عاشق 18ساله، معشوقه 13 ساله خود را با چاقو زد و بعد خودکشی کرد
جوان 18 سالهای پس از یک سلسله ماجرای عاشقانه به قصد قتل دختر دلخواه خود از دیوار منزل بالا رفت و با کاردی که همراه داشت چند ضربه مهلک به سینه و بازوی معشوقه وارد کرد سپس خود را از بالای ساختمان که 30 متر ارتفاع دارد به خیابان پرتاب کرد و درگذشت.
ساعت 6 و 30 دقیقه بعدازظهر جوان 18 سالهای به نام جابر معروف به جاوید ساکن خیابان نظامآباد که از مدتها قبل به دختری به نام سکینه که در مجاورت منزلشان سکونت دارد علاقه پیدا کرده بود و هنگام خواستگاری از اولیای دختر جواب رد شنیده بود به قصد گرفتن انتقام از دیوار خانه او بالا رفت و وارد راهپلهها شد. در این لحظه سکینه در اتاق فوقانی ساختمان مشغول شستن رخت بود.
جابر بسرعت پلهها را یکی پس از دیگری طی کرد، لکن در طبقه دوم ساختمان با مادر سکینه مواجه شد. بانو فاطمه، مادر سکینه وقتی جوان را در حال اضطراب دید به تصور اینکه دزدی وارد خانه شده شروع به داد و فریاد کرد. اما جابر که از فرط عصبانیت عرق میریخت بدون توجه به داد و فریاد فاطمه با شتاب پلهها را طی کرد و به بالای ساختمان رسید، فاطمه هم او را تعقیب کرد.
در این لحظه که جابر آخرین پله ساختمان را طی کرده بود بیدرنگ کارد بزرگی را که در زیر لباس خود پنهان داشت بیرون آورد و خود را به سکینه رساند. سکینه که از دیدن کارد بشدت متوحش شده و خطر را احساس کرده بود آماده دفاع شد اما جابر که تمام نیروی خود را برای وارد کردن زخم به سکینه جمع کرده بود چند ضربه پیدرپی به سینه و بازوی او وارد کرد.
در تمام این مدت که مجموعا بیش از چند دقیقه طول نکشید سکینه نیز به دفاع از خود پرداخته بود و اگر دفاع به موقع نبود بعید نبود که ضربات کارد موجب مرگش شود. به هر حال صدای شیون سکینه در ساختمان پیچید، جابر که وضع را چنین دید بلافاصله خود را به بالکن منزل رساند و ابتدا کارد را به داخل خرابهای که در آن حوالی بود پرت کرد سپس خود را روی آسفالت خیابان که قریب 30 متر ارتفاع داشت، پرت کرد. او بر اثر شدت اصابت با سطح زمین دیگر از جای خود بلند نشد.
عابران خیابان و کسبه اطراف که متوجه حادثه شده و دور جسد نیمهجان جابر جمع شده بودند بیدرنگ او و سکینه را که از شدت درد همچنان فریاد میزد به بیمارستان سینا بردند.
جابر به علت شدت ضربه وارده و خونریزی زیاد قبل از رسیدن به بیمارستان درگذشت. لکن سکینه در اتاق شماره 5 بیمارستان بستری شد.پس از انتقال سکینه به بیمارستان بلافاصله او را به اتاق عمل بردند. جنازه جابر برای معاینه و صدور جواز دفن به اداره پزشکی قانونی منتقل و در سردخانه نگهداری شد. در بازرسی بدنی از لباس جابر، علاوه بر کاردی که او با آن سکینه را مجروح کرده بود، چاقوی ضامندار دیگری به اضافه یک تیغ به دست آمد. همچنین نامهای در جیب جابر پیدا شد که علت اقدام خود را در آن ذکر کرده بود.
جابر در این نامه نوشته بود: من و سکینه یکدیگر را دوست داشتیم، سال گذشته او را از پدر و مادرش خواستگاری کردم ولی آنها به علت اینکه من بیکار بودم سکینه را به من ندادند، آنها نمیدانستند که ممکن است با ازدواج با سکینه نیروی عشق او مرا وادار به کار کردن نماید. امروز سکینه را روی بالکن منزلش در حالی که با مردی که در خیابان بود، میخندید، دیدم از این کارش سخت ناراحت شدم و رفتم که انتقامم را بگیرم و گرفتم.
فاطمه ـ مادر سکینه ـ در حالی که چادرنماز برسرداشت و از فرط ناراحتی بشدت میلرزید به خبرنگار ما گفت: ساعت حدود 6 و 30 دقیقه بود که من مشغول پختن غذا بودم، ناگهان صدای افتادن جسمی به داخل حیاط مرا به خود آورد. وقتی از پنجره آشپزخانه به بیرون نگاه کردم دیدم ناشناسی درحالی که سخت منقلب بود بسرعت از پلهها بالا رفت، من با دیدن وضع او حال طبیعی خود را از دست دادم و دنبال او شروع به داد و بیداد کردم، اما وقتی آخرین پله را طی کردم با منظرهای روبهرو شدم که نزدیک بود جا به جا سکته کنم، سکینه در خون خود میغلتید و ناشناس در حالی که کارد خونآلود را در دست داشت بالای سرش ایستاده بود، او وقتی مرا دید خود را به لبه دیوار رساند و ابتدا کارد را به خرابه مجاور منزل انداخت سپس خود را به زمین پرتاب کرد. سکینه از درد ناله میکرد، من هم حال خودم را نمیفهمیدم، بالاخره سکینه را درون تاکسی انداختیم و به بیمارستان بردیم که هنوز هم در آنجا بستری است.
اصغر آقا، پدر سکینه گفت: من ساعت 4 و 30 دقیقه بعدازظهر برای انجام کاری از منزل خارج شدم و به مغازه یکی از دوستانم رفتم، حدود ساعت 7 ناگهان پسر کوچکم هراسان نزد من آمده و به طور بریده بریده گفت: بابا سکینه را کشتند. من از شنیدن این حرف بشدت ناراحت شدم طوری که به لکنت افتادم، درحالی که در دلم توفانی برپا شده بود دوان دوان به منزل آمدم و موضوع را جویا شدم، معلوم شد جابر همان جوان همسایه دخترم را چاقو زده و خودش را هم از طبقه سوم خانهام به پایین پرت کرده است.
پدر سکینه اضافه کرد: سال گذشته پدر جابر برای خواستگاری دخترم نزد من آمد، ولی چون دخترم بیش از 13 سال نداشت و جابر هم به سن قانونی نرسیده بود و علاوه بر آن جوانی نبود که بتواند تشکیل خانواده بدهد با درخواست پدرش مخالفت کردم، و از همه اینها گذشته جابر شغل معینی هم نداشت.
ساعت 23 شب یعنی همان وقتی که پدر و مادر سکینه پس از دادن توضیحات از کلانتری به منزل بازمیگشتند عدهای از دوستان جابر مقابل منزل سکینه آمده بودند و قصد داشتند به منزل دختر حمله کنند و به خانواده او زخم بزنند. از این رو به دستور رئیس کلانتری 13 بلافاصله چند مامور به منظور حفظ نظم جلوی منزل سکینه فرستاده شد. ماموران با تهدید جوانان را متفرق کردند و برای جلوگیری از خطرات احتمالی تا صبح در آن حوالی مراقب بودند.
تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اخه پسر 18 ساله رو چی به زن گرفتن . ما كه 34سال داریم تا حالا جرات نداشتیم عاشق بشیم . اونم بایك دختر 13ساله