در میان مشاغل مختلف برخی بیش از سایرین تکرار شده و مخاطبان نمونههای مختلفی از آن را در ذهن خویش جا دادهاند. اما برخی دیگر همچنان بکر مانده و کمتر نویسنده و کارگردانی به سراغ آن رفته است. در میان مجموعههای تلویزیونی شبکههای مختلف کشورمان گهگاه به نمونههایی از این دست برمی خوریم که آسمان من ساخته محمدرضا آهنج تازه ترین نمونه آن به حساب میآید.
این مجموعه تلویزیونی که نخستین مجموعه تولید شده در شبکه افق محسوب میشود، سراغ صنعت هواپیمایی کشور رفته و بخش امنیت پرواز را محور داستانهای خویش قرار داده است. هومان فاضل به عنوان نویسنده فیلمنامه آسمان من، سراغ یکی از مشاغل سخت و پراسترس صنعت هوایی کشور رفته و کادر امنیت پرواز را محور داستانهای خویش قرار داده است.
پس از پیروزی انقلاب و در روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی برخی از اعضای گروهک منافقین با توجه به تدابیر امنیتی نسبتا اندک در فرودگاهها اقدام به ربودن هواپیما کردند تا از این طریق به نظام جمهوری اسلامی ضربه وارد کنند. به همین خاطر هم به دستور امام خمینی(ره)، سپاه پاسداران مامور تشکیل گروه امنیت پرواز شد که در انجام وظایف محوله نیز بسیار موفق نشان دادند.
فاضل در نگارش فیلمنامه که هر قسمت آن داستانی مجزا دارد از قصههای واقعی بهره گرفته و آن را اندکی با تخیل خویش ترکیب کرده است. موضوعی که به یکی از ارکان موفقیت آسمان من در مواجهه با مخاطبان تبدیل شده و فرم جذابتری بدان بخشیده است.
در قسمتهای ابتدایی مخاطب با التهابهای سیاسی اواخر دهه 50 و تحرکات گروهک منافقین آشنا شده و سپس شاهد ربودن یک هواپیمای پر از مسافر توسط آنها به مقصد فرانسه میشود.
فاضل در این قصه چند اپیزودی بخوبی شخصیتهایش را برای مخاطب تعریف و هویتشان را آشکار کرده و پس از آن وارد بخش پرهیجان داستان میشود. چهار رباینده هواپیما تیپ-شخصیتهایی هستند که مدام از آرمانهای سازمان منافقین گفته و به نوعی مسخ در این آرمانهای پوشالی هستند. در این بین طوفان ضد قهرمانی است که به این شعارها بدبین شده و در این راه نامزدش را هم از دست داده است.
ناسازگاریهای وی با سه نفر دیگر نقشی کلیدی در ایجاد تنشهای داخل هواپیما داشته که لایههای دیگری به این شخصیت اضافه میکند. برای مثال میتوان به رابطه عاطفی او با دختربچه مسافر و ماکت کوچک هواپیمای او اشاره کرد که در آخر پیش طوفان باقی میماند. ظرافتهای زیادی در این اپیزود چه به لحاظ شخصیت پردازی و چه به لحاظ گسترش داستان به چشم میخورد که برای مخاطب تلویزیونی جذاب به نظر میرسد.
فاضل با توجه به همین امر قصه طوفان را پس از گذشت 28 سال به تصویر کشیده و مخاطبان خود را با پایان غمانگیز زندگی او روبهرو میکند. تلخی فرجام کار این شخصیت هنگامی بیشتر میشود که میبینیم تلاشهای نادر خسروی برای طوفان نادم و پشیمان به سرانجام نرسیده و هواپیمای ماکت به جا مانده نیز زیر دست و پای مردم گروگان گرفته شده توسط طوفان له میشود.
محور داستانهای مربوط به زمان حال سه شخصیت به نامهای حاج صادق برهانی، رحمت مرتضوی و امین کاظمی هستند که نادر خسروی به عنوان سرگروه تیم عملیات پرواز آنها را همراهی میکند. سه شخصیت کار شده و با هویت که هریک علاوه بر حفاظت فیزیکی از هواپیما و مسافرانش یک زندگی خانوادگی هم دارند.
نویسنده توانسته میان بخش مربوط به خانوادهها و بخش حادثه محور کار، تعادل دلنشینی برقرار کرده و مخاطبان را نیز وارد زندگی خصوصی آنها کند: حاج صادق باتجربه که همسری فداکار و صبور در خانه دارد و با مشکلات عدیده مربوط به برادرش و کسب و کار تجاری وی روبروست. رحمت که پسرش دانشجوی سینماست و قصد ازدواج با دختر حاج صادق را دارد و بیش از دو نفر دیگر درونگراست. امین هم همسری پزشک و پسری خردسال دارد که پسر همیشه از کمبود وقت پدر برای او دلخور و ناراضی است.
در حقیقت نویسنده با این کار این سه نفر که به شوخی به سه تفنگدار معروفند را هرچه بیشتر به جنس مردم عادی جامعه نزدیک کرده که تنها شغلشان خاص و ویژه به نظر میرسد. همه آنها مشکلات شخصی خودشان را داشته و به واسطه ساعتهای طولانی کار و پروازهای نسبتا پرتعداد اغلب وقت چندانی برای حضور در کنار فرزندانشان ندارند.
در این میان نادر خسروی را میتوان قهرمان مجموعه تلویزیونی آسمان من به حساب آورد که سابقهای طولانی در این شغل داشته و آموزش نیروهای تازهوارد را هم برعهده دارد. شخصیتی پیچیده و چند لایه که از یک سو دل در گرو روزهای دفاع مقدس و همرزمانش همچون شهید باکری داشته و از سوی دیگر هم دل نگرانیهایی برای آموزش نیروهای زیردست خود دارد. مشکلات مربوط به شیمیایی شدن نادر در دفاع مقدس نیز مخاطب را نسبت به سلامتی او در بیم و امید نگه داشته و خود داستانک دیگری را شکل میدهد که در ضلع دیگر آن پسر نادر قرار دارد.
پسری که با آرمانهای نادر با وجود تعلق خاطر به پدر و آرمان هایش فاصله داشته و تنشهایی را میان این دو به وجود آورده است.
همه اینها به کمک نادر خسروی آمده و او را به یکی از شخصیتهای جذاب و دوست داشتنی آسمان من تبدیل کرده که اوج آن را در قسمت مربوط به طوفان در فرانسه مشاهده کرده ایم. امین هم در قسمت مربوط به سقوط هواپیمای حامل وزیر نیرو و همراهانش محوریت پیدا کرده و کنشمندیاش کاملا به دل مینشیند.
آهنج پس از تجربه کارگردانی چند مجموعه تلویزیونی، در آسمان من به مرزی از پختگی رسیده و بخوبی روی اجزای کارش مسلط بوده است. مهمترین نقطه قوت آسمان من ریتم تند و پرشتاب آن است که مخاطب را در تعلیق نگه داشته و به دنبال ادامه داستان و فرجام آن میکشاند.
کار در فضای بسته هواپیما هم یکی دیگر از چالشهای پیش روی آهنج است که بخوبی از عهده آن برآمده و از گرفتن نماهای تکراری پرهیز کرده است. در عین حال در انتخاب بازیگران هم با توجه به تعدد نقشهای اصلی و فرعی خوب عمل کرده و آسمان من از این ناحیه آسیبی ندیده است.
قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد