از مهدی کرمپور هر آنچه در سینما به یاد دارید، فراموش کنید. او در تلویزیون خود را به طور کل با معیارها و قواعد قاب کوچک هماهنگ میکند و با شناختی که از مخاطبان به مراتب گسترده این رسانه یافته است، پشت دوربین میرود. به قول خودش «اگر سریال خودم را در تلویزیون بسازم، شک نکنید که مخاطب میزند یک کانال دیگر، چون او هزاران حق انتخاب دارد، اما در سینما تماشاگر مرا انتخاب میکند و پول میدهد».
نگاهی به ساخته های سینمایی او از جمله فیلم خوش ساخت و متفاوت «چه کسی امیر را کشت؟» گواه این ادعای کرم پور است. کارگردانی که این روزها دومین سریال خود پس از «یه تیکه زمین» را روی آنتن شبکه دو دارد. «سالهای ابری» یک درام خانوادگی و معمایی است که قصه آن هم تا حدود زیادی به تعلقات هنری کرمپور نزدیکی دارد. کرمپور در «سالهای ابری» به شدت کوشیده تا با زبانی همه فهم به روایت داستانش بپردازد و شخصیتهایش را چنان بپروراند که مردم آنها را پس نزنند و به خوبی از پس ارتباط با آنان برآیند. او در این گفت و گو از این مجموعه جدید خود گفته است.
اگر موافق باشی متفاوت با همیشه آغاز کنیم؟
ـ بله چه خوب…
مهدی کرم پور را همگان در سینما یک کارگردان ساختار شکن می دانند؛ چه در سبک دکوپاژ و چه در ساختار قصه گویی، این مسئله در فیلم های کوتاه و حتی در مستند سازی های تو هم دیده می شود. اما سریال سازی تو چه در اولین قدم که سریال «یه تیکه زمین» بود و چه در مجموعه در حال پخشت «سال های ابری» الفبایی دیگر دارد. در این باره صحبت می کنی؟
ـ بله، این صحبت تو را قبول دارم و البته به آن اعتقاد دارم. چون در تمام دانشگاه های معتبر دنیا نیز سینما و تلویزیون را جدا از هم می دانند و جدا از هم تدریس می کنند. ما هم باید بدانیم برای چه مدیومی کار می کنیم. پس باید دوربین دکوپاژ، کارگردانی و... در خدمت آن مدیوم باشد. ما در تلویزیون از هر نوع حرکت ژانگولر پرهیز کردیم. آمدیم و در خدمت قصه با تماشاگر عام صحبت کردیم. باید یادمان باشد هنگام سریال سازی باید به تلویزیون هموطنانمان در دورترین شهرها هم فکر کنیم و مد نظرمان باشد. تلویزیون رسانه ملی است و مخاطب عام دارد. من همیشه به بچه ها می گویم فقط به LCDهای شمیرانی ها نگاه نکنید. در مورد صدا می گویم به ویدئوی خانوادگی نگاه نکنید، به دو باند کوچک هم فکر کنید. اینها خیلی کوچک است، ولی وقتی به آن فکر می کنی در واقع به مخاطبت احترام گذاشته ای، پس او هم تو را می بیند. این میزان رضایت مخاطب کار خاصی نیست، من فقط مخاطب را با امکاناتش درک کردم.
اما در سینما در کل به سمت نگاه خودت می روی، به سمت سبک و سیاق خودت در فیلمسازی. مثلاً در «طهران تهران» که یک قصه کاملاً شکسته تعریف می شود؟ حس می کنم در سینما نگاهی شخصی تر داری با حساسیت هایی ویژه تر؟
ـ درست می گویی، ولی من وقتی برای تلویزیون کار می کنم هم حساسیت های خودم را دارم، ولی برای تلویزیون طبیعی است که نباید یک فیلم شخصی بسازم. من فیلم شخصی ام را در سینما میسازم! بعضی ها مثل تو می پرسند تو همان کارگردان «چه کسی امیر را کشت» هستی!؟
در واقع احتمالا توقع سینمایی شان در تلویزیون از کار تو براورده نمی شود ؟
ـ بله . شاید همین باشد، اما من در جواب این دوستان می گویم ، با کار برای تلویزیون طرفداران دیگری پیدا کرده ام، چون مخاطب سریال من با مخاطب «پل چوبی» فرق دارد. من در 25 سالگی می توانم یک فیلم تجربی بسازم که می تواند جایزه منتقدان اروپا را ببرد، می توانم یک سریال هم بسازم که مخاطبان دورترین نقطه کشور نیز با آن ارتباط برقرار کنند. من باید یک کارگردان حرفه ای باشم و ببینم سفارش در چه قالبی است، در کدام مدیوم است و چه مخاطبی دارد. من اگر سریال خودم را در تلویزیون بسازم، شک نکنید که مخاطب می زند یک کانال دیگر چون او هزاران حق انتخاب دارد، اما در سینما تماشاگر مرا انتخاب می کند و پول می دهد و می آید فیلم مرا می بیند. ماجرا در این دو مدیوم کاملا متفاوت است.
برویم سراغ سریال سالهای ابری.
ـ طرح اولیه این قصه از آرش خوشخو بود. آن را با من مطرح کرد و بعد از صحبت های مقدماتی یک مقدار روی آن کار کردیم و از خسرو نقیبی هم خواستیم به ما بپیوندد و سه تایی روی طرح اولیه کار کردیم.
در واقع ابتدا قصه در دستتان بود و بعد معلوم شد مجدد با محمدعلی اسلامی کار خواهی کرد؟
ـ بله اصلا ابتدا قرار بود این قصه توسط تهیه کننده دیگری تولید شود، اما آقای نقیبی با آقای اسلامی صحبت کرد و با توجه به اینکه من هم با ایشان «یه تیکه زمین» را کار کرده بودم، استقبال کردم که این سریال برای شبکه دو سیما و با آقای اسلامی کار شود.
از ابتدا نویسندگان زیر نظر خودت داستان را پیش بردند؟
ـ نه من از تیم نویسندگان فاصله گرفتم و دو نویسنده ما کار را پیش بردند، ولی آنها تمام مدت فیلمنامه را برای من می فرستادند، می خواندم و نظراتم را می دادم، بازنویسی می شد و در نهایت سر صحنه هم روی دیالوگ ها کار کردم. از یک جا چون خسرو وقت بیشتری داشت، روی فیلمنامه تمرکز بیشتری کرد و در نهایت کار با آرامش پیش رفت و به یک فیلمنامه کامل رسید. نویسنده های ما برای رسیدن به یک قصه شسته رفته خیلی زحمت کشیدند.
و خانم شکوفا هاشمی تیم بازیگری تو را انتخاب کرد ؟
ـ بله، چون من خیلی بازیگران تلویزیون را نمی شناختم . در این سریال خانم شکوفا کریمی که در سریال قبلی هم در مقام دستیار و برنامه ریز کار می کرد، در انتخاب بازیگران به ما کمک کرد و مشاوره داد. ضمن اینکه ما در این سریال به سفارش خود او یک مدرسه ناشنوایان هم داشتیم، در این حوزه هم مشاور ما بودند و کار با بچه های ناشنوا و ارتباط با بازیگران نیز بر عهده ایشان بود..
گویا ابتدا فرد دیگری را برای بازی در نقش سالار انتخاب کرده بودید؟ از چگونگی چیدمان بازیگران در سریال تان بگویید.
ـ ما در این مجموعه هم به تیم بازیگری زیاد فکر کردیم. بله برای نقش سالار به بازیگر دیگری فکر کردیم، بعد پشیمان شدیم و از ایشان که بسیار بازیگر چهره ای هم هستند، عذرخواهی کردیم و از آقای عمرانی دعوت کردیم که با ما همکاری کنند.
چرا ؟
ـ علی عمرانی را از تاتر می شناسم. حس کردیم علی با قابلیت های بالایی که دارد، می تواند این نقش را بسیار خوب و متفاوت از آب درآورد. به نظرم علی بازیگر بسیار خوبی است که در این سال ها کمتر به حق خودش رسیده و آن طور که باید دیده نشده است. عمرانی در تئاتر بسیار باسابقه و کهنه کار است و حس کردم اینجا می تواند ایفاگر یک نقش خوب و ماندگار برای ما باشد. خودش هم خیلی راغب بود و خیلی زود با او به توافق رسیدیم.
قبول داری که انتخاب پژمان جمشیدی برای سریال ریسک بود؟
ـ از چه نظر ....
به هر حال او با یک طنز تلویزیونی و در واقع در نقش خودش وارد عرصه شد و شما اینجا ....
ـ بله، انتخاب سختی بود، چون او یک فوتبالیست بود و از سویی یک سریال طنز در کارنامه اش داشت و حضورش یک جورهایی ریسک محسوب می شد.
شنیدم برای این نقش هم چند بازیگر چهره دیگر کاندیدا بودند.
ـ بله، ما به این نقش خیلی فکر کردیم. با چند نفر هم متن را دور خوانی کردیم . پژمان بسیار آدم باهوشی است. یکی دو جلسه با او برگزار کردیم، نقش را با او هم دورخوانی کردیم و دیدیم می تواند از پس نقش بربیاید.
دور خوانی و در آمدن نقش ها دور میز یک شیوه تئاتری است که در آثار تو مرسوم است؟
ـ بله، دورخوانی در ایجاد و خلق شخصیت های جذاب بسیار مهم است. من به دور خوانی اعتقاد دارم.
با فرزاد حسنی سابقه یک کار تئاتر هم داری ؟
ـ بله، ما سال 1379 «مرگ دانتون» را با هم کار کردیم. او آن زمان دانشجوی مکانیک دانشگاه خواجه نصیر بود. امین زندگانی او را معرفی کرد و آن تئاتر را با هم کار کردیم.
و تله فیلم «روز هشتم» با موضوع امام رضا(ع) تا شخصیت پور دلجو سریال سال های ابری؟
ـ من تله فیلم «روز هشتم» را برای ولادت امام رضا(ع) ساختم که بیش از 20 ـ 30 بار در این سال ها از شبکه های مختلف تلویزیون پخش شده است. فرزاد در آن تله فیلم هم با من همکاری کرد. من به توانایی های او ایمان دارم، چون اصولاً بازیگر خوبی است. یک مقدار به لحاظ روحی اوضاع و احوال مساعدی نداشت اما کم کم حال او هم خوب شد، سرحال شد و جلوی دوربین رفت.
و تو هم از احوال نامساعد او برای این نقش نهایت استفاده را بردی!
ـ بله ...(می خندد)!
نقش هم به اندازه کافی پر و پیمان نوشته شده ....
ـ به نظرم این سریال یکی از متفاوت ترین تجارب بازیگری فرزاد است، با توجه به اینکه تا به حال نقش های برونگرا را از او دیده ایم، اینجا شخصیتی درونگرا را بسیار کنترل شده بازی کرده است. من با او قرار گذاشته و کار کردم. گفتم تو در این سریال قرار است نقشی را بازی کنی که بسیار شخصیت آرامی دارد، برخلاف خودت که بسیار برونگرا هستی. فرزاد بسیار بازیگر در اختیاری بود. با من حداقل همیشه این گونه بوده و شما می بینید که نتیجه کارش هم اینجا متفاوت است. من در مورد فرزاد همیشه می گویم او بازیگر بسیار خوبی است که گاهی یا خیلی اوقات انتخاب های غلط می کند. او می تواند بیش از این حرف ها بدرخشد.
و دیگر بازیگران به خصوص اسماعیل شنگله که سالهاست جلوی دوربین نرفته است و گویا چند وقتی حال مساعدی هم نداشت...
ـ اسماعیل شنگله عزیز سال ها بود که جلوی دوربین نرفته بود. او بسیار بازیگر منضبط و کاربلدی است. حضور ایشان افتخار گروه و به هر حال در مقام استاد کنار ما بود. ما با ایشان از هر لحاظ چه حضور، چه تمرین کردن و چه حفظ کردن دیالوگ ها بدون مشکل پیش رفتیم. با علیرضا اوسیوند تا به حال، کار نکرده بودم با او بسیار کلنجار رفتیم و به نظرم خروجی کارش بسیار خوب شده و من راضی هستم، خانم ها لیندا کیانی و برخورداری بسیار پرانرژی بودند و تلاش کردند، عاطفه رضوی نیز به عنوان یک بازیگر حرفه ای بسیار پرتلاش ظاهر شد. همین طور علی صالحی و سینا رازانی که من در تئاتر او را دیده بودم. من در تلویزیون به بازیگری کردن بازیگر، دیالوگ ها و روایت درست قصه خیلی اعتقاد دارم.
تماشاگر تلویزیون ما بیش از هر چیز به داستان گرم و شخصیت های جذاب و پر کشش نیاز دارد تا پای رسانه بماند. فرمولی که مشخصا دیگر کشورها نظیر ترکیه و... بیش از ما به آن دست پیدا کرده اند.
ـ بله، برای من هم قصه و دیده شدن بازیگران به همین دلیل در درجه اول اهمیت قرار دارد. متأسفانه در این سال ها فیلمبرداری در تلویزیون سوار شده بر قصه گویی، ما قصه گویی را با حرکات ژانگولر در فیلمبرداری به خورد تماشاگر داده ایم و علت ریزش مخاطب هم می تواند همین باشد.
قبول داری مخاطب پای قصه می نشیند تا نمای خاص و قاب های شکسته ؟ مگر آنکه به ژانر مرتبط باشد؛ گاهی دیده شده این سبک و سیاق تصویربرداری بدون توجه به ژانر مورد استفاده قرار می گیرد که بیشتر کمک به برهم زدن تمرکز مخاطب می کند.
ـ بله، من یکی دو جای دیگر هم گفته ام تلویزیون جای متانت است. ما با سریال «سال های ابری» متانت و وقار را به تلویزیون بازگرداندیم. کات های درست، رنگ و لعاب تصحیح شده، من به روز اصلاح رنگ دارم و برای اصلاح رنگ در این سریال به شدت زحمت می کشیم. در بحث صداگذاری بسیار وسواس داریم. صدایی که شما می شنوید کار بابک اخوان است که تلاش شبانه روزی می کند تا مخاطب دیالوگ ها را بشنود. یعنی کارگردانی در خدمت قصه و بازیگران تا هم بازیگران، خوب و آن طور که باید دیده شوند و هم قصه به درستی تعریف شود. من تئاترها را در طول سال برای دیدن بازیگران نگاه می کنم. کلی بازیگر در تلویزیون ما محبوب شدند و در سینما مورد استفاده قرار گرفتند. الان درجه دوهای ما از سینما ریزش می کنند و سراغ تلویزیون می روند. تلویزیون ما سال هاست که بازیگرساز نشده است، چرا؟ چون کارگردانان و برنامه سازان در تلویزیون دچار حاشیه هایی شده اند که آن مدیوم را در نظر نمی گیرند. من با یک ایده و نظریه در ساختار این سریال پیش رفتم.
کارگردانی در تلویزیون نباید برای مخاطب درشت شود، چون او پیگیر قصه و داستان شخصیت های آن است.
ـ در سریال سال های ابری ما برای قاب کوچک فیلم ساختیم، همان طور که برای قاب کوچک موسیقی ساختیم؛ یعنی در ساخت موسیقی به این سمت رفتیم که برای افراد مختلف (شخصیت های قصه) ساز طراحی شود. من سعی کردم این موضوع حتی در فضاسازی و طراحی صحنه هم رعایت شود. به نظرم کار برای تلویزیون نباید خیلی پیچیده باشد، ما باید فضا را در اختیار شخصیت ها بگذاریم، نه اینکه لنزها را به رخ تماشاگر بکشیم.
قصه ما عین یک رمان تعریف می شود؛ یعنی شخصیت ها آرام آرام باز می شوند و قصه هایشان شکل می گیرد. در حقیقت قصه با لایه های مختلف کم کم شکل می گیرد. ما یک سال و نیم روی این فیلمنامه کار کردیم، من خیلی بچه های نویسنده را اذیت کردم، خیلی روی این مسئله حساس بودم که قصه با کیفیت خوبی شکل بگیرد، شخصیت ها تعریف شوند و جلو بروند. باور کن از هیچ کجای قصه نگذشتم. سریال ما مثل یک رمان تعریف می شود و پیش می رود. شما می بینید که هر چه سریال پیش می رود، تماشاگر ما بیشتر می شود. شک نکنید اگر مخاطب ما سریال را دوست نداشته باشد، به سرعت ما را نمی بیند. ریموت در دست اوست وبه انواع و اقسام شبکه ها وحتی سریال های روز دنیا که بدون هیچ خط قرمزی ساخته می شود، دسترسی دارد.
تا الان چه فید بکی از سریال داشتی؟
ـ زمان تبلیغات و بازرگانی ما نشان از میزان رضایت مخاطب دارد. خود تلویزیون امروز به ما یک آمار خیره کننده داده است. ما 94 درصد رضایت مخاطب داریم، این آمار بالا را تلویزیون مدت ها نداشته است. این را خودشان می گویند.
معمولا فینال سریال هایمان نمی تواند مخاطب را راضی کند. فینال در سریال تو به نظرت می تواند تماشاگر را به آنچه باید از یک درام برساند؟
ـ بله چون ما با وسواس بسیار روی فینال کار کردیم و برای آن وقت گذاشتیم. من هنوز از سریال جدا نشده ام و تا پایان همراه هستم تا کاری شسته رفته را به لحاظ تدوین، صدا گذاری و حتی رنگ و موسیقی تحویل مخاطب بدهیم. امروز هم آمارها خیال مرا راحت می کند، چون طبق نظرسنجی خود تلویزیون، دوستان روابط عمومی و مدیر روابط عمومی خود سریال (امین اعتمادی) این موفقیت و اقبال به دست آمده است. امیدوارم مخاطب محترم تلویزیون تا پایان با ما همراه باشد. این، خستگی را از تن من و همکارانم به در می کند.
برنامه ات برای سینما چه خواهد بود؟
ـ سال دیگر فیلم خواهم ساخت.
و بقیه امسال؟
ـ فعلا که درگیر سریال هستم. با شروع جشنواره هم کنار دوستان همکارم مخاطب فیلم هایشان خواهم بود. ( مجتبی احمدی/ بانی فیلم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد