برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح پنجشنبه

جنگ جهانی سوم آغاز شده است

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند زا جمله «چرا تداوم 9 دی؟»،«چه کسانی مقصرند؟»،«هوای آلوده و پرندگان در قفس»،«ائتلاف آمریکایی تنهاتر می‌شود»،«جنگ جهانی سوم آغاز شده است»،«زمانی برای گذر از 88 »،«سانسور روحانی در 9 دی»،«سرمشق های آمریکایی»،«تغییر مسیر مسکو در پرونده هسته‌ای ایران»،«نقش کنگره آمریکا در قیمت نفت»،«قدرت اعطایی یا اکتسابی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۷۵۴۸۵۱
جنگ جهانی سوم آغاز شده است

کیهان:چرا تداوم 9 دی؟

«چرا تداوم 9 دی؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که ر آن می‌خوانید؛«9 دی» با عاشورا پیوند خورده و با آن هم‌معنا و همسو گردیده است و از این رو موافقان و مخالفان 9 دی در فرهنگ و سرگذشت عاشورا قابل «جانمایی» هستند. 9 دی در واکنش به اهانتی پدید آمد که دو روز پیش از آن به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله‌الحسین- علیه‌السلام- روا داشته شده بود و پدیدآورندگان این اهانت هم از نظر نسبت تاریخی در واقع همان کسانی بودند که اگرچه ادعای مسلمانی داشتند ولی به تعبیر صریحی که حضرت‌سیدالشهدا درباره آنان به کار برد، نه دین داشتند و نه آزادگی. همان‌ها که اگر ریشه دوانیده و سلطه خود را بر صفحات تاریخ پهن می‌کردند، اسلام رخت بر می‌بست و جای آن را شرک جدید فرا می‌گرفت. بر این اساس کسانی که در روز نهم دی‌ماه بخصوص در تهران که آن اهانت در آن واقع شد، به میدان آمدند مصداق همان کسانی هستند که در همراهی با حضرت اباعبدالله جان خود را آماده اهدا کردن بودند. دقیقا به همین دلیل فتنه 88 در آینه عاشورا قابل بحث است از این منظر اهمال‌کاران و سکوت‌کنندگان در فتنه 88 در ردیف و عداد کسانی می‌نشینند که مستوجب لعن مؤمنین هستند و از اینکه خود نقش مستقیمی در فتنه نداشته‌اند.

فتنه 88 یک فتنه تمام‌عیار بود که اصل و اساس دین را نشانه رفته بود و یک امر سیاسی معمولی نبود و لذا در قاب حوادث معمولی نمی‌گنجد و با عبارت‌های مناسب حوادث معنا و مفهوم پیدا نمی‌کند. مگر نه این است که فتنه 88 اساس و اصلی‌ترین سیاست‌ها، نهادها و اصول نظام جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود شعار علیه اصل ولایت فقیه و تلاش برای غیرمؤثرکردن ولی فقیه در هدایت جامعه نه تنها در شعارهای خیابانی به وفور ملاحظه می‌شد در بیانیه‌های رسمی آقایان خاتمی، موسوی، کروبی و... و سازمان‌ها و تشکل‌های متبوع آنان نیز می‌آمد و مطالبه‌گری لجام‌گسیخته علیه نظام اسلامی در همه این‌ها به چشم می‌خورد. بنابراین فتنه 88 اصل نظام اسلامی را هدف قرار داده بود و هزینه‌های فراوان آن متوجه اصل نظام اسلامی در حوزه‌های کلان امنیتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... بود.

در مرحله دوم مگر غیر از این است که حکومت صالح مهم‌ترین رکن «ولایت» به عنوان یک اصل از اصول دین است و بدون حکومت ولایت معنا و مفهوم عینی و واقعی پیدا نمی‌کند یا حداقل کمیت آن دو اصلی‌ترین موضوع که هدایت و اداره امور جامعه است، لنگ می‌زند. بنابراین نباید تردید کرد که اقدام فتنه‌گران اصل ولایت را نشانه رفته بود و از آنجا که ولایت مهم‌ترین رکن اسلام است و امام باقر علیه‌السلام با صراحت فرموده‌اند «مانودی بشیئ کما نودی بالولایه» می‌توانیم بگوئیم فتنه 88 در واقع یک فتنه بزرگ علیه اصل اسلام بود کما اینکه ورود مردم به صحنه در 9 دی هم ورودی برای دفاع از اصل اسلام بود. در واقع اگر نظام در برابر ادعای باطل خاتمی، کروبی، موسوی و... ضعف نشان می‌داد، این اساس اسلام بود که تهدید و تضعیف می‌شد. قرآن کریم ایستادگی مؤمنین و جریان حق در برابر زیاده‌خواهی‌ها را استقامت در راه حفظ دین و دنیای مؤمنین و بطور کلی موجودیت آنان می‌داند. در آیه 71 سوره مبارکه مؤمنون می‌فرماید: «ولو اتبع الحق اهواءهم لفسدت السموات والارض و من فیهن بل اتینهم بذکرهم فهم عن ذکرهم معرضون» فساد آسمان در واقع به معنای آن است که سکوت در برابر زیاده‌خواهی فتنه‌گران اساس دین را هم به خطر می‌اندازد و این برهم‌زننده هر خیری می‌باشد.

در فتنه 88 بحث اساسی این بود که سازوکارهای حکومت دینی و داوری ولی‌امر کنار گذاشته شود و عده‌ای بر مبنای هوی و هوس هر آنچه می‌خواهند بر جامعه اسلامی مسلط گردانند و این سیاه‌ترین نوع دیکتاتوری است و عجیب این است که همه این زیاده‌خواهی‌ها زیرعنوان مبارزه با دیکتاتوری صورت می‌گرفت. در فتنه 88 همه کسانی که اسلام را نمی‌خواستند و طی دهها سال پیش از وقوع فتنه 88 این را با صراحت ابراز کرده بودند به تشجیع فتنه‌گران و پشتیبانی همه‌جانبه از آنان روی آوردند و تا امروز هم بر این حمایت خود تأکید می‌ورزند. این‌ها یک نکته کلیدی را به ما یادآوری می‌کنند آن نکته این است که کسانی که در سال 88 عنوان فتنه‌گر پیدا کردند از اول هم درباره پذیرش روش‌ها و اصول اسلامی مشکل داشته و دشمن این را به خوبی واقف بوده است به عبارت دیگر روزی که آمریکا و رژیم صهیونیستی با صراحت از سران داخلی فتنه حمایت می‌کردند و امکانات فراوان خود را بی‌دریغ در اختیار آنان قرار می‌دادند، تردیدی نداشتند که فتنه‌گران این حمایت‌ها را با آغوش باز می‌پذیرند. در واقع دشمن خارجی در فتنه 88 به روان‌شناسی کروبی، خاتمی و موسوی و... تسلط داشتند و شاکله فکری آنان را غیردینی می‌دانستند و در واقع هم اگر پرونده فکری سران داخلی فتنه را مرور کنیم می‌بینیم که در حوزه رفتاری آنان هیچ نسبتی با دین ندارند. اینکه افرادی راضی به ریخته‌شدن خون عده‌ای مسلمان بشوند نشان می‌دهد که ترسی از این موضوع در وجود خود نداشته‌اند و این موضوعی حل‌شده برای آنان بوده است و این را دشمن به درستی دریافته بوده است.

اما درباره فتنه 88 به گونه‌های مختلفی می‌توان نظر داد و به گونه‌های مختلفی هم از آن یاد می‌شود از جمله اینکه بعضی فتنه 88 را امری پایان‌یافته و تاریخی ارزیابی می‌نمایند ولی نشانه‌ها و واقعیت‌هایی وجود دارند که این گزاره را رد می‌کنند. مهم‌ترین نشانه‌ها این است که امروز هم بعضی از مطالبات دین‌ستیزانه فتنه‌گران دنبال و تعقیب می‌شود و از این رو درست‌تر این است که بگوئیم فتنه 88 شکست خورد و فتنه‌گران هم اگر چه نتوانستند به اهداف خود در کف خیابان دست پیدا کنند اما مدیریت بیرونی فتنه از تعقیب آن اهداف در شکل و روش‌های دیگر مأیوس نشده و هنوز آن را دنبال می‌نماید. به چند مورد زیرتوجه کنید:

1- آن روز در فتنه 88 میرحسین موسوی فلسطین را یک مقوله‌ای صرفا فلسطینی معرفی می‌کرد و انعکاس آن در خیابان به صورت «نه غزه، نه لبنان» مشاهده می‌شد. اینکه در کف خیابان چنین شعاری از سوی گروهی اوباش سرداده شود، به پایان رسیده است ولی همین شعار در لایه‌هایی از مراکز تصمیم‌گیری رسمی و در بخش وسیعی از حوزه‌های نخبگان و بخصوص در عرصه رسانه دنبال می‌شود و به شکل ارائه مقالات، اظهارنظر رسمی خود را نشان می‌دهد. امروز در بعضی از دستگاه‌ها نه تنها شعار نه غزه نه لبنان بلکه شعار نه غزه نه لبنان، نه عراق، نه سوریه، نه یمن و نه هرکجای دیگری که بویی از مقاومت در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی به مشام می‌رسد، اجرایی می‌گردد. امروزه در بعضی از دستگاه‌های کشور برقراری ارتباط با عربستان سعودی به هر قیمت ولو با واگذاری بخشی از اقتدار منطقه‌ای ایران دنبال می‌شود و این یعنی آن جریان پشت‌صحنه‌ای که یک روز عده‌ای را به خیابان فرستاد تا آن شعار را بدهند. همان جریان در بخش‌هایی از مراکز رسمی کشور درصدد حبس ایران در جغرافیای خود و وانهادن قدرت منطقه‌ای ایران است.

2- تضعیف نهادهای حساس کشور که در روز مبادا باید مردم و کشور را از گردنه‌های سخت عبور دهند کماکان در دستور کار قرار دارد. اگر در ایام فتنه در خیابان‌ها شعار داده می‌شد «توپ، تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد» و هدف از آن هم بی‌دفاع کردن نظام و آسیب‌پذیرکردن آن بود امروز همین موضوع در شکل دیگری دنبال می‌شود. امروز دیگر نمی‌توان این شعار را به کف خیابان آورد اما امروز همان دست‌های پشت‌صحنه این شعار را از درون سیستم رسمی کشور منعکس می‌نماید. همان فتنه‌گران و رسانه‌ها و عوامل آنان همین امروز در یک قالب رسمی و با استفاده از موقعیت‌های رسمی- که امانت مسلمین و در حکم بیت‌المال است- عنوان می‌کنند که «قدرت نظامی مصونیت نمی‌آورد» همان‌ها امروز سپاه و بسیج را به شکل رسمی نشانه رفته‌اند. پس فتنه زنده است اگرچه شکست خورده است.

3- آن کسانی که در فتنه تلاش می‌کردند تا جامعه و نظام را دوقطبی نمایند و از این طریق از یک سو از ابهت و اقتدار نظام بکاهند و از سوی دیگر آن را با برجسته‌سازی قدرت خارجی به ضعف بکشانند امروز هم در صحنه حضور دارند و به دوقطبی‌سازی کشور در هر مسئله ریز و درشت مشغولند. آنان همین امروز ستادها و جلسات رنگارنگی را راه ‌انداخته و از طریق تشدید آرایه‌های مخالف سعی می‌کنند بخشی از مردم را در مقابل بخشی دیگر و بخشی از نظام را در مقابل بخشی دیگر قرار دهند. تولید ادبیات خشن و مورد خطاب قراردادن بخش‌هایی و سرزنش بخش‌های دیگر که هر روزه از سوی فتنه‌گران و عوامل آنان دنبال می‌شود، در این راستا صورت می‌گیرد. دشمن و فتنه‌گران وابسته به آن می‌دانند که ضرر دوقطبی‌سازی یک جامعه بسیار بیشتر از ضرر کوتاه‌آمدن در برابر یک دستاورد ارزشمند است و از این رو بر دوقطبی‌سازی تاکید می‌کنند در حالیکه نتیجه دوقطبی‌سازی کشاندن کشور به مرحله‌ای است که حاضر به دادن هر امتیازی به دشمن بشود. این دوقطبی‌سازی اساس نظام را نشانه رفته است کما اینکه فتنه اساس نظام را نشانه رفته بود.

4- ایجاد شبهه پیرامون سلامت نظام و بخصوص سلامت آن دسته از نهادهایی که مهم‌ترین عامل بقاء نظام اسلامی بوده‌اند خط مشترک دوران فتنه و امروز است. در آن صلاحیت نهادهای نظارتی و اجرایی در امر انتخابات زیرسؤال قرار می‌گرفت و هدف این بود که اساس شکل‌گیری نظام که رأی مستقیم مردم است را مخدوش کنند و علاقه مردم به ادامه حیات نظام را از بین ببرند. امروز نمی‌توانند این را در خیابان‌ها فریاد بزنند از این رو در شکل‌های رسمی و رسانه‌ای درصدد هستند تا حسن نیت آنان در بررسی صلاحیت‌ها را مخدوش معرفی کنند و از این رو هر روز یک حرف و حدیثی در این رابطه ساز می‌کنند. کما اینکه در مواجهه با نهادهایی مثل سپاه هم با انگشت‌گذاشتن روی سلامت آنان و متهم کردنشان سعی می‌کنند روند را ناسالم و در نقطه مقابل منافع مردم معرفی نمایند. پس فتنه شکست ‌خورده ولی توطئه در اشکال دیگری می‌تواند ادامه داشته باشد و از همین روست که حماسه «9 دی» باید برای همیشه به عنوان یک حماسه ماندگار و عبرت‌انگیز و درس‌آموز مطرح باشد.

خراسان:چه کسانی مقصرند؟

«چه کسانی مقصرند؟»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم محمد سعید احدیان است که در آن می‌خوانید؛پنج سال پیش در 9 دی ماه مردم بعد از چندماه که نظاره گر رفتارهای صورت گرفته بعد از انتخابات 88 بودند، تردیدها را کنار گذاشتند و به این یقین رسیدند که باید در جهت دفاع از دین، انقلاب و کشورشان وارد میدان شوند و در حضوری که تداعی کننده راهپیمایی های قبل از انقلاب بود(و ازجهتی مهمتر از آن ها) بر فرآیند «واگرایی ملی» حکم پایان زدند و فرآیند «بازتثبیت» نظام جمهوری اسلامی را با تجربه ای تلخ اما گرانبها آغاز کردند. در این پنج سال با گذشت زمان، بسیاری از ابهامات پیرامون این تجربه تلخ تاریخی برطرف شده است اما به نظر می رسد پاسخ دادن به برخی سوالات و ابهامات ضرورت دارد لذا تلاش می کنیم در چند یادداشت به برخی از مهمترین سوالاتی که کم و بیش وجود دارد از دیدگاه خود پاسخ دهیم.

اولین موضوع را به سوالاتی اختصاص می دهیم که به نحوی به چرایی و چگونگی وقایع صورت گرفته مربوط است از جمله: ریشه اصلی ماجرا چه بود؟ آیا آن مناظره معروف باعث و بانی همه این مسائل نشد؟ آیا فقط آقایان موسوی و کروبی مقصر بودند و رفتارهای آقای احمدی نژاد و برخی مسئولین در این موضوع اهمیت نداشت؟ آیا نباید با هردو طرف مقصر ماجرا برخورد کرد؟

برای پاسخ به این قبیل سوالات باید کمی درباره مفهوم «فتنه» توضیح دهیم و آنگاه حوادث صورت گرفته را مورد بازبینی قرار دهیم تا ببینیم آیا می توان شرایط بعد ازانتخابات 88 را فتنه دانست یا خیر و اگر جواب مثبت است پاسخ سوالات مطرح شده چیست. در یک تعریف فتنه به زمانی گفته می شود که حق و باطل به گونه ای ممزوج می شوند که به راحتی نمی توان حق را از باطل تشخیص داد اما در یک تعریف دقیق تر باید فتنه را به شرایطی نسبت داد که این فضای غبارآلود در نتیجه استفاده از برخی حرف های حق برای رسیدن به هدفی باطل است (کلمه الحق یراد بها الباطل) بعبارت دیگر دلیل اینکه حق از باطل تشخیص داده نمی شود استفاده از برخی حرف های حق برای هدف باطل است در این شرایط است که چون حرف باطل با برخی حرف های حق «تزیین» شده است ، تشخیص حق از باطل بسیار دشوار می شود و مردم فکر می کنند دنبال حق حرکت می کنند درحالیکه ناخواسته در پی باطل هستند. ما براین باوریم که اتفاقات سال 88 مفهومی کامل از فتنه بود.

بر این مبنا دو نکته قابل استنتاج است:

اول اینکه با الهام از برخی فرمایشات رهبرانقلاب، خلاف قرائت رایجی که اکنون از فتنه ارائه می شود همه حرف مخالفان باطل نیست و آن ها حرف های حق بعضا قابل توجهی دارند مهمترین این حرف های حق را می توان رفتار خلاف قانون و اخلاق آقای احمدی نژاد در مناظره، شرکت عضو حقوقدان شورای نگهبان در برنامه انتخاباتی یک کاندیدا، اتفاقات کوی دانشگاه و مجتمع سبحان، برخی تحریک کردن های پیروز انتخابات و حامیانش و برخی کم تجربگی های روزهای اول مامورین نیروی انتظامی در برخورد با معترضان نام برد.

دومین نکته ای که می توان برمبنای مفهوم فتنه مورد توجه قرار داد این است که با برجسته سازی این حرف های حق، دروغ بزرگ تقلب به گونه ای تزیین داده شد که حامیان آقای مهندس موسوی که خود را از پیش برنده می دانستند، خود را درگیر یک «صحنه آرایی خطرناک» تصور کردند البته نباید فراموش کرد بالاتر بودن رای آقای موسوی در پایتخت هم تقویت کننده این توهم بودبه عبارت دیگر توهم برنده بودن در انتخابات به دلیل اینکه با لباس برخی «حرف های حق بزرگنمایی شده» تزیین شد، تفکیک درست از نادرست و تشخیص هدف باطل را بسیار سخت کرد و در نتیجه با فراخواندن آقایان موسوی و کروبی به خیابان کشی، بخش قابل توجهی از مردم پایتخت برای رأیی که فکر می کردند از آن ها دزدیده شده به کف خیابان ها آمدند و زمینه ناآرامی و اغتشاش و مقابله مستقیم با نظام ایجاد شد.

با این توصیف که بسیار اجمالی ارائه شد، در پاسخ به سوالات مطرح شده در آغاز مطلب، روشن می شود که قصورها و تقصیرهای بعضا مهمی توسط آقای احمدی نژاد و برخی مسئولین و مجریان صورت گرفت و به همین دلیل هم همیشه براین باور بودم که باید این تقصیرها با جدیت و شجاعت بازخوانی و پیگیری شود تا علاوه بر داشتن نگاهی منصفانه در تحلیل ماجرا، از تکرار این اشتباهاتی که توسط برخی مسئولین نظام صورت گرفت ، جلوگیری شود اما نمی توان به خود تردید راه داد ریشه اصلی فتنه نه این اشتباهات بلکه سوءاستفاده از این اشتباهات بوده است واقعیت این است که آن چیزی که روزهای اول چندصدهزار نفر و تا چندهفته بعد از آن چند ده هزار نفر را به خیابان های پایتخت کشور کشاند، نه این اشتباهات بلکه «رای من کو؟» بود. همه این اشتباهات که پیش از این هم وجود داشت و ممکن است بعد از این هم صورت بگیرد، در صورتی که برای باورپذیری دروغ تقلب مورد سوء استفاده قرار نمی گرفت به تنهایی نمی توانست باعث آمدن هزاران نفر در خیابان ها و اغتشاش و آشوب خیابانی شود و لذا ادعای کسانی که ماهها و بعضا چند سال بعد از تمام شدن بحران تازه می گویند ما از اول هم معتقد به تقلب نبودیم ولی تدلیس انتخاباتی صورت گرفته است حرفی بسیار مغالطه آمیز است چون اگر آن ها از اول بر طبل تقلب نمی کوبیدند و فقط از تدلیس انتخاباتی سخن می گفتند نمی توانستند مردم را به خیابان ها بکشند.

اتفاقا انتقاد مهم امثال ما در همان ایام به آقای موسوی این بود که شیوه قشون کشی خیابانی که خواسته یا ناخواسته نتیجه ای جز اغتشاش و در نتیجه امنیتی شدن فضا ندارد، مانع نقد صریح و موثر منتقدینی دلسوز می شود و اگر ایشان پا در این مسیر نمی گذاشت همه دلسوزان نظام در پیگیری حرف های حق با ایشان همراهی می کردند. آیا اگر به جای به میدان آوردن مردم به کف خیابان ها که زمینه ساز براندازی نظام شد، نقدهای صریح از درون ساختار نظام صورت می گرفت، برخورد با افراد مقصرو جلوگیری از تکرار اشتباهات بهتر صورت نمی گرفت؟ از لطمه ای که فتنه 88 به منافع مردم در حوزه های سیاسی و اقتصادی مانند بسته شدن فضای سیاسی و زمینه سازی برای اجماع برای تحریم های شدید بگذریم اما آیا اگر فضا غبارآلود نمی شد آیا امکان نقد بیشتر مسئولین و مجریان مقصر و در نتیجه احتمال اصلاح اشتباهات بیشتر نبود؟ به عنوان مثال به نظر شما تاثیرگذاری تنها یک نماینده مجلس که این روزها آزادانه به صورتی صریح نظرات درست و نادرست خود را در نامه های سرگشاده و سخنرانی مطرح می کند در پیگیری مطالبات اصلاح طلبان بیشتر بوده است یا نحوه عمل آقایان موسوی و کروبی؟ اگر آقایان رفتارمنتقدانه خود را در چارچوب نظام تعریف می کردند، با اعلام حمایتی که رهبری داشتند و ظرفیت اجتماعی بزرگی که از انتخابات پیدا کرده بودند و با همراهی دیگر منتقدین آقای احمدی نژاد از جریان های اصلاح طلب، اصول گراو مستقل می توانستند چه تاثیرگذاری موثری در اصلاح امور بگذارند؟

خلاصه آنکه بی تردید با اینکه نظام به تصریح رهبرانقلاب اشتباهاتی داشته است اما بی تردید ریشه اصلی حوادث 88 با تعریفی که از فتنه کردیم، «فتنه انگیزی» عده ای بود که محوریت آن را آقایان موسوی و کروبی به عهده گرفتند ( فارغ از بررسی به نیت آنان) به همین دلیل مقایسه تقصیرهای صورت گرفته، قیاس رودخانه با دریا است. برای مهار طغیان رودخانه می توان با سیل و سیل بند از خسارت مجدد آن جلوگیری کرد اما جلوگیری از خسارت های سونامی ناممکن است و جبران آن سال های سال طول می کشد. مقصران اصلی فتنه 88 نه تنها نگذاشتند فضا برای پیگیری مهار طغیان دوباره «رودخانه اشتباهات» شفاف باقی بماند بلکه کشور را با چنان سونامی روبه رو کردند که خسارت های سیاسی و اقتصادی آن همچنان گریبان مردم را گرفته است.

رسالت:هوای آلوده و پرندگان در قفس

«هوای آلوده و پرندگان در قفس»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که در آن می‌خوانید؛حفاظت از "محیط‌زیست انسانی" پیشکش، "محیط‌زیست حیوانی" را دریابید! حیوانات هم نیازمند هوای پاک هستند و از این جهت فرقی بین انسان و حیوان نیست(1). پرندگانی که بال و پری داشتند و با مشکلی مثل اداره و مدرسه و ترافیک و مرخصی و تعطیل رسمی و غیررسمی مواجه نبودند تهران را ترک کردند در روزهای گذشته صدای پرنده‌ای شنیده نمی‌شد. حتی پرندگان در قفس هم خاموش شده‌بودند! پرندگانی که در قفس مانده‌اند و راه گریزی ندارند چگونه باید پیام‌شان به سازمان حفاظت محیط ‌زیست برسد؟ که یا "هوا"یمان را داشته باش یا از قفس آزاد کن!

برابر گزارش سازمان بهداشت جهانی از هر 8 مورد مرگ انسان‌ها، یک مورد به دلیل آلودگی‌ هواست و لذا در سال 2012، 7 میلیون نفر در جهان به همین دلیل جان خود را از دست دادند.براساس گزارش دیگری 5 شهر ایران نیز جزء آلوده‌ترین شهرهای دنیا قرار گرفته‌اند!

در سال‌جاری خصوصا درروزهای اخیر شاهد افزایش دفعات قرار گرفتن در شرایط هشدار و حتی ناسالم، نسبت به سال‌های قبل بودیم اما با اطلاع‌رسانی وهشدارهای کمتر! در سال‌های گذشته ابراز نگرانی رسانه‌ها و پیگیری موضوع به هر دلیل بیشتر و جدی‌تر بود. اما اکنون به برکت همسویی بسیاری از رسانه‌های نوشتاری و مجازی و یا "مسمومیت حزبی"! یا ضعف ناشی از هوای آلوده! سکوت و آرامش برقرار است، گویی اتفاقی نیفتاده است! سازمان‌های مسئول و عضو کمیته اضطراری هوای آلوده با خاطری آسوده پیام دادند که: مدارس تعطیل نیست، زنگ ورزش موقتا تعطیل شود! گویا بچه‌ها فقط در ساعت ورزش جست‌وخیز دارند! و در دیگر فرصت‌ها مثل سالمندان راه می‌روند و فعالیت دارند! و تنفس هوای آلوده به صورت آرام وکم حرکت هم بلامانع است!

معلوم نیست چرا از تردد صدها کامیون، کامیونت، اتوبوس، مینی‌بوس، سواری و موتورسیکلت تاریخ مصرف گذشته و دودزا و فاقد معاینه فنی که در طول نیمه‌شب و روز بدون هیچ مانعی مشغول آلوده‌سازی محسوس و مضاعف محیط زیست هستند جلوگیری نمی‌شود؟

برای چاره‌اندیشی ترافیکی انبوه خودروهای شخصی، صرفا اقدام به توسعه راه‌ها، پل‌ها و معابر می شود اما اقدام بازدارنده از طریق ارتقای آگاهی‌های عمومی وتوسعه تسهیلات لازم برای کاهش تقاضای ترددخودروهای شخصی صورت نمی‌گیرد؟!

و یا اینکه نسبت به سایرعوامل آلوده کننده محیط، مثل بعضی از موسسات صنعتی و اقتصادی وانتقال آنها به بیرون شهر، اقدام جدی صورت نمی‌گیرد؟

چرا از ظرفیت‌‌های خوبی که قانون‌گذار در اختیار نهادهای مسئول قرار داده است مثل اصل 50 قانون اساسی و مواد 9 و 11 و 12 قانون حفاظت محیط ‌زیست در جهت متوقف ساختن عوامل مخرب و آلوده‌سازمحیط، استفاده به عمل نمی‌آید.

در برخی چالش‌های مدیریتی، با فرافکنی فقد قانون بهانه می‌شود اما در مواردی که ظرفیت قانونی وجود دارد، چه عذری جز توان مدیریت باقی می‌ماند؟

حداقل رئیس محترم سازمان حفاظت محیط زیست ازچندصدنفری که درروزهای گذشته به دلیل تشدیدآلودگی هوا راهی بیمارستانها شدند عیادت بعمل می آوردندتاکاری صورت گرفته باشد.

پی‌نوشت‌:
1- اما محیط‌زیست انسانی وجوه متمایزی با محیط‌زیست حیوانی دارد که آن نیز باید مراقبت شود تا روان، اخلاق وفرهنگ انسانها از آلودگی و آسیب، ایمن بماند. اما این مهم در تعریف وظایف سازمان حفاظت محیط‌زیست مغفول مانده است!

سیاست روز:ائتلاف آمریکایی تنهاتر می‌شود

«ائتلاف آمریکایی تنهاتر می‌شود»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن می‌خوانید؛گروه‌های تروریستی از جمله داعش در حالی با سرازیر شدن از سوریه به عراق و پیوند با بعثی‌ها، عراق را در آستانه فروپاشی قرار دادند که آمریکا با ژست بشردوستانه، ائتلاف به اصطلاح مبارزه با داعش را به راه انداخت. ائتلافی که البته در کارنامه حاضران در آن دو طیف کشور بیشتر نمود پیدا می‌کند.

نخست کشورهای غربی با محور آمریکا و انگلیس می‌باشند که خود را سردمدار مبارزه با تروریسم معرفی می‌کنند در حالی که به اذعان خود مقامات این کشورها، آنان خود ایجاد‌کننده گروه‌هایی مانند داعش و القاعده بوده‌اند. سخنان هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکا در این عرصه قابل توجه است.

دوم کشورهای عربی به ویژه کشورهای جنوبی حوزه خلیج‌ فارس هستند که همواره وابسته به آمریکا بوده و هیچ استقلالی در سیاست‌های آنها وجود ندارد در حالی که گزارش‌ها از نقش آنها در تسلیح و اعزام تروریست‌ها به سوریه حکایت دارد.

به عبارتی می‌توان گفت که این ائتلاف از بنیان نامشروع و محکوم به نابودی است. باراک اوباما در مصاحبه اخیر خود با رادیو ملی آمریکا ادعا می‌کند که ائتلاف آمریکایی هر روز اعضای جدیدتری می‌یابد و آمریکا رهبری امنیت جهانی را بر عهده دارد.

اوباما در حالی تلاش کرده تا آمریکا را محور تحولات منطقه معرفی نماید که بررسی کارنامه تحولات منطقه حقایقی دیگر را آشکار می‌سازد. کویت که ازمتحدان آمریکا در منطقه است دوشنبه پس از سه سال سفارت سوریه را بازگشایی نمود تا اولین عضو شورای همکاری خلیج فارس باشد که رفتار نادرست خود را اصلاح و به سمت مبارز واقعی با تروریسم یعنی سوریه روی می‌آورد.

اردن دومین کشور عربی (متحد اصلی) آمریکا در منطقه بود که پس از سرنگونی هواپیمای جنگی این کشور و اسارت خلبان آن به دست داعش، خروج خود از ائتلاف آمریکایی را اعلام داشت. برخی منابع خبری از تغییر مواضع اردن در قبال منطقه و احتمال رویکرد این کشور به مبارزان واقعی با تروریسم خبر داده‌اند. مصر سومین کشوری است که نگاه جدید به سوریه دارد. گزارش‌ها نشان می‌دهد که قاهره در حال میزبانی نشست‌های متعدد با گروه‌های مختلف معارض داخلی و خارجی سوریه است تا در برگزاری نشست مسکو درباره سوریه ایفای نقش کرده باشد، بررسی کارنامه اردن، مصر و کویت نشان می‌دهد که این کشورها دارای یک وجه تشابه هستند و آن حضورشان در ائتلاف و اتحاد با آمریکا است.

جدایی آنها از آمریکا نشانگر گسست بشر در ائتلاف آمریکایی است که نتیجه آگاهی جهان از واهی بودن ادعاهای این کشور در مبارزه با تروریسم است. جهانیان دریافته‌اند که آمریکا صرفا به دنبال منافع خود است چنانکه برای حفظ داعش بارها تسلیحات نظامی برای آنها ارسال کرده است.

بی‌اعتمادی جهانی به آمریکا زمانی آشکارتر می‌شود که مقامات عراقی ضمن اعلام ناامیدی از مقابله آمریکا با داعش، بر رویکرد به دوستان منطقه‌ای از جمله جمهوری اسلامی ایران برای مبارزه با تروریسم خبر داده و تاکید دارند که منطقه در وعده‌‌های آمریکا نمی‌مانند آمریکایی که سال‌هاست وعده فروش سلاح برای عراق را داده اما تاکنون اقدامی در این عرصه صورت نداده است.

وطن امروز:جنگ جهانی سوم آغاز شده است

«جنگ جهانی سوم آغاز شده است»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم شروین طاهری است که در ان می‌خوانید؛ سال 2014 که دیشب به آخر رسید، تنها 100ساله شدن نخستین جنگ جهانسوز را به یاد ما نمی‌آورد بلکه رخدادهای مهم آن به ما درباره آغاز آشوبی به مراتب بزرگ‌تر بر کره خاکی نهیب می‌زند؛ جنگ سوم جهانی! همان برخورد مهیبی که بشریت از فردای پایان جنگ جهانی دوم در دوم سپتامبر 1945 در وحشت آن به سر می‌برد اما امروز دیگر دلیلی برای وحشت وجود ندارد چون سومین جنگ مدتی است آغاز شده است، حتی پیش از 100سالگی جنگ اول و پیش از آنکه کودتای یخبندان سال گذشته کی‌یف، جنگ سردی دیگر میان دشمنان سنتی شرق و غرب؛ روسیه و آمریکا را باعث شود و قطعا پیش از آنکه وحوش داعش وحشتی دروغین و گذرا را در جنگی نیابتی از سوی کمپانی‌های صهیونیستی به جان مسلمانان- چه شیعه و چه سنی- و غیرمسلمانان عراق و شام بیندازند و صدالبته پیش از جنگ نفتی‌ای که آمریکا و نوکران سعودی‌اش با کاهش شدید بهای نفت به راه انداخته‌اند. جنگی که دیروز با اجازه صادرات نفت و میعانات گازی ایالات متحده وارد مرحله‌ای خطرناک‌تر شد.

این در حقیقت حمله‌ای است از جانب غول نفتی آمریکا، شورون و غول نفتی سعودی‌ها یعنی آرامکو که آن را زیر چتر سهام خود دارد، بر پایه توافقی پنهان در ماه‌های اخیر برای مستاصل کردن رقبای هژمونیک نفتی آمریکا از یکسو و ایجاد رشد موقت در بازار مصرف ینگه دنیا از سوی دیگر. همه این اقدامات به مثابه اقدام جنگی علیه دشمنان غرب است نه صرفا مقدماتی برای جنگ.

اما چگونه و کجا وارد خود جنگ جهانی سوم شدیم؟ یادآوری این نکته ضروری است که اگرچه جنگ اول جهانی با ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراتوری پروس(اتریش و مجارستان) در 1914 آغاز شد و جنگ دوم جهانی با عملیات پرچم دروغین و ورود ارتش نازی به خاک لهستان در 1939 اما در آن سال‌ها و در لحظه وقوع این رخدادها و حتی تا چند ماه بعد، هنوز کسی باور نداشت آتش نزاع میان متفقین و متحدین به تمام دنیا سرایت کند. جنگ سوم جهانی نیز در میان ناباوری ما آغاز شده است. البته احتمال برخورد پس از انقلاب اسلامی 1979 هرگز غیرقابل پیش‌بینی نبوده و بزرگان دو طرف نیز بارها درباره آن پیش‌آگاهی داده بودند.

آتش جنگ سوم از زمانی برافروخته شده که آمریکا و متحدانش از حدود 4سال پیش در تقاطع زمانی بیداری اسلامی در منطقه غرب‌آسیا و شمال آفریقا و بحران اقتصادی غرب، علاوه بر بن‌بست زمانی، به یک بن‌بست تمدنی برخورد کردند. آن هم در کانون انرژی جهان، خاورمیانه. مختصات بن‌بست مزبور سرزمین شام (سوریه) بود، جایی که یک اتحاد راهبردی سیاسی _ جغرافیایی میان محور مقاومت (ایران، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین) و رقبای جهانی آمریکا یعنی روسیه و چین به وجود آمده بود. بیداری اسلامی از سوی حاکمیت سایه صهیونیستی آمریکا و اروپا به منزله حمله‌ای خودجوش اما خطرناک به مبانی فکری نظام سلطه سرمایه‌داری تلقی شد چنانکه امواج آن تا پایتخت‌های اروپایی و وال‌استریت نیویورک هم سرایت کرد. آنها به درستی محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی را منشأ اصلی تهدید مزبور می‌دانستند. طبق تعریف روس‌ها و چینی‌ها که می‌خواستند هژمونی خاص خود را در این تقابل تعریف کنند، صرفا معادلات نفتی و گازی بود که جنگ در سوریه را به عنوان مسیر اصلی خطوط نفت و گاز خاورمیانه به اروپا توجیه می‌کرد.

اما اگر این جنگ صرفا ملاحظات فسیلی داشت می‌توانست با حمله احتمالی تابستان 2013 آمریکا و ناتو به سوریه به بهانه حمله شیمیایی جبهه النصره به مردم قوطه، شکل آشکارتری به خود گیرد در حالی که دیدیم ضرورت‌های قرن بیست و یکمی همراه با وحشت غرب از مواجهه مستقیم با جبهه مقاومت اسلامی ایجاب کرد غرب به جای حمله مستقیم نسل دوم به نسل سوم جنگ‌ها متوسل شود. با توجه به تفاوت‌های آشکار عصر حاضر با نیمه اول قرن بیستم، جنگ جهانی سوم مقتضیات خاص خود را دارد که از مزیت‌های طرفین این برخورد تمدنی نشأت می‌گیرد.

به خاطر مجهز بودن هر دو طرف متفقین و متحدین به سلاح‌های بازدارنده هسته‌ای، بیولوژیک (به‌جز ایران) و موشکی در کنار امکانات وسیع هوایی، دریایی، مغناطیسی و شبکه‌ای (مجازی) در کنار ابزارهای جنگ رسانه‌ای و تقابل اقتصادی مثل تحریم‌های یکجانبه یا بازی با نرخ‌های جهانی، جنگ سوم جهانی در فازهای نخست تا مدت‌ها به شکل محتاطانه جنگ نیابتی در زمین سوم صورت می‌گیرد.

اگرچه طبق چشم‌انداز 2030 سازمان سیا که 2 سال پیش منتشر شد، حمله‌های مستقیم تروریستی و زیرساختی (مجازی، بیولوژیک و مغناطیسی) به طرف مقابل و دیگر انواع حمله‌های با منشأ مبهم نیز در نسل سوم جنگ‌ها به کار می‌رود. آغاز جنگ سوم جهانی با حمله تروریست‌های دست‌پرورده غرب به شام و سپس عراق و لبنان بوده اما در عین حال می‌تواند فلسطین، صحرای سینا، اردن، اوکراین، مولداوی، حوزه دریای بالتیک، قفقاز، لیبی، شمال آفریقا، عربستان، یمن، سودان، خلیج‌فارس، افغانستان، پاکستان، شبه قاره هند و سرزمین‌های پیرامون چین تا اقیانوس آرام را دربرگیرد. در فاز‌های بعدی ممکن است شرکای متحدین و متفقین در منطقه آسیا - پاسیفیک، آمریکای لاتین و آفریقای سیاه نیز به غائله بپیوندند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های جنگ‌های اول و دوم جهانی گسترش نزاع از قلب غائله یعنی اروپا به دیگر مناطق جهان و به‌وجود آمدن تقسیم‌بندی‌های فراقاره‌ای بود.

امروز نیز با آغاز جنگ سوم جهانی این پدیده را کمابیش در قالب تقسیم‌بندی‌های فراقاره‌ای قطب غربی-صهیونیستی شامل ناتو، شورای همکاری خلیج فارس، نظامات تحریم علیه ایران و روسیه، پیمان فراآسیا- پاسیفیک در مقابل قطب شرقی- اسلامی شامل محور مقاومت، اتحادیه بریکز و پیمان‌های اوراسیا و شانگهای مشاهده می‌کنیم که با گذشت زمان قطبیت و تضاد عناصر دو طرف درگیری شکل واضح‌تری به خود می‌گیرد.

با مرور گزارش‌های چند سال اخیر «مرکز اقدام پیشگیرانه» در «شورای روابط خارجی» سنای آمریکا - که از زمان جنگ دوم جهانی عالی‌ترین مرجع تصمیم‌گیری درباره ورود آمریکا به جنگ‌های مختلف به حساب می‌آید- متوجه می‌شویم چین و روسیه و برخی همسایگانشان همانند ویتنام و اوکراین از سال 2012 ناگهان به عنوان تهدید‌های خارجی درجه دوم و سوم منافع کاخ سفید در کنار ایران قرار می‌گیرند و در گزارش پیش‌بینی اولویت‌های مداخله نظامی درجه تهدید آنها سال به سال در حال افزایش است. این در حالی است که چین و روسیه تا پیش از سال 2012 با عنوان شرکای آمریکا خطاب می‌شدند و این تغییر موضع ناگهانی نشانه شرایط غیرعادی ناشی از آغاز روندی است که به جنگ سوم جهانی تعبیر می‌شود.

جوان:سانسور روحانی در 9 دی

«سانسور روحانی در 9 دی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم رحیم زیادعلی است که در آن می‌خوانید؛مواضع اصولی و قابل تقدیر ریاست محترم جمهوری در باره حماسه 9 دی بار دیگر خواب جماعت تجدید نظرطلب و هوادار فتنه را آشفته کرد. از این رو رسانه‌های وابسته به این طیف دیروز یا ترجیح دادند عصبانیت خود را با سانسور مواضع ایشان بروز دهند، یا تیترهایی خنثی و غیرمرتبط با اصل و محتوای 9 دی منتشر کنند.

گرچه دکتر روحانی در بزنگاه‌های مهم تاریخی همواره نشان داده است، حاضر نیست کوچک‌ترین تعرضی به انقلاب، جمهوری اسلامی، رهبری و اصل ولایت فقیه را تحمل کند که به عنوان نمونه می‌توان به سخنرانی تاریخی ایشان در 23 تیر 78 در واکنش به آشوبگری فتنه‌گران در 18‌تیر اشاره کرد؛ آنجا که در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی گفت: در کدام کشور جهان، حرکت‌های آشوب‌طلبانه این چنین تحمل می‌شود اینها خیلی پست‌تر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. اما درباره سخنان دکتر روحانی گفتنی‌هایی هست که با هم مرور می‌کنیم.

درباره مناسبت‌های خاص وقتی خطیبی به ایراد تحلیل و واکاوی آن می‌پردازد، این انتظار طبیعی از وی وجود دارد که به زمینه‌های شکل‌گیری و به‌وجود آورنده آن حادثه اشارتی کند. برای مثال نمی‌توان درباره انقلاب اسلامی سال 57 سخن گفت بدون اینکه به استبداد رژیم شاهنشاهی و حوادثی که بر مردم گذشته است، بی‌توجه بود. حماسه 9 دی هم از این قاعده مستثنی نیست.

دکتر روحانی روز سه شنبه در جمع شماری از دست‌اندرکاران پروژه‌های عمرانی و مدیران استان سیستان و بلوچستان، در چابهار طی سخنانی نهم دی را روز نشان دادن عشق مردم به خاندان رسالت به ویژه حضرت سیدالشهدا(ع) دانست و تصریح کرد: پیام نهم دی و حضور مردم در این روز آن بود که همه باید تسلیم قانون باشیم و هر فردی حرف، نقد یا اعتراضی دارد باید در چارچوب قانون و مقررات آن را بیان کند و مردم در این روز به یک سلسله حرکت‌هایی که زیبنده کشور نبود، پایان دادند.

اما آنچه در سخنان ریاست محترم جمهور دیده نشد، تحلیل سلسله حوادثی بود که به 9 دی منجر شد و با موج عظیم مردمی فروکش کرد. اینکه چه کسانی به ساحت مقدس امام حسین (ع) اهانت کردند، در سخنان ایشان دیده نشد و اینکه کدام گروه یا دسته‌ای در فتنه 88 از چارچوب‌های قانونی و مقررات جاری کشور عبور کردند و آن خسارت عظیم مادی و معنوی را بر کشور تحمیل کردند، معرفی نشدند.

ریاست محترم جمهور به درستی اشاره کردند: باید از حماسه حضور مردم در نهم دی در مسیر تحکیم وحدت، همدلی و قانون‌گرایی استفاده کنیم، اما سؤال اساسی این است که وحدت و همدلی با چه کسانی؟ اگر منظور وحدت و همدلی مردم است که آنها در حماسه خودجوش 9 دی این همدلی و وحدت را به زیباترین شکل ممکن به منصه ظهور رساندند؛ همچنان‌که در مناسبت‌های دیگر انقلاب نشان داده‌اند؛ اما اگر چشم‌پوشی از اقدامات فتنه‌گران و وحدت با آنان مورد نظر است (که هرگز مشی رئیس‌جمهور نبوده است ) این مسئله خود نقض غرض است.

دکتر روحانی در جایی دیگر از سخنان خود با بیان اینکه حضور مردم در نهم دی به معنای حمایت از یک حزب و جناح نبود، تصریح کرده است: نهم دی به معنای بیعت مجدد با جمهوری اسلامی ایران، رهبری، انقلاب اسلامی، اصل ولایت فقیه و خاندان امامت و روز همدلی، اتحاد، انسجام و وحدت ملی است.

مرور شعارها و تصاویر این حماسه تاریخی هم مؤید این واقعیت است که رنگ و بوی جناحی در 9 دی هیچ نشانی ندارد، اما کسانی که بر اسلامیت نظام خط بطلان کشیدند، رهبری نظام را مورد اهانت قرار دادند، بارها علیه اصل ولایت فقیه شعار دادند، با منافقین و سلطنت‌طلبان همداستان شدند و با رفتارهای ساختار شکنانه خود سران امریکا و رژیم صهیونیستی را امیدوار ساختند، مورد حمایت ضمنی کدام دسته از جریان‌های داخلی قرار گرفتند؟

گرچه ما اعتقاد نداریم که فتنه ماحصل رفتار کل یک جریان است اما افرادی پدیدآورنده و هدایتگر آن بودند، اما گویا اصلاح‌طلبان با سکوت خود، نه‌تنها با فتنه‌گران مرزبندی نمی‌کنند بلکه این شائبه را ایجاد می‌کنند که با آنان همراهند.

ریاست محترم جمهوری چندی پیش تلویحاً از حوادث فتنه سال 88 به عنوان «لکه سیاه» یاد کردند، اما جریان اصلاحات طی دوسال گذشته تلاش رسانه‌ای خود را بر این مسئله معطوف کرده است که همواره مسئله برداشتن حصر سران فتنه را به عنوان یک مطالبه عمومی مطرح سازد. حال آیا با جریانی که همواره خود را در معرض اتهام قرار داده و هنوز حاضر نیست که از اقدامات ضد وحدت فتنه‌گران ابراز برائت کند، می‌توان وحدت کرد؟

بدیهی است امروز وحدت و همدلی و جلوگیری از ایجاد تفرقه و فاصله بیش از هر زمان دیگری باید مورد توجه همه جریان‌های درون نظام قرار گیرد، اما لازمه آن دوری جستن از همه اقداماتی است که به این اختلافات دامن می‌زند، مسئله‌ای که تاکنون هیچ نشانه‌ای از سوی خالقان فتنه دیده نمی‌شود.

حمایت:سرمشق های آمریکایی

«سرمشق های آمریکایی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی قاسمی است که در آن می‌خوانید؛نهم دی ماه امسال اگر چه گذشت ولیکن واکاوی این حماسه ماندگار که برآمده از بیداری و بصیرت ملت ایران در سال 88 بود؛ از ابعاد مختلف بسیار حائز اهمیت و قابل اعتناست. چرا که همچنان برخی از افراد و چهرههای یک جریان سیاسی مرموز با طرح مباحثی همچون رفع حصر سران فتنه، آن حوادث دشمن شادکن را به گونه ای بازگو می نمایند که گویا در سال 88 اتفاقی نیفتاده و هیچ ظلمی از سوی سران فتنه به نظام اسلامی و مردم روا نگردیده است.

از همین رو ی، بازخوانی جریان فتنه 88 از قاب دوربین نهم دی ماه؛ نه تنها خواب آلودگی سیاسی برخی ها را برطرف می نماید، بلکه درخواست و مطالبه بحق ملت ایران برای برخورد با سران فتنه را بیش از پیش مشخص می کند.فتنه 88 از جمله حوادث و اتفاقاتی بود که صد البته با بصیرت و ایستادگی ملت ایران دستاوردهای بسیاری را برای انقلاب اسلامی به ارمغان آورد و به تعبیر مقام معظم رهبری، کشور را واکسینه نمود. لذا پیدایش نهم دی ماه در تاریخ انقلاب، نمایهای از تمام ریزشها و رویش های سی و چند ساله از انقلاب اسلامی بود که بالاخره با فریاد ملت ایران در برابر گستاخی ناجوانمردانه سران فتنه، روند هشت ماهه آشوب آفرینی در کشور را به پایان رساند. در واقع نهم دی ماه 88 فریاد "دیگر بس است" از سوی ملت ایران بود که سران فتنه را به انزوا کشاند و ضربه ای بر پیکره بی جان فتنه وارد کرد.

این روز حماسی ثابت کرد که روزگار «ادعای همراهی با امام بودن گذشته است»، بلکه مهم فهم کلام و اطاعت از امام است که بارها بیان می داشتند که هرگاه دیدید دشمن برایتان کف و سوت می زند، اشتباه رفته اید. از این منظر اگر اقلیتی از سیاسیون در کشور به جای دل مشغولی برای آبادانی کشور، دغدغه رفع حصر سران فتنه را دارند و در این مسیر نیز دچار عارضه فراموشی شده اند! لیکن ذهن بیدار ملت ایران فراموش نکرده است که چگونه جریانی با شعار انتخاباتی "همراهی با امام و ولایت" وارد عمل شد و در انتها به تقابل با اندیشههای حضرت امام و اصل ولایت پرداخت.

جامعه بیدار ایرانی فراموش نکرده است که جماعت فتنه گر چگونه در روز قدس با زیر سئوال بردن یکی از راهبردی ترین مسائل نظام جمهوری اسلامی ایران یعنی مسئله فلسطین که از اندیشههای ضد استکباری حضرت امام(ره) تبلور یافته بود؛ مورد حمایت صهیونیستها در دنیا قرار گرفتند و یا به چه نحوی در 13 آبان و 16 آذر بدون توجه به ماهیت ضد استکباری این روزها حرکتهایی در جهت تامین منافع استکبار و متعاقب آن بی حرمتی به تصویر حضرت امام و شعائر جمهوری اسلامی نمودند.

اصحاب فتنه در اقدام وقیحانهای دیگر، اهانت به ساحت قرآن کریم و بیحرمتی به خون پاک سالار شهیدان و عاشورای حسینی و اصل مترقی ولایت فقیه را انجام داده و با این رفتار عمق رذالت و دروغگویی خود را در همراهی با امام و آرمانهای انقلاب به مردم نشان دادند. از این منظر بر اساس کدام تحلیل است که جماعتی اندک، فتنه بعد از انتخابات دهم را اختلاف سلیقه‌ی برآمده از مناظرههای تلویزیونی و مناقشات کلامی بین نامزدهای انتخاباتی تفسیر می نمایند. آیا این گونه اظهار نظرات ادامه همان بی انصافی ها در حق نظام اسلامی نیست. حکومتی که ثمره خون هزاران شهید و اندیشمند انقلابی است.

با قبول این تحلیل یعنی شکل گیری اعتراضات بر اساس اظهارنظرات تند گروهی در روزهای برگزاری انتخابات؛ چرا پس از برگزاری انتخابات و فریاد تقلب بزرگ - که بعدها مشخص شد، تقلب رمز فتنه بوده است- در همان ابتدایی ترین روزهای راه اندازی اعتراضات خیابانی از سوی سران فتنه، پس از دعوت رهبری، مبنی بر حفظ آرامش در کشور و پیگیری دعاوی از مسیر قانونی، این افراد درخواست به تجمع خیابانی و نافرمانی مدنی را در پیش گرفتند. چرا پس از توهین به مقدسات اسلامی و ارزشهای انقلابی خطوط خود را از گروه های معاند و برانداز در این جریان جدا نکرده و تاکنون نیز نکرده اند و حتی پس از شنیدن توهین به "اصل ولایت فقیه" که بنا به فرمایش امام راحل همان ولایت پیغمبر است؛ در پیامی تحریک کننده، آشوبگران ظهور عاشورا را افراد خداجوی معرفی نمودند.!

بنابراین ملت ایران نه تنها عمق خیانت سران فتنه را فراموش نکرده اند؛ بلکه ظلمی که به نظام اسلامی شده است را به هیچ وجه برنمیتابند. زیرا قانون شکنیهای سران فتنه، اهانت به ساحت مقدس حضرت امام(ره) و تفکرات و اندیشه های پاک و زلال ایشان و ادامه جسارت های دیروز است که در فتنه تیر 78 با شعارهای کذایی دنبال میگردید، همان جریانی که تظاهرات علیه خدا، انتقاد علیه معصومین و استیضاح کابینه ائمه هدی را تجویز می کردند؛ قیام عاشورایی حسین بن علی(ع) را خشونت می نامیدند و افکار و اندیشه حضرت امام (ره) را عامل عقب ماندگی ایران میدانستند و خواستار به موزه سپردن افکار ایشان بودند!

برهمین اساس نهم دی ماه پایانی شد برای دفتری که با سرمشق های آمریکایی به صف آرایی علیه انقلاب اسلامی همت گمارده بودند. این روز ماندگار به اثبات رساند که مردم ایران، پاره شدن عکس امام و اهانت به آرمان های انقلاب و ارزشهای حسینی و عاشورایی که به تعبیر مقام معظم رهبری با برنامه ریزی های قبلی دشمن انجام گرفت را نادیده نگرفته اند و در ذهن تاریخ ایران ثبت خواهد شد؛ لذا خروش حماسی ملت ایران در نهم دیماه سال 88 نه تنها اتمام حجتی بود برای همه فتنه ها و صحنه گردانیها؛ بلکه پاسخی ماندگار است تا همگان بدانند که این خیزش ملی ،غبارآلودی فضای فتنه را درهم تنید و با شناخت عرصه و درک لحظه از سوی مردم بصیر، رسوایی بزرگ فتنه گران را رقم زد.و بالاخره به تعبیر رهبر معظم انقلاب، ملت ایران در این آزمون بزرگ پیروز شد و قوی ترین ضربه را در روز نهم دی ماه به دشمن و فتنه گران وارد کرد و یکپارچگی مردم آشکار و فصل تازه ای در بصیرت ملت ایران گشوده شد.

آفرینش:تغییر مسیر مسکو در پرونده هسته‌ای ایران

«تغییر مسیر مسکو در پرونده هسته‌ای ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛اساساً از دیر باز نگرش تاریخی به ما ثابت کرده که روس ها شرکای مناسب و قابل اعتمادی نیستند البته روس ها مهره هایی کارآمد با قابلیت های خوبی هستند، اما صرفاً برای خودشان!!. منفعت محوری اساس هر رابطه و همگرایی می باشد، اما منفعت طلبی یکجانبه نمی تواند رویکرد مناسبی برای افزایش سطح روابط میان کشورها تلقی گردد. درچندین مرحله نسبت منفعت طلبی و خلق و خوی سرد روس‌ها مطالبی را مطرح کردیم و از نمونه‌های غیرقابل اعتماد بودن آنها بسیار گفتیم، اما در عمل شاهد گسترش فعالیت‌ها و امضاء تفاهم نامه‌های بدون پشتوانه بودیم و از مسولان دیپلماسی کشور تقاضا کردیم نسبت به نزدیک شدن به روس‌ها تمام جوانب احتیاط را رعایت کنند، و امیدواریم چنین کرده باشند.

اما امروز بحث دیگری مطرح است و روس‌ها علناً نشان دادند که وقتی پای منافع وسط باشد و موقعیت خود را در خطر ببینند، با هیچ کشوری دست دوستی و همراهی نخواهند داد!. در همین راستا جدیداً دولت روسیه، آمریکا را تهدید کرد در صورت تداوم فشار‌های تحریمی به این کشور ، مسکو ممکن است در سیاست همکاری خود با آمریکا در دو موضوع "سوریه و پرونده هسته ای ایران" تجدید نظر کند!. سقوط ارزش پول ملی روسیه در ماه های گذشته و نیز کاهش کم سابقه قیمت نفت در بازارهای جهانی اقتصاد روسیه را در شرایط بحرانی قرار داده است . مسکو دلیل اصلی پایین آمدن قیمت نفت و کاهش ارزش پول ملی خود(روبل) را در نتیجه سیاست های خصمانه آمریکا و تحریم های این کشور علیه خود می داند. از سوی دیگر روس‌ها برسر مسئله اوکراین امنیت استراتژیک خود را در خطر می‌بینند و در مقابله با همگرایی غرب با آمریکا راه به جایی ندارند. عمق فشارها بر روسیه به حدی است که حاضر شده‌اند حیثیت بین المللی خود را به عنوان یک ابرقدرت در حل پرونده هسته‌ای ایران زیرپا بگذارند و علناً به امتیازگیری با کارت‌های تهران و دمشق روی آورند.

البته این تغییر رویه روس ها خیلی تعجب انگیز نیست چرا که در طول تاریخ نشان دادند که در حساس ترین لحظات به تمام تعهدات خود پشت می‌کنند و راه دیگری در پیش می‌گیرند. حافظه تاریخ هیچ وقت عدم حمایت شوری سابق از مصر در جنگ اعراب و اسرائیل را فراموش نمی کند و یا حداقل ایران، تجربیات فراوانی در خلف وعده‌ها و قابل اعتماد نبودن روس‌ها داشته است. در مقطع کنونی با توجه به حساسیت منطقه و قرار گرفتن پرونده هسته‌ای ایران در مرحله تعیین کننده، روس‌ها به این فکر افتاده‌اند که کارت ایران و سوریه را با قیمتی گزاف با آمریکا معامله کنند. اما آنچه از شواهد معلوم است مسکو بازنده از پیش تعیین شده این میدان می‌باشد!. چرا که آمریکا با یک استراتژی حساب شده روسیه را در تنگناهای سیاسی و اقتصادی قرار داده و به این راحتی حاضر به دست کشیدن از این موضع خود نیست. آمریکا بار دیگر به نقطه‌ای رسیده است که فرصت تضعیف مسکو برایش فراهم شده، و دراین راه اروپا را نیز همراه خود کرده است. لذا هزینه‌های مقابله با روسیه بسیار کاهش و فشارهای بی سابقه براین کشور به شدت افزایش یافته است. اما آنچه در این رویارویی و حوادث مهم است اینکه ما نباید اجازه دهیم مورد معامله قدرت‌های بزرگ قرار گیریم. درحال حاضر تصمیم گیرنده اصلی 1+5 در مذاکرات هسته‌ای آمریکاست و ما باید تمرکز خود در مذاکرات را بر رایزنی‌های موثر با این کشور متمرکز کنیم. چراکه امید داشتن به حمایت‌های روسیه، امری بیهوده و انتظاری غیر واقع و غیرعملی می‌باشد که محقق نخواهد شد.

شاید گفته شود که آمریکا و روسیه بر سر دمشق، اوکراین و ایران به تفاهم خواهند رسید و امتیازات را باهم تقسیم می‌کنند.اما شرایط کنونی جهان بیانگر این است که بلوک غرب عجله‌ای برای تعیین تکلیف سوریه ندارند و حفظ وضعیت موجود را بیشتر ترجیح می‌دهند. درمورد اوکراین نیز روس‌ها نمی‌توانند ازعمق استراتژیک و حیثیت خود بگذرند و کیف را به دامن غرب بسپارند، لذا آمریکا و اروپا با حفظ ساختارتحریم‌های اقتصادی، درپی به زانو درآوردن مسکو هستند.

اما در پرونده هسته‌ای ایران در مقطع کنونی به نظر می رسد که دولت اوباما به دنبال دست یابی به یک توافق با تهران می‌باشد. البته از خصومت و زیاده‌ خواهی‌های آمریکا در مقابل کشورمان نمی‌توان چشم پوشی کرد، اما می‌توان با مدیریت شرایط فعلی به نحوی مذاکرات را ادامه داد که مانع از زیاده خواهی‌های غرب و امتیازگیری‌های روسیه شویم.

مردم سالاری:رمز عبور‌ از امام؟!

«رمز عبور‌ از امام؟!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن می‌خوانید؛بیش از یک هفته از مصاحبه جنجالی آقای سیدمحمد خامنه‌ای با هفته‌نامه اصولگرای «رمز عبور» می‌گذرد اما واکنش‌ها به آن همچنان ادامه دارد. با وجود پاسخ دفتر آقای‌هاشمی‌رفسنجانی و نقد آقای سلیمی‌نمین، این سرمقاله روزنامه کیهان به قلم آقای شریعتمداری بود که پاسخ آقای سیدمحمد خامنه‌ای را در پی داشت. مهمترین نکته در این پاسخ، اشاره به زودباوری و خوش‌باوری امام نسبت به اطرافیانشان بود. اما آیا نویسنده به نتیجه منطقی سخن خویش اندیشیده است؟!

سطح تحلیل خرد: آن‌چه در این مصاحبه به عنوان اشتباهات ذکر شده؛ مواردی است که کاملاً از صبغه جناحی و پیشینه شخصی پاسخ‌دهنده مستفاد می‌شود. مانند قبول قطعنامه؛ نخست‌وزیری مرحوم بازرگان و یا نظر امام درباره جامعه روحانیت مبارز. نویسنده برای اثبات اشتباه بودن عمل امام خمینی، به جز اشاره امام به مخالفتشان با نخست‌وزیری مهندس بازرگان که در نامه امام به آیت‌الله منتظری یاد شده؛ استناد دیگری ندارد مگر خاطرات نقل‌قول شده از دیگران. نکته این‌که استناد خاطراتی که جایی در صحیفه امام ندارند؛ تا کجاست؟ چگونه به استناد خاطره مرحوم مهدوی‌کنی می‌پذیرند که امام درباره جامعه روحانیت مبارز اشتباه گفته‌اند اما به استناد خاطره آقای‌هاشمی که مسوولیت‌های مهم ایشان در آن دوره گویای این است که بسیار بیش از مرحوم مهدوی در ارتباط با امام و مورد اعتماد ایشان بوده‌اند؛ نمی‌پذیرند که جریان مک‌فارلین از ابتدا با نظر امام و تحت نظارت ایشان صورت پذیرفته است؟! بهتر این‌که همه فعالان سیاسی و بزرگان نظام برای استناد به امام، طبق وصیت‌نامه ایشان عمل کرده و حداکثر، سخن مورد اشاره‌شان را در صحیفه امام که مورد وثوق همگی است بیابند تا شأن سخنان امام پایمال نگردد.

سطح تحلیل کلان: مساله عدم عصمت و حتی عدم حجیت گفتار و کردار بزرگان نظام جمهوری اسلامی و حتی شهیدان بزرگوار انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی سخن تازه‌ای نیست. اعتقاد مسلم شیعه این است که جز چهارده معصوم(علیهم‌السلام) هیچ‌کس مصون از خطا نبوده و رفتار و گفتارش قابل نقد و بررسی است. حتی امیرالمؤمنین علی(ع) با وجود عصمت الهی؛ می‌فرماید:«حق من بر شما مردم این است که مرا در آشکار و نهان نصیحت کنید»(خطبه سی‌وچهار نهج‌البلاغه) مقصود امام علی(ع) از این سخن این‌که پس از او احدی به نام دین و حکومت دینی، فضای نقد و بررسی را مسدود نکند. نکته مهم اینکه امام علی(ع) نقد را نه حق مردم که تکلیف آنان برمی‌شمارد.
در میان بزرگان انقلاب نیز می‌توان به این سخن استاد مطهری اشاره کرد:«هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیر قابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام» با این حال، مطالعه روش و منش سیاست‌ورزی و حکمرانی امام خمینی نشان می‌دهد که ایشان به تأسی از قرآن و سنت نبوی هرگز خود را از مشورت با نخبگان و فعالان سیاسی بی‌نیاز ندیدند. روشن است که اگر حاکمی بر مبنای مشورت و خرد جمعی؛ تصمیم اشتباهی نیز بگیرد؛ جامعه او را ملامت نخواهد کرد زیرا به استبداد و خودمحوری تصمیم نرانده است.

آیا اندیشیده‌ایم اگر مهمترین تصمیمات جمعی نظام جمهوری اسلامی(و نه تصمیمات فردی امام خمینی) را مبتنی بر زودباوری و اطلاعات غلط بپنداریم؛ علاوه بر اینکه کیاست و تدبیر امام و دیگر مسئولان نظام(از جمله رهبر معظم انقلاب) را که حتی دشمنان و مخالفان هم به آن اذعان دارند، خدشه‌دار کرده‌ایم؛ روند تصمیم‌سازی و سیاست‌های کلی نظام را نیز بی‌بنیان و سست جلوه می‌دهیم؟! می‌توان به فتاوای امام از منظر فقهی یا به رفتار و گفتار فردی ایشان از منظر سیاسی انتقاد کرد؛ ولی امام به عنوان رهبر نظام؛ همواره به پشتیبانی خواص و به طور جمعی تصمیم می‌گرفت. تبیین این تصمیمات بر مبنای خوش‌باوری نسبت به نزدیکان و نادیده گرفتن ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور؛ نه انتقاد که ساده‌انگاری است. عبور از امام از این منظر؛ عبور از آرمان‌های انقلاب و اهداف نظام است.

ابتکار: زمانی برای گذر از 88

«زمانی برای گذر از 88 »عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم جواد حیدریان است که در آن میخوانید؛بعد از اظهارات همیشگی علی مطهری در سال های اخیر به عنوان کسی که دائم از ضرورت تعیین تکلیف «سران فتنه» سخن گفته، اظهارات رئیس محترم قوه قضائیه، بعد از انتشار مستند «دهم» از تلویزیون - نشان می‌دهد کمتر کسی به چنین صراحتی در 5 سال گذشته در خصوص حصر سخنی به میان آورده است. وضعیتی که به نظر می‌رسد، محصول نوعی تجربه سیاسی و البته اهمیت پذیرش اشتباهات گروه های مختلف و ضرورت گذر از شرایط سخت است.

پخش اولین قسمت از مستند «دهم» که روایتی دیگرگون از حوادث بعد از انتخابات سال 88 را نشان می‌دهد و همزمانی اش با روز 9 دی زمینه بررسی و به چالش کشیدن اتفاقات ناگوار 5 سال پیش را فراهم آورده است. به باور بسیاری این مستند تلویزیونی برای اولین بار به نقش رئیس جمهوری سابق و همینطور سازمان صدا و سیما در ایجاد آتش اختلاف و دو قطبی شدن فضای کشور اشاره می‌کند. اشاره ای که می‌توانست بسیار زودتر از اینها آبی بر آتش اختلاف و فتنه باشد و کشور را تا این حد به دوپارگی مبتلا نمی‌کرد.

فعالان اصلاح طلب و اصولگرا در چند روز گذشته هر کدام از تریبون های رسمی و در برنامه های زنده رسانه ملی از ضرورت رفع حصر سخن گفته و حتی تاکید کرده اند که حاکمیت خود این مساله را مرتفع می‌کند. با این حال ریاست محترم قوه قضاییه در واکنش به اظهارات مطرح شده به ملاحظات این دستگاه برای پرهیز از برگزاری دادگاه برای محاکمه آنان اشاره کرده و گفته است؛«هرگاه مصوبه شورای عالی امنیت ملی در خصوص حصر سران فتنه تغییر یابد، دستگاه قضایی آماده برگزاری دادگاه سران فتنه است.»

پیش بینی روند پیش رو و تحلیل رویدادها و اتفاقات اخیر از چند نظر حائز اهمیت است. چرا که با از دست رفتن بخشی از اعتماد عمومی در سال 88 که می‌توان گفت وضعیت نامتعارف و هزینه سازی را بر کشور تحمیل کرد، حالا آرام آرام زمینه ای برای تفهیم اتهام و تشخیص سره از ناسره در ساحت سیاسی کشور فراهم آمده است. انتشار مستندی که در آن، یک طرف به صورت مرسوم مورد هجمه و از پیش متهم نیست و روایت صادقانه تری از 88 و بعد از آن را ارائه می‌دهد، می‌تواند زمینه ای برای ایجاد دلگرمی و آغازی در پروسه تفاهم ملی باشد. چرا که انتشار کم زاویه این مستند از 88 در رسانه رسمی حاکمیت، تلاشی است تا در هوای کم غبارتر، تحلیلی ساده تر و منصفانه تر از آنچه بر سر کشور آمد ارائه شود.

از سوی دیگر بعد از اظهارات محسن رضایی به عنوان یکی از کاندیداهای سال 88 در مصاحبه زنده تلویزیونی به مناسبت روز 9 دی که در تحلیلش از حوادث بر اشتباه گروه های سیاسی و ایجاد شرایط بحرانی تاکید کرده بود، حائز اهمیت است. وی نسبت به بروز فتنه دیگری در گفتگویش هشدار داد: از کجا معلوم کسانی که در سال 88 مقابل «سران فتنه» ایستادند فتنه دیگری به پا نکنند.

اما آنچه حالا اهمیت دارد وضعیت فعلی کشور است که اگرچه در بعد اقتصادی با مشکلاتی همراه است اما هرگز دچار بی ثباتی نیست و شرایط سیاسی به خصوص دیپلماسی کشور روند رو به بهبودی را طی می‌کند. با این حال توجه به شرایط سیاست داخلی که تا حدودی محصول مدیریت دولت برخاسته از حمایت قاطع جریان اصولگرایی است (دولت محمود احمدی نژاد)، نیازمند بازنگری و تقویت حس اتحاد و رفع سوء تفاهم های بیشتری است. حالا امید می‌رود، فضا بعد از 5 سال از انتخابات 88 به سمت مطلوبی از همدلی گام بردارد که اشتباهات اتفاق افتاده به نحوی مورد پذیریش واقع شود و کشور در بستری از آرامش داخلی بتواند مسیرهای سخت خارجی را طی کند و 5 سال بعد از طوفان غم انگیز 88 بتواند به ساحل آرامش دست یابد.

اعتماد:٢٠١٥، سالی امیدوارکننده برای ایران و ناامیدکننده برای خاورمیانه

«٢٠١٥، سالی امیدوارکننده برای ایران و ناامیدکننده برای خاورمیانه»عنوان یادداشت روز روزنامه اعتماد به قلم محمد علی سبحانی است که در آن می‌خوانید؛اگر بخواهیم سال ٢٠١٥ را در نخستین روز سال میلادی پیش‌بینی کنیم، محور مهم‌ترین مباحثی که با آن مواجه هستیم خاورمیانه است. با توجه به اینکه در سال پیش‌ رو از سویی امریکایی‌ها وارد رقابت‌های انتخاباتی می‌شوند و از سوی دیگر قطعنامه شورای امنیت جهت تعیین ضرب‌الاجل برای بازگشت اسراییل به مرزهای سال ١٩٦٧ تصویب نشده است و همچنین با در نظر گرفتن اهمیت یافتن بیشتر غزه به دلیل تحولاتی که در منطقه رخ داده می‌توان گفت که مناقشه خاورمیانه در موضوع فلسطین و اسراییل با وضعیت بهتری روبه‌رو نخواهد شد. تصور نمی‌کنم که سال آینده تصویر بهتری در گفت‌وگو‌های صلح میان دو طرف ایجاد شود و وضعیت فلسطینی‌ها بهتر شود. در خصوص مسائل سوریه و عراق هم در سال گذشته با فضای متفاوتی مواجه شدیم. گستردگی حضور داعش در این دو کشور به نقطه بحرانی‌ای رسید. به گونه‌یی که داعش توانست تقریبا یک سوم سوریه و عراق را به شکلی در اختیار خود بگیرد و دولتی خارج از مرزهای شناخته شده ساکس پیکو ایجاد کند.

حضور داعش در این دو کشور موجب شد که هم جنبه افراط‌گرایی تحت لوای اسلام و هم ایجاد یک حکومت قرون وسطایی در قرن بیست‌ویکم مورد توجه قرار گیرد و طبیعتا موجب نگرانی در کل منطقه و کل جهان شود. با پیروزی‌های داعش در زمانی خیلی کوتاه در خود عراق هم نگرانی زیادی ایجاد شد به‌طوری که مالکی از قدرت کنار رفت و حیدر عبادی جانشین وی شد تا بتواند وحدت سیاسی را به این کشور بازگرداند. عملیات داعش باعث شد که ترکیه و ایران هم احساس نگرانی کنند و حتی عربستان که احتمال قریب به یقین یکی از مشوق‌های این گروه‌ها در داخل عراق و سوریه بود از دیدن رفتارهای داعش که خود را دولت اسلامی نامید، نسبت به این گروه تروریستی ابراز نگرانی کند. اما یک موضوع در خصوص داعش وجود دارد که کمتر به آن توجه شده است.

هرچند که تروریست‌های داعش یک دولت خودخوانده هستند، اما به هر حال مرزها را در هم شکسته‌اند و مدت قابل‌توجهی است که مرزهای خود را تشکیل داده‌اند و به راحتی هم تمامی آن مرزها قابل برگشت نیست. داعش توانست با استفاده از خلاءهایی که در سوریه و عراق وجود داشت حکومت خود را تشکیل دهد. ما همواره در چارچوب مرزهای کشورهای مختلف شاهد گروه‌های مختلف با دولت‌های گوناگون و با سبک‌های متفاوت بودیم، اما داعش توانسته حکومتی فرامرزی را ایجاد کند که ادعا می‌کنند در پی احیای خلافت هستند و حتی می‌خواهند به عربستان نیز حمله کنند. این موضوع هرچند غیر‌قابل‌قبول اما واقعی است. اختلاف میان قطب‌های منطقه‌یی از جمله ایران، ترکیه و عربستان باعث دامن زدن بیشتر به این مساله هم شده است و شرایط چندان امیدوارکننده نیست که بتوان پیش‌بینی حل آن را کرد، اما اگر ایران، عربستان و ترکیه به درک مشترکی دست یابند شاید بتوان به حل این مناقشه منطقه‌یی امیدوار شد. با شرایط کنونی به نظر من در سال آینده ممکن است حضور داعش در سطح عراق کاهش یابد اما بعید می‌دانم در پایان سال ٢٠١٥ و هنگامی که سال ٢٠١٦ را مورد بررسی قرار می‌دهیم، مشکلی به نام داعش کاملا در این منطقه حل شده باشد.

در زمینه مذاکرات هسته‌یی ایران با کشورهای ١+٥ نیز می‌توان گفت که دولت ایران در سال ٢٠١٤ تلاشش را بر دو موضوع اقتصادی و هسته‌یی متمرکز و در نگاهی کلی چشم‌انداز امیدوارکننده‌یی را ترسیم کرد. اگر مناقشه هسته‌یی به یک نقطه توافق جامع نهایی و مناسب می‌رسید، در مشکلات اقتصادی داخلی هم آثار به‌جا‌مانده از دولت نهم و دهم حل می‌شد. اما اکنون در آخرین روز ٢٠١٤ شاهد آن هستیم که گفت‌وگوها به نتیجه نهایی نرسیده و مشکلات اقتصادی با کاهش قیمت نفت و عدم رفع تحریم‌ها پا برجا مانده است. من تصور می‌کنم با توجه به وعده‌های انتخاباتی، آقای روحانی بهتر است موضوع‌های داخلی، اقتصاد و هسته‌یی را به‌طور موازی و به شکل اولویت‌های سه‌گانه دنبال کند. به این ترتیب با شانس بیشتری هم برای موفقیت روبه‌رو است. با این پیگیری سه‌گانه می‌توان سال ٢٠١٥ را سالی امیدوارکننده در حل مسائل مهم از جمله مناقشه هسته‌یی برای ایران دانست.

آرمان:قدرت اعطایی یا اکتسابی

«قدرت اعطایی یا اکتسابی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم صباح زنگنه است که در آن می‌خوانید؛
برای تبدیل شدن یک کشور به قدرت منطقه‌ای نیاز است تا فرایندی سپری شود که البته طی شدن این فرایند زمانبر نیز خواهد بود. در واقع ایفای نقش به عنوان یک قدرت منطقه‌ای بدین معنا نیست که دیگر کشورها این عنوان را بر اساس یک تصمیم گیری به کشور مزبور اعطا نمایند بلکه این حالت ناشی ازتوان و ظرفیتهای یک کشور است. به بیان دیگر کشورها به تناسب شاخصه‌های جغرافیایی، تاریخی، اقتصادی، نیروی انسانی و فرهنگی که از آن برخوردارند، قدرت اول بودن خود را رقم می‌زنند.

ایران با بهره‌گیری از موقعیت استراتژیک و نیروی انسانی فهیم و تحصیلکرده خود و با استفاده ازنعمت‌های خدادادی وبرقراری معیارهای انسانی در روابط با همسایگان، این قدرت را به دست آورده است که در حال حاضر دوست و دشمن به آن اعتراف می‌کنند. قدرت یک کشور به تنهایی از دلار‌های نفتی آن حاصل نمی شود گرچه عربستان درسالهای اخیرتلاشهای زیادی انجام داد تا با قدرت درآمدهای نفتی به یک قدرت سیاسی تبدیل شود اما تا کنون غیر از ایجاد هرج‌ومرج در سوریه و بعضا درعراق ظرفیت سازنده‌ای ازخود نشان نداده و حتی درمورد لبنان به جای کمک به استقلال و ثبات و امنیت این کشور از انتخاب رئیس جمهورهم ممانعت می‌کند. درتعریف یک قدرت منطقه‌ای هیچ گاه اخلال در روابط سیاسی کشورها عنصر قدرت به حساب نیامده است. همچنان که یک شرورمحله هیچ گاه به عنوان قدرت محلی و مورد اعتماد محسوب نمی‌شود.

ترکیه با داشتن برخی ازمولفه ای قدرت منطقه ای اما اینک بعد از طی دو دهه از رشد اقتصادی همچنان یکی از کشورهای بدهکار منطقه به حساب می‌آید و رشد اختلافات داخلی و درگیری‌های داخلی با مهم‌ترین مولفه‌های اجتماعی و مذهبی داخلی و با بازداشت و زندانی کردن مخالفان و ایجاد محدودیت در رسانه‌ها نتوانست به یک استقرار قابل اتکایی نایل شود بلکه با توسل به گروه‌های تروریستی و پشتیبانی از آنها در سوریه و عراق به تخریب روابط با همسایگان پرداخت. جمهوری اسلامی ایران به سخنان رئیس جمهور آمریکا و ابعاد آن واقف است اما قدرت ملی و مذهبی خود را بهتر ازدیگران می‌شناسد و آن را ناشی از خودجوشی و ظرفیت‌های منطقه‌ای خود می‌داند.

دنیای اقتصاد:نقش کنگره آمریکا در قیمت نفت

«نقش کنگره آمریکا در قیمت نفت»سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم نوید پژنگ است که در آن می‌خوانید؛طی هفته‌های گذشته و بالاخص پس از پیروزی جمهوری‌خواهان در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا و به دست آوردن اکثریت در هر دو مجلس نمایندگان و سنا، بیشترین صحبت‌ها و حدس و گمانه‌زنی‌ها راجع به اقدامات احتمالی این نهاد قانون‌گذار در ماه‌های پیش رو و نحوه موضع‌گیری کنگره نسبت به مذاکرات هسته‌ای جاری میان ایران و گروه 1+5 (شامل آمریکا، انگلستان، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) و احتمال تصویب تحریم جدید علیه کشورمان بوده است. ولی یکی از مواردی که می‌تواند به اندازه احتمال تصویب تحریم جدید توسط کنگره برای ایران اهمیت داشته باشد و تا حدی از آن غفلت شده است، نقش کنگره در تصویب قوانینی جهت تسهیل صادرات نفت آمریکا است که می‌تواند به‌طور غیرمستقیم بر اقتصاد کشورمان اثرگذار باشد.

در سال 1973 و در بحبوحه جنگ اعراب و اسرائیل، کشورهای عربی صادر‌کننده نفت از جمله عربستان سعودی و لیبی توافق کردند که با استفاده از «سلاح نفت» کشورهای حامی رژیم صهیونیستی را تنبیه کنند. پس از کمک‌های فراوان آمریکا به اسرائیل از جمله تامین 2/2 میلیارد دلار تسلیحات، کشورهای عربی تصمیم گرفتند صادرات نفت به آمریکا را تحریم کرده و به علاوه از میزان تولید خود بکاهند.

این تصمیم موجب شد که قیمت نفت طی زمانی حدودا یکساله، از 3 دلار در هر بشکه به 12 دلار افزایش یابد. کنگره آمریکا در مقابل این تحولات، قانونی را به تصویب رساند که تولیدکنندگان نفت در آمریکا را از صادرات محروم می‌ساخت و آنها را ملزم می‌کرد نفت خود را صرفا به پالایشگاه‌های داخلی بفروشند. هدف از این قانون حمایت از مصرف‌کنندگان آمریکایی و مصون ساختن قیمت کالاهایی همچون بنزین از تلاطمات بازار جهانی نفت بود.

اما با عملیاتی شدن صنعت نفت شیل در آمریکا در چند سال اخیر و افزایش تولید نفت در این کشور تا 5/9 میلیون بشکه در روز و پس از تصمیم اخیر اوپک برای حفظ سقف تولید 30 میلیون بشکه‌ای به منظور مقابله با نفت شیل، بازار نفت روزانه با 2 میلیون بشکه مازاد عرضه روبه‌رو است و به‌نظر می‌رسد که تا چند سال آینده، بازار نفت جهشی ناگهانی در قیمت‌ها را تجربه نکند. این تصمیم اوپک اگرچه برای اعضای آن سخت و دردناک بوده است، ولی اثراتی جدی بر صنعت نفت شیل آمریکا داشته است. به‌طور مثال شرکت اکسون موبیل که بزرگ‌ترین شرکت نفتی دنیا است، در نظر دارد میزان بودجه خود برای سرمایه‌گذاری در سال آینده را تا 20 درصد کاهش دهد. همچنین به گزارش اکونومیست، تقاضای دریافت مجوز حفاری در ماه نوامبر نسبت به ماه پیش، در میدان نفتی باکان در داکوتای شمالی که قلب صنعت شیل آمریکا است تا 40 درصد کاهش یافته است.

به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران معتقدند که شرایط کنونی دیگر مانند دهه هفتاد میلادی نیست و کنگره آمریکا باید این قانون را ملغی کرده یا حداقل آن را به‌روزرسانی کند. موافقان این طرح بر این باورند که اعطای مجوز صادرات به تولیدکنندگان آمریکایی آنها را در بازی نگه داشته و به آنها این امکان را می‌دهد که با کسب درآمد بیشتر، همچنان به سرمایه‌گذاری روی تحقیق و توسعه ادامه داده و به روش‌های اقتصادی‌تری برای حفاری دست یابند. شرکت‌های فعال در حوزه نفت شیل نیز به شدت خواهان لغو این قانون هستند؛ زیرا دیگر مجبور نیستند نفت خود را به پالایشگاه‌هایی در شرق آمریکا بفرستند و هزینه‌های زیادی برای حمل‌و‌نقل متقبل شوند (عمده نفت تولید شده در آمریکا نفت سنگینی است که اکثر پالایشگاه‌های آمریکا برای کار با آن نوع نفت ساخته شده‌اند، اما نفت شیل نفت سبک‌تری است و صرفا پالایشگاه‌هایی در شرق آمریکا توانایی پالایش آن را دارند). البته لغو این طرح نیز مخالفانی دارد.

به‌طور مثال سناتور دموکرات، رابرت منندز چند ماه پیش اظهار کرد که در صورت لغو این قانون، صادرات نفت آمریکا به سرعت افزایش یافته، عرضه نفت کم شده و موجب افزایش قیمت بنزین در آمریکا می‌شود که فشار زیادی به مصرف‌کنندگان داخلی آمریکا وارد می‌کند. البته یک تحقیق که اخیرا توسط اداره انرژی آمریکا انجام گرفته نشان می‌دهد که قیمت بنزین در آمریکا کاملا به قیمت‌های جهانی نفت وابسته بوده و صادرات، موجب افزایش قیمت بنزین نخواهد شد. از جمله دیگر مخالفان این طرح باید به فعالان محیط‌زیست اشاره کرد که معتقدند اجازه صادرات، میزان حفاری‌ها را افزایش داده که هم انتشار گازهای گلخانه‌ای را تشدید می‌کند و هم اکوسیستم منطقه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. همچنین پالایشگاه‌هایی که نفت شیل را با قیمت ارزان‌تری می‌خرند، نباید از یاد برد، زیرا می‌توانند با اعضای کنگره لابی کرده و مانع از لغو قانون مذکور شوند.

با این حال به‌نظر می‌رسد لغو قانون ممنوعیت صادرات برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی داشته باشد. صنعت نفت شیل در چند سال اخیر، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، 2 میلیون شغل در آمریکا ایجاد و 238 میلیارد دلار به اقتصاد این کشور کمک کرده و از عوامل اصلی بازیابی اقتصاد آمریکا پس از بحران اقتصادی است. لیزا مورکوفسکی، رهبر آتی کمیته انرژی سنا نیز به صراحت اعلام کرده است که پس از روی کار آمدن کنگره جدید، با جدیت برای لغو این قانون تلاش خواهد کرد. در تازه‌ترین تحولات صورت گرفته نیز، دولت آمریکا روز سه‌شنبه، 9 دی اعلام کرد که با صادرات نفت فوق سبک موافقت کرده است که براساس گزارش بانک سیتی‌گروپ، می‌تواند عرضه نفت در بازار جهانی تا پایان سال 2015 را به میزان یک میلیون بشکه در روز افزایش دهد.به همین دلیل به‌نظر نمی‌رسد بتوان دورنمایی برای افزایش قیمت نفت متصور بود. به همین خاطر به مسوولان کشور توصیه می‌شود که برنامه‌های کارشناسی‌شده‌تری برای مقابله با قیمت‌های پایین‌تر نفت تدوین کرده و طرح‌های خود را بر اساس آن جلو ببرند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها