
رهبران چین اکنون میگویند میتوانند طی یک قرن آینده دو هدف بزرگ را محقق کنند که برای آن دو قرن باید برنامهریزی میشد. نخستین آن در سال 2020 تحقق پیدا خواهد کرد و طبق آن درآمد سالانه یک فرد چینی به سطح درآمد یک فرد در جوامع مدرن خواهد رسید. دومین هدف نیز قرار است سال 2050 تحقق پیدا کند و در آن اقتصاد چین به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود. آن وقت است که چینیها طبق اعتقادات سنتی خودشان میتوانند بگویند به جاودانگی رسیدهاند.
این روزها برای چین اتفاقاتی میافتد که قابل توجه است. یکی از اینها اظهارات «شی جین پینک» رئیسجمهور این کشور بود که اعلام کرد دیگر نسبت به برنامه درهای باز «تنگ شیائوپینگ» رئیسجمهور اسبق این کشور تعهدی ندارد. زیرا آن برنامه به معنای دقیق کلمه «رهنمودی» بود که باید حاکمان چین بعد از او در سیاست خارجی آن را پی میگرفتند و برای تاسیس یک دولت بزرگ به لحاظ اقتصادی نباید عجله میکردند. تنگ شیائوپینگ ضرورت به کار بردن زور برای تسریع در برنامههای توسعه را نمیپذیرفت و به همان اصلی اعتقاد داشت که میگوید «بگذارید چشمهها جوشیده و مسیری را که مناسب خود میدانند پیدا کنند.»
حال برای نخستین بار طی چند دهه گذشته، کارشناسان و سیاستمداران حزب کمونیست چین بر این نکته تاکید دارند که کارهای تبلیغاتی و توجیه گرانهای که روزگاری مایه افتخار حزب کمونیست چین بود و در بین احزاب بزرگ دنیا به این کار میبالید، دیگر سودی ندارد. دلیل آن هم خیلی ساده است زیرا «شهروندان جهانی تغییر کردهاند». این شهروندان نهتنها در چین بلکه در تمام جهان سرگرم کارها و اموری دیگر شدهاند به گونهای که تفکر و خصلتهایشان با شهروندان گذشته بخصوص در دهه 40 قرن گذشته میلادی تفاوت زیادی دارند. برای یک شهروند امروزی دیگر این مهم نیست که قانع شود حزب کمونیست حزبی شریف و پاکدامن است. بلکه برای اقناع چنین شهروندی باید حزب بتواند به خواستههای امروزش پاسخ دهد و نسبت به آینده خود و فرزندانش به او اطمینان خاطر دهد. این همان بنای «رویای چینی» است که باید قابل تحقق شود.
چین اکنون به مرحلهای رسیده است که میگوید تغییرات ریشهای را در رویکردهای اقتصادی خود شروع کرده است؛ رویکردهایی که از مرحله «تولید برای صادرات» به مرحله «تولید برای مصرف» میرسد. به معنای دیگر، چین را نباید از امروز دیگر به صورت یک کارخانه بزرگ توصیف کرد که میلیونها کارگر وظیفهشان تولید کالاهایی ارزان است تا ملتهای دیگر آنها را مصرف کنند. این حق چینیهاست که اکنون پاداش 30 سال تلاششان را دریافت کنند. این پاداش برخورداری از همان چیزهایی است که تولید میکنند. این تحول در باور اقتصادی چین به این معناست که مقامات این کشور به این نقطه از اعتماد رسیدهاند که چین میتواند تا سال 2020 نخستین هدف خود را که طی دو قرن برایش برنامهریزی کرده بود، تحقق بخشد.
خطوط سیاست خارجی
در کنگره دوم سیاست خارجی چین که بتازگی تشکیل شد و پژوهشگران، محققان، اعضای مراکز اندیشه، سفرای کنونی و گذشته و استادان روابط بینالملل و نمایندگان شرکتهای بزرگ حضور داشتند فرصتی بود تا دیدگاههای مختلف درباره سیاست خارجی این کشور شنیده شود. در این کنفرانس رئیسجمهور چین در سخنانی خطوط اصلی استراتژی عظیم چین برای آینده را به این صورت بیان کرد:
1 ـ پایان عمل به رهنمود تنگ شیائوپینگ و شروع فوری برای طرح سیاستهای جدید. به گفته او، رهنمود رئیسجمهور اسبق چین به اهداف خود رسید و توانست چین را تغییر داده و به مرحلهای برساند که امروز در آن قرار دارد بنابراین باید چشمانداز جدیدی را برای آینده ترسیم کرد.
2 ـ توسعه اقتصادی هدف سیاست خارجی نیست چنان که در مرحله قبل بود. اهداف سیاست خارجی باید از این پس فراتر از تحقق میزان رشد بوده و به سطح تحقق «رویای چینی» برسد. باید به گونهای باشد که کشور ما را از یک جامعه تولیدکننده برای صادرات به یک جامعه تولیدکننده برای مصرف برساند.
3 ـ این تغییر در اهداف لازمهاش تغییرات مشابه در ابزارها و راهکارهاست. سیاست خارجی چین از این به بعد متکی بر روشهای خاص چینی و ابزارها و افکار آنها خواهد بود. از این رو باید نیروهای بالنده چینی بیشتری استخدام شوند. بسیاری در چین هنوز باور ندارند که فرهنگشان یک فرهنگ «جهانی» است. این نگرش باید اصلاح شود. این مساله طی چند سال گذشته روشن شده است که زبان چینی در برخی از کشورهای جهان یک زبان خارجی تلقی میشود. حال آن که دیدگاههای فرهنگی «کنفوسیوس» از «پارلمان بریتانیا» یا «الیزه فرانسه» و «گوته آلمان» و «سروانتس اسپانیا» جلوتر است که سالهاست فرهنگهای خودشان را ترویج میکنند. چین اکنون 300 دانشگاه در سطح جهانی دارد و باید این تعداد به 1000 دانشگاه برسد.
4 ـ استراتژی جدید چین درحوزه سیاست خارجی به سمت نپذیرفتن هر گونه ائتلاف و در عوض پذیرفتن مشارکت به جای آن است. تشکیل ائتلافهای سیاسی همواره برای ابرقدرتها به لحاظ مادی و معنوی هزینهبردار بوده است. کافی است دراین باره به سرنوشت ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی نگریسته شود که چه اموال و منابعی و چه امکانات انسانی و غیرانسانی را در جهت حفظ متحدان نظامی یاسیاسی خود یا توطئه علیه دیگری صرف کردهاند.
5 ـ در همین رابطه باید به پنج مورد غیرقابل تغییر اشاره کرد. به این معناکه چین بشدت علاقهمند است هیچ تغییری در این موارد به وجود نیاید:
الف ـ تلاش دائم برای تشویق ابرقدرتها به منظور ایجاد یک نظام بینالملل چند قطبی.
ب ـ تاکید بر جهانگرایی به عنوان یک روند مستمر که هرگز متوقف نمیشود و نباید هم متوقف شود.
ج ـ تلاش مداوم و فزاینده چین برای اصلاح نهادهای مرتبط با نظام موجود بینالملل.
د ـ امید زیادی به تغییری اساسی در وضع منطقهای اطراف چین وجود ندارد بنابراین نباید به دنبال تغییری در این باره بود.
هـ اصرار بر حفظ منطقه آسیا ـ پاسیفیک و تلاش برای ایجاد صلح در این منطقه.
6 ـ چین در استراتژی جدید خود جایگاه دولتها را بخصوص در رویکرد سیاست خارجیاش به این صورت دستهبندی میکند: همسایگان ؛ یعنی ژاپن، هند، استرالیا، کشورهای جنوب شرق آسیا و روسیه. پس از آن ابرقدرتها؛ مثل آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اتحادیه اروپا و آلمان. به دنبال آنها؛ دولتهای در حال توسعه.
7 ـ در رابطه با خاورمیانه، به نظر میرسد دولت چین همچنان بر سیاست کجدار و مریز خود پافشاری دارد. در رابطه با خاورمیانه چین همواره تقریبا دچار نوعی «شیزوفرنی دیپلماتیک» بوده است. خاورمیانه منطقهای بزرگ و به لحاظ اقتصادی مهم، اما نسبت به سایر مناطق جهان از همه جا متشنجتر و دارای مشکلات پیچیده و دشوار و خطرناکی است. شاید یکی از اهداف چین از تمرکز بر طرح «جاده ابریشم» در استراتژی جدید چین همین امر باشد که میخواهد توجه بیشتری به خاورمیانه نشان دهد. چین البته به دنبال «شریکهایی» در منطقه است که بتوانند بار سنگین دخالت مستقیم در منطقه را از دوشش بردارند.
ابرقدرت خوب یا بد
البته هیچ کس در چین یا غرب یا روسیه از این حقیقت غافل نیست که چین نمیتواند دنیا را متقاعد کند اگر درجایگاه یک قدرت بینالمللی قرار گرفت یک ابرقدرت به معنای منفی آن نخواهد شد. باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا یکی از سیاستمدارانی بود که به چین توصیه کرد و هشدار داد رئیسجمهور این کشور دارد گامهای سریعی را در رابطه با جهان خارج برمیدارد. آمریکا و برخی کشورهای غربی نگران صعود شتابان چین در حوزههای خارجی هستند. سخنرانی رئیسجمهور چین در کنگره دوم سیاست خارجی این کشور به گونهای بود که گویی تصور میشد رئیسجمهور چین تلاش میکند به اوباما کمک کند تا سقوط و فروپاشی آمریکا آرامتر و بیسر و صداتر به پیش رود. حال آن که رئیسجمهور آمریکا داشت رهبران چین را نصیحت میکرد که خیلی زود نباید در سطح خارجی اوج گرفت.
به هر حال، همه میدانند که تاریخ پر است از مثالهایی که فرا رفتن حکومتها و دولتها یا فرورفتن امپراتوریهای بزرگ و قدرتهای جهانی را نشان میدهد. این حقیقتی است که چین هم میداند، آمریکا هم میداند و دیگران هم از آن بیاطلاع نیستند.
السفیر / مترجم: محمدعلی عسگری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان