عامل اصلی این پدیده را باید در نحوه آمیخته شدن دین و سیاست در عربستان سعودی جست. دینی که در ایدئولوژی سلفی وهابی خلاصه میشود و سیاستی که باید آن را در چهره نهادهای موجود در این کشور و خانواده حاکم برآن جستجو کرد.
این درآمیختگی برای خود توجیهات تاریخی خاصی دارد؛ زیرا دولت جدید سعودی نیز به یک تعصب دینی نیاز داشت تا بتواند از آن بهرهبرداری کند. به بیانی دیگر از یکسو پروژه دینی وهابیت نیازمند ابزاری در قدرت بود تا بتواند از طریق آن افکار و اندیشههایش را گسترش دهد و از طرف دیگر دولت عربستان به یک ایدئولوژی خاص نیاز داشت تا از طریق آن مشروعیت کسب کند.
این اتفاقی است که در تاریخ عربستان سعودی افتاده است. در نتیجه دولت این کشور توانست از این اتحاد منافع زیادی را به دست آورد. همچنین نهادهای دینی وابسته به وهابیت نیز توانست از این اتحاد بخوبی بهرهبرداری کند. نهادهای دینی وابسته به وهابیت با استفاده از قدرت پدید آمده و نیز ثروتهای کلان نفتی موفق شدند فعالیتهای خود را نهتنها در عربستان، بلکه در سراسر جهان و حتی کشورهای غربی گسترش دهند. این تفکر همچنین توانست داخل عربستان قوانینی را به اجرا در آورد که در راستای اندیشههای وهابیت بود و موقعیت اجتماعی و دینی آن را در جامعه عربستان تحکیم میکرد.
قدرت گرفتن وهابیت
به این ترتیب در عربستان قلمروهای تربیتی، آموزشی، رسانهای، فرهنگی و اجتماعی زیادی در اختیار رشد و گسترش این ایدئولوژی قرار گرفت تا آنجا که این تفکر جایگاه مهمی را در شیوههای آموزشی مدارس و دانشگاهها و رسانهها و حتی ماهوارهها پیدا کرد. در مطبوعات و مساجد نیز این گفتمان دینی از اهمیت زیادی برخوردار شد. حتی حمایت دولت و نیز درآمدهای مالی نقش مهمی در گسترش این تفکر در سراسر جهان داشت. تفکری که از نقش نمادین دو شهر مکه و مدینه و نیز ثروتهای نفتی سوءاستفاده کرد و توانست طی چند دهه گذشته به صورت بیمحابا رشد کرده و رهبران سلفی وهابی را در نقاط مختلف جهان قدرتمند کند. گرچه از همان ابتدا دیگران متوجه شدند این جریان، تفکرات تکفیری و سلفی افراطی دارد، اما درباره آن مدارا کرده و کسی نسبت به خطرات ناشی از آن اقدامی نکرد. منافع اقتصادی و نقش ثروتهای نفتی عربستان نیز در ساکت کردن هرگونه صدای مخالف با این جریان فکری موثر بود، اما نتیجه این مدارا و همراهی چه بود؟ فراهم آمدن شرایطی حاصلخیز برای تولید تکفیریهای بیشتر و گروههای افراطی جدیدتر در جوامع مختلف و تولید گروههای تروریستی قویتر. گروههایی مرکب از افرادی با انگیزههای ایدئولوژیک سلفی که قادر به انجام اعمال تروریستی و مجرمانه علیه مسلمانان یا غیرمسلمانان بودند. آنها بسادگی میتوانستند امنیت کشورها را تهدید و دست به کشتارهای وحشتناک بزنند.
این تصادفی نیست که میبینیم اکثر تروریستهای تکفیری با وجودی که از شهروندان این یا آن کشور هستند، ولی همگی به تفکر سلفی وهابی تعلق دارند. آنها طبق جغرافیای ایدئولوژیک خاصی در سراسر جهان توزیع شدهاند که در این باره نمیتوان نقش سرمایهگذاریهای امنیتی و سیاسی عربستان را نادیده گرفت.
تردیدی در این نیست که اتحاد بین نهادهای سیاسی و ایدئولوژیک وهابی توانسته به این تفکر قدرت جذب افراد بیشتری بدهد و زمینههای بیشتری را برای پرورش نیروها و گروههای افراطی و تکفیری فراهم کند. مساله داشتن ایدئولوژی موجب شده این گروهها قدرتی فراتر از گروههای تروریستی معمولی در جوامع خودشان داشته باشند.
شناخت خطرهای ناشی از این گونه افکار برای هیچکس دشوار نیست. همگان میدانند چنین افکار افراطی چه خطرهایی را برای امنیت جامعه و اقتصاد کشورها و از آن مهمتر برای جان و مال و نوامیس مردم عادی دارد. مخفی نیست که اینگونه خطرها فقط در مرزهای خاص کشوری که از آنجا نشات گرفته باقی نمیماند، بلکه میتواند به دیگر کشورها نفوذ کرده و آنها را در معرض تهدید قرار دهد. چنانکه میتواند به خود کشورهای تربیتکننده و به وجود آورنده آنها نیز بازگشته و آنها را تهدید کند.
پرسشی که مطرح است اینکه آیا ارادهای جدی و صادقانه برای درمان فوری و ریشهای اینگونه جریانها وجود دارد؟ و آیا تا زمانی که اصل و ریشه این جریانها یعنی پیوند بین وهابیت و سیاست در عربستان همچنان به قوت خود باقی مانده باشد میتوان به حل ریشهای آنها پرداخت؟
تفکیک پیوند ریشهدار بین وهابیت و دولت در عربستان کار سادهای نیست. با این حال با توجه به شرایط سیاسی، اجتماعی و امنیتی کنونی و اوضاع تیره منطقه و اینکه حتی خطر افراطگرایی خود عربستان سعودی را هم تهدید میکند، دیگر نمیتوان در برابر آن سکوت یا از خطراتش چشمپوشی کرد. دیگر درست نیست کسانی تسلیم وعدههای مالی و اقتصادی شوند و این از خردمندی نیست که علمای اسلام در برابر تهدیدات متعدد این جریان سکوت پیشه کنند.
اصلاحات عمیق
روشن است درمانهای موضعی، موقتی و سطحی نمیتواند کارساز باشد، بلکه باید این موضوع را به صورت ریشهای و بنیادین مورد واکاوی قرار داد. باید دراین باره دیدگاهی اصلاحطلبانه و فراگیر داشت که منشأ هرگونه تکفیر و افراطگرایی را شناسایی کند.
هرگونه اصلاحی باید از تغییر در مکتب وهابیت و ایدئولوژی افراطپرور آن شروع شود، باید به این تحریک گسترده رسانهای، تبلیغاتی و مذهبی که در سراسر جهان نفرتپراکنی کرده و تعصب و نژادپرستی را دامن میزند، پایان داد؛ باید شیوههای آموزشی و درسی دانشگاهها، مدارس و مساجد وابسته به وهابیت را از تمام تفکرات افراطی و مفاهیم سلفی زیانآور پاکسازی کرد، باید متون درسی و مذهبی را از همه شائبههای افراطگرایی تطهیر و درعوض مفاهیم مربوط به مدارا و اصلاحطلبی دینی را در آنها تقویت کرد و این کار باید از محافل مذهبی اهل سنت شروع و تا نهادهای رسمی دولتی در عربستان استمرار پیدا کند.
اما قبل از هرچیز باید به این نکته توجه داشت که تلاش برای هرگونه سوءاستفاده سیاسی از این موضوع یا سوءاستفاده سیاسی از گروهها و جماعتهای تکفیری یا حمایت از آنها خطری است که هیچکس نمیتواند خود را از پیامدهایش مصون بدارد. بیش از هرکاری باید یک بازنگری فراگیر در نتایج و پیامدهای اقدامات گذشته انجام شود. دو نکته دراین مورد قابل توجه جدی است:
ـ اول اینکه ایدئولوژی سلفی و وهابی را باید عامل اصلی و اساسی در بازتولید پدیده افراطگرایی و تکفیر در دوران معاصر تلقی کرد و دانست که تداوم این حرکت در عربستان سعودی عامل مهمی در پشتیبانی و استمرار این جریان در آینده خواهد بود.
ـ دوم اینکه هرگونه اصلاحاتی در عربستان سعودی و به طور مشخص در نهادهای مذهبی و ایدئولوژیک این کشور نمیتواند حالت سطحی داشته باشد یا یک پدیده مربوط به مسائل داخلی این کشور تلقی شود؛ بلکه باید گفت این مساله برای کل منطقه مهم است و بنابراین بیتوجهی به آن میتواند برای کل منطقه خطرآفرین باشد. به نظر میرسد عربستان نیازمند اصلاحات عمیقی باشد که در پرتو آن توسعه همهجانبه، آزادیهای گوناگون، ترویج ارزشهای مربوط به مشارکت سیاسی و غیرسیاسی، تمرین تکثرگرایی و آزادی انتقاد و توزیع عادلانه ثروتهای عمومی در آن لحاظ شود.
منبع: الاخبار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد