جام جم:تعلیق عمره نمادی از انزوای عربستان
«تعلیق عمره نمادی از انزوای عربستان»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم حسن هانی زاده است که در آن میخوانید؛اقدام اخیر دو پلیس فرودگاه جده در هتک حرمت دو نوجوان ایرانی، جامعه ایرانی را بشدت برآشفت و انتظار میرفت که نهادهای مسئول، چه سازمان حج و زیارت و چه وزارت امور خارجه، گامهای لازم را برای تنبیه دولت عربستان بردارند. بنابراین تعلیق سفر عمره که نشانهای از انزوای سیاسی ریاض است، میتواند اقدام تنبیهی مناسبی باشد که نشان میدهد ایران نسبت به هتک حرمت اتباع خود ساکت نیست.
تخلف مأموران آل سعود در رابطه با زائران ایرانی که می تواند به دیگر زائران خانه خدا از کشورهای مختلف تسری یابد، خود حاکی از آن است که رژیم آل سعود شایسته اداره حرمین شریفین نیست و این اماکن مقدس باید زیرنظر هیاتی متشکل از 55 کشور اسلامی اداره شود.
بی تردید نفوذ تفکر وهابیت در اداره حرمین شریفین، یک خطر بالقوه است که تعلیق حج عمره به تنهایی از بین برنده آن نبوده و با همکاری وزارت امورخارجه، باید گام های لازم برای تغییر چنین رفتارهایی از سوی ریاض، برداشته شود.
اکنون با توجه به سیاست های عربستان سعودی در قبال کشورهای منطقه، از سرکوب مردم بحرین گرفته تا کشتار مردم یمن و دخالت در امور داخلی کشورهای سوریه، عراق و لبنان و حمایت از گروه های تروریستی، چشم اندازی برای بهبود مناسبات تهران و ریاض در کوتاه مدت متصور نیست.
با این حال از آنجا که به دلیل تحولات داخلی، نظام سیاسی عربستان در آینده دستخوش تغییراتی خواهد شد، ایران می تواند متناسب با تغییر این سیاست ها، مناسبات خود با عربستان را تنظیم کند.
شکست سیاسی و نظامی عربستان در یمن و اشتباهات سیاسی ریاض در خاورمیانه که همزمان با اصلاح مواضع کشورهای منطقه در قبال این کشور چه در پاکستان و چه در ترکیه در قبال همراهی با آل سعود صورت گرفته است، نشان می دهد که دیپلماسی پویای تهران توانسته بر تحولات منطقه ای تأثیرگذار باشد که این روند در جریان مصوبه اخیر پارلمان پاکستان، بازنگری سیاست های اردوغان در قبال ریاض و مقاومت مصر و سودان در همراهی با عربستان در نبرد با یمن قابل مشاهده بود و توانست طرح ریاض برای حمله زمینی به یمن را ناکام بگذارد و جبهه عربی شکل گرفته علیه یمن را دچار فروپاشی کند.
با توجه به واقعیت های موجود، باید گفت گرچه تعلیق حج عمره از سوی ایران، عملا باعث آرام شدن افکارعمومی در ایران شد، ولی به نظر می رسد وزارت خارجه نیز باید هشدارهای لازم را به ریاض داده و اگر شرایط اجازه بدهد، برای تنبیه عربستان به دلیل رفتار صورت گرفته، اقدامات جدی تری را در دستور کار قرار دهد.
کیهان:انصارالله در آرزوی حمله زمینی آل سعود
«انصارالله در آرزوی حمله زمینی آل سعود»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن میخوانید؛تجاوز رژیم نامشروع آل سعود به یمن و کشتار زنان و کودکان بیدفاع این کشور، از جمله تحولات مهم و تاسف بار این روزهای منطقه است که متاسفانه، برخی کشورهای منطقه با آن همراه شدهاند. عربستان که بدون اجازه آمریکا و رژیم صهیونیستی آب نمیخورد، با چراغ سبز این دو و همراهی یک «ائتلاف اجارهای»، -به خیال خام خود- در حال یکه تازی در یمن است. کشتار نزدیک به 1000 نفر از مردم بیدفاع و مظلوم یمن اما، تمام افتخار این ائتلاف از حدود سه هفته تجاوزگری است.
مدتی است، این ائتلاف دلاری، زمزمه حمله زمینی به یمن را هم بر سر زبانها انداخته و مدام در حال خط و نشان کشیدن برای مردم مظلوم این کشور است. تلاش آل سعود برای وسوسه پاکستان، به طمع افتادن پاکستان است که گویا دلارهای نفتی بخش دیگر ماجرا بود. 200 میلیارد دلار برای ژنرال کودتاچی مصری... حقیقتا وسوسهانگیز است. نیست؟ اگر چه، تصمیم عاقلانه روز جمعه پارلمان پاکستان، مانع از ورود اسلام آباد به جنگ نیابتی عربستان شد و بزرگترین امید ریاض را به یاس بدل کرد.
اما آیا عربستان و ارتش اجارهایاش خواهند توانست به اهداف خود در یمن دست یابند؟ آیا حمله زمینی به این کشور صورت خواهد پذیرفت؟ و... در این یادداشت سعی داریم پس از یافتن پاسخی هرچند کوتاه برای این سوالهای متداول، پاسخی نیز به اتهامات ریاض علیه آنچه«مداخلات تهران در یمن» نامیده بدهیم. اتهاماتی که با گذشت زمان و علنیتر شدن شکست سعودیها، روز به روز بیشتر و تندتر میشود.
عربستان برای این جنگافروزی، چند دلیل مطرح کرده است از جمله اینکه گفته، این حمله را به درخواست «عبد ربه منصور هادی»، رئیس جمهور مستعفی و فراری یمن ترتیب داده است. به گفته ریاض، چون منصور هادی از آنها خواسته به این کشور حمله کنند، آنها نیز اطاعت کردهاند! این رژیم همچنین مدعی شده، برای نجات مردم یمن و خارج کردن آن از «اشغال ایران» دست به این حمله زده است!
به قول سید حسن نصرالله، رهبر شجاع حزبالله لبنان، بزرگترین دروغی که سعودیها درباره این حمله نظامی بر زبان راندهاند، همین دو موردی است که نام بردیم. اگر سرنوشت مردم مسلمان کشوری برای سعودیها مهم است، این کشور تا کنون باید بارها علیه رژیم کودک کش صهیونیستی ائتلاف تشکیل میداد و پاره تن اسلام، فلسطین را نجات میداد. این رژیم فرتوت اما نه تنها چنین نکرده بلکه، به گفته مقامات رسمی رژیم صهیونیستی، اسرائیل به درخواست همین کشورهای مرتجع عربی- بخوانید عربستان و امثالهم- به غزه و لبنان حمله کرده است تا «مقاومت» را- به خیال خام خود- ریشه کن کند. اصولا تجاوز سعودیها به یمن نیز، با همین هدف صورت میگیرد؛ یعنی جلوگیری از گسترش مقاومت. این یک تحلیل نیست؛ خبری است که وزیر دفاع آل سعود لابلای تشریح دلایل حمله بر یمن به زبان راند آنجا که گفت توان دیدن یک حزب الله لبنان دیگر در همسایگیاش را ندارد. بنابر این توهم «نابودی مقاومت» مهمترین و اصلیترین هدف ائتلاف سعودی صهیونیستی از تجاوز به یمن است.
و اما در پاسخ به ادعای مداخله ایران در یمن و اینکه ایران این کشور را اشغال کرده است، به دو جمله از رهبر معظم انقلاب اکتفا میکنیم و میگذریم. رهبر انقلاب در پاسخ به ادعایی مشابه درباره بحرین فرمودند:
«حکام بحرین ادعا کردند که ایران در قضایای بحرین دخالت میکند. این دروغ است. نه، ما دخالت نمیکنیم. ما آنجائی که دخالت کنیم، صریح میگوییم. ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجهاش هم پیروزی جنگ سی و سه روزه و پیروزی جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می کنیم و هیچ ابائی هم از گفتن این حرف نداریم .... ما اگر در بحرین دخالت میکردیم، اوضاع در بحرین جور دیگری می شد!»(14/11/90 نماز جمعه تهران)
باید به تصمیم گیرندگان جوان و خام سعودی گوشزد کرد که، ایران اسلامی طبق وظایف دینی و بدون هیچ چشم داشتی به مردم عراق، سوریه، فلسطین و حزب الله لبنان کمک کرد و نتیجه را هم همه دیدند و به قول آقا از گفتن آن هم هیچ ابایی نداریم و اگر چنانچه در یمن دخالت کنیم، قطعا اوضاع جور دیگری میشود!
رهبر انقلاب روز پنجشنبه 20 فروردین ماه سال جاری و در دیدار با جمعی از مداحان اهل بیت(ع) نیز درباره این ادعای سعودیها فرمودند: «هواپیماهای جنایتکارشان آسمان یمن را ناامن کرده و بهانههای ابلهانهای که از نظر خداوند، ملتها و منطق بینالمللی مردود است برای دخالت در یمن جور میکنند، اما این کارها را دخالت نمیدانند و در مقابل، ایران را متهم میکنند.»
و اما حمله زمینی. به نظر میرسد، این اظهارات مقامات سعودی و اخبار پیرامونی آن، به یک بلوف بیشتر شبیه است تا واقعیت. تاریخ گواه است، مقامات تن پرور و خوشگذران سعودی هیچ گاه و در هیچ نبردی نه علیه مردم یمن و نه علیه هیچ ملت شجاع دیگری نتوانستهاند هیچ غلطی بکنند. حتی زمانی که انبارهایش با سلاحهای مدرن آمریکایی و صهیونیستی پر شده و سازمانهای مدعی دفاع از حقوق بشر و سازمان ملل هم فقط به بیانیه نویسی اکتفا کرده باشند. در طول تاریخ بزرگتر از سعودیها هم برای به استثمار کشاندن مردم یمن تلاش کردهاند اما هرگز به نتیجه نرسیدهاند. در سال 1316 انگلیس به یمن حمله کرد اما دست از پا درازتر بازگشت. اوایل قرن نوزده عثمانیها تجربه مشابهی را پشت سر گذاشتند. در سال 1962 هم، مصر شانس خود را با حمله نظامی به این کشور آزمایش کرد اما به سرنوشت انگلیس و عثمانی دچار شد و دست از پا درازتر بازگشت.
چرا زیاد دور برویم. سال 2009، جنگ ششم صعده. در این جنگ عربستان در حالی که طبق معمول، حمایت کامل آمریکا، رژیم صهیونیستی و مرتجعین عرب را داشت و از همه مهمتر، ارتش و دولت یمن را هم در کنار خود میدید، نتوانست بر الحوثیها پیروز شود، چه رسد به امروز که ارتش، قبایل مسلح، حدود 20 حزب یمنی و از همه مهمتر، مردم مسلمان یمن تمام قد در کنار الحوثیها ایستادهاند. همین چند روز پیش بود که یک قبیله ساده اما انقلابی یمنی به نام«طخیه»، با یک پاتک ساده وارد خاک عربستان شد و پس از به هلاکت رساندن 18 نظامی سعودی و فراری دادن الباقی نظامیان، پایگاه نظامی المناره را تسخیر کرد. تلاشهای پیدرپی نظامیان سعودی برای بازپس گیری این پایگاه نظامی تا این لحظه همگی با شکست مواجه شده است.
از همین جا میتوان پیش بینی کرد، عربستان جرات لشکرکشی به یمن و ورود به جنگ زمینی با انصارالله را نخواهد داشت که اگر چنین کند، شکست آن قطعی خواهد بود. باز به قول آقا، «یقیناً سعودیها در این مسئله خسارت و ضرر خواهند کرد و به هیچ وجه پیروز نخواهند شد. دلیل این پیش بینی واضح است، زیرا توانایی نظامی صهیونیستها چندین برابر سعودیها و منطقه غزه نیز یک منطقه کوچک بود، اما آنها نتوانستند موفق شوند، در حالیکه یمن، کشوری پهناور و با جمعیت دهها میلیونی است.»
شاید جمع شدن 9 کشور عربی دور عربستان، حاکمان این کشور را دچار اشتباه محاسباتی کرده باشد. اما باید توجه کرد، دلیل همراهی بسیاری از این کشورها، دلارها و رشوههای کلانی است که احتمالا به آنها پرداخت شده و یا در آینده پرداخت خواهد شد. به نوشته روزنامه القدس العربی، فقط مصر، برای همراه شدن با عربستان در جنگ نیابتی یمن، مبلغ 200 میلیارد دلار درخواست کرده است.
شاید هم لشکرکشی موفق عربستان به بحرین برای سرکوب تظاهرات آرام مردمی، این رژیم را دچار اشتباه کرده است. سعودیها اگر توفیقی در سرکوب مردم عادی بحرین حاصل کردهاند، نه به خاطر شجاعت، مهارت و توانمندیهای نظامی آنها است، بلکه به این دلیل است که حریفشان در بحرین، مردم عادی و غیرمسلحی هستند که بنای مبارزه مسلحانه را ندارند. اما الحوثیها، هم مسلحاند و هم سالیان درازی تجربه موفق در جنگ چریکی با متجاوزان را دارند. به قول برخی کارشناسان، «انصاراللهیها چریک به دنیا میآیند.»
بنابر این میتوان به این نتیجه رسید که، لشگرکشی زمینی ارتش بیعرضه عربستان به یمن تحت فرماندهی شاهزادگان عیاش و فرماندهان شکمباره نه تنها انقلابیون یمنی را نگران نمیکند، بلکه چه بسا با استقبال آنها نیز مواجه خواهد شد! ... شاید بهتر است آرزو کنیم عربستان به یمن حمله زمینی کند!
مسئله مهم دیگر، ترکیب جمعیتی خود عربستان است. شمار زیادی از یمنیها، در خاک عربستان زندگی میکنند. عده زیادی از مردم دو کشور نیز دارای ریشههای خویشاوندی و نسبی قوی با یکدیگرند. این مسئله فقط به شهرهای مرزی محدود نمیشود. طبق گزارشهای رسمی و منتشر شده، یمنیها حتی در ریاض نیز حضور دارند. همه اینها سوای از شیعیان خود عربستان است که سالهاست در مناطق شرقی و نفت خیز عربستان زندگی میکنند و دل خوشی نیز از سعودیهای تکفیری ندارند. روز چهارشنبه و پس از انتشار گسترده تصاویر دلخراش نسلکشی ائتلاف سعودی-صهیونیستی در یمن، خبر رسید، در ریاض، پایتخت عربستان دو نظامی سعودی به ضرب گلوله از پای درآمدند ... این تازه آغاز راه است.
شاید سعودیها از این واقعیات به درستی آگاه نبودند و به همین دلیل خود را در مهلکه یمن انداختهاند. این احتمال نیز وجود دارد که در این بین بازی خورده باشد. جنگ یمن فقط و فقط اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی را تامین میکند!
افتادن امور کشور عربستان به دست مشتی جوان خام و بیتجربه نیز مسئله مهم دیگری است که قطعا در این اشتباه محاسباتی دخیل است. اما به هر تقدیر آل سعود این جنگ نیابتی را کلید زد، بنا بر این باید منتظر تبعات آن هم باشد. اما سعودیها این را هم باید بدانند که، به قول نشریه پانوراما الشرق الوسط، یمن میتواند پایان آل سعود باشد.
رسالت:هشدار آیت الله را جدی بگیریم
«هشدار آیت الله را جدی بگیریم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم بزرگداشت بانوی انقلاب اسلامی، خانم خدیجه ثقفی، نسبت به خطر انحراف از راه امام خمینی (ره) هشدار داد. وی گفت: "اگر راه امام (ره) منحرف شود خطرات بسیاری ایجاد میشود، باید در جلوگیری از تحریفها کوشا باشیم."
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: "سال 84 راضی نبودم به رقابتهای انتخاباتی وارد شوم اما خانم ثقفی (همسر امام) مرا خواستند و فرمودند: امام (ره) این انقلاب را به دست شما و دوستانتان سپردهاند. آیا میدانید اینها چه کسانی هستند و با انقلاب چه خواهند کرد؟ و با این حرفشان تکان خوردم و اشک به چشمم آمد و قبول کردم." وی در این همایش برای چندمین بار از رای مردم به عنوان حق الناس یاد کردند و انکار آن را بزرگترین منکر و ظلم نامیدند. (1)
در مورد مطالب جدید آیت الله هاشمی رفسنجانی نکاتی است که تامل در آن خالی از فایده نیست؛
1- هشدار در مورد انحراف از راه امام(ره) ستودنی است. باید در هر زمان از باب تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر، آن را مغتنم بشماریم. اما حضرت آیت الله انحراف از راه امام (ره) را مطرح نمیفرمایند بلکه سخن از این است که اگر راه امام منحرف شود!
مگر راه امام منحرف میشود؟ راه امام (ره) راه خدا، قرآن و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام است. در آن انحراف نیست.
ظاهرا حذف حرف "از" از کلام ایشان ممکن است مشکلاتی پدید آورد که ورود به آن خیلی خوشایند نیست.
2- راه امام (ره) چیست؟ انحراف از آن کدام است؟ بزرگترین معجزه امام (ره) در قرن ما تاسیس یک نظام الهی است که با نظامهای متعارف کنونی جهان وجوه تمایزی دارد که حفظ این وجوه و نیز اصل خود این نظام از منظر راه امام از اوجب واجبات است.
باید دید آیت الله هاشمی رفسنجانی در فتنه سال 88 که دشمنان قسم خورده نظام اقتدار و امنیت ملی نظام جمهوری اسلامی را هدف قرار داده بودند به این هشدار خود عمل کردند؟!
وقتی حرامیان در خیابانهای تهران شعار میدادند؛ "انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است" و وقیحانه فریاد میزدند: "مرگ بر اصل ولایت فقیه"، آقای هاشمی رفسنجانی که در همه صحنهها چه پیش و چه پس از انقلاب در برابر منافقان و نامحرمان سینه سپر میکردند، کجا بودند؟ برخی فرزندان او در لابه لای فتنهگران که اصل نظام را نشانه گرفته بودند، در اردو کشی خیابانی چه میکردند؟
آیا فیلم و عکسی از ایشان که نشانه حمایت از نظام مظلوم جمهوری اسلامی در فتنه 88 باشد وجود دارد؟ غیر از فرمان شورش خیابانی که ساعات نخست رای گیری انتخابات ریاست جمهوری سال 88 توسط همسر محترم ایشان صادر شد و نیز قبل از آن نامه بدون سلام و بسم الله ایشان که خبر از ظهور آتشفشانهای جدید می داد، سند دیگری هست؟!
هشدار آقای هاشمی را باید جدی گرفت و از خط امام و راه امام فاصله نگرفت. مهمترین مولفه خط امام و راه امام (ره) حفظ نظام است، چرا که امام (ره) فرمود:
- "حفظ نظام جمهوری اسلامی از اهم واجبات عقلی و شرعی است که هیچ چیز به آن مزاحمت نمیکند." (2)
- "حفظ ثغور اسلام جزء فرایضی است که هیچ فریضهای بالاتر از آن نیست، حفظ اسلام است." (3)
چرا آقای هاشمی در سال 88 از این فریضه الهی که در خط امام (ره) یک شاخص است غفلت کردند و تاریخ خدمات خود به انقلاب را مخدوش نمودند و حاضر نیستند حتی آن را به نوعی ترمیم کنند؟
3- ایشان در مورد نامزدی خود در سال 84 مطالبی به همسر گرامی امام (ره) نسبت میدهند که موجب وهن و تحقیر نامزدهای مطرح در این سال میباشد. بانو ثقفی الآن در قید حیات نیستند تا نسبت به صحت و سقم آن اظهار نظر کنند.
اگر این نقل قول درست باشد و ایشان نسبت به آینده برخی از نامزدها به ایشان هشدار دادند که قرار است با انقلاب چه کنند، یکی از آن نامزدها آقای کروبی بوده است. چرا ایشان برخلاف توصیه همسر امام (ره) در فتنه 88 در مورد خیانتی که کروبی به رای ملت کرد و با منافقان و ضدانقلاب همراه شد، چیزی نگفتند و جلوی محاربه او با نظام را نگرفتند؟
ثانیا: به غیر از آقای کروبی، عناصری چون آقایان لاریجانی، محسن رضایی، قالیباف و... نامزد بودند. آیا بانوی انقلاب در مقام تحقیر این افراد بودند که سابقه آنها در خدمت به انقلاب و کشور روشن است؟ آیا دلیل اینکه سال 92 هم میخواستند نامزد شوند همین است؟ یعنی آقای روحانی را لایق این سمت نمی دانستند؟!
4- مسئله حق الناس بودن رای ملت که از سوی مقام معظم رهبری مطرح شده است و برای چندمین بار مورد تاکید آقای هاشمی قرار گرفته چیز بسیار خوبی است. آیا از نظر ایشان سال 84 که مجری انتخابات، دولت خاتمی بوده است رای ملت به عنوان یک امانت و حق الناس رعایت شده است یا نه؟ اگر شده است چرا وی و برخی افراد خانواده وی آن را زیر سئوال میبرند؟ چرا حق مردم را در تعیین سرنوشت خود به رسمیت نمیشناسند؟ چرا همین حق را سال 88 به رسمیت نشناختند و از پروژه "دروغ تقلب" به عنوان رمز آشوب حمایت نموده و یا در خوش بینانهترین تحلیلها سکوت کردند؟!
آیا رای ملت فقط در یک دوره خاص، حق الناس است و در ادوار دیگر حق الناس نیست و میتوان نظام را تا مرز بغی و محاربه در معرض تاراج گرگهای جهانی قرار داد؟
گذشتهها، گذشته است. اصل هشدار آقای هاشمی رفسنجانی را باید جدی بگیریم. انحراف از خط امام و راه امام خطرات بسیاری ایجاد میکند؛ اولین خطر آن این است که وظیفه حفظ "نظام" فراموش میشود و جای آن را به حفظ "خود" میدهد. تاریخ اسلام و ایران گواهی می دهد اگر نظام حفظ نشود، "خود" هم حفظ نخواهد شد. برای حفظ خود هم که شده است باید از نظام صیانت کرد.
پینوشتها:
1- جراید کشور 24/1/94
2- صحیفه امام خمینی 1378 ـ ج 9 ص 153
3- صحیفه امام خمینی 1378 - ج 16 ص 465
خراسان:چرا سعودی در یمن تنهاست؟
«چرا سعودی در یمن تنهاست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سید محمد اسلامی است که در آن میخوانید؛اشتباهات محاسباتی سعودی اندک اندک دارند خودشان را نشان می دهند. حدود 20 روز حمله هوایی به صنعا در عمل معادله تحولات میدانی یمن را تغییر نداده است. انصار ا... همچنان کنترل صنعا را در دست دارد. از همه مهم تر این که متحدان سنتی سعودی تلاش می کنند از اصرارهای پنهان و پیدای سعودی برای مشارکت در عملیات نظامی علیه مردم یمن فرار کنند. پاکستان، ترکیه و مصر 3 کشور مهمی هستند که تاکنون در برابر اصرارهای سعودی مقاومت کرده اند. موارد زیر می تواند از جمله برخی دلایل عدم همراهی این کشورها با ائتلاف سعودی باشد:
1- نزاع در یمن شیعه – سنی نیست
گام نخست برای درک علل عدم همراهی دیگران با سعودی، درک ماهیت رفتار خود سعودی است. سعودی در بحران یمن از محاسبات متعارف هزینه-فایده پیروی نمی کند. در شکل گیری عجولانه ائتلاف عربی علیه یمن هیچ نشانه ای از محاسبات متعارف جنگ های کلاسیک، از جمله محاسبات هزینه های مالی درگیری، محاسبات هزینه های جانی درگیری، تدوین استراتژی مشخص برای پایان درگیری و ... دیده نمی شود. به عبارت دیگر رفتار کنونی سعودی و سیاست خارجی جدید این پادشاهی را نمی توان با استفاده از تئوری انتخاب گزینه عقلایی تحلیل کرد. بلکه این رفتار برآمده از هویتی است که سعودی برای خود متصور است. تئوری نهادگرایی نوین کاملا روشن می کند که سعودی اکنون از "نهاد"های رفتار سنتی خود تبعیت می کند و نه گزینه های عقلایی. نهاد نژاد، نهاد زبان، نهاد تعلق به جغرافیای شبه جزیره عرب، نهاد آقا بالاسر اعراب بودن و موارد دیگر از این دست مولفه هایی هستند که تا اندازه ای رفتار سعودی را توجیه می کنند. سعودی تصور می کند که با شیعه و سنی نشان دادن درگیری های یمن، می تواند حمایت این کشورهای سنی مذهب را جلب کند. اما آن ها به درستی درک کرده اند که نزاع در یمن، نزاع شیعه و سنی نیست. بلکه سعودی در یمن به دنبال اعاده حیثیت عربی خود و اثبات دوباره زعامت بر ملت های عرب است. اهدافی که برای پاکستان، ترکیه و حتی مصر موضوعیت ندارند.
2- نگرانی از تبعات نظامی
فارغ از محتوای سیاسی حمله به یمن، واقعیت های نظامی این حمله نیز از جمله موضوعاتی است که کشورهای دیگر را از همراهی با سعودی باز می دارد. حمله هوایی جز تخریب زیرساخت های مدنی و کشتار افراد غیر نظامی نمی تواند دستاورد دیگری داشته باشد. در حالی که هیچ گروه نظامی یا قبیله مسلحی ائتلاف عربی را در یمن نمایندگی نمی کند، تنها گزینه موجود برای پیروزی نظامی سعودی ورود نیروی زمینی به یمن است. مشکل اینجاست که چه کشوری حاضر می شود ارتش خود را وارد یمن کند؟ محتمل ترین گزینه برای سعودی، ارتش مصر است. اما ارتش مصر در حال حاضر در صحرای سینا درگیر است. به علاوه این که حضور نیابتی مصر در درگیری های نظامی لیبی نیز بخشی از توان ژنرال سیسی را مشغول کرده است. بدون تردید برای ژنرال سیسی، پیروزی ژنرال خلیفه حفتر در لیبی مهم تر از شرایط کنونی در یمن است. این در حالی است که پاکستان و ترکیه نیز اساسا حداقل های لازم برای مشارکت در عملیات های اینچنین را ندارند. نه پیمان همکاری امنیتی مشترکی وجود دارد که چنین عملیاتی را توجیه کند و نه امنیت ملی این کشورها در یمن خدشه دار شده است که حضور ارتش شان در یمن توجیه پذیر باشد. پاکستان و ترکیه همچنین کارنامه دخالت نظامی ارتش مصر در یمن در دهه شصت میلادی در دوران ریاست جمهوری جمال عبدالناصر را پیش رو دارند. عملیاتی بی سرانجام که موجب کشته و زخمی شدن ۱۰ هزار نفر از نظامی های مصر طی ۲ سال جنگ شد و محبوبیت جمال عبدالناصر را به شدت کاهش داد.
3- فشار افکار عمومی به ویژه در زمینه حقوق بشر
در کشورهای پادشاهی عربی گویی اساسا مولفه ای به عنوان افکار عمومی وجود ندارد. اما کشورهایی که سعودی خواستار حضور آن هاست، این گونه نیستند. حتی در مصر هم که عملا یک حکومت نظامی در قدرت است، افکار عمومی همچنان تاثیر گذار هستند. در ترکیه و پاکستان هم به مراتب، فشار افکار عمومی تا حدی و بعضاً کاملاً بر سیاست حاکمان تاثیر گذار است. مشارکت در عملیات نظامی علیه فقیرترین کشور عربی منطقه با مخالفت جدی مردم این کشورها روبرو خواهد شد. همچنان که مجلس پاکستان با مشارکت ارتش این کشور در حمله به یمن مخالفت کرد. به علاوه این که دیر یا زود نهادهای حقوق بشری جهانی گزارش هایشان را منتشر می کنند و واقعیت ضد بشری این عملیات دامن گیر تمام حاضران در این ائتلاف خواهد شد.
4- عدم وجود پشتوانه قانونی برای ائتلاف
سعودی و برخی دیگر از خلیفه نشین های حاشیه خلیج فارس مدعی هستند که دولت یمن از آن ها خواسته است در عملیات علیه حوثی ها مشارکت کنند. با این حال واقعیت این است که یمن از ماه ها قبل از این تهاجم فاقد دولت مستقر بود. شورای امنیت سازمان ملل نیز اگرچه در بحران یمن علیه حوثی ها موضع گرفته است، اما هیچ قطعنامه ای برای مشروعیت بخشی به تهاجم علیه یمن صادر نکرده است. فقدان مشروعیت بین المللی برای این عملیات، یکی دیگر از دلایلی است که کشورهای دیگر را از مشارکت در آن منع می کند.
جمهوری اسلامی:فردای برگشتناپذیر آل سعود
«فردای برگشتناپذیر آل سعود»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛محمد حسنین هیکل، سیاستمدار برجسته مصری در یک اظهارنظر صریح، آن دسته از کشورهای عرب را که در تجاوز به یمن مشارکت دارند یا خواهند داشت، به باد انتقاد گرفت و این اقدام را یک خطای استراتژیک دانست. هیکل، ارتجاع عرب را از عواقب این اقدام نسنجیده برحذر داشت و نسبت به پیامدهای آن هشدار داد.
تقریباً بلافاصله پس از انتشار این دیدگاه، بوقهای تبلیغاتی و برخی عناصر رژیمهای مرتجع عرب دست به کار شدند تا با جوسازی علیه هیکل، وی را مرعوب نمایند و آثار و تبعات اظهاراتش را مهار و بلکه خنثی نمایند.
اینکه اظهارنظر هیکل تا این اندازه موجب تشویش و اعتراض جنگ طلبان و متجاوزین شده، از یکطرف نشانگر موضع دقیق و تاثیرگذار هیکل است و از طرف دیگر ابعاد بیاعتباری و سستی مواضع متجاوزین را به نمایش میگذارد، چرا که هیکل به تنهائی مواضع متجاوزین با آنهمه ابزارهای سیاسی – تبلیغاتی را مخدوش ساخت و در یک تقابل نابرابر، بر نکتهای تاکید ورزیده که اساس مشروعیت، مقبولیت و درستی اقدام آنها را به زیر سئوال برده است.
اکنون به دور از هرگونه پیشداوری، خوبست به این نکته بپردازیم که دیدگاه و موضع کدام طرف منطقیتر است؟ آیا اعرابی که میخواهند «طوفان» به پا کنند، برحقند یا معترضین به این عملکرد؟ با مروری بر کارنامه ارتجاع عرب در قبال تحولات منطقه در طول دوران معاصر، بهتر میتوان دریافت که تقریباً بدون استثنا، شاهد تلاش، سرمایهگذاری و حمایت ارتجاع عرب از اقدامات و سیاستهائی بودهایم که نه تنها در جهت تامین و تضمین منافع و مصالح دنیای عرب و دنیای اسلام نبوده، بلکه دقیقاً در یک مسیر انحرافی به این منافع و مصالح، زیان رسانیده و بر ضد آن وارد عمل شده است.
1 – ملتهای عرب و مسلمان به خاطر دارند که ارتجاع عرب هرگز به طور موثر و صادقانه در جهت حل و فصل مسئله فلسطین و تامین منافع فلسطینیها عمل نکرد و حتی در بسیاری موارد با همدستی آمریکا و برخی کشورهای اروپائی و صهیونیستها، راهکارهای تحقیرآمیز و بدون پشتوانهای را به زیان فلسطین، تحمیل و با آن همراهی نمود. بررسی دستاوردهای توافقات «اسلو»، «مادرید» و پیامدهای توافقات بعدی در مسیر تضعیف مواضع فلسطینیها و تقویت مواضع رژیم صهیونیستی به خوبی نشان میدهد این پدیده از ابتدا یک حرکت انحرافی بود که نهایتاً امروزه ارتجاع عرب را به طرز آشکاری به «متحد اسرائیل» تبدیل نموده است.
2 – اشغال لبنان توسط ارتش صهیونیستی در سال 1382 نه تنها با واکنش قابل ذکری از جانب ارتجاع عرب مواجه نگردید بلکه به عکس، آنها را به دشمن همیشگی نیروهای مقاومت در لبنان تبدیل کرد بطوری که «ایهود اولمرت» نخستوزیر وقت اسرائیل در جنگ 33 روزه علیه حزبالله لبنان بارها گفت این جنگ به درخواست برخی رژیمهای عرب و با موافقت آنها شکل گرفته و ادامه یافته است.
عربستان از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه و پیروزی نیروهای مقاومت اسلامی لبنان بقدری عصبانی شد که با ماموریت دادن به شاهزاده «بندربن سلطان» و «ترکی الفیصل» برای اعطای چک سفید به نخستوزیر اسرائیل از صهیونیستها رسماً درخواست ورود مجدد به جنگ با حزبالله لبنان را مطرح کرد که با مخالفت جدی تلآویو مواجه شد مخالفتی که البته ناشی از ناتوانی و غافلگیری ارتش صهیونیستی در قبال نیروهای مقاومت بود و در گزارش رسمی «کمیته وینوگراد» به تصریح مورد تاکید رسمی قرار گرفته است.
3 – فجایع سالهای اخیر در سوریه به اعتراف برخی مقامات خشمگین ریاض، با هدف انتقام از دمشق به خاطر عدم همراهی با سیاستهای ضدانسانی ریاض در قبال منافع و مصالح واقعی اعراب صورت گرفته و همچنان استمرار دارد.
اصرار جنون آمیز ریاض برای حمله نظامی آمریکا به سوریه به عنوان یک واقعیت آشکار و البته غیرقابل درک و باور، در حافظه تاریخی ملتهای منطقه باقی مانده است.
4 – نقش آشکار ریاض در شکل گیری «داعش» و سایر گروههای جنایتکار تکفیری و سلفی موضوع قابل انکاری نیست که ریاض بتواند از آن تبری جوید و از عواقب سرمایهگذاری بدفرجام در این فجایع بزرگ در امان بماند.
5 – شروع جنگ در یمن و تلاش برای تداوم آن، بدترین اشتباه تاریخی ریاض محسوب میشود که از نظر ابعاد، تاثیرات و پیامدهای منتظره و غیرمنتظره، هیچ یک از جنایات گذشته و حال ریاض، قابل مقایسه نیست.
ریاض با دستهای خود، بذر کینه و خشونت را در پشت مرزهای طولانی با یمن شاید برای همیشه میکارد و یک ملت مظلوم اما مجاهد را علیه خود میشوراند. تاریخ معاصر یمن در این زمینه گواهی میدهد که ریاض در طول چندین دهه از یکطرف دولتمردان مزدور و دست نشانده را بر مقدرات یمن حاکم نموده و از طرف دیگر علیه مردم یمن از طریق همین دست نشاندگان خود وارد عمل شده است.
چگونه میتوان باور کرد که رئیسجمهور یمن با فرار به عدن و سپس گریختن به عربستان و پناه آوردن به دربار سعودی آااااددآاز آنها بخواهد که با تجاوز و کشتار علیه مردم یمن، او را مجدداً به قدرت باز گردانند تا به خیانتها و جنایات خود علیه آن ملت ادامه دهد؟ ریاض هنوز هم از دعوت عام برای پیوستن دیگران به جنایتکاران جنگی ناکام مانده ولی هنوز مایوس نشده و با توسل به دلارهای نفتی و با فریب دیگران سعی دارد شرکای جرم خود را در یمن بیشتر کند تا بلکه اندکی احساس آرامش نماید. شاید رهبران ریاض نتوانند گذشتههای تاریخی را به خاطر بیاورند ولی تاریخ معاصر نشان میدهد که حتی حمایت بیچون و چرا از سردار نگون بخت قادسیه هم به زیان آنها پایان یافت و صدام به جنایات خود درون مرزهای عربستان به شاهزادگان عیاش سعودی ثابت کرد که هر کس شمشیر طغیان را تیز کند، با همان سلاح کشته خواهد شد.
ریاض نه با جنگ عراق، نه با جنگ سوریه و نه با همدستی صهیونیستها در لبنان نتوانست چیزی را به نفع خود تغییر دهد ولی در جنگ یمن، اوضاع به همین صورت ختم نخواهد شد بلکه باید بداند که با تداوم این جنگ نابرابر، مجبور خواهد شد تاوان سنگینی را بپردازد که عقلای قوم در دنیای عرب و دنیای اسلام از آن بعنوان یک خطای استراتژیک و چه بسا غیرقابل جبران و با آثاری برگشت ناپذیر، یاد میکنند. هر چند امروز بوقهای تبلیغاتی از سخنان «حسنین هیکل» برآشفته شدند و بر او خرده گرفتند ولی فردای تاریخ، صحت ارزیابی و پیشبینی وی را تایید خواهد کرد.
وطن امروز:تحریمها لغو شود یا نشود باید برای اقتصاد برنامه داشت
«تحریمها لغو شود یا نشود باید برای اقتصاد برنامه داشت»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم دکتر ابراهیم رزاقی است که در آن میخوانید؛ متاسفانه مسؤولان دولت به جای تکیه بر توان داخلی و بهرهگیری از مزایا و منابع خدادادی، در تلاشند در قالب مذاکرات بتوانند منفذ ورود به جهانی شدن اقتصاد را پیدا کرده و با این رویکرد عملا دایره وابستگی خود را به دنیا گسترده کنند، در حالی که برنامهها باید به گونهای طراحی شود که اقتصاد ایران مسیر پویایی را در پیش گیرد و با فاصلهگیری از خامفروشی منابع، همچنین تحرکبخشی به تولید و نیز حرکت در راستای ساخت کالاهای نهایی با ارزش افزوده لازم، نهتنها اقتصاد کشور از هر جهت مصون بماند بلکه بستر لازم برای اشتغالزایی و توسعه نیز در جایجای ایران اسلامی فراهم شود. با این روند رسیدن به این هدف سخت به نظر میرسد. در اینکه برداشته شدن سد تحریمها و ارتباط با دنیا میتواند تاثیراتی را بر اقتصاد کشور به جا گذارد شکی نیست اما به چه قیمتی؟ در حقیقت تلاش دولت و تیم مذاکرهکننده آن طی یک سال و نیم اخیر این بوده است که توافقاتی حاصل شود تا ایران با مجاب کردن آمریکا و غرب درباره رفع تحریمها، پیروز میدان شود اما چنین نخواهد شد، چرا که تجربه ثابت کرده هرگاه آمریکا و همپیمانانش میخواهند با هدف سرمایهگذاری مشترک یا روابط اقتصادی با کشورهای دنیا همکاری کنند، جز منافع خود به چیز دیگری فکر نمیکنند.
از آنجا که ایران به خودی خود دارای مزیت و منابع غنی فراوان، مواد خام متنوع و متفاوت است، دنیا اکنون بشدت نیازمند کالا و محصولات ایرانی است. پس توجه به تولید داخل و اشتغالزایی میتواند نسبت به روابط دیپلماسی بهتر نتیجه دهد. پیشرفتها بیشک بدون بسترسازی مناسب برای تحرک تولید و توسعه صادرات امکانپذیر نیست که این موضوع با توجه به پتانسیلهای موجود چون نیروی فراوان کار، وجود تکنیسینهای مجرب فنی متخصص و مواد اولیه فوقالعاده زیاد و کمنظیر که بهراحتی در کشور قابل دسترسی است، میتواند مرتفعکننده مشکلات شود، کما اینکه خود شرکتهای تولیدی و صادرکننده خارج از کشور نیز به اشکال مختلف حتی در شرایط تحریم، اقدام به داد و ستد با ایران میکنند.
ناگفته نماند نباید تمام کمبودها، کاستیها و عقبماندگیها را به گردن تحریمها بیندازیم و با این تفکر غلط همه توانمان را برای رفع تحریمها به کار گیریم. خیلیها تمام مشکلات اقتصادی را زاییده تحریمها میدانند که البته قطعا چنین نیست. برای اینکه اقتصاد ما وابسته نباشد راهکارهای فراوانی وجود دارد؛ مثلا دولت باید سیاستگذاری را به سمتی ببرد که فروش فرآوردههای نفتیمان بیشتر از فروش نفت خام باشد. دولت باید بخش خصوصی واقعی بویژه بنگاههای تولیدی را دریابد و به جد مورد حمایت ویژه قرار دهد. اکنون بیشتر کارشناسان بر این باورند تحریمهای بینالمللی فقط ۲۰ درصد تاثیر منفی بر اقتصاد کشور گذاشته است و ۸۰ درصد مشکلات اقتصادی ربطی به تحریمها ندارد. دولت یازدهم اکنون در بخش اقتصاد به دنبال پیاده کردن مدل سیاست تعدیل اقتصادی و تا حدودی پیروی از نظام سرمایهداری است و متاسفانه اصل موضوع که همانا اجرای نظام اقتصادی مطابق قانون اساسی کشور است، فراموش شده است.
در قانون آمده اقتصاد ایران مبتنی بر 3 بخش مهم خصوصی، تعاونی و دولتی است ولی گویا دولت، تعاون و بخش خصوصی را فراموش کرده است. اگر به بخش خصوصی نگاه شود خواهیم دید این بخش نتوانسته به خوبی ظاهر شود و نقش اساسی خود را در اقتصاد کشور بهدرستی ایفا کند. بخش تعاونی نیز که عمدا در خواب عمیقی فرورفته و فعالیتهای آن در حال حذف شدن است. با وجود این تنها بخش دولتی است که به فعالیتهای اقتصادی میپردازد که متاسفانه بازدهی چندانی را نیز به بار نمیآورد.
با نگاهی به گذشته باید گفت آمریکا بیش از 35 سال است با سختترین تحریمها و تهدیدها سعی کرده است ایران را تسلیم خواستههای خود کند اما اراده ایرانیان نه تنها باعث شده این تهدیدها به فرصتی مناسب برای توسعه و خودکفایی تبدیل شود بلکه کشور اسلامیمان به پیشرفتهای قابلتوجهی نیز در بخشهای گوناگون بویژه بخشهای مختلف صنایع دفاعی نایل آمده و در مسیر خودکفایی گامهای بلندی برداشته است. اگر به سیاستهای استعماری آمریکا نگاه شود، خواهیم دید اکنون این کشور نیازمند مواد معدنی خام است و چنانچه کشوری از سیاستهای او پیروی نکند، آن کشور را تهدید به عدم خرید مواد خام میکند. این شرایط را ما در اوایل انقلاب تجربه کردیم.
زمانی که قیمت نفت در ایران ۴۰ دلار بود، آمریکا قیمت نفت ایران را به حدود 8 دلار رساند اما این محدودیتها هیچگاه باعث نشد ایران تسلیم زور شود و از ارزشهای انقلابی خود دست بردارد یا حتی از آنها بکاهد و قدمی عقب بگذارد. از لحاظ اقتصادی نیز ما برای واردات کالا در چند سال گذشته ۱۲ میلیارد دلار نیاز داشتیم که در سال ۹۰ این رقم به ۱۲۰ میلیارد دلار رسید در حالی که ۸۰ درصد همین کالاهای وارداتی، کالاهای مصرفی بود که میتوانستیم بخش عمدهای از آن را در کشور تولید کنیم. از طرف دیگر بزرگترین بحران را بانکها طی دوـ سه سال اخیر بر کشور تحمیل کردند، چرا که آنها پول مردم را جمع کرده و به آنها سود ۲۰ درصدی پرداخت کردند در حالی که نرخ تورم ۴۰ درصد بود. به هر حال اگر قانون اساسی در کشور به خوبی رعایت میشد و اصل۴۴ نیز طی سالهای گذشته به صورت واقعی شکل اجرایی به خود میگرفت، هیچگاه اقتصاد کشور با محدودیت مواجه نمیشد.
5 سال پیش که تحریم ایران تشدید شد و آمریکا و غرب دست به تحریم بنزین هم زدند، این محدودیت باعث شد صنایع پتروشیمی ما اقدام به ساخت بنزین در واحدهای تولیدی کنند اما متاسفانه این اتفاق بزرگ یعنی خودکفایی در تولید بنزین با نگاه چپ دولت یازدهم مواجه شد.
دولت با «خودتحریمی» یا به نوعی گل به خودی، اقدام به واردات این کالا از سایر کشورها کرد تا رسما تولید ملی و خودکفایی را زیر سوال ببرد. حالا تصور کنید این دولت میخواهد برای اقتصاد مقاومتی برنامهریزی کند!
دوباره تاکید میکنم دولت در کنار چانهزنیهای بینالمللی باید به سمت پویا کردن اقتصاد برود و با تلاش وافر و کارشناسانه، صنایع و مراکز تولید را رونق بخشیده و بخش کشاورزی را توسعه دهد و فکری اصولی به حال تولید بکند نه اینکه به امید توافق در مذاکرات دست روی دست گذاشته، بنشیند و کاری را پیش نبرد. به نظر من آقای رئیسجمهور مسائل سیاسی و بویژه دیپلماسی را بیش از حد لازم در اقتصاد دخالت میدهد در حالی که باید اقتصاد، تفکری مستقل از سیاست داشته باشد.
جوان:مؤلفههای پیشران در تحقق شعار سال 94
«مؤلفههای پیشران در تحقق شعار سال 94»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛
در آستانه سال جدید، مقام معظم رهبری هنگام اعلام شعار سال94، ضمن ارزیابی اجمالی از عملکرد مردم و مسئولان کشور برای تحقق شعار سال 93 با اشاره به چالشهای سال گذشته یادآور میشوند که: «ما در اول سال ۹۳ با توجه به همین چالشها بود که عنوان سال را گذاشتیم «عزم ملی و مدیریت جهادی». با نگاهی به آنچه در سال ۹۳ گذشت، مشاهده میکنیم که عزم ملی بحمدالله بروز و ظهور داشت. ملت ما عزم راسخ خود را هم در تحمل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیستودوم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همت را از خود بُروز داد و نشان داد. مدیریت جهادی هم در برخی از بخشها بحمدالله بارز و آشکار بود. در آن بخشهایی که مدیریت جهادی را انسان مشاهده کرد، پیشرفتها را هم در آنجا مشاهده کردیم. این البته توصیه مخصوص سال ۹۳ نیست، هم عزم ملی و هم مدیریت جهادی برای امسال و برای همه سالهای پیشرو برای ملت ما مورد نیاز است.»
آنچه که در طول سالهای اخیر در اعلام شعار سال و عملکرد دستگاههای مختلف و مردم مشهود بوده این است که این نامگذاریها با توجه به جایگاه رهبری نظام و خصوصاً اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تعیین کنند نقشه راه کشور و راهبردهای اصلی مردم و مسئولان، جهت تحقق برنامههای کوتاه مدت و بلند مدت در راستای چشمانداز 20 ساله نظام اسلامی است، اگر چه ارزیابیهای اجمالی نشان داده است که مردم در تحقق این شعارها موفقتر از مسئولان عمل کردهاند.
اما انتخاب شعار «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» برای سال 94 را باتوجه به تحولات داخلی و بینالمللی در سال 94 و با استناد به رهنمودهای مقام معظم رهبری طی هفتههای اخیر بر چند مؤلفه اساسی میتوان مبتنی دانست.
الف: روند مذاکرات هستهای و نتایج محتمل آن یکی از موضوعات مهمی است که هر نتیجهای از آن حاصل شود (به نتیجه رسیدن مذاکرات یا حتی ادامه آن تا سالهای آینده ) عملیاتی شدن این شعار را الزامی مینماید. این امر باتوجه به راهبرد دشمنان در تحمیل تحریمهای اقتصادی برای ایجاد نارضایتی اجتماعی و واگرایی میان مردم و نظام یا حتی تبدیل نتایج مرحلهای مذاکرات به بستری برای دوقطبیسازی میان دولتمردان، نخبگان و تودههای اجتماعی قابل درک است. مقام معظم رهبری در سخنان روز پنجشنبه 20/1/94 خود به روشنی به این مهم پرداختند و با اشاره به مطالب و موضوعات متنوع و دیدگاههای مخالف و موافق مطرح شده پیرامون بیانیه لوزان در عرصه رسانهها فرمودند: بعضیها موافقت کردند، بعضی مخالفت کردند، به اعتقاد بنده مبالغه نباید کرد، عجله هم نباید کرد، باید ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد؛ البته من به خود مسئولان هم این را گفتهام همین چند روز؛ مسئولان باید بیایند مردم را و به خصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند؛ ما چیز محرمانه نداریم، چیز مخفی نداریم. این مصداق همدلی با مردم است؛ همدلی و همزبانی که ما گفتهایم، همدلی یک چیز زورکی نیست، یک چیزدستوری نیست که کسی دستور بدهد که مردم همدلی کنید، مردم هم بگویند چشم، این همدلی نمیشود؛ همدلی مثل یک گل است، مثل یک نهال و بوته گل است، باید نهال را نشاند در زمین، بعد از آن مراقبت کرد، آن را آبیاری کرد، از لطمه زدن به آن باید جلوگیری کرد تا این همدلی رشد کند؛ بدون این، همدلی نخواهد شد. همدلی از همزبانی هم بهتر است، همزبانی هم خوب است.
ب: تلاش دشمن برای درگیرسازی جمهوری اسلامی به مسائل داخلی(ایجاد اعتراضات اجتماعی و تبدیل آنها به اعتراضات اجتماعی و سیاسی و در نهایتاً امنیتی کردن آنها) و کاهش قدرت تأثیرگذاری جمهوری اسلامی بر تحولات منطقه، یکی دیگر از موضوعات کلیدی است که ضرورت همدلی و هم زبانی در کشور را بیش از هر زمان دیگری الزامی مینماید.
ج: دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره انتخابات خبرگان رهبری در اسفند ماه 94، فعالیتهای زودرس فعالان سیاسی را حتی از چند ماه قبل به دنبال داشته است، در گیر شدن این مؤلفه با موضوع مذاکرات هستهای و تحریمهای اقتصادی میتواند دوقطبیهای کاذبی را در عرصههای سیاسی و اجتماعی به دنبال داشته باشد که البته چاره آن تحقق عملی این شعار و رعایت رقابتی منطقی از سوی فعالان سیاسی در عرصه این دو انتخابات است.
د: تهدیدات و چالشهای امنیتی متأثر از تحولات منطقهای که در همین یک ماه گذشته نشانههای آن ظاهر شده است، نشان دهنده سرمایهگذاری دشمنان روی مولفههای قومی، فرقهای و مذهبی برای دامن زدن به شکافهای اجتماعی است و طبعا مسئولان و دولتمردان نه تنها نباید نسبت به آن بیتفاوت باشند، بلکه باید از هرگونه موضعگیری که دامنزننده به این چالشهاست پرهیز کنند.
اما در کنار این مؤلفههای محیطی، چشم اندازهای روشن پیش روی نظام نیز از عوامل پیشران و مقوم حرکت مردم و مسئولان در تحقق شعار «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»است که به برخی اشاره میشود:
1- آرزوهای بزرگ و اما دست یافتنی مردم ایران از عوامل مقوم و ایجابی برای تحقق شعار سال است. مقام معظم رهبری در پیام نوروزیشان با برشمردن آرزوهای بزرگ مردم ایران نظیر «پیشرفت اقتصادی»، «اقتدار و عزت منطقهای و بینالمللی»، «جهشهای علمی بهمعنای واقعی»، «عدالت قضایی و اقتصادی» و از همه مهمتر، «ایمان و معنویت»، تحقق آنها را مستلزم همکاری، همدلی و صمیمیت دوسویه دولت و ملت دانسته و یادآور میشوند: « دولت، کارگزار ملت، و ملت کارفرمای دولت است، و هر چه همکاری دولت و ملت بیشتر باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت، بنابراین هم دولت باید واقعاً ملت را قبول داشته باشد و ارزش، اهمیت و تواناییهای مردم را بهدرستی بپذیرد و هم ملت باید به معنای واقعی کلمه به دولت اعتماد کند.»
2- شاخصههای شکلدهنده نظام اسلامی از مؤلفههای دیگری است که تحقق شعار سال میتواند به آنها تجلی بیشتری ببخشد. مقام معظم رهبری در اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم رضوی در روز اول فروردین ماه با اشاره به آیهای از قرآن کریم، چهار شاخصِ«نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر» را به عنوان «ترجمان و شاخصهای شکلدهنده هندسه نظام اسلامی» برشمردند و افزودند: «خداوند متعال وعده داده است، هر ملتی را که دارای این شاخصها باشد، نصرت دهد و از زیر سلطه قدرتمندان جایر خارج کند» ایشان سپس انتخاب شعار سال را بر پایه همین چهار شاخص اصلی و در راستای انسجام ملی و اجتماعی میان آحاد مردم در نظام اسلامی خواندند و گفتند: اسلام از تمام سلیقههای اجتماعی، انسجام، همافزایی و کمک کردن به یکدیگر را میخواهد، بنابراین هر دولتی در نظام اسلامی باید مورد حمایت و پشتیبانی همه مردم، حتی کسانی که به آن رأی ندادهاند، قرار بگیرد.
رهبر انقلاب، اتحاد کلمه مردم و دولت را، به خصوص در مواقعی که کشور با چالشهای مهمی روبهروست، ضروری دانستند و افزودند: امروز وظیفه آحاد ملت این است که به مسئولان کشوری و دولتی کمک و از آنها حمایت کنند.
3- فرصتها و نقاط قوت نظام اسلامی نیز از عواملی است که میتواند زمینه ساز تحقق شعار سال باشد؛ نیروی انسانی کارآمد و مبتکر، همراهی مردم ما و جوانها با نظام اسلامی به رغم تلاشهای گسترده دشمنان نظام اسلامی برای واگرایی نسل جدید علیه نظام اسلامی، پیشرفتهای علمی و صنعتی کشور که بخش مهم آن در دوران تحریم بهوجود آمده است، وجود «روحیه ملی» که نشان از اتحاد مردم، انسجام و یکپارچگی کشور و عزم ملی دارد، ظرفیتهای نظامی - دفاعی ایران و سرعت خیرهکننده پیشرفتهای علمی و فنی در این زمینه و ... نیز ازعوامل مقوم اعتماد به نفس ملی تحقق همدلی و همزبانی است اما تحقق شعار سال همچون دیگر عرصهها با موانع و عوامل بازدارندهای نیز مواجه است که پرداختن به آن مجالی دیگر را میطلبد.
حمایت:شکست سیاسی ونظامی عربستان در یمن
«شکست سیاسی ونظامی عربستان در یمن»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم حسن هانی زاده است که در آن میخوانید؛عربستان سعودی از شهریور ماه گذشته عملا دخالت تخریبی خود را در مسائل داخلی یمن برای منع انصار الله از تشکیل یک دولت وحدت ملی آغاز کرد.اختلافات انصار الله با عبد ربه منصور هادی رئیس جمهوری تحمیلی یمن زمانی آغاز شد که عربستان سعودی اعضاء کابینه جدید یمن را تعیین کرد و این امر برای نیروهای ملی یمن قابل قبول نبود. عربستان بشدت نسبت به هر گونه تغییر سیاسی در منطقه حساس است زیرا مایل نیست انقلاب های مردمی در منطقه به ثمر برسدو دخالت 4 ساله رژیم آل سعود در انقلاب مردم بحرین و اعزام دو گردان کماندوئی برای سرکوب انقلابیون بحرینی در این راستا قرار دارد. این دخالت ها موج نفرت مردم مسلمان منطقه را علیه رژیم آل سعود بر انگیخت اما این رژیم به جای باز نگری در سیاست های خود به سیاست های تخریبی اش در سایر کشورها ادامه داد.
به همین دلیل زمانی که مردم یمن برای بر کناری علی عبدالله صالح دیکتاتور سابق یمن قیام کردند عربستان سعودی و برخی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس تلاش کردند تا انقلاب مردم یمن را مصادره کنند. این کشورها انتقال قدرت را بگونهای مدیریت کردند تا آسیبی به پیکره رژیم سابق وارد نیاید وبه همین دلیل عبد ربه منصور هادی را بدون مراجعه به آراء عمومی مردم یمن بر این کشور تحمیل کردند.
عبد ربه منصور هادی به مدت 20 سال معاون دیکتاتور سابق یمن بود ودر کشتار انقلابیون یمن ازجمله انصارالله نقش داشت وتلاش دارد تا سیاست های عربستان را در یمن عملیاتی کند. لذا انصار الله یک ضرب الاجل 3 ماهه را برای عبد ربه منصور هادی در راستای تشکیل یک دولت وحدت ملی تعیین کردند اما منصور هادی تحت فشار عربستان از پذیرش خواسته انصار الله خود دداری کرد. این امر به بروز یک بحران سیاسی در یمن منجر شد و عبد ربه منصور هادی پس از استعفا از صنعا به عدن فرار کرد. وی در عدن بار دیگر خود را رئیس جمهوری یمن اعلام کرد که این امر به بروز شکاف میان شمال وجنوب منجر شد.
در چنین فرایندی عربستان با دخالت مستقیم در رخدادهای یمن اوضاع بحرانی این کشور را پیجیده تر کرد تا زمینه دخالت نظامی خود را فراهم کند. به همین دلیل عربستان یک سلسله حملات هوائی را علیه مردم بیدفاع یمن سازماندهی کرد تا زیربنای اقتصادی و اجتماعی این کشور را نابود کند. همزمان با آن، عربستان سعودی تلاش کرد تا یک جبهه عربی را برای توجیه سیاست های تخریبی خود در یمن ایجاد کند اما با هشدار شدیدی اللحن رهبر معظم انقلاب اسلامی این جبهه قبل از تشکیل دچار فروپاشی شد.
پارلمان پاکستان با تصویب طرحی اعزام نیرو به عربستان را ممنوع اعلام کرد که این امربشدت عربستان را دچار انزوای سیاسی کرد. ترکیه، اردن، قطر ،مصر وسودان که قرار بود نیروهای خود را برای کمک به عربستان اعزام کنند در سیاست های خود تجدید نظر کردند. این امر نیز یک شکست بزرگ سیاسی برای عربستان بود و لذا رژیم آل سعود که قصد داشت حمله زمینی خود را علیه یمن آغاز کند بعلت وحشت ناشی از ورود به یک جنگ فرسایشی از حمله زمینی به یمن منصرف شد. گفته می شود انصار الله قصد داشت تا نیروی زمینی عربستان را وادار به ورود به خاک یمن کند تا یک جنگ غیر منظم و غیر کلاسیک را بر ارتش عربستان تحمیل کند.اما عربستان به دلیل شکست در تشکیل یک جبهه عربی علیه انصار الله نتوانست داخل خاک یمن شود واین امر شکست نظامی دیگری برای رژیم آل سعود تلقی می شود.
شکست سیاسی ونظامی عربستان موجبات انزوای سیاسی این کشوررا فراهم کرد وحتی اختلاف میان شاهزادگان سعودی را تشدید کرد. شاهزاده طلال بن عبدالعزیز برادر پادشاه ویکی از شخصیت های منتقد رژیم وهابی آل سعود نسبت به پیامدهای دخالت عربستان در خاک یمن هشدار داد. وی گفت عربستان سعودی از ظرفیت لازم برای ورود به یک جنگ کلاسیکی در یمن بر خوردار نیست وهر گونه اشتباه محاسباتی به فرو پاشی رژیم عربستان منجر خواهد شد. لذا اکنون عربستان درباتلاق یمن فرو رفته وامکان خروج از این باتلاق برای رژیم آل سعود بهسادگی وجود ندارد. به همین دلیل عربستان سعودی تلاش می کند از رهگذر کشتار مردم یمن به نوعی یک پیروزی ظاهری برای خود به ارمغان بیاورد اما به نظر کارشناسان نظامی منطقه، عربستان نخواهد توانست بر اوضاع یمن مسلط شود. یک مقوله قدیمی در یمن وجود دارد که می گوید هیچ ارتش خارجی در یمن وارد نشده مگر این که با شکست بزرگی مواجه شده وبا تحمل تلفات سنگین از این کشور خارج شده است.
آرمان:تصمیم قابل تحسین
«تصمیم قابل تحسین»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حجت الاسلام اشرفی اصفهانی است که در آن میخوانید؛ در ارتباط با حج تمتع شرایطی وجود دارد که یکی از آن شرایط تمکن مالی است. یکی دیگر از شرایط حج، وضعیت بدنی خوب و سالم است و اگر شخصی این شرایط را دارا باشد یک بار در تمام طول عمر بر او واجب است که به حج برود و تکرار آن هم مستحب است ولی ضرورتی ندارد که حج مستحب در هر شرایطی انجام شود. در ارتباط با حج عمره باید گفت که عنوان آن یک عمل مستحب است مانند زیارت قبور پیامبر اسلام و قبور متبرکه.
در حال حاضر شاهد وضعیتی هستیم که بسیاری بر خود واجب میدانند که به عمره مفرده بروند. بسیاری نیز هر سال به عمره و تمتع مشرف میشوند و این در حالی است که قشری از جامعه در فقر و تنگدستی به سر میبرد و از وسایل اولیه زندگی محروم است، حتی برای تأمین معاش و زندگی روزمره تحت فشار قرار دارد بنابراین ضرورتی ندارد که عمره مفرده انجام شود و حتی آن را تکرار کنند بخصوص در موقعیت کنونی که عربستان سعودی از امکانات فراوانی برخوردار شده و میلیونها زائر سالانه به عنوان عمره مفرده به مکه مشرف میشوند. طبیعت حکومت عربستان این است که با شیعیان و نظام جمهوری اسلامی مشکل دارد.
در مذاکرات ایران و 1+5 دولت آمریکا باید موافقت آنها را نیز جلب میکرد تا سنگ اندازی صورت نگیرد. سبب شرم است زمانی که رژیمصهیونیستی مخالفت میکند -که دشمن اسلام و شیعیان است- یک دولتی (عربستان) که مسلمان است نیز برای مخالفت با توافق هستهای ایران قد علم میکند بنابراین با جنایتی که اتفاق افتاده و پلیس جده که باید حافظ زائران باشد مرتکب خیانت و جنایت شده است ضرورتی ندارد مردم به حج عمره مشرف شوند و دولت در این راستا تصمیم درستی اتخاذ کرد که شایسته تقدیر است.
پیش از انقلاب اسلامی 2هزار نفر هم به تمتع نمیرفتند. زیارتهایی مانند زیارت مرقد امام حسین(ع) نیز وجود دارد که یک بار زیارت ایشان برابر با دهها و صدها عمره ثواب دارد لذا شیعیان باید به این زیارتها توجه کنند. اقدام دولت ایران برای تحریم عمره اقدام سنجیدهای بود. عمره در شرایط فعلی و اتفاقاتی که روی داده است حتی ممکن است شبهه حرمت هم داشته باشد. با اقدام اخیر جمهوری اسلامی قطعا عربستان متوجه اقدام منکر خود خواهد شد و اقداماتی را در زمینه برخورد با عاملین این جنایت بزرگ فراهم خواهد کرد.
شرق:نگاه روسیه به ایران از پنجره لوزان
«نگاه روسیه به ایران از پنجره لوزان» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم الهه کولایی است که در آن میخوانید؛مانند همه دوران ٣٦ ساله پس از انقلاب اسلامی، روابط ایران و اتحاد جماهیر شوروی یا فدراسیون روسیه، بدون درنظرگرفتن عامل آمریکا، قابل تحلیل و تفسیر نیست. تصمیم اخیر ولادیمیر پوتین برای لغو توقف فروش سامانه دفاع موشکی «اس -٣٠٠» که روز گذشته توسط دفتر مطبوعاتی کاخ کرملین و همزمان با سفر علی شمخانی، دبیر شورایعالی امنیت ملی کشورمان، اعلام شد نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. از یکسو، شرایط پس از تحولات اوکراین و شبهجزیره کریمه و به دنبال آن تحریمهای اتخاذشده توسط کشورهای اروپایی و آمریکا علیه روسیه و تیرگی روزافزون روابط میان آنها، اهمیت راهبردی رابطه با ایران در روابط روسیه با غرب را بیشازپیش برجسته کرده است و از دیگرسو، رویکرد دولت یازدهم در اعتمادسازی و تعامل سازنده با جهان نیز بر این تصمیم اثر گذاشته است. این تصمیم میتواند یکی از پیامدهای اجرای این سیاست ارزیابی شود؛ اما بهعنوان عامل نزدیکتر، باید به تحولات در روابط روسیه و ایالات متحده پرداخت.
بهنظر میرسد چنانچه سیاست کلان تعامل سازنده با جهان و تحول احتمالی در روابط ایران با کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، واقعیت و گسترش پیدا کند، میتوان انتظار داشت روسها در تنظیم روابط با ایران، گشادهدستی بیشتری به نمایش گذارده و حاضر شوند در چشمانداز توسعه روابط ایران با اتحادیه اروپا و آمریکا، امتیازات بیشتری برای حفظ روابط با ایران عرضه کنند. البته این سیاست کرملین، اتفاق تازهای محسوب نمیشود. در دو دهه ٤٠ و ٥٠ شمسی، در پرتو نوع رقابت شوروی و آمریکا در جهان دوقطبی بلوک شرق و غرب، ایران توانست آثار آن را تجربه کند؛ دورانی که روابط بیسابقه اتحاد شوروی با کشورهای جهانسومی نزدیک به آمریکا، نظیر نداشت و ایران توانست بهعنوان نزدیکترین دولت منطقه به ایالات متحده، از دولت کمونیست شوروی نیز سلاح و ادوات پیشرفته جنگی و حتی زیرساختهای صنایع سنگین دریافت کند.
در آن هنگام روسها بر این باور بودند که توسعه روابط با ایران سبب خواهد شد، شرایط برای کاهش گرایش به آمریکا فراهم شده و رابطه تهران با بلوک شرق نیز بهبود یابد. آنان تصور میکردند حفظ روابط با ایران میتواند در یک بازه قابل پیشبینی، فضا را تا حدی به تعادل برساند. بهبیاندیگر الزام برآمده از«ژئوپلیتیک» ایران و توجه به «موازنه ژئوپلیتیکی»، چنین رخدادی را ممکن کرده است. پیشازاین، بارها در یادداشتها و گفتوگوهای نگارنده، یادآوری شد جمهوری اسلامی از چنان توانایی برخوردار است که میتواند روابط سازنده و سودمندی را همزمان با قدرتهای شرقی و غربی شکل داده و منافع ملی خود را از قِبل آن، حداکثری کند.
بازهم تأکید میشود در چارچوب چنین سیاستی، ایران بهجای آنکه کارت بازی دیگران قرار گیرد، میتواند از اختلافها و منازعات کشورهای دیگر، بهویژه قدرتهای بزرگ، بهنفع خود بهرهبرداری کند و خوشبختانه دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم، این اصل راهبردی را مد نظر دارد. بیانیه سوئیس، دورنمای روشنتری از تحول در دیپلماسی به سود منافع ملی را نشان میدهد و بهنظر میرسد تصمیم اخیر پوتین، گام نخست پس از این رویداد خواهد بود. با رسیدن به توافق بر سر«برنامه جامع اقدام مشترک» با شش قدرت جهانی و عادیشدن رابطه با غرب، روسها و چینیها منافع ایران را بیشازپیش محترم خواهند شمرد.
ابتکار:سوء استفادههای آل سعود از دو جبر جغرافیایی
«سوء استفادههای آل سعود از دو جبر جغرافیایی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سیدعلی محقق است که در آن میخوانید؛اختلافات ایران و عربستان سعودی این روزها در حالی بیشتر از هر زمانی در اوج است که طی 3.5 دهه گذشته تقریبا هیچ گاه دو کشور روابط حسنهای با هم نداشته اند. اختلافات فرهنگی، مذهبی و عقیدتی عمیق، رقابتهای نفتی و اقتصادی شدید، تضاد گسترده منافع سیاسی و دیپلماتیک و همپوشانی ناگزیرعمق استراتژیک دو کشور در جغرافیای منطقه خاورمیانه از جمله ریشه ها و عواملی است که طی این سالها اجازه نداده است دو پایتخت جز در مقاطع کوتاهی به هم نزدیک شوند. از این رو است که علی رغم تلاشهای برخی از چهره های سیاسی و مذهبی تهران برای کاستن از اختلافات و تمرکز بر اشتراکات، تهران و ریاض سال به سال از هم دورتر شده اند و دیوار بدبینیها و سوء تفاهم ها نیز بلندتر شده است.
در نگاه اول، ایران و عربستان به عنوان دو کشور تاثیرگذار و هم عرض در خاورمیانه شناخته میشوند، اما واقعیت این است که راز و دلیل اهمیت و موقعیت آنها از هم متفاوت است و از این منظر دو کشور فرسنگ ها از هم فاصله دارند. اهمیت یکی واقعی و تاریخی است و ریشه در داخل کشور دارد و اهمیت آن دیگری موقتی و عاریتی است و ریشه درخارج از مرزهای ان کشور دارد. در یک سو ایران موقعیت کنونی خود را ازهویت اجتماعی، فرهنگی و تاریخی خود دارد و آنچه که دارد برآمده از دولت- ملتی دارای هویت و اصالت داخلی است. در سوی دیگر اما عربستان همه داشته ها و اعتبار کنونیش مقطعی و عاریتی و متکی به کشورهای غربی و عربی است.
وجود خانه خدا و کعبه آمال یک میلیارد مسلمان در این جغرافیا باعث شده است تا این کشور به ناگزیر مورد توجه و احترام مسلمانان و به ویژه اعراب قرار گیرد. ذخایر نفتی شبه جزیره هم عاملی شده است تا این سرزمین بی هیچ دلیل دیگری و بی آنکه حداقل هایی از هویت و اصالت اجتماعی فرهنگی را داشته باشد، فعلا مورد توجه خاص کشورهای غربی مدعی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر باشد و این کشورها بر آنچه که در این کشور میگذرد چشم بپوشند.
جمع جبری دلارهای نفتی و درهم و دینارهای حاصل از عشق میلیون ها مسلمان به حج و زیارت خانه امن الهی باعث شده است تا خاندان آل سعود در طول بیش از نیم قرن حکومت بر این سرزمین، فارغ از قواعد جامعه جهانی و حقوق اولیه مردم و کشورها بر اساس فرقه خود ساخته و متحجر خود بر مردمان این کشور حکومت کنند و در دیگر کشورهای منطقه جولان دهند و بر این جوامع و ملت ها تحکم کنند. هرگاه هم که منافعشان با کشوری و حکومتی و جامعه ای در تضاد شود، به مدد دلارهای نفتی و سوء استفاده از درهم و دینارهای ملل مسلمان با توطئه و تکفیر و تفرقه افکنی مذهبی، اقلیتی از یک جامعه را مسلح کرده و علیه اکثریت آن جامعه بشوراند.
در این تردیدی نیست که القاعده، طالبان و داعش به عنوان مثلث سه گانه بزرگترین گروههای تروریستی جهان ریشه در تفکر تکفیری - وهابی آل سعود دارد. تردید چندانی نیست که این سه گروه ترویستی بزرگ و دهها گروه تروریستی تکفیری دیگر همچون ریگی ها و جیش العدل در ایران، بدون استفاده از دلارهای نفتی ریاض و سوء استفاده از درهم و دینارهایی که حجاج به حساب های آل سعود سرازیر میکنند، هیچند و تسلیح و تجهیز آنچنانی این گروهها جز به مدد چنین پولهایی قطعا ممکن نیست. به عبارت بهتر القاعده و داعش و دیگران با دلارهای نفتی آل سعود 11سپتامبر خلق میکند و سر اتباع آمریکایی و اروپایی را در سوریه و عراق میبرد و...
همه اسناد و شواهد تاریخی گواهی میدهند که صدام حسین به مدد حمایت ها و تحریک های عربستان و شاه فهد پا را از گلیم خود به عنوان رییس جمهور یک کشور معمولی خاورمیانه فراتر نهاد و به خاک ایران تجاوز کرد و بعدها موی دماغ متحدان سابق خود شد.
درحالی که تقریبا در اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان، درصدی از دموکراسی و حاکمیت مردم بر مردم دیده میشود، عربستان سعودی به عنوان صالی ترین متحد کشورهای غربی مدعی دموکراسی در خاورمیانه از معدود کشورهایی است که هیچ رگه ای از دموکراسی و مشارکت سیاسی مردم در آن وجود ندارد و از قضا بخشی از دلارهای حاصل از فروش نفت به غربی ها خرج تشدید استبداد و اختناق و سرکوب دموکراسی خواهان عربستانی و آزادیخواهانی مانند مردم منطقه نفتی قطیف میشود.
درحالی که فریادهای حقوق بشرطلبانه سران کشورهای اروپایی و امریکا گوش فلک را کر کرده است، ساختار متحجرانه حکومت آل سعود به عنوان متحد شماره یک آنها کمترین حقوقی را برای زنان به عنوان نیمی از جمعیت این کشور قائل نیست و اقشار و تفکرات و مذاهب و ادیان دیگر در این جغرافیایی که باید حریم امن الهی باشد از کمترین حقوق اجتماعی برخوردار نیست.
با این همه این کشور همچنان اصلی ترین متحد غرب است چون که و فقط چون که عربستان نفت دارد و دیگر هیچ.
آل سعود طی 5-6 دهه گذشته در حالی پشت لقب خادمان شریعت و حرمین شریفین بار خود را بسته و به مدد حضور مکه مکرمه و مدینه منوره در جغرافیای شبه قاره عربستان خود را بر کشورهای اسلامی و عربی تحمیل میکنند که طی این شش دهه و درجریان اشغالگریها و آدمکشی های صهیونیست ها، کمترین تحرک و تلاشی برای حمایت از مردم مسلمان فلسطین و به ویژه ساکنان غزه از خود بروز نداده اند.
آل سعود و حکومت عربستان حدود چهارسال است که با تحریکات گروههای تکفیری و سلفی تندرو و تجهیز و تسلیح آنها روزگار را بر مردم مسلمان و عرب سوریه تلخ و تار کرده است و این کشور ارام و امن خاورمیانه را به حیات خلوتی برای کشت و کشتار و بیعت بی حد و حصر جبهه نصرت و داعش بدل ساخته است.
از روزی که دیکتاتوری صدام حسین و حزب بعث در عراق برچیده شد و مردمان شیعه، سنی و کرد این کشور بر سر چند و چون تشکیل حکومتی متحد در این کشور توافق کردند، گروههای تندرو و تروریستی سلفی و تکفیری اجازه بازگشت ثبات و آرامش را از مردمان این کشور گرفتند. گروههایی که به وضوح آبشخور آن تفکر وهابی است و همانطور که گفته شد به مدد دلارهای نفتی و درهم و دینارهای دیگر سال به سال فربه تر شده اند تا محصول نهایی ان دولت اسلامی عراق و شام( داعش) شود.
در بحرین مردم مسلمان این کشور، نوع عیانی از سرکوب و هجوم ارتش آل سعود را در سالهای اخیر تجربه کرده اند و در یک ماهه اخیر هم مردم مسلمان یمن آشکارتر از مردمان بحرین و فلسطین و سوریه و عراق آماج حملات مستقیم آل سعود و حاکمان عربستان شده اند؛ چرا که دولت دست نشانده ریاض را تحمل نکرده اند.
با این همه ظلم و کشتار مستقیم و نیابتی در منطقه که همه ریشه در ریاض دارد اما جوامع و دولت های مسلمان و عرب منطقه انگار اجازه و امکان کمترین تعرضی و اعتراضی به تحرکات آل سعود ندارند، چرا که عربستان کعبه مقدس و مکه مکرمه و مدینه منوره را در جغرافیای خود دارد و به مدد این جبر جغرافیایی شاهان و شاهزادگان مستبد این کشور لباس خادمان حرمین شریفین را برتن کرده اند؛ لباس مقدسی که بر تن حکام کوچک این کشور گشاد است و برتن آنها زار میزند....
دنیای اقتصاد:اثر کاهش نرخ سود بر بخش مسکن
«اثر کاهش نرخ سود بر بخش مسکن»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حامد مظاهریان است که در آن میخوانید؛در ادبیات کلان اقتصادی نرخ سود بانکی بهعنوان یکی از ابزارهای نظام پولی در راستای تحقق اهداف کلان اقتصادی مشتمل بر کنترل تورم و رشد اقتصادی به حساب میآید. این متغیر میتواند مستقیما توسط مقام پولی یا غیرمستقیم و از طریق تحولات بازار پول به ایفای نقش بپردازد. با توجه به تورم 7/ 34 درصدی سال 1392، سیاست افزایش نرخ سود بانکی توسط بانک مرکزی اتخاذ شد با این رویکرد که بخشی از نقدینگی قابل ملاحظه در گردش اقتصاد را از سایر بازارها جمع و آثار تخریبی آن را بر بازار تمامی داراییها، کنترل کند.
با توجه به کاهش نرخ تورم به 6/ 15 درصد در سال 1393 و انتظار تداوم این حرکت در سالجاری، اکنون مقام پولی با هدف بهبود رشد اقتصادی و استمرار کاهش تورم، سیاست کاهش نرخ سود بانکی را مورد توجه قرار داده است.
از دیدگاه تولیدی، نرخ سود بانکی یکی از اقلام هزینههای تولید است که با کاهش آن قیمت تمام شده محصول کاهش مییابد و از این طریق منجر به کاهش نرخ تورم میشود. از سوی دیگر در دیدگاه نظری با کاهش نرخ سود بانکی، تقاضا برای اخذ تسهیلات بهمنظور افزایش سرمایهگذاری افزایش یافته و از این نظر منجر به افزایش رشد اقتصادی نیز خواهد شد. تقاضا برای افزایش سرمایهگذاری در چنین شرایطی به معنای کاهش تمایلات عمومی برای حفظ سپردههای بانکی و کاهش جذابیت سپردهپذیری بانکها خواهد بود.
اما اینکه خروج سپردهها از بانکها به افزایش سرمایهگذاری و در نتیجه رشد اقتصادی منجر شود بستگی به حساسیت سرمایهگذاری نسبت به نرخ سود بانکی در هر کشور دارد. براساس تجربیات گذشته، در فضای اقتصادی ایران حساسیت سرمایهگذاری نسبت به نرخ سود بانکی پایین است؛ بنابراین تنها با کاهش نرخ سود بانکی نمیتوان انتظار افزایش حجم سرمایهگذاری در کشور را داشت بلکه باید فضای ایمن و قابل اتکایی برای دوره بلندمدت در اقتصاد کشور نیز ایجاد کرد.
بر این اساس در صورت کاهش قابل ملاحظه و معنادار نرخ سود سپردههای بانکی و به تبع آن کاهش جذابیت سیستم بانکی در جذب و حفظ نقدینگی، به ویژه در شرایطی که همچنان اقتصاد از نرخ تورم دو رقمی رنج میبرد، منابع مالی برای حفظ ارزش خود و استفاده از ظرفیتهای سوددهی در سایر بازارهای مالی و دارایی به دنبال انتخاب بازار مناسب، از بانکهای دولتی و خصوصی خارج خواهد شد. پساندازکننده با مقایسه بازده داراییها (بهره، سود و نرخ تورم) و الگوی ریسکپذیریاش دست به انتخاب و انتقال داراییهای خود به یکی از بازارهای ارز، طلا، مسکن و سایر کالاهای بادوام میزند.
در شرایط کنونی (تا 3 ماه آینده) که توافقهای اولیه در مساله هستهای صورت پذیرفته، ولی هنوز منابع ارزی به کشور وارد نشده و درآمدهای نفتی بهواسطه کاهش قیمت نفت کاهش یافته است، چشماندازی برای نوسانات شدید نرخ ارز وجود ندارد و بازار ارز نمیتواند مأمن مناسبی برای جذب این منابع مالی باشد.
از سویی با توجه به محدودیت موجود در بازار سرمایه و پیشبینی رشد قابل ملاحظه شاخص کل بورس، در صورتی که نرخ سود سپردههای بانکی به اندازهای کاهش یابد که نرخ واقعی سود سپردهها منفی شود، جهتگیری پساندازها به سمت بازار داراییهای غیرمنقول مانند مسکن خواهد بود. از ابتدای اجرای قانون بانکداری بدون ربا (سال 1364) همواره شدت افزایش سپردههای بلندمدت بیشتر از افزایش نقدینگی بوده است. تا پایان سال 1388 یعنی قبل از شدت تحریمهای اقتصادی حجم نقدینگی 261 1 برابر شد در صورتی که حجم سپردهها حدود 325 2 برابر شده بود. این در شرایطی است که از سال 1389 تا 1391 حجم نقدینگی 56/ 1 برابر و حجم سپردههای بلندمدت نیز تقریبا مشابه با نقدینگی و معادل 54/ 1 برابر شده است. بررسی این آمار به خوبی بیانگر آن است که در فاصله سالهای تحریم اقتصادی و وجود تحرکات نوسانی سودآور در سایر بازارهای دارایی زودبازده مانند طلا و ارز، این بازارها جذبکننده منابع مالی بخش خصوصی به جای بانکها بوده است.
نحوه رفتار اقتصادی بخش خصوصی در انتقال منابع به سمت بازارهای سودآور، پس از 3 ماه آتی، با انعقاد و اجرایی شدن توافق سیاسی با غرب، برای سیاستگذاران اهمیت مییابد؛ زیرا ورود ارزهای خارجی و تسهیل مبادلات با دنیای خارج حتی با وجود احتمال کاهش درآمدهای نفتی، عرضه ارز را افزایش داده؛ بنابراین قیمت ارز را به سمت پایین تحریک میکند. در آن شرایط از یکسو مسکن بهعنوان یک دارایی سودآور و حافظ ارزش پول بهعنوان یک بازار رقیب جدی برای منابع سپردهگذاران مطرح میشود و از دیگر سو کاهش یا ثبات نرخ ارز، از ناحیه اثرگذاری بر هزینههای تولید، قیمت مسکن را تحتتاثیر قرار خواهد داد.
بررسی تحولات نرخ سود سپردههای واقعی یکساله و پنجساله بانکی و رشد قیمتهای واقعی مسکن مؤید وجود رابطه منفی میان این دو متغیر است. هنگامی که نرخ سود بانکی کاهش یافته، قیمتهای واقعی مسکن، رشد قابل ملاحظهای را نشان داده است و برعکس.
بررسی روند حرکت سرمایهگذاری بخش خصوصی در مسکن در تعامل با نرخ واقعی سود سپردههای بانکی نیز نشان میدهد که هنگام کاهش نرخ سود بانکی، سرمایهگذاری در بخش مسکن افزایش یافته، ولی شدت افزایش بسیار کندتر و کوچکتر از شدت تغییر در نرخهای سود بانکی است.
بررسی تاریخی رفتار متغیرهای بخش مبین آن است که هنگام کاهش نرخ سود بانکی منابع خارج شده از بانکها در ابتدا به دنبال سفتهبازی به بخش مسکن وارد شده و تقاضای مسکن را از بعد تقاضای سفتهبازی تحریک میکنند. در صورت کاهش نرخ سود سپردههای بانکی به دلیل وجود ظرفیت مناسبی از خانههای خالی، بروز شوک قیمت مسکن، مطابق تجربه سالهای 1386، محتمل نیست ولی در صورتی که زمینههای افزایش سرمایهگذاری در تمام فعالیتهای اقتصادی از جمله بخش مسکن فراهم و تقویت نشود و تعادل میان بازارهای دارایی ایجاد نشود، احتمال بروز تحریک قیمتی در میانمدت در مسکن منتفی نیست.
البته ورود سرمایهها به بخش مسکن و قوت گرفتن تقاضا حتی اگر با افزایش قیمت مسکن همراه شود میتواند با تقویت بازار رهن ثانویه و بهبود نسبت 3LTV به فرصتی برای رشد بخش مسکن (عرضه و تقاضا) تبدیل شده؛ بنابراین منجر به رشد اقتصادی شود. در صورتی که بازار رهن تقویت نشود، تقاضای مصرفی مسکن بدون پاسخ باقیمانده و زمینه بهتری برای سفتهبازان در این بخش فراهم خواهد شد.
*معاون مسکن و ساختمان وزیر راهوشهرسازی
پاورقی
1- حجم نقدینگی در سال 1364 معادل 9002 میلیارد ریال و در سال 1388 معادل 2.355.889 میلیارد ریال است.
2- کل سپردههای شبکه بانکی مشتمل بر سپردههای بخش دولتی نزد بانکها و موسسات اعتباری، سپردههای دیداری و سپردههای غیردیداری نزد بانکها و موسسات اعتباری است.
3- Loan To Value
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد