همزمان با دوره نخستوزیری شریف امامی به بعد، موضوع تشکیل شورای سلطنت بر سر زبانها بود، اما شاه رضایتی به این امر نشان نمیداد. به ویژه علی امینی، نخستوزیر اسبق در ماههای آبان و آذر 1357 از شاه خواست به تشکیل شورای سلطنت رضایت دهد.
و در پی گسترش انقلاب و به ویژه پس از تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورای سال 1357 شاه به سراغ اجرایی کردن ایده علی امینی رفت. ظاهر امر اینگونه نشان میداد که شاه برای اداره موقت کشور در غیاب خود این شورا را تشکیل داده است اما برخی شواهد نشان میدهد که این شورا وظیفهای به مراتب مهمتر برعهده داشت.
آنچنان که بعدها گفته شد، این شورا موظف بود تا با امام خمینی تماس بگیرد و در صورت امکان با دادن امتیازاتی با ایشان به توافق برسد. شاه به عملکرد این شورا بسیار امیدوار بود و در اولین گام بر آن شد گروهی از چهرههای سیاسی مذهبی شاخص در میان انقلابیون و برخی افراد خوشنام دیگر را برای برعهده گرفتن این مقام، معرفی و در واقع رضایت آنان را برای پذیرش این سمت جلب کند، اما پس از مدتی آشکار شد که هیچ یک از چهرههای انقلابی در میان احزاب و گروههای مختلف حاضر به عضویت در آن نیستند، افرادی که در 23 دیماه 1357 برای عضویت در شورای سلطنت انتخاب شدند، عبارت بودند از: شاپور بختیار نخستوزیر، محمد سجادی رییس مجلس سنا، جواد سعید رییس مجلس شورای ملی، علیقلی اردلان وزیر دربار، عبدالله انتظام، ارتشبد قرهباغی، دکتر علی آبادی دادستان سابق کل کشور، محمدعلی وارسته و سیدجلالالدین تهرانی. که از میان این افراد، دکتر علی آبادی از همان ابتدا استعفای خود را نوشته، نزد آیتالله مطهری و شورای انقلاب گذاشته بود.
پس از بررسیهای بسیار، شاه تصمیم گرفت ریاست شورای سلطنت را به شخصی واگذار کند که هم به روحانیت نزدیک بوده و هم مورد اعتماد دربار باشد و این چنین بود که شاه این مقام را به سیدجلالالدین تهرانی سپرد. تهرانی با علما رابطه خوبی داشت،
سید جلالالدین تهرانی در 1272 در تهران به دنیا آمد. پدرش سید علی شیخالاسلام مرندی از علما و رجال دینی بود. سید جلال مدتی در مدرسه تربیت درس خواند سپس در مدرسه سپهسالار به تحصیل علوم دینی مشغول شد و لباس روحانیت بر تن کرد.
وی اساتید بزرگ زمان خود را درک نمود مرحوم حاج آقا مهدی منجمباشی در استخراج تقویم، آقا شیخ باقر گنابادی در عرفان، شیخ سعید خوئی در رمل، آقا میرزا محمود قمی در حکمت و الهیات، آقا داود عرب در جفر، آقا غلامحسین در عدد، میرزا ابراهیم در طب، میرزا نظامالدین خان در هندسه، میرزا محمود خان کوکبشناس در هیئت، میرزا علیاکبر خان در السنه خارجه، میرزا محمود خان پسر میرزا کاظم در شیمی، کمالالملک در نقاشی، میرزا اسدالله خان مازندرانی در نجوم و تعیین کواکب و مسیو نرنکل فرانسوی در حساب.
سید جلال در جوانی به مراتب عالی علمی رسید و مورد توجه بزرگان و دانشمندان قرار گرفت. در همان ایام رصدخانهای در منزل خود دایر کرد و با اغلب رصدخانههای دنیا در ارتباط بود. وی با گذشت زمان در تهران معروفیت پیدا کرد و با افرادی چون سید حسن مدرس، میرزا حسن مستوفیالممالک، مشیرالدوله، تیمورتاش و مؤتمنالملک حشر و نشر داشت.در 1301 از طرف مستوفیالممالک به معاونت وزارت معارف منصوب شد ولی آن سمت را نپذیرفت و به کار منجمی ادامه داد.
در 1307 که سید حسن مدرس، در منزلش از طرف سرتیپ درگاهی توقیف و تبعید شد. سید جلال هم آنجا بود و او را نیز بازداشت کردند و چندی در زندان به سر برد.
از 1307 نشریهای به نام گاهنامه به صورت سالنامه منتشر کرد. وی در 1313 از طرف دولت به اروپا سفر کرد و در بروکسل و پاریس، تحصیلات خود را در رشته نجوم تکمیل نمود و مدتی در بروکسل به تدریس مشغول شد.
سید جلال در این دوران با دختری بلژیکی (در بعضی منابع سوئیسی) ازدواج کرد ولی از او صاحب فرزندی نشد. با مراجعت به ایران، در سال 1325 به خدمت در کارهای دولتی مشغول شد. از 27 آبان 1326 تا یکشنبه 25 آذر 1326 وزیر مشاور و معاون پارلمانی در کابینه قوامالسلطنه بود. او از 21 ابان 1328 وزیر مشاور و از 16 آبان 1328 تا 14 فروردین 1329 وزیر پست و تلگراف در کابینه ترمیمی محمد ساعد بود و در کابینه علی منصور از 14 فروردین 1329 تا 5 تیر 1329 وزیر پست و تلگراف و تلفن بود و پس از محسن صدر در شهریور 1330 به استانداری خراسان و تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد.
از 23 بهمن 1332 تا تیر 1335 وزیر مختار و از آن تاریخ که سفارت به درجه سفارت کبری ارتقاء یافت تا 20 بهمن 1336 سفیر کبیر ایران در بلژیک بود. از 8 مهر 1337 تا 27 اسفند 1338 سناتور انتصابی تبریز در دوره دوم و از 3 فروردین 1339 تا 19 اردیبهشت 1340 سناتور انتصابی تبریز در دوره سوم مجلس سنا بود. تهرانی برای بار دوم از 17 دی 1340 تا 14 فروردین 1342 به استانداری خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوی منصوب گردید وی در این دوران منشأ خدماتی در سطح استان و آستان قدس رضوی شد و در جریان اصلاحات ارضی چون مخالف آن بود در سالن کشاورزی خراسان سخنرانی علیه این قانون ایراد کرد و بعد به تهران آمد و از استانداری خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوی استعفا کرد.
در وقایع خرداد 1342 به لحاظ دوستی که با امام خمینی داشت اقدامات مؤثری در نجات وی به عمل آورد. سید جلال از 14 مهر 1342 تا 12 مهر 1346 سناتور انتصابی تهران در دوره چهارم مجلس سنا بود. وی با نخستوزیران انتخابی شاه، یعنی حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا به مخالفت برخاست و غالباً به لوایح دولت رأی کبود میداد. سید جلال تهرانی تنها سناتوری بود که به لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی که بعدآً به صورت قانون درآمد رأی مخالف داد. پس از اتمام دورۀ سناتوری دیگر شغلی به او داده نشد و چون سابقه اداری نداشت مستمریای برای او تعیین گردید.
در سال 1355 دانشگاه بروکسل با وی قراردادی تنظیم و امضا کرد که تاریخ و سیر تحول نجوم را در مشرق زمین تدوین کند و برای انجام این امر علمی به اروپا رفت. در شهریور 1357 به ایران بازگشت و در دی ماه 1357 در نخستوزیری شاپور بختیار که شاه آماده ترک ایران بود به عضویت و سپس به ریاست شورای سلطنت تعیین شد.
تهرانی بلافاصله پس از خروج شاه از ایران برای ملاقات با امام خمینی عازم پاریس شد. امام، ملاقات با سید جلالالدین تهرانی را موکول به استعفا از شورای سلطنت و اعلام غیر قانونی بودن آن کرد. وی در اول بهمن 1357 استعفا خود را به شرح زیر انتشار داد. «قبول ریاست شورای سلطنت ایران از طرف این جانب فقط برای حفظ مصالح مملکت و امکان تأمین آرامش احتمالی آن بود. ولی شورای سلطنت به سبب مسافرت اینجانب به پاریس که برای نیل به هدف اصلی بود تشکیل نگردید. در این فاصله اوضاع داخلی ایران سریعاً تغییر یافت به طوری که برای احترام به افکار عمومی با توجه به فتوای حضرت آیتالله العظمی خمینی دامت برکاته مبنی بر غیر قانونی بودن آن شورا، آن را غیر قانونی دانسته، کنارهگیری کردیم. از خداوند و اجداد طاهرین و ارواح مقدسه اولیاء اسلامی مسئلت دارم که مملکت و ملت مسلمان ایران را در ظل عنایات حضرت امام عصر عجل الله فرجه از هر گزندی مصون داشته و استقلال وطن عزیز ما را محفوظ فرمایند. محمد الحسینی سید جلالالدین تهرانی». تهرانی پس از کنارهگیری از ریاست و عضویت شورای سلطنت، به ایران بازنگشت و در فرانسه اقامت گزید تا اینکه در 1366 به بیماری سرطان درگذشت. جنازه او به ایران حمل گردید و در جوار روضه مبارکه رضویه در مشهد مقدس در کنار قبر مادرش به خاک سپرده شد.
وی مردی فاضل و دانشمند بود. علاوه بر تبحر در علوم مختلف شاعر و خطاط بود و به جمعآوری عتیقه و کتب خطی علاقه وافری داشت. پس از مرگ وی، بر اساس وصیتنامه، کلیه اموال از جمله منزل مسکونیاش در سه راه امین حضور، عتیقهها، کتب خطی و رصدخانه تحویل آستان قدس رضوی شد.
منبع:فارس
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد