جام جم: کشورهایی که قصد تجاوز ندارند، نگران «اس - 300 نباشند
«کشورهایی که قصد تجاوز ندارند، نگران اس - 300 نباشند»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم منصور حقیقت پور است که در آن میخوانید؛دستور رئیسجمهور روسیه درباره لغو ممنوعیت تحویل سامانه اس ـ 300 به ایران، نشان میدهد که مسکو در حال اخذ تصمیمات واقعبینانهتری در حوزه سیاسی است و دوستان خود را بهتر از قبل میشناسد.
روسیه اکنون این واقعیت را بخوبی می بیند که چاقوی تحریم که برای ایران تیز شده بود، حالا این کشور را به بهانه اوکراین هدف گرفته و همین امر موجب شده تا مسکو در جستجوی دوستان منطقه ای بیشتری باشد بنابراین به نظر می رسد لغو ممنوعیت تحویل سامانه اس ـ 300 به کشورمان می تواند راه را برای همکاری های سیاسی، اقتصادی و نظامی بیشتر تهران، مسکو و پکن هموار کند.
با وجود کارکرد دفاعی سامانه اس ـ 300، نگرانی برخی کشورها از تحویل این سامانه به کشورمان سوال برانگیز است.
من از آقای کری، وزیر خارجه آمریکا می پرسم که واقعا نگران چه چیزی هستید؟ ماهیت دفاعی این سامانه نشان می دهد که ایران نمی تواند از اس ـ 300 برای حمله به کشوری استفاده کند، زیرا این سامانه اساسا تهاجمی نیست بنابراین تنها کشورهایی باید از این سامانه بهراسند که تصمیم به حمله به کشورمان دارند و بدیهی است که موشک های این سامانه مهمان هواپیماهایی خواهد بود که خیال تجاوز به کشورمان را داشته باشند.
بنابراین آقای کری و دیگر مقامات آمریکایی نباید از دستور اخیر رئیس جمهور روسیه نگران باشند. اگر آمریکا هم بنابر فروش سلاح داشته باشد، ما موضوع خرید تسلیحاتی از این کشور را هم می توانیم بررسی کنیم.
هدف از تحویل گرفتن سامانه اس ـ 300، تنها ارتقای توان دفاعی است و تاکنون نیز در این جهت از قدرت داخلی خودمان استفاده کرده ایم. ما تلاش داریم تا در مراقبت از حریم هوایی کشورمان، سامانه نقطه ای را به سامانه ای شبکه ای تبدیل کنیم بنابراین هیچ کشوری نباید از تحویل اس ـ 300 به تهران نگران باشد، مگر رژیم صهیونیستی و دولت هایی که خیال تجاوز به آسمان ایران را دارند که البته قدرت دفاعی ایران آنها را ناکام خواهد گذاشت.
کیهان:پای آزمون همدلی
«پای آزمون همدلی» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛انتخاب عنوان «همدلی و همزبانی ملت و دولت» برای سال 94 از سوی رهبر عزیز انقلاب را نباید در محدوده یک شعار ساده تلقی کرده و به ارزیابی نشست. تأکیدات حضرت آقا در پیام نوروزی و سپس تشریح ابعاد موضوع در سخنرانی اول فروردین در حرم مطهر رضوی(ع) و سرانجام ورود جزئیتر به این عنوان مهم در سخنرانی تاریخی و فراموش ناشدنی پنجشنبه 20 فروردین، نشان از آن دارد که همدلی و همزبانی در سال جاری، بیش از همیشه نقشآفرین و تأثیرگذار بوده و در رسیدن جامعه به اهداف متعالی و بلند خود مؤثر است.
یقیناً التزام عملی به لوازم این رویکرد وحدتآفرین، مهمتر از تکرار دائمی و بدون پشتوانه آن است. این موضوع هم از سوی دولتمردان و هم از سوی آنان که سلیقه و مشربی غیر از مشرب دولتیان دارند، مهم و لازمالاجراست وگرنه ماندن در مرز کلام و استمرار روشهای پیشین، دردی را دوا نمیکند. باید همت کرد و از جان و دل به این مهم پرداخت و منتظر آثار و برکات آن بود. رهبر انقلاب در اجتماع نورانی روز میلاد حضرت زهرا(س) فرمودند: «همدلی و همزبانی که ما گفتهایم یک چیز زورکی نیست، یک چیز دستوری نیست که کسی دستور بدهد که؛ مردم! همدلی کنید، مردم هم بگویند: چشم! این همدلی نمیشود. همدلی مثل یک گل است. مثل یک نهال بوته گل است. باید نهال آن را نشاند در زمین، بعد از آن مراقبت کرد، آن را آبیاری کرد، از لطمه زدن به آن باید جلوگیری کرد تا این همدلی رشد کند. بدون این، همدلی نخواهد شد...»
این سخنان از نخستین روز پیام نوروزی تاکنون، مورد توجه بخشهای مهمی از جامعه قرار گرفته و با تمرکز مشفقانه و دلسوزانه به ارائه راهکارها برای تحقق آن پرداخته و سعی در التزام عملی به آن داشته و دارند. اما نمیتوان پنهان کرد که این همه ماجرا نیست! واقعیت این است که در همین مدت کوتاه، عدهای نشان دادهاند که علیرغم نیاز حیاتی جامعه به همدلی و همزبانی دولت و ملت، نمیخواهند یا نمیتوانند در این عرصه گام بردارند و شماری از آنان اصرار دارند که به خیال خودشان دودستگی و چند دستگی را در جامعه ایجاد کنند! گرچه این روشها در نهایت به نتیجه نمیرسد اما نباید تردید کرد که هر عملی برای دلسرد کردن مردم و یا ایجاد شکاف در جامعه، تیز کردن شمشیر دشمن است گرچه بیان مصادیق این رفتارهای نامناسب، موجب تکدر خاطر است اما اشاره به برخی مصادیق میتواند به شناخت افراد و میزان پایبندی آنها به انتظارات مردم کمک کند.
1- یقیناً یکی از مصادیق همدلی، احترام به مقدسات یک جامعه و تلاش برای تکریم آن است. حال کسی را در نظر بگیرید که همین چند ماه قبل، فردی موهن به ساحت مقدس امام راحل را بعنوان مشاور ارشد خود برگزیده و البته او را به مسئولیت مرکز اسناد دانشگاه آزاد اسلامی هم گمارده بود و اکنون- و البته همان زمان هم- خود را یار صدیق حضرت امام(ره) دانسته و هر از گاهی از آن عزیز سفر کرده و اطرافیان درگذشتهاش، خاطرهای در تعریف و تأیید خود نقل میکند که در مواردی وهن به ساحت امام است! بی آنکه بر صحت آن سند و گواهی وجود داشته باشد! مراجع قانونی و رسمی هم که باید به این دست سخنان واکنش نشان دهند، در سکوت مطلق مشغول صرف بودجههای کلان میلیاردی برای تماشای اهانت به ساحت امام راحل هستند! آیا این روش همدلی و همزبانی با مردم است و آیا میشود از کسی که به مقدسات او توهین میشود، انتظار همدلی داشت؟
2- رهبر عزیز انقلاب در سخنان نوروزی خود، یکی از راههای ایجاد و تقویت همدلی بین مردم و دولتمردان را، احترام به منتقدان، پاسخگویی محترمانه، پرهیز از تحقیر و عدم اهانت به آنها دانستند. حال اگر مشاور ارشد رئیس جمهور که منطقاً باید پایبندترین فرد به این رهنمود باشد و بیش از هرکس به تقویت همدلی دولتمردان و مردم اهتمام کند، ناگهان و تنها چند روز پس از سخنان رهبر انقلاب، وارد معرکه شود و منتقدان را با انواع اتهامات بنوازد، همدلی اتفاق افتاده است!؟ در شرایطی که همه منتقدان سند لوزان، بالاتفاق معتقدند مهمترین نقطه ضعف آن سند، «عدم لغو یکباره تحریمها»ست، جناب مشاور میگوید منتقدان ناراحتند چون با لغو تحریمها، راه بخوربخور آنها بسته میشود! این سخن از یکسو نشاندهنده دانش سطحی و آگاهی کمدامنه این مشاور ارشد از مباحث روز و نگرانیهای دلسوزان انقلاب است و از دیگر سو نشاندهنده میزان تلاش وی در ایجاد همدلی بین دولت و مردم است!
3- رهبرمعظم انقلاب، در دیدار تاریخی 20 فروردین 94، آگاهیبخشی به مردم در مورد جزئیات مذاکرات را مصداق همدلی دانستند. «من به خود مسئولین هم گفتهام، همین چند روز، مسئولین باید بیایند مردم را و بخصوص نخبگان را از «جزئیات» و «واقعیات» مطلع کنند. ما چیز محرمانه نداریم. چیز مخفی نداریم این مصداق همدلی با مردم است، همدلی که ما گفتهایم» این یکی از صریحترین و غیرقابل تأویلترین فرمایشات رهبری است که بیتردید عمل به آن به خوشحالی مردم و تحکیم همدلی با دولت میانجامد. حدود یک هفته پس از این فرمایشات چه اتفاقی افتاده و مردم چقدر در جریان «جزئیات» قرار گرفتهاند؟ کدام مقام رسمی دولتی، کدام منتقد واقعی را به گفتگو دعوت کرده است؟! چرا علیرغم تصریح رهبر عزیز انقلاب، هنوز «فکتشیت ایرانی» منتشر نشده است؟ اینکه عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای صراحتا میگوید: «انتشار فکتشیت، مذاکرات را مختل میکند»!، به معنی بیاعتمادی به مردم نیست؟! چرا که فکتشیت، سند مبین جزئیات مذاکرات است و قطعا آمریکاییها، در جریان ریز آن هستند، پس اطلاع چه کسی قرار است مذاکرات را مختل کند!؟ یعنی آمریکاییها که فکتشیت- انشاءالله دروغ- خود را منتشر کردهاند، نمیدانستند که انتشار آن به مختل شدن مذاکرات میانجامد!؟ این رفتار، شایعه و قرینه رایج این روزهای جامعه را تقویت میکند که «در آنجا خبری بوده که حتی نمیشود به صراحت بیان کرد!» و اگر چنین نیست- که امیدواریم نباشد- چرا حقیقت را با مردم در میان نمیگذارید؟! قطعا پایبندی به این دستور صریح رهبر انقلاب، همدلی و همراهی مردم را با دولت به سرعت افزایش میدهد.
4- بیان کید و مکر دشمن، از جمله راههایی است که میتواند جامعهای همدل و منسجم در برابر هر توطئه و خصومتی ایجاد کند. رهبر عزیز انقلاب نیز بارها بر عدم اعتماد به دشمن و پرهیز از خدعه آنها تأکید ورزیده و مسئولان را از آن برحذر داشتهاند. هرچه این موضوع تبیین شود، مردم بیش از گذشته به ماهیت دشمن پی برده و بطور طبیعی با دولت خود برای غلبه بر مشکلات همدل میشوند. حال اگر ارادهای جدی برای پنهان کردن مکر دشمن و بالش نرم زیر سر جامعه گذاشتن وجود داشته باشد، این راه به همدلی ختم خواهد شد!؟ توافق ژنو در پائیز 92 منعقد و براساس آن مقرر شد تا پایان مذاکرات و رسیدن به توافق نهایی، هیچ تحریم دیگری از سوی 5+1 علیه ایران وضع نشود. اما بررسی اسناد آشکار و اعلام شده حریف نشان میدهد که در طول یکسال و نیم گذشته، بیش از یکصد تحریم درخصومت با مردم ایران اعمال شده است! همین چند روز پیش هم 32 شرکت و یک بانک ایرانی توسط اتحادیه اروپا تحریم شد! حال اگر کسی به روشهای مختلف این عهدشکنی و خدعه دشمن را از مردم پنهان کند و یا حداکثر با الفاظی مثل «غیرمسئولانه»، «خلاف روح توافق» و... با آنها برخورد کند چقدر در بیداری مردم و همدل کردن واقعی آنها با دولت محترم گام برداشته است!؟ آیا میتوان مردم را با وعدههای موهوم بهبود اقتصادی و گشایش در معیشت در صورت توافق- بصورت مقطعی- همدل کرد و اصلا نگران این نبود که تنها چند روز پس از پایان گفتگوها معلوم میشود که قرار نیست هیچ تغییری در زندگی آنها رخ بدهد!؟ در شرایطی که حتی ایالتهای مختلف آمریکا رسما اعلام کردهاند با سلیقه خود درباره تحریمها تصمیم میگیرند! آیا این نوع رفتار به همدلی می انجامد یا به باور عمومی نسبت به دولتمردان آسیب میرساند؟ اینجاست که به خوبی میتوان راز تاکید رهبر انقلاب در محرم دانستن مردم را دانست و به اهمیت آن برای همراهی با دولت در هر شرایطی پی برد. یقینا اعتماد مردم بالاترین سرمایه هر دولتی است.
البته در این بین هستند کسانی که صادقانه با مردم از خدعه دشمن میگویند و میکوشند مردم را آگاهتر از قبل کنند. بعنوان نمونه -که متاسفانه این نمونه پر تعداد نیست- باید به سخنان وزیر محترم نفت اشاره کرد که صراحتا اعلام کرده آمریکاییها علیرغم تعهداتشان در توافق ژنو، در بحث بیمه نفتکشها و نیز وصول درآمد نفتی، به تعهداتشان عمل نکردهاند. این سخن صادقانه از زبان یک مقام ارشد ایرانی میتواند بار دیگر به مردم یادآوری کند که با چه دشمنی دست به گریبانند و تنها راه چاره، ایجاد انسجام داخلی و همدلی مشفقانه با دولت است.
درباره همدلی گفتنی فراوان است اما هیچچیز بهتر از عمل به فرمایشات صریح رهبری دراینباره نیست و اکنون که کمتر از یک ماه از سال گذشته، میتوان- و باید- با همه وجود برای تحقق آن تلاش کرد تا دولت بتواند، با سرمایه اعتماد عمومی به حل مشکلات بپردازد.
جمهوری اسلامی:انتخابات و پولهای کثیف
«انتخابات و پولهای کثیف»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛وزیر کشور برای چندمین بار در ماههای اخیر درباره ورود پولهای کثیف به عرصه سیاست و مشخصاً انتخابات هشدار داد. وی روز دوشنبه در پاسخ به خبرنگاری که در همین زمینه سئوال کرده بود گفت: «اکنون نیز عرض میکنم که باید جلوی ورود درآمدهای ناصواب به حوزههای مختلف از جمله سیاسی را بگیریم.»
این اظهارات به ویژه با توجه به اینکه چند بار تکرار شده و گوینده آن برای ارائه توضیحات بیشتر اعلام آمادگی کرده به مجلس شورای اسلامی برود و به سئوالات نمایندگان پاسخ بدهد، نشان دهنده وجود واقعیت تلخی است که اگر با آن برخورد نشود و ریشههای آن سوزانده نشود برای آینده کشور از جمله حوزه قانونگذاری و نظارت که از حساسترین و مهمترین حوزههای مدیریتی نظام جمهوری اسلامی است بسیار زیان بار و خطرناک خواهد بود. وزیر کشور در مصاحبه روز دوشنبه خود درباره توضیحاتی که نمایندگان و رئیس مجلس شورای اسلامی درخصوص ماجرای ورود پولهای کثیف به سیاست و انتخابات از وی خواستهاند، گفت: «منتظر دعوت مجلس هستیم تا گزارش پولهای کثیف را ارائه کنیم.»
در این زمینه، چند نکته را باید مورد توجه قرار داد.
اول آنکه مجلس شورای اسلامی که در احضار مسئولین برای سئوال کردن از آنها بسیار چابک عمل میکند، چرا بعد از گذشت ماهها هنوز وقتی برای وزیر کشور در نظر نگرفته تا توضیحات لازم را ارائه دهد؟ دریافت این توضیحات، هم برای نمایندگان مجلس لازم است و هم برای مسئولینی که به نحوی با مدیریت کشور به ویژه انتخابات سروکار دارند.
نباید تصور شود که توضیحات وزیر کشور اگر فقط به نمایندگان مجلس و عدهای از مسئولین ارائه شود کافی است. طرف اصلی در این ماجرا و در انتخابات، مردم هستند. این مردم هستند که باید به پای صندوقهای رای بروند و با چشمهای باز به افرادی که آنها را واجد صلاحیتهای لازم و برای کشور مفید میدانند رای بدهند. بنابر این، قبل از نمایندگان مردم در مجلس، این خود مردم هستند که باید از واقعیتها مطلع شوند تا بتوانند آگاهانه تصمیم بگیرند.
علاوه بر این، مطلع ساختن مردم از موضوعات حساسی که به انتخابات و حواشی آن مربوط میشود، این فایده را دارد که مردم به مسئولین اعتماد بیشتری پیدا میکنند و با انگیزه و علاقه بیشتری به پای صندوقهای رای میروند. مشارکت حداکثری مردم در انتخابات، از خواستههای مسئولین نظام و از امتیازات مهم برای کشور است که نباید از آن غافل شد و همه باید برای تحقق آن تلاش نمایند. ارائه اطلاعات مرتبط با سالم سازی انتخابات، یکی از راههای انگیزهدار ساختن مردم برای حضور حداکثری در پای صندوقهای رای است ضمن اینکه مردم میتوانند آگاهانهتر وارد صحنه شوند و افراد سالمتر و موثرتری را برای حضور در قوه مقننه انتخاب نمایند.
نکته دوم به شناسائی پولهای کثیف و منابع و منافذ آن مربوط میشود. طبعاً وقتی وجود چنین پولهائی محرز شده، اطلاعات لازم درباره منابع و منافذ آنها نیز وجود دارد. از این اطلاعات باید برای برخورد با منابع پولهای کثیف و بستن منافذ آنها استفاده شود. در این زمینه، مجمع تشخیص مصلحت نظام مصوباتی دارد که باید در قالب قانون مصوب مجلس شورای اسلامی به اجرا در آید. سئوال اینست که آیا این قانون میتواند با پیمودن مراحل مختلف برای انتخابات اسفند ماه امسال اجرائی شود؟
پاسخ این سئوال را عزم مسئولان تعیین میکند. بدین معنی که اگر مسئولان ارشد کشور در قوای سه گانه اراده کنند میتوانند قانون شفافیت منابع تبلیغات انتخاباتی را به سرعت اجرائی کنند و به کمک آن، انتخاباتی را که قرار است در اسفند ماه سال جاری برگزار شود از مفاسد پولهای کثیف مصون نگهدارند. مردم اکنون در انتظار مشاهده عزم مسئولین برای مبارزه با عوامل وارد شدن پولهای کثیف به سیاست و سد کردن منابع و منافذ آن هستند و انتظار دارند در اسفند ماه شاهد برگزاری انتخاباتی مصون از آفات پولهای کثیف باشند.
نکته سوم اینست که دولت به عنوان مجری انتخابات باید برای برگزاری یک انتخابات سالم که نه فقط به پولهای کثیف آلوده نباشد بلکه از هر آفت دیگری مصون باشد با اراده و عزمی راسخ وارد صحنه گردد. انجام این کار بزرگ، علاوه بر عزم و اراده، به عناصر قوی، کاردان، قاطع، پاک و مستقل نیاز دارد. انتخابات اسفند ماه امسال، اولین انتخاباتی است که توسط دولت یازدهم برگزار میشود و مردمی که با آراء خود رئیس این دولت را انتخاب کردهاند یکی از خواستههایشان سلامت همه جانبه انتخابات بوده و هست. اگر دولت یازدهم نتواند به این خواسته مردم جامه عمل بپوشاند، در زمینه یکی از مهمترین خواستههای مردم ضعف نشان خواهد داد و چنین رویدادی برای ادامه فعالیت این دولت موانع و دشواریهای زیادی پدید خواهد آورد.
برگزاری سالم انتخابات، علاوه بر کسانی که به رئیس دولت یازدهم رای دادهاند خواسته سایرمردم هم هست. قطعاً کسانی که به رئیسجمهور دولت یازدهم رای ندادهاند نیز همگی خواستار برگزاری انتخابات سالم هستند. بنابر این، دولتمردان باید از هم اکنون خود را برای برآورده ساختن این خواسته مشروع مردم آماده و مجهز نمایند.
واقعیت اینست که دولت یازدهم با ساختار کنونی در بخشهای مربوط به وزارت کشور و زیر مجموعه آن، نمیتواند از عهده برخورد با موانع و مشکلات موجود بر سر راه انتخابات برآید. این کار بزرگ به عناصری بسیار قوی، قاطع و مستقل نیاز دارد و متاسفانه دولت یازدهم علیرغم تذکرات فراوان خیرخواهان تاکنون اقدام موثری در زمینه ایجاد تغییرات لازم در این حوزه به عمل نیاورده است. ماجرای پولهای کثیف هر چند قابل توجه است، ولی نباید تمام توجه دولت را به خود معطوف کند و چنین تصور شود که کشف آن یک معجزه بوده و راه سالمسازی انتخابات فقط مبارزه با این پدیده است. کار مهمتر، گماشتن افراد قوی، امین و مستقل در امور اجرائی انتخابات از صدر تا ذیل است، اقدامی که سلامت انتخابات را میتواند تضمین کند. دولت برای انجام این کار مهم و کلیدی فقط اندکی فرصت دارد. مبادا این فرصت اندک از دست برود و حسرت برگزاری یک انتخابات افتخارآفرین به دل دولتمردان دولت یازدهم بماند.
قدس:رأی تاریخی در حاشیه بحران یمن
«رأی تاریخی در حاشیه بحران یمن»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم پیرمحمد ملازهی است که در آن میخوانید؛رد درخواست عربستان سعودی برای مداخله نظامی پاکستان در یمن از سوی مجلس ملی این کشور و تأکید نمایندگان مردم پاکستان بر بیطرفی و دخالت نکردن در تجاوز سعودیها ...
با استقبال گروهی در داخل و خارج از این کشور و با نارضایتی و خشم عربستان و برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس روبه رو شده است.
اما جدا از استقبال یا نارضایتیها، این رأی میتواند در نگاهی راهبردی در جهتگیریهای دنیای اسلام در ارتباط با مسایل مهم و حیاتی تأثیرگذار باشد، مشروط بر آنکه دولت نوازشریف تا پایان بحران یمن به رأی مجلس ملی پاکستان وفادار بماند.
اهمیت این رأی در آن است که در بین دو دیدگاهی که در ارتباط با چگونگی حل و فصل مسایل و مشکلات دنیای عرب، بویژه دنیای اسلام به صورت عامتر وجود دارد، میتواند دیدگاه معتقد به راه حل سیاسی درونزا در کشورها را در مقابل راه حل نظامی برونزا تقویت کند.
دخالت نظامی شورای همکاری خلیجفارس هر چند که با کنارهگیری کشور عمان از آن و احتمال کنارهگیری قطر از همان آغاز تجاوز نظامی محکوم به شکست بود، ولی خطر گسترش جنگ را در پروژه پیچیده آمریکایی-سعودی نباید کم اهمیت تلقی کرد.
حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی علیه یمن را اگر در کنار تحولات سوریه و عراق و بحرین و حتی لیبی و سومالی در شمال آفریقا در نظر بگیریم، میتوان تصور کرد که عصبیتهای قومی و مذهبی ادغام شدهای در آن وجود دارد.
تحولات یمن این عصبیتها را آشکارتر ساخت و دو دیدگاه را رویاروی هم قرار داد. دیدگاهی که راه حل بحرانهای موجود بر سر قدرت را در کشورهای عرب سیاسی میداند و خواهان گفت وگو و بازکردن فضای سیاسی و مشارکت همه جریانهای سیاسی، فکری، قومی و قبیلهای در قدرت است و دیدگاهی که راه حل نظامی را درپیش گرفته و میخواهد تحولات را از طریق اعمال مؤثر قدرت نظامی از خارج به سود یک جریان خاص هدایت کند.
رأی مجلس ملی پاکستان و رد درخواست سعودیها برای مشارکت این کشور در جنگ یمن، شکست نگاه نظامی و تقویت نگاه سیاسی است و از همین زاویه در صورت وفاداری کامل دولت نواز شریف میتواند اقدامی تاریخی شود.
تاریخ ساز از این زوایه که در ابعادی کلیتر میتواند تلاشهایی را خنثی سازد که در یمن در جهت فرقهای کردن جنگ در قالب شیعه و سنی صورت میگیرد.
در عربستان سعودی این تصور وجود دارد که دو محور قدرت در جهان اسلام در قالب دو جریان شیعی و سنی وجود دارد که بر سر قدرت وارد رقابتهای جدی و فشردهای شدهاند.
محور شیعی از نظر سعودیها با مرکزیت تهران و در همگرایی با عراق، سوریه و حزب ا... لبنان شکل گرفته و از طریق حوثیهای زیدی شیعه مذهب در حال گسترش است و محور سنی برحسب قاعده حول عربستان سعودی باید متمرکز شود و به مقابله بپردازد.
رأی مجلس ملی پاکستان و البته توافق آنکارا و تهران برای حل سیاسی بحران یمن این ذهنیت نادرست را به چالش کشید و اگر توجه داشته باشیم که عربستان سعودی در محاسباتش روی ارتش پاکستان در درجه اول و ارتش ترکیه به عنوان یک کشور سنی مذهب خارج از جهان عرب حساب ویژهای باز کرده بود، حالا میتوان گفت که گفتمان سیاسی در مقابل گفتمان نظامی و گفتمان وحدتگرای اسلامی در مقابل گفتمان فرقهای پیروز شده است.
هر چند که ممکن است این یک پیروزی شکننده باشد، اما در نهایت نشان خواهد داد که جهتگیری کلی افکار عمومی در جهان اسلام، فرقهای کردن تضادها در قالب شیعه و سنی نیست و اکثریت مسلمانان به این واقعیت پی بردهاند که جنگ قدرت سردمداران ربطی به تودههای مردم ندارد.
انتظار میرود که ترکیه نیز موضع مشابهی با پاکستان بگیرد و با نوعی راه حل سیاسی از طریق یمنی کردن بحران و جلوگیری از گسترش آن، زمینه اعلام آتش بس و آغاز مذاکره بین طرفهای درگیر در یمن را تسهیل کند.
واقعیت آن است که جنگ قدرت در یمن بین قبایل این کشور است و خود آنها باید راه حلی بیابند. از طریق تجاوز خارجی، بمباران و کشتار زنان و کودکان بیگناه یمنی راه حلی به دست نمیآید و یمن را تا سالها در جنگ و احتمال تجزیه دوباره نگاه خواهدداشت.
در هر حال اعلام بی طرفی پاکستان در کنار تأکید ترکیه بر حل سیاسی بحران و جنگ در یمن هر چند ممکن است بهای سنگینی برای اسلامآباد داشتهباشد و پاکستان را از حمایتهای مالی حوزه خلیجفارس محروم و حتی باعث اخراج هزاران نیروی کار شاغل پاکستان در عربستان و امارات متحده عربی شود، ولی از این جهت که طرح فرقهای کردن جنگ در یمن را خنثی کرده، اقدامی تاریخی است.
رسالت:جای خالی همدلی وهمزبانی چگونه پرمیشود؟
«جای خالی همدلی وهمزبانی چگونه پرمیشود؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که در آن میخوانید؛نامگذاری سال، همواره باهدف عطف افکارعمومی به "فرصتها"، وپیشگیری ازآسیبهاوتهدیدهای احتمالی انجام می شود، تا بتواندعزم ملی را درجهت ترمیم چالشهایاتعظیم هویت اسلامی وملی وانقلابی، درپی داشته باشد. همدلی وهمزبانی تمهیداتی داردکه اگرمحقق شود،دامنه آثار آن فراترازدولت وملت خواهدرفت وبرکات آن نیز. باورداشت مردم وظرفیتهای عظیم وگره گشای آنان توسط حضرت امام خمینی قدس سره، منجربه تشکیل "بسیج" وحل معمای مقاومت درهشت سال دفاع مقدس و دستاوردهای عزت بخش آن شدواکنون نیزمی تواندبسیاری ازگره های بزرگ را بازکند.
دولتی که باچالشهای جدی اقتصادی مواجه است وهنوز منشوری از وعده های داده شده به مردم راپیش رو دارد......دولتی که می خواهد از اقتدار وعزت به دست آمده دراثرمقاومت وپایداری ملت ،پاسداری کند....دولتی که برای رسیدن به عدالت اقتصادی ،اجتماعی وسیاسی وزمینه سازی جهشهای علمی به پشتوانه ایمان ومعنویت وحمایت وهمبستگی نیازمند است، ناگزیراست که فضای اعتماد وهمدلی وهمزبانی با ملت رافراهم کندوبه اقتضائات آن عمل نمایدتابتواند برای این ظرفیت عظیم ، انگیزه حضوروهمراهی بادولت درعبور از گردنه های حساس واهداف دشواررا فراهم آورد.
مردم بامشاهده عدالت درسیاستگذاریها ونحوه عملکرد کارگزاران، به دولت اعتماد می کنند واین اعتمادزمینه همکاری ومشارکت عمومی درحل مشکلات رافراهم خواهد آورد.
( همدلی یک موضوع دستوری نیست بلکه باید آن رابه وجود آورد همدلی مثل یک گل است، نهال آن راباید درزمین نشاندوازآن مراقبت وآبیاری کرد تارشد کند،شرایط کنونی فرصت مناسبی برای به وجود آمدن "همدلی بامردم" است). (1)
نهال همدلی اگردرست نشانده شود ومراقبت دلسوزانه نیز صورت گیردبه درخت تناوری تبدیل میشود که همه شئون اجتماعی فرهنگی وسیاسی رادر سایه خود می گیرد.
اگردولت برخلاف احزاب (مدعی طرفداری )موفقیت خودرا دریکپارچگی وهمبستگی عموم مردم جستجو کند، لازم است برای تحصیل همدلی بامردم ،ریل گذاری مناسب داشته باشد. تاهرجا بخشی از دولت درخط مقدم ارتباط بامردم قرار گرفت، دراین زمینه احساس مسئولیت کند ورفتار مناسب نشان دهد.
درخت همدلی ریشه وشاخ وبرگهایی دارد.همدلی بین خانه ومدرسه،مدرسه ومسجدمحل،معلم ودانش آموز،استاد ودانشجو،دانشگاه وحوزه، کارفرما وکارگرو.......شاخ وبرگ، وریشه قدرتمند این درخت نیز دراحساس آرامش روحی وامنیت اجتماعی مردم است. ودرشرایط آرامش وآسایش روحی وآسودگی خاطر است که استعدادهای انسان شکوفا می شود(2).ودرچنین فضایی است که همدلی وهمزبانی می تواند بوجود آید.
اکنون که دولت پیشگام همدلی وهمزبانی شده است ابتدا بایدنسبت به برداشتن موانع اعتمادسازی اقدام نماید. مثلااگر خودرامتعلق به همه مردم نداند(3)وآشکارا به برخی جریانهای سیاسی تعلق خاطر بیشترنشان دهد! اگرقانون گرایی برای عموم مردم بودولی باخواص ونزدیکان رفتار متفاوتی صورت گرفت؟! اگرنورچشمی هایی که هزاران میلیاردبدهی بانکی خودرا که ازوجوه عمومی مردم
گرفته اندنمی پردازند، ازحاشیه امن برخوردارشده باشند؟ وبانک هاهم حاضرنباشندحتی از آنها شکایت کنند؟اگریارانه ای که باوعده وشرط کمک به تولیدکشور،ازداوطلبان انصراف ،حذف وبه "جیب ثروتمندان" غیرمنصرف نیزریخته شد؟!
اگرسقف حقوق برخی کارگزاران دولت بیش از30 برابر کف آن شد؟!اگرمسائل جوانان واشتغال وازدواج وتأمین مسکن آنان درحدوعده باقی ماند! اگردفاع از "پاسپورت ایرانی" به خاطره انتخاباتی تبدیل شد!اگرحمیت دفاع ازحیثیت وحرمت زائران ایرانی (که درهفته های اخیربه اشکال گوناگون موردتعرض واهانت واقع شدند) بعدازاعتراض خیابانی وشعارهای مردم هشیارشد!،اگرنخبگان مردم هم درموردمسائل واخبار مذاکرات هسته ای نامحرم تلقی شدند!اگرخبرنگارشناخته شده رسانه صهیونیستی به سادگی واردکشورشد وبه کارجاسوسی خود پرداخت وبه راحتی هم کشوررا ترک کرد ودستگاه های دولتی مسئول هم غافل بودند ویا تغافل کردند!اگراظهار دوستی وهمکاری فردخائنی که قصدپناهندگی سیاسی به دشمن وفعالیت رسانه ای علیه نظام راداشت، پذیرفته میشودامابسیاری ازمدیرانی که باهزینه نظام سالهاتجربه اندوخته وصرفا به دلیل اینکه دردولت قبل نیز مدیر بوده اندمورداعتماد قرار نگرفته وبرکنار میشوند!..... اگربرای امنیت اجتماعی واخلاقی جامعه تدبیری وجودندارد....نه شعاراعتدال باورمیشودونه اعتمادقبلی بازسازی می گردد!..... درچنین فضایی است که "جای خالی همدلی وهمزبانی" احساس میشود! وبرای تحصیل آن همه باید تلاش کنند تادولت بتواندباچالشهای موجود مقابله کند وبرآنها فائق آید.
مقام معظم رهبری درسخنرانی روز اول فروردین درموردنسبت دولت به ملت فرموده اند: " دولت کارگزار ملت وملت کارفرمای دولت است".
کارگزار می تواند با همه ظرفیت به دغدغه های کارفرمای خود بپردازد.یکی ازعوامل بسیارمهمی که انگیزه دولت رادرجهت خدمت خالصانه به مردم بازسازی می کند،تجدیدنظردربرخی از کارگزارانی است که برطبل اختلاف می کوبند وجایگزین کردن خدمتگزارانی دلسوز که اولین مسئله آنان انصاف وخدمت به عموم مردم باشد.
احزابی که نان خودرا در سرخ و آبی کردن مردم وتشدیدشکافهای سیاسی واجتماعی میدانند وازوحدت وهمبستگی بین دولت ومردم آسیب می بینند وبه حاشیه می روند، نمی توانندمشاوران ومدیرانی امین تلقی شوند، خصوصا درسال همدلی وهمزبانی دولت وملت.
امیرالمؤمنین علیه السلام درمنشورمدیریت اسلامی به مالک اشتر فرموده اند:دوست داشتنی ترین چیزها درنزدتو، درحق میانه ترین ودرعدل فراگیر ترین، ودرجلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خواص(نزدیکان) راازبین می برد اما خشم خواص را خشنودی همگان بی اثر می کند.خواص جامعه، همواره بارسنگینی رابرحکومت تحمیل می کنندزیرا درروزگار سختی یاری شان کمتر، ودر اجرای عدالت از همه ناراضی تر، ودرخواستهایشان پافشارتر، ودرعطا وبخششها کم سپاس تر، وبه هنگام منع خواست ها دیر عذر پذیر تر، ودربرابر مشکلات کم استقامت ترمی باشند. درصورتی که ستونهای استوار دین، واجتماعات پرشور مسلمین، ونیروهای ذخیره دفاعی، "عموم مردم" می باشند. پس به آنها گرایش داشته واشتیاق تو با آنان باشد.(4)
پی نوشتها:
1- مقام معظم رهبری-1/1/94
2- قرآن کریم -سوره فتح آیه 4
3- پایگاه خبری تحلیلی صراط-مصاحبه مشاور
رئیس جمهور-کدخبر156847-24/10/92
4- نهج البلاغه نامه شماره 53
سیاست روز:دام آمریکا برای رژیم سعودی در یمن
«دام آمریکا برای رژیم سعودی در یمن»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم علی یوسفپور است که در آن میخوانید؛در ۸۰ سال گذشته رژیم عربستان سعودی از عوامل اصلی و مستقیم اجرای سیاستهای آمریکا و غرب در منطقه بود و بخصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه خاورمیانه و سایر نقاط جهان رژیم سعودی به مقابله و مخالفت جدی با سیاستهای کشورها پرداخته است کمک به صدام در جنگ تحمیلی، کمک به گروههای سلفی و تکفیری در سوریه، عراق، پاکستان، افغانستان، شمال آفریقا و سایر نقاط جهان.
اما چهره کریه و ضدبشری رژیم سعودی و ساختار قرون وسطایی این رژیم، سردمداران آمریکا را وادار کرد که از بیست سال پیش به دنبال نوسازی در رژیم حاکمیتی عربستان باشند اما تاکنون نتوانستند نظام جایگزینی برای آن پیدا نمایند، آمریکاییها به خصوص میدانند که نسل جدید و تحصیلکرده عربستان به هیچ عنوان نمیتواند پذیرش یک رژیم پادشاهی قرون وسطایی با ایدئولوژی سلفی و تکفیری باشد که در تمام وقایع تروریستی در اقصینقاط جهان دست دارد. پشتیبان رژیم سرکوبگر بحرین است و ظلم مضاعفی به شیعیان شرق و جنوب این کشور دارد. یکی از پشتیبانان و به وجودآورندگان داعش در عراق، سوریه و لبنان میباشد.
متحد بودن با رژیم عربستان برای آمریکا آبرویی نگذاشته است اما موقعیت استراتژی این کشور و داشتن منافع عظیم نفت وگاز ،داشتن حاکمیت در عربستان را برای آمریکاییها بسیار مهم جلوه داداه است.
به نظر میرسد که آمریکاییها با تشویق عربستان برای حمله به یمن این کشور را وارد یک جنگ فرسایشی نمودند که در آینده باعث از بین رفتن زیرساختها در عربستان خواهد شد. و فرار سرمایهها از این کشور شدت خواهند یافت و این عوامل رژیم عربستان را به فروپاشی نزدیک خواهد کرد، کمااینکه اکثر تحلیلگران آمریکایی ورود عربستان در جنگ با یمن را همانند ورود آمریکا در جنگ با ویتنام قلمداد نمودند.
با نزدیک شدن فروپاشی نظام پادشاهی در عربستان، آمریکا این فرصت را پیدا خواهد کرد که با یک کودتای نظامی، حکومتی شبیه نظام دیکتاتوری مصر در عربستان نیز به وجود آورد البته این هدفی است که آمریکا در عربستان درپی آن است.
اما طبقات تحصیلکرده در عربستان و قریب به ۷ میلیون شیعه در این کشور و وجود کشورهایی با مردم انقلابی مانند عراق در شمال، بحرین در شرق و یمن در جنوب ممکن است سرنوشتی دیگر برای عربستان رقم بزند، و مردم عربستان بتوانند هم مانند مردم عراق از یوغ آمریکا و غرب بیرون آیند چون نظام پادشاهی سعودی در هیچکدام از اقشار مردم این کشور پایگاه مردمی ندارد و با ورود به جنگ با یمن فروپاشی خویش را سرعت بخشیده.
وطن امروز:اسم رمز جنگ داخلی آلسعود
«اسم رمز جنگ داخلی آلسعود»عنوان یادداشت وز روزنامه وطن امروز به قلم شروین طاهری است که در آن میخوانید؛ وقتی کارکشتهترین وزیر خارجه جهان بخواهد خامترین وزیر جنگ جهان را بیاعتبار کند، همان کاری را میکند که روباه پیر سعودی با «بچه» خیرهسر عمویش کرد؛ یعنی خودش را سر بزنگاه با متانتی ساختگی از سر راه هشدار و نذیر «دشمن دانا» کنار میکشد تا «دوست نادان» رسوای عام و خاص شود. اینچنین سعودالفیصل 75 ساله که 4 دهه است سکان دیپلماسی خارجی عربستان را در دست دارد، درسی ظریف به ظریفان همتای خود داد و بیآنکه نیشش را تا بناگوش باز کند، نیش گزندهای به رقیب داخلی زد و به ریش محمد بن سلمان، وزیر دفاع 34 ساله سعودی خندید که تنها 4 ماه است با نشستن پدر آلزایمریاش بر تخت پادشاهی عربستان به قدرت رسیده ولی در حال قبضه کردن افسار آلسعود است.
سعود فیصل روز یکشنبه در کنفرانس خبری پس از ملاقات با فابیوس، همتای فرانسویاش با یک تغییر لحن اساسی نسبت به ایران، مانور دیپلماتیک دوجانبهای را در داخل و خارج از حجاز به نمایش گذاشت. اگرچه مانور او هر چه بود، از قدرت ایران و تزلزل آلسعود حکایت میکرد.
پسر ارشد ملک فیصل که بیش از هر وزیر خارجهای در دنیا سابقه دارد، این بار هم ایران را به دخالت و نقش غیرسازنده در یمن محکوم کرد اما دست آخر با یک عقبگرد کامل گفت: «ما با ایران در جنگ نیستیم.» یعنی درست عکس آنچه دستگاه پروپاگاندای غربی- عربی سعی در القای آن به افکار عمومی دارد. فراموش نکنیم که هم او حدود 3 هفته پیش یعنی 3 روز قبل از آغاز تجاوز ائتلاف سعودی به یمن، با لحنی بسیار گستاخانه درباره ایران صحبت کرده بود بهطوری که با مقایسه لحن شاهزاده دیپلمات سعودی در 2 کنفرانس چنین به نظر میرسد که یکی از معدود عقلای ریاض در این فاصله لختی درنگ کرده و شرط عقل را به جا آورده که همان «ترس» است. برکسی پوشیده نیست که منشأ این ترس از کجاست. عتاب و خطاب چند روز پیش حضرت «سیدعلی» به حاکمان ریاض را همه دنیا شنیدند آنجا که بر پایه قواعد نظامی «احتمال پیروزی سعودیها در جنگ علیه مردم یمن را زیر صفر دانستند» و پیشآگهی دادند: «قطعاً بینی سعودیها به خاک مالیده خواهد شد.» و صد البته آن هشدار مستقیمی که برای معدود عقلای دستگاه حاکمه عربستان فرستادند: «ما با سعودیها اختلافات متعددی در مسائل گوناگون سیاسی داریم؛ اما این را همیشه میگفتیم که سعودیها در کار سیاست خارجیشان یک وقار و متانتی نشان میدهند؛ این وقار و متانت را هم از دست دادند.
چند جوان بیتجربه، امور آن کشور را در دست گرفتند و دارند آن جنبه توحش را غلبه میدهند بر جنبه متانت و ظاهرسازی؛ این به ضررشان تمام خواهد شد. من هشدار میدهم به سعودیها، از این حرکت جنایتآمیزی که در یمن میکنند باید دست بردارند؛ این در این منطقه قابل قبول نیست.» همه هنر سعود الفیصل این بود که با زبان دیپلماتیک بگوید - برخلاف آن جنگسالار جوان مجنون قدرت که سودای «صدامی» برش داشته و وحشیگریاش در یمن، حتی در «روضه.. الخریم» ریاض و کاخ سفید واشنگتن، خیلیها را به عاقبتاندیشی واداشته - پیام رهبر عالیقدر ایران راشنیده است. برای همین وزیر خارجه به حاشیه رانده شده سعودی پس از آنکه اعتراف کرد: «ما با ایران در جنگ نیستیم»، با شگفتی تمام، مخاطب پیام خود را چنین خطاب کرد: «جناب امام خامنهای!» قطعا لوران فابیوس و همه دیپلماتها و خبرنگاران حاضر در کنفرانس خشکشان زده بود چون این خطابی است که تنها میتوان از وفاداران سرسخت انقلاب اسلامی و مقاومت در جهان انتظار داشت.
بلافاصله وهابیهای برآشفته از این تکریم بیسابقه رهبر حکیم انقلاب، در شبکههای اجتماعی بر سر وزیر عاقل ریختند که چرا؟
خبرگزاری احرار الحجاز وابسته به شیعیان حجاز، پاسخ وهابیهای خشک مغز را اینچنین داد: «هدف وزیر خارجه، ارسال یک پیام به طرف ایرانی مبنی بر آمادگی برای حل مشترک بحران یمن بود که در حال حاضر عربستان در باتلاق آن گرفتار شده است.»
علاوه بر این سعود به خود میبالید که فراتر از ماموریت برونمرزیاش، با یک تیر دو نشان شخصی زده است؛ از یک طرف با تکریم «امام خامنهای» خود را مصداق تعریف ایشان از «وقار و متانت سیاست خارجی پیشین» عربستان نشان داد و از طرف دیگر با جاخالی دادن برای عتاب «چند جوان بیتجربه در راس امور آن کشور که دارند جنبه توحش را غلبه میدهند»، پسر جاهطلب ملک سلمان را در نقش قصاب کودکان یمن با انگ «توحش» بر پیشانی در میان مردم منطقه تنها گذاشت. اینگونه بنفیصل انتقامی شیرین از بنسلمان گرفت که از وقتی با حکم پدرش به ریاست دربار و وزارت دفاع و ریاست شورای اقتصادی رسیده، عرصه را بر او و شاهزادگان دیگر تنگ کرده است.
این 4 ماه که از بر تخت نشستن سلمان به جای عبدالله مرده میگذرد، برای پسران فیصل، سعود و ترکی که مهرههای قدیمی آمریکا در دستگاه دیپلماسی و اطلاعاتی ریاض هستند، مثل یک قرن گذشته است. سعود تاکنون 3 بار تا آستانه برکناری رفته و ترکی جایگاهش را در استخبارات از دست داده. این فرصتی نادر بود برای تحقیر «بچه»، اگرچه نشانهای آشکار هم بود از عمق شکافی که میان آلسعود پدید آمده به طوری که حالا با اسم رمز «امام خامنهای» به جان هم افتادهاند.
حمایت:چتر اطلاعاتی در جنوب شرق کشور
«چتر اطلاعاتی در جنوب شرق کشور»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی قاسمی است که در آن میخوانید؛امنیت ملی جزء جدایی ناپذیر حیات کشورهاست. در سایه امنیت است که فعالیت های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امکان پذیر میشود. از این رو هر نظام سیاسی در فرآیند تصمیمگیری و سیاست گذاری داخلی و خارجی خود نیازمند برخورداری از امنیت ملی است.
امنیت ملی استفاده بهینه از امکانات و منابع موجود برای در امان بودن از تهدیدات بالقوه و بالفعل، خارجی و داخلی و ایجاد احساس امنیت و آرامش برای مردم است. این سطح از امنیت شامل اموری است که ارزش آنها تنها مبتنی بر فایدهای است که برای ملت دارند و عناصر و مصادیق آن عبارتند از: حفظ سرزمین و تمامیت ارضی، حفظ استقلال و حاکمیت سیاسی، حفظ نهادهای اساسی و بنیادی جامعه، حفظ شخصیت در مناسبات منطقهای و فرامنطقهای، تقویت قدرت ملی، توانایی و قدرت و کارآیی در اداره امور سیاست خارجی. در یک نگاه کلی امنیت ملی به معنای توانایی یک کشور در حفظ ارزشهای خود در برابر آسیب های داخلی و تهدیدات خارجی معنا شده است. بنابراین رو برخورداری از امنیت ملی از مهمترین سیاست های راهبردی هر نظام سیاسی قلمداد شود.جمهوری اسلامی ایران به دلیل برخورداری از امنیت پایدار، از مهمترین کشورهای موثر در تامین امنیت و ثبات منطقه ای است. زیرا در شرایطی که ناامنی و تهدید در ابعاد نرم افزاری و سختافزاری فضای پیرامونی نظام اسلامی را فرا رفته است؛ تنها ایران است که ضمن حفظ استقلال داخلی، همیاری و همکاری برای تولید امنیت در منطقه را به بهترین وجه ممکن انجام می دهد. برای مثال میتوان حضور در آب های بین المللی و تامین امنیت خطوط مواصلاتی کشتیرانی برای خود و کشورهای منطقه را نام برد. لذا در این شرایط برخی دسیسه ها و توطئه ها حکایت از ایجاد نا امنی از سوی برخی گروه های تروریستی در منطقه جنوب شرق کشور داشته که بررسی ابعاد این اقدامات حائز اهمیت است:
1- جنوب شرق کشور یکی از مناطق مهم و ژئواستراتژیک در کشور است. این منطقه به دلیل داشتن دو مرز آبی و خاکی و همسایگی با کشورهای پاکستان و افغانستان و همچنین کشورهای عربی حوزه دریای عمان، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. وجود بنادر مهمی همچون بندر چابهار و کنارک اهمیت این منطقه را دوچندان کرده است؛ به گونه ای که توسعه این بنادر، باعث شکوفایی اقتصادی کشور شده و تاثیر بسزایی در ارتقاء مناسبات بین المللی جمهوری اسلامی ایران در حوزه تجاری و اقتصادی خواهد داشت. از این رو این منطقه به دلیل ظرفیت های موجود سیاسی و اقتصادی بعضاً از سوی گروه های تروریستی مورد تهدید قرار می گیرد.
2- کشور پاکستان به دلیل تنوع مذهبی و فرقه ای همواره درگیر تنش های سیاسی و مذهبی است. در برخی موارد به دلیل همین اختلافات عمیق میان گروهها، درگیری و تضارب آرا به صورت تشنجآمیز به چشم می خورد. اختلافات شدید فرقه ای در این منطقه، سرویس های اطلاعاتی کشورهای بیگانه را بر آن داشته است که با استفاده از این بستر آماده، فعالیت های جاسوسی و تروریستی خود را در راستای نا امن سازی منطقه انجام دهند. بنابراین فعالیت اشرار و گروه های افراطی تروریستی در منطقه بخشی از پازل راهبردی نظام سلطه است.
یکی از اهداف خصمانه دولت آمریکا و توطئه های رژیم آل سعود، در این منطقه کشاندن موج این ناامنی به داخل خاک ایران است. چرا که تصور دشمنان جمهوری اسلامی ایران بر این است که به دلیل ترکیب جمعیتی شیعیان و اهل سنت در منطقه جنوب شرق کشور می توان موجی از اختلاف انگیزی و آشوب آفرینی در منطقه ایجاد کرد. امّا این رویکرد دشمنان ناکام مانده است؛ از سوی دیگر؛ همگرایی و تاکید بر اصل برادری هموطنان شیعه و سنی در این منطقه، فعالیت اقتصادی و اجتماعی این منطقه را رونق بخشیده است.
3- با توجه به فعالیت های عوامل تروریستی افراطی در عراق، سوریه، افغانستان و پاکستان و همچنین یارگیری داعش از نقاط مختلف جهان، برخی از عوامل جریان سلفی- وهابی در منطقه بلوچستان پاکستان حضور پیدا کرده تا بتوانند در بسترهای اختلافات فرقه ای، تجهیز و آمادگی برای حضور در جبهه درگیری در منطقه عراق، سوریه و یمن را کسب کنند. از این رو گفتنی است که این عوامل تندرو با هدایت برخی از سرویس های جاسوسی کشورهای بیگانه از آن سوی مرزها قصد تحرکاتی را داشته تا ضمن هدف قرار دادن وحدت بین شیعه و سنی در منطقه جنوب شرق کشور، فعالیت اقتصادی این بخش از کشور را متوقف کنند. از این رو وزیر محترم کشور دو روز پیش در نشستی خبری با خبرگان در این باره خاطرنشان که «قرار است نمایندگانی به پاکستان اعزام شوند و طرح عملیات مشترک برای تولید امنیت در بخش هایی از پاکستان صورت پذیرد.» این اقدام پیشگیرانه ایران در واقع در راستای تولید امنیت منطقه و همچنین در راستای سیاستهای امنیت پایدار داخل کشور قابل ارزیابی است و برابر اظهارات وزیر کشور در حوزه امنیت شرق کشور از شرایط پایداری برخورداریم که این نتیجه زحمات همه دستگاه های امنیتی، نظامی و انتظامی و مردم است.
4- توانمندی دفاعی برای هر ملتی نمایش اقتدار آن کشور است که با جلوگیری از بروز هر گونه تهدید و پیشامد بحران احتمالی، تامین امنیت ملی را به ارمغان خواهدآورد. از این رو آمادگی دفاعی در منطقه جنوب شرق کشور موضوعی است که نه تنها امنیت داخل کشور را به ارمغان آورده است، بلکه در ابعاد منطقه ای، مقابله با جریان تروریسم بین الملل، مبارزه با مافی های مواد مخدر را به تصویر کشانده است. در همین راستا برابر اظهارات آقای رحمانی فضلی وزیر محترم کشور، یک گروه تروریستی در شرق کشور با سابقه نود ترور که از سال 87 فعالیت داشته در تور اطلاعاتی دستگاههای امنیتی و بازوان قدرتمند نیروهای نظامی کشور افتاده و از این گروه تروریستی حدود 350 کیلوگرم مواد منفجره و همچنین مقادیر زیادی سلاح کشف شده است.
از سویی دیگر امیر پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز در مصاحبه خبری خود در آستانه 29 فروردین- روز ارتش- عنوان کرد: «تکفیری های آنقدر حقیرند که نمی توانند برای جمهوری اسلامی ایران تهدید به حساب آیند.» و بالاخره باید گفت هرگونه فعالیت جریانات سلفی وهابی در مناطق پاکستان علیه ایران، نه تنها در چتر اطلاعاتی دستگاه های امنیتی کشور است، بلکه در صورت کوچکترین اقدام بزرگترین ضربه بر پیکره حقیر تکفیری ها وارد خواهد شد.
آفرینش:نصب "S300 پوتینی" در ایران، در مقابل اهداف غرب
«نصب "S300 پوتینی" در ایران، در مقابل اهداف غرب»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛شاید کمتر کسی تصور میکرد که در چنین زمانی حساس به لحاظ اوج گیری درگیریهای سیاسی، نظامی و هستهای در منطقه و جهان، روسها موافقت خود را برای تحویل سامانه دفاعی S300 به ایران اعلام و از سوی ولادیمیرپوتین به امضا برسد.
در چنین شرایطی که ایران از سوی همسایگان تحت فشار و اتهام دخالت درامور کشورهایی چون عراق، سوریه و یمن میباشد، و از سویی برسر میز مذاکرات هستهای با 1+5 درحال چانه زنی برسر دادن و گرفتن تعهدات نشسته است، دادن چنین امتیازی به تهران میتواند وزنه و امتیازی چشمگیر برای کشورمان تلقی گردد.
اما باید از خود پرسید که علت این دست و دلبازی روسیه چیست و چطورممکن است پوتین در چنین شرایطی بدون در نظر داشتن نارضایتی قدرت های منطقهای و غرب، و تحریمهایی که به بهانه آن قرداد خود(S300) با ایران را تعلیق کرد، راضی شده مصوبه تحویل این سامانه به کشورمان را امضا کند؟ً!
بعضا درخبرها دیده شد که تفاسیری درمورد همراهی ایران و روسیه در مذاکرات هستهای صورت گرفته که به زعم نویسنده چنین چیزی بسیار ضعیف است! چراکه روسها درعالم سیاست منفعت را برسایر وجوه روابط بین الملل ترجیح و الویت میدهند. لذا باید به دنبال دلایل احتمالی دیگر برای چرایی این موضوع بود!
یکی از دلایل دیگری که می توان درچرایی این اقدام روسیه عنوان کرد، بحث "تحریمها" میباشد. ایران در طی این سالها مورد تحریمهای بسیار سنگین بوده است که روسیه نیز به آنها رای مثبت داده و با آن همراهی کرده است. حال شرایطی پیش آمده که روسها نیز مشمول تحریم های اروپا قرار گرفتهاند و تا حد زیادی طعم تلخ تحریمها را چشیدهاند و دنبال رهایی از آن هستند. از آنجا که راهی برای رهایی روسها، جز دست کشیدن از مواضع در اوکراین وجود ندارد، و از طرفی هم پوتین سیاستمداری سرسخت میباشد، به نظر می رسد کرملین به دنبال تضعیف ماهیت و تحقیر دیوار و ساختار تحریمها میباشد.
لذا چون مسکو نمیتواند تحریمهای خود را لغو کند باید نمود این خواستهاش را درجای دیگری جامه عمل بپوشاند و چه جایی حساس تر از ایران که مورد توجه و زیر ذربین تمام دنیا قرار دارد. کوچکترین تحول در مناسبات داخلی و خارجی ایران درکانون توجه دولتها و مجامع بین المللی قرار دارد، پس بهترین گزینه روسیه برای تحقیر اهمیت تحریمهای اروپا در ایران میتواند نمود پیدا کند.
تحریمهای نظامی یکی از استراتژیک ترین نوع تحریمهایی است که جهانیان به آن حساسیت دارند، لذا لغو تحریم سامانه موشکی S300 به عنوان یکی از پیشرفته ترین سامانههای دفاع هوایی که میتواند ایران را در مقابل تهدیدات علیه تاسیسات هستهای مصون بدارد، بسیار حائز اهمیت است.
بدین سبب تحویل این سامانه به ایران می تواند به لحاظ نمادین و از منظر تضعیف و اهمیت تحریم های بین المللی برای روسیه مورد توجه باشد. اختلاف و تنش میان روابط آمریکا و روسیه در طی یک سال گذشته به اوج خود رسیده و تحریمهای اقتصادی که بنیان گذار آن دولت اوباما میباشد، فشار بی امانی را بر مسکو وارد کرده، لذا پوتین درصدد است با لغو نمونهای از این تحریمهای مشابه، غرب را متقاعد کند که ارزشی برای این سیاستهای تحمیلی اروپا قائل نیست.
نمیتوان قبول کرد که روسها صرفاً برای منافع ایران دست به چنین اقدامی زده باشند. اما با این اوصاف اگر واقعا پوتین حاضر به تحویل این سامانه موشکی گردد، مسلماً امتیاز بزرگی برای ایران تلقی میگردد. چرا که ما از این بابت به یکی از قردادها و خواستههایی که از بابت آن پول زیادی به روسها داده بودیم، خواهیم رسید و تجربه نیروگاه بوشهر برایمان تکرار نخواهد شد.
ابتکار:قانون جاذبه اصلاحات
«قانون جاذبه اصلاحات»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم رضا دهکی است که در آن میخوانید؛از زمانی که جریان اصلاحطلبی پا به عرصه سیاسی کشور گذاشته، فراز و فرودهای فراوانی را در آن شاهد بودهایم. اصلاحطلبان به عنوان یک جناح سیاسی و مشابه هر جناح سیاسی دیگر، طیف وسیعی از دیدگاههای اصلاحطلبانه که به هر نحوی رفرم را بهترین شیوه بهبود حکومتداری میدانند در خود جای دادهاند؛ دیدگاههایی که میتواند از اصلاحطلبان دوآتشه تا طرفداران معتدل اصلاحات را در بر گیرد. با این حال نکتهای جالب توجه که درباره جبهه اصلاحات به چشم میخورد این است که اصلاحطلبان برخلاف رقیب خود در صحنه سیاسی کشور، هیچ گاه ریزشی به سمت جریان مخالف از خود نشان ندادهاند.
چهرههای اصلاحطلب شاید در نگاه درون جناحی خود تغییر کرده باشند و یا حتی به طور کلی از این جریان خارج شده باشند، اما هیچ گاه مشاهده نشده است که یک چهره منتسب به اصلاحطلبان به اردوگاه اصولگرایان بپیوندد یا نزدیک شود. این در حالی است که در جناح مقابل وضعیت به گونه دیگری است. اصولگرایان پس از آن که در دولت سازندگی با ریزشی تحت عنوان جریان کارگزاران سازندگی مواجه شدند، تا به امروز همواره چهرههای حتی بعضا شاخص خود را در حال نزدیک شدن به اردوی رقیب دیدهاند. امروزه کارگزاران یک جریان اصلاحطلب محسوب میشود.
همچنین آیتالله هاشمی رفسنجانی، پدر معنوی کارگزاران سازندگی که زمانی دولت اصلاحات در تقابل با دولت «اصولگرا»ی وی و کاندیدای منتسب به او یعنی حجتالاسلام ناطق نوری به صحنه آمده بود، امروز در قالب یک چهره فراجناحی و متعلق به کل نظام ظاهر میشود. خود حجتالاسلام ناطق نوری نیز از چهرههایی است که این روزها بیش از اصولگرایان به اصلاحطلبان نزدیک محسوب میشود. علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس نیز این روزها از جانب اصولگرایان غیرخودی محسوب میشود و در یک تمایل به نظر دو جانبه به اصلاحطلبان نزدیک میشود.
در انتخابات سال 92 اصلاحطلبان با اتخاذ تاکتیکی صحیح و به موقع و در وحدت با اعتدالیون پشت سر حسن روحانی قرار گرفتند که خود زمانی از چهرههای جریان اصولگرایی محسوب میشد و حال از سوی همین اصولگرایان مورد هجمه قرار میگیرد و دولتش به اصلاحطلبان نزدیکتر محسوب میشود. این اقدام اصلاحطلبان و موفقیت آن باعث شد ضمن شکست جریان مقابل و گرفتن جواب «نه» جامعه به اصولگرایی، امیدهای تازهای در دل جریان اصلاحات برای بازگشت دوباره به عرصه سیاسی کشور دمیده شود. امیدهایی که چندان بیراه هم نیست و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سیاسی – حتی از جناح اصولگرا – میتواند ترکیب سیاسی مجلس آینده را دچار تغییر کند.
اصلاحطلبان این روزها با تکیه بر تجربه شیرین اجماع و همگرایی به استقبال سال انتخابات آمدهاند. این در حالی است که جناح مقابل در شش و بش وحدت و همگرایی مانده است و آینده اصولگرایان در این زمینه چندان روشن هم نیست. اصلاحطلبان در حال حاضر با تکیه بر تجربه انتخابات 92، حتی از پذیرش ائتلاف و نزدیک شدن به چهرههای معتدل اصولگرا همچون علی لاریجانی نیز سخن میگویند. این روند نشان میدهد که تفکر اصلاحطلبانه آغوشی وسیعتر، دیدی بازتر و فضایی گستردهتر برای وحدت و همدلی ارائه میدهد و میتواند طیف گستردهتری از تفکرهای گوناگون را به خود جذب کند. سابقه رای و نوع نگاه اجتماعی نیز نشان از اقبال عمومی به جریان اصلاحات دارد و اصلاحطلبان میتوانند با تکیه بر این داشتهها از منادیان صلح و وحدت سیاسی اجتماعی در فضای کشور باشند.
در چنین شرایطی است که طیفهای دیگر نیز معادلات حضور خود در عرصه سیاسی را بر اساس حرکت اصلاحطلبان تعیین میکنند؛ برخی گروههای تندرو اصولگرا آینده خود را بر سر تقابل شدید با اصلاحطلبان شرط بستهاند و گروهی همچون حامیان محمود احمدینژاد – با سبقه حمایت اصولگرایان – به دنبال اعلام برائت جناح راست از ایشان تلاش میکنند افکار عمومی را درباره اتصال خود به اصلاحطلبان محک بزنند. آینده تقابل اصولگرایان و اصلاحطلبان را رقابتهای آتی دو جناح ریشهدار کشور در فضای سیاسی مشخص میکند، اما چیزی که در این میان واضح است، آن است که جریانهای بیریشه با تفکراتی بیهویت که تلاش دارند با اتصال خود به جناحهای ریشهدار خر خود را از پل بگذرانند و البته بعد از آن داعیه «چه کشکی؟ چه پشمی؟» بکنند، راه به جایی نخواهند برد. جامعه باید از مسیری که یک بار به اشتباه در آن افتاده است حذر کند و این جریانها را حتی اگر به هر لباس و رنگی در آیند، بشناسد. و این رسالتی است که بیش از همه بر عهده نخبگان سیاسی و اجتماعی جامعه خواهد بود.
مردم سالاری:تفاهم هستهای و آینده بازار ارز
«تفاهم هستهای و آینده بازار ارز»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مجید سلیمی بروجنی است که در آن میخوانید؛ امسال و در شامگاه سیزدهم فروردین ماه برای همه ایرانیان ثابت شد که سیزده همیشه نحس نیست. سیزدهم فروردین ماه 94 آغاز پایان عمر تندروی در داخل و خارج ایران است. با آغاز نگارش توافقنامه جامع ایران و غرب، تصویر ساختگی ایران در غرب از تهدید به فرصت تغییر خواهد کرد. بیانیه لوزان در میانمدت بر اقتصاد کشور تاثیر خواهد گذاشت. بخش مهمی از اثر روانی حل مناقشه هستهای را در یک سال و نیم گذشته دیدیم. در سایه مذاکرات تهران و 6 قدرت جهانی بار روانی تخلیه شد و شاهد کاهش نسبی قیمت دلار بودیم.
در سایه کاهش تدریجی تحریمها نیز اگر دولت موفق بشود نرخ ارز را تکنرخی کند میتوان امید داشت که ما موفق شویم نرخ بهره بانکی را با توجه به کاهش تورم ابتدا به محدوده 20 درصد و بعد به 18 درصد برسانیم. با ورود صدها میلیارد دلار منابع مالی به کشور، دولت روحانی باید با حساب و کتاب عمل کند. البته تم اقتصادی دولت نشان داده است که در اینجا رفتار دولت پیشین را تکرار نخواهد کرد و تمام دلارهای نفتی را به اقتصاد تزریق نمیکند؛ کاری که نتیجهای به جز تورم و بیکاری و افزایش شکاف طبقاتی و فساد گسترده نخواهد داشت.
تفاهم ایران و کشورهای 1+5 بر سر راه حل موضوعات هستهای موجب شد تا با شکلگیری جو روانی، بازارهای ارز، طلا، سکه و بورس دستخوش نوسانهایی شود. با شروع معاملات ارزی در بازار تهران در 15 فروردین ماه، اثر خبر مذکور موجب ریزش قیمتها در بازار ارز شد. ریزشی که در مجموع کمتر از حد انتظار بود، زیرا هر دلار آمریکا در لحظات ابتدایی معاملات به قیمت 3150 تومان دست به دست شد، اما دیری نپایید که جو حاصل از اخبار هستهای ایران عطش خود در بازار را از دست داد و در حدود ظهر شنبه به 3270 تومان رسید. نباید فراموش کنیم که در روز 11 فروردین که روز معاملههای جدی ارز بود، قیمت دلار به زیر 3200 تومان نیز رسیده بود. با این وجود تحلیلگران بازار بر این عقیدهاند که سیاستهای دولتی با جو روانی بازار همراستا نیست و این دوگانگی انتظار بازار برای ارزانی و در جا زدن قیمتها از سمتی کنترل میشود. به گفته فعالان بازار، دولت با روشهای نامحسوس مانع ریزش بیشتر قیمت دلار در بازار شد و دستهای نامرئی آن دیده میشد. با وجود همه این مسایل برخی کارشناسان اقتصادی هم با نظر دولت همراه هستند و معتقدند که با توجه به کاهش قیمت نفت، این منطقی نیست که اجازه داده شود، نرخ دلار از کانال 3200 تا 3300 تومان کاهش یابد و حتی نرخ دلار مبادلاتی نیز باید به نرخ بازار آزاد نزدیک شود و دولت این عدد را برای تک نرخ شدن ارز در نظر بگیرد. قیمت ارز طی سال 93 یکی از با ثباتترین قیمتها در اقتصاد ایران بوده است. از این رو مقایسه رشد نرخ ارز و سطح عمومی قیمتها نشان میدهد عملا با شکلگیری انتظارات، نرخ ارز به طور نسبی در سال گذشته کاهش یافته و ارزش پول ملی تقویت شده است. این موضوع نیز باعث شد در زمان تفاهم هستهای در لوزان سوئیس بازار ارز به سرعت و بدون نوسانات شدید به تعادل برسد. البته اگر فعالان اقتصادی هیچ اطلاعی از جزئیات و تحولات مذاکرات هستهای طی دوره 18 ماهه گذشته نداشتند و اعلام توافق برای آنها اطلاعات کاملا جدیدی بود که آنها را غافلگیر میکرد، حتما بازار ارز با تحولات شدیدتری مواجه میشد.
ولی شکلگیری انتظارات در مورد توافق از ماهها قبل موجب شد این انتظارات به تدریج خود را در قیمتهای بازار نشان دهد. البته نباید نقش سیاستگذاری پولی را در تضمین ثبات در کل اقتصاد نادیده گرفت. در این مدت اگرچه نرخهای بهره رسمی اغلب ثابت بودند؛ ولی کاهش نرخ تورم به تدریج باعث شد نرخهای بهره واقعی مثبت در بازار رایج شود. وجود ابزاری کم ریسک در سیستم مالی که حافظ قدرت خرید پساندازکنندگان باشد، باعث شد سفته بازی در دیگر بازارها به شدت کاهش یابد، سیاستگذار پولی در این دوره با تاکید بر نرخهای بهره بازاری و با در نظر گرفتن شرایط واقعی اقتصاد ایران، در مقابل فشارها برای کاهش نرخ بهره در سیستم بانکی مقاومت کرد و نتیجه این سیاست تثبیت اقتصاد برای یک دوره حداقل یکساله بود. پس از عادیسازی روابط در خارج، البته نوبت به عادیسازی سیاستها در اقتصاد خواهد رسید. یعنی محدودیتهای وارداتی برداشته خواهد شد، یکسانسازی نرخها در بازار ارز اجرا میشود و متناسب با کاهش تورم، نرخهای بهره در سیستم بانکی کاهش مییابد. هر یک از این موارد به نوبه خود باعث کاهش ارزش پول ملی میشود.
از یکسو برداشتن تحریمها باعث افزایش تقاضا برای کالاهای خارجی میشود و متعاقبا تقاضا برای ارز بالاتر خواهد رفت و فشار قیمتی ایجاد خواهد کرد. حتی اگر از جنبه دستوری نیز به بازار ارز توجه شود، قیمت در این بازار نیز باید افزایش یابد. تثبیت نرخ ارز در مقابل دیگر قیمتها باعث شده است ارزش پول ملی به طور واقعی تقویت شود. افزایش ارزش پول ملی که به واسطه تورمهای بالا در داخل و تعدیل محدود سطح نرخ ارز اتفاق افتاده، البته پدیده جدیدی نیست. از دو دهه قبل نرخ ارز واقعی کاهش یافته است و این فشار زیادی را بر تولیدکنندگان داخلی تحمیلمیکند و شاید یکی از ریشههای اصلی عدم موفقیت در تنوع بخشی به صادرات غیرنفتی را باید در این پدیده جستجو کرد.
لذا به نظر میرسد افزایش نرخ ارز داخلی به یک الزام در فضای اقتصاد کلان تبدیل شده است. در مجموع اثر مذاکرات هستهای ایران با گروه 1+5 به دلیل تدریجی بودن و شکلدهی انتظارات پیش از تفاهم سوئیس در بازار ارز درونی شده و خود را در قیمتها نشان داده بود. بنابراین همانطور که انتظار میرفت بازار ارز در اولین هفته پس از انتشار «بیانیه لوزان» با نوسانات محدودی مواجه شد و نرخهای جدید به سرعت در بازار تثبیت شد اما تحولات آتی که در راستای عادیسازی سیاستهای اقتصادی صورت خواهد گرفت، حتما فشارهایی برای افزایش نرخ در بازار ارز به همراه خواهد داشت.
اگر سیاستگذار حمایت از تولید داخلی را مدنظر قرار دهد، نباید از افزایش نرخ جلوگیری کند. از طرف دیگر اگر سیاستگذار به ثبات قیمتها حساس باشد از افزایش نرخ جلوگیری خواهد کرد. بنابراین به نظر میرسد روند نرخ ارز در ماههای آتی صعودی خواهد بود.
آرمان:هیلاری کلینتون و آینده آمریکا
«هیلاری کلینتون و آینده آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مهدی مطهرنیا است که در آن میخوانید؛درساختار قدرت ایالات متحده آمریکا شخصیت تعریف شده «دموکاب» یک کبوتر آبی یا یک باز قرمز است. اگر جمهوریخواهان رنگ قرمز و نماد باز را برگزیدهاند، دموکراتها رنگ آبی و نماد کبوتر را برای خود انتخاب کردهاند. باید گفت هیلاری کلینتون به عنوان یک دموکرات عملگرای تعریف شده در ساختار حزبی ایالات متحده آمریکا ترکیبی از بوش و اوباما محسوب میشود و این میتواند بازی هوشمند قدرت که در سال 2006 توسط جوزف نای و آرمیتاژ که پژوهشی در مفهوم قدرت هوشمند کردند را تئوریزه کرده و استمرار بخشد. از این جهت از نظر منطق استراتژیک کلینتون گزینه بسیار مناسبی در جهت ایجاد فضای مثبت در جهت ایجاد گامهای بعدی دکترین قدرت هوشمند آمریکاست.
از این جهت میتوانیم بگوییم که هیلاری کلینتون نه تنها در ساختارقدرت در حزب دموکرات بلکه در ساختار قدرت ایلاات متحده آمریکا حلقه اتصال دموکراتهای عملگرا و جمهوریخواهان واقعبین است. از این جهت است که حزب دموکرات با وجود ریسک در اعلام کاندیداتوری کاندیدای شکستخورده قبلی تاحدودی پذیرفته است اگر او بتواند از مسیر انتخابات درونحزبی بگذرد المانها و سیگنالهایی که همگی نشان دهنده امکان موفقیت کلینتون در این زمینه است بروز و ظهور پیدا میکند. از سوی دیگر جمهوریخواهان تاکنون نیروی زبده قابل عرضهای را در ایالات متحده آمریکا به نمایش نگذاشتهاند.
خانواده بوش تلاش دارد بوش سوم را در حوزه تحرکات وارد کند اما به نظر میرسد که هم اکنون با وضعیت فعلی و بافت موقعیتی کنونی بهرغم وجود چالشهای فراوان در برابر دموکراتها در حفظ دوره آینده کاخ سفید هنوز از منظر منطق کاندیداتوری و شخصیت برجسته هیلاری کلینتون وزن قابل قبولی را عرضه نکردهاند و این بدان معنی نیست که در آینده وی رقیب انتخاباتی قدری را دربرابر خود از جهت کنشگر مرکزی نداشته باشد ولی آنچه مشخص است در وضعیت کنونی، هیلاری کلینتون به عنوان یکی از مهرههای اساسی در ساختار قدرت در آمریکا در انتخابات آینده نقش پیدا خواهد کرد و به طور یقین یک رقیب جدی و دارای دامنه رأی بالاست. حال باید منتظر ماند و دید که چرخش آینده قدرت در آمریکا به نفع جمهوریخواهان است یا دموکراتها.
ایران:رؤیاهای عربستان؛ واقعیتهای یمن
«رؤیاهای عربستان؛ واقعیتهای یمن»عنوان سرمقاله روزنامه ایران به قلم سعید علیخانی است که در آن میخوانید؛روزنامه «الحیات» سالها پیش- 3 آگوست 2005- گفتوگوی منتشر نشدهای از رفیق حریری و خاطرات وی از ملک فهد پادشاه اسبق عربستان را منتشر کرده بود. حریری به ماجرای درگیری هوایی جنگندههای ایران و عربستان در خلال جنگ ایران و عراق اشاره کرده و در نقل خاطرات خود گفته بود که در ملاقات با ملک فهد- شاه اسبق عربستان- از شاه وقت عربستان میپرسد که چرا نمیخواهد این درگیری علنی شود وی پاسخ داده بود که «علنی شدن این اقدام، کار عاقلانهای نیست. ما نمیخواهیم با ایران درگیر یا دچار مشکل شویم.» فهد ادامه داده بود: «ایران؛ کشوری با چند هزار سال تاریخ است و ما عربها هم ملتی چند هزار سالهایم، ما حریف ایران نیستیم آنها هم قادر به حذف ما نیستند بنابراین؛ باید خویشتندار باشیم و مشکلاتمان را با گفتوگو حل کنیم.»
هرچند در صحت ادعای درگیری هوایی میان ایران و عربستان، تردید جدی وجود دارد اما مضمون کلی این سخن نشان میدهد که زمامداران پیشین عربستان با درک دقیق از توانایی ایران و مخاطرات ایجاد چالش با تهران، همواره، میکوشیدهاند تا به نوعی، تعادل و عقلانیت را چاشنی رفتار خود در منطقه کنند. این رویکرد، اما اکنون و در سایه روی کار آمدن زمامدارانی بیتجربه، رنگ باخته است. هرچند، سعودالفیصل وزیر خارجه عربستان- به عنوان بازماندهای از تبار پیشین مقامات واقع بین و تأثیرگذار سعودی- با اعلام اینکه «عربستان در یمن با ایران، نمیجنگد»، کوشید از پیامدهای بی تدبیریهای اخیر ریاض در قبال تهران را بکاهد، اما واقعیت آن است که رویکرد کنونی عربستان به ایران و یمن؛ از منطقی سست رنج میبرد.
از نگاه عربستان، ماجرای یمن تلاشی برای ایجاد توازن ژئوپلتیکی با ایران است. زمامداران سعودی بر این باورند که ریاض تا همین جا نیز دستاوردهایی داشته است. رسانههای وابسته به عربستان، برجستهترین این دستاوردها را شامل مواردی نظیر رفع کدورت میان مصر و ترکیه که بر سر دولت اخوانی مرسی رخ داده بود و اکنون به وحدت نظر در مسأله یمن رسیدهاند، رفع کدورت میان بحرین، امارات و عربستان با قطر و حضور هر چهار کشور در جبهه واحد یمن، کاستن از دخالتهای خارجی، تقویت وحدت عربی، ممانعت از تشدید افراطیگری و ممانعت از آنچه «دخالت ایران در امور داخلی کشورهای عربی» معرفی میکنند.
این تصور اشتباه وجود دارد که دستاوردهای ادعایی در زمینه ائتلاف عربی، تنها از طریق شعلهور کردن جنگی با نتایج غیر قابل پیشبینی، امکان تحقق و تقویت دارد. همزمان با تشدید جنگ روانی؛ اتکا به نکاتی سادهاندیشانهای مثل توان آتش جنگندههای ائتلاف علیه غیرنظامیان؛ موجب شده تا مسائل مهم و تأثیرگذار بر فرجام «بازی با آتش» سعودیها، مورد غفلت واقع شود. موضوع رفع کدورت میان قطر با امارات و بحرین و عربستان نیز موضوعی مرتبط با جریان «اخوانالمسلمین» و در چارچوب خیزشهای موسوم به «بهار عربی» بود؛ خیزشی که هرچند در مسیر خود دچار انحراف و فرازو نشیبهای شد و در نهایت هم ناکام ماند، اما ریشه اصلی این خیزش، در خاستگاه غیردموکراتیک دولتهای عربی بود و به همین دلیل؛ تا زمانی که برخی حکومتهای موروثی و الیگارشی منطقه، مشروعیت خویش را از طریق روندهای دموکراتیک و مشارکت سیاسی تقویت نکنند، نه فقط در معرض تهدید قیامهای مردمی باقی میمانند بلکه مقابله آنان با مطالبات آزادیخواهانه ملتهای خود یا منطقه در قالب عملیات نظامی مانند «سپر جزیره» یا «توفان قاطع»، ناخواسته، به تقویت مخالفان تندرو منجر خواهد شد. بنابراین؛ پیشفرض مسکوت ماندن موقتی ناآرامیهای مردمی از سویی و پایداری ائتلافهای فصلی حکومتها از سوی دیگر، منطبق یا واقعیت موجود نیست.
برجستهسازی اتهام توسعهطلبی ایران و ادعای دخالت تهران در برخی کشورهای منطقه و از جمله یمن نیز از توجیهاتی است که فعلاً سوخت اصلی ماشین جنگ رسانهای علیه مردم یمن قرار گرفته است؛
حال آن که هر ناظر بیطرفی میداند که سابقه حوثیهای یمن و مطالبات توأم با درگیری آنان از زمامداران دورههای مختلف این کشور، به دوره زمانی پیش از وقوع انقلاب اسلامی ایران باز میگردد و از سال 2004 تاکنون نیز دستکم 6 درگیری گسترده نظامی میان حوثیها با حاکمیت این کشور ثبت شده است که حداقل، در دو مورد آن، عربستان نیز دخالت کرده است. اوج مداخله ریاض نیز سال 2009 بود که عربستان به منازعات داخلی یمن ورود نظامی کرد و به هیچ دستاورد ملموسی هم نرسید.
به هرحال عربستان، اکنون رهبری ائتلافی را علیه حوثیهای یمن- و عملاً علیه مردم این کشور- برعهده دارد اما خوشبینانهترین برآورد کارشناسان نظامی، بیانگر آن است که تداوم عملیات هوایی علیه حوثیها، حداکثر، بیش از 6 ماه دوام نخواهد آورد. زیرا تداوم طولانی مدت این حملات، با چالشهای جدی همانند نیاز به هزینه هنگفت نظامی، تشدید گرایشهای قومی و قبیلهای، تبعات تحمیل تلفات سنگین به غیرنظامیان؛ تداوم هرج و مرج در یکی از استراتژیکترین مناطق جهان و تقویت شاخههای تندرویی چون القاعده «یمن»، مواجه خواهد شد. به این ترتیب، عربستان در معرض پیامدهای فاجعهآمیز نزاعی قرار میگیرد که نمیتوان چشمانداز روشنی برای آن متصور شد. این نکته، آنگاه حائز اهمیت میشود که به یادآوریم که هادی عبد ربه- گزینه مورد حمایت ائتلاف در یمن- خود؛ پرچمدار افراطیترین مطالبات قومی و قبیلهای در سرزمینی است که توازن و ثبات در آن، جز از طریق به رسمیت شناختن حقوق تمام طوایف امکانپذیر نخواهد بود. در این میان، اراده جمعی کشورهای منطقه، قادر است زمینه را برای استقرار اراده اکثریت مردم یمن مهیا سازد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد