سیاست روز : نامه سرگشاده ننجون به مدیرمسئول ( قسمت سوم )
آقای مدیرمسئول!
یادتان میآید چقدر به من توصیه میکردید که در کشور بحرانسازی کنم و با عناصر وابسته به شرق و غرب و آمریکای جهانخوار ارتباط داشته باشم و آب در آسیاب دشمنان قسم خورده نظام بریزم؟ حالا چطور شده که به تحریک آقای "سروش آسمانی" همه چیز را انکار میکنید و حاضرید در این سر سیاه زمستان راهی زندان بشوم؟
من این همه برای اعتلای روزنامه زحمت کشیدم و دود چراغ خوردم و اختلاس نکردم و ننجون خوبی بودم آن وقت شما به خاطر حرفهای آقای "سروش آسمانی" بنده را فروختید و آبروی مرا بردید. زشت نیست این کارها؟!
آقای مدیر مسئول!
من با حقوق ناچیز ننجونی در حال امرار معاش بودم و خودتان فردی به اسم (ج - الف) را به من معرفی کردید و گفتید هر چقدر دلت خواست ایشان را تیغ بزن و من چون از سلامت مالی شما مطمئن بودم هر روز به یک بهانهای از او پول میگرفتم و خرج کودکان بیسرپرست و زنان سرپرست خانوار میکردم. البته این اواخر کار به جایی رسیده بود که آقای (ج - الف) مرا در کوچههای تاریک غافلگیر میکرد و به زور در جیبم پول میگذاشت.هر چقدر هم التماس میکردم فایدهای نداشت. چند بار هم پولهای زیادی را برایم کارت به کارت کرد که با نظر خودتان صرف امور خیریه کردم حالا این درست است به من بگویند اختلاسگر؟ جان من درست است؟ مرگ من درست است؟
خودتان که خبر دارید یک کلاغ چهل کلاغ کردهاند و برایم پاپوش دوختهاند. امیدوارم حالا که این حقایق را میدانید لااقل هفتهای یکبار در زندان به ملاقاتم بیایید و کمپوت هم بیاورید. لازم به ذکر است که من کمپوت گلابی و سیب دوست ندارم. همان کمپوت آلبالو و گیلاس بیاورید، ممنون میشوم.
در پایان توفیق و عاقبت بخیری همگان را خواستارم.
شرق : با من قدم بزن ظریف با من قدم بزن کری
در خیابان ۵+۱ داشتم آمبولانسرانی میکردم که ظریف و کری داشتند اینوری و آنوری راه میرفتند. زدم روی ترمز و گفتم: ظریفجان، چرا شما اینوری؟ کریجان، چرا آنوری؟ ظریف گفت: راستش آندفعه همینوری قدم زدیم بعضیها گفتند مذاکرات یهوری شده و دارد میریزد.
برای همین داریم بدون اینکه توجه کسی را جلب کنیم با کری قدم میزنیم، در دو راه مختلف. اما دلمان یکی است. نه کری؟ کری گفت: به جان ظریف من ماندم چطوری مذاکره کنیم که مساله نشود.
بهقول شاعر این چه جفاییه که دیگه جفا نمیکنی. سر کوچه آشتیکنان خیابان ١+٥ حسن روحانی را دیدم که چندنفر، جلویش را گرفته و صدایشان را بلند کردند و به روحانی میگویند: این ظریف داداش توئه؟ هان؟ راستشرو بگو؟ اومده محله ما خیلی ظریف با کری قدم زده. ببین داداش اگه کسی میخواد با کسی هم قدم بزنه باید بره خونه خودشون پشت در بسته. دیگه نبینم بیان محله ما، ها. الکی نیست که. بعد جلو ظریف را گرفتند و گفتند: آق ظریف، دفعه آخرت باشهها. تو باهاس بیشتر مراقب خودت باشی وگرنه دوباره میچای میری زیر پتوها. ظریف در همین لحظه چایید و رفت زیر پتو و همانطور پتوبهدوش مذاکرات را ادامه داد.
حسن روحانی که دید اینطور شده، گفت: «باید به دیپلماتهای شجاعمان افتخار کنیم، اینکه تند راه رفتند یا کتشان کج بود که حرف نشد.»دلسوزان و دلواپسان محله گفتند: اتفاقا مساله ما همین است که اینها قدم میزدند، تند راه میرفتند و کتشان هم کج بود. وگرنه ما مساله دیگری نداریم. ظریف از زیر پتو گفت: یعنی اگر یواش قدم بزنیم و کتمان را هم صاف کنیم حل است؟ دلسوزان گفتند: نه. ظریف گفت: آخه چرا؟ دلسوزان گفتند: دقیقا برای همین یک را که افتاده آخر چرا. افتاد؟ گوشی آمد دستت؟ د
وزاری همه افتاده بود و گوشی آمده بود دستمان. ظریف در حالی که اشک توی چشمهاش گولیگولی حلقه بسته بود، به کری اشاره کرد که برو... برو... الان نمیشه. کری هم که قلبش شکسته بود، زد زیر آواز که: با من قدم بزن تو این پیادهرو... با من قدم بزن/ حالا که با منی/ حالا که بغضیام/ با من قدم بزن/ میلرزه دست و پام/ بیتو کجا برم بیتو کجا بیام... هرجا بری میام/ دلگرم و بیقرار/ بیمن سفر نرو... دست منو بگیر/ تو اوج اضطراب... فردا داره به ما لبخند میزنه... من هم با این آواز بهعنوان موسیقی متن ستون آمبولانس رفتم و خردهخرده در افق گم شدم.
کیهان : شیشه
گفت: شبکه بیبیسی، اقدام رئیس جمهور در معرفی خوشرو بهجای ابوطالبی به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل را، نشانه پرهیز روحانی از تنشآفرینی و جنجال دانسته و از آن استقبال کرده است.
گفتم: دولت انگلیس باید هم از عقبنشینی غیرقابل توجیه دولت ایران در مقابل زورگویی آمریکا استقبال کند!
گفت: روزنامه ایران، ارگان دولت هم از تحلیل بیبیسی استقبال کرده و این عقبنشینی را ستوده است!
گفتم: ولی مگر همین دیروز آقای روحانی به شدت از کسانی که برای پیروزی حریف کف میزنند انتقاد نکرده بود؟! یعنی منظور ایشان روزنامه وابسته به دولت بوده است؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: شخصی وارد دفتر وکالت یک حقوقدان شد و پرسید؛ اگر بچهای با سنگ شیشه خانه همسایه را شکسته باشد چه باید کرد؟ وکیل گفت؛ باید خسارت آن را از والدین بچه بگیرید. مراجعه کننده گفت؛ پس آقای وکیل، لطفاً پول شیشه را بدهید چون بچه شما به شیشه خانه ما سنگ زده است!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد