ماجرا از این قرار بود که مدتی بعد از پیروزی انقلاب شخصی به نام مهدی نژادتبریزی به محسن رفیقدوست مراجعه کرده و اعلام میکند که آماده است تا بختیار را از بین ببرد. محسن رفیقدوست هم بیفوت وقت حکم اعدام انقلابی بختیار را میگیرد: «رفتم خدمت آیتالله محمدی گیلانی و گفتم گروهی داریم که میخواهیم آنها را بفرستیم تا بختیار را اعدام کنند. شما اجازه میدهید؟ گفت: بله من حکمش را میدهم؛ و نوشت: بختیار مهدورالدم است.» (ص۱۲۹)
آنطور که رفیقدوست در خاطراتش آورده، پس از صدور این حکم، یک گروه پنج نفره به نامهای انیس نقاش (معروف به ابومازن که در حال حاضر مفسر سیاسی و اقتصادی تلویزیون الجزیره و مطبوعات لبنانی و ساکن ایران است)، نژادتبریزی، جناب و سمیر (نام نفر پنجم ذکر نشده) یعنی در مجموع سه نفر ایرانی و دو نفر لبنانی به فرانسه رفتند تا حکم صادر شده درباره بختیار را اجرا کنند. اما از آنجا که همزمان با این گروه، ابوشریف هم گروه دیگری را به سرپرستی فردی به نام ابوالوفا برای کشتن بختیار مامور کرده بود، در اجرای عملیات تداخل پیش آمده و عملیات با شکست مواجه میشود: «ما و ابوشریف از هم خبر نداشتیم. ابومازن و تیمش همه کارها را آماده کرده بودند.
اعدام انقلابی بختیار در پوشش خبرنگار یکی از مجلات معروف عربی بود. خبرنگار به سختی وقت ملاقات میگیرد تا مقدمات مصاحبه با بختیار را فراهم کند. او در همین جلسه اول راه ورود و خروج و وضعیت خانه را شناسایی میکند. در این فاصله، فرانسویها متوجه ورود گروهی از ایران میشوند. ابوالوفا لو میرود، اما آنها فرار میکنند. فرانسویها محافظها را بیشتر میکنند. به بختیار هم میگویند زنجیر پشت در را بیندازد. وقتی ابومازن و نژادتبریزی (مسوول اعدام) با مسلسل میروند، پلیس با آنها درگیر میشود. در این درگیری همه اعضای تیم دستگیر و سه نفر هم کشته میشوند. خانمی هم از اهالی آن ساختمان قطع نخاع میشود. طرح ما هم شکست میخورد.» (ص۱۳۰) البته ابومازن بعدها در گفتوگویی علت ناموفق بودن اعدام بختیار در سال ۱۳۵۹ را اظهارات آیتالله صادق خلخالی میداند، که همزمان با ورود آنها به فرانسه اعلام کرده بود برای اجرای حکم اعدام بختیار به پاریس کماندو فرستاده است. (ص۱۳۳)
اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. محاکمه پر سر و صدایی برای این تیم پنج نفره برگزار شد و آنها در دادگاه اعتراف کردند که از طرف رفیقدوست مامور به این کار شدهاند. در نهایت هم سه نفر به حبس ابد و دو نفر هم به حبسهای کمتر محکوم شدند. هر چند محکومیت آنها بیشتر از ده سال طول نکشید. سال ۱۳۶۹ چریکهای لبنانی که دوستان ابومازن بودند در یک رشته عملیات، به سفارتخانه فرانسه حمله کردند و همچنین یک هواپیمای فرانسوی را نیز ربودند. پس از این اقدامات نمایندهای از طرف رئیسجمهور فرانسه با رفیقدوست ملاقات کرده و مذاکرات برای حل مساله آغاز میشود.
رفیقدوست در این ملاقات تنها راه حل را آزادی گروه ابومازن از زندان اعلام و تاکید میکند که اگر آنها آزاد نشوند دوستانشان اقدامات دیگری انجام خواهند داد. از سوی دیگر همزمان با این مذاکرات ابومازن هم در زندان دست به اعتصاب غذای سختی میزند و اعلام میکند به شرطی از اعتصاب غذا دست بر میدارد که نمایندهای از ایران و به خصوص رفیقدوست از او بخواهد. (ص۱۳۰)
رفیقدوست که نامش هم در لیست متهمان این پرونده بود با مشورت رئیسجمهور وقت (آیتالله هاشمی رفسنجانی) به فرانسه میرود و قرار میشود تا از ابومازن بخواهد اعتصاب غذایش را بشکند و از سوی دیگر با پرداخت خسارت به خانواده کشتهشدگان که طبق قوانین فرانسه حدود پانصد هزار دلار بود، ظرف دو هفته ابومازن و تیمش آزاد شوند. «آقای هاشمی هم دستور دادند این پول پرداخت شود.» (ص۱۳۱) و بدین ترتیب ماجرا پس از ده سال خاتمه یافت.
منبع: برای تاریخ میگویم؛ خاطرات محسن رفیقدوست به کوشش: سعید علامیان انتشارات سوره مهر چاپ اول ۱۳۹۲
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد