای مظلومیت مردم غزه را که زیر بمبارانهای صهیونیستها له شدهاند نمیشنود؟ چرا رهبر مسیحیان به پیروی از حضرت عیسی مسیح علیه السلام بر سر صهیونیستها فریاد نمیزند و جنایات آنها را محکوم نمیکند؟ این روزها که نخستوزیر رژیم صهیونیستی درصدد اعلام حاکمیت "دولت یهود" در سرزمین فلسطین است و با این ترفند میخواهد حق مسلمانان و مسیحیان را در حاکمیت این سرزمین از بین ببرد، چرا آقای پاپ سخنی لااقل در دفاع از مسیحیان به زبان نمیآورد؟
ما دوست نداریم آقای پاپ متهم به پیروی از دستورات قدرتهای غربی شود و افکار عمومی جهان چنین قضاوت کند که رهبر کاتولیکها به دیکتهها و نسخههای آمریکا، انگلیس و فرانسه عمل میکند و از خود ارادهای ندارد. اگر آقای پاپ نمیخواهد چنین اتهاماتی متوجه او باشد، باید در برابر طغیانهای زورگویان موضعگیری کند و از مظلومان و محرومان حمایت نماید. این موضعگیری و حمایت، اکنون که آقای پاپ در مجاورت کانون بحرانهای ساخته شده توسط قدرتهای شیطانی غرب حضور دارد، بسیار بیش از هر زمان دیگری مورد انتظار و مطلوب است. آیا آقای پاپ به این وظیفه ذاتی خود عمل خواهد کرد؟
رسالت:رصد هوشمندانه بازی دشمن در میدان مذاکرات هسته ای
«رصد هوشمندانه بازی دشمن در میدان مذاکرات هسته ای»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن میخوانید؛حضرت آیت الله خامنه ای ، رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان حکیمانه خود در دیدار اعضای مجمع عالی بسیج و در حوزه سیاست خارجی و مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 فرمودند: -با اصل مذاکره مخالفت نکردیم و با تمدید هم مخالف نیستیم. -آمریکایی ها زیاده خواهی می کنند . -مشکل ما زیاده خواهی آمریکاست .اگر مذاکرات به نتیجه نرسید آمریکایی ها بیش از همه ضرر می کنند. -ما به اعتماد آمریکایی ها اهمیتی نمی دهیم و نیازی به اعتماد آنها نداریم. -چه توافق هسته ای بشود یا نشود اسرائیل روز به روز ناامن تر می شود.
در خصوص فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری نکات مهم و قابل تاملی وجود دارد:
1- هیئت مذاکره کننده هسته ای ایران در سلسله مذاکرات صورت گرفته و مخصوصا در گلوگاههای حساس و تعیین کننده تسلیم زیاده خواهی های اعضای 1+5 و در راس آنها ایالات متحده آمریکا نشده است. در جریان مذاکرات حساس و سرنوشت ساز وین 6 ( مذاکرات ماقبل فرا رسیدن ضرب الاجل زمانی اول توافقنامه ژنو ) و همچنین مذاکرات وین 8( مذاکرات هسته ای اخیر) فشار سیاسی ایالات متحده آمریکا و دیگر اعضای 1+5 بر روی هیئت مذاکره کننده هسته ای کشورمان به نقطه اوج خود رسید. بازی هدفمند غرب در سه حوزه دیپلماسی رسمی، دیپلماسی عمومی و دیپلماسی پنهان همگی از یک سو و انفعال دو کشور روسیه و چین از سوی دیگر سبب شد تا تیم مذاکره کننده هسته ای ایران با سخت ترین شرایط و فشارهای ممکن در وین مواجه شود. با این وجود هیچ گونه باج دهی و عبور از خطوط قرمز در مواجهه با این وضعیت سخت صورت نگرفت .تقدیر رهبر معظم انقلاب اسلامی از ایستادگی تیم مذاکره کننده هسته ای باید به پشتوانه و قوت قلبی محکم برای دستگاه دیپلماسی کشورمان در ادامه این مسیر پرفراز و نشیب تبدیل شود.
2- "بداخلاقی آمریکا "پای میز مذاکرات هسته ای و "موذی گری انگلیس " در این ماراتن نفسگیر دیپلماتیک باید به صورت موازی و همزمان با یکدیگر در نظر گرفته شود.به عبارت بهتر، بداخلاقی واشنگتن و موذی گری لندن در صحنه مذاکرات مکمل یکدیگر بوده است. باید به این معادله ، منفعت طلبی دیگر اعضای 1+5 را نیز اضافه کرد. بداخلاقی آمریکا متاثر از بازی پارادوکسیکال واشنگتن در حوزه مذاکرات هسته ای و عهد شکنی آنها در عمل به پیمانهای خود است. در جریان امضای توافقنامه ژنو مشاهده کردیم که مقامات آمریکایی تنها ساعتی پس از امضای توافقنامه موقت، حق غنی سازی جمهوری اسلامی ایران ( که اساسا تشخیص و تعیین آن نیز در حدود اختیارات آمریکا نیست) را منکر شده و در ادامه مسیر نیز با وضع تحریمهای تازه علیه افراد و سازمانها و بانکهای ایرانی در مسیر اجرایی شدن توافق سنگ اندازی هایی کردند.موذی گری انگلیس نیز در همین راستا تعریف می شود.
فیلیپ هاموند وزیر امور خارجه انگلیس در جریان مذاکرات اخیر وین با ژستی حق به جانب و با گاردی بسته وارد میدان شد! وزیر امور خارجه انگلیس با رویکردی هشدار آمیز در مقابل دوربینهای خبرنگاران قرار گرفت و از وجود شکافها و اختلافات اساسی و کمبود زمان و در عین حال، لزوم توقف فعالیتهای هسته ای ایران ! سخن گفت. نکته جالب توجه اینکه در جریان امضای توافق موقت ژنو در سال گذشته نیز ویلیام هیگ وزیر امور خارجه سابق انگلیس نیز در مذاکرات حساسی که پس از کشمکشهای فراوان به امضای توافقنامه موقت ختم شد، همین بازی موذی گرایانه را دنبال کرد.
3- "احساس نیاز آمریکا به ایران " خاستگاهی تحلیلی و واقع گرایانه دارد. زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر و از استراتژیستهای خبره و رئالیست سیاست خارجی این کشور صراحتا تاکید دارد که واشنگتن بر اساس احساس نیاز منطقه ای خود به ایران باید برنامه هسته ای کشورمان را بپذیرد و شیوه زندگی در کنار ایران قدرتمند را بیاموزد. بسیاری از استراتژِیستهای دیگر آمریکایی نیز نسبت به این مسئله مهم تاکید دارند. وقوع بحرانهای مزمن اقتصادی در داخل آمریکا و شعله ور شدن خشم شهروندان سیاهپوست این کشور که در ابتدای قرن بیست ویکم نیز از تبعیض نژادی و آپارتایدی که در کالبد ایالات متحده همچنان حلول کرده است در رنج و عذاب هستند نیز از فرگوسن گرفته تا نیویورک و لس آنجلس به خیابانها ریخته و علیه سیاستمداران و دستگاه قضائی کشورشان فریاد سر می دهند.فراتر از همه این موارد، ناکامی های متعدد واشنگتن در حوزه سیاست خارجی ، که خود را در موضوعاتی مانند بحران سوریه، تشکیل ائتلاف ضد داعش، ناامنی های عراق، ماجرای اوکراین، گسترش ناتو به شرق، ادامه پیروزی سوسیالیستهای چپ گرا در آمریکای لاتین و ...نشان داده است ، قدرت مانور اوباما در نظام بین الملل را به شدت کاهش داده است. در چنین شرایطی کاملا مبرهن است که بازنده عدم به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای واشنگتن خواهد بود.
4- مصداق یابی و حتی واژه شناسی تک تک مفاهیم و کلماتی که مقامات آمریکایی به کار می برند باید به دقت و وسواسی خاص صورت گیرد. " استفاده از مفاهیم کلی" برای توجیه " اقدامات جزئی" فرمولی است که مقامات دو حزب دموکرات و جمهوریخواه سعی کرده اند در آن تبحر یابند، هر چند که دیگر افکار عمومی دنیا و حتی آمریکا پس از افشای دروغ پردازی های ایالات متحده در جریان جنگ افغانستان و عراق ،قدرت تفکیک واژه سازی های کاذب و مصداق یابی های کاذب تر را از سوی مقامات کاخ سفید دریافته است. واژه " جامعه جهانی" یکی از این واژگان و مفاهیم کلی است. آمریکا و دیگر اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد در توصیف و تشریح این واژه، " خود" را عینیت و مصداق تام " جامعه جهانی " دانسته و دیگر کشورهای جهان را متغیری وابسته به خود می دانند. به عبارت بهتر، اعضای دائم شورای امنیت که با اضافه شدن آلمان همان اعضای 1+5 را تشکیل می دهند، میان خود و دیگر کشورهای جهان نوعی رابطه " تابع" و " متبوع" تعریف کرده و بر حفظ این رابطه و حتی بسط تئوریک آن در روابط بین الملل تاکید می ورزند.
مواجهه با این رویکرد باید در هر دو حوزه مفهومی و مصداقی صورت گیرد. در ابتدا باید مفاهیم و تئوریهایی توجیه کننده " کنشگری نظام سلطه" را در جهان با ارائه آنتی تز ها و سنتزهای جدید از بین برد و سپس بر اساس تئوریهای مبتنی بر حقوق حقه همه ملتها و دولتهای جهان ، به مصداق یابی آن پرداخت.
5- هراس بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی به همراه متحدین مرتجع عربی خود مانند عربستان سعودی در خصوص به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5، ریشه در وضعیت سختی است که تل آویو و ارتجاع عرب با آن مواجه هستند. این " وضعیت سخت" خود را در ناکامی صهیونیستها در مواجهه با گروههای مقاومت و همچنین ناکامی عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی در مدیریت گروههای تروریستی مانند داعش و النصره نشان داده است. در چنین شرایطی پازلهای منطقه ای و بین المللی یکی پس از دیگری بر خلاف منافع منطقه ای تل آویو و ریاض چیده می شود."ناامن تر شدن رژیم صهیونیستی" پروسه ای است که اساسا تابعی از مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 و نتایج حاصل شده از آن نبوده و نخواهد بود. شکست صهیونیستها و خفت نتانیاهو در مقابل رزمندگان مقاومت اسلامی فلسطین در جریان نبرد 51 روزه و افزایش نشانه های ظهور و بروز انتفاضه سوم در نوار غزه و کرانه باختری جملگی طی یکسال اخیر( پس از امضای توافق ژنو) به وقوع پیوسته است. این پروسه معلول تزلزل ایدئولوژیک و سیاسی صهیونیستها در داخل سرزمینهای اشغالی و حرکت امواج خروشان بیداری اسلامی در منطقه است. بدیهی است که در چنین وضعیتی ضریب آسیب پذیری تل آویو روز به روز بیشتر می شود. افزایش این ضریب ، آن هم به صورت تصاعدی و سریع پروسه ای است که نه تنها نتانیاهو،بلکه افراد جایگزین احتمالی وی نیز قدرت مواجهه با آن را نخواهند داشت. حقیقتی که متغیری وابسته به نتیجه رسیدن یا نرسیدن مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 نخواهد بود.
6-پروسه اعتماد سازی زمانی معنا می یابد که کشور یا بازیگری در نظام بین الملل حقوق بین الملل عمومی را یک یا چند بار نقش کرده باشد و پس از آن بخواهد برای اطمینان بخشی به نظام بین الملل جهت عدم تکرار این " نقض عهد" تضمین دهد. در خصوص پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران، نه تنها نقض عهدی رخ نداده است، بلکه تهران در راستای شفاف سازی فعالیتهای هسته ای خود همکاری گسترده و بیش از موارد تعیین شده در اساسنامه های آژانس بین المللی انرژی اتمی را با این سازمان صورت داده است. اما در مقابل، ایالات متحده آمریکا و اعضای 1+5 که خود دارندگان سلاحهای ممنوعه هسته ای،شیمیایی و میکروبی در جهان هستند ،تا کنون بارها با استناد به مطالعات ادعایی و شواهد غیر حقوقی و مضحکانه ای که ساخته و پرداخته دست لابی های صهیونیستی- آمریکایی مانند موسسه متبوع دیوید آلبرایت و اولی هاینونن( معاون سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی) می باشد مانع از عادی سازی پرونده هسته ای کشورمان شده اند.نقض عهد آمریکا و متحدان آن به این نقطه نیز ختم نشده است. پس از امضای توافقنامه موقت ژنو، نهادهای ناظر بین المللی از جمله آژانس تعهد کامل جمهوری اسلامی ایران نسبت به این توافقنامه را مورد تایید کامل قرار دادند اما در مقابل، وزارت خزانه داری و حتی کشورهای اروپایی دست به ادامه تحریم افراد و شرکتها و بانکهای ایرانی شدند. در چنین شرایطی طی کردن پروسه اعتمادسازی لازم است ، البته نه برای ایران و بلکه برای آمریکا و دیگر اعضای 1+5! بدیهی است که تا زمان عدم کسب این اعتماد حداقلی، نمی توان سخن از توافق نهایی و قطعی هسته ای با طرف مقابل کرد. از این رو وظایف غرب در حوزه ایجاد اعتمادسازی برای نظام و ملت ایران بسیار دشوار و پیچیده است.
در نهایت اینکه افکار عمومی کشور نباید دلایل و علل تمدید مذاکرات هسته ای را تحت هیچ گونه شرایطی نادیده انگارند. زیاده خواهی طرف آمریکایی به همراه بازی موذیانه لندن و رویکرد سلبی فرانسوی ها و انفعال پکن و مسکو پای میز مذاکرات و تاثیرپذیری اعضای 1+5 از جریانهای عبری-عربی و لابی های مکرر و مستمر آنها منجر به تمدید مذاکرات و به نتیجه نرسیدن نهایی و قطعی آن تا 24 نوامبر( سوم آذرماه) شد. بدیهی است که خرید زمان توسط غرب نمی تواند تا ابد ادامه پیدا کند. در جریان مذاکرات وین 6،نیویورک، مسقط و در نهایت مذاکرات اخیر وین ( وین 8) ، آمریکا و متحدانش تصمیم واقعی در راستای شناسایی حقوق هسته ای ملت ایران را اتخاذ نکردند و البته تیم مذاکره کننده هسته ای نیز در مقابل زیر بار خواسته های غیر منطقی طرف مقابل نرفت. در چنین شرایطی باید همچنان با تکیه بر دو مولفه "رصد هوشمندانه بازی رقیب در مذاکرات هسته ای "،"حمایت حکیمانه از تیم مذاکره کننده هسته ای " که می تواند با چاشنی پرسشگری دلسوزانه و نقد منصفانه همراه باشد، همراه و یاور تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در این برهه حساس بود. در این راستا خشم ما صرفا باید متوجه طرف اصلی کارشکن در مذاکرات یعنی واشنگتن و همچنین متحدان غربی آن باشد.
قدس:شعار تبلیغاتی ممنوع
«شعار تبلیغاتی ممنوع»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر حسینعلی شهریاری است که در آن میخوانید؛مسأله آلودگی هوا امروزه به عنوان یک معضل اساسی نه تنها مردم تهران، بلکه ساکنان کلانشهرها را نیز با چالش تنفس هوای پاک روبه رو کرده است؛ ...
موضوعی که از سال 1354 و پیش از انقلاب اسلامی، به عنوان دغدغه مسؤولان و قانونگذاران کشور مبنای تصمیمات خرد و کلان بوده و پس از انقلاب نیز به صورت جدی از سال 1374 مطرح و در برنامه های توسعه ای کشور در قانونگذاری ها مدنظر قرار گرفته است.
بررسی ها نشان می دهد، مهمترین عامل آلودگی هوای تهران و کلانشهرها وسایل نقلیه موتوری هستند؛ وسایلی که از موتور سیکلتهای بنزینی گرفته تا هواپیماهایی که فراز و فرودشان به اندازه هزار ماشین فرسوده آلودگی ایجاد می کنند .
در این شرایط روزانه بیش از یک هزار و ۱۹۲ تن مواد آلاینده در هوای تهران منتشر میشود و بیشترین آلایندهها مربوط به اکسیدهای گوگرد با انتشار ۶۹۵ تُن است که پس از آن به ترتیب اکسیدهای نیتروژن، منواکسید کربن و هیدروکربنهای سوخته نشده است.
براین ارقام باید ۱۶ تن ذرات لاستیک و هفت تن آزبست لنت ترمزها را در سال اضافه کرد. همچنین اگرچه بیش از ۸۰۰ هزار واحد صنعتی مستقر در تهران سهم بزرگی در آلودگی این شهر دارند، اما 70 تا 75 درصد آلودگی هوای تهران ناشی از آلایندگی وسایل نقلیه موتوری است.
بی شک یکی از راهکارهای عمده مقابله با آلودگی هوا، کنترل و مدیریت سوخت مصرفی خودروها و نصب کنترل کننده بر روی وسایل نقلیه موتوری است؛ موضوعی که نهادهای متولی باید با دقت نظر بیشتری به آن توجه کنند.
امروزه در ایران دغدغه مسؤولان و رسانه ها بنزین یورو چهار است؛ بنزینی که در کشورهای اروپایی و آمریکایی با استاندارد بیشتری یعنی یورو پنج در حال پس دادن امتحان زیست محیطی است.
از طرف دیگر متأسفانه خودروسازها با حذف و یا تقلیل قطعات کنترل کننده آلودگی هوا، نه تنها به تعهدات زیست محیطی به درستی عمل نمی کنند، بلکه نظارت و بازرسی دقیقی هم بر رعایت مبانی زیست محیطی بر آنها وجود ندارد.
نکته قابل تأمل اینکه میانگین طول عمر خودروها در اروپا و آمریکا پنج سال است، اما در کشور ما خودروهای فرسوده با عمر پنج و 6 برابر استانداردهای جهانی به فعالیت مشغول هستند، این درحالی است که مطابق قانون باید در سال 1391 تمامی خودروهای تولیدی با استاندارد یورو چهار تولید می شد که این تولیدات خودرویی الان با استاندارد یورو دو به مردم تحویل می شوند.
بر اساس بررسی های به عمل آمده از تصمیمات اتخاذ شده، با اقدامهای صورت گرفته می توان اعلام کرد که متأسفانه اجرا از قانون عقب مانده ومجریان نیز نتوانسته اند تصمیمات اتخاذ شده را به طور دقیق اجرایی کنند. البته اجرا نشدن مطلوب قوانین بیشتر به خاطر دلایل حاشیه ای صورت گرفته است، اما بی شک پایبند بودن به قوانین ابلاغی در مورد آلودگی هوا و تلاش همه جانبه برای اجرای بی کم و کاست این قوانین نقش بسیار حساس و کلیدی در این زمینه خواهد داشت، نقشی که نباید صرفاً با شعارهای سیاسی و تبلیغاتی پیش برود؛ چراکه شعار سیاسی و تبلیغات پاسخگوی بحران آلودگی هوا نیست و تمامی نهادهای درگیر در امر آلودگی هوا باید نقش آفرینی بهتری داشته باشند.
در این زمینه سازمان استاندارد باید تمام توان خود را صرف استانداردسازی وسایط نقلیه موتوری و بنزین مصرفی آنها کند؛ از سویی دیگر وزارت نفت به عنوان تأمین کننده اصلی سوخت مصرفی خودروها، باید تلاش خود را صرف تولید سوخت باکیفیت تر کند و وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز لازم است با تمام توان در تولیدات خودرویی نظارت داشته باشد. از سویی دیگر تمام نهادهای متولی حتماً باید با دقت بیشتری به وظایف سازمانی خود در امر مقابله با آلودگی هوا گام بردارند تا موضوع آلودگی هوا بهتر مدیریت و شاهد روزهای پاک بیشتری در کشور باشیم.
سیاست روز:یکبار برای همیشه!
«یکبار برای همیشه!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛نفت شده است برای ما بلای جان!! گران میشود به گونهای دردسر است، ارزان میشود باز هم به گونهای دیگر دردسر! هر دو سرش دردسر است.
در کل این نفت باعث شده است تا همینطور هی بفروشیم پولش را خرج کنیم. برای همین است که رهبر انقلاب فرمودهاند، این نفت و خامفروشی آن، ما را کرده است مانند یک بچه پولدار ملی، اما کو گوش شنوا، دولتها باید گوش کنند که متأسفانه، چنین گوشی یافت مینشود.
تنها گوش هم که فقط نیست، این مرحله نخست است که اگر گوش کردند، باید عمل کنند، یعنی دل از گروی این نفت که همه دولتها را اسیر خود کرده برکنند، دست روی زانوی خود بگذارند، وابستگی و دلبستگیهای اقتصادی به این نفت را پایان دهند و مملکت را اداره کنند. اگر توانستند این کار را بکنند، آنگاه کاری کردهاند کارستان! وگرنه که نفت بفروشیم و خرج کنیم و بخوریم که چه فایده؟!
اکنون هم که ما نفتی نمیفروشیم، چیزی نزدیک به یک میلیون بشکه در روز! اما در عوض عربستان سعودی براساس سهمیهاش که از سوی اوپک تعیین میشود، ۱۲ میلیون بشکه نفت در روز تولید میکند و میفروشد، این رسمی است غیررسمی آن خیلی بیشتر است. این بختبرگشته، فکر آینده را که نمیکند، همه فکر و ذکرش این است که هر طور شده یک ضربهای و ضرری به ایران بزند. اکنون هم که او «عدو» شده و سبب خیر، از این فرصت استفاده کنیم، یکبار برای همیشه قید این نفت را بزنیم که بدجور معتادش شدهایم!
همین یک میلیون بشکه را هم بگذاریم کنار، چند کشور دیگر را هم با خود همراه کنیم تا تاثیری بگذاریم روی توطئهای که از سوی عربستان با سردمداری آمریکا علیه ایران تدارک دیده شده است. البته به غیر از ایران، روسیه هم هدف است، ونزوئلا هم کشوری است که به واسطه تولید نفتی که دارد متضرر خواهد شد. کشورهای تحریم شده از سوی آمریکا و غرب اتحادیهای راه بیندازند در مقابل تحریمکنندگان.
کشورهای عربی مرتجع منطقه، نفت را مفت میفروشتد و انگار نه انگار که این نفت برای آیندگانشان هم هست. فقط به این فکر میکنند تا هر طور شده ایران را تضعیف کنند و به زانو درآورند. خودشان که هیچ ندارند، همین نفت است که آن را هم چوب حراج زدهاند. چشم دیدن پیشرفتهای ما را هم ندارند دارند کور میشوند!
نفت ۱۲۰ دلاری را کاری کردند که شد ۶۰ دلار! تا به ما فشار بیاورند تا سرتعظیم فرود بیاوریم در مقابلشان.
و اما! اکنون که نفت را به چنین وضعی انداختهاند و دلار هم در حال افزایش است، چه باید کرد؟
اقتصادی که میخواهد روی پای خودش بایستد، امورات خود را ضبط و ربط کند؛ تا تقی به توقی میخورد، نفت بالا و پایین میشود و دلار سربالایی میرود، آب در دلش تکان نخورد؛ مقاومت کند بیآن که فشاری طاقتفرسا را تحمل کند، ولخرجی باید بکند؟! پول بیزبان نفت را بدهد اجناس بنجل خارجی را وارد کند و آنگاه تولید کننده خودمان به خاک سیاه بنشیند؟!
شرایط ما که به خاطر این همه دشمنی، شرایط عادی نیست که بخواهیم برای تعامل با دنیا برای خوش خوشانشان، از جان آدمیزاد گرفته تا شیرمرغ را وارد کنیم، وابستگیهایمان را بیشتر کنیم، آنگاه که آلوده و معتاد کالاهای پرزرق و برقشان شدیم، دیگر دل کندن از آنها دشوار باشد.
اقتصاد مقاومتی اگر میخواهیم، جای لوازم آرایشی رنگ و وارنگ اروپایی و دیگر کشورها در کجای این اقتصاد است؟ اسپری زیربغل وارد میکنیم، دلار میدهیم بابتش، در تلویزیون هم تبلیغ میکنیم آن را! فرهنگ مصرفگرایی و مصرفزدگی ما «نوبر» شده است!
سالانه ۱۰ میلیارد دلار مواد غذایی وارد میکنیم. فکر نکنید این ۱۰ میلیارد دلار مواد غذایی، همه اساسی است، نه! شکلات، قهوه، بیسکوئیت، آدامس، نوشابه و... هر آنچه که تصورش را بکنید وارد میشود تازه اضافه کنید سیگارهای خارجی را که البته قرار است، طبق نظر آقای وزیر صنعت، معدن و تجارت یک برند آمریکایی سیگار هم وارد کشور شود، خوشآمد میگوییم به «مار لبرو»!
۲ میلیارد دلار لوازم آرایشی به کشور وارد میشود، ۷ میلیارد دلار لباس و پوشاک و الی ماشاالله.
یادتان هست آن اوایل که جنگ شده بود، ماکارونی خودمان را وقتی میپختیم خمیر میشد و شفته; ماکارونی ترکیهای شده بود، بهترین ماکارونی دنیا برایمان! اما اکنون ماکارونیهای خودمان را به ماکارونی دیگری ترجیح میدهیم. پس میشود!
نگاه کنید به دستاوردهای دفاعی، نظامی و هستهای، همه اینها به همت فرزندان همین کشور به دست آمده است. اقتدار نظامی ایران اسلامی لرزه بر اندام دشمنان میاندازد.
چه شد که در این زمینه، اینگونه شد؟! تلاش کردند، خواستند و همت به خرج دادند، اکنون خیال همه راحت است از این بابت.
دولتها هم همت کنند، صرفهجویی را پیشه سازند، قناعت کنند، کمربندها را محکمتر ببندند، گرد بخوابید، مردم هم تبعیت خواهند کرد. آنهایی هم که طبع نازکشان ترک برمیدارد، از جیب مبارک بیشتر خرج کنند، همان جنس خارجی را با قیمت گزاف بخرند، با مالیات و عوارض مضاعف. همین!
وطن امروز:روباه بهدنبال لانه جاسوسی
«روباه بهدنبال لانه جاسوسی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم امیر محمدپور است که در آن میخوانید؛ در شرایطی که روابط میان ایران و انگلستان پس از توهینهای مکرر نخستوزیر این کشور به دنبال دیدار بیسابقه رئیسجمهور روحانی و دیوید کامرون در حاشیه جلسه مجمع عمومی سازمان ملل در مهرماه سال جاری کماکان تیره و تار مینماید، فلیپ هاموند، وزیر خارجه این کشور خواهان دریافت امتیازات ویژه کنسولی برای بازگشایی مجدد سفارتخانه این کشور در تهران شد.
ماجرا از این قرار است که وزیر خارجه دولت انگلیس طی اظهارنظری کوتاه درباره بازگشایی سفارتخانه انگلیس در ایران گفته است: «درباره موارد فنی همچون تجهیزات مورد نیاز سفارتخانه و بخشهای صدور روادید با طرف ایرانی رایزنی کردیم اما هنوز با مقامهای ایرانی به توافق نرسیدهایم». بنا به گزارش بیبیسی، وزیر خارجه انگلیس در عین حال، خطاب به نمایندگان مجلس عوام این کشور گفت: «برخی مشکلات فنی وجود دارد که به سادگی قابل حل نیست. ما باید مقدار قابلتوجهی تجهیزات وارد ایران کنیم. بخش زیادی از تجهیزات عملیاتی سفارت ما در جریان وقایع نوامبر ۲۰۱۱ (تعطیلی سفارت) از بین رفت. اگر قرار باشد ما آنجا دوباره شروع به کار کنیم، نیاز داریم تجهیزاتمان را به شیوهای امن و مورد اطمینان به آنجا منتقل کنیم». در پاسخ به فضاسازی وزیر خارجه انگلیس، مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان گفت: «جمهوری اسلامی ایران در چارچوب تعهدات بینالمللی خود و در پایبندی به مقررات کنوانسیون وین ناظر بر روابط دیپلماتیک کنسولی، رفتاری یکسان و مشابه با همه سفارتخانههای مقیم تهران دارد و هیچگونه تبعیضی بین آنها قائل نمیشود».
براساس متن «کنوانسیون وین درباره روابط کنسولی» ورود اشیا و تجهیزات مورد استفاده در پست رسمی کنسولی نیازمند تبعیت دولت فرستنده از قوانین وضعی دولت پذیرنده است». بر همین اساس دولت انگلیس بدون کسب رضایت مسؤولان کشورمان قادر به وارد ساختن «تجهیزات و موارد فنی» به کشور نیست. اصرار دولت انگلیس بر واردات تجهیزات خاص فنی به ایران به بهانه «صدور روادید» در حالی صورت میگیرد که دولت این کشور از سال 2013 به جهت افشای فعالیتهای جاسوسی در خاک دولتهای اروپایی همچون آلمان با بیآبرویی بزرگی مواجه شده است. به نحوی که نشریات و خبرگزاریهای آلمانی و اروپایی به جهت انتشار اطلاعات و مستندات درباره تجهیزات جاسوسی نصب شده بر سقف ساختمان سفارت انگلیس در برلین از عبارت «لانه جاسوسی» یا «spy nest» برای توصیف این مکان استفاده میکنند.
جالب توجه است که در پی افشای وجود مقر جاسوسی دولت انگلیس در سفارت این کشور در برلین، روزنامه ایندیپندنت با انتشار اطلاعاتی از جاسوسی سفارتخانههای انگلیس در سایر پایتختهای اروپایی و آسیای مرکزی همچون آتن، باکو، بوداپست، فرانکفورت، ژنو، کییف، مادرید، میلان، مسکو، پاریس، پراگ، پریشتینا، رم، سارایوو، تفلیس، تیرانا، وین و زاگرب پرده برداشت. در مراکز جاسوسی دولت انگلیس، امکانات شنود و جاسوسی نصب شده است که اطلاعات را برای پردازش و استفاده سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس، به مرکز هماهنگی آژانس امنیت ملی ایالات متحده (اناسای)، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و ستاد مرکزی ارتباطات جاسوسی دولت انگلیس (جیسیاچکیو) منتقل میکنند. ایندیپندنت به نقل از پروفسور ریچارد آلدریچ، استاد دانشگاه ووریک انگلیس در آبان 1392 نوشت: «اکنون اسنادی منتشر شده است که نشان میدهد انگلیس به صورت مداوم و مخفی، از درون و بیرون سفارتخانهها و کنسولگریهایش، به شنود و جاسوسی مشغول است».
با وجود انتشار چنین مستنداتی که کشف و شهود آن نیز از کشورهای دوست و همپیمان آمریکا و انگلیس آغاز شده است، حدس زدن مشکل اصلی وزیر خارجه انگلیس، فلیپ هاموند در بازگشایی مجدد «لانه جاسوسی» این کشور در ایران و علت اصرار انگلیسیها بر واردات «تجهیزات فنی خاص» به شیوهای «امن و مورد اطمینان» به ایران چندان کار پیچیدهای نیست، بویژه اینکه با توجه به تعطیلی سفارت آمریکا در ایران از 35 سال پیش، نیاز به جاسوسی مستقیم بزرگترین متحد اروپایی آمریکا از ایران از طریق سفارتخانه این کشور ضرورتی چندباره نیز مییابد! اکنون سوال اصلی این است که دولت و وزارت امور خارجه تا چه اندازه به اهداف و انگیزههای قابل توجه انگلیسیها برای بازگشایی مجدد این به اصطلاح «سفارتخانه» در تهران واقف هستند.
گفتنی است در بحبوحه تقابل دولتهای اروپایی با دولت انگلیس به سبب افشای فعالیتهای جاسوسی مشترک این کشور و نهادهای امنیتی آمریکا، ضد منافع ملی آنها، حسن روحانی در حرکتی بیسابقه در حاشیه برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل، به دیدار نخستوزیر انگلیس رفت؛ دیداری که نه تنها موجب بهبود روابط ایرانـانگلیس نشد بلکه به فاصله چند ساعت پس از آن دیوید کامرون با بیاعتنایی کامل به ذوقزدگی برخی اطرافیان و رسانههای حامی دولت، در نطق خود در صحن سازمان ملل، ایران را حامی تروریسم نامید!
جوان:همه معیارها در کلام رهبری
«همه معیارها در کلام رهبری»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم هادی محمدی است که در آن میخوانید؛چقدر همه چیز در زمان خود و چقدر آن چه از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد، بجا و به موقع بود. ایشان در خلال مذاکرات یک هفتهای وین، برای مراعات فضای مذاکره و حتی تیم خودی، از هر گونه اظهارنظر علنی خودداری فرمودند ولی در یک سخنرانی با موضوعیت بسیج و تفکر بسیجی که دکترین انقلاب اسلامی نیز بر اساس آن است به تمامی جستو خیزهای مواضع امریکایی و انگلیسی پاسخ دادند.
آنچه میتواند مبنای یک تلاش ویژه یا یک حرکت نامتقارن باشد، احساس مسئولیت کامل انسان است که بر اساس بصیرت همه جانبه و چشماندازهای لازم شکل میگیرد و موتور محرک یک رفتار انقلابی و مولد یک پروسه غیرقابل باور است. آنچه در محاسبات عادی و مادی قابل تصور نیست در یک تفکر بسیجی امکانپذیر میشود.
اگر جنگ به دانشگاه تبدیل میشود و ادبیات امام خمینی (ره) آن را سرلوحه یک خیزش بزرگ و معجزهآسا در جنگ قرار میدهد، این پدیده با شاخصهای یک تفکر و دکترین بسیجی خلق میشود و بر معادلات جنگ و حتی پروسه دهههای پس از جنگ نیز حاکم میشود. ما امروز هم از برکات تفکر و انگیزههای بسیجی زمان جنگ بهرهمند و منتفع میشویم. یعنی همه آنچه ناشدنی بود از طریق یک منش و اندیشه و عمل خالصانه بسیجی امکانپذیر میشود. به همین دلیل است که رهبری معظم انقلاب خطاب به امریکا میگوید اگر مذاکره شکست بخورد ما برای خودمان طرح داریم. طرح رهبری اقتصاد مقاومتی است که دستور آن را دادهاند و الگوی این طرح هم متکی به تفکر و تجربه بسیجی است. چون همه ملت ایران در این اراده و خواسته یکسان فکر میکنند و حاضر نیستند زورگویی امریکایی و استکباری را بپذیرند، بالقوه همه ملت بسیجی خواهند بود و هستند.
جنجال مذاکراتی امریکاییها و شیطنت انگلیسیها که تکرار میکردند ایران باید عقبنشینی کند و امتیاز بدهد و اعتمادسازی کند یا اینکه القا میکردند که اگر مذاکره شکست بخورد، ایران بازنده، مقصر و با فشارهای جدید روبهرو خواهد بود یا برای دلخوشی صهیونیستها و ارتجاع عرب، امنیت و اعتماد آنها را ملاک پذیرش و توافق خوب میدانستند، همگی در یک بیان حکیمانه پاسخ دریافت کردند. اساساً ما دنبال کسب اعتماد امرکیا و غرب نیستیم و فقط قاعده منطق و و قرارهای عادلانه و عاقلانه را میپذیریم و این رویکرد یعنی اینکه رویه مذاکره نمیتواند با منطق مسقط و پس از آن ادامه یابد و اگر امریکا نیاز به توافق دارد، باید رویه و رویکرد خود را عوض کند و اگر نه بازنده اصلی امریکا خواهد بود و زیان بیشتری میبیند.
مقام معظم رهبری به محیط داخلی هم تلنگر زدند و تاکید کردند که با تمدید و تلاشهای تیم مذاکراتی موافق هستند. یعنی در مقابل دشمن و در رسانه، هیچ فرصتی برای تردید نسبت به روندهای توافق شده و تلاشهای تیم مذاکراتی، نمیدهیم و ممکن است در برخی نکات و تاکتیکها یا رفت و برگشت طرحها، نظراتی باشد که آن را در جای خود مطرح و به ثمر مینشاند. مهم این است که مذاکره کننده ایرانی مانند کوه استوار و پایدار باشد و احساس حمایت ملی و کامل داشته باشد. بدیهی است که از ماه دسامبر، مذاکرات هستهای فقط با یک رویه سازنده قابل پیشرفت خواهد بود و اگر شیطنتهایی که برای بازی پلیس بد و خوب به کاخ سفید و کنگره توصیه میشود، مبنای رفتار مذاکراتی باشد، از هماکنون باید این هفت ماه و هفت روز را بینتیجه تلقی کرد.
همانگونه که رهبری فرمودند، امریکاییها، هم به عربها و هم به صهیونیستها دروغ میگویند و آنچه قطعی است اینکه در هر حالت، نه صهیونیستها امنیت خواهند داشت و نه ارتجاع عرب، آیندهای در انتظارشان خواهد بود.
حمایت:نشانههای روشن رای نامبارک!
«نشانههای روشن رای نامبارک!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جعفر قناد باشی است که در آن میخوانید؛ماجرای تبرئه شدن حسنی مبارک، دیکتاتور مصر، پیام ها و نشانه هایی را با خود به همراه دارد که آشنایی با وقایع این کشور و پشت پرده تحولات یکساله اخیر آن، می تواند روشنگرانه و مفید باشد. اولین پیام این تحولات این است که دستگاه قضایی مصر، دستگاهی است که به هیچ وجه نمیتوان از آن انتظار عدالت داشت و در واقع می توان گفت باقیمانده دستگاه حکومت فاسد حسنی مبارک است که همچنان در عرصه سیاسی مصر، زمام امور را به دست دارد. جالب اینجاست که این دستگاه قضایی از جمله تاییدکنندگان حکومت کودتاست و در زمره یاری دهندگان فروپاشی نظام قبلی است که تنها ظاهری از دموکراسی داشت. در مصر دو دستگاه از زمان حسنی مبارک به عنوان ارثیه باقی مانده: یکی ارتش، که تحت تعلیم پنتاگون، سال های سال آموزش دیده، آن را تصفیه سازی و کوچک و مستشاران نظامی را در قالب قراردادهای نظامی پرسود بر آن حاکم نمودند.
بنابراین متاسفانه ارتش مصر از حضور عناصری که به مردم، اسلام و آرمان های دینی بیندیشند خالی شده و مانند شیر بی چنگ و دندان، هیچ خطری را متوجه رژیم صهیونیستی نمی کند. میراث بعدی، قوه قضائیه این کشور است که مع الاسف از کارکنان مردمی و اسلامی تصفیه شده و افراد لائیکی در آن به چشم می خورند که مانند ارتش، تنها از طبقه اشراف هستند. هنگامی که موج بیداری اسلامی، سراسر مصر را در نوردید، منافع نظامیان و دستگاه قضائی این کشور به شدت مورد تهدید قرار گرفت. لذا اقدامی که در تبرئه دیکتاتور مصر صورت گرفت بسیار طبیعی است زیرا هیچکدام از مهره های قوه قضائیه تغییر نکرده بودند و همه آنان به طور مستقیم و غیر مستقیم از منصوبین حسنی مبارک محسوب می شدند. از قضات و دادگاهی که سال های سال مواجب بگیر و خادم دیکتاتوری و خفقان بوده اند، هیچ انتظاری جز این هم نمی رفت.
همین دستگاه قضایی بود که خالد اسلامبولی، قاتل انور سادات خائن را به اعدام محکوم کرد و علاوه بر وی، طی سی سال گذشته احکام اعدام و یا زندان های طویل المدت، برای صدها مجاهد و مبارز را در بیدادگاه های خود صادر نمود. این دستگاه فاسد، در کمال تعجب، بدیهی ترین واقعیات را کتمان کرد و در نهایت تعجب «مبارک»، پسران و معاونانش را تبرئه نمود. دیگر اینکه نقش شیوخ عرب را نباید در تحولات مصر نادیده گرفت؛ از آنجا که عربستان سعودی – پدرخوانده کشورهای مرتجع – تاکنون بیش از سی میلیون دلار برای تثبیت حکومت کودتای مهره غرب و آمریکا یعنی «السیسی» هزینه کرده است و همین دستگاه قضایی مهر تایید بر کودتای «السیسی» زد.
پس از دستگیری محمد مرسی از جانب حکومت، قوه قضائیه که باید داور بین حکومت و مردم باشد، حکم به غیرقانونی بودن اخوان المسلمین داد و در واقع با این حکم، عوامل یک حکومت مردمی را معدوم کرد. بر اساس شواهد موجود، روند محاکمه «فرمایشی مبارک» بر اساس یک سناریو، متناسب با شرایط داخل مصر اجرا شده است. بر اساس این سناریو، دادگاه مبارک و اعضای اخوان المسلمین به طور همزمان برگزار می شود تا حکومت السیسی با این رویکرد، انقلابیون و معترضین را تهدید می کند و از سویی دیگر، حسنی مبارک مورد عفو قرار می گیرد تا به عناصر فعلی حکومت، قوت قلب داده شود. صاحب منصبان و نیروهای نظامی مصر نگرانند که مبادا فردا دستگیر و محاکمه شوند زیرا این روزها صحبت از انقلابی جدید است و سناریوی جدید .
بنابراین چنانچه فهرستی از خیانت ها و جنایت های قوه قضائیه مصر تهیه شود، نباید تنها، بخشش و عفو مبارک در آن ثبت گردد. در عرصه جهانی، کشورهای مترجع منطقه و به خصوص رژیم صهیونیستی در زمانی که بحث حقوق بشر در جهان مطرح است، حتی یک کلمه، اسمی از زندانیان مصری نمی برند و لال می شوند. در حالی که تنها در یک مورد، حکم اعدام 700 نفر از اعضای اخوان المسلمین صادر شد .اما در خصوص ارتباط وقایع مصر و موج بیداری اسلامی نیز باید گفت؛ مردم مصر از پیشگامان بیداری اسلامی بودند و بعدها با رسوخ جریانات افراطی و تکفیری در بدنه حکومت مصر این موج به انحراف کشیده شد و با ظهور و بروز گروه های تکفیری مثل داعش، سرعت بیداری اسلامی کند شد.
بنا به فرمایش مقام معظم رهبری، گروه های تکفیری و تروریستی خط مقدم مبارزه مسلمانان را از فلسطین اشغالی به خیابان ها و شهرهای عراق، سوریه، پاکستان و لیبی کشاندند و آن را منحرف کردند.ظرفیت بیداری اسلامی و رویدادهای اخیر مصر آنقدر حساس است که ارتش ناچار است با توسل به زور جلوی آنان را بگیرد. یکی از دلایلی که ثابت می کند بیداری اسلامی مصر مانند آتش زیر خاکستر، همچنان پرحرارت است، همین اقدامات قضایی و برخوردهای تند ارتش است. مجازات 20 سال زندان برای کسانی که دست به اعتراض می زنند نشان دهنده ترس حاکمان نظامی از بازگشت مجدد اسلامگرایان به قدرت است. باید منتظر بود و دید که آیا اسلامگرایان خشمگین از حکم ناعادلانه آزادی دیکتاتور، از گذشته درس می گیرند؟
حکومت اسلامگرایان مصر علیرغم انتظارات فراوان، در چنبره افراط و تکفیر و مصالحه با رژیم صهیونیستی گرفتار آمد و به جای توجه به منافع کلی جهان اسلام و تمرکز بر رفع مشکلات داخلی، بر اختلافات قومی و مذهبی دامن زد و شد آنچه شد. اکنون با اوج گرفتن اعتراضات، بار دیگر چشم های امیدوار به سمت مصر، دوخته و بارقه های امید در دل ها تابیده شده تا شاهد اوج گرفتن تمدّن عظیم این سرزمین کهن و بازیابی جایگاه واقعی آن در کشورهای اسلامی باشیم.
آفرینش:رفع مشکلات تولیدکنندگان داخل و کمک به اشتغال بیکاران
«رفع مشکلات تولیدکنندگان داخل و کمک به اشتغال بیکاران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن میخوانید؛وقتی بحث اتکا به تولیدات داخلی و کم کردن وابستگیها به کالاهای وارداتی پیش میآید یکی از نخستین و مهمترین مسائلی که مطرح میشود نحوه تحقق یافتن این امر است. طبیعتا دست یافتن به چنین هدفی نیازمند فراهم کردن مقدماتی مناسب و درخور میباشد تا در پرتو آن بتوان، حال و روز اقتصادی یک کشور را به سمت استقلال اقتصادی، صادراتمحور شدن به جای وارداتمحور بودن و درنتیجه توسعه اقتصادی، سوق داد.
بدیهی است تولیدکنندگان داخلی برای کسب توفیق در زمینه فروش کالا و خدمات و در مرحله بعد، رقابت با بازار جهانی، نیازمند حمایتند و این پشتیبانی و فراهم آوردن مقدمات برای قوت گرفتن تولیدکنندگان داخل، شاید در ابتدا هزینههایی را دربرداشته باشد اما مطمئنا درصورت حمایتهای اصولی و دوراندیشانه، بعد از گذشت مدتی، سود چندبرابری حاصل از این مساله مجددا به کشور بازخواهد گشت و اثر آن در عرصه اقتصاد و در نگاهی فراتر، در همه زمینهها قابل درک و مشاهده خواهد بود.
از طرف دیگر، کمک به تولیدکننده داخلی، خود، کمک بسیاری به ایجاد و تقویت بسترهای اشتغال برای افراد جامعه خواهد نمود و تقویت اشتغال نیز به یاری بسیاری از مسائل فرهنگی در جامعه خواهد شتافت و این چرخه همین طور ادامه مییابد تا یک جامعه، در اثر تصمیمگیری درست و انتخاب منطقی در یک عرصه، در دیگر عرصهها نیز، به طور مستقیم و غیرمستقیم از پیامدهای آن تصمیم، برخوردار و بهرهمند شود.
مسلما تا وقتی راههای رفته در گذشته را ادامه داده و برای از بین بردن موانع، اقدامی اساسی صورت نگیرد، نمیتوان به تغییر نتایج، امیدوار بود. در این رابطه، یکی از اساسیترین مسائلی که میتواند موجب کمک به تولیدکنندگان داخلی شود کم کردن از میزان مالیات واحدهای تولیدکننده است تا این واحدها بتوانند از عهده هزینههای سنگین تولید برآیند. مورد قابل اشاره دیگر، حمایت موسسات مالی و بانکها از تولیدکنندگان میباشد که با درنظرگرفتن تسهیلاتی برای تولیدکنندگان، وارد عرصه حمایت از تولید داخل بشوند.
در حال حاضر ممکن است بسیاری از واحدهای تولیدی از خدمات بانکی استفاده کنند اما با توجه به رقم سودهای بانکی، نمیتوان انتظار داشت استفاده از این خدمات، به نفع تولیدکننده تمام شود. این نکته را نیز نمیتوان از نظر دور داشت که هماکنون بسیاری از واحدهای تولیدی، با ماشینآلات و ابزار فرسوده و مستهلک در حال فعالیتند و با مشکلاتی همچون کمبود نقدینگی برای این مساله و نداشتن قدرت برای ترمیم و تعویض این موارد مواجهند. بالطبع، درنظر گرفتن تسهیلاتی درجهت نوسازی و تعویض ماشینآلات فرسوده، مسالهای است که میتواند منجر به ایجاد بهبود در روند فعالیتهای تولیدی واحدهای مزبور شود. در غیر این صورت و در اثر تداوم مشکلات این بخش، طبیعی است که به جای کسب توفیق در عرصه صنعت و تولید داخل، شاهد رکود و عدم کسب نتایج مطلوب در این حوزه خواهیم بود. چنان که در گذشته هم شاهد بودهایم کارخانجات و واحدهای تولیدی داخلی را که به دلایل مختلف و وجود مشکلاتی که به تعدادی از آنها اشاره شد، به حالت تعلیق درآمده و از تولیدات خود کاستهاند و از همه مهمتر، بیکاری و اخراج نیروهای مشغول به کار در واحدهای مزبور از پیامدهایی است که طبیعتا منحصر به عرصه اقتصاد نمانده و دود آن به چشم حوزههای فرهنگی و اجتماعی نیز خواهد رفت.
در ارتباط با محصولات تولید داخل، یک مساله دیگر، بالا بردن کیفیت تولیدات و همین طور اعمال تجدیدنظرها و بکارگیری خلاقیت در این زمینه است که میتواند نتایج مطلوبتری را رقم بزند. در ارتباط با حمایت از تولید و تولیدکننده داخلی، یکی از کلیدیترین موضوعات، بحث اشتغال است. در شرایطی که اشتغال، یکی از مهمترین نیازهای نیروی انسانی در جامعه ما است و حل معضلات مربوط بدان، بسیاری از مشکلات دیگر همچون مشکلات اجتماعی و خانوادگی و طلاق و اعتیاد و... را نیز به خودی خود تا حد زیادی حل خواهد کرد، چرا با تقویت تولید داخلی و رفع مشکلات این حوزه، فکری برای کم کردن آمار بیکاران در کشور که متاسفانه تعداد زیادی از آنها، جوانان هستند ننماییم؟
مردم سالاری:مورد عنایت وزیر علوم
«مورد عنایت وزیر علوم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛با این که در عالم سیاست هیچ چیز بعید نیست اما با توجه به سابقه دیرین و روحیه روحانی و پایبندی وی به میثاقی که با موکلان خود دارد و نیز میداند که عدم تقید به آن دارای چه عوارضی است، به نظر نمیرسد که تغییر رویهای صورت گرفته، معامله پشت پردهای در میان باشد.
از طرفی، به گمان نگارنده، گزینه پنجم دولت هم از سنخ چهار گزینه پیشین است چون در دو دولت متفاوت با مشی و تفکر دولت نهم و دهم بر مسند وزارت نشسته و در هیچ مسوولیتی هم در هشت سال گذشته، مورد توجه نبوده فقط در دولت یازدهم، برای بار سوم، در هلال احمر، به همکاری با دولت، برگزیده شده است و چنانچه جای میلی منفرد یا هر کدام از معرفی شدگان سوم و چهارم جهت اخذ رای اعتماد به مجلس پیشنهاد میشد، معلوم نبود که مورد تایید قرار گیرد و 197 رای مثبت بیاورد، اما به هر صورت مجلس کاری کرد که بایسته بود و با این کار، هم کیان مجلس حفظ شد و هم نشان داد که میخواهد با دولت همکاری مشروط داشته باشد و انتظاری هم جز این نبود . آرزوی ما هم وفاق بین این دو قوه به دور از حرکتهای احتمالی ایذایی جامعه به خود مشغول کن است . حال، با گذر از این مقدمه و با توجه به برنامه جامع وزیر که به مجلس ارائه شد و مورد تایید قرار گرفت، لزوم پایبندی وزیر در عمل البته به آن، خواسته ملت است. به غیر از آن، عنایت مقام وزارت به نکات ذیل، امری ضروری مینماید:
1- محیط علمی و پژوهشی، فراغ خاطر و آسودگی روح و روان میخواهد، بدیهی است که اگر چنین محیطی، امنیتی شود نه تنها نتیجه مطلوب حاصل نمیشود بلکه فرار مغزها و مهاجرت نخبگان و فرهیختگان را در پی خواهد داشت که ضایعه این امر، چندین برابر تحریمها به جامعه آسیب میرساند چنان که به تجربه، پیامدهای آن را دریافتهایم .
2- دانشگاه جای درس و بحث و علم و کتاب است . ملت نمیخواهد که فرزندانش به جای دانش و دانشوری به سیاستزدگی دچار شوند اما انتظار هم ندارد که فضای اندیشه و قلم وبیان که زیرساخت آینده فکری و علمی گردانندگان آینده کشور است، محدود و آلوده به شائبهها و تهدید و ترس باشد.
3- ایجاد کرسی آزاداندیشی، بایسته محیط فکری است. در چنین محیطی به استناد اصل 23 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مواخذه قرار داد» حال اگر دانشجویی به جرم ابراز عقیده، ستارهدار شده است باید به استناد قانون از او دلجویی و دفع اتهام کرد و مهمتر از آن اگر استادی به همین جرم و گناه داشتن عقیده، خانهنشین شده باشد باید مورد ملاطفت قانون قرار گیرد و با عذرخواهی از ایشان و با احترام خاص باید به جایگاه خود بازگردانده شود و در ضمن، شرایطی نهادینه شود تا سنت ناصواب خانهنشین کردن استادان دارای استقلال فکری، برای همیشه از جامعه دانشگاهی ریشه کن گردد. چون همان گونه که بزرگان گفتهاند: دانشگاه، منشاء تحولات جامعه و علم و حاصل آن، سبب اقتدار ملی است و با دستاوردهای آن میتوانیم رشتههای وابستگی به غیر را به پیوند متقابل علمی با دنیای علم و اندیشه جهانی بدل کنیم.
4- توزیع عادلانه امکانات آموزشی و پژوهشی در مناطق محروم، نباید سبب نزول کیفیت علمی، چنان که اکنون هست باشد.
5- وزارت علوم را بایسته نیست که در سیر علمی و پژوهشی و فکری خود با وزیر، احساس غربت و بیگانگی کند. از قضا موفقیت وزیر هم در همین نکته است حمایت دانشگاهها از فرهادی هم به امید همخوانی و همراهی است و همین همنوایی، محیط پرنشاطی را فراهم میکند که موجب نشو و نمای اندیشه و علم حاصل آن است.
6- رسیدگی و پیگیری بورسیهها، راه پیمودهای است که مردم میخواهند تا به نتیجه برسد. بنابراین هرگونه تسامح و ملاحظهکاری در این امر، آینده علمی دانشگاهها را سخت به مخاطره میاندازد و مسلم است که بروز ناهنجاریهای ناشی از آن، درخور ملت نجیب و دانشگاه نژاده ایران اسلامی نیست .
7- مشورت با اهل، از اصول و مبانی اعتقادی ماست اما تاثیر پذیریهای غیرمتعارف از مناطق، چنان که برخی این راه خطا رفتهاند و امتیازهای نبایستهای دادهاند و به عوارضش گرفتارند، زهر مهلک مدیریت است امیدواریم که فرهادی گرفتار چنین امتیاز دهیهایی نشود و کسی هم نتواند مقام وزارت را مصادره به مطلوب کند و به میدان بازی خود ببرد و همه سوابق نیکوی وزیر را تحت تاثیر قرار دهد.
ابتکار:یک نمره ارفاق به دیکتاتور
«یک نمره ارفاق به دیکتاتور»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛مصر فقط سرزمین عجایب اهرام ثلاثه و پیکرهای مومیایی شده فرعون های باستانی نیست. کرانه های نیل، برای مردم، تنها راوی هزاره های پیش از میلاد نیست، که رخدادهای همین سه سال پیشِ آن نیز دست کمی از شگفتی های ابوالهول نداشته است.
تا همین سه سال پیش مردی بر تخت حکومتش نشسته بود که سی سال تمام هیچ کاری به جز حکومت نکرده بود. او اگر چه در هیئت یک قهرمان ملی به کاخ ریاست جمهوری پای گذاشته بود، اما سی سال بعد جز شبحی از آن قهرمان با خود نداشت که آن را برداشت و با بالگردهای ارتشی که هنوز روسای آن به وی وفادار بودند از شهر پررمزوراز قاهره گریخت.
داستان "محمد حسنی سید مبارک" تا اینجای کار شبیه داستان همه دیکتاتورها بوده است. اینکه بر شانه های مردم کشورت پا بگذاری و در کاخ آمال و آرزوهایشان فرود بیایی و جوانی و میانسالی و پیری را در روزهای آفتابی و شب های رویایی کاخت سپری کنی، رسم بسیاری از دیکتاتورهای یک قرن اخیر بوده است. این که آن قدر در آن کاخ بمانی و فرمان برانی و مخالفان را با داغ و درفش مجازات کنی، هم رسم همه مقتدران تاریخ بوده است. چه محمدرضا پهلوی باشی،چه صدام حسین، چه معمر قذافی و چه حسنی مبارک.
مخالفت ها و اعتراضات را با آتش پاسخ دادن نیز نقشی است که تاریخ برای همه دیکتاتورها نوشته است و حسنی مبارک نیز، اگر چه عنوان رئیس جمهور را با خود یدک میکشید و نامش را با لطایف الحیل از صندوق آرای انتخابات بیرون میکشید، در برابر اعتراضات مردم اش همان نقش را برعهده گرفت. از یک طرف فرمان داد تا ارتش با پیشرفته ترین امکاناتِ آدم کشی به خیابان بیاید و از سوی دیگر گروهی از مواجب گیران را سامان داد تا سوار بر شتر نماینده بدویتِ عربی سرزمین نیل باشند و معترضان به ساحت سیدالرئیس را به خاک و خون بکشند. تا اینجا نیز هیچ تفاوتی با دیکتاتورهای همه تاریخ نداشته است.
مردم مصر اما 17 شبانه روز تمام در خیابان ماندند و در میدان ها چادر زدند تا دوره جدیدی را فارغ از سایه دیکتاتوری تجربه کنند. او هم مانند همه داستان های این چنینی وقتی "صدای انقلاب " مردم کشورش را شنید که دیگر دیر شده بود.
دیکتاتور پیر مصر اما گویی تصمیم گرفته بود آخرین سکانس فیلم دیکتاتورها را به گونه ای دیگر بازی کند. او نه مثل شاه ایران به غرب پناه برد و نه مانند دیکتاتور تونس شرق را انتخاب کرد، نه مانند قذافی و صدام حسین به سوراخ ها و کانال های زیرزمینی پناه برد. او تصمیم گرفت که در کشورش بماند؛ کشوری که در آن سی سال تمام هیچ سخن مخالفی را از سوی مردم اش تاب نیاورد، کشوری که آن را در همه این سال ها ملک شخصی خود میدانست و مردمان را مستاجرانی که به لطف تدبیر او (!) نانی میخوردند و هوایی تنفس میکردند.
***
او روز گذشته از اتهام کشتار مردم مصر تبرئه شد و اولین رئیس جمهور بعد از سرنگونی او، این روزها در معرض صدور حکم اعدام قرار دارد. این هم از عجایب دیگر این سرزمین پر رمزوراز است که در حکومتی که دیگر حکومت دیکتاتور نیست، دیکتاتور تبرئه و انقلابی مخالفِ او حبس میشود. این نوشته قصد ارزیابی این تناقض را ندارد. اما گویی حسنی مبارک در آخرین حرکت شطرنج خود اشتباه همه دیکتاتورها را تکرار نکرد. او نه مانند شاه ایران در غربت خواهد مرد، نه مانند صدام حسین تصویر مردی کثیف، پشمالو و ذلیل در عمق گودالی از خود به جا خواهد گذاشت و نه همچون دوستش قذافی آخرین لحظات زندگیش به جوانکی التماس خواهد کرد که تنش را به نیش چاقو پاره پاره نکند. او تصمیم گرفت در کشورش محاکمه شود و بمیرد. شاید تاریخ به همین خاطر یک نمره به او ارفاق کرده است.اگرچه هیچ گاه نخواهد توانست نامش را از فصل دیکتاتورها در کتاب تاریخ پاک کند.
دنیای اقتصاد:سیگنالهای اشتباه در بازارها
«سیگنالهای اشتباه در بازارها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی میرزاخانی است که در آن میخوانید؛بازارهای مهم کشور به ویژه بازار سهام و بازار ارز بلافاصله پس از انتشار اخبار مربوط به نتیجه مذاکرات ایران با گروه 1+5 تحت تاثیر هیجانات روانی مجددا دچار سردرگمی شده است. این سردرگمی باعث شده تا شاخص بورس در سه روز کاری حدود 2700 واحد سقوط کرده و از مرز 76 هزار واحد به کانال 73 هزار رجعت کند. بازار ارز نیز دیروز با لمس مرز 3400 تومان در برابر هر دلار، رکورد نرخها در زمان استقرار دولت روحانی را شکست. به هر حال، مسلم این است که تحولات قیمتی در این دو بازار متاثر از فضای روانی اقتصاد، بر مبنای انتظاراتی شکل گرفته است که فعالان اقتصادی دارند؛ اما سوال این است که آیا این انتظارات فعالان بازار بر مبنای اطلاعات صحیح و کامل استوار شده است؟
برای پاسخ به این سوال باید به دقایق آخر ضربالاجل سوم آذر بازگشت و به مقایسه انتظارات فعالان بازار در مقاطع زمانی قبل و بعد از مرز ضربالاجل نسبت به سناریوهای مطرح پرداخت. سناریوهای محتمل برای مذاکرات ایران و 1+5 همواره در سه گزینه کلی شکست، تمدید یا تداوم مذاکره و نهایتا توافق محصور است. آنچه میتواند با تزریق بدبینی به بازارها، فضای فعالیتهای اقتصادی را دچار حالت ابهام و سردرگمی کند سناریوی «شکست مذاکرات» است که از این زاویه در نقطه مقابل سناریوی «توافق» قرار دارد؛ اما سناریوی «تمدید مذاکرات» ذاتا واجد هیچ کدام از ویژگیهای سناریوهای «شکست» یا «توافق» نیست. اینکه بازارها واکنشی از خود نشان میدهند که قاعدتا مربوط به سناریوی شکست مذاکرات میتواند باشد از دو حال خارج نیست.
اول اینکه انتظار حصول توافق میان فعالان اقتصادی به هر دلیل بسیار بالا بود اما بلافاصله پس از اعلام گزینه تمدید به عنوان نتیجه مذاکرات، بازارها دچار شوک ناشی از تغییر سریع انتظارات شدند. دوم اینکه احتمالا دو مقطع زمانی «دوره مذاکره قبل از سوم آذر» با «دوره مذاکره بعد از سوم آذر» برای فعالان بازار دارای مفهوم یکسانی نیست اگرچه در هر دو مقطع زمانی آنچه جریان دارد صرفا مذاکره است نه توافق یا شکست.
میتوان احتمال داد علت واکنش متفاوت فعالان بازار به این دو مقطع زمانی، به این مساله مربوط است که در دوره قبل از سوم آذر، انتظاراتی که بر بازار حاکم بود براساس امید به توافق شکل گرفته بود که در دوره پس از سوم آذر این انتظارات کاملا معکوس شده است. اگر احتمال اول را مبنا قرار دهیم میتوان نتیجه گرفت که فضای چند روز اخیر کاملا موقتی است و به عنوان مثال سقوط چند روزه بورس ریشه در اضافه پرش شاخص سهام در روزهای قبل از سوم آذر دارد که انعکاسی از خوشبینی بالا به حصول توافق بود، اما بلافاصله پس از اعلام نتیجه مذاکرات، این اضافه پرش در چند روز اخیر تخلیه شد.
ولی اگر احتمال دوم را مبنا قرار دهیم به نظر میرسد در خلأ اطلاعرسانی صحیح و دقیق، بازار تحت تاثیر سیگنالهای ناصحیح و اشتباه قرار گرفته است؛ چرا که آنچه در فضای مذاکرات ایران و 1+5 جریان دارد و گروه 1+5 در نهایت چارهای جز پذیرش بازی برد- برد پیشنهادی ایران ندارد برخلاف انتظاراتی است که به صورت شایعههای مبهم در بازارها تزریق میشود. در هر صورت، به نظر میرسد سیستم اطلاعرسانی دولت دچار ضعف اساسی است و خلأ اطلاعات صحیح و بهنگام که باید از سوی دولت در سطحی قابل اقناع برای بازیگران اقتصادی ارائه شود متاسفانه با اطلاعات ناصحیح و اشتباهی پر میشود که ناشران این نوع اطلاعات غلط هر کدام منافع خاص خود را دنبال میکنند.
واکنش به موقع دولت به تحولات قیمتی آخر هفته در بازارها میتوانست با ارسال سیگنالهای صحیح به فعالان اقتصادی از گسترش انتظارات ناصحیح در بازارها جلوگیری و نوسانهای مخرب را در همان ابتدا متوقف کند؛ چیزی که اتفاق نیفتاد و ضروری است ضمن جبران این اشتباه در اسرع وقت، برای این ضعف ساختاری نیز چارهاندیشی اساسی شود.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد