گرچه این خیالینگاریها در دورههای مختلف متناسب با تخیلات افراد هنرمند به تصویر درآمده، اما درباره شمایل حضرت رسول(ص) باید ساده باشد، زیرا ایشان چهرهای اسطورهای دارد و مخاطب نباید بنا بر آنچه در اثر میبیند، تصوری خاص درباره چهره حضرت ختمی مرتبت به دست آورد.
شمایلنگاریهای سیمای حضرت رسول(ص) معمولا به دو صورت است؛ نخست تصاویری که چهره پیامبر را با نقاب نشان میدهند و دوم آثاری که چهره ایشان را با اجزای صورت به تصویر میکشند.
کسانی که سیمای پیامبر را به شکل کامل به تصویر کشیدهاند، معمولا کوشیدهاند بهترین وجه را نشان دهند. ولی جالب است که معیارهای آنان در دورههای مختلف متفاوت بوده است. برای نمونه در دوره تیموری، تصویر گران چهره پیامبر را با مختصات نژاد زرد نقش میبستهاند. در دوره صفویه نیز معمولا چهرهای شبیه ترکان به تصویر کشیده میشده است. در مکتب شیراز و هرات وضع چهرهها تا حدی متفاوت شده و قابل قبولتر هستند، ولی با وجود تمام این تطورها، بهتر آن است که سیمای پیامبر در آثار هنری با نقاب ترسیم شود. در هر صورت این گونه چهرهسازیها پهلو به اسطوره میزند و بهتر است وجوه آن مشخص نباشد تا مخاطب گمان نبرد تصویرگر چهره شخص خاصی را نشان داده است.
معراج؛ مجال نگارگران برای تصویرگری پیامبر
یکی از بهترین وضعهایی که طی آن میتوان ابعادی از شخصیت یا زندگی حضرت رسول را نشان داد به تصویر کشیدن حوادث زندگی ایشان است. در این میان مهمترین گزینه، معراج پیامبر گرامی است. هنرمندان در سدههای مختلف معراج را به تصویر کشیدهاند. در معراجنگاریها، معمولا یک اسب نمادین وجود دارد که دست و پای آن مانند سُم آهو است ولی صورت آدمیگونه دارد. دُم آن را نیز به دو صورت تصویر کردهاند؛ برخی برای آن دمی از طاووس گذاشتهاند و برخی دیگر که طرفداران قدرت هستند، دم شیر.
مسلم آن که این اسب، یعنی بُراق، براساس احادیث یک نماد است و نه اسبی واقعی.
در همین معراجنگاریها، برخی چهره پیامبر را با استفاده از تمام اجزای صورت نشان دادهاند و برخی به هالههای متفاوت اکتفا کردهاند. وجه مشترک این تصاویر، ترکیب قرار گرفتن پیامبر بر اسب است که چهره مبارک ایشان به صورت نیمرخ همراه با هالهای نورانی نگاه رو به جلو دارد.وضع معراج پیامبر در قرآن شرح داده شده و نگارگران معمولا کوشیدهاند با استفاده از قرآن و احادیث این وضع را به تصویر کشند.
هنر اسلامی، هنری آسمانی است. ما انسانهایی زمینی هستیم که روحمان رو به تعالی و افلاک دارد. این سیره افلاکی باید در لباس، تن و طرح کلی پیامبر اسلام به بهترین شکل نشان داده شود، پس هنرمندان باید با این متون دینی آشنایی دقیق و فراوانی داشته باشند. لزوم مطالعات بسیار و توجه به نکات ظریف فراوانی که در این باره وجود دارد، همگی دست به دست یکدیگر دادهاند تا کمتر نگارگری برای به تصویر کشیدن معراج اقدام کند، حتی اگر علاقه زیادی برای انجام این کار داشته باشد، زیرا آنها خوب میدانند هنر نگارگری آسمانی است. برخی از این نگارگران حتی برای دست بردن به رنگ و قلم، وضو میگیرند گویی مشغول عبادتند.
هالههای نور خورشیدی و آتشی
ابتدای کلام از تصویرگریهایی سخن گفتیم که چهره پیامبر را همراه هالهای از نور میکشیدند. پیش از هر مسالهای باید به این نکته اشاره کنم که هاله نور برخلاف آنچه دیگران میگویند، ریشه در مسیحیت ندارد. زیرا حضرت مسیح در زمان اشکانیان به دنیا آمده است. گرچه ما امروز تحت تأثیر برخی مسائل، سالهای میلادی را به شماره میآوریم ولی تاریخ خورشیدی قدمتی چند هزار ساله دارد و هاله نور در آثار برجا مانده از آن زمان دیده میشود.
هاله نور برای چهره رسول اکرم(ص) گاه به صورت خورشیدی یا دایرهای است و گاه شبیه سرو یا شعله آتش. (که در پایین پهن است و در بالا نوک تیز) هر دو صورت، ریشههای قرآنی دارند. هاله دایرهای به خورشید و قسمهایی که از آن در قرآن یاده شده و هاله سروی، به ماجرای حضرت موسی(ع) در کوه طور و سخن گفتن او با درخت اشاره دارد.
اینجاست که باید دوباره بر آسمانی بودن هنر اسلامی- ایرانی تاکید کنیم، زیرا اجزای آن تفکر خدایی و وحدانی دارد. نگارگران از طبیعت گریزانند و به بیمانندی روی آوردهاند و همین بیمانندی، آنان را به اوج و صدر سوق میدهد. سیمای حضرت رسول(ص) نیز در نگارگریها در اوج بیمانندی به تصویر کشیده شده است. البته این مساله را در تصویرگری دیگر پیامبران نیز میتوان جست، زیرا معتقدیم تمام پیامبران از طرف خداوند بوده و با هدفی یگانه وظیفه هدایت ابناء بشر را به سوی حقتعالی داشتهاند.
دکتر محمدمهدی هراتی / استاد دانشگاه و نگارگر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد