ونس وی گوگانگ لی سی ام آوریل 1968 در دانگدونگ چین متولد شد و یازدهم ژوئن 2001 به کانادا مهاجرت کرد و دو سال بعد یک شهروند کانادایی شد. سی ام جولای 2008 بود، ونس سوار بر اتوبوس گریهاند از ادمونتون به سمت وینیپگ در حرکت بود. روی یکی از صندلیهای همان اتوبوس جوان بیستو دو ساله کانادایی به نام تیم مک لین نیز نشسته بود. تیم همانطور که بیرون را نگاه میکرد خوابش برد. در همین هنگام لی آرام و بیصدا از جایش بلند شد، چاقویی از زیر پیراهنش بیرون آورد و ضربات پیدرپی به گردن و سینه تیم وارد کرد و قسمتهای مختلف گوشت بدن تیم را خورد. شاهدان ماجرا پلیس کانادا را از این حادثه وحشتناک مطلع کردند، وقتی پلیس به محل حادثه رسید قاتل آدمخوار هنوز در اتوبوس بود و گاه و بیگاه به طعمهاش سر میزد. پلیس لی را دستگیر و دستبند به دست سوار با خود برد.
لباسهای لی مورد بازرسی قرار گرفت داخل جیبهایش گوش، بینی و زبان قربانی پیدا شد. وقتی جسد تیم به پزشکی قانونی منتقل شد چشمها و قلب سر جایش نبود و هیچ وقت هم پیدا نشد. به گفته دکتر پزشکی قانونی به احتمال زیاد لی این دو عضو تیم را خورده بود.
با دستگیری لی او در سوم مارس 2009 دادگاهی شد. وی در جلسه دادگاه ادعا کرد که هیچ جنایتی را مرتکب نشده و بی گناه است. با انجام آزمایشهای لازم معلوم شد که لی یک بیمار روانی است و از این رو وی به یکی از بیمارستان روانی کانادا فرستاده شد و تا به امروز در آنجا به سر میبرد.
لئوناردا سیانسیولی
سال 1893 لئوناردا سیانسیولی در مونتلا ایتالیا متولد شد. او در کودکی دو بار دست به خودکشی زد. سال 1939 گیوسپ پسر بزرگ لئوناردا به او خبر داد که میبایست به ارتش ایتالیا بپیوندد تا در جنگ جهانی دوم شرکت کند. این خبر لئوناردا را به این فکر انداخت که برای در امان بودن میبایست انسانها را قربانی کرد و از این رو نقشه قتل سه زن میانسال را کشید. او بعد از اینکه طعمههایش را با تبر به قتل میرساند اعضای بدنشان را به 9 قسمت مساوی تقسیم میکرد و خون مقتولان را در وانی در حمام خانهاش نگه میداشت.
لئوناردا با جسد مقتولانش کیک درست میکرد و نه فقط آن را به زنانی که برای دیدنش به خانه شان میآمدند تعارف میکرد بلکه خود و پسرش نیز از این کیکها میخوردند.
وقتی لئوناردا سومین قتل خود را مرتکب شد با جسد زن، صابون و کیک درست کرد و آن را برای همه همسایههایش برد. در این موقع یکی از همسایهها به لئوناردا مشکوک شد و پلیس را باخبر کرد. لئوناردا پس از دستگیری خیلی زود به قتلهایی که مرتکب شده بود، اعتراف کرد. قاضی دادگاه وی را به 30 سال زندان و سه سال حبس در تیمارستان زنان جنایتکارمحکوم کرد. لئوناردا در اکتبر 1970 در تیمارستان دچار سکته مغزی شد و در گذشت.
جارنو الگ
جارنو الگ عامل فجیعترین جنایت رخ داده در تاریخ فیلیپین است. سال 1975 الگ در هیوینکا فنلاند متولد شد. او در دوران کودکیاش با حیوانات رفتار بسیار بدی داشت و آنها را به فجیعترین شکل ممکن مورد آزار و اذیت قرار میداد. بیست و یکم نوامبر 1998 جارنو الگ وارد خانه مرد غریبهای شد و او را خفه کرد. سپس جسد مرد را کالبد شکافی کرد و به همراه چند نفر دیگر شروع به خوردن مقتول کرد. الگ سه همدست داشت، آنها علاوه بر خوردن مقتول بخشهای مختلف بدن او را برای انجام آیین شیطانپرستانه مورد استفاده قرار دادند. پس از این قتل هیچکس از این حادثه با خبر نشد تا اینکه یک پا در محل دفن زبالهها پیدا و تحقیقات آغاز شد و کارآگاهان نام این پرونده را قتل محل دفن زبالهها گذاشتند. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه بالاخره جارنو الگ به اتهام قتل جوان بیست و سه ساله و خوردن اعضای بدن او دستگیر شد. علاوه بر الگ آدمخوار دو همدست دیگر او، ترهی جوانا ترواشونکا و میکا کریستین ریسکا نیز به دام قانون افتادند. ترواشونکا هفده ساله به هشت سال و شش ماه زندان و ریسکا بیست و یک ساله به دو سال و هشت ماه زندان محکوم شد. در جلسه دادگاهی این سه نفر قاضی دستور داد به مدت چهل سال جزئیات قتلهای این آدمخوار محرمانه باقی بماند و از این رو اطلاعات اندکی در دست است.
تاراری
ماجرای تاراری یکی از عجیبترین حوادث در تاریخ به شمار میرود. گفته میشود تاراری سال 1772 در فرانسه متولد شد. وی اشتهای سیریناپذیری برای خوردن داشت. او هر چیزی را از چوبپنبه و سنگ گرفته تا حیوانات را میخورد تا بلکه سیر شود و حتی لابهلای زبالههای شهر و فاضلابها نیز بهدنبال خوراکی میگشت. رفتارهای عجیب و غریب تاراری توجه مسئولان کشور را به خود جلب کرد و از اینرو آنها به فکر افتادند تا روی او آزمایشهای پزشکی انجام دهند و توانایی خوردن او را محک بزنند.
تاراری گربه زنده، مار، مارمولک و توله سگ هم میخورد و حتی یک بار مارماهی را بدون اینکه بجود قورت داد. باوجود رژیم غذایی عجیب و غریب تاراری و نیاز بیپایان او به غذا، اندازه بدنی او کاملا طبیعی بود و به هیچ عنوان شبیه آدمهای روانی نبود. وقتی تاراری را برای درمان به بیمارستان بردند وی از اتاقش یواشکی خارج میشد و میان زبالهها دنبال چیزی میگشت تا آن را بخورد، اما این تازه اول ماجرا بود زیرا وی به کارهای خطرناکتری دست زد.
او در بیمارستان شروع به نوشیدن خون تعدادی از بیماران کرد و حتی شبانه به سردخانه میرفت و بخشی از اجساد را میخورد. تاراری سال 1798 بهدلیل ابتلا به بیماری سل از دنیا رفت. بعد از مرگ تاراری جسد او به سرعت تجزیه شد. وقتی جسد وی در پزشکی قانونی مورد معاینه قرار گرفت اجزای داخلی بدنش از جمله کبد، کیسه صفرا و شکم او به شکل عجیبی بزرگ و دچار زخم بود و عجیبتر اینکه بیشتر اعضای داخلی بدن او نیز پوسیده بود.
ماتیج کورکو
تا آگوست 2011 روستاییان سوکول در اسلوواکی ماتیج کورکو را یک مرد ساده میدانستند که مثل بقیه با همسر و دو فرزندش زندگی میکند اما در واقعیت او فردی بود که قربانیهایش را در اینترنت پیدا میکرد و آنها را میخورد.
کورکو قربانیانش را همچنان فریب میداد تا اینکه در تابستان 2011 یک مرد سوئیسی با پلیس تماس گرفت و گفت که یک نفر در اینترنت قصد دارد او را متقاعد به خودکشی و آدمخواری بهصورت آنلاین کند. یکی از ماموران پلیس سوئدی بهعنوان طعمه برای شناسایی مرد آدمخوار با او از طریق اینترنت ارتباط برقرار کرد و با کورکو قرار ملاقات گذاشت تا توسط این مرد خورده شود.
واحدهای ویژه پلیس آماده عملیات بودند. طعمه به محل قرار رفت و وقتی کورکو سلاحش را کشید تا مامور را وادار به خودکشی کند یک تک تیرانداز او را هدف پنج گلوله قرار داد و وقتی پلیس خانه کورکو را بازرسی کرد اعضای مختلف بدن انسان در یخچال وی کشف شد.
پیتر بریان
سال 1969 پیتر بریان در لندن متولد شد. خانواده او مهاجرانی بودند که از کشور جزیرهای باربادوس در شمال شرق ونزوئلا، به انگلیس مهاجرت کرده بودند. سال 1993 بریان به یک صندوقدار بیست ساله حمله کرد و وی را با ضربات چکش به قتل رساند و از اینرو وی یک سال بعد به تیمارستان امنیتی رامپتون منتقل شد. اکتبر 2003 روانپزشکان متوجه پیشرفتهای درمانی بریان شدند و تصمیم گرفتند تا او را به جای دیگری منتقل کنند. یک سال بعد مشاوران اجتماعی به تیمارستان دعوت شدند تا بریان را به تیمارستان دیگری با امنیت پایینتر منتقل کنند. در پرونده بریان آورده شده بود که او مرد خوبی است و هیچ دوستی ندارد و در زندگیاش تنهاست.
اوایل سال 2004 بریان یک دختر شانزده ساله را در بیمارستان مورد تعرض قرار داد و از این رو وی را به بخش روانپزشکی بیمارستان جنرال نیوهام منتقل کردند. این مرد در فوریه همان سال بدون اینکه پرسنل تیمارستان متوجه شوند از بخش خود خارج شد و سراغ دوست خود چری رفت و پس از قتل وی، جسدش را خورد. در شب حادثه نیکلا نیومان یکی از دوستان چری به خانه او رفت. در خانه چری همیشه باز بود. نیکلا وارد خانه که شد بوی تعفن بسیار بدی به مشامش رسید و ناگهان پیتر بریان را دید که چاقو به دست از آشپزخانه بیرون آمد و گفت:چری مرده نیکلا در ابتدا حرف پیتر را باور نکرد اما وقتی جسد چری را با دست و پای جدا شده دید رنگ از رخسارش پرید و پا به فرار گذاشت. وقتی پلیس به محل حادثه رسید بریان همچنان در خانه چری بود. دستها، لباس و همه بدن او غرق در خون بود. در آشپزخانه مقداری گوشت سرخشده انسان پیدا شده بود و در بشقاب خالی که کارد و چنگالی کنار آن دیده میشد آثاری از گوشت بدن چری کشف شد. بریان در همان زمان دستگیری به آدمخواریاش اعتراف کرد. او بعدها در بازجوییهایش گفت، اگر پلیس سر نمیرسید قربانی دیگری را هم به کام مرگ میکشاند زیرا به روح آنها نیاز داشت.
منابع: دیلیمیل / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد