جام جم: بیمه هنرمندان سن بالا
بیمه بودن شهروندان یک مملکت آنقدر خوب است و ممکن است روزی به دردشان بخورد، که حتی هنرمندان عزیز هم ـ که به فرموده سعدی هنرمند، قدر میبینند و بر صدر مینشینند ـ اگر بیمه شوند، بد نیست. بالاخره آنها هم برای ادامه کار هنریشان به یک تن سالم نیاز مبرم دارند و عقل سالم هم میگوید که تن سالم باید تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی قرار گیرد.
در زمینه هنرمندان زیر 50 سال گویا مشکل تا حدودی برطرف شده و مشکلی نیست. اما ظاهرا هنرمندان بالای 50 سال، هنوز مشکل دارند. از قرار معلوم ـ و بنا به گفتهها و نوشتههای روزنامههای کثیرالانتشار ـ معاونان اول روسای جمهور در دولتهای نهم و دهم و یازدهم، همگیشان(جمیعاً و رحمت الله) قول دادند که مشکلات مربوط به بیمه هنرمندان بالای 50 سال را حل کنند.
عمر دولت نهم و دهم که کفاف این کارها را نداد و رفت، تا رسید به دولت یازدهم. از عمر این دولت هم، طوری که با انگشت حساب کردیم، قریب 1.5 سال میگذرد، اما هنوز قضیه بیمه جمعی از هنرمندان پیشکسوت سن بالا، بخصوص هنرمندان صنایع دستی، همچنان به سلامتی، بلاتکلیف مانده است.
بسته پیشنهادی: عرایض مقدماتی را زیادی کش ندادیم که در عوض پیشنهادهای بهتر و عمیقتری در راستای ایجاد امید به هنرمندان سن بالا ارائه دهیم. ما هم یک جو تدبیر و امید داشته باشیم، بد نیست. همهاش که به دولت نمیرسد و اما رهنمودهای ارزنده ما:
1ـ آموزش صبر: هنرمندان عزیز با هر میزان ارزش هنری که دارند، احترامشان محفوظ؛ اما این طبقه خاص هم مثل مردم عامی و عادی کوچه بازار، باید یاد بگیرند که صبر بیشتری داشته باشند. ما در گذشتهها یک تعبیر قشنگ و بامعنا و مسمایی داشتیم تحت عنوان «صبر ایوب»؛ در حالی که بعید میدانم هنرمندان ما الان با این مقوله و طرز کار آن آشنا باشند. اگر اینگونه صبری میداشتند که گذشت دو سه دولت، چیز مهمی براشان نبود. همچین سخت میگیرند که انگار دوسه دوره زمینشناسی را پشت سر گذاشتهاند.
2ـ دیدن دم مردم: از آنجا که بودجه دولت محدود و معدود است و به گنج قارون وصل نیست؛ فلذا گاهی به کارهای هزینهبر همزمان کفاف نمیدهد و باید به نوبت انجام شود. مگر این که افراد برخوردار جامعه از یارانه ماهانهشان بگذرند و بگذارند دولت با پول آن کارهای اساسی عقبمانده از قبیل همین بیمه هنرمندان پیشکسوت را انجام دهد. از اینروست که اگر هنرمندان با آن جذبهها و جنم خاصی که در ایجاد ارتباط با مردم و اثرگذاری روی آنها دارند، در هرجا و هر زمان که پا داد، با مردم مایهدار صحبت کنند که از یارانهشان صرف نظر کنند و بدانند که جای دوری نمیرود.
3ـ ضرورت تعجیل: دولتها بدانند و آگاه باشند که اگر در زمینه بیمه هنرمندان بالای 50 سال، زود نجنبند و کاری انجام ندهند، تعداد این عزیزان هر سال بیشتر خواهد شد و خود دولت دچار زحمت بیشتری میشود. ما هم که یک موی تنمان راضی به زحمت نیست. بعید است که دولت، آن روی سکه را هم خوانده و پیشبینی کرده باشد که در عوض، هر سال جمعی از هنرمندان سن بالا، بالاخره راهی سفر آخرت میشوند و از تعداد آنها کم میشود. دولت، مهربانتر از این حرفهاست. حالا دولت قبلی به کنار. او که هیچ؛ خود بدنه این دولت فعلی که عموما بالای 50سال تشریف دارند و کاملا درد هنرمندان این سن را باید درک کنند. حتما که نباید هنرمند باشند که درک کنند. تازه، مگر بازی درست سیاست، کم هنری است؟
کیهان: هندونه (گفت و شنود)
گفت: یک حزب تازهتاسیس اصلاحطلب درباره همایش اخیر جبهه اصلاحات خطاب به اصلاحطلبان گفته است؛ فریب بهبه و چهچه روزنامههای وابسته به خودمان را نخوریم.
گفتم: چرا؟! منظورش چیست؟
گفت: دبیرکل این حزب گفته است؛ آنچه همه گروههای اصلاحطلب در همایش شاهد بودیم، تفرقه و بیرمق بودن خودمان بود. ولی روزنامههای وابسته به جبهه اصلاحات این تفرقه و بیرمقی را سانسور کرده و گزارش غلط داده بودند.
گفتم: یارو وسط اتوبوس دستهایش را به کمرش زده و ایستاده بود. یکی از مسافران گفت؛ آقا چرا اینجوری ایستادی؟ دستهایت را بینداز که جای بقیه تنگ نشود و یارو نگاهی به دستهایش انداخت و با تعجب و اضطراب گفت؛اِ، اِ، اِ ... پس هندونهها کو؟!
سیاست روز: پیش به سوی تنازع بقا
مدیرکل دفتر برنامهریزی ازدواج و تعالی خانواده وزارت ورزش: ایجاد ... به معنای وضعیت بحرانی جامعه ما نیست و حق مسلم مردم است.
نقطهچین بالا را پر کنید.
الف) دفتر برنامهریزی ازدواج و تعالی خانواده
ب) انرژی هستهای
ج) مرکز کنترل خشم
د) معاونت پنبه پاککنی اداره نظارت بر کشتزارهای پنبه کشور
همان مدیرکل دفتر برنامهریزی و چیزهای دیگر: خشم مانند دیگر احساسات ترس، گرسنگی، اضطراب و ... است و لزوما هم منفی نیست.
باز هم نقطهچین بالا را پر کنید.
الف) داعش
ب) القاعده
ج) اسکندر مقدونی
د) هیچکدام
جمله زیر از کیست؟
در طول تاریخ بشری در تنازع بقا همین احساس خشم از او محافظت کرده است.
الف) فریدریش نیچه
ب) افلاطون حکیم
ج) نظامی گنجوی
د) مدیرکل دفتر برنامهریزی ازدواج و تعالی خانواده وزارت ورزش
آرمان: وانت پیکان رقیب جدید مونالیزا؟!
سابقا وضع به صورتی بود که آدم باید برای دیدن آثار باستانی و قیمتی و تاریخی میکوبید و تا موزه میرفت، موزهها هم معمولا در قسمتهایی از شهر قرار گرفته بودند که یا طرح ترافیک بود یا قیمت ورودی آنها گران بود، یا داخل موزه اشیای به درد بخوری پیدا نمیشد، خلاصه شرایط به گونهای فراهم شده بودند که شما به موزه نروید و دقیقا همین اتفاق هم افتاد و استقبال مردم از موزه کم و کم و کمتر شد. اما از آنجایی که همواره از ایدههای ناب و بکر باید برای برون رفت از مشکلات استفاده کرد، توصیه میکنیم نابترین طرح احیای موزههای کشور را از زبان رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی بشنوید، ایشان در اظهارنظری عنوان کرده«وانت پیکان دیگر شماره گذاری نخواهد شد و به موزه منتقل میشود» در این صورت ما اولین کشوری در دنیا خواهیم بود که اشیای تاریخی مان را به جای اینکه داخل یک ساختمان مجهز و سربسته قرار بدهیم، به صورت متحرک کف خیابانها میآوریم یا اشیای به درد نخورمان را به جای سطل زباله توی موزه میاندازیم! الان اگر شما نیم ساعت در هر خیابانی از تهران بایستید، حداقل هفت تا هشت وانت پیکان میبینید و دیگر نیازی نیست تا موزه بروید که البته همین امر میتواند به کاهش ترافیک و حل معضل جای پارک در حوالی موزههای کشور کمک شایانی کند(آفرین، صد آفرین، هزار و سیصد آفرین!) در عین حال توصیه میکنیم حالا دوستان فکری هم برای وانت نیسان کنند، خصوصا آنهایی که به رنگ آبی مزین شدهاند، باور کنید موزه این خودروهای بدون ترمز میتواند تبدیل به رقیبی جدی برای موزههای دوران ژوراسیک و موزههای دایناسوری شود، چون هم قدمت تاریخی دارند، هم از انواع دایناسور ترسناکتر هستند. از دیگر نکاتی که این طرح در خود جای داده است، همانا طرح ابداع موزه متحرک است که ما میتوانیم با اجرای این طرح بخشی از آثار باستانی داخل موزهها را هم در حرکتی نمادین پشت وانت پیکانها قرار دهیم تا بتوانیم به همه سلیقه احترام گذشته و همه باهم حالشو ببریم! حالا ممکن است وانت پیکان زیاد قدرت نداشته باشد، اما ما مطمئن هستیم بخشی از پاسارگاد و حداقل بیست و پنج پل از پلهای از سی و سه پل و خزینه حمام فین کاشان را میتوانیم به راحتی توسط وانت نیسانهای حمل و جابه جا کنیم. این طرح بسیار کم هزینه تر از اداره یک موزه است، چون نهایتا موزه وانت نیسان خرجش یک فلاسک چای و یک بسته سیگار مگنا است و میتواند به اقتصاد کشور هم به شدت کمک کند، شما ببینید از دل یک جمله چقدر میتواند طرح و ایده جدید کشف شود!
از جواهر دزدی تا قالپاق دزدی!
تا قبل از اجرای این طرح، پلیس اگر یک نفررا که متهم به دزدی از موزه بود دستگیر میکرد، مراحل بازجویی به این صورت شکل میگرفت:
پلیس: شما متهم به سرقت از موزه فلان در تاریخ فلان هستید، آیا به جرم خود اعتراف میکنید؟
دزد: بله، من در تاریخ فلان از موزه فلان یک گردنبد دزدیدم.
پلیس: ارزش اون گردنند چقدر بود؟ چقدر تونستی بفروشیش؟ زود باش اعتراف کن.
دزد: گردنبند رو به قیمت 6 میلیون دلار فروختم!
از امروز اگر یک نفر را پلیس به جرم سرقت از موزه بازداشت کند.
پلیس: زود تند سریع بگو ببینیم چه چیزی از موزه کش رفتی؟
دزد: جونم براتون بگه که، چهار تا قالپاق که دو تاش ترک خورده بود، یه دونه چپقی سر فرمون، یک اگزوز کامل که هفت تا سوراخ هم داشت، یه لاستیک زاپاس بدون عاج! یه سر دنده طرح کله اسکلت، چند تا عکس و سی دی سوخته که توی بدنه درهای ماشین گذاشته بودند، یه بسته سیگار مگنا و یک فلاسک خالی چای!
پلیس: جرمت خیلی سنگین شد، این اشیای قیمتی و تاریخی رو سر جمع چقدر آب کردی؟ به کی فروخته؟
دزد: سر جمع با کلی چک و چونه هفتاد و پنج هزار تومان به اسکندر تعویض روغنی فروختم!
شرق: دستولوژی کاربردی
انگشت شست: کنشگر اجتماعی قدیمی، پیشکسوت انگشت اشاره، عوضکننده کانال تلویزیون و ماهواره بهعنوان اکت اجتماعی. علامت پیروزی، علامت بلندشدن هواپیما، علامت موفقباشی، همچنین علامت ندا به معنای بیا.
انگشت اشاره: کنشگر اجتماعی نوین، شاگرد انگشت شست، لایکر، لایکزننده بهعنوان اکت اجتماعی، کلیککننده، خاراننده پشتگوش، مناسب برای تشخیص هویت، مناسب برای رایدادن، مناسب برای پاککردن کاسه کشک و ماست و لیسیدن. مناسب برای بلندکردن ناخن و زدن سهتار، عضو هنری بدن نوازندگان ایرانی.
انگشت وسط: انگشت بلااستفاده، یار کمکی، دکل دست.
انگشت کوچک: مناسب برای خاراندن داخل گوش، مناسب بلندکردن ناخن در دورههای مختلف تاریخ و زندگی، بیل مکانیکی بدن.
انگشت ازدواج: تنها عضو بدن که رسما اسم ازدواج را یدک میکشد اما عروسی هم دعوتش نمیکنند و نقشی در ازدواج فرد ندارد، مناسب برای حلقه، جای نشانکردن نامزد، مناسب برای مشخصکردن نامزد بهعنوان حوزه استحفاظی مربوطه در جامعه و محله و محل کار بهوسیله حلقهگذاری.
مشت: اجتماع انگشتها.
کف دست: نشانه رکود اقتصادی چون مو ندارد کسی بکند.
پشت دست: نشانه اقتصاد رو به رشد چون مو دارد کسی بکند، مناسب برای داغگذاشتن در مواقع قدرناشناسی.
دست: حساس به نمک، اگر نمک نداشته باشد میشکند. حساس به پوست گردو، اگر توش بماند از کار میافتد. حساس به حنا اگر بگذارندش دست آدم یک عمر بند میشود.
مچ: مناسب برای بستن، مناسب برای انداختن، مناسب برای بازکردن و بازشدن.
بازو: نانوایی بدن، توصیه شده نان آنجا را بخورند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد