زیرا برخورداری از منافع مذهبی در حکم تفاخر و مباهات عشایری محسوب میشد. همچنین آنها به شرب خمر و رقص مبادرت داشتند و دخترانشان را زنده به گور میکردند. تمامی این اعمال نزد آن حضرت نکوهیده و ناخوشایند بود. (ناس، 1379، 714 و 715) به طوری که این مهم حتی در سوره مائده نیز آورده شده است. «همانا شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد پس آیا شما دست برمیدارید.» (سوره: 5، آیه: 91)
آن حضرت در چنین محیطی و با توجه به مشکلات موجود در قوم رشد کرد. سخنانی ارزشمند از ایشان باقی مانده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود.
پیامبر همیشه به امین بودن و امانتداری معروف بوده و در این مورد فرمودهاند: «اد الامانه الی من ائتمنک ولا تخن من خانک». «با کسی که تو را امین میداند به امانت رفتار کن و به کسی که به تو خیانت کرده است خیانت مکن.» (نهج الفصاحه، ص21)
همچنین پیامبر قضا و قدر الهی را باور داشت و در جای دیگری در این باره فرمودهاند: «وقتی خدا بخواهد قضا و قدر خویش را اجرا کند، عقل صاحب خردان را میگیرد و قضای خویش را درباره آنها جاری میسازد و وقتی فرمان خداوند انجام میگرفت، عقولشان را باز پس میداد.» (نهجالفصاحه، ص 32) مولانا این گفته پیامبر را در شعر خویش این چنین بسط داده است:
چون قضا بیرون کند از چرخ سر
عاقلان گردند جمله کور و کر
چون قضا آید شود دانش بخواب
مه سیه گردد بگیرد آفتاب
چرخ گردان را قضا گمره کند
صد عُطارِد را قضا ابله کند
چون قضا آید نبینی غیرپوست
دشمنان را باز نشناسی ز دوست
این هوا با روح آمد مقترن
چون قضا آید وبا گشت و عَفن
پس قضا ابری بود خورشید پوش
شیر و اژدرها شود زو همچو موش
غیر آن که در گریزی در قضا
هیچ حیله نَدهـدَتْ از ویْ رها
آنچنان که دیده میشود سخن مولانا درمورد قضا و قدر الهی دقیقا همان گفته پیامبر است. هنگامی که واقعهای رخ دهد، این فعل از کسی جز خداوند صادر نشده است و نسبت دادن آن رویداد به غیر و مبارزه و ستیز با آن، جهل محض است. چرا که هیچ کس را یارای مقابله با سرنوشت و حکم الهی نیست. آن حضرت دروغ و دروغ گویی را نیز نکوهش کرده و فرمودهاند: «از دروغ بپرهیزید زیرا دروغ نه جدی و نه شوخی روا نیست، انسان نباید به طفل خود وعده دهد و وفا نکند، دروغ کسان را به بدکاری میکشاند و بدکاری آنها را به جهنم میرساند و راستی کسان را به نیکوکاری میکشاند و نیکو کاری آنها را به بهشت میرساند. (نهجالفصاحه، ص201)
نزد ایشان تکبر و حرص و حسد نیز امری ناروا محسوب میشود: «از تکبر بپرهیزید که شیطان بهواسطه تکبر از سجده آدم دریغ کرد. از حرص بگریزید که آدم بهواسطه حرص از میوه درخت بخورد. از حسد دور مانید که هابیل بهواسطه حسد قابیل را کشت. بنابراین تکبر و حرص و حسد سرچشمه همه گناهان است.» (نهجالفصاحه، ص 200)
در این مورد پیامبر نه تنها به مقابله با حسد و حرص و تکبر میپردازد، بلکه داستان آفرینش آدم و سجده نکردن شیطان بر او و رانده شدن انسان از بهشت و ماجرای هابیل و قابیل، دو فرزند حضرت آدم را نیز اشارهای به حسد و تکبر میدانند.
آن حضرت حتی در مورد قوای طبیعت نیز نظراتی دارند. باید توجه داشت که گفتهها و احادیث ایشان معنایی باطنی و رمزی نیز داشته است.
پیامبر در حدیثی رحم آوردن برسه گروه را سفارش میکنند. «ارحموا ثلاثا عزیز قوم ذل و غنی قوم افتقر و عالما یلعب به الجهال» و مولانا معنی این شعر را از زبان پیامبر چنین آورده است:
گفت پیغمبر که با این سه گروه
رحم آرید ار زسنگید و زکوه
آن که او بعد از رئیسی خوار شد
و آن توانگر هم که بی دینار شد
و آن سوم آن عالمی کاندر جهان
مبتلی گردد میان ابلهان
این سخن پیامبر نشانگر آن است که آن حضرت بسیار به فکر مردم بودند و حال آنها را از ثروتمندانی که به فقر دچار میشوند تا عالمانی که در میان جاهلان گرفتار نمیشوند، بخوبی درک میکردهاند. این سه گروه ذکر شده دقیقا حال آن آهویی را دارند که در آخور خران زندانی شد. مولانا در اینباره نیز به احادیث پیامبر اشاره داشته است:
آهویی را کرد صیادی شکار
اندر آخور کردش آن بی زینهار
آخوری را پر ز گاوان و خران
حبس آهو کرد چون استمگران
آهو از وحشت به هر سو میگریخت
او به پیش آن خران شب کاه ریخت
گاه آهو میرمید از سو به سو
گه ز دود و گرد که میتافت رو
هر که را با ضد خود بگذاشتند
آن عقوبت را چو مرگ انگاشتند
پیامبر بزرگوار اسلام خلاصه تمامی موجودات از خاکی تا افلاکی بودند و کل وجود موجودات از وجود پر برکت ایشان نشأت گرفته است. (جامی، صفر 1398ه،ق، 275 و 276) در مورد ایشان است که گفته شده است: «من پیامبر بودم که آدم هنوز در میان آب و گل قرار داشت.» چنین فرد اندیشمند و بزرگواری که آگاه به اصول اخلاقی و پیرو نیکی و گریزنده از بدی بودند، در میان قومی زندگی میکردند که حتی بویی از آگاهی نبرده بودند. افراد جاهل و بت پرستی که پیامبر را به سخره میگرفتند و بر سر مبارکشان خاکستر میریختند و آیات الهی را چیزی جز شعر نمیدانستند. از این روست که وجود پیامبر خود دلیلی بر صدق گفتار و سخنانشان بود. به طوری که در یکایک اقوال و احادیثی که از ایشان ذکر شده به خصوصیاتی مثل امانتداری، راستگویی، ایمان به قضا و قدر الهی، مردم دوستی، دوری از تکبر و حسد و هزاران اعمال شایسته دیگر ذکر شده است. چرا که تمامی این حسنات بیانکننده خصوصیات ایشان و درایت فهم آن بزرگوار است. در واقع سخنان آن حضرت اعتراض به جامعه فاسد و مردمان جاهل آن روزگار بود که از آن زمان تا به حال برای ما به یادگار ماندهاند و فقط صاحب خردان آنها را فهم میکنند.
منابع:
- تاریخ جامع ادیان، جان بیناس، مترجم، علیاصغر حکمت، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ دهم 1379
- نهجالفصاحه، (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول)، مترجم ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان
- نقد النصوص فی شرح نقشالفصوص، جامی، با مقدمه و تصحیح ویلیام چیتیک، انتشارات انجمن فلسفه ایران، صفر1398 هجری قمری
- مثنوی معنوی، مولانا جلالالدین محمد بلخی، بر اساس نسخه نیکلسون، نشر آفتاب، چاپ اول 1375
زهرا شهرامبخت / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: