ماجرای مرگ عصمت، مادر جوان سردشتی، دیروز در شبکه پیامهای تلفن همراه، دست به دست میچرخید. پیامی که حکایت از خارج کردن جنین و جا گذاشتن جفت آن در یک عمل و خارج کردن جفت و معده بیمار در جراحی دیگری داشت. هر چند که چنین ماجرایی برای خیلیها باورپذیر نبود اما پیگیریها نشان میدهد که این نوشته کوتاه یک پیام وایبری ساده نبوده و شهر سردشت حالا داغدار این مادر و فرزند است.
مادر سردشتی پیش از انتقال به بیمارستان ارومیه برای ادامه درمان، جانش را از دست میدهد و پدر خانواده به خاطر مرگ مادر و جنین ٩ ماههاش شکایت میکند. وقتی پزشکان بیمارستان «شهید مطهری» ارومیه، خبر مرگ همسرش را دادند، نمیدانست گریه کند، برود دادگاه و پیگیر شکایتش باشد یا اینکه مراسم ختم همسرش را برگزار کند. از ساعت ۴ صبح جمعه که پزشک بیمارستان، خبر مرگ «عصمت» را داد، سرگردان در محوطه بیمارستان پرسه زد، تلفن پشت تلفن بود که پاسخ میداد. نه جنازه همسرش را میدادند، نه میگفتند علت مرگش چیست. به او گفتند که اگر میخواهد شکایت کند، باید ۴ روز جسد در سردخانه بماند تا کارشناس پزشکی قانونی علت مرگ را بررسی کند. «صدیق» اما دلش نمیآید، جسد بلاتکلیف در بیمارستان رها شود.
همه ماجرا از چهارشنبهشب گذشته شروع شد، زمانی که عصمت، زن ٢٨ساله سردشتی، دلدرد عجیبی گرفت و همسرش، «صدیق» او را از روستای کانی زرد در ٣٠ کیلومتری سردشت به تنها بیمارستان این شهر، یعنی بیمارستان امام خمینی (ره)، برد.
«صدیق»، حرفهای روز قبل متخصص زنان یادش میآید، وقتی به او گفت تا ماه دیگر برای زایمان، وقت سزارین بگیرد. آنها آن شب را در بیمارستان گذراندند، درد عصمت شدید شد و سریع به اتاق عمل منتقلش کردند اما خبرهای خوبی در انتظار خانوادهاش نبود. جنین پسر در ٨ ماهگی مرده، از شکم مادر خارج شد.
«صدیق»، همسر این زن، ادامه ماجرا را روایت میکند: «همان شب پس از پایان عمل یکی از پزشکان از اتاق جراحی بیرون آمد و گفت که فرزندم مرده به دنیا آمده، وقتی تعجب مرا دید، گفت که این جنین سه هفته پیش در شکم مادر جان داده بود، این در حالی بود که چند روز قبلش، پزشک متخصص زنان که از همان ابتدای بارداری همسرم تحت نظرش بود، به ما گفت که جنین سالم است و مشکلی ندارد. حتی سونوگرافی هم گرفته بودند و اعلام کردند جنین سالم است.»
عصمت، سومین فرزندش را باردار بود، حالا ولی هیچوقت دیگر دختر ۶ ساله و پسر ١٣ سالهاش را نمیبیند. صدیق میگوید: «وقتی عصمت را به آی.سی.یو منتقل کردند، اول حال خوبی داشت اما هر چه میگذشت، حالش بدتر میشد، آنقدر که دیگر به جایی رسید که نتوانست نفس بکشد. هر چه به پرستار بخش گفتم که به داد بیمار برسد، هیچ کاری نکرد، حتی گفت که بیمار دارد به هوش میآید، نیمساعت به همین شکل گذشت، زبان و صورتش سفید شد و حالش بدتر میشد، من سراغ پرستار رفتم و سرش داد زدم و دعوایمان شد تا آخرِ سر، راضی شد با پزشک تماس بگیرد، آنها هم آمدند و سریع او را به اتاق عمل برگرداندند. همسرم ۶ ساعت در اتاق عمل بود.»
عصمت در همان اتاق عمل جانش را از دست داد اما پزشکان بیمارستان هیچ اطلاعی به خانوادهاش ندادند و تصمیم گرفتند بیمار را به بیمارستان «شهید مطهری» ارومیه منتقل کنند. آنها حتی اجازه ندادند همسر عصمت، او را ببیند.
«هر چه پیگیر حال همسرم میشدم، کسی جواب نمیداد، حتی به ما گفتند که میخواهیم با هلیکوپتر هلالاحمر، به بیمارستان مطهری ارومیه منتقلش کنیم. آنها نگذاشتند همسرم را ببینم، زمانی که خواستند سوار هلیکوپتر شوند، برای لحظهای دستم را روی پا و دستش گذاشتم که کاملا سرد و بیحرکت بود. در ارومیه هم سریع به اتاق عمل منتقل شد، همان جا به من گفتند که همسرم فوت کرده. یکی از مسئولان به من گفت که عصمت در همان بیمارستان سردشت، جانش را از دست داده و جنازه او به اینجا منتقل شده.»
حالا خیلی از سردشتیها در جریان ماجرای مرگ این مادر و جنینش قرار گرفتهاند؛ پیام وایبری هم دست به دست میچرخد و اتفاقی که برای این زن افتاده را روایت میکند. حتی شایع شده که پس از خارج کردن جنین، جفتش بیرون نیامده، به همین خاطر مادر خونریزی شدیدی میکند، بار دوم که تحت عمل جراحی قرار میگیرد، همراه با جفت معده او را هم خارج کردهاند و شدت خونریزی منجر به کما رفتن و مرگ این مادر میشود.
«جعفر» یکی از شهروندان سردشتی است، او هم مثل خیلی از همشهریهایش، ماجرا را میداند. او میگوید: «بیمارستان امام خمینی (ره) سردشت، ۵ کیلومتر از شهر فاصله دارد، این تنها بیمارستانی است که تمام شهروندان سردشتی و اهالی روستاهای اطراف، در صورت نیاز باید به آنجا بروند، قبلا این بیمارستان داخل شهر بود اما تبدیل به شبکه بهداشت شد و آن را به خارج شهر منتقل کردند، حالا مردم باید هزینه زیادی بدهند تا این مسیر را طی کنند و به آن بیمارستان بروند.»
وی اضافه میکند: «پس از این اتفاق، رئیس شبکه بهداشت سردشت گفته که این زن، بیماری دیابت داشته اما از پزشکان پنهان کرده است.»
اظهارات رئیس شبکه بهداشت سردشت در شرایطی است که همسر «عصمت» به هیچوجه در جریان بیماری او نبوده و چنین چیزی را تأیید نمیکند: «حتی اگر همسرم بیماری داشت، باید از او آزمایش گرفته میشد و بعد جراحیاش میکردند، قبل از این هم او یک بار دیگر زایمان سزارین داشت و مشکلی برایش پیش نیامده بود، تا به حال هم هیچ پزشکی نگفته که دیابت دارد، حتی پزشک متخصص زنان که تحت نظرش بود.»
صدیق براساس شنیدههایش از پزشکان میگوید: «احتمالا مرگ به خاطر خونریزی داخلی بوده اما هنوز نمیدانم در اتاق عمل چه اتفاقی افتاده.»
او اصلا در جریان باقی ماندن جفت در شکم مادر و خارج کردن معده نیست: «هر چه میپرسم کسی به ما نمیگوید که مشکل همسرم چه بوده.»
صدیق، همان موقع در سردشت، میرود دادگاه و از کادر بیمارستان به خاطر بیتوجهی به شرایط بد همسرش که منجر به مرگش شده، شکایت میکند. نیروی انتظامی هم میرود و آنها اعلام میکنند که باید کارشناس پزشکی قانونی علت مرگ را بررسی و نتیجه را به آنها اعلام کند.
مرگ فرزند و همسر «صدیق» در کمتر از دو شبانهروز رخ میدهد و پیگیریها برای ارتباط با مسئولان بیمارستان امام خمینی (ره) سردشت بینتیجه مانده است. (شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
كی می خوادپاسخگوباشه؟؟؟؟؟؟
متاسفانه هر وقت به مطب اكثر پزشكان مراجع میكنیم آدم احساس میكنه برای معامله به بنگاه وارد شده تا مطب .... متخصصان محترم بیشتر به فكر درآمدزائی هستند تا درمان مریضان، خیلی دوست دارم به بیمارستانی برای مداوا یا عمل مراجعه كنید و راضی از آن بیمارستان بیرون بیائید. پدر بنده دیالیز میكنه برای مشكلی كه بر اثر اشتباه دكتر معالج ایشان در تجویز دارو برایش به وجود آمد در بیمارستان بستری شد در آن بیمارستان خراب شده پرستاران بدون توجه به فیستول شریانی كه در دست پدرم جهت دیالیز وجود داشت در بخش آی سی یو اقدام به بستن دستهای پدرم كردند و فیستول ایشان به دلیل لخته شدن خون از كار افتاد و مجبور شدیم تا ایشان را به اتاق عمل ببریم برای نصب كاتتر در كشاله ران ..... خلاصه پس از سپری شدن حدود چهل روز هنوز درگیر مشكلات و عملهای پس از آن بستری شدن در آن بیمارستانیم.....
واقعا متاسفم برای بعضی از افراد جامعه پزشكی و تیمهای پزشكی مستقر در برخی بیمارستانها
همسر این خانم تا آخر خط باید بره تا همه چی روشن بشه
شماخودتان راجای اون خانواده واون همسربگذارید،چه حسی بهتان دست میده روزانه چندتاازاین اتفاقات در بیمارستان های كشوررخ میده چه تعداداز بچه هایی كه می تونن یك زندگی سالم روپشت سربزارن معلول میشن یا می میرند.
آقاوخانمی كه نظرمنفی میدی شایداین اتفاق یه روزبرای خودت بیافته........................