محمود سبزی ٣٠ سال است برای آموختن هنر و نقاشی، وطنش را ترک کرده اما همچنان با همه وجود دلنگران سرزمین مادری است و این از مجموعه آثارش پیداست. او به خوبی با چیدمان عناصر غربی در کنار المانهای تصویری ایرانی از تقابلی میگوید که با قدرت رسانهای و فرآیند جهانی سازی در پی کمرنگ کردن ارزشهاست.
این نمایشگاه چهل و پنجمین نمایشگاه انفرادی محمود سبزی است؛ کسی که آثارش در گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران و موزه هنر لس آنجلس نگهداری میشود. نقاشیهای او پیش از این در گالریهای معتبر کشورهای مختلفی نظیر آمریکا، آلمان، انگلستان، ژاپن، کویت و... روی دیوار رفته است.
جذابیت بصری و مفهومی
«رو به بی سو» عنوان تازهترین مجموعه آثار سبزی است که با شمایلهای تصویری جذاب در پی خلق مفاهیم بلند در ذهن مخاطبان است. شاید کمتر دیده باشید یک هنرمند نقاش یک ساندویچ یا دیگر وسایل روزمره را روی بوم نقاشی کند، اما در این نمایش خاص در گالری بوم ٢٥ تابلو هست که از چنین خصوصیتی برخوردار است. او میکوشد با یادآوری برخی ارزشهای کهن و اصالتها و هجوم سبک زندگی غربی به آنها توجهها را به سرمایههای خود جلب کند و زنگ خطر را به صدا درآورد. او با استفاده از گرافیک، رنگ و نقاشی پاپ آرت ابتدا توجه نگاهها را به روی بومهایش جلب میکند و سپس از مخاطب دعوت میکند لایههای بعدی نقاشیهایش را جستجو کند. آنجاست که معلوم میشود ساندویج مک دونالد نماد فرهنگ غرب است و سفیری است که میخواهد آداب و اسلوب سرزمینهای شرقی را تحتالشعاع خود قرار دهد.
انتقاد از مصرفگرایی
سبزی شصت و چهار ساله که نیمه دوم زندگیش را در آلمان و آمریکا سپری کرده است به طور واضح از فرهنگ مصرف محور غرب انتقاد میکند. او حتی ستارههای هالیوودی را مظهر این روحیه میداند و با همنشین کردن آنها با لایههای زیباشناختی شرقی و ایرانی مانند تذهیب، نگارگری و موتیفهای اصیل نشان میدهد این دو فضا چقدر با هم بیگانه و بی ارتباط هستند. اتومبیلهای رنگارنگ غربی به حاشیههای آرام مینیاتورها هجوم آوردهاند و دلارهای آمریکایی، پیشینه و تمدن کهن ملتهای اصیل را میتراشد. خود سبزی میگوید: در زمینه تخریب فرهنگها، غرب خیلی موثر و ویرانگر است. این درست که ما هم در زمینه انتقال بنیادین و درست سنتها و ارزشها به نسل بعد درست عمل نکردهایم و نسل جوان مان ادله خیلی از باورهای ما را اقناعی نمیشناسد، اما با وجود این باز نمیتوانیم منکر فشار و هجوم فرهنگ غربی شویم. از طرفی دیگر این واقعیت هم وجود دارد که نیاز جامعه ما به تکنولوژی و همراه شدن با جهان مدرن غیرقابل انکار است. پس بستن درها راهحل نیست. آثار من تلاش میکند این شرایط بغرنج تهاجم را ترسیم کند.
او میافزاید: در رهگذر پریشان حالی هویت، بسیاری از ارزشها آرام آرام رخت برمیبندند و ممکن است ما در اثر جبر زمان و تاریخ متوجه این آسیب نشویم؛ اما باید به آن توجه کرد چرا که هویت فرهنگی، ریشه حیات یک ملت است.
سبزی در آثارش با تلفیق نشانههای فرهنگی شرق و غرب، هویت مونتاژ شده و در هم برهمی را که به باور او زخم پنهان و رو به گسترش در پیکر فرهنگی جامعه است به تصویر کشیده است. او در برخی آثارش ستارههایی را که «اندی وارهول» خلق کرده با المانهایی از هنر ایران ترکیب کرده است. سبزی میگوید: اینها پرترههایی از آیکونهایی است که نماد فرهنگی دنیای غرباند و توسط اندی وارهول به تصویر کشیده شدهاند که خودش هم نمادی از غرب است. من در این آثار با اضافه کردن و آمیزش طرحهایی برگرفته از نقوش قالی و تذهیب و یا پوشاندن پرتره با شعر سعی در ادغام این عناصر دارم.
جنگ تحمیلی
در گالری بوم که چرخی بزنید ردپای جنگ را هم میبینید، دستکم در سه اثر این نمایشگاه تفنگ و خونریزی نشانههایی دارند و یادآوری میکنند ابزار غرب برای تهاجم فقط کالا و غذا و سینما نیست، بلکه تغییر فرهنگ و ذائقه نسل بعد، سیاست و حتی جنگی تمام عیار از سوی غرب است که سایه اش بر سر خاورمیانه گسترده شده است. شاید هولناک ترین اثر سبزی که در مجموعه «رو به بی سو» تجلی یافته و اتفاقا از جلوه بصری تماشایی برخوردار است به همین نکته اشاره مستقیم دارد؛ تابلوی «میراث» که در فضای پشتی گالری بوم روی دیوار است کودکان خاورمیانه را در حالی نشان میدهد که با اسلحههای واقعی بازی میکنند در حالی که شاخصه بازی کودکان غربی «میکی ماوس» رنگی و قهقهه زن است. این تصویر بیانگرا در قاب یک دلاری ارائه شده و شوکی قابل توجه به مخاطب وارد میکند.
جالب اینجاست که سبزی در جنگ تحمیلی حضور داشته و صدمات چنین مخاصماتی را از نزدیک لمس کرده است: یک سال داوطلبانه در جبهه و خدمات پشت جبهه حضور داشتم؛ اتفاقا آن زمانها نقاشی پناه من بود. آن موقع آثارم اسکچهایی از کوچ جنگزدگان در آن غوغای پرهراس روزهای نخست جنگ بود اما بیشتر آنها به جبههها در اولین زمستان غمبار جنگ تحمیلی میپرداخت. آنها نوعی خالی کردن بغض پیچیده در گلو بود. برای توصیف آن فضا باید انسان در آن شرایط پر درد قرار بگیرد، بنا بر این نقاشی در آن زمان بیشتر از هر چیز راهی بود برای بیان آنچه در آن روزها بر من میگذشت و نوعی درد دل با کاغذ و مداد طراحی بود و اصلا به برگزاری نمایشگاه و چیزهایی از این دست فکر نمیکردم.
از طبیعتپردازی تا پاپ آرت
برخی به اشتباه تصور میکنند نقاش پاپ آرت چون از عناصر آشنای مردم در نقاشیهایش بهره میبرد الزاما کار سادهای انجام میدهد، حال آنکه تاریخ هنر میگوید دستیابی به موفقیت در چنین سبکی به تبحر خاص و گذران پله پله دیگر سبکها محتاج است؛ خواندن تجربههای سبزی در این باره راهگشاست: تصمیم گرفتم برای آموختن بیشتر نقاشی به آلمان بروم. کارهای ابتدایی من در آلمان طبیعتپردازی بود بعدها از کار در این محدوده دکوراتیو فاصله گرفتم. البته دیدن موزهها و گالریهای فراوان و آثار مدرن و پستمدرن و ... تاثیرات عمیق خود را گذاشته بود. آنجا خیلی چیزها آموختم. در این مدت چند نمایشگاه داشتم، یک نمایشگاه گروهی در هامبورگ داشتم. پس از آن در یک شهر دیگر آلمان به نام هیلدسهایم نمایشگاه داشتم. نمایشگاه آخر من نیز یک نمایشگاه دو نفره بود که در آن خطهای حسین کاشیان در کنار نقاشیهای من به نمایش درآمد. در این زمان دیگر کارهایم با آبرنگ بود و اندازه کوچکی داشت. موضوع کارها نیز به موضوع مهاجرت و دشواریهای زندگی در فضای غرب اختصاص داشت. در آلمان با فضای هنری ایران در ارتباط نبودم و البته در آن شش سالی که من در آلمان بودم جامعه هنری ایران هنوز شکل مشخصی مانند امروز به خود نگرفته بود. فضای آلمان نه از نظر روحی و نه جسمی مساعد حال من نبود. در آنجا حس دست دوم و خارجی بودن به نحو غریبی آزاردهنده است. به آمریکا رفتم و آنجا از جاهای بسیار پایین شروع کردم. ابتدا از آرت جشنوارههایی که توسط موزهها یا اسپانسرها میگذارند و مردم عادی هم از آنها کار میخرند شروع کردم. خیلی زود گالریها و مجموعهدارها به سراغم آمدند و همه چیز بسرعت و با روندی بسیار موفقیتآمیز شروع به تغییر کرد. چند سال بعد یک ناشر هنری قراردادی طولانی مدت برای چاپ و فروش آثارم با من منعقد کرد که دوبار تجدید شد و به مدت ده سال ادامه داشت و در این مدت تغییرات در سبک و محتوای آثارم در جریان بود.رفته رفته به این فرم و نگاه رسیدم که باز هم ادامه خواهد داشت. این درد هویتباختگی دغدغه من است که آن را در نمایشگاههای متعدد ادامه میدهم.
نمایشگاه رو به بی سو تا پانزدهم اسفند همه روزه (غیر از شنبهها و یکشنبهها) ساعت ١۶ تا ٢٠ در گالری بوم میزبان علاقهمندان خواهد بود.
سجاد روشنی / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد