او در تمام این آثار نقشهای متفاوتی را تجربه کرده است، اما در این این میان، نقش مسلم بن عقیل در سریال مختارنامه بیشتر دیده شد. او حدود دو سال و نیم در تلویزیون کار نکرد، چون به قول خودش فیلمنامهای که مطابق با علاقه و سلیقهاش باشد به دستش نرسید، به همین دلیل در این دو سال و اندی در دو تئاتر و فیلم سینمایی بازی کرد تا اینکه بازی در سریال همه چیز آنجاست به کارگردانی شهرام شاهحسینی به او پیشنهاد شد. زندگانی یکی از امتیازات این سریال را پخش هر شبی آن میداند و معتقد است مخاطبان تاکنون با مجموعه همه چیز آنجاست، ارتباط خوبی برقرار کردهاند، چون این سریال به واقعیات زندگی میپردازد. زندگانی در این سریال نقش مهدی، فرزند اول خانواده را بازی میکند که با بحرانهای زیادی روبهرو میشود و به گفته زندگانی نماد واقعی فرزندان اول است که بار خانواده را به دوش میکشند. با او درباره نقشش در این سریال به گفتوگو نشستیم.
شما در این سالها تجربه بازی در فیلمها و سریالهای تاریخی و اجتماعی را داشتهاید. آیا نوع گونه اثر نمایشی، تاثیری در ایفای نقشهایتان دارد؟
بدون تردید فضای کار ذهن را مشغول میکند. وقتی قرار است در یک اثر تاریخی بازی کنم، طبیعی است که دکور، لباس، گریم، دیالوگها، فضای داستان و ... برایم جذابیتهای خاص و منحصر به فردی را شکل میدهد، اما همین جذابیتها در یک اثر فانتزی یا اجتماعی روز کاملا فرق میکند، حتی تعاریفشان هم با یکدیگر متفاوت است.
اما آنچه برای من بیشتر از همه اهمیت دارد این است که بتوانم نقش را برای تماشاگر قابل باور اجرا کنم. وقتی من بهعنوان بازیگر نتوانم نقش را درست درک کرده و آن را اجرا کنم، چرا باید از مخاطبم این توقع را داشته باشم که من را باور کند. بنابراین بهعنوان بازیگر وظیفه دارم نقش را به بهترین شکل اجرا کنم. اجرای هر نقشی سختیهای خودش را دارد و سعی میکنم تا حد توانم انرژی بگذارم. برایتان مثالی بزنم. وقتی قرار است ایفاگر یک نقش تاریخی باشم، مسلماً من را به چالشهایی وا میدارد که این چالشها در کنار سختیهایش، دوستداشتنی است و حتی منجر به رقابت میشود، رقابتی که میان خودم و نقش است. این رقابت در کارهای تاریخی وجود دارد، اما در کارهای اجتماعی این رقابت نیست، بلکه نامش صمیمیت است.
صمیمیت حرف اول را برای بازی در یک اثر اجتماعی و به روز میزند. من این روزها بازی در سریال تلویزیونی همه چیز آنجاست را در حال پخش دارم. در این سریال شاهد اتفاق خاصی نیستیم، بلکه سعی کردهایم یک داستان واقعی و روز اجتماعی را صمیمانه به تصویر بکشیم. در آثار اجتماعی بازیگر خیلی تغییر چهره نمیدهد که تماشاگر را جذب کند، بنابراین تنها نکتهای که میماند، برقرار کردن رابطهای صمیمانه با مخاطبان است تا او با نقش همذاتپنداری کرده و آن را درک کند. هماکنون شبکههای ماهوارهای با بهره بردن از جذابیتهای بصری کاذب به دنبال جذب مخاطب هستند، اما ما بدون استفاده از این موارد تلاش میکنیم یک اثر اجتماعی را برای مردم تماشایی کنیم. به همین دلیل این کار ما را سختتر میکند. در آوردن روابط بین شخصیتها سختیهای خودش را دارد.
کدام یک از این فضاها (تاریخی، فانتزی و اجتماعی) برایتان مطلوبتر است و آن را بیشتر میپسندید؟
فضای فانتزی برایم مطلوبتر است و با سلیقهام بیشتر همخوانی دارد، چون با تخیل، صمیمت، رقابت، باورپذیری و... روبهرو هستم و همین منجر به چالش بیشتر برایم میشود. گرچه کار سختتر میشود اما سختیاش شیرین است. من با بازی در فیلم اختاپوس در یک فضای فانتزی قرار گرفتم و ایفای نقش در یک اثر تخیلی برای کودکان برایم خیلی جذاب بود.
باید سعی میکردم در این فضا ذهن کودکان را درگیر کنم و به نظرم این کار راحتی نیست. البته برای کودکان وارد ساخت کارهای فانتزی شدهایم، اما متاسفانه در حوزه بزرگسال ورود پیدا نکردیم و جایش خالی است که به این سمت هم حرکت کنیم. علاقهمند هستم که این فضا را هم تجربه کنم. متاسفانه کارهای تخیلی و فانتزی در حوزه بزرگسالان به سمت کارهای طنز رفته است، در حالی که ما میتوانیم فیلمهای فانتزی جذابی برای بزرگسالان بسازیم.
در مجموع درگیر کردن ذهن بزرگسالان در یک کار اجتماعی به روز راحتتر است. در این نوع کارها در آوردن روابط اجتماعی نقش بسزایی در خلق شخصیتها دارد. ضمن اینکه در همه گونهها فیلمنامه نقش مهمی دارد. وقتی اثری با دقت و ظرافت نوشته شود، بازیگر هم خاطرش از موفقیت اثر جمع میشود، زیرا توجه به جزئیات باعث میشود تمام ویژگیهای مورد نیاز برای درک نقش در اختیار بازیگر قرار داده شود. در این صورت با انرژی و انگیزه بیشتری کار میکند.
خوشبختانه این اتفاق خوب در سریال همه چیز آنجاست افتاده و ما یک گروه بسیار هماهنگ و همدل هستیم که با وجود اینکه بخشی از تولید این سریال با پخش شده همزمان است، اما این مساله به هیچ وجه روی کیفیت کار تاثیری نگذاشته و هدف گروه ارائه یک کار خوب است.
آیا بازی در آثار تاریخی همچون معصومیت از دست رفته، مختارنامه و ملک سلیمان باعث تغییر مسیر بازیگری شما شده است؟
بازی در نقشهای تاریخی به همان اندازه سخت و شیرین است که نگارش یک مجموعه تاریخی و در این میان باورپذیر کردن نقش برای بیننده خیلی مهم است. خصوصا وقتی که آن شخصیت تاریخی واقعی و مستند باشد. باورپذیر کردن آن باز هم سختتر خواهد شد.
این در حالی است که وقتی قرار است نقشی که بر عهده گرفتهای شخصیت مذهبی باشد، باید مراقب باشید که به تقدس مذهبی شخصیت لطمه وارد نشود و این نکته کار بازیگر را سختتر میکند. به همین دلیل حس میکنم این کار نه تنها تجربه من را در بازیگری تحت تاثیر قرار داده، بلکه در انتخابهای بعدیام نیز موثر است.
ویژگی شغل بازیگری، تجربه کردن موضوعات مختلف از زندگی واقعی خودش است. از سوی دیگر بازیگر باید فکرش را به آن شخصیت نزدیک کند و وقتی مانند نقش فکر کرد، مانند او هم عمل میکند. من هر نقشی که بازی کردهام چه تاریخی، چه فانتزی و چه اجتماعی فرصتی برای من فراهم شد تا دنیای دیگری را بشناسم و این فرصتها بسیار سخت، ولی هدفمند بود.
شما در صحبتهایتان اشاره کردید که بازیگر در آثار تاریخی با خودش رقابت دارد. آیا در آثار روز اجتماعی این رقابت وجود ندارد؟
نه، در کارهای اجتماعی بازیگر باید یک مقدار از تکنیک دوری کند.
چرا؟
بهدلیل اینکه بازیگر در کارهای اجتماعی روز باید نقش را صمیمانه بازی کند و از رفتارهای نمایشی اغراقآمیز فاصله بگیرد. ما به ازای شخصیتهایی که در کارهای اجتماعی حضور دارند را شما میتوانید در میان افراد خانواده، همسایه، دوستان، اهالی محل، رانندگان تاکسی و... پیدا کنید. بنابراین مردم دوست دارند وقتی بیننده یک سریال اجتماعی روز هستند، خودشان و اطرافیانشان را در آن ببینند نه اینکه شاهد شخصیتهای تخیلی باشند.
بنابراین هر نوع آراستگی بیش از اندازه نهتنها به کار بازیگر کمک نمیکند، بلکه به کارش لطمه میزند و باعث میشود مخاطب نتواند با او ارتباط برقرار کند. در مجموع دست بازیگر در کارهای اجتماعی نسبت به کارهای تاریخی و فانتزی بستهتر است و با محدودیتهای زیادی روبهرو میشود، چون از جذابیتهای بصری مثل گریم یا لباس آنچنانی دور است و برای خلق کاراکتر فقط باید تلاش کند که آن را باورپذیر کند و همانطور باشد که تماشاگر از او توقع دارد.
افراط و تفریط در نوع اجرای کارهای اجتماعی باعث میشود بازیگر از مسیر تعادل خارج شود و من در طول این سالهای فعالیتم تلاش کردم تا جایی که میتوانم در همان مسیر تعادل حرکت کنم.
فکر میکنید نحوه اجرایتان در سریال همه چیز آنجاست در مسیر تعادل قرار دارد؟
من نمیتوانم به این سوال شما پاسخ بدهم، چون باید بینندگان قضاوت کنند که اجرایم در این سریال چگونه بوده و آیا از بازیام لذت میبرند یا نه؟ اما زمانی که ایفای نقش مهدی در سریال همه چیز آنجاست به من پیشنهاد شد، برای این شخصیت، نموداری ترسیم کردم و برای نوع ارتباط این آدم با پدربزرگ، والدین، خواهر و برادر، همسر، عمه و عمه پدرش تعریفی را در نظر گرفتم.
دوست داشتم وقتی بیننده مهدی را میبیند متوجه این تفاوتها در روابط با اطرافیانش شود. به همین دلیل شما شاهد رفتاری تخت و یکنواخت از او نیستید که با همه یک جور رفتار کند. البته همه ما در زندگی واقعیمان همین طور هستیم. رفتار ما با دوستمان نسبت به اعضای خانواده کاملا فرق میکند. در کارهای اجتماعی هر چه بازیگر بهتر بتواند روابط بین شخصیتها را صمیمانه و مثل زندگی واقعی در بیاورد، موفقتر خواهد بود. به همین دلیل رفتارهای مهدی، زمانی که در بازار است با وقتی که در خانه است، تفاوت دارد. نمیدانم چقدر توانستم مسیر تعادل را برای ایفای نقش مهدی ترسیم کنم، اما تلاش کردم موقعیتهایی که مهدی در آن قرار دارد را به خوبی درک کرده و آن را اجرا کنم.
پس پرداخت به واقعیات زندگی در این سریال را به عنوان یک امتیاز میدانید؟
بله، هر یک از شخصیتهای سریال همه چیز آنجاست نماد یکی از افراد جامعه است. نقطه قوت این اثر این است که به زندگی واقعی خیلی خوب و جسورانه نزدیک میشود و این واقعی بودن، هم کار را برای کارگردان، بازیگران و دیگر عوامل سخت میکند.
داستان این مجموعه یک روال خیلی عادی دارد و به نظرم ابتکار خوبی در تلویزیون است، زیرا به صورت خیلی عادی و واقعی پیش میرود و شاید یک مقدار عادتها را از بین ببرد و ما را به واقعیت روز جامعه نزدیکتر کند و آغاز مسیری باشد، مسیری که به مسائل بین خانوادهها ورود کنیم تا تاثیر آن را شاهد باشیم.
شاید به ظاهر با خودتان بگویید که من در این سریال یک نقش عادی را بازی میکنم، اما به نظرم بعد از بازی کردن این همه نقشهای تاریخی و جنگی و نقشهای خاص، به دلیل عادی بودنش خیلی سخت است. زندگی در این داستان جریان دارد و آدمها بیش از حد لزوم یک اثر نمایشی واقعی هستند.
وقتی قرار است نقشی را بازی کنید که ویژگیهای اجتماعی، طبقه اجتماعی، شغل یا تعریف خاصی دارد، کار برایتان راحتتر میشود، چون دستتان برای خلق نقش بازتر است. مثلا بگویند این نقش یک سابقهدار است، زندانی بوده یا قاچاقچی است یا در یک کار تاریخی پیامبر است یا از یاران اوست. در این صورت کلی ابزار در دستتان دارید. اما در نظر بگیرید که شخصیتی هیچ ویژگی خاصی نداشته باشد. بیتردید ارائه این شخصیت برایتان سخت میشود و این سختی در همین عادی بودنش است. من ابزاری مثل خشونت، چاقو، فرار، تعقیب و گریز برای جذب مخاطب ندارم.
به نظرم داستان این مجموعه یک اتفاق خوب است که خیلی هم واقعی نوشته شده است. امیدوارم پخش سریال همه چیز آنجاست آغاز مسیری باشد که ما کمی از انتقام، طلاق و... دور باشیم و ورود کنیم به خانوادهها و ببینیم وقتی مثلا چکی برگشت میخورد، در خانواده چه تاثیری میگذارد.
شما در صحبتهایتان اشاره کردید که وقتی نقش مهدی را پذیرفتید؛ برایش نموداری ترسیم کردید و تلاش کردید تا رفتارهای او با اطرافیانش متناسب با روحیاتشان باشد. در این باره با کارگردان هماهنگ بودید؟
ارتباط بازیگر با کارگردان و نویسنده کلید حل معماست. خدا را شاکرم با گروهی کار میکنم که هم حرفهای هستند و هم با یکدیگر همدل. کارگردان هم تعامل خوبی با بازیگران دارد. ضمن اینکه ما تصویربرداری سریال همه چیز آنجاست را با فیلمنامه آماده شروع کردیم و بر خلاف دیگر سریالها که ضبط را فقط با خلاصه داستان آغاز میکنند، اما حدود 30 قسمت از سریال همه چیز آنجاست آماده بود و بقیه فیلمنامه هم همزمان با تولید نوشته میشود.
از آنجا که ما 30 قسمت فیلمنامه را آماده داشتیم، باعث شد تا نسبت به کلیات و جزئیات نقش آگاهی کامل داشته باشیم و کلید واژههایی که برای اجرای نقش به دردمان میخورد را در اختیار بگیریم. در واقع میدانستیم دیالوگها، لحن شخصیتها و ... به چه ترتیبی است و باید نقشمان را چگونه بازی کنیم. در مجموع مهمترین چیزهایی که میخواستیم در کار داشتیم.
به نظرم رسیدن به یک زبان مشترک میان کارگردان، بازیگر و نویسنده از اهمیت ویژهای برخوردار است و باعث میشود تا نقشهابه لحاظ شخصیتپردازی و اجرا قوام بیشتری داشته باشد. این مثلث به بهترین شکل در سریال همه چیز آنجاست برایمان فراهم شد و هر جای کار که لازم بود نظراتمان را به کارگردان میگفتیم و او با خوشرویی از آن استقبال میکرد. اگر به کار کمک میکرد، میگذاشتیم و اگر خیلی مناسب نبود، کارگردان با دلیل ما را قانع میکرد.
فیلمنامه این سریال را فیروزه قشقایی مینویسد که دست به قلم است و رمان مینویسند. ضمن اینکه آقایان میرمیران و افخمی مشاوران کار هستند و تهیهکنندهای در راس این کار است که در تمام لحظات همراه گروه است و حواساش جمع کار است. من در طول این سالها با تهیهکنندگان مختلف کار کردم، اما معتقدم داود هاشمی نگاه حرفهای به کاری که میسازد، دارد و همیشه به گروه آرامش میدهد.
به خاطر وسواسی که تهیهکننده دارد، حتی 20 روز از کار گذشته بود که تهیهکننده بعد از دیدن صحنهها خواست که بهدلیل برخی تغییرات دوباره صحنهها تکرار شود. این در حالی است که معمولا تهیهکنندها این کار را انجام نمیدهند. من در پرونده کاریم، کارهای پر مخاطب کم ندارم و سریال همه چیز آنجاست جزو آثار پربیننده است و این هم به خاطر من نیست، بلکه به دلیل حضور عوامل حرفهای در این سریال است.
یکی دیگر از ویژگیهای این سریال توجه به تولید ملی و داخلی است. بیتوجهی به واردات میتواند لطمه زیادی به اقتصاد کشور بزند و این سریال در قالب اتفاقات مختلف که برای شخصیتهای قصه میافتد بخوبی به این مساله اشاره میکند و نشان میدهد که واردات یک جنس چگونه میتواند صنفی را نابود کند. یک صنفی که از یک فرهنگ و خانوادههای متعدد تشکیل شده است و به هر حال وقتی این خانوادهها تحت فشار مالی قرار میگیرند، یا باید در جریان حرکت کنند یا باید توانایی خلاف جریان حرکت کردن را داشته باشند. خوشبختانه این مسائل اقتصادی با ظرافت در قصه گنجانده شده است.
اشاره کردید که مجبور شدید 20 روز کار را دوباره تکرار کنید. برایتان سخت نبود این کار را انجام بدهید؟
بگذارید پاسخ به این سوال را با یک مثال توضیح بدهم. همه ما در دوران تحصیلمان بعد از دادن امتحان انگار همه چیز از ذهنمان میپرید و اگر قرار بود یک ماه دیگر همان امتحان را تکرار کنند، دوباره باید درس را میخواندیم. بنابراین تکرار این صحنهها برایم سخت نبود و تلاش کردیم در تکرار با انرژی بیشتری کارمان را انجام بدهیم. هنرمند باید کارش تاثیر لازم را بر مخاطب بگذارد و اگر این طور نباشد فایدهای نخواهد داشت. هنگام ضبط این سریال هم من مدام نگران بودم که نقش صمدی را درست اجرا کنم.
یعنی بعد از این همه سال کار کردن وقتی جلو دوربین میروید، نگران هستید؟
بله، این نگرانی همیشه همراه من است.
چطور با این همه تجربه در تئاتر، سینما و تلویزیون هنوز نگران هستید؟
اگر این نگرانی را نداشته باشم، حتماً یک جای کار میلنگد و اولین لطمه را به خودم زدم. وقتی هنرمند به این فکر کند که به اندازه کافی تجربهاندوزی کرده است، همین مساله آسیب جدی به او میزند. من هرگز به بازیگری بهعنوان شغل نگاه نکردم، به همین دلیل خیلی کار نمیکنم.
خدا را شکر میکنم وقتی مخاطب شبکههای تلویزیون را رصد میکند، همزمان من را در چند اثر نمیبیند. ضمن اینکه من بلد نیستم همزمان در چند کار بازی کنم. همیشه سعی کردهام که به موقع پایم را روی ترمز بگذارم و به خودم استراحت ذهنی بدهم تا نقش بعدی که قرار است بازی کنم به بهترین شکل و با انرژی کار کنم.
به همین دلیل من دو سال و نیم در تلویزیون کار نکردم و در این مدت تئاتر و سینما کار کردم. از سوی دیگر معتقدم که هنر بازیگر این است که همیشه بیاموزد. شاید باور نکنید اما وقتی قرار است یک نقش جدید را بازی کنم، تمام آنچه تجربه کردهام را دور میریزم و سعی میکنم یک نقش جدید خلق کنم. گرچه این کار همراه با خطر است و اعصاب فولادین میخواهد، اما این کار را انجام میدهم و به همین دلیل است که بازیگری کار سختی است. اگر بازیگر این کار را نکند، حتما دچار تکرار خواهد شد.
آیا برای ایفای نقش مهدی فرهمند ما به ازای بیرونی هم داشتید؟
من پاسخ به این پرسش را با یک جمله میگویم و اینکه مهدی نماد واقعی فرزند ارشد خانواده است و هر خانوادهای آرزو دارد که پسر بزرگشان این طور باشد. در گذشته ما شاهد بودیم که بچه اول خانواده بار خانواده را به دوش میکشید و در همه شرایط کنار خانواده میماند، اما الان اینطور نیست و حتی میشنویم پسر بزرگ، خانواده را ترک کرده و اصلا سری هم به آنها نمیزند.
سریال همه چیز آنجاست روایتگر واقعیاتی است که امروز فراموش شده و یادآوری اتفاقات خوب گذشته همیشه لذتبخش و شیرین است. من هم در این جامعه بزرگ شدم و در کوچه پس کوچههای آن فوتبال، دوچرخه سواری و هفت سنگ بازی کردم. وقتی گل کوچیک را میبردیم، شادیام را هنگام گرفتن کاپ یادم نمیرود.
در مجموع با تمام این خرده فرهنگهای خوب گذشته آشنا هستم و از اینکه سریالی تولید شده که یادآور اتفاقات خوب گذشته است و من هم سهمی در آن دارم، خوشحال هستم و امیدوارم مردم تا قسمت پایانی این سریال همراه ما باشند و از دیدن این سریال لذت ببرند. در واقع این سریال به مخاطب امروز میگوید انسجام خانواده و به فکر بودن اعضای آن چقدر اتفاق خوبی است و بهتر است همچون گذشته این مسائل بینمان پررنگ شود.
یکی از ایرادهایی که به سریال همه چیز آنجاست وارد است، مربوط به گریم و طراحی لباسهاست و اینکه لباس بازیگران در بیشتر صحنهها تکرار میشود. نظر شما در این باره چیست؟
آقایان دارسنج و ظریف طراحی گریم و لباس را بهعهده داشتند. البته این دوستان همراه با گروهشان زحمت زیادی کشیدند تا این سریال به بهترین شکل پخش شود. در واقع هنگام تدوین بسیاری از صحنهها جابهجا شد و همین جابهجایی باعث شد تا لباس بازیگران در بسیاری از صحنهها تکراری شودو گرنه این دوستان کار خودشان را به شکل مطلوب انجام دادند و نباید به آنها خرده گرفت، چون فداکاری آنها به بهبود کار کمک کرد.
آیا با توجه به همزمانی تولید با پخش، خودتان میتوانید سریال را ببینید؟
بله، سعی میکنم تکرار سریال را ببینم. بازی در این سریال برایم تجربه جدیدی است. شاید باور نکنید اما مثل یک مخاطب عادی سریال را دنبال میکنم و اینطور نیست که فقط بازی خودم را ببینم.
چقدر منتقد کارهای خودتان هستید؟
راستش من قبل از اینکه هر نقشی را بپذیرم در ابتدا همه جوانب آن را بررسی کرده و نقد میکنم. بعد از پخش سریال قفسی برای پرواز برخی به من ایراد گرفتند که چرا در این سریال بازی کردم، در حالی که به نظرم یکی از بهترین کارهایم بود و من هیچوقت بازی خوب آقای شجاعکاوه را در این سریال از یاد نمیبرم. در این سریال لحظاتی را تجربه کردم که تنم میلرزید. بنابراین بعد از پخش اثرم مثل یک مخاطب عادی کار را میبینم، چون تحلیلم را قبل از کار میکنم.
فاطمه عودباشی / گروه رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد