کیهان:سرطان پترو دلار
«سرطان پترو دلار»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که در آن میخوانید؛11 سپتامبر سال 2014 (4 ماه پیش) پادشاه عربستان در کاخ خود در ساحل دریای سرخ میزبان وزیر امور خارجه آمریکا بود. اگرچه جزئیات چندانی از محتوای این نشست منتشر نشد اما برخی منابع خبری اعلام کردند توافقاتی خاص میان واشنگتن و ریاض انجام شد. این نشست در حالی برگزار شد که آمریکا با دو مسئله مهم دست به گریبان بود. جمهوری اسلامی و فعالیتهای هستهای و روسیه و بحران اوکراین.
چندین دور مذاکرات هستهای در حالی برگزار شده بود که جمهوری اسلامی همچنان بر خطوط قرمز خود پافشاری میکرد و حاضر به پذیرش شروط تحمیلی و زیاده خواهانه آمریکاییها نبود و دورنمای روشنی هم برای واشنگتن در این زمینه وجود نداشت. روسها نیز در بحران اوکراین، هژمونی آمریکا را عملاً به چالش کشیده، کریمه را بازپس گرفته و جنگ سرد جدید را کلید زده بودند.
رفتار آمریکا در برابر این دو موضوع از الگویی یکسان پیروی میکند. ابتدا مقداری سخنرانی و تهدید به مداخله نظامی و تحرکاتی ایذایی در این زمینه و سپس حرکت به سوی تحریم و فشار اقتصادی برای امتیاز گیری و به عقب راندن حریف. هیچیک از این دو حرکت آمریکاییها در این موارد به نتیجه دلخواه نرسیده بود. نه روسها از کریمه و منافع خود در اوکراین چشم پوشی کردند و نه جمهوری اسلامی حاضر شد به توافق دلخواه کاخ سفید تن دهد. تکلیف تهدیدهای نظامی هم که از آغاز مشخص بود؛ بلوفهای گزاف و طبلهای توخالی!
ایران و روسیه یک ضعف مشترک دارند؛ اقتصادشان زیادی وابسته به نفت است. پس برای آمریکاییها چه کسی بهتر از رفقای سعودی؟ در نشست 11 سپتامبر، ریاض تضمین داد که جهان را در نفت ارزان قیمت غرق خواهد کرد. البته سعودیها قولی هم از واشنگتن گرفتند؛ «اسد باید برود.»
البته سقوط قیمت نفت، پیش از اینها آغاز شده بود و نشست جان کری و ملک عبدالله را نمیتوان سرآغاز این ماجرا دانست. شاید دقیقتر آن باشد که این نشست را در راستای هماهنگی جزئیات طرح جنگ با ایران و روسیه با سلاح «پترودلار» یا همان دلارهای نفتی (پس از جنگ جهانی دوم دلار آمریکا به دلیل داشتن بیشترین ذخیره طلا در این کشور، تبدیل به ارز جهانی شد. در سال 1973 تجارت نفت جایگزین پشتوانه طلا شده و پترودلار بر اقتصاد دنیا حاکم شد.) ارزیابی کرد. فارن پالیسی اخیراً در گزارشی به جلسه ترکی فیصل -رئیس سابق دستگاه امنیتی عربستان- با مقامات بلندپایه انگلیسی و آمریکایی در یک پایگاه عملیاتی سازمان کشورهای آتلانتیک شمالی (ناتو) اشاره کرده است. فیصل در این نشست از افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در پی انقلابهای عربی ابراز نگرانی کرده و میگوید: «اقتصاد ایران با کاهش سود ناشی از درآمدهای نفتی به شدت با مشکل مواجه میشود؛ اقدامی که سعودیها قادر به انجام آن هستند.»
گذشت زمان بیش از پیش نشان داد که کاهش قیمت نفت به هیچ عنوان بر مبنای عرضه و تقاضا و نوسانات مرسوم بازار نفت نیست و انگیزههای سیاسی است که قیمت بشکههای نفت را تعیین میکند. تا جایی که وزیر نفت عربستان رسماً اعلام کرد جهان باید با نفت 100 دلاری خداحافظی کند و قیمت باز هم کاهش خواهد یافت.
پوتین وضعیت فعلی را توطئهای سیاسی با ابزار اقتصادی علیه مسکو و تهران عنوان کرده و واکنش کرملین به این توطئه نزدیکی بیشتر به چین بوده است. روسای جمهور دو کشور در کمتر از دو سال، 9 بار با یکدیگر ملاقات داشتهاند. بانکهای مرکزی چین و روسیه قراردادی سه ساله به ارزش 150 میلیارد یوآن امضا کردهاند. دو کشور حذف دلار از مبادلات خود را در دستور کار قرار داده و شرکت گازپروم روسیه یک قرارداد گازی معادل 400 میلیارد دلار با چین منعقد کرده است. اما مهمتر از این همکاریهای اقتصادی، وضعیت فعلی این امکان را در اختیار پکن قرار داده تا به پیشرفتهترین تسلیحات روسی نیز دست یابد. موشکهای S400 ، جنگندههای سوخو 35 و زیردریایی آمور 1650 از جمله این تسلیحات هستند که به زودی چین دریافت خواهد کرد. یکی از رسانههای غربی اخیراً در پیش بینی سال 2015 نوشته بود؛ پوتین در این سال به دلیل فشارهای اقتصادی و نارضایتی عمومی مجبور به استعفا خواهد شد. ارزیابی خود غربیها نشان میدهد، تحولات اخیر نه تنها منجر به کاهش محبوبیت وی نشده بلکه حمایت ملی از پوتین افزایش نیز یافته است.
اما موضوع درباره جمهوری اسلامی چگونه است؟ آمریکاییها به خوبی میدانند که کفگیر تحریم به ته دیگ خورده و بیش از این نمیتوانند روی آن مانور دهند. واشنگتن پس از توافق موقت ژنو، دهها شرکت و فرد ایرانی را مورد تحریم قرار داده است. واکنش ضعیف و نمایشی دستگاه دیپلماسی در برابر این تحریمها ناشی از ضعفهای آشکار توافق ژنو است. اما تحریم افراد و شرکتها با تحریمهای فراگیر متفاوت است. واشنگتن عملاً قادر و مایل به تحریمهای جدید نیست. چرا که به خوبی میداند تحریم جدید یعنی پایان توافق ژنو و خروج از اتاق مذاکره. در چنین حالتی تحریمهای پیشین نیز عملاً به سوی فروپاشی خواهد رفت چرا که دنیا آمریکا را مسئول این بن بست خواهد دانست. شاید واشنگتن بتواند کشورهای کوچک و ضعیف را با تهدید و تحریم از همکاری اقتصادی با ایران منع کند اما آیا این چماق در برابر چین که برای نخستین بار بر سکوی نخست اقتصاد دنیا ایستاده نیز کارایی دارد؟ هرگز. اینجاست که آمریکاییها سعی دارند بدون پذیرش مسئولیت رسمی، از کارت نفت ارزان قیمت برای فشار به ایران استفاده کنند. نشریه آمریکایی هیل در این مورد مینویسد؛ زیبایی این نوع از فشار این است که نمیتواند اقدامی حاکی از نیت بد آمریکا تلقی شود!
اوایل آذر ماه -زمانی که مشخص شد جمهوری اسلامی حاضر به تسلیم شدن در برابر زیاده خواهی واشنگتن نیست- موسسه بروکینگز نشستی را با حضور برخی از تحلیلگران پرسابقه و تصمیمساز در مورد موضوع هستهای ایران برگزار کرد. در این نشست مجری از گری سیمور میپرسد؛ آیتالله خامنهای حاضر به عقب نشینی از خطوط قرمز هستهای نیست. چه باید کرد؟ سیمور - هماهنگکننده سابق کاخ سفید در امور کنترل تسلیحات و تسلیحات کشتار جمعی در فاصله سالهای 2009 تا 2013- در پاسخ تاکید میکند مذاکره کنندگان آمریکایی نباید پیشنهاد جدیدی به ایران بدهند و بلافاصله میافزاید؛ « ما نیازمند آن هستیم که با همپیمانان خود گفتوگو کنیم یعنی هم با مصرفکنندگان و هم با تولیدکنندگان نفت درباره آماده بودن برای ضرورت احتمال شکست طرح اقدام مشترک، مشورت کنیم. ما از این همپیمانان مصرفکننده نفت مثل ژاپن، کره و هند میخواهیم که همچنان به تلاشهای قدیمی خود برای کاهش خرید نفت از ایران ادامه دهند. ما از تولید کنندگان نفت مثل عربستان سعودی و اماراتیها میخواهیم که تولید بالای نفت را حفظ کنند. ایرانیها البته میدانند که ما درحال آماده کردن این توافق هستیم. شاید این مسئله آنها را متقاعد کند که باید امتیاز بدهند.»!
اگر به توصیه و هشدارهای دو دهه پیش رهبر معظم انقلاب درباره نفت و ارتباط آن با مسائل سیاسی توجه میشد، بدون شک آمریکاییها امروز به بشکههای نفتی به عنوان ابزاری برای سد راه پیشرفت کشورمان نگاه نمیکردند. رهبر معظم انقلاب 13 اردیبهشت سال 1373 با اشاره به تبدیل شدن نفت به اهرمی سیاسی در دست غارتگران بینالمللی و همراهی برخی کشورهای وابسته و خائن در این بازی، فرموده بودند؛ «آرزوی واقعی من- که البته ممکن است به این زودیها قابل تحقّق نباشد- این است که ما درِ چاههای نفت را ببندیم و اقتصاد خود را براساس کالاها و محصولات غیرنفتی بنیاد نهیم. یعنی فرض کنیم این کشور، کالایی به نام نفت ندارد...روزی باید این کار بشود و آن روز، روزی است که ملت ایران بدون اینکه سرمایههای خود را مفت و مجّانی به دست کسانی بدهد که با کمال خباثت از ثروت ملی کشورها استفاده میکنند، با تکیه بر امکانات ذاتی، روی پای خودش بایستد.»
دو دهه از این هشدار راهبردی گذشت. دولتهای مختلف، هر کدام با تابلویی آمدند و رفتند. رهبر معظم انقلاب تقریباً هر سال این هشدار را تکرار کردند و در سخنرانی اول فروردین سال گذشته فرمودند؛ «من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان «تکنوکرات» لبخند انکار زدند که مگر میشود؟! بله، میشود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد. وقتی برنامه اقتصادی یک کشور به یک نقطه خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه خاص تمرکز پیدا میکنند.» جالب آنکه ایشان در بیانات چهارشنبه هفته گذشته خود نیز بار دیگر به این موضوع اشاره کردند.
توقع گذشتن بودجه از نفت 140 دلاری زیادی خوش بینانه است. اما شرایط فعلی را میتوان مناسبتترین زمان برای خلاصی از شبح پترودلار دانست. این روزها زمزمههایی ضعیف از مجلس برای جراحی بودجه و بیرون کشیدن آن از چاه نفت شنیده میشود اما ناگفته پیداست که این حرکت تاریخی بیش از همه نیاز به عزم و همت دولت دارد چرا که اقتصاد نفتی یک بیماری دولتی است و البته منحصر به دولت کنونی هم نیست. شاید مشکل اینجاست که در این مورد خاص بیمار و جراح یکی هستند. آیا دولت یازدهم نام خود را به عنوان جراح سرطان پترودلار در تاریخ سیاسی-اقتصادی ایران ماندگار خواهد کرد؟ یک بار جراحی و تحمل درد و خونریزی بهتر از درد مزمن توده سرطانی است. البته بستگی به شجاعت بیمار هم دارد!
خراسان:نیمه پنهان شب در پاریس
«نیمه پنهان شب در پاریس» عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سید محمد اسلامی است که در آن میخوانید,مقصر حادثه تروریستی "شارلی ابدو" کیست؟ حادثه تروریستی جدید در فرانسه، به موضوعات کهنه در غرب دامن زده است. گروه های تروریستی در اروپا چه کسانی هستند؟ از سوی چه افراد یا گروه هایی حمایت می شوند و با چه افراد یا گروه هایی خارج از اروپا ارتباط دارند؟ آیا آنها نماینده اسلام و مسلمانان هستند یا این که صرفا تفکرات افراطی و خشونت گرا را نمایندگی می کنند ؟ آیا مسلمان های ساکن کشورهای غربی می توانند با ارزش های غربی و اصول سکولار حاکم بر این کشورها کنار بیایند؟ آیا بروز خشونت های این چنینی برآمده از ماهیت اسلام است یا این که ریشه در واقعیت های دیگری در جهان کنونی دارد؟ این ها همه پرسش هایی هستند که به یک روی سکه می پردازند. اما پرسش های دیگری نیز وجود دارند از جمله این که معمولا چه نشریاتی هدف حملات تروریستی قرار می گیرند؟
به خانه باز می گردیم!
کارشناسان امنیتی، از جمله کارشناسان موسسه رند وابسته به نیروی دریایی آمریکا حمله به شارلی ابدو در پاریس را متفاوت از نمونه های اخیر دیگر در استرالیا، کانادا، نیویورک و ... ارزیابی کرده اند. آن ها این حمله را یک عملیات کاملا برنامه ریزی شده توسط افراد آموزش دیده شده می دانند. به علاوه این که یک عملیات شهادت طلبانه نبوده است. به نظر می رسد مظنون های اصلی عملیات تروریستی شارلی ابدو، بیش از هر گروه دیگری با القاعده یمن ارتباط داشته اند. جالب این که درست در همان چهارشنبه ای که 12 نفر در پاریس با گلوله کشته شدند، 37 نفر در اثر یک بمب گذاری تروریستی توسط القاعده در یمن به قتل رسیدند. یمن و بسیاری از کشورهای دیگر خاورمیانه – این روزها به ویژه در عراق و سوریه – بزرگترین مصرف کننده های سلاح هایی هستند که توسط کشورهای غربی تولید می شوند. فرانسه در روزهایی که از مشکلات اقتصادی فراوان رنج می برد، به صادرات سلاح به خاورمیانه بسیار متکی است. کسانی که در پاریس به روی روزنامه نگارها آتش گشودند، در دانشگاه های جهان اسلام تربیت نشده اند. روزنامه گاردین روز گذشته آن ها را "جهادی های سلفی" توصیف کرده است. آن ها تربیت شده گروه هایی هستند که در چرخه تجارت اسلحه کشورهای غربی به ویژه کشور فرانسه آموزش می بینند. آن ها هیجان زده از رواج خشونت گرایی در کشورهای اسلامی هستند که توسط کشورهای غربی حمایت می شوند. آنها بومرنگی هستند که به خانه خود بازگشته اند. اولین نمونه نیستند و آخرین نمونه نیز نخواهند بود.
دامنه آزادی بیان تا کجاست؟
در آن روی سکه مجله "شارلی ابدو" قرار دارد. نشریه طنزی است که به چاپ کاریکاتور علیه شخصیت ها و نمادهای محترم ادیان معروف است. این نشریه از سال 2006 به دلیل انتشار کاریکاتور روزنامه دانمارکی Jyllands-Posten مورد تهدید بوده است. نشریه شارلی ابدو در سال 2011 هدف بمبگذاری قرار گرفته بوده است. این کاریکاتورها همگی به اسم "آزادی بیان" منتشر می شوند. در ساعات گذشته به رغم تلاش مسلمانان در اروپا و دیگر نقاط جهان برای نفی روایت جعلی سلفی ها از اسلام، مسلمانی و اسلام همچنان متهم است. متهم به این که فاقد خویشتن داری لازم در جهان مدرن کنونی است. با این حال یک مقایسه ساده که روز گذشته سایت "ویکی لیکس" آن را کلید زد و در شبکه های اجتماعی باز نشر شده است، گفتنی های زیادی دارد. نشریه شارلی ابدو در سال 2009 هم خبرساز شد. روزنامه تلگراف انگلیس در تاریخ 27 ژانویه 2009 چنین گزارش می دهد (1) که "موریس سینت" (Maurice Sinet) کاریکاتوریست 80 ساله (اکنون 86 ساله) نشریه "شارلی ابدو" به جرم انتشار مطلبی و نقل لطیفه ای در مورد پسر نیکولا سارکوزی – نخست وزیر وقت فرانسه - که از نظر مجله 'یهودی ستیزانه' بوده اخراج می شود. این نویسنده پس از آن به جرم برانگیختن نفرت علیه یهودی ها نیز محاکمه می شود. حدس بزنید توهین این نویسنده به یهودی ها چه بوده است؟ او بعد از ازدواج پسر سارکوزی با دختری از یهودیان ثروتمند فرانسوی، می نویسد: «این پسر به زودی مدارج ترقی را طی خواهد کرد». این جمله موجی از اعتراض سیاستمداران فرانسوی را برمی انگیزد. سردبیر مجله هوادار آزادی بیان، "شارلی ابدو" از او می خواهد عذرخواهی کند. او نمی پذیرد و اخراج می شود. همین مثال به خوبی نشان می دهد که ما با استانداردهای دوگانه درباره "آزادی بیان" روبه رو هستیم.
استانداردهایی که لطیفه ای ساده را به یهودی ستیزی تعبیر می کنند و اما از کنار توهین های مکرر به اعتقادات دیگران به سادگی می گذرند. حوادث تروریستی روزهای اخیر در پاریس حاصل 2 افراطی گری همزمان هستند. افراطی گری در بی احترامی به ارزش های دیگر انسان ها و افراطی گری خشونت آمیز که به تروریسم منجر می شود. این روزها در رسانه های غربی در نقد خشونت به اسم اسلام سخن بسیار خواهند گفت، اما نیمه پنهان شب سخن از سیاست هایی است که برخی ثروت اندوزی و برخی بی اعتنا به اخلاق، در عمل به رواج این خشونت گرایی منجر می شود و البته در میانه دو افراطی گرایی آنچه بیشتر در آینده خود را به جهان نشان خواهد داد، اسلام ناب است که انقلاب اسلامی در حال ارائه آن به جهان است اسلامی که به شدت آرمان گراست اما آن را با اعتدال، عقلانیت و واقع گرایی دنبال می کند.
پی نوشت: The telegraph: French cartoonist Sine on trial on charges of anti-Semitism over Sarkozy jibe
رسالت:فروش استقلال برای رفع تحریم!
«فروش استقلال برای رفع تحریم!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛هزینه و فایده کردن، نه تنها یکی از بدیهیات و اصول اولیه در علم اقتصاد، بلکه در تمامی امور زندگی است و هر فردی هنگام اتخاذ تصمیم در زندگی، نخستین و مهمترین معاملهای که به ذهنش خطور میکند همین مقایسه است که چه چیزی هزینه میکند و چه چیزی به دست میآورد.
علمالهدی به بازخوانی جریان اصولگرایی پرداخت و توضیح داد: در گذشته جامعه روحانیت و جامعه مدرسین در رأس قرار داشتند و نخبگان براساس تجربه تصمیمگیری میکردند و در ادامه نیز نیروهای متدین در میدان حرکت به عنوان پیرو و پیادهنظام عمل میکردند که در نهایت اصولگرایی فاتح میشد.عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: این مربوط به اصولگرایی است و در 35 سال گذشته آن پیادهنظامها پیرو بودند اما امروز خودشان بزرگان قوم شدهاند و نمیتوان گفت باید امروز هم پیادهنظام باشید و هرچه ما میگوییم قبول کنید چرا که باید بپذیریم اینها بزرگ شدهاند در محیط آکادمیک و روحانیت صاحب اندیشه هستند لذا باید در تصمیمگیریها سهیم شوند.وی در ادامه به تشریح عنصر سوم همگرایی اصولگرایان اشاره کرد و اظهار داشت: عنصر سوم ماهیت وحدت تکلیفمحوری است؛ تفاوت اصولگرایی با جریانات لائیک در همین تکلیفمحوری است و اصولگرایی به دنبال قدرت و وکالت نبوده و نیست و تا پای جان از حاکمیت اهل بیت که در انقلاب اسلامی متجلی است، حمایت میکند.علمالهدی با تأکید براینکه در پای ولایت اگر تکهتکه هم شویم باید این پرچم را جهانی کنیم و این نقطه آخر است، افزود: با تکلیفمحوری وحدت تضمین میشود.علمالهدی در حاشیه همایش همگرایی اصولگرایان در جمع خبرنگاران و در پاسخ به سئوال خبرنگار فارس در خصوص تلاش جریان نفوذی جهت حاشیهسازی برای دولت اظهارداشت: برخی افراد که در فتنه 88 دچار مرگ سیاسی شدند این دولت را برای تجدید حیات سیاسی خود ابزار کردهاند.وی تاکید کرد: شخص رئیس دولت و دولتمردان باید روی این مسئله فکر کنند و گُرده خود را زیر قدمهای این جریانها ندهند.
حدادعادل:اصولگرایان با درک شرایط تصمیم می گیرند
رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس نیز در این همایش با تأکید بر اینکه ما باید به استقلال کشور در همه دورهها بیندیشیم، تصریح کرد: برای این استقلال یک روز در جبههها و در مقابل صدام بعثی در حال دفاع باید بود و یک روز هم اصرار بر سر حقوق حقه ملت ایران در استفاده از انرژی هستهای و داشتن سانتریفیوژ؛ این استقلال باید همواره محفوظ بماند.
وی ادامه داد: رهبری تأکید دارد که اگر در جمهوری اسلامی ذرهای عقبنشینی برای مخالفت با استکبار وجود داشته باشد استکبار به هیچ عقبنشینی قانع نخواهد شد بنابراین همه بدانیم که انقلاب تمام نشده است بلکه استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی یک امر دائمی است و دارای درجات است و ما باید برای رسیدن به درجات بالاتر تلاش کنیم.
ملت ایران هم از روزی که درمیدان مبارزه با رژیم پهلوی گام نهاد، پیاپی و در مواجهه با سختیها و مشکلات، بر همین اساس راه عزت خود را انتخاب و پیشرفت کرد تا بدانجا رسید که امروز به عنوان قدرت تعیین کننده منطقه، دوستان و همراهان فراوان یافته است و در عرصه بینالمللی نیز سر آن دارد که هندسه کنونی قدرت را در جهان برهم زند و در معادلات آینده سهمی تاثیرگذار به خود اختصاص دهد.
روشن است که برای دستیابی به این جایگاه غرورآفرین، مردم ایران رنجها و مرارتها کشیدهاند و برای برداشته شدن هر یک از بندهای اسارت و هر مرحله خروج از سیطره استکبار جهانی، هزینهای سنگین پرداختهاند و این همه را با این باور تحمل کردهاند که فایدهای عظیم نصیبشان شده است و میشود. تهدیدها، زندانها، شکنجهها، تبعیدها، شهادت عزیزترین فرزندان این مرز و بوم، همه و همه هزینه گرانبهایی است که ملت ایران پرداخته است تا به آرمان خویش یعنی استقلال، آزادی و حاکمیت جمهوری اسلامی دست یابد.
البته دشمن سرخورده، همچنان برای سیطره مجدد کمین کرده است و هیچ فرصتی را برای گرفتن استقلال ملت ایران از دست نمیدهد و اگر دیروز با تجاوز نظامی، نتوانست به مقصود خویش برسد، امروز با ترفندهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، همچنان اندیشه شوم خود را دنبال میکند و این روزها با تشدید تحریم اقتصادی، تصور میکند خواهد توانست ملت ایران را وادار به تمکین در برابر نظام سلطه جهانی نماید و مجبور کند تا گام به گام از آرمانهای انقلاب خویش دست بردارد و به عنوان یکی از رعایای دهکده جهانی در برابر کدخدایی آمریکا تسلیم شود. تفسیر ساده این معادله یعنی هزینه کردن استقلال ملت ایران، در مقابل دریافت رفع تحریم به عنوان فایده، البته به شرط آنکه بتوان به تعهد دشمن اعتماد کرد! و پرواضح است که اگر صورت مسئله با همین شفافیت برای افکار عمومی مطرح شود، غیرت ملی و دینی ایرانیان و بلکه هیچ ملتی حاضر به پذیرش این معامله خفت بار نخواهد شد. اینکه آمریکا در موقعیت استکباری کنونی، این چنین از موضع تکبر و توهم با ملت ایران برخورد کند، جای شگفتی نیست چرا که تکبر زایل کننده عقل است وگرنه عاقل کسی است که از تجربیات زورآزمایی با ایران و از جمله شکست در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین پند بگیرد اما جای شگفتی از موضعگیری کسانی است که سادهاندیشانه، فریب دشمن را میخورند و در قالب تعابیر فریبنده و از زبان دوست، کلام دشمن را رواج میدهند.
غالبا اساس تفکرات اینگونه افراد آن است که به دلیل مرعوب شدن در برابر دشمن، نه به خود اعتماد دارند و نه به قدرت ملت و نه با اعجاز و وعده خداوند که پیروزی مومنان را تضمین فرموده است و به همین سبب به راهبرد:
«تکیه بر نیروهای داخلی برای گرفتن حربه تحریم از دشمن»*
اعتماد ندارند و صرفا راهکارهایی را میپذیرند که متکی بر جلب نظر کدخدای مستکبر جهان باشد و به دلیل همین ضعف روحیه و خود باختگی در برابربیگانه است که به دستاوردهای ملت ایران هم با دیده تردید مینگرند و به نهادهای انقلابی، گوشه و کنایه میزنند و گاه با جملات استهزاآمیز از افتخاراتی نظیر فناوری هستهای و صنایع موشکی یاد میکنند و هنگام نام بردن از این سرمایههای ملی که همانند دستاوردهای دفاع مقدس، نوعی تقدس یافته و حاصل خون عزیزترین شهدای کشور است و نقش راهبردی و بازدارنده آن آمریکا و اسرائیل را نگران ساخته است، واژههایی سخیف به کار میگیرند.
همچنین این سیاست پیشگان ناباور این چنین میپندارند یا چنین وانمود میکنند که نوعی تعارض بین آرمانهای ملت ایران و حل مشکلات روزمره آنان از جمله مسائل اقتصادی و معیشتی وجود دارد البته با زبانی خیرخواهانه! نظیر وانمود کردن تقابل بین چرخ سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم یا تعارض نشان دادن بین ارتقای معنویت مردم و سطح معیشت آنان!
پیام این تحلیل و تعارض نمایی آن است که مردم قدری از معنویات خود دست بردارند و تا اندازهای هم دستاوردهای فناوری هستهای خویش را به فراموشی بسپارند تا شاید نظام سلطه جهانی عنایتی بکند. به تعبیر حافظ:
گر میفروش حاجت رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند!
نمونه دیگر، وانمود کردن وجود تعارض بین حل مشکلات اقتصادی با سیاست خارجی است و کلید حل مشکلات اقتصادی را در حل مسائل سیاست خارجی دانستن، بدون آنکه روشن کنند ملت ایران از کدام یک از اصول سیاست خارجی خود و چرا باید عقبنشینی کند و چه تضمینی وجود دارد که در صورت عقبنشینی، آمریکا به تعهدات خود عمل خواهد کرد؟ حال آنکه
هم اکنون مقامات آمریکا به صراحت و با وقاحت اعلام میکنند که حتی در صورت عقبنشینی ایران از مسائل هستهای، تحریمها برداشته نخواهد شد.
برخی دیگر از اصحاب این تفکر هم بیآنکه صریحا اعلام کنند که از اصول انقلاب دست کشیدهاند در قالب دلسوزی برای مردم میگویند انقلاب اسلامی، حادثهای بوده که در گذشته اتفاق افتاده است و باید پرونده آن بسته شود و مردم به جمهوری اسلامی رای دادهاند نه به انقلاب اسلامی.
صاحبان این تفکر وابسته، هنگامی که در عمل مشاهده میکنند دیدگاههای آنان به دلیل ناهمگونی با ساختار نظام اسلامی، قابلیت تحقق و اجرا ندارد و نمیتوانند مراجع عالی و قانونی را وادار به عقبنشینی از اصول انقلاب و فروش بخشی از سرمایه استقلال ملی، کنند، به شیوههای ساختارشکنانه متوسل میشوند به گمان آنکه با کشانیدن مسئله به مردم کوچه و بازار و ایجاد تردید و ابهام و دو دستگی در جامعه، بستری برای کمرنگ شدن آرمانها و چرخش از اصول انقلاب فراهم آورند و در هر صورت با دامن زدن به تنشهای سیاسی در جامعه، صورت مسئله اصلی یعنی حل مشکلات اقتصادی مردم تحتالشعاع قرار گیرد.
اما تجربههای متعدد گذشته نشان داده است که صبوری ملت ایران را نباید به معنای عقبنشینی از آرمانها تصور کرد بلکه در موقعیت مناسب و با بصیرت کامل و قاطعیت از راه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری و اصول انقلاب اسلامی و دستاوردهای شهیدان دفاع خواهد کرد و بیگانه را مایوس و دلبستگان به بیگانه را منزوی خواهد ساخت.
پینوشت:
* رهنمود مقام معظم رهبری در دیدار با مردم قم به مناسبت سالروز نوزده دی
سیاست روز:وحدت؛ از حرف تا عمل
«وحدت؛ از حرف تا عمل»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن میخوانید؛همزمان با برگزاری بیست و هشتمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی، تصاویری در شبکههای مجازی منتشر شد که باورپذیر نبود. تصاویری که البته مربوط به همایش اصلی نبود و به حضور علمای شیعه و سنی در یک همایش استانی اختصاص داشت. انتشار این تصاویر متاسفانه به هیچ عنوان با روح برگزاری چنین همایشی سنخیتی نداشت و البته در مقام عمل در جایگاه نفی آن خودنمایی میکرد.
خیلی از دلسوزان و علاقهمندان به وحدت در جهان اسلام، این تصاویر را ساختگی و از سر شیطنت میدانستند، اما متاسفانه چنین نبود و آنچه از طریق یکی از خبرگزاریهای کشور منتشر شده بود، واقعیت داشت.
اینکه بیست و هشت دوره از برگزاری چنین کنفرانسی میگذرد و اتفاقا هرسال هم با شکوه بیشتری برگزار میشود، در ابتدا محل اشکال نیست. به هرحال برخی مسئولان و مدیران در راستای تبیین این وحدت مبارک، قدمی برمیدارند، اما به واقع خوب است پس از گذشت بیش از ربع قرن از برگزاری چنین کنفرانسی یک ارزیابی دقیق نیز صورت بگیرد.
حضور علمای اهلسنت و شیعه در این همایش و از کشورهای مختلف و تبیین ضروری بودن وحدت بین مذاهب اسلامی نکته مثبتی است، اما برکسی پوشیده نیست که اتفاق میمون و مبارک زمانی میافتد که این سخنان، مقالات و گفتوگوها به جایگاه عملی خود برسد.
اخیرا رهبر معظم انقلاب در پیامی به اجلاس سراسری نماز به موضع مهم و ظریفی اشاره داشتند. اینکه: «اجلاس نماز، اقدامی مبارک و کارساز و بیشک، مأجور است، لیکن برای اینکه این کار ارزشمند، هر چه بیشتر به نقطهی کمالِ کارایی نزدیک شود، باید به این سنجش و محاسبهی واقعبین و خردمندانه، همت گماشت و پیگیری نتائج را بخش مهمی از این ابتکار دانست.»
این متر و معیاری که مقام معظم رهبری از آن سخن گفتند، میتواند برای همه برنامهها و همایشهای دیگر کارکرد داشته باشد.
یعنی مسئولان محترم امر میتوانند به بررسی آنچه در این ۲۸ سال گذشته بپردازند و ببینند تا چه اندازه، برگزاری کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی توانسته در مقام عمل موفق و سربلند باشد.
قطعا با بررسی دقیق و موشکافانه و سنجش صحیح کارایی چنین همایشهایی میتوانیم برای آینده نقشه راه بهتری را متصور شویم و قدمهایی برداریم که نتایج آن را به راحتی بتوانیم رویت کنیم. انشاءالله
وطن امروز:دست
«دست»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ دستهای خالی، آستینهای بیدست، دستهای به دعا برآمده، قنوتهای یک دست، دست روحالله هنگامی که در بالکن حسینیه جماران برای رزمندهها بالا میرفت؛ «من بر دست و بازوی شما بوسه میزنم و بر این بوسه افتخار میکنم»، دست مجروح علمدار حکیم انقلاب و شعار ناب ملت در حسینیه امام خمینی؛ «دست خدا بر سر ماست...» یعنی میان انقلاب اسلامی و دست، رابطهای عاشقانه برقرار است؛ یک عاشقانه عاشورایی. بینالحرمین را نگاه کن! همه پیکر علمدار کربلا یکجاست اما «کفین اباالفضل» هر کدام جای دیگری! اینگونه به امام و مقتدای خود دست باید داد؛ الیالابد، تا همیشه. جوری که دیگر، دست تقدیمی را برای بدنت نخواهی! گمانم دیگر راحت کرده باشم خیال آنهایی را که دنبال آرمان ما میگردند! آنکه به امام عاشورا دست دوستی داده، دست رد بر سینه اماننامه شمر میزند، زیرا «غیرت» دارد. هر که میخواهد آرمان حزبالله را بشناسد، قمر منیر بنیهاشم را بنگرد. آرمان ما در وفای به عهد است. ما فراموش نمیکنیم دست بیعت خود را با خامنهای. دولتها میآیند و میروند؛ آنچه باقی میماند همین دست است.
سربسته بگویم؛ بیبصیرتی ناشی از بیغیرتی است. علمدار شهید کربلای 5، درس غیرت را در مکتب سقای آب و ادب آموخته بود. شرق ابوالخصیب، به حاج حسین خرازی میگفتی؛ «چرا آستین خالی را درون جیب اورکت کردهای؟» ابتدا میخندید، آنگاه آه میکشید و میگفت؛ «دوست ندارم باد، حتی آستین بیدستم را هم تکان دهد!» حضرات مستطابی که دست رد بر سینه سلمانها و ابوذرهای کربلای 65 هجری شمسی میزنند، چه جای تعجب که گمان کنند کربلای 61 هجری قمری، درس مذاکره بود؟! زیادی که به دشمن، دست بدهی، توفیق دستبوسی لاالهالاالله سپاه از تو سلب میشود.
دست پاسدار عزیز ما در سپاه، جایگاه بوسه روح خداست؛ باد نباید هم آستین بیدست خرازی شهید را تکان دهد! این به غیرت علمدار کربلای 5 برمیخورد! خزانه آنقدرها هم که بعضی فکر میکنند، خالی نیست! اصلا خالی نیست! خزانه پر است از سرمایهای به نام خون! به نام ایمان! به نام آرمان! به نام وفای به عهد! به نام غیرت! با پشتوانه آستین بیدست خرازی، یعنی همان دست که زودتر از خودش به شهادت رسیده بود، این همه دست نمیدهند به وزیرخارجه جلاد. گفت: «ای بسا ابلیس آدم روی هست، پس به هر دستی نباید داد دست».
آیتالله جوادیآملی بنا به رعایت شأن والای علمیشان، خیلی مایل به اظهارنظر در هر مساله روزمرهای نیستند، لیکن چرا حضرت استاد هر از چندی متذکر بعضیها میشوند که «پس از دست دادن به ابلیس، باید تعداد انگشتان دست خود را بازشماری کنید؟!» آقای دیپلمات! جلاد تحریم، انگشتان دستت را ندزدد، برداشتن تحریم پیشکش! من افتخار میکنم که عالم دین ما از موضع غیرت سخن میگوید و به این میبالم که در خیمه خمینی، خامنهای به عنوان رهبر و رهنما، همچنان صحه بر همین راهبرد میگذارند؛ «غیرت». غیرت، نه تنها مخل اقتصاد نیست بلکه مشخصا به کار همین دنیا میآید. شهریاری شهید، غیرت داشت که در بومی کردن صنعت هستهای نقش ممتاز ایفا کرد. فلذا «هستهای را میخواهیم چه کنیم» و اراجیفی از این دست، حرف مفت عناصر بیغیرت است اما تو اگر به توهم ملک ری، بیغیرتی کنی و دست از یاری آرمان خود، امام خود برداری، به گندم ری هم نخواهی رسید، ملک ری پیشکش! دست دادن به دشمن، شاید باعث تحقیر شود لیکن تحریم را از بین نمیبرد. در عوض کوتاه آمدن از یک آرمان، فقط یک آرمان، تحریمی برداشته نمیشود بلکه دشمن وسوسه میشود آرمان دیگری برباید. اگر «غیرت» این اجازه را به ما نمیدهد که دست از اصولمان برداریم بلکه تحریمها لغو شود، «بصیرت» به ما میآموزد که اساسا در وعده دشمن آن هم از نوع آمریکایی، هیچ صداقتی نیست. ما پس از این همه شیطنت، دیگر شناختهایم شیطان بزرگ خودمان را! و البته که مثل سگ دروغ میگویند این اوباما و جانکری! با این حساب، چرا بعضیها جمع نمیکنند این بساط را؟!
یک سال و نیم است برخلاف پرنسیب جمهوری اسلامی، هم به دشمن دست میدهند، هم امتیاز میدهند، هم لقب مودب و باهوش میدهند، هم به خوشایند دشمن، دوست را حواله به جهنم میدهند؛ بفرمایند توضیح بدهند که چه شد نتیجه؟! اقتصاد، گل و بلبل شد یا تحریمها یکجا لغو شد؟! یک سال و نیم با دستفرمان شما رفتیم، اینک نه فقط ساختمان تحریم به قوت خود باقی است، معالاسف ساختمان تحقیر هم به آن اضافه شده! ما البته روادارنه فرض را بر این میگیریم که انشاءالله نیتتان خیر بوده و واقعا تصور میکردید که در مذاکره با دشمن و توافق با اجنبی، خیر اقتصادی خوابیده است؛ اینک که بیش از پیش غلط بودن این دیدگاه ثابت شده، باید هر چه زودتر این بساط جمع شود، تمام! دارد به غیرت آستین بیدست خرازی برمیخورد؛ نمیفهمید؟! دارد به بصیرت «مداد العلما افضل من دماء الشهدا» برمیخورد؛ نمیفهمید؟! دارد به معصومیت نگاه آرمیتا و علیرضا برمیخورد؛ نمیفهمید؟! دارد به 22 بهمن ملت برمیخورد؛ نمیفهمید؟! دارد به «هیهات منا الذله» مطلع «روایت فتح» برمیخورد؛ نمیفهمید؟! دارد به خشم خمینی بتشکن برمیخورد؛ نمیفهمید؟! پدر گاه هست که با فلان کار فرزند مخالفت نمیکند بلکه او خود متنبه شود و مسیر غلط را اصلاح کند. ولایتاولیهای تازه به دوران رسیدهای که یک سال و نیم تمام، سلمان و ابوذر را حواله به نهجالولایه خلف صالح خمینی دادند، اجرشان با خدا، اما خامنهای این روزها دیگر با چه زبانی باید بگوید که جمع کنید این بساط را؟! نمیفهمید؟! سوگند به آن دست شهید علمدار کربلای 5، هر عقل سلیمی میفهمد که مشخصکننده سیاستهای کلی نظام طبق قانون اساسی، از این بساط راضی نیست! نمیفهمید؟! «حضرت آقا» به شما مجال داده که خودتان بفهمید؛ نمیفهمید؟! جمهوری اسلامی، جمهوری فهم و درک و اندیشه و تفکر و انصاف است.
جمهوری اسلامی، جمهوری حکمت و درایت است. سید و سالار حکیم، فهیم، مدیر، مدبر و بصیر انقلاب، گمانم آن است بنا دارند قبل از آنکه خودشان بخواهند به پشتوانه ملت و قانون، این بساط را جمع کنند، شما خودتان بفهمید و خودتان این بساط را جمع کنید. نمیفهمید؟! با این بساط، از قضا گوشت قربانی «اقتصاد» است. اگر قرار بود مرگ ملک عبدالله قیمت نفت را بالا ببرد، پس چه بود آن شعار تدبیر؟! خب! به جای کلید، کفن اخوک عبدالله را -که خدا مرگش را برساند- نشان ملت میدادید! دیپلماسی نفتی که میگفتند، به خیالمان ریشه در تدبیر اقتصادی خارجی داشت، نگو همه نگاهشان به دست ملکالموت است تا کی به جهنم واصل کند این شمر زمانه را! اگر قرار بود دست سوی دشمن دراز کنیم و امید به لطف جلاد تحریم داشته باشیم، پس چه بود آنهمه که در باب سوءمدیریت اقتصادی قبلیها سخن میگفتیم؟! دولتیها، روی چشم ما، اما باید جمع کنند این بساط را! دولت باید دست روی زانوی خود بگذارد و اگر این توان را به هر دلیل در زانوی خود نمیبیند، زانوی ملت و جوانان غیور ایرانی هست! غنیسازی 20 درصد، چرخش سانتریفیوژ، ماهواره امید، خیرهترین پیشرفتهای پزشکی و هزار و یک خلاقیت دیگر را آقایان اوباما و جانکری تقدیم ملت ایران کردهاند یا همین جوانان خودمان؟! من واقعا متوجه بهانه بعضیها برای این همه نگاه به بیرون نمیشوم! آیا ملت، کم گذاشته برای دولت؟! یا نکند جناب قالیباف و آن دیگران، به توهم تقلب، طرفدارانشان را به خیابان کشاندهاند؟! واقعیت آن است که دولت اعتدال، نه برای کمکاری بهانهای دارد، نه برای نگاه به بیرون. وقتی هنوز شورای محترم نگهبان، صحت انتخابات را اعلام نکرده، نامزدهای رقیب، نقش رفیق را برای فرد پیروز ایفا میکنند و از در تبریک وارد میشوند و دست دوستی به دولت روی کارآمده میدهند؛ این دولت، هیچ بهانهای، نه برای کمکاری دارد، نه برای نگاه به بیرون.
این فقط رای مردم نیست که حقالناس است؛ ریه مردم هم حقالناس است و باید محترم نگه داشته شود. ابتدای روی کار آمدن دولت اعتدال، شهردار تهران در پیشنهادی جسورانه که فقط از یک مدیر جهادی برمیآید، از دولت خواست امکاناتش را بدهد، مبارزه با آلودگی هوای تهران با شهرداری تهران اما یک سال و نیم از آن پیشنهاد گذشته، دولت 50 بار با 1+5 دست داده، یک بار دست دوستی قالیباف را که برای حل تنگینفس شهروندان به سوی دولت اعتدال دراز شده بود، وقعی ننهاده! شاید این بود آنچه به آن میگفتند اعتدال، خردجمعی، تدبیر، عقلانیت! لطفا رحم کنید به واژهها که تهران، بهار امسال را از یاد نمیبرد! در ریه مردم، باد سیاسیبازی بکاری، لاجرم توفان درو خواهی کرد! همان بادی که اجازه نداشت بلکه توان نداشت آستین بیدست خرازی شهید را تکان دهد، به خوبی تکان داد آنچه را باید! آهای سردار شهید! تو هم در کربلای 5 نمیجنگیدی، با این بهانه که سیاسیون باید یارانه نظامیان را بدهند! تو اما مرد بودی.
مرد میدان نبرد. آستین آدمی از دست خالی باشد باکی نیست؛ این بد است که با وجود چون تو علمداری، درس کربلا را وارونه بفهمند! و خیال کنند غیرت سلمان و بصیرت ابوذر، مخل اقتصاد صدر اسلام است! سردار شرق ابوالخصیب! مطبوعات ما جنگ را درشت بنویسند نه درست، بدتر است یا دولتیها اقتصاد را؟! تمام دنیا را هم به ما بدهند، با یک قطره از خون تو عوض نمیکنیم. «آقا» نمیگذارند! خیال بعضیها تخت! چهارشنبه، وقتی «حضرت آقا» با طعنه و کنایه گفتند «تا هر وقت میخواهند مذاکره کنند» مردمی که در حسینیه بودند، خندیدند!
مردمی هم که در حسینیه نبودند، خندیدند! خامنهای، حکیمانه حکومت میکند. ایشان گذاشت همه آحاد ملت بفهمند که خیری در مذاکره با آمریکا نیست. دولت باید به فهم ملت احترام بگذارد. دولت باید جمع کند این بساط را. تا قیامت هم با شیطان بزرگ مذاکره کنید، نتیجهای ندارد! آمریکا آدم بشو نیست! آمریکا ملت ما را تحریم میکند اما در عوض از سران فتنه حمایت میکند! آمریکا ملت ما را تحریم میکند اما در عوض بودجه هنگفت تصویب میکند در کنگرهاش تا حمایت کند از فتنهگران! جناب آقای دیپلمات! اگر سیلی زدن به صورت جانکری با اصول دیپلماسی در تضاد است، دست دادن به این حرامی نیز با آستین بیدست خرازی شهید در تعارض است. نمیفهمید؟! بعد از شهدا، هر که برای خود کاری کرده! شما هم یک سال و نیم است دارید به آمریکا دست میدهید، آن هم در سنگرهای 5 ستاره! خسته نباشید! کارتان اما بینتیجه بود! چیزی در مایههای هیچ! تحریم اقتصادی کم بود، دیپلماسی
غیر حرفهای مضراتی را هم به آن اضافه کرده! قیمت نفت هم که به جای تدبیر جناب زنگنه، بسته به دیدار جناب عزرائیل با ملیجک اسرائیل است! ما اما غیرت داریم نسبت به انقلابمان، مداد علمایمان، خون شهدایمان، عرق کارگرانمان. جمع کنید این بساط را.
خیلی دلتان به حال اقتصاد میسوزد، به جای راهانداختن جنگ مواضع، در زمین کارآمدی با منتقد کشتی بگیرید! سلمان اهل قلم و ابوذر عرصه خبر که داشتند از فساد نفتی وابستگان به طلحه و زبیر مینوشتند؛ خیلی دلتان به حال مبارزه با فساد میسوزد، چرا ممنوعالقلم کردید سلمان و ابوذر را؟! باعث و بانی تحریمهای جدید، سران فتنهاند. همان دشمنی که متاثر از ایستادگی و غیرت سردار قاسم سلیمانی با احترام از ملت ایران یاد میکند، ناظر بر فتنه 88 تحریم میکند و ناظر بر دیپلماسی غلط، تحقیر. اگر نان تحریم در تنور فتنه گرم شد، اگر نجنبید نان تحقیر در تنور این بساط گرم میشود.
جمع کنید این بساط را. این بساط که برای ملت نان نشد اما دارد گران تمام میشود برای برند انقلاب. چهارشنبه «آقا» ما را خنداندند اما دل علمدار بهمن 57 خمینی، از دست این زیادهخواهیهای بیپاسخ گرفته! مگر میشود انقلابی بود و از دست این بساط، خشمی از جنس خروش خمینی نداشت؟! دیگر به چه زبانی باید به شما فهماند جمع کنید این بساط را؟! نمیفهمید؟! این نوشته با دست شروع شد، با دست هم باید تمام شود. از دهه شصت، زخمی هست در دست رهبر. آرمان ما را همین دست معین میکند. این، همان دست شهید سردار کربلای 5 است. این، همان دست خمینی است.
میان انقلاب اسلامی و دست، رابطهای عاشقانه برقرار است؛ یک عاشقانه عاشورایی. والفجر 8 این سوی اروند، گردانی بود اما اروند آنقدر جزر و مد داشت که تا به آن سوی شط برسیم، دسته شدند بچهها! در ساحل آن آب خروشان، رزمندهای داشت برای «مسافر کوچولو» نامه نمینوشت، چرا که نمیدانست فرزندش دختر است یا پسر! اروند، جزر و مدی داشت محتوای بعضی نامهها! «شهید علی طاهری» لابد دوست میداشت دست دختر اینک 30 ساله خود را بگیرد اما گرفتن دست پیر جماران واجبتر بود! پنجشنبه چه نوشتم؛ در والفجر 8 رزمندهای را میشناسم که وقتی دخترش به دنیا آمد، دقایقی از شهادتش گذشته بود، فقط دقایقی! در انقلاب اسلامی «شهید» از این دست، بسیار است، «شاهد» اما فقط و فقط دست مجروح «حضرت سیدعلی» است. این دست باید شهادت دهد به ایستادگی ما تا روز ظهور. تمام دنیا را هم به ما بدهند، دست از این دست برنمیداریم. «آقا» این را میدانند. قسم به خون شهدا، انقلاب ما با همین دست به منتقم خون حسین (ع) دست خواهد داد انشاءالله. اباالفضل علمدار! خامنهای نگهدار.
جوان:سزای از هم بریدن دولتهای اسلامی
«سزای از هم بریدن دولتهای اسلامی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم غلامرضا صادقیان است که در آن میخوانید؛مولانا در دفتر دوم مثنوی حکایتی دارد از باغبانی نیرنگباز (کنایه از کسی که همه چیز دنیا را متعلق به خود میداند) که در باغ خود، سه مرد صوفی و فقیه و علوی را تاب نمیآورد و چون میداند که نمیتواند به تنهایی از پس هر سه آنها بر آید، با نیرنگهای ساده آنان را از یکدیگر جدا و هر یک را به تنهایی سر میکوبد. آن داستان در کلیت و برخی بخشها مصداق پیوند و دوستی کشورهای اسلامی با یکدیگر است که دشمن با نیرنگی ساده برای سرکوب همگی آنان، با یکی به ظاهر دوست میشود تا دیگری را از پا در آورد و برای نابودی همه آنان به همین نقشه تا پایان امید بسته است.
دیروز که رهبر انقلاب به سران کشورهای اسلامی توصیه کردند علیه یکدیگر حرف نزنند و دشمنی با ایران به عنوان اساس سیاست خارجی برخی دولتهای منطقه را خلاف عقل دانستند، این داستان مولانا به یاد آمد، حکایتی که در پایان به نابودی فقیه و علوی و صوفی میانجامد و پشیمانی آنان سودی ندارد.
رهبر انقلاب فرمودند: «اینکه رؤسای کشورهای اسلامی یا روشنفکران کشورهای اسلامی علیه یکدیگر حرف بزنند - ولو فقط حرف باشد - دشمن را جَری میکند، به دشمن امید میدهد. همچنانکه واقعیت امروز، همین است.» و در جای دیگر: «من شنیدم بعضی از دولتهای منطقه، سیاست خارجی خودشان را بر مبنای معارضه با ایران قرار دادهاند! چرا؟ این خلاف عقل است، خلاف حکمت است، این کار کار ابلهانهای است.» مولانا در آغاز حکایت خود به اخلاق پیمانشکنانه آن سه مسلمان اشاره میکند و سپس به اینکه در هر حال جماعت ایشان مانع پیروزی مرد باغبان است: «گفت با اینها مرا صد حجت است / لیک جمعند و جماعت قوت است» اما باغبان، صوفی را به بهانه آوردن گلیم به اتاق میفرستد و چون با فقیه و آن مرد شریف تنها میشود، به آنان میگوید حساب شما از این صوفی شکمخوار خسیس جداست، زیرا یکی از شما فقیه است که ما به فتوای او نان میخوریم و دیگری شهزاده و سید و از خاندان رسول است.
همین تعریف ساده، فقیه و علوی را میفریبد تا خود را از صوفی جدا کنند: «وسوسه کرد و مرایشان را فریفت /آه کز یاران نمیباید شکیفت». باغبان هم سراغ صوفی میرود و سر او را با چوب سخت میکوبد: «کوفت صوفی را چو تنها یافتش/ نیم کشتش کرد و سر بشکافتش». صوفی در دل به دوستان خود میگوید من که رفتم اما کاش شما دیگر تفرقه نکنید: «گفت صوفی آن من بگذشت لیک/ای رفیقان پاس خود دارید نیک» و سپس چیزی میگوید که امروز هم کشورهای اسلامی میتوانند به یکدیگر توصیه کنند: « مرمرا اغیار دانستید هان! نیستم اغیارتر زین قلتبان».
دولتهای اسلامی هرچقدر هم که احساس اختلاف و دوری از یکدیگر کنند، از دشمنان کافر و مجوس خود که به یکدیگر نزدیکترند و ملتها ی آنان که نزدیکیشان بسیار بیشتر از دولتها ست و همه بر یک آیین و کیش هستند. پس ریشه این همگرایی با دشمن اصلی علیه همکیشان و همزبانان چیست؟!
صوفی اما کار جدایی را ادامه میدهد و با فرستادن مرد شریف علوی به سوی کاری، با فقیه خلوت میکند که از کجا معلوم او سید و آل پیغمبر باشد. حساب او نامعلوم اما تکلیف علم و فقاهت تو معلوم است. به این ترتیب فرصتی مییابد تا سید علوی را نیز سر بکوبد. سید نیز در دل همان آرزو و همان حرف را برای فقیهی که فریب تفرقه و نیرنگ بازی دشمن را خورده است میکند و این حقیقت را بر زبان میآورد که ما هر چه که بودیم از دشمن ظالم که برای هم کمتر نبودیم، پس چرا خویشتن را به دشمن فروختیم: «شد شریف از زخم آن ظالم خراب /با فقیه او گفت من جستم از آب /گر شریف و لایق و همدم نیم / از چنین ظالم تو را من کم نیم».
باغبان سراغ فقیه تنها میرود؛ سراغ کسی که تا کنون گمان میکرد با بریدن از دوستان میتواند بر سر خوان کدخدا بنشیند و از باغ او بهرهای ببرد اما حالا تنها گشته بود و چون باغبان را با گرز گران بر بالای سر خود دید: « گفت حق استت بزن دستت رسید/ این سزای آنکه از یاران برید».
حکایت مولانا به نوعی حکایت دولتهای اسلامی و کشورهای منطقه غرب آسیاست که اکنون با کدخدای جهان یک به یک میسازند تا از او بهرهای ببرند و دوستان و هم زبانان و هم کیشان و بلکه هم مذهبیهای خود را در آتش تفرقه و دشمنی انداختهاند. این کاری است ابلهانه و عاقبت آن همان سرنوشت مردان حکایت مولاناست.
حمایت:توان موشکی و قدرت چانهزنی
«توان موشکی و قدرت چانهزنی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم محمد صالح جوکار است که در ان میخوانید؛در آستانه دور جدید مذاکرات هسته ای، جنگ جدید غرب در قالب کاهش قیمت نفت طی هفته های اخیر رونمایی شده است. به نظر می رسد که دشمن، وابستگی اقتصاد ایران به نفت را بیش از پیش متوجه شده و علاوه بر پافشاری برای باقی نگه داشتن رژیم تحریم ها، نمایش کاهش قیمت نفت را با همکاری رژیم سعودی کلید زده است. این پروژه بدون شک برای شکستن قدرت رو به فزونی و غیرقابل انکار ایران در منطقه است. سریال شکست های مکرر کشورهای مرتجع حامی تروریسم تکفیری در منطقه از یک سو و حمایت ایران از عراق، سوریه و ...از سوی دیگر، غرب و اعراب مرتجع را به این فکر انداخت که در کنار لبخند دیپلماتیک، چماق شکسته تحریم را با کاهش قیمت نفت وصله پینه کنند. حالا بهتر متوجه می شویم که علت اصرار مقامات سعودی برای شرکت در مذاکرات هستهای و دیدارهای علنی و محرمانه آنان با آمریکایی ها و ابراز نگرانی از ایران هستهای چه چیزی بوده است.
انقلاب اسلامی همواره تهدیدات را به فرصت تبدیل کرده و چه بخواهند و چه نخواهند این حربه تکراری نیز به مقاوم تر شدن اقتصاد ما منجر خواهد گردید. بنابراین، اولین خواسته مسئولین با توجه به افول شدید هژمونی آمریکا طی چند دهه اخیر در منطقه و نیاز آنان به تعامل با ایران برای حل مشکلات منطقه ای، باید برداشتن کامل تحریم ها در مدتی کوتاه باشد. نکته مهم بعدی که از مؤلفه های اساسی امنیت ملی است و متاسفانه نشانه هایی از بی توجهی و کم لطفی از سوی بعضی مسئولین نسبت به آن مشاهده می شود، مذاکره ناپذیر بودن مسائل موشکی و دفاعی است.
درخواست مضحک بحث در این امور در حالی است که تهدیدات غرب و استکبار علیه ما افزایش یافته و کاهش دادن توان دفاعی به معنی آسیب پذیر کردن کشور و منافع ملی است که با هیچ عقل سلیمی منطبق نیست. بر اساس تجربیات و از آن جایی که هر گاه در مذاکرات یک گام عقب رفتیم دشمن ده گام به پیش آمده است، باید منتظر بود تا دشمن، در دور جدید مذاکرات، پافشاری بیشتری بر گنجاندن توان موشکی و دفاعی در مذاکرات هسته ای داشته باشد. در صدر اسلام و در جریان یکی از غزوات، پیامبر اعظم(ص) به اصحاب خود دستور می دهند برای ایجاد رعب و وحشت در دل دشمن، هنگام شب بوته ها را در جای جای صحرا به آتش بکشند تا دشمن از کثرت شعلهها، به اشتباه افتاده و در محاسبات خود تجدید نظر کند.
حال این تاکتیک دفاعی را مقایسه کنید با این سخن که بُرد موشک، اقتدار نمی آورد! اگر پیشرفتهای هسته ای ما بدین مرحله رسیده که در باشگاه معدود کشورهای هسته ای عضویت داریم، یقیناً جز با چتر حمایتی توان دفاعی و موشکی این هدف ممکن نشده است. هنوز فراموش نکرده ایم، عربده کشی های گاه و بیگاه رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات هسته ای را که اگر نبود لبه تیز موشک های دور برد ما، بی شک شاهد شرایطی متفاوت از وضعیت مقتدرانه امروز بودیم. بنابراین لازم است از موضعی محکم تر و قاطع تر از حق دفاع خود در برابر تهدیدات در مذاکرات دفاع کرده و به هیچ وجه زیر بار کوچکترین زیاده خواهی در این باره نرویم.نکته آخر که در باب مذاکرات پیش رو باید بدان اشاره شود، تقویت بیش از پیش تیم کارشناسی مذاکره کنندگان هسته ای است.
یکی از علل مهم امضای توافقنامه ضعیف ژنو، همراه نبودن کارشناسان خبره حقوق هسته ای با تیم مذاکره کننده بود. دور جدید مذاکرات که از اهمیت فوقالعادهای برخوردار و ممکن است و به توافقنامه نهایی هسته ای منجر شود، هوشیاری و نکته سنجی بیش از پیش مسئولین را در این برهه می طلبد. حقوقدانان و متخصصین زیادی پس از توافقنامه ژنو به مفاد آن اشکال گرفتند و اگر بنا باشد همان اشتباه با این توجیه که بعضی عبارات کلی و قابل برداشت های متعدد هستند، تکرار شود، مصداق نقض حدیث شریف «مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود» می گردد.
آنچه در عرف تخصصی و عمومی مشهور است این است که هر چه عبارات روشن تر و محدوده اشارات بسته تر باشد، راه تشکیک و سوء استفاده مسدودتر است اما در آن دوره، برخی مذاکرات کنندگان ما به کلی گویی و عبارات مبهم که برداشت های متعددی از آن می شود، افتخار کردند! شکی نیست که مسئولین هسته ای ما، نیتی جز اعاده حقوق هسته ای کشور را ندارند اما روشن کردن عبارات حقوقی در مفاد توافقنامه و پرهیز از درج بندهای غیر واضح، توصیه همه دلسوزان نظام و انقلاب به برادران ما در تیم هستهای است. مذاکرات هسته ای و نتایج مهم آن، درختی است که میوه آن را آیندگان ما خواهند چید و منافع و یا خدای ناکرده مضرات آن منحصر به نسل حاضر نیست. پس باید با عبرت گرفتن از گذشته و نگاهی به آینده، به گونه ای گام برداشت که این صفحه از تاریخ انقلاب، همانند دوران درخشان گذشته انقلاب، مایه مباهات و سبب افتخار در طول اعصار پیش رو گردد و نام رفیع جمهوری اسلامی را آنچنان که سزاوار آن است، سربلند و جاودانه نماید.
شرق:دولتهای استعارهپذیر
«دولتهای استعارهپذیر»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که در آن میخوانید؛در سالهای اخیر تحتعنوان «دولت استعاری» بابتازهای در مطالعات علومسیاسی باز شده است که برحسب آن، سیاستهای کلی هردولتی حول محور استعارهای زبانی شکل میگیرد. به بیان سادهتر، دولتها برخلاف تصور رایج، از ذات یا جوهره ویژهای برخوردار نیستند. علیالخصوص دولتهای برآمده از رای مستقیم شهروندان، در مقام پاسخگویی مجبورند سیاستهای عمده خود را بهصورت تمثیل یا تشبیه بیان کنند. تا چنددهه پیش، زبان استعاری سیاستمداران در عرصه تحلیل عملکرد دولتها از اهمیت ویژهای برخوردار نبود. معمولا فرض را بر این میگذاشتند که مقایسه قول و فعل هردولتی، پیروزیها و شکستهای آن دولت را عیان میکند.
اما اولویتهای هردولتی در مقام توضیح برای شهروندان خواسته و ناخواسته از آن دولت، «دولتی استعاری» نیز ایجاد میکند، مثلا افلاطون در کتاب جمهور، از کشتی حکومت سخن به میان میآورد و دقیقا با توسل به همین استعاره، حاکم و ناخدای کشتی را در هم ادغام میکند و دولت مطلوب خود را برمبنای این استعاره در ذهن مخاطبان خود بهاصطلاح «جامیاندازد.» در روزگار مدرن و در نظریههای گوناگون دولت، این استعارهها تنوع و تکثر پیدا میکنند. چهبسا دولتی، جامعه را به هتل تشبیه کند و در اینصورت دولتمردان و تصمیمگیران اقدامات قوهمجریه را به صورت «هتلداری خوب» جلوه میدهند. دولتها استعارههای بسیاری را میپذیرند. با جستوجوی سادهای در فضای مجازی درمییابیم از «آشپزخانه» تا «باغچه»، دامنه استعارههای دولت تغییر میکند.
از آنجا که شکل و ساختار دولت در جمهوریاسلامی ایران پس از بازنگری قانوناساسی- و حذف نخستوزیری- مبتنیبر رای مستقیم شهروندان است، دولتها نیز در قبال توضیح سیاستهای اجرایی خود، به زبانی استعاری توسل میجویند. ظرف دودهه گذشته، دولتهای ایران بنا بر شرایط داخلی و خارجی، استعارههای سیاسی خود را برگزیدهاند. در مقطع تاریخی خاصی، ضرورت بازسازی کشور در دولت هاشمی چنین اقتضا میکرد که دولت بهصورت «پیمانکاری بزرگ» جلوه کند. در نتیجه بنا بر فرضی که گفتیم، نسبت جزء و کل میان وزارتخانهای خاص و ریاستجمهوری- به منزله ذی یک کل منسجم- جا عوض کردند و همه دولت در عینیکپارچگی خود، به شکل وزارت اقتصادی و دارایی توسعهیافتهای درآمد که در مقصد نهایی با بهبود وضع معیشتی شهروندان، ماموریتش خاتمهیافته تلقی میشد. در دولت اصلاحات، دولت بیشتر از هرزمان استعاری شد و به شکل وزارت فرهنگوارشادی وسعتیافته درآمد.
بر این منوال، دولت احمدینژاد وزارت کشوری بسطیافته بود که با نگاهی امنیتی در سطح داخل و بینالملل به مدت هشتسال، اقدامات و تصمیمات خود را توجیهپذیر میکرد. از وصف دولتهای پیشین که بگذریم، بحث بر سر این است که دولت روحانی، چه استعارهای را برای توجیهپذیری سیاستهای خود برگزیده است؟ پیش از این، لازم به توضیح است که استعارههای دولت، اموری دلبخواهی، حسی یا زیباییشناختی نیستند. این استعارهها در حدفاصل وعدههای دولت و شرایط واقعی جامعه سر بر میکنند. به عکس آن دسته از تحلیلگرانی که به سابقه فعالیتهای امنیتی روحانی و تنی چند از وزرای کابینهاش اهمیت ویژهای میدهند، چنین که برمیآید، دولت روحانی عملکردی شبیه به «بیمارستانی بزرگ» خواهد داشت.
این دولت با شکلی از زیست- سیاست مواجه است؛ سیاستی که با خود مفهوم حیات سروکار دارد، نه بهبود حیات؛ دولتی است که نمیتواند مظاهر بینظمی را به نظم تبدیل کند، بلکه صرفا بینظمیها را کنترل میکند و به همین منوال نمیتواند تورم را مهار کند، بلکه درصدد است تا همزمان، مظاهر بینظمی تورم و رکود را کنترل کند. به عبارتی این دولت وارث مشکلات لاینحل دولت پیشین است.
اما برای حل این مشکلات مجموع همه امکانات دولت بسیار ناچیز است. بنابراین دولت روحانی، هم در رهیافتها و هم در چالشهایش در دوساحت زیست- محیطی و بهداشتی- پزشکی معنا پیدا میکند. بیدلیل نیست که قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت موفقترین وزیر دولت روحانی است و ملموسترین دستاوردهای دولت هم کاهش قیمت دارو و مهمترین وعده دولت هم ساماندهی وضع بهداشت و درمان است؛ دولتی که میکوشد با مشکلات راهی همچون رفتار پزشک با بیماریها را در پیش بگیرد. مشکلات را تشخیص دهد و با اتکا به تشخیصهایش درمانهای مناسبی را تجویز و با مسایل نیز مثل یکدرمانگر برخورد کند.
در گفتمان پزشکی بین علتها و علایم اختلاف شدیدی وجود دارد. روحانی نیز با علتها و علایم سروکار دارد فراموش نکنیم که در گفتار استعاری طبیب با بیمار، علایم بیماری لزوما مترادف با علل بیماری نیست. علاوهبر این به اقتضای رنج بیمار، طبیب ناچار است که هم درد را تشخیص دهد و هم درصدد درمان قطعی برآید.
مردم سالاری:بحران در سرمایهگذاریهای نفت و گاز
«بحران در سرمایهگذاریهای نفت و گاز»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم جواد گیاه شناس است که در ان میخوانید؛کاهش قیمت جهانی نفت امروزه به موضوع مشترک بسیاری از کشورهای تولید کننده ومصرف کننده این انرژی تبدیل شده است. جدای از آنکه بسیاری از تحلیلگران نفتی و مسائل انرژی این اقدام را به رهبری عربستان سعودی و آمریکا به عنوان یک ابزار موثر بر علیه ایران و روسیه تحلیل میکنند تا هر دوی این کشورها ملزم به پذیرش آنچه که تحت عنوان الزامات نظام جهانی بر علیه ایران وروسیه در پروندههای آنان میپندارند جدای از مفروض توطئه نفتی، ابعاد دیگر این موضوع نیز واجد اهمیت فوق العادهای است.
تحلیلگران اقتصادی معتقدند کاهش رشد اقتصادی در اروپا وچین و همچنین پیشرفت ایالات متحده آمریکا در استفاده از تکنولوژیهای جدید در استخراج نفت شیل و افزایش تولید نفت عربستان سعودی، عراق و لیبی نیز به عنوان مهم ترین دلایل اقتصادی کاهش قیمت نفت در ماههای اخیر مورد ارزیابی قرار گرفته است.
این در حالیست که چنانچه انگیزه کشورهای تولید کننده نفت در استخراج و تولید نفت را به خوبی مورد تحلیل قرار دهیم میتوان گفت تولید نفت در کشورهای صادر کننده بلا واسطه تحت تاثیر قیمت نفت، میزان مصرف داخلی و از همه مهم تر حجم مورد نیاز سرمایهگذاریهای نفتی با استفاده از ابزارهای قانونی، ارزی و همچنین تکنولوژیکی است. در این رابطه هر چه کشورهای صادر کننده بتوانند سرمایهگذاری مناسبتری را در منابع نفت و گاز خویش به انجام رسانند علاوه بر رشد تولید و حفظ سهم خویش در بازار تجارت جهانی نفت میتوانند زمینه مناسبتری را در حفظ و کسب جایگاه خویش در رتبه کشورهای تولید کننده نفت ایجاد کنند.
در کشور ما نیز آنچه در نظر بسیاری از تحلیلگران اقتصادی به سرعت جا باز کرده و مطرح شده است، کاهش قیمت نفت و تاثیر آن بر بودجه دولت در سال آینده میباشد. تحلیلگران اقتصادی ابعاد ثانویه این کاهش و تاثیرات آن را باتوجه به شاکله داخلی و ابعاد بینالمللی آن تقریبا نادیده انگاشتهاند. این در حالیست که بسیاری از کشورهای عمده تولید کننده و صادر کننده نفت نیز همچون عربستان سعودی، کویت، قطر و.... نیز تا حد زیادی از آسیبهای کاهش قیمت نفت بر بودجه خویش و موضوع کسر بودجه صحبت کرده وخود را مبرا از آسیبهای آن ندانستهاند. اما میبایست بدین نکته اساسی اشاره نمود که کاهش قیمت نفت برای کشور جمهوری اسلامی ایران علاوه بر تبعاتی همچون کسری بودجه، تورم ورکود اقتصادی در منابع نفتی به کاهش سرمایهگذاریهای نفت و گاز منتهی خواهد شد. چنین حجمی از کاهش سرمایه گذاری در کنار موج تحریمهای گذشته و از دست رفتن سهم بازار ایران میتواند آسیبهای جبران ناپذیری را بر منابع و توان اقتصادی کشور وارد کند این در حالیست که موضوع سرمایهگذاریهای مرتبط با بیع متقابل و همچنین کاهش سرمایهگذاری بر منابع نفت و گاز مشترک علاوه بر زیانهای پیش گفته منجر به از دست رفتن و استثمار منابع نفت و گاز کشور توسط رقبا خواهد شد. بنابراین آنچه امروز بعنوان مهمترین چالش جمهوری اسلامی ایران میبایست در نظر گرفته شود آنکه بازگشت به جایگاه پیش از تحریم نیز شاید غیر ممکن بوده و تلاش سایر بازیگران همچون عربستان نیز بر آن است که با تحمیل بحران سرمایهگذاری اجازه ورود مجدد جمهوری اسلامی ایران وکسب جایگاه پیشین خود را به صورت ساختاری نیابد.
بنابراین توجه به ابعاد موثر کاهش قیمت نفت به نظر میرسد در گامهای بعدی تهدید و بحران در سرمایهگذاریهای بر منابع نفت و بتدریج از دست رفتن جایگاه واقعی جمهوری اسلامی ایران بر کریدور انرژی را تشدید نموده و میتواند در مراحل بعدی یکی از بزرگترین دارندگان نفت و گاز دنیا را به یک بازیگر فرعی در تولید و صادرات نفت تبدیل کند. چنین وضعیتی بدون شک ناشی از عدم تحلیل صحیح اوضاع و روندهای بازار جهانی نفت و همچنین عدم رفتار شناسی بازیگران مهم مصرف جهانی نفت و گاز است.
وقوع چنین وضعیتی به سیاستگذاریهای نامطلوب در حوزه نفت و گاز کشور منتهی خواهد شد. این در حالی است که تبعات کاهش قیمت نفت و بحران در سرمایهگذاری نفتی بدون شک آثار کمتری بر بازیگرانی چون عربستان سعودی که از مدتهای مدید موضوع سرمایهگذاری را بعنوان یک امر مهم در تولید نفت به رسمیت شناخته و با احتساب آن بیم کسر بودجه را پیشبینی میکنند به نسبت ایران میباشد. از سوی دیگر با توجه به کنترل خریداران و حفظ سهم این کشور در بازار جهانی به انضمام جمعیت محدود آثار و تبعات محدودتری را برای آنان در بر خواهد داشت.
بنابراین به نظر میرسد آنچه در آوردگاه کاهش قیمت جهانی نفت، در کشور ما مغفول واقع شده است بحران در سرمایهگذاریهای موثر و مورد نیاز در منابع نفت و گاز است تا علاوه بر حفظ منابع نفتی و بازگرداندن جایگاه ایران در بازار جهانی از تاراج منابع نفتی مشترک نیز جلوگیری کند.
بدون تردید چنین وضعیتی مستلزم واقع نگری و تحلیل مناسب بازیگران موثر در بازار جهانی نفت و انرژی از یک سو و از سوی دیگر الزامات برنامهای در ابعاد حقوقی، قانونی و ارزی در سرمایهگذاریهای نفتی میباشد. بسترسازیهای قانونی و روانی در خصوص امنیت سرمایهگذاری خارجی نیز میتواند به کاهش تبعات بحران سرمایهگذاری در منابع نفت و گاز کشور منتهی شود.
ابتکار:نشانه شناسی پروژه اسلام هراسی
«نشانه شناسی پروژه اسلام هراسی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمد علی وکیلی است که در آن میخوانید؛گسترش اسلام گرایی در غرب، جامعه مسلمانان را به یکی از تأثیر گذارترین جریانات اجتماعی در آن جامعه تبدیل کرده است. این رشد موجب شده تا مسلمانان از حاشیه به متن جامعه غرب بیایند، اما همزمان موج اسلام هراسی نیز تشدید شده است.
اسلام هراسی معضلی است که در اشکال مختلف تبعیض، توهین و خشونت نمایان میگردد. اگر چه یازده سپتامبر نقطه عطفی در دامن زدن به اسلام هراسی است اما این معضل ریشه ای کهن تر دارد. اصولاً یکی از عناصر محوری گفتمان غرب شکل دهی به هویت خود از طریق برساختن دیگری است. بقاء این گفتمان بر انکار و ستیز با "غیر" بنیان گذاشته شده است.
در دوران جنگ سرد کمونیسم «غیر» گفتمان غرب بود و تعارض و ستیز گفتمان غرب در مقیاس گفتمان مارکسیسم تعریف میشد. با فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد گفتمان غرب تلاش کرد برای خود «غیر» جدیدی بسازد. طبیعی بود که آن «غیر» اسلام باشد.
بر ساختن هویت های مغایر از طریق ایجاد احساس بیگانگی جزو ذات گفتمان غرب است. با پدیده اسلام هراسی تلاش میشود جامعه مسلمان غرب را به عنوان «غیر» و ناسازگار نشان دهند. هانتینگتون مبتکر ایده ناسازگاری اسلام و غرب است. او مدعی است که مشکل ناسازگاری تنها به بنیادگرایی بر نمیگردد بلکه خود اسلام با غرب ناسازگار است و بر همین اساس جنگ تمدن ها را با محوریت تمدن غرب و اسلام پیشگویی نمود.
در حقیقت اسلام هراسی جزئی از محتوای گفتمان غرب به حساب میآید و بنابراین قوت گفتمان غرب در طرد و نفی گفتمان اسلامی تعریف میشود. بر این اساس تا زمانی که قید غیریت و انکار غیر از گفتمان غرب حذف نشود وضع همین است که امروز شاهدیم. در غرب بنیادهای مهمی برای پیشبرد پروژه اسلام هراسی مشغول به فعالیت هستند. از جمله صندوق دونرژکپیتال، بنیاد لیندی و هاری برادلی، بنیاد ریچارد ملون اسکایف، بنیاد فیر بوک و ده ها مؤسسه و صدها شخصیت فرهنگی دیگر. نکته حائز اهمیت این است که در گذشته پروژه اسلام هراسی در جامعه غرب دولتی بود و عمدتاً دولت ها بانی این پروژه بودند ولی پس از واقعه یازده سپتامبر با تبلیغات رسانه های غربی متأسفانه پروژه اسلام هراسی بُعد اجتماعی پیدا نموده و گروه های مردمی آن را عهده دار شده اند. فراخوان قرآن سوزی توسط تری جونز، کشیش کلیسای فلوریدا و تخریب مساجد مسلمانان و حمله به شخصیت های نخبه مسلمان همگی عوارض این اتفاق نامیمون هستند.
رهاورد جنگ رسانه ای غرب علیه اسلام موجب شده تا اسلام در نگاه انسان غربی مساوی با القاعده و و داعش و بنیاد گرایان خشن قلمداد شود. موج اسلام ستیزی آنچنان قوی گردیده است که ایجاد محدودیت برای مسلمانان به شعار انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری در غرب و آمریکا تبدیل شده است. از سوی دیگر غرب حاضر نیست هزینه تقابل با پدر معنوی تروریسم اسلامی که عربستان سعودی باشد را بپردازد و مایل است که این هزینه همچنان از جیب کلیت اسلام و مسلمانان پرداخت شود.
مجموعه این اتفاقات شرایط را به وضع خطرناکی رسانده است. اینکه در هفته گذشته موج حمله به مساجد و تخریب اماکن مسلمانان در سوئد کلید میخورد و همزمان راهپیمایی و تجمعاتی علیه مسلمانان در آلمان رخ مینماید و ناگهان به فاصله یک روز با حمله به دفتر یک نشریه فکاهی در فرانسه دوازده نفر به قتل میرسند و شوک بزرگی بر جامعه غرب وارد میآید، هیچکدام عادی و معمولی نیست.
با در کنار هم گذاشتن مجموعه این اتفاقات میتوان به یک طرح مهندسی شده خطرناک رسید. غلیان احساس جامعه غرب علیه مسلمانان موضوع تأمل بر انگیزی است. شاید یک بار دیگر گفتگوی تمدن ها و فرهنگ ها برای خنثی سازی موج جدید دوگانه سازی های کنونی دو چندان ضروری شده باشد. لازم است نخبگان اسلامی و دولت های مسلمان برای برون رفت از شرایط پر خطر کنونی چاره جویی نمایند.
آرمان:برداشت از صندوق توسعه و نگرشهای متفاوت
«برداشت از صندوق توسعه و نگرشهای متفاوت»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم اسماعیل جلیلی است که در آن میخوانید؛در فضای رسانهای، گاهی از موضوع برداشت از صندوق توسعه ملی تعبیر به موضوعی مسئلهساز میشود، که در این رابطه لازم است توضیحاتی ارائه شود، آنچه پیرامون بحث برداشت دولت از صندوق توسعه ملی مطرح است نه موضوعی مسئلهساز بلکه مبحثی است که در رابطه با آن نگرشهای متفاوت وجود دارد: یک نگاه که توجیه میکند و آنچه رخ داده را مربوط به یک اشتباه در حوزه ثبت اسناد حسابداری میداند اما نگاه دیگر که نگاه نظارتی است و دیوان محاسبات بر آن تمرکز کرده است، مربوط به بحث اراده بر برداشت یا جابهجایی از حسابی بوده تحت عنوان صندوق توسعه ملی. هرچند که دولت و مجموعه بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی گزارشاتی را ارائه کردهاند که ارادهای برای آنکه چنین اتفاقی رخ بدهد نشان نداده است. در این رابطه نگاه صرف آن بوده که در بحث اسناد حسابداری سهوی صورت گرفته بود که بعد از مطلع شدن از این اشتباه نسبت به اصلاح آن اقدام کردند و فرایند به حالت عادی خود بازگشت.
اما دوستان در دیوان محاسبات معتقدند از حساب صندوق توسعه ملی مبالغی برداشت شده و پس از آن به صورت قانونی توزیع شده است و از سوی دیگر این فرایند ناشی از انجام معاملهای بوده که به صورت تعهدی انجام گرفته که تحقق قطعی آن محرز نشده بوده اما دولت درآمدهای آن را قطعی فرض کرده و به بخشهایی که باید پرداخت میکرده، پرداخت کرده است. در حقیقت باید تاکید کرد فرایند به آن مفهوم سوءبرداشت یا سوءاستفاده وجود ندارد اما در روش انجام رسیدگی به اسناد یا ثبت سندهای رسیدگی اشکالاتی وجود داشته که به محض احراز، اصلاح شده است.
آنچه میان نمایندگان و بویژه کمیسیون برنامه و بودجه مطرح است این است گزارش در این رابطه باید فرایندی را به صورت رسمی طی کند که در راستای آن گزارشی از سوی دیوان محاسبات به هیاترئیسه مجلس ارائه میشود که هیاترئیسه پس از دریافت، آن را در اختیار کمیسیون قرار میدهد، کمیسیون مربوطه هم به بحث و بررسی مینشیند و پس از رسیدن به جمعبندی، گزارشی از آن توسط کمیسیون تهیه و مجددا به هیاترئیسه ارائه میشود. نهایتا این گزارشات در صحن قرائت خواهد شد و در صورت نیاز پاسخهای لازم از سوی دولت یا مجموعه دوستانی که نظراتی در این زمینه دارند پس از قرائت گزارش شنیده خواهد شد.
اعتماد:جغرافیای تروریسم و مسوولیت دولتها
«جغرافیای تروریسم و مسوولیت دولتها»عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم جاوید قرباناوغلو است که در آن میخوانید؛حادثه هولناک پاریس بار دیگر چهره کریه و خطر تروریسم را در مقابل دیدگان جهانیان قرار داد. این حادثه نشان داد تروریسم مرز و جغرافیایی را به رسمیت نمیشناسد و تروریسمها به سهولت قادر به شکستن حصارهای به ظاهر امن کشورها حتی در قلب اروپا هستند و هیچ کشوری در برابر این خطر مصونیت ندارد. غربیها تصور نکنند این پدیده مختص جهان سوم، خاورمیانه و کشورهای عقبافتاده است.مضحک است که یکی از مسوولان فرانسوی در اعتراض به وقوع این حادثه در فرانسه این کشور را به خاورمیانه تشبیه کرده است.
گو اینکه مرگ خوب است ولی فقط برای همسایه. براساس شواهد مسلم بهانه تروریستها در به خاک و خون کشیدن مدیرمسوول و کارکنان مجله شارلی ابدو توهین این نشریه به رهبر داعش و درج کاریکاتوری از او بود. ولی تلاشهایی صورت گرفته تا این اقدام را انتقامجویی مسلمانان از توهین سه سال قبل این مجله به پیامبر اسلام(ص) جلوه دهند. فارغ از بهانه تروریستها این اقدام با هر انگیزهیی که صورت گرفته باشد محکوم است و هیچکس نمیتواند این قتلعام را توجیه کند.
در نهایت تاسف این حادثه مقارن با میلاد رسول رحمت صورت گرفت، پیامبری که سمبل عفو و گذشت و رحمـه اللعالمین است؛ پیامبری که در بعد سیاسی پس از فتح مکه، ابوسفیان نماد شرک را بخشید و خانه او را پناهگاه شکستخوردگان قرار داد و در بعد شخصی برای کسی که به وقیحانهترین شکل ممکن به او توهین میکرد، دعا کرد.از این منظر باید چهره رحمانی دین مبین اسلام را بری از این حادثه و تروریسم در شکل گسترده آن و کشتن انسانهای بیگناه دانست؛ دینی که به توصیه آن حتی در مقابل گناهکاران نیز هیچکس حق ندارد خود هم قاضی و هم مجری حکم باشد.
واقعه تروریستی پاریس اما نشان داد که دولتها فارغ از جغرافیای سیاسی و میزان توسعهیافتگی و دستهبندیهای جهان اول و دوم و سوم در مقابل خطری که جهان را تهدید میکنند مسوولیت دارند.اول اینکه آزادیبیان و اندیشه و آزادی در مفهوم گسترده آن نمیتواند و نباید بهانهیی برای توجیه توهین به اعتقادات، فرهنگ و رسوم دیگر ادیان، قومیتها و کشورها باشد.دولتهای پیشرفته جهان همچنان که برای امنیت کشورشان و مقابله با حوادث تروریستی هزینه میکنند باید حد یقفی برای آنارشیسمی که به اسم آزادی خود را برای توهین ولو به کتاب مقدس یا نماد ٥/١ میلیارد مسلمان یا دیگر ادیان مبسوطالید میداند، قرار دهند. دوم اینکه جهان باید استانداردهای دوگانه در مقابله با تروریسم را کنار بگذارد.
نمیتوان در یکجا تروریستها را با پول و اسلحه و آموزش تجهیز کرد تا آنان مرتکب فجیعترین جنایتها در سوریه، لبنان، عراق، افغانستان و... شوند و سپس این کشورها نسبت به صدها و هزاران مسلمان بیگناه قربانی تروریستهایی که از جانب آنان (کشورهای پیشرفته) تسلیح میشوند بیتفاوت بمانند ولی برای کشته شدن یک یا چند نفر از افراد کشور خود فریاد برآورند و زمین و زمان را به هم بدوزند.رییسجمهور ایران در اجلاس سال گذشته سازمان ملل متحد ایده جهان عاری از خشونت و افراطیگری را مطرح کرد.
استقبال جهان از این ایده نمایانگر نیاز عاجل به نهادینه کردن آن و تشکیل ائتلافی جهانی برای مقابله با تروریست در همه اشکال آن است.اقدام غرب به رهبری امریکا در تشکیل ائتلاف برای مقابله با داعش در بهترین شکل آن برداشتی گزینشی براساس منافع یک یا چند کشور در مقابله با خطر تروریسم است. جهان امروز نیازمند عزم جدی و مسوولیتی همگانی از سوی کشورهای عضو ملل متحد برای تشکیل ائتلافی علیه تروریست و خشونت و افراطیگری در همه اشکال آن و فارغ از تقسیمبندی جغرافیایی جهان به کشورهای توسعهیافته خاورمیانه یا جهان سوم است.
دنیای اقتصاد:تحریمها، فرصتها و مغالطه پنجره شکسته
«تحریمها، فرصتها و مغالطه پنجره شکسته»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حمید قنبری است که در آن میخوانید؛در اینکه در هر شرایطی باید تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد، تردیدی وجود ندارد. در اینکه در مقابل تحریمها نباید منفعل بود و حتی عدم تعلیق تحریمها نیز نباید منجر به این شود که تلاشهایی که برای رشد و توسعه کشور انجام میشود، متوقف شود نیز نباید تردید کرد؛ اما تلاش برای کاستن از آثار تحریمها و تحقق رشد و توسعه اقتصادی در شرایط تحریم یک چیز است و نادیده گرفتن آن آثار و فرصت تلقی کردن خود تحریمها چیز دیگری است.
حتی اگر تحریمها در مواردی منتهی به ایجاد فرصتهایی شده باشند، باید آثار خالصی که تحریمها بر اقتصاد بر جای میگذارند را در نظر گرفت و محاسبه کرد.
این مطلب را میتوان با اشاره به مغالطه پنجره شکسته بیشتر توضیح داد.
فرض کنید کودکی پنجره یک نانوایی را میشکند. کودک کار زشتی کرده است و در این شکی نیست، اما ممکن است کسی استدلال کند که کار کودک، در عین زشتی اخلاقی، آثار مثبت اقتصادی نیز دارد. نانوا برای تعمیر پنجره به شیشهفروش محله مراجعه میکند و شیشهفروش، به این ترتیب درآمدی کسب میکند. این درآمد توسط شیشهفروش صرف خرید کالایی، مثلا اسباببازی برای کودک وی میشود. اسباببازی فروش نیز درآمد مزبور را در جای دیگر مصرف میکند و قس علیهذا؛ بنابراین شکستن پنجره منجر به ایجاد یک جریان نقدی شده و پروژهها یا فرصتهای کسب درآمدی برای مشاغل گوناگون فراهم کرده است.
شاید اگر چند نفر از کودکان همان محله، هر روز پنجرهای را بشکنند، شیشهفروش نیازمند به استخدام یک شاگرد باشد و از این طریق، یک فرصت شغلی هم ایجاد شود. استدلال مزبور شاید در نگاه اول قانعکننده به نظر برسد اما یک نکته را نادیده میگیرد. اگر کودک، پنجره را نمیشکست، نانوا پولی را که برای تعمیر پنجره میپردازد، هنوز در اختیار داشت و میتوانست آن را برای کار دیگری، مثلا خرید یک دست لباس برای خود یا خانوادهاش مصرف کند. آنگاه همان درآمدی که به شیشهفروش میرسید، به خیاط تعلق میگرفت و همان جریان نقدینگی ایجاد میشد. آنچه باید در اقتصاد مدنظر قرار داد، هزینهها و منافع خالص است نه منافع قطع نظر از هزینهها.
ممکن است تحریمها منجر به این شده باشد که سرمایهگذاری داخلی در صنعت انرژی ایران افزایش یافته باشد؛ اما اگر به موازات همین امر، سرمایهگذاری خارجی در صنعت انرژی کشور کاهش یافته باشد، باید مجموع این هزینهها و منافع را در نظر گرفت و آنگاه در مورد هزینه یا فرصت بودن تحریمها اظهارنظر کرد.
ممکن است تحریمها منجر به این شده باشد که ایران با کشورهای جدیدی رابطه اقتصادی و تجاری برقرار کرده باشد اما هزینههای قطع روابط تجاری و اقتصادی با شرکای تجاری سابق را نمیتوان نادیده گرفت و آن را در محاسبات وارد نکرد.
ممکن است تحریم و دشوار شدن واردات برخی کالاها از خارج از کشور منجر به این شده باشد که تولید آنها در داخل رونق گرفته باشد، اما نباید این نکته را فراموش کرد که اگر این مشکلات بهوجود نیامده بود، امکانات تولیدی اکنون برای تولید آن اقلام به کار گرفته میشود، میتوانستند برای تولید کالاهای دیگری به کار گرفته شوند. تحریم کردن یک کشور، مثل شکستن یک پنجره است. اگرچه شیشه بالاخره تعویض و پنجره تعمیر میشود، اما اثر اقتصادی شکستن شیشه در نهایت، منفی است.
با این تفاوت که پنجره در یک لحظه میشکند و شیشه در یک روز تعویض میشود اما تحریم، هر روز به اقتصاد ضربه میزند و برداشتن آن هم آنگونه که تجربه نشان داده است، نیازمند مذاکرات و گذشت زمان است. از این رو، سیاستی که تحریمها را کاهش دهد و از آثار آن بکاهد، با کم کردن هزینهها به اقتصاد یارانه میدهد و حمایت از چنین سیاستی درست مانند آن است که به جای تلاش برای یافتن آثار مثبت اقتصادی ناشی از شکستن پنجره، در پی آن باشیم که کودک خطاکار را از عادت شیشه شکستن بازداریم تا همه از آن سود برند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد