به گزارش جام جم آنلاین صرفنظر از اصل و نسب آدام گدن، علامت های سوال و تعجب در زندگی سخنگوی ]ظاهرا[ کشته شده القاعده فراوان است؛ فردی که با وجود قابلیت های هوشی و هنری قابل توجه، یکباره و در همان اوان جوانی مزرعه 40 هکتاری پدری را در کالیفرنیا ترک کرد و سر از مخفیگاه های القاعده در مرزهای افغانستان و پاکستان در آورد.
بنا به گزارش های متعدد، آدام گدن سخنگوی آمریکایی القاعده مانند خود تشکیلات القاعده سرشار از تناقضات ماهوی است.
آدام گدن در سال 1978 به دنیا آمد. نام فامیلی خانواده اش در ابتدا پیرلمان بود و بعدها به گدن تغییر کرد. «ویل»، پدر آدام گدن نوازنده ساز و دوستدار موسیقی راک بود. پدر بزرگ آدام یک پزشک یهودی بود.
ویل پیرلمان پدر آدام از یهودیت خارج و مسیحی شد. او همچنین فامیلی خانواده را به گدن تغییر داد و سپس در مزرعه 40 هکتاری خود در کالیفرنیا مشغول دامپروری و کشاورزی شد.
نزدیکان آدام گفته اند که او شدیدا به موسیقی راک علاقه داشت و موهایش دائما بلند بود.
سال 1995 و حدود 17 سالگی ادام گدن در حاشیه ای که در پایگاه اینترنتی دانشگاه جنوب کالیفرنیا نوشت اعلام کرد که مسلمان شده است و موسیقی راک را نیز شیطانی می داند.
گفته می شود که او در همان سال کالیفرنیا را به مقصد کراچی پاکستان ترک کرد.
جوان کم سن وسال آمریکایی بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001 با خانواده اش تماس گرفت و به آنان خبر داد که با دختری از پناهندگان افغانستانی در پاکستان ازدواج کرده است.
سه سال بعد در سال 2004 «جان اشکرافت» دادستان کل آمریکا و رابرت مولر مدیر وقت دفتر تحقیقات فدرال (اف بی آی) گفت که گدن یکی از هفت عضو ارشد القاعده است که برای عملیات های تروریستی پایان سال در آمریکا برنامه ریزی می کنند.
گدن که حالا 36 سال داشت در اکتبر 2004 در ویدیویی 75 دقیقه ای که یکی از شبکه های آمریکایی آن را پخش کرد ظاهر شد و خود را «عزام آمریکایی» (اشاره به عبدالله عزام یکی از بنیانگذاران القاعده و از نزدیکان اسامه بن لادن) نامید. در این ویدیو نیز گدن تهدید به انجام عملیات تروریستی کرد هر چند چنین اتفاقی نیفتاد.
در سال 2006 عزام آمریکایی بدون نقاب در ویدیوهای انتشاری ایمن الظواهری مرد شماره دو القاعده ظاهر شد.
در سال 2011 و با مرگ یا کشته شدن اسامه بن لادن، گدن نقش رهبری القاعده را در عملیات انتقال قدرت داخل تشکیلات بر عهده داشت.
خبر کشته شدن گدن در سال 2015 مانند زندگی او بهانه ای برای ورود به هزارتوی القاعده و تشکیلاتی تروریستی است که با وجود نبرد غرب به رهبری آمریکا با آن و ادعای تخاصم رو در رو با این سازمان، کارکرد ها و فواید آن نیز برای غرب انکارناپذیر است و دیگر کسی نیست که نداند القاعده تا چه حد توانسته است به دولت های غربی به ویژه آمریکا برای پیشبرد اهداف و پیاده کردن برنامه هایی مانند اشغال سرزمینی سایر کشورها به بهانه تهدید تروریسم کمک کند.
شاید به همین دلیل است که گاهی نخبگان آمریکایی کوتاهی و کاهلی ارادی یا غیرارادی دولت خود را بر نمی تابند و مسلسل وار سوالاتی را مطرح می کنند که پاسخ آنها می تواند کلیدی برای معماهای چند دهه ای بین المللی باشد.
همین دیروز فرید زکریا تحلیل گر آمریکایی مسائل بین الملل و مجری برنامه GPS از شبکه سی ان ان انتقاد همراه با سوال خود درباره القاعده و موضوع تقابل با تروریسم را متوجه مسئولان آمریکایی کرد و پرسید: آیا آمریکا می داند در سوریه چه می گذرد؟ آیا از وضعیت ارتش عراق در مقابله با تروریسم باخبریم؟ آیا (مقام های امنیتی) هشدارهای زودهنگام درباره القاعده را درنیافته اند؟ اینها شکست های اطلاعاتی بزرگی است که مرا نگران می کند.
اما این نگاه زکریا به فعالیت های دستگاه های اطلاعاتی آمریکا (شکست اطلاعاتی) را برخی دیگر از ناظران تحولات امنیتی قبول ندارند و بر این باورند که در کلیتی بزرگتر و نگاه راهبردی به منافع ملی آمریکا نباید تشکیلاتی مانند القاعده را جدای از سیستم اطلاعاتی امریکا دید. به عبارت دیگر، القاعده نیز در راستای تامین منافع ملی ایالات متحده گام بر می دارد حتی اگر نام آن دشمن آمریکا باشد و در دکترین امنیتی آن کشور «تهدید شماره یک» به شمار آید.
اگر القاعده به عنوان ساختاری عقیدتی و ایدئولوژیک در نظر گرفته شود، تناقضات شخصیتی امثال آدام گدن در قامت اعضای ارشد این دستگاه باوری، لاینحل باقی می ماند اما اگر القاعده و خواهرخوانده های آن، سازه هایی برای تحقق پروژه های امنیتی دیگر بازیگران قدرت شوند و ظاهر ایدئولوژیک آنها، تنها دستاویزی برای مداخله به سود دولت یا دولت های مورد تهدید باشد، قواعد بازی قابل هضم می شود.
بی توجهی دولت امریکا به اعترافات متهمان یازده سپتامبر درباره دست داشتن شاهزاده های سعودی در تامین مالی القاعده به تنهایی یکی از سوال برانگیزترین ابهامات درباره پشت پرده تشکیلات القاعده و رابطه آن با برخی دستگاه های اطلاعاتی غربی است.
چگونه ممکن است دولت آمریکا با وجود علم به نقش سعودی ها در حمایت از جریان های تکفیری ( با فرض دشمنی جریان تکفیر با آمریکا) تا این حد منفعلانه و متسامح در برابر عربستان ظاهر شود؟
گزارش رسانه های آمریکایی تصریح می کنند که در جریان حادثه 11 سپتامبر 2001 از مجموع 19 مجری عملیات 15 تن عربستانی بوده اند.
دو سال پیش، فرید زکریا در یادداشتی تحت عنوان «این آل سعود دیوانه» که در نشریه تایم منتشر شد، نوشت: اگر پاداشی برای غیرمسؤولانهترین سیاست خارجی وجود داشت حتما به عربستان سعودی اهدا میشد. این کشور بیشترین مسؤولیت را در خیزش رادیکالیسم اسلامی و نظامیگری در جهان داشته است. در چهار دهه گذشته، ثروت نفتی هنگفت مالی این کشور برای تضمین صادرات نسخهای افراطی، نابردبار و خشن از اسلام استفاده شد؛ نسخه ای که توسط روحانیون وهابی تبلیغ میشود.
وی افزود: به هر کجا که در جهان بروید – از آلمان گرفته تا اندونزی – متوجه مراکزی اسلامی میشوید که توسط عربستان سعودی تأمین مالی میشوند و به اشاعه نفرت و نابردباری میپردازند. در سال 2007، استوارت لوی، یکی از مقامات وقت وزارت خزانهداری، به شبکه خبری ایبیسی اعلام کرد: اگر میتوانستم تهیه پول از یک کشور را قطع کنم این کشور یقینا عربستان سعوی میبود.
سوال کلیدی پیرامون نسبت آمریکا و عربستان سعودی با القاعده این است که چگونه القاعده می تواند تهدید شماره یک آمریکا باشد و در همین حال، شاهزاده های سعودی به عنوان بهترین همپیمانان آمریکا در منطقه از این سازمان حمایت کنند بدون اینکه واشنگتن واکنش خاصی درباره حمایت سعودی ها از القاعده نشان دهد؟
جام جم آنلاین- جواد ارشادی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد