در ادامه متن رضویان آمده است:
ببخشید اگه فضولی کردم. نوروز بمانید که ایّام شمایید! آغاز شمایید و سرانجام شمایید، آن صبح نخستین بهاری که ز شادی، می آورد از چلچله پیغام، شمایید، آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار، آن گنبد گردنده ی آرام شمایید، خورشید گر از بام فلک عشق فشاند، خورشید شما، عشق شما، بام شمایید، نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟ اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید، عشق از نفس گرم شما تازه کند جان، افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید، هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق، هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید، امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست، در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید، گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است، در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید، ایّام ز دیدار شمایند مبارک، نوروز بمانید که ایّام شمایید ((شمس تبریزی))
یاحق، من سالهای پیش که میخریدم آزادشون میکردم توی حوض پارک نزدیک خونمون، هر وقت هم بهشون سر زدم سر حال دیدمشون البته الان دیگه خیلی زیاد شدن چون خیلیا این کار رو کَردن». (جامجم سیما)
546